English Vocabulary - MUSE words - amusing, bemused, etc.

Hey, how are you doing?

هی حالتون چطوره؟

Got to teach, got to teach, feel like a teacher.

باید آموزش داد، باید آموزش داد، احساس معلمی کرد.

Whenever he has the cap on, it means we're going to learn something today.

هر زمان که او کلاه بر سر داشته باشد، به این معنی است که ما امروز چیزی یاد خواهیم گرفت.

Today, Professor E, it's not even Mr. E, it's Professor E, has got a vocabulary pyramid.

امروز، پروفسور E، حتی آقای E نیست، پروفسور E است، یک هرم واژگانی دارد.

He says it's going to be a regular feature where we will learn a base word and then build upon it

او می‌گوید این یک ویژگی معمولی خواهد بود که در آن یک کلمه پایه را یاد می‌گیریم و سپس بر روی آن

until the word will grow into a word we've never seen before and we will learn many words.

می‌سازیم تا زمانی که کلمه تبدیل به کلمه‌ای شود که قبلاً ندیده‌ایم و کلمات زیادی را یاد خواهیم گرفت.

Yeah, that's what I think. Anyway, let's read the story and we'll go into the lesson. Good to see you.

آره، این چیزی است که من فکر می کنم. به هر حال بیایید داستان را بخوانیم و وارد درس شویم. از دیدنت خوشحالم.

Okay, Mr. E needed a muse for his latest project.

خوب، آقای E برای آخرین پروژه خود به یک موزه نیاز داشت.

He mused over possible candidates for inspiration.

او در مورد نامزدهای احتمالی برای الهام فکر کرد.

He found it quite amusing that James ESL had volunteered for the job.

برای او بسیار جالب بود که جیمز ESL برای این کار داوطلب شده بود.

He enjoyed the bemused look on James' face when he accepted.

هنگامی که جیمز را پذیرفت، از چهره گیج شده جیمز لذت برد.

He needed a muse and he mused.

او به یک موز نیاز داشت و فکر کرد.

He found it amusing, I really don't get it. He was bemused. I'm confused.

او آن را سرگرم کننده یافت، من واقعاً آن را نمی فهمم . او گیج شده بود. من گیج شدم.

Let's go to the board, he's going to teach us what these things mean.

بیایید به هیئت مدیره برویم، او به ما یاد می دهد که این چیزها چه معنایی دارند.

So, Mr. E started off with muse. I'm, he is a professor, I am a detective.

بنابراین، آقای E با میوز شروع کرد. من هستم، او استاد است، من کارآگاه هستم.

I am the world's greatest detective, for I am Batman.

من بزرگترین کارآگاه جهان هستم، زیرا من بتمن هستم.

Okay, and being Batman, I will figure out what the professor has left for us.

خوب، و من که بتمن هستم، متوجه خواهم شد که پروفسور چه چیزی برای ما گذاشته است.

Are you ready? Let's go to the board.

اماده ای؟ بریم سراغ هیئت.

Okay, Mr. E needed a muse.

خوب، آقای E به یک موسی نیاز داشت.

Well, I investigated and checked out what muse means.

خوب، من تحقیق کردم و بررسی کردم که Muse به چه معناست.

Did you know that muse has approximately three different meanings?

آیا می دانستید که موز تقریباً سه معنای متفاوت دارد؟

Three different meanings? I bet you didn't. One, this is interesting.

سه معنی مختلف؟ شرط می بندم که نکردی یکی، این جالب است.

Muse was one of nine daughters that belonged to a god named Zeus.

میوز یکی از نه دختری بود که به خدایی به نام زئوس تعلق داشت.

He was married to a woman, forgive me.

او با یک زن ازدواج کرده بود، مرا ببخشید.

Any of you guys are grammar snobs, you'll go check this and help me out here.

هرکدام از شما بچه ها گرامر گرامر هستند ، این را بررسی کنید و در اینجا به من کمک کنید.

But Nemo, hee hee hee, that's how I remember Nemo. Get it. I'm looking at ancient Greek, I remember Nemo, for God's sakes.

اما نمو، هی هی هی، اینطوری یاد نمو می افتم. آن را دریافت کنید. من به یونان باستان نگاه می کنم، به خاطر خدا، نمو را به خاطر می آورم.

Okay, one of nine daughters of Zeus and Nemeson.

خوب، یکی از نه دختر زئوس و نمسون.

This woman was, interestingly, she was the protector of art and science.

جالب اینجاست که این زن محافظ هنر و علم بود.

This is very important because muse has two important meanings.

این بسیار مهم است زیرا muse دو معنای مهم دارد.

One is to do with art and one is to do with thinking. Science has to do with thinking.

یکی با هنر و یکی با تفکر. علم با تفکر ارتباط دارد.

So she was the protector of art and science.

پس او حافظ هنر و علم بود.

First meaning, okay, and that's a noun, muse.

معنی اول، خوب، و این یک اسم است، میوز.

Now, for art, you'll like this, art.

حالا، برای هنر، شما این را دوست خواهید داشت، هنر.

Second meaning, when we talk about art, a muse is an inspiration.

معنای دوم، وقتی از هنر صحبت می کنیم، یک الهه یک الهام است.

If you're an artist, you want inspiration, something to inspire you, inspiritus, to give you an idea to create.

اگر هنرمند هستید، می خواهید الهام بگیرید، چیزی برای الهام بخشیدن به شما، inspiritus، ایده ای برای خلق کردن به شما بدهد.

Remember when I said that Nemeson, her job was to protect art?

یادت هست وقتی گفتم نمسون کارش محافظت از هنر بود؟

She protected art by giving inspiration to artists.

او با الهام بخشیدن به هنرمندان از هنر محافظت کرد .

Not bad, huh?

بد نیست، نه؟

My detective, his professor, let's see who wins.

کارآگاه من، استادش، ببینیم کی برنده می شود.

Next, muse. Okay, so those are both noun versions of what muse means.

بعد، موز. بسیار خوب، پس هر دو نسخه اسمی معنای muse هستند.

Muse also means "the," not for victory but for verb.

Muse همچنین به معنای "the" است، نه برای پیروزی بلکه برای فعل.

When you muse something, you consider it, reflect, think.

وقتی چیزی را در نظر می گیرید، آن را در نظر می گیرید، تأمل می کنید، فکر می کنید.

What are you musing about? What are you thinking about, considering, reflecting upon?

در مورد چه چیزی فکر می کنید؟ به چه چیزی فکر می کنید، در نظر می گیرید، به چه چیزی فکر می کنید؟

Science requires thinking and reflection and consideration.

علم نیاز به تفکر و تأمل و تأمل دارد.

Art requires a muse.

هنر نیاز به یک موز دارد.

Nemeson's been a very busy girl, that's why they had nine daughters.

نمسون دختر بسیار پرمشغله ای بوده است، به همین دلیل آنها 9 دختر داشتند.

Let's go back. So, he needed a muse.

بیا برگردیم. بنابراین، او به یک موز نیاز داشت.

I shall be that muse, for I am the detective.

من آن الهه خواهم بود، زیرا من کارآگاه هستم.

Okay, we got muse.

خوب، ما موز گرفتیم.

Let me see the rest of his little poetry.

بقیه شعرهای کوچکش را ببینم.

He mused over, well we know what muse means, he thought.

او فکر کرد ، خوب ما می دانیم موس یعنی چه.

He needed somebody for inspiration and he thought about it, mused.

او به کسی برای الهام نیاز داشت و در مورد آن فکر کرد.

We know this, right?

ما این را می دانیم، درست است؟

Now, what does it say here?

حالا اینجا چی میگه؟

He found it amusing? Amuse.

او آن را سرگرم کننده یافت؟ سرگرم کردن

Now, I almost have amuse there, but it's not the same.

حالا، من تقریباً آنجا سرگرمی دارم، اما این یکسان نیست.

When someone is amused, amuse.

وقتی کسی سرگرم است، سرگرم شود.

Well, once again, detective went and found out from Latin.

خوب، یک بار دیگر، کارآگاه رفت و از لاتین فهمید.

Do you know that "a"? Do you know what that means?

آیا می دانید که "الف"؟ آیا میدانید چه معنایی میدهد؟

It means, oops, sorry, hold on, away from.

این به معنی، اوه، متاسفم، نگه دارید، دور از.

That's right, away from.

درست است، به دور از.

So you can see the "a" here and the "a" here, and it means away from.

بنابراین شما می توانید "الف" را در اینجا و "الف" را در اینجا ببینید، و به معنای دوری است.

Muse means to think.

Muse به معنای فکر کردن است.

Do you remember the word I said, consideration?

یادت هست این کلمه ای که گفتم، ملاحظه؟

When you amuse yourself, you usually take yourself away from serious consideration.

وقتی خودتان را سرگرم می کنید، معمولاً خود را از توجه جدی دور می کنید.

So you have fun, entertain yourself, right?

پس شما خوش می گذرانید، خودتان را سرگرم می کنید، درست است؟

If you're musing or amused about something, you're thinking, you're thinking, thinking hard.

اگر در مورد چیزی فکر می کنید یا سرگرم می شوید، دارید فکر می کنید، دارید فکر می کنید، سخت فکر می کنید.

When you amuse yourself, you take yourself away from that and you get entertained.

وقتی خودتان را سرگرم می کنید، خودتان را از آن دور می کنید و سرگرم می شوید.

You can relax, have fun. That's why we have amusement parks.

می توانید استراحت کنید، لذت ببرید. به همین دلیل ما شهربازی داریم.

She had an amusing smile. He was amused by her comment.

او لبخند سرگرم کننده ای داشت. او با اظهار نظر او سرگرم شد.

Made light, having fun with. You like?

ساخته شده نور، داشتن سرگرمی با. دوست داری؟

Now, in this case, amuse, oops, sorry, is a verb.

حال، در این مورد، amuse، oops، sorry، یک فعل است.

But we can also use amuse as an adjective.

اما می توانیم از amuse به عنوان صفت نیز استفاده کنیم.

Okay, we can use amuse, but we use it like this, amusing or amused.

خوب، ما می توانیم از سرگرمی استفاده کنیم، اما ما از آن به این صورت استفاده می کنیم، سرگرم کننده یا سرگرم کننده.

Oops. Amused.

اوه سرگرم شده.

Not quite the same, although they're both adjectives.

نه کاملاً یکسان، اگرچه هر دو صفت هستند.

Amused, it means you are.

سرگرم شده، یعنی هستی.

Amusing, you do it for others, or others are affected by it.

سرگرم کننده است، شما این کار را برای دیگران انجام می دهید یا دیگران تحت تأثیر آن قرار می گیرند.

He was amused by her comments. He actually found them funny.

او از نظرات او سرگرم شد. او در واقع آنها را بامزه یافت.

She was an amusing girl. She made people laugh.

او یک دختر سرگرم کننده بود. او باعث خنده مردم شد.

See, amusing versus amused.

ببینید، سرگرم کننده در مقابل سرگرم کننده.

Okay, and remember, away from seriousness.

باشه و به دور از جدیت یادت باشه

Cool.

سرد.

Now, he found it amusing that I wanted to be the muse.

حالا، برایش جالب بود که من می‌خواستم موزیسم شوم.

I find it amusing that I'm taking him apart.

جدا کردنش برایم جالب است.

Worm piece by worm piece. That's right.

کرم تکه تکه کرم . درست است.

I'm taking him to school.

من او را به مدرسه می برم.

Check that out in our slang, okay? Remember engVid? Slang.

این را در زبان عامیانه ما بررسی کنید، خوب؟ engVid را به خاطر دارید؟ زبان عامیانه

Take to school. I school him.

به مدرسه ببرید. من به او مدرسه می دهم.

Alright, what's the other thing he said? I'm reading his little poetry here.

خوب، چیز دیگری که گفت چیست؟ شعر کوچکش را اینجا می خوانم.

He found it amusing, as James would say, blah, blah, blah.

او آن را سرگرم کننده یافت، همانطور که جیمز می گفت، بل، بل، بلا.

He enjoys the bemused. What the hell is bemused? Bemused.

او از گیج شدن لذت می برد. چه جهنمی مبهوت است؟ مبهوت.

Well, we know muse, once again, is to think or consider.

خوب، ما می دانیم که الهه، یک بار دیگر ، فکر کردن یا در نظر گرفتن است.

So who does this worm think he is?

پس این کرم فکر می کند کیست؟

I checked.

من بررسی کردم.

He thinks he's very smart in his little pyramid.

او فکر می کند که در هرم کوچکش بسیار باهوش است.

It turns out when something is bemused, BE has a meaning in Latin.

معلوم می شود وقتی چیزی مبهوت می شود، BE در لاتین معنی دارد.

Do you know what BE means?

آیا می دانید BE یعنی چه؟

Bewildered, bewitched, belittled, befuddled.

گیج، جادو، تحقیر شده، گیج شده.

BE tends to mean thoroughly.

BE به معنای کامل تمایل دارد.

Thoroughly means completely.

کاملاً به معنای کامل است.

When you are thoroughly happy or you are thoroughly enjoying yourself,

وقتی کاملاً خوشحال هستید یا کاملاً از خودتان لذت

you are actually completely happy or completely enjoying yourself.

می برید، در واقع کاملاً خوشحال هستید یا کاملاً از خود لذت می برید.

So what Mr. E was saying, because you were going to say,

پس آنچه آقای E می‌گفت، چون شما می‌خواستید بگویید،

well, how does bemused mean completely? Because you've got thoroughly,

خب، گیج‌شده یعنی چه؟ از آنجا که شما به طور کامل دریافت کرده اید،

and we have muse meaning thinking.

و ما به معنای فکر کردن داریم.

Well, we've got to think this one through a little bit,

خوب، ما باید کمی به این موضوع فکر کنیم،

because he thought he was a really smart guy.

زیرا او فکر می کرد که او واقعاً مرد باهوشی است.

Usually when you're confused, you're thinking a lot about something.

معمولاً وقتی گیج هستید، در مورد چیزی زیاد فکر می کنید.

You're trying to go through it, but you don't really understand the information or what's going on.

شما سعی می کنید از آن عبور کنید، اما واقعاً اطلاعات یا آنچه در حال وقوع است را نمی فهمید.

So when I was bemused, my bemused look, I was confused.

پس وقتی گیج شدم، نگاه مبهوتم، گیج شدم.

I didn't understand.

من نفهمیدم

I'm trying to think, think, think, think, think, but it's not really coming around for me.

من سعی می کنم فکر کنم، فکر کنم، فکر کنم، فکر کنم، فکر کنم، اما واقعاً برای من اتفاق نمی افتد.

So in this case, he's saying you're thoroughly confused because your thoughts are so deep.

بنابراین در این مورد، او می گوید که شما کاملاً گیج شده اید زیرا افکار شما بسیار عمیق هستند.

He's not a very nice worm.

اون خیلی کرم خوبی نیست

He shouldn't smile like that.

او نباید اینطور لبخند بزند.

He's a very mean worm.

او یک کرم بسیار پست است.

He should be in the bottom of a tequila bottle, this worm.

او باید در ته یک بطری تکیلا باشد، این کرم.

So bemused.

خیلی گیج شده

Do you remember how I said bemused?

یادت هست چطور گفتم گیج شدم؟

Well, I said muse was a verb and a noun.

خب من گفتم muse فعل و اسم بود.

Amuse was a verb.

سرگرم کردن یک فعل بود.

Bemused is a verb.

Bemused یک فعل است.

It can also be used in an adjective form.

همچنین می توان از آن به صورت صفت استفاده کرد.

Bemused.

مبهوت.

He had a bemused look on his face.

چهره گیج شده ای داشت.

Confused.

سردرگم.

He was asking bemusing questions to the audience.

او سوالات گیج کننده ای از حضار می پرسید.

Confusing questions.

سوالات گیج کننده

Once again, the ed means you are,

بار دیگر ، ed به این معنی است که شما هستید،

and the ing is talking about what you're doing to other people.

و پادشاه در مورد کاری که شما با دیگران انجام می دهید صحبت می کند.

So he said that's a bemusing question.

بنابراین او گفت که این یک سوال مبهم است.

I'll have to check it out at home.

من باید آن را در خانه بررسی کنم.

It's a confusing question.

این یک سوال گیج کننده است.

I'll have to check at home.

من باید در خانه چک کنم.

I was bemused by what you said.

من از حرفی که زدی گیج شدم

I was confused by what you said.

از حرف شما گیج شدم

All right?

خیلی خوب؟

So he thinks it's funny that I was confused.

بنابراین او فکر می کند خنده دار است که من گیج شدم.

I just schooled him and taught you as well.

من فقط به او آموزش دادم و به شما هم یاد دادم.

I'm not confused.

من گیج نیستم.

I'm amused about the situation.

من از وضعیت خوشحالم.

I find it amusing he tried to bemuse me with his antics.

به نظرم جالب است که او سعی کرد با شیطنت هایش مرا متحیر کند.

Once again, I come out on top of the worm.

یک بار دیگر بالای سر کرم بیرون می آیم.

Now, if you want to see me have more fun with Mr. Worm,

حالا اگه میخوای ببینی که بیشتر با مستر کرم

or, sorry, Mr. E, and today Professor E,

یا ببخشید آقای ای و امروز پروفسور

you need to go to a special place.

E باید به یه جای خاص بری.

It's a happy place.

جای خوشحالی است.

You know Mr. Rogers?

شما آقای راجرز را می شناسید؟

It's like his neighborhood.

مثل همسایگی اوست.

Except I've got four other neighbors.

به جز من چهار همسایه دیگر دارم.

They're pretty cool cats.

گربه های خیلی باحالی هستند

I'm going to teach them English.

من قصد دارم به آنها انگلیسی یاد بدهم.

You just go to my neighborhood.

تو فقط برو محله من

www.ing, as in English,

www.ing، همانطور که در انگلیسی،

vid, as in video,

vid، به عنوان در ویدئو، و

and.com.

.com.

The cool thing about my neighborhood is

نکته جالب در مورد محله من

it's open 24 hours a day,

این است که 24 ساعت شبانه روز،

seven days a week,

هفت روز هفته،

all around the globe, baby.

در سراسر جهان باز است، عزیزم.

Just press that button.

فقط آن دکمه را فشار دهید.

Come check it out.

بیا بررسیش کن

There's a quiz.

یک مسابقه وجود دارد.

Check out the quiz.

مسابقه را بررسی کنید.

Make sure you can do the answers correctly, right?

مطمئن شوید که می توانید پاسخ ها را به درستی انجام دهید، درست است؟

Amuse, muse, bemuse.

مات کردن، مات کردن، مات کردن.

What do they mean?

منظورشون چیه؟

How can we change them?

چگونه می توانیم آنها را تغییر دهیم؟

And what are the Latin prefixes?

و پیشوندهای لاتین چیست؟

Have a good day.

روز خوبی داشته باشید.

I hope you found this amusing.

امیدوارم این موضوع برای شما جالب بوده باشد.

You're not totally bemused.

شما کاملا گیج نیستید

And hopefully I'll be your muse to further your British.

و امیدوارم من موز شما باشم برای پیشبرد بریتانیای شما.

British?

بریتانیایی؟

That's me.

منم.

Education.

تحصیلات.

Have a good day.

روز خوبی داشته باشید.

That didn't confuse you too much, right?

این خیلی شما را گیج نکرد، درست است؟

No?

نه؟

Good.

خوب

[BLANK_AUDIO]

[BLANK_AUDIO]