English Vocabulary for difficult situations: confess, regret, condolences...

I'm dreaming of a white Christmas.

من رویای یک کریسمس سفید را می بینم.

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

Dreaming, what am I dreaming about?

در خواب، در مورد چه خوابی می بینم؟

Well, this lesson, to be honest.

خوب، این درس، صادقانه بگویم.

I'm trying to find a way that would be easier to have difficult conversations.

من سعی می کنم راهی پیدا کنم که برای گفتگوهای دشوار آسان تر باشد.

It's a dream, but it's a dream I'm going to help you turn into a reality.

این یک رویا است، اما رویایی است که می خواهم به شما کمک کنم تا به واقعیت تبدیل شوید.

Today what we're going to look at is nine words... ten words to give you to use in conversations

امروز چیزی که ما قصد داریم به آن نگاه کنیم نه کلمه است... ده کلمه برای استفاده در مکالمات

that you might find difficult in English that no one else has given you.

که ممکن است در زبان انگلیسی برای شما دشوار باشد که هیچ کس دیگری به شما نگفته است.

I will give you some situations that you could use these words in, and then we're going to

من موقعیت هایی را به شما می دهم که بتوانید از این کلمات استفاده کنید، و سپس ما می خواهیم

play, have a little bit of fun.

بازی کنیم، کمی لذت ببریم.

Okay?

باشه؟

It's something you can do by yourself, you can do it with a friend, or a group, and it

این کاری است که خودتان می‌توانید انجام دهید، می‌توانید آن را با یک دوست یا یک گروه انجام دهید، و

will help you become more creative and a lot better with English, more like a native speaker

به شما کمک می‌کند با زبان انگلیسی خلاق‌تر و بسیار بهتر شوید، بیشتر شبیه یک زبان مادری

because you'll understand what these words are and how to use them appropriately.

باشید، زیرا متوجه خواهید شد که این کلمات چیست و نحوه استفاده مناسب از آنها

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

As E says, these are difficult conversations.

همانطور که E می گوید، این مکالمات دشوار است.

There are many different types, from relationship and work, so we're going to have a bit of fun.

انواع مختلفی از رابطه و کار وجود دارد، بنابراین ما کمی سرگرم خواهیم شد.

And I'll start off with the words first.

و ابتدا با کلمات شروع می کنم.

Let's look at the word "confess".

بیایید به کلمه "اعتراف" نگاه کنیم.

When you confess something it means you must give the truth or tell the truth about something,

وقتی چیزی را اعتراف می کنید به این معنی است که باید حقیقت را بگویید یا در مورد چیزی حقیقت را بگویید،

something that someone hasn't known, you will have to tell them.

چیزی که کسی نمی داند، باید به او بگویید.

Right?

درست؟

I have to confess that I like yellow and I'm wearing yellow underwear.

باید اعتراف کنم که رنگ زرد را دوست دارم و لباس زیر زرد می پوشم.

You didn't know, it's hidden, but now you know.

شما نمی دانستید، پنهان است، اما اکنون می دانید.

"Resolve", it means to find a way.

«حل» یعنی راهی یافتن.

If you resolve to do something, you want to resolve, you have decided to do something

اگر تصمیم دارید کاری را انجام دهید، می خواهید حل کنید، تصمیم گرفته اید کاری را انجام دهید

and you've got a strong...

و

A strong desire to do it.

یک میل قوی برای انجام آن دارید.

A resolve to lose 15 pounds means I've made a promise to myself to work towards that to do that.

عزم برای از دست دادن 15 پوند به این معنی است که من به خودم قول داده ام که برای انجام آن تلاش کنم.

"Regret".

"پشیمان شدن. پشیمانی".

Regret, you say you're sorry, and it means I feel bad about it.

پشیمان، شما می گویید متاسف هستید، و این بدان معنی است که من از آن احساس بدی دارم.

When you regret you wish you didn't do it.

وقتی پشیمان می شوید آرزو می کنید ای کاش این کار را نمی کردید.

I regret breaking off with a girlfriend five years ago because she would have made the

من پشیمانم که پنج سال پیش با یک دوست دختر قطع رابطه کردم، زیرا او می توانست

perfect wife.

همسر ایده آلی باشد.

I regret.

من پشیمانم.

"Condolences", use this one what we call sparingly, which means don't use it a lot.

"تسلیت" از این یکی استفاده کن که ما بهش میگیم کم، یعنی زیاد استفاده نکن.

Condolences...

تسلیت...

Or the word "condolence" is usually reserved for death.

یا کلمه تسلیت معمولاً برای مرگ محفوظ است.

Okay?

باشه؟

So, when you say "condolence", if you say: "I give my condolences", you wouldn't say

بنابراین، وقتی می گویید «تسلیت»، اگر بگویید: «تسلیت می گویم»،

that if someone lost their job.

اگر کسی کارش را از دست بدهد، این را نمی گویید.

"Oh, you lost your job?

"اوه، شغلت را از دست دادی

My condolences."

؟ تسلیت می گویم."

They're not dying.

آنها نمی میرند

They just don't have work.

فقط کار ندارند

Okay?

باشه؟

They have a future.

آنها آینده دارند.

But if you hear someone is really sick, they have cancer, serious cancer or their parent

اما اگر بشنوید که کسی واقعاً بیمار است ، سرطان دارد، سرطان جدی دارد یا پدر

or someone that they know has died, then you would say: "I offer my condolences."

یا مادرش یا کسی که می‌دانند فوت کرده است، می‌گویید: «تسلیت می‌گویم».

You can even use it for a pet, if their dog that they've had for ten years has died, offer condolences.

شما حتی می توانید از آن برای یک حیوان خانگی استفاده کنید، اگر سگ آنها که ده سال است مرده است، تسلیت بگویید.

It means I'm extremely, extremely sorry that this has happened to you.

این بدان معنی است که من بسیار متاسفم که این اتفاق برای شما افتاده است.

Okay?

باشه؟

"Empathize".

"همدلی کن".

"Empathy" is to feel like someone else.

"همدلی" این است که احساس کنی مثل دیگران.

"Empathize" is to...

"همدلی" این است که...

We can understand and have...

ما می توانیم درک کنیم و داشته باشیم...

Share the emotion with you.

احساس را با شما به اشتراک بگذاریم.

We have that empathy.

ما این همدلی را داریم.

And I say, I see a poor person on the street, and someone says: "Look, they're lazy."

و من می گویم یک فقیر را در خیابان می بینم که یکی می گوید: ببین تنبل هستند.

I go: "Can't you empathize?

من می گویم: "نمی تونی همدلی کنی؟

Imagine what it would be like.

تصور کن چه شکلی می شود.

Feel what they feel."

احساس کن آنها چه احساسی دارند."

"Mend".

"مرمت کردن".

"Mend" means to fix, fix something.

«مِند» به معنای درست کردن، درست کردن چیزی است.

You want to mend it.

میخوای درستش کنی

You can mend a relationship.

شما می توانید یک رابطه را اصلاح کنید.

If you're fighting: We need to mend this relationship.

اگر دعوا می کنید: ما باید این رابطه را اصلاح کنیم.

All right?

خیلی خوب؟

We need to make it better, fix it.

باید بهترش کنیم، درستش کنیم.

If you break your arm and it's fixed, the arm is mended, you go your arm will mend;

اگر دستت بشکنی و درست شد، بازو درست شد، برو دستت درست میشه.

fix.

ثابت.

I like "disillusion".

من "سرخوردگی" را دوست دارم.

"An illusion" is something you think is true, but it's not.

"توهم" چیزی است که شما فکر می کنید درست است، اما اینطور نیست.

It's an illusion.

این یک توهم است.

Magic tricks.

ترفندهای جادویی.

Here you go, here it's gone.

اینجا رفتی، اینجا رفت.

Whenever I go like this, there's the illusion that I've been standing here waiting for you

هر وقت اینجوری میرم این توهم هست که اینجا ایستاده بودم و

to come back.

منتظر برگشتنت بودم.

Right?

درست؟

It's all cameras.

همش دوربینه

To be disillusioned is to believe something was true and you find out it's not true anymore.

مایوس شدن یعنی اینکه باور کنی چیزی درست بوده و متوجه می‌شوی که دیگر درست نیست.

You think your mother or father is the greatest person on the planet, and then you find out,

شما فکر می کنید که مادر یا پدرتان بزرگ ترین فرد روی کره زمین هستند، و سپس متوجه می شوید،

just like you, they have flaws or weaknesses, and they make mistakes.

درست مثل شما، آنها ایرادات یا ضعف هایی دارند و اشتباه می کنند.

And you're like: "But I thought you were perfect."

و شما مانند: "اما من فکر می کردم شما کامل هستید."

You had become disillusioned.

ناامید شده بودی

They weren't perfect or they are not perfect.

آنها کامل نبودند یا کامل نیستند.

"Consider".

"در نظر گرفتن".

Consider this.

این را در نظر بگیرید.

Think.

فکر.

And if you know the song I was trying to sing, REM.

و اگر آهنگی را که می‌خواستم بخوانم را می‌شناسید، REM.

Anyway, consider, think about something.

به هر حال، در نظر بگیرید، در مورد چیزی فکر کنید.

"I need you to consider", to think about.

"من باید در نظر بگیرید"، به فکر کردن.

"Impact", bap!

"تاثیر" باپ!

How something affects something else when it hits it.

چگونه چیزی وقتی به آن برخورد می کند روی چیز دیگری تأثیر می گذارد.

Bullets have an impact-boof-they hit you.

گلوله ها ضربه ای دارند - آنها به شما برخورد می کنند.

Whoa.

اوه

There's impact, it affects your body.

تاثیر وجود دارد، روی بدن شما تاثیر می گذارد.

Okay?

باشه؟

What is the impact?

چه تاثیری دارد؟

When this change happens, what will happen?

وقتی این تغییر اتفاق بیفتد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

Impact, there's impact to it.

تأثیر، تأثیری در آن وجود دارد.

"React".

"واکنش کن".

"Act" is action, "react" means back or again.

«عمل» عمل است، «واکنش» به معنای بازگشت یا دوباره است.

So, if somebody pushes you, how do you react?

بنابراین، اگر کسی شما را هل دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

What do you do back?

پس چیکار میکنی؟

Okay.

باشه.

How do you react?

شما چه واکنشی نشان می دهید؟

Or if you won a million dollars, how do you react?

یا اگر یک میلیون دلار برنده شوید ، چه واکنشی نشان می دهید؟

You've got information, give information back out.

شما اطلاعات دارید، اطلاعات را پس دهید.

Like, I won a million: "Woo-hoo!

مثلا یک میلیون بردم: "وو هو!

I'm rich!"

من پولدارم!"

Okay?

باشه؟

And here's a word: "acknowledge".

و اینجا یک کلمه است: "تصدیق".

If you look carefully in there, there's the word "know".

اگر با دقت به آنجا نگاه کنید ، کلمه "دانستن" وجود دارد.

When you acknowledge we have to say: "We know this is true."

هنگامی که شما تصدیق می کنید، باید بگوییم: "ما می دانیم که این درست است."

We know this is true.

ما می دانیم که این درست است.

We acknowledge this person to be a great citizen.

ما تصدیق می کنیم که این شخص یک شهروند بزرگ است.

We're saying we know it's true that they're a great citizen.

ما می گوییم که می دانیم این درست است که آنها شهروند بزرگی هستند.

And before I go further, I have to acknowledge: Horae!

و قبل از اینکه جلوتر بروم، باید اذعان کنم: هورا!

And I'm not saying the word.

و من کلمه را نمی گویم.

Her name is Horae who gave me this beautiful shirt from Africa.

نام او Horae است که این پیراهن زیبا را از آفریقا به من داد.

Thank you.

متشکرم.

You can get one, too; just go to Africa.

شما می توانید یکی را نیز دریافت کنید. فقط برو آفریقا

Otherwise, this is mine.

وگرنه این مال منه

Thank you, Horae, for this shirt, and I'm proudly wearing it on engVid, so I hope you

بابت این پیراهن از شما متشکرم، هورا، و من با افتخار آن را در engVid می پوشم، بنابراین

get to see this video and go: "I gave him this shirt", and yes you did.

امیدوارم این ویدیو را ببینید و بروید: " این پیراهن را به او دادم" و بله، شما این کار را کردید.

Horae Ba gave me this shirt.

Horae Ba این پیراهن را به من داد.

Thanks, Horae.

با تشکر، هورا.

Okay, anyway.

باشه، به هر حال.

So, difficult conversations.

بنابراین، گفتگوهای دشوار.

I've taught you some words, gave you some, you know, vocabulary, and you're like: "Great,

من چند کلمه به شما یاد داده ام، واژگان را به شما داده ام ، و شما می گویید: "عالی،

I have vocabulary, but how is that a conversation?"

من واژگان دارم، اما این یک مکالمه چگونه است؟"

Well, here's where we're going to use our imagination and creativity.

خب، اینجا جایی است که ما از تخیل و خلاقیت خود استفاده خواهیم کرد.

If you're by yourself, you can make a speech.

اگر تنها هستید، می توانید سخنرانی کنید.

And I might recommend that you take two words or three words, definitely one word and try

و من ممکن است توصیه کنم که دو کلمه یا سه کلمه، قطعا یک کلمه را بردارید و سعی

to speak to someone using it, and you would pretend that this person would be here.

کنید با کسی که از آن استفاده می کند صحبت کنید و وانمود کنید که این شخص اینجاست.

So, in this case, E will be my person.

بنابراین، در این صورت، E شخص من خواهد بود.

So you can draw your own little Mr. E on your paper, and put E out there and you can talk

بنابراین می‌توانید آقای E کوچک خود را روی کاغذتان بکشید، و E را بیرون بگذارید و می‌توانید

to E. Or if you have a friend you're sitting beside, you can go: "Okay, I'm going to pretend

با E صحبت کنید. یا اگر دوستی دارید که کنارش نشسته‌اید، می‌توانید بروید: "باشه، من می‌روم.

to be the parent, and you'll be the child.

وانمود کن که پدر و مادر هستی، و تو فرزند می شوی.

I'll be the president, you'll be the citizen.

من رئیس جمهور می شوم، تو شهروند می شوی،

I'll be the man, you'll be the woman."

من مرد می شوم، تو زن.»

I will be the man, you can be the woman.

من مرد خواهم بود، شما می توانید زن باشید.

I'm not going to be the woman.

من قرار نیست زن باشم

Okay.

باشه.

Ready?

آماده؟

So let's do the first one.

پس بیایید اولین مورد را انجام دهیم.

So, the first thing you would do is you would say, here's the situation: Our president has

بنابراین، اولین کاری که می‌کنید این است که می‌گویید، وضعیت این است: رئیس‌جمهور ما باید

to tell his/her people that his/her...

به مردم خود بگوید که او...

I know this is complicated, but just I'll do it one way and then you'll get it.

می‌دانم که این پیچیده است، اما فقط یک‌طرفه این کار را انجام می‌دهم. خواهی فهمید.

Okay?

باشه؟

A person has to tell his people that his government cannot help them in an emergency, or a president

یک شخص باید به مردم خود بگوید که دولت او نمی تواند در مواقع اضطراری به آنها کمک کند، یا یک رئیس جمهور

has to tell her people that her government cannot help them in an emergency.

باید به مردم خود بگوید که دولت او نمی تواند در شرایط اضطراری به آنها کمک کند.

By the way, that's the proper way to write in English.

به هر حال، این روش مناسب برای نوشتن به زبان انگلیسی است.

If you have to do that, a lot of times we put "them" or "their" to make it easier, but

اگر مجبورید این کار را انجام دهید، خیلی از اوقات برای آسان‌تر کردن کار، «آنها» یا «آنها» را قرار می‌دهیم، اما

I just want to give you an example where it's supposed to be written correctly, both genders

من فقط می‌خواهم مثالی بزنم که قرار است درست نوشته شود، هر دو جنسیت

indicated to show that it could be a man or a woman.

نشان داده شده است که می‌تواند مرد باشد یا زن

Back to the lesson.

بازگشت به درس.

Okay, so a president has to tell their people that, or tell his or her people that there's

خوب، پس یک رئیس جمهور باید این را به مردم خود بگوید، یا به مردم خود بگوید که

a problem.

مشکلی وجود دارد.

So, here we go.

پس بزن که بریم.

How many words, what do you think, E?

چند کلمه، نظر شما چیست، E؟

I think I have to use, what?

فکر کنم باید استفاده کنم، چی؟

Okay, four...

باشه، چهار...

Okay, I have to use four words, here we go.

باشه، باید از چهار کلمه استفاده کنم.

My American people, I stand before you today and I regret having to tell you that there

مردم آمریکای من، من امروز در مقابل شما ایستاده ام و متأسفم که باید به شما بگویم

is an emergency in the State of the Union: Donald Trump's President.

که وضعیت اضطراری در وضعیت اتحادیه وجود دارد: رئیس جمهور دونالد ترامپ.

I mean: There's an emergency in the State of the Union.

منظورم این است: یک وضعیت اضطراری در وضعیت اتحادیه وجود دارد.

I would like to give my condolences to those people who have been affected by this situation.

من می خواهم به آن دسته از افرادی که تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفته اند تسلیت بگویم.

We are trying to empathize with the pain you may be going through, and we hope to mend

ما سعی می کنیم با دردهایی که ممکن است متحمل شده اید همدردی کنیم و امیدواریم

our nation as soon as possible.

هر چه زودتر ملت خود را ترمیم کنیم.

I'm going to go for bonus, here.

من می روم برای جایزه، اینجا.

I know you are disillusioned with what has gone on and our lack of response to help you-going

من می دانم که شما از اتفاقات گذشته و عدم پاسخ ما برای کمک به شما سرخورده شده اید -

for the bonus-but please consider that we are under tremendous stress because of the

برای دریافت پاداش - اما لطفاً در نظر بگیرید که به دلیل

impact of this situation on our nation.

تأثیر این وضعیت بر ملت ما تحت استرس شدیدی هستیم.

We are reacting in the best way possible, and we hope that you can acknowledge the effort

ما به بهترین شکل ممکن واکنش نشان می دهیم و امیدواریم که شما بتوانید از تلاشی

we have put forth to help you out.

که برای کمک به شما انجام داده ایم قدردانی کنید.

That's how a president should sound.

یک رئیس جمهور باید اینگونه باشد.

Anybody out there, take note, send it off to some people.

هر کسی آنجاست، یادداشت کند ، آن را برای برخی افراد بفرست.

Okay?

باشه؟

Anyway, that way would be a president apologizing for not being able to help the people in a

به هر حال، این راه عذرخواهی رئیس جمهور به دلیل عدم توانایی در کمک به مردم در یک

situation.

موقعیت است.

Okay?

باشه؟

Puerto Rico, hope you're okay.

پورتوریکو، امیدوارم که خوب باشید.

So, next, here's another situation.

بنابراین، در مرحله بعد، در اینجا وضعیت دیگری است.

E says four for the next one, I'll do it.

E می گوید چهار برای بعدی، من آن را انجام می دهم.

A doctor has to tell a parent that his or her child has died.

پزشک باید به والدین بگوید که فرزندش فوت کرده است.

Oh.

اوه

Mrs. E, I regret to...

خانم ه، متاسفم که ...

I would like to offer the condolences of the hospital in this tragic situation.

در این وضعیت غم انگیز بیمارستان را تسلیت می گویم.

I confess I don't have the words to express how you must feel and what we'd like to do

اعتراف می کنم که کلماتی برای بیان اینکه چه احساسی دارید و ما می خواهیم برای کمک به شما چه کاری انجام دهیم

to help you.

را ندارم.

I know my words cannot mend this situation for you.

من می دانم که کلمات من نمی توانند این وضعیت را برای شما بهبود بخشند.

And I hope the fact I'm taking this time will have the impact, I hope, which is to bring

و امیدوارم این واقعیتی که این زمان را می گیرم تأثیر داشته باشد، امیدوارم که در از دست دادن

some solace to your life at the loss of your child.

فرزندتان به زندگی شما آرامش بدهد .

Once again we offer our condolences.

یک بار دیگر تسلیت عرض می کنیم.

Okay?

باشه؟

That's what a doctor might say.

این چیزی است که یک دکتر ممکن است بگوید.

And the third one, you have to tell your lover that you've cheated on him or her.

و سومی، باید به معشوق خود بگویید که به او خیانت کرده اید.

I'll make this one funny.

من این یکی را خنده دار می کنم.

Okay.

باشه.

Ready?

آماده؟

You know, baby, you have to acknowledge that the sex has not been good of late.

میدونی عزیزم باید بپذیری که این اواخر رابطه جنسی خوب نبوده است.

Okay?

باشه؟

You have to acknowledge that, it's true.

شما باید این را تصدیق کنید، این درست است.

And I know you're going to react badly to what I'm going to tell you, but please consider

و من می دانم که شما به آنچه می خواهم به شما بگویم واکنش بدی نشان خواهید داد، اما لطفاً در نظر بگیرید

that I tried, and I tried, and I tried, and I waited, and I was trying to...

که من تلاش کردم و تلاش کردم و تلاش کردم و صبر کردم و سعی کردم ...

I was trying to empathize with you that you were going through some difficulties, and

با شما همدردی کنم که در حال گذراندن مشکلاتی بودید و

I regret what I did.

از کاری که کردم پشیمانم.

I cheated on you.

من بهت خیانت کردم

Now, I'm going to resolve not to do that again.

حالا تصمیم می گیرم که دیگر این کار را نکنم.

I'm going to resolve not to do that again, and I confess I felt badly when I did it because

تصمیم می‌گیرم که دیگر این کار را نکنم، و اعتراف می‌کنم که وقتی این کار را انجام دادم احساس بدی داشتم، زیرا

I love you so much, and I hope that these words will help mend our relationship.

شما را بسیار دوست دارم، و امیدوارم این کلمات به بهبود رابطه ما کمک کند.

Okay?

باشه؟

Baby, can you consider keeping me?

عزیزم می تونی به نگه داشتن من فکر کنی؟

Please?

لطفا؟

Please?

لطفا؟

Now, you can try that, I doubt it will work, but at least you have the English words now

حالا، می‌توانید آن را امتحان کنید، من شک دارم که کار کند، اما حداقل اکنون کلمات انگلیسی را دارید

to say something and hope she understands that you're serious, because you can say:

تا چیزی بگویید و امیدوار باشید که او بفهمد که شما جدی هستید، زیرا می‌توانید بگویید:

"I even went to engVid to learn these lessons...

"من حتی برای یادگیری این درس‌ها به engVid رفتم. ...

These words to speak to you in the way that I thought was important."

این کلمات را برای صحبت با شما به روشی که فکر می کردم مهم است.»

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

So, look, enough joking around.

بنابراین، ببینید، به اندازه کافی شوخی کنید.

So, these are nine words, so you've learned some vocabulary.

بنابراین، این نه کلمه است، بنابراین شما مقداری واژگان را یاد گرفته اید.

I've given you a situation where I've used the words randomly, as you can see these are

من به شما موقعیتی داده ام که در آن از کلمات به طور تصادفی استفاده کرده ام، همانطور که می بینید این ها

random, to generate conversation.

تصادفی هستند، برای ایجاد مکالمه.

Now, of course, when you're doing this you wouldn't just go into a speech, but you might

حالا، البته، وقتی این کار را انجام می‌دهید ، فقط وارد یک سخنرانی نمی‌شوید، بلکه می‌توانید

say for instance the doctor one, Mrs. E, I confess there's something I regret having

به عنوان مثال بگویید خانم دکتر، خانم E، اعتراف می‌کنم چیزی وجود دارد که پشیمان هستم که

to tell you today, and you'd wait for her to respond, like: "What do you have to say,

باید امروز به شما بگویم، و شما. منتظر بمانید تا او پاسخ دهد، مانند: "چه چیزی برای گفتن دارید،

doctor?"

دکتر؟"

And you would say: "Listen, please consider that we've tried as hard as we can to save

و می گفتی: "گوش کن، لطفاً در نظر بگیر که ما تا آنجا که می توانیم برای

your child during the operation."

نجات فرزندت در حین عملیات تلاش کرده ایم."

Wait for a response.

منتظر پاسخ باشید

So it would be a back and a forth, and that way you engage listening skills and use the

بنابراین این یک عقب و جلو خواهد بود و به این ترتیب مهارت های شنیداری را درگیر می کنید و از

appropriate words at the right time.

کلمات مناسب در زمان مناسب استفاده می کنید.

Now, I have a couple more really bad situations to go to, and then I'm going to have you try

اکنون، من چند موقعیت بسیار بد دیگر دارم که باید به سراغشان بروم، و سپس از شما می خواهم که سعی کنید

and fill out your own speech to see what you would say.

و سخنرانی خود را پر کنید تا ببینم چه می گویید.

We have to have a quiz, right?

ما باید یک مسابقه برگزار کنیم، درست است؟

That's how we do it.

اینطوری انجامش میدیم

[Snaps]

[عکس می گیرد]

I don't know why I said good-bye.

نمی دانم چرا خداحافظی کردم.

Anyway, I'm back, and I would like to give us a little bit of a test using the words

به هر حال من برگشتم و دوست دارم با استفاده از کلماتی

we just learned.

که به تازگی یاد گرفتیم کمی تست بدهم.

Okay?

باشه؟

I'm going to use some of them, as Mr. E will pretend to be President speaking to his people.

من از برخی از آنها استفاده خواهم کرد، زیرا آقای E وانمود می کند که رئیس جمهور است و با مردم خود صحبت می کند.

But before I do that I would like to offer you a little bonus.

اما قبل از انجام این کار، می‌خواهم به شما یک جایزه کوچک ارائه دهم.

You had nine words which can be difficult, but you have the explanation for the words

شما 9 کلمه داشتید که ممکن است دشوار باشد، اما شما توضیحی برای کلمات دارید

and I've given a game you can play, but I want to give you a couple other situations

و من یک بازی ارائه کرده ام که می توانید انجام دهید، اما می خواهم چند موقعیت دیگر را

that may actually occur in real life that you want to practice.

که ممکن است در زندگی واقعی رخ دهد را به شما ارائه دهم که می خواهید تمرین کنید. .

So for that we'll have another six words.

بنابراین برای آن ما شش کلمه دیگر خواهیم داشت.

You ready?

آماده ای؟

I know it's tough, let's go.

میدونم سخته بیا بریم

You are breaking up with someone.

داری از کسی جدا میشی

Well, what does that mean?

خب این یعنی چی؟

You're in a relationship, girlfriend/boyfriend/husband/wife and you want to split the relationship.

شما در یک رابطه هستید، دوست دختر / دوست پسر / شوهر / همسر و می خواهید رابطه را تقسیم کنید.

There are times you are going to have to use some words that will help make it a little

مواقعی وجود دارد که مجبور می شوید از کلماتی استفاده کنید که به بهتر شدن آن کمک

bit better.

می کند.

One of the words I have here is "crossroads".

یکی از کلماتی که من اینجا دارم «چهارراه» است.

"Crossroads" means you're coming to a place where now you have to make a decision.

«تقاطع» یعنی به جایی می‌رسی که حالا باید تصمیم بگیری.

So the road goes like this.

بنابراین جاده به این شکل پیش می رود.

At a crossroads, you have to go across or left or right.

در یک چهارراه باید از آنطرف یا چپ یا راست عبور کنید.

It's time to make a decision.

زمان تصمیم گیری فرا رسیده است.

So when you're at a crossroads for something, you have to decide whether you go left or

بنابراین وقتی برای چیزی بر سر دوراهی قرار می گیرید، باید تصمیم بگیرید که به چپ بروید یا

right or continue, but a decision must be made and usually because a situation has come

راست یا ادامه دهید، اما باید تصمیم گرفت و معمولاً به این دلیل است که شرایطی پیش آمده است

that is very difficult to maintain.

که حفظ آن بسیار دشوار است.

So it's very difficult to keep going forward, so what do you decide?

بنابراین ادامه دادن به جلو بسیار دشوار است ، پس چه تصمیمی می گیرید؟

Do you do that or do you take other options?

آیا این کار را انجام می دهید یا گزینه های دیگری را انتخاب می کنید؟

"Commitment".

"تعهد".

[Whistles].

[سوت ها].

Whoa, that's a loaded word.

اوه، این یک کلمه بارگذاری شده است.

"Commitment".

"تعهد".

"Commitment" means, "mit" means to move; "commit", together.

«تعهد» یعنی «میت» به معنای حرکت کردن است. "تعهد"، با هم.

When you make a commitment you move together.

وقتی تعهد می دهید با هم حرکت می کنید.

Okay?

باشه؟

So, like we talk about motion, you're moving together, you're committed to this action.

بنابراین، همانطور که ما در مورد حرکت صحبت می کنیم، شما با هم حرکت می کنید، به این عمل متعهد هستید.

We will move together to this action.

ما با هم به سمت این اقدام حرکت خواهیم کرد.

Commitment, like marriage, or relationship is a commitment.

تعهد، مانند ازدواج، یا رابطه یک تعهد است.

Right?

درست؟

Here's one: "Didn't want to lead you on".

در اینجا یکی است: "نمی خواستم شما را هدایت کنم".

It means to make you think we're going somewhere, but we're actually not going to go there.

این بدان معناست که شما را وادار کنیم فکر کنید که ما به جایی می رویم، اما در واقع به آنجا نمی رویم.

So if you think we're going to get married, we're not going to get married, but I'm going

بنابراین اگر فکر می‌کنید که ما قرار است ازدواج کنیم، ما ازدواج نمی‌کنیم، اما من

to lead you on and make you think we're going to get married.

شما را راهنمایی می‌کنم و شما را وادار می‌کنم که فکر کنید ما قرار است ازدواج کنیم.

Okay?

باشه؟

So, in a situation like this you might have say...

بنابراین، در چنین موقعیتی ممکن است بگویید...

Well, E's here, so: E, I mean we've doing this for, I don't know, eight, nine years,

خب، E اینجاست، بنابراین: E، منظورم این است که ما این کار را برای هشت، نه سال انجام می‌دهیم، نمی‌دانم،

but I think we've come to a crossroads because...

اما فکر می‌کنم آمده‌ایم به یک دوراهی چون...

Well, I'm a man and you're a worm.

خب من مردم و تو کرم.

You're not even human.

تو حتی انسان نیستی

So it's hard for me to keep this commitment going when it could be, like, bestiality.

بنابراین برای من سخت است که این تعهد را در زمانی که ممکن است حیوانی باشد ادامه دهم.

You know?

میدونی؟

It's illegal in many cases.

در بسیاری از موارد غیرقانونی است.

And I didn't want to lead you on that this relationship would go further into marriage

و من نمی‌خواستم شما را به این موضوع راهنمایی کنم که این رابطه بیشتر به سمت ازدواج پیش می‌رود

and we'd have children, because we're a different species, that's never going to happen.

و ما بچه‌دار می‌شویم، زیرا ما یک گونه متفاوت هستیم ، این هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

Worms and humans can't do that.

کرم ها و انسان ها نمی توانند این کار را انجام دهند.

So I got to break up with you.

پس باید ازت جدا بشم

See?

دیدن؟

Conversation.

گفتگو.

Now, got to give me a kiss.

حالا باید من را ببوسد

You know?

میدونی؟

Yeah, you got to be nice.

آره باید خوب باشی

I love you, baby.

دوستت دارم عزیزم.

Next one.

بعدی.

How about this one?

این یکی چی؟

Okay, I got to preface this, that means I got to say something first.

خوب، من باید این را مقدمه کنم، یعنی ابتدا باید چیزی بگویم.

I know for some people it's hard to even imagine homosexuality as a choice for someone, so

من می دانم که برای برخی از مردم حتی تصور همجنسگرایی به عنوان یک انتخاب برای کسی سخت است، بنابراین

please be mature and understand that the world is different for many different people in

لطفا بالغ باشید و درک کنید که دنیا برای افراد مختلف در

many different areas.

مناطق مختلف متفاوت است.

And for some people this happens.

و برای برخی افراد این اتفاق می افتد.

Okay?

باشه؟

Or you may find yourself on the receiving end of this conversation from a friend, a

یا ممکن است خود را درگیر این مکالمه از سوی یکی از دوستان، یکی از

parent, a co-worker, and try to be respectful.

والدین، یک همکار باشید و سعی کنید محترمانه رفتار کنید.

Okay?

باشه؟

You don't have to love everything that people do in this world, but you can be respectful.

لازم نیست هر کاری که مردم در این دنیا انجام می دهند را دوست داشته باشید، اما می توانید محترمانه رفتار کنید.

So in this case we have a: You have to tell your child you're gay or homosexual.

بنابراین در این مورد ما یک جمله داریم: شما باید به فرزندتان بگویید که همجنسگرا یا همجنسگرا هستید.

I know some of you: "[Gasps]", but if you can get through a conversation like this,

من برخی از شما را می‌شناسم: «[گاس‌ها]»، اما اگر بتوانید چنین مکالمه‌ای را پشت سر بگذارید،

telling someone you have to break up with them is a lot easier or telling someone you

گفتن به کسی که باید از او جدا شوید بسیار آسان‌تر است یا اینکه به کسی بگویید

have to leave a job is a lot easier.

باید کار را ترک کنید ، بسیار آسان‌تر است.

So, we have words, like: "confused", means I don't understand.

بنابراین، ما کلماتی داریم، مانند: "گیج"، یعنی من نمی فهمم.

I have some information and some information, I don't know how they work together.

من اطلاعات و اطلاعاتی دارم، نمی دانم چگونه با هم کار می کنند.

"Acceptance" means it doesn't mean I'm going to be 100% for what you're doing, but I can

"پذیرش" به این معنی نیست که من 100٪ برای کاری که شما انجام می دهید هستم، اما می توانم

accept it, it's okay.

آن را بپذیرم، اشکالی ندارد.

Right?

درست؟

It doesn't mean I'll be joining you.

این بدان معنا نیست که من به شما ملحق خواهم شد.

And "courage" means to be strong when things are difficult or hard.

و «شجاعت» به معنای قوی بودن در مواقع دشوار یا سخت است.

So, in this case if I were a parent, I might say: "Hey, son, you might be a little bit

بنابراین، در این مورد، اگر من پدر و مادر بودم، می‌توانستم بگویم: «هی، پسر، ممکن است کمی

confused.

گیج

I know, because I've been your dad and you've known me a certain way for your whole life,

باشی. زندگی،

but there are things inside me that feel different and I need to express those things.

اما چیزهایی در درون من وجود دارد که احساس متفاوتی دارد و من باید آن چیزها را بیان

I hope you can have your acceptance that you'll still accept the relationship that we have

کنم. امیدوارم بتوانید قبول کنید که هنوز رابطه ای را که ما به

as father and son, I know I'll always be here for you.

عنوان پدر و پسر داریم بپذیرید، می دانم که همیشه اینجا خواهم بود. برای تو.

And I know it will take a lot of courage to enter this new phase of our relationship where,

و می‌دانم که ورود به این مرحله جدید از رابطه ما، جسارت زیادی می‌طلبد، جایی که

you know, there's a different side to your father that you didn't know before."

، می‌دانی، جنبه متفاوتی برای پدرت وجود دارد که قبلاً نمی‌شناختی.»

Now, I'm not hoping that any of you have to make that conversation and that your friends

اکنون، من امیدوار نیستم که هیچ یک از شما مجبور به انجام آن مکالمه شوید و دوستان

and families would accept and love you the way you are, but in case you ever have to

و خانواده‌تان شما را آنطور که هستید بپذیرند و دوست داشته باشند، اما اگر مجبور شدید

do that or be on the receiving, like: "Hey, dad, I know you must be confused because you

این کار را انجام دهید یا درگیر باشید، مانند: هی بابا، میدونم حتما گیج

found out that you're...

شدی چون فهمیدی که هستی...

You know, you're not...

میدونی که نیستی...

Gay, not straight.

همجنسگرا، نه

But it's okay.

مستقیم.اما اشکالی نداره.میدونی؟

You know?

I knew you as a child, I still have acceptance for who you are as a person.

من تو رو از بچگی میشناختم من هنوز به عنوان یک شخص شما را پذیرفته

And I...

ام و من...

I'm proud that you have the courage to be who you are."

من افتخار می کنم که شما شجاعت این را دارید که هستید."

Cool.

سرد.

See?

دیدن؟

I've just reversed it from child talking to parent and back.

من به تازگی آن را از صحبت کودک با والدین و پشت سر آن معکوس کرده ام.

You never know, you might be in that situation.

شما هرگز نمی دانید، ممکن است در چنین موقعیتی باشید.

Cool?

سرد؟

So, we'll move on from there because we have a test.

بنابراین، ما از آنجا ادامه خواهیم داد زیرا ما یک آزمایش داریم.

Right?

درست؟

I taught you all sorts of wonderful words and they're not here, but here's President

من انواع و اقسام کلمات فوق العاده را به شما یاد دادم و آنها اینجا نیستند، اما رئیس جمهور

E, and can you guess what Mr. E will say in this difficult conversation?

E است، و آیا می توانید حدس بزنید که آقای E در این گفتگوی دشوار چه خواهد گفت؟

Let's do the first one.

بیایید اولین مورد را انجام دهیم.

"As your president, I _______ having to bring this news for you."

"به عنوان رئیس جمهور شما، من _______ باید این خبر را برای شما بیاورم."

What?

چی؟

It's a verb, and it means sorry to do.

این یک فعل است و به معنای متاسفم از انجام دادن است.

"I'm sorry I have to do something."

"متاسفم که باید کاری بکنم."

That's right, "regret".

درست است، "حسرت".

He regrets having to bring this news to you.

او پشیمان است که باید این خبر را برای شما بیاورد.

Mr. E regrets bringing this news to you.

آقای E از آوردن این خبر برای شما پشیمان است.

What's the next one?

مورد بعدی چیست؟

"Our government offers our _______ to all the people that have been hurt in the latest

"دولت ما _______ ما را به همه افرادی که در آخرین تیراندازی ها آسیب دیده اند، ارائه می دهد

shootings."

."

Our government offers our something.

دولت ما چیزی را ارائه می دهد .

It's to be very sorry, you're very sorry about something.

خیلی متاسفم، برای چیزی خیلی متاسفید.

"condolences", that's right.

"تسلیت"، درست است.

Because that's, remember?

چون اینطور است، یادت هست؟

Something very, very bad, someone's died or it's horrible.

چیزی خیلی خیلی بد، یک نفر مرده یا وحشتناک است.

Condolences, because we said the word "shootings".

تسلیت، چون کلمه تیراندازی را گفتیم.

Condolences.

تسلیت.

"We _______ with your feelings of loss."

"ما _______ با احساس از دست دادن شما."

We, what?

ما، چی؟

What do we?

چه کار کنیم؟

What can your feelings of loss?

چه چیزی می تواند احساس از دست دادن شما؟

What's another word for saying you can feel what they feel, you understand how they feel,

چه کلمه دیگری برای گفتن این که می توانید آنچه را که آنها احساس می کنند را احساس کنید، احساس آنها را درک می کنید،

you can share these emotions?

می توانید این احساسات را به اشتراک بگذارید؟

Empathize, remember?

همدردی کنید، یادتان هست؟

To have empathy, to feel like another person; empathize.

داشتن همدلی، احساس یک شخص دیگر؛ همدلی کردن

"We empathize with your loss."

"ما با از دست دادن شما همدردی می کنیم."

Next: "We know many of you are _______ with our

بعدی: "ما می دانیم که بسیاری از شما _______ با

current gun laws."

قوانین فعلی اسلحه ما هستید."

Well, if we look at shootings, and people have been hurt, we have condolences, and we

خوب، اگر به تیراندازی‌ها نگاه کنیم و مردم آسیب دیده‌اند، تسلیت می‌گوییم

have laws now and they don't seem to be working.

و اکنون قوانینی داریم و به نظر نمی‌رسد کارساز باشد.

What would you be feeling?

چه احساسی خواهید داشت؟

What would you feel?

چه احساسی خواهید داشت؟

Let's see.

اجازه بدید ببینم.

Hmm.

هوم

What would you feel?

چه احساسی خواهید داشت؟

I forgot to do this, forgive me, but there.

فراموش کردم این کار را بکنم، مرا ببخش، اما آنجاست.

You were disillusioned.

تو ناامید شدی

Remember you talked about illusion?

یادت هست در مورد توهم صحبت کردی؟

If there's an illusion, you think something is true, you were disillusioned with our current

اگر توهمی وجود داشته باشد، فکر می کنید چیزی درست است، از قوانین فعلی اسلحه ما سرخورده شده اید

gun laws.

.

You thought that they were good and you found out they weren't good because people got shot.

تو فکر کردی که آنها خوب هستند و فهمیدی که خوب نیستند چون مردم تیرباران شدند.

What's the next one we're going to have?

مورد بعدی که قرار است داشته باشیم چیست؟

Okay?

باشه؟

So: "Therefore my government has _______ to fix

بنابراین: "بنابراین دولت من _______ برای رفع

this problem."

این مشکل دارد."

What is my government going to do to fix this problem?

دولت من برای رفع این مشکل چه خواهد کرد؟

It means to...

یعنی به ...

If you...

اگر شما ...

If you have a problem, you solve it, what do you have to do?

اگر مشکلی دارید حلش می کنید باید چه کار کنید؟

That's right: "The government has resolved to fix this problem."

درست است: "دولت برای رفع این مشکل تصمیم گرفته است."

We're promising to fix it.

ما قول می دهیم آن را درست کنیم.

Solve, go back and solve it.

حل کن، برگرد و حلش کن.

When you resolve, you make a promise to go back and fix something.

وقتی تصمیم می گیرید، قول می دهید به عقب برگردید و چیزی را اصلاح کنید.

"Fix this problem that _______ so many good people."

"این مشکل را برطرف کنید که _______ افراد خوب زیادی دارد."

So it's a problem and it has an impact, or...

بنابراین این یک مشکل است و تأثیر می گذارد، یا ...

Or does something to people we would say.

یا کاری را با مردم انجام می دهد که ما می گوییم.

I think I gave it away if you were listening carefully.

فکر می‌کنم اگر با دقت گوش می‌دادید، آن را از دست دادم .

That's right, "impacts".

درست است، "تأثیر".

Impacts.

تاثیرات.

And if you look at all the words I've written up here, we did them on the board before,

و اگر به تمام کلماتی که من اینجا نوشتم نگاه کنید، ما آنها را قبلاً روی تابلو انجام دادیم،

and this is actually something that's happened recently in our history that some people are

و این در واقع چیزی است که اخیراً در تاریخ ما اتفاق افتاده است که برخی از مردم

upset by some things that had happened in a country that we know of.

از برخی چیزهایی که در کشوری رخ داده است ناراحت هستند. از

And they were upset about the gun laws, and this is a kind of speech a president could

و آنها از قوانین اسلحه ناراحت بودند و این نوعی سخنرانی است که رئیس جمهور می تواند

make to make the people feel better, knowing that there was a problem, they understand

انجام دهد تا مردم احساس بهتری داشته باشند، زیرا می دانند مشکلی وجود دارد،

the pain that they are going through and that they have lost, and that they feel sorry for

آنها دردهایی را که می کشند و از دست داده اند، درک می کنند. که برای

what's happened and they know they have not helped the people, they've been disillusioned,

اتفاقی که افتاده متاسفند و می دانند که به مردم کمک نکرده اند، سرخورده شده اند،

but they could promise to fix it.

اما می توانند قول بدهند که آن را درست کنند.

Any government can do it.

هر دولتی می تواند این کار را انجام دهد.

I mean, you can be anything from Brazil, United States, it could happen anywhere in the world.

منظورم این است که شما می توانید هر چیزی از برزیل و ایالات متحده باشید، این ممکن است در هر جای دنیا اتفاق بیفتد.

Okay?

باشه؟

So that's just one example of a difficult conversation.

بنابراین این فقط یک نمونه از یک مکالمه دشوار است.

The words we've used we've used in a serious situation, and you can use them in less serious

کلماتی را که استفاده کرده‌ایم در موقعیت‌های جدی به کار برده‌ایم، و شما می‌توانید در موقعیت‌های کمتر جدی‌تر

situations as we've talked about, like breaking up with someone.

همانطور که در مورد آن صحبت کردیم، مانند قطع رابطه با کسی استفاده کنید.

I mean, or saying you're gay or having to tell somebody that there child has died.

منظورم این است که بگویم همجنس گرا هستی یا باید به کسی بگوییم که کودکی در آنجا مرده است.

These are really serious, but if you can master these words, you can use them in less serious

اینها واقعاً جدی هستند، اما اگر بتوانید بر این کلمات مسلط شوید، می توانید در موقعیت های کمتر جدی از آنها استفاده

situations and be very effective in your ability to speak to people.

کنید و در توانایی خود برای صحبت با مردم بسیار مؤثر باشید.

Anyway, as always, we have homework.

به هر حال مثل همیشه تکلیف داریم.

So I need to trust, I've got a homework sheet for you.

بنابراین من باید اعتماد کنم، من یک برگه تکالیف برای شما دارم.

Sorry.

متاسف.

Let's see.

اجازه بدید ببینم.

Doo-doo-doo-doo-doo.

دو-دو-دو-دو-دو-دو.

What's your homework today?

امروز تکلیف شما چیست؟

Assignment, I need you to take three words from all the words I've taught you, you can

تکلیف، من نیاز دارم که از تمام کلماتی که به شما یاد داده ام سه کلمه بردارید، می

also use these words here and I want you to pick one of the situations I've given, and

توانید از این کلمات نیز در اینجا استفاده کنید و می خواهم یکی از موقعیت هایی را که داده ام انتخاب کنید و

give yourself five minutes, look at the words, think about the situation, and then try to

پنج دقیقه به خودتان فرصت دهید، به آن نگاه کنید. کلمات، در مورد موقعیت فکر کنید، و سپس سعی کنید

come up with your own speech that you would use using these words.

سخنرانی خود را ارائه دهید که از این کلمات استفاده می کنید.

You can also have a friend do it, join you.

شما همچنین می توانید از یک دوست بخواهید این کار را انجام دهد، به شما ملحق شود.

Okay?

باشه؟

And they can have a conversation where you would use one, they would use one and counter,

و آن‌ها می‌توانند مکالمه‌ای داشته باشند که در آن شما از یکی استفاده می‌کنید، از یکی استفاده می‌کنند و مقابله می‌کنند،

and see how that flows.

و ببینند که چگونه جریان دارد.

Cool?

سرد؟

If you get a little better, try for five words.

اگر کمی بهتر شدید، پنج کلمه را امتحان کنید.

And the second thing for homework is make up your own difficult situation.

و دومین چیز برای تکالیف این است که موقعیت دشوار خود را بسازید.

And here's what I want you to do: Once you've done that using three words I've given you

و این چیزی است که من از شما می خواهم انجام دهید: هنگامی که این کار را با استفاده از سه کلمه ای که به شما داده

or you've made up your own, go visit engVid.

ام انجام دادید یا کلمه خود را ساختید، به engVid مراجعه کنید.

We have a really big community there where people talk after doing the quizzes and ask

ما یک جامعه واقعاً بزرگ در آنجا داریم که در آن افراد پس از انجام آزمون ها صحبت می کنند و از یکدیگر سؤال می پرسند

each other questions.

.

We're happy to, you know, help you out where we can.

ما خوشحالیم که، می دانید، تا جایی که می توانیم به شما کمک کنیم.

But talk to each other and you can actually have fun with this, say: "Here was my conversation.

اما با هم صحبت کنید و در واقع می توانید با این کار لذت ببرید، بگویید: "اینجا گفتگوی من بود.

What was yours?

مال شما چه بود؟

What word did you have?

چه کلمه ای داشتید؟

Do you have a new word that you'd like to use?"

آیا کلمه جدیدی دارید که می خواهید استفاده کنید؟"

We're open to your suggestions, we look forward to hearing from you.

ما پذیرای پیشنهادات شما هستیم، مشتاقانه منتظر شنیدن نظرات شما هستیم.

Anyway, once again, thank you very much.

به هر حال یک بار دیگر از شما بسیار سپاسگزارم.

Don't forget to subscribe.

اشتراک را فراموش نکنید.

The button is somewhere over here.

دکمه جایی اینجاست.

I always forget where it is.

همیشه فراموش می کنم کجاست.

E, help me out.

E، به من کمک کن

You'll see a button.

یک دکمه خواهید دید.

Subscribe, join us.

مشترک شوید، به ما بپیوندید.

We look forward to seeing you, and don't forget to go do the quiz at engVid.

ما مشتاقانه منتظر دیدار شما هستیم و فراموش نکنید که برای انجام مسابقه در engVid بروید.

Okay?

باشه؟

Anyway, thanks again.

به هر حال بازم ممنون

Ciao.

سیائو