Listening, Vocabulary, Comprehension: 7 Advanced Words

Hey, what's up?

سلام چه خبر؟

Listening, vocabulary, comprehension.

گوش دادن، واژگان، درک مطلب.

That sounds like a lot of work.

به نظر کار زیاد است.

So what are we going to do?

خوب؟ ما می خواهیم چه کار کنیم؟

We're going to practice some listening, learn some new vocabulary, and then comprehension

ما می خواهیم کمی گوش دادن را تمرین کنیم، واژگان جدیدی را یاد بگیریم و سپس

of those words as we're listening.

در حین گوش دادن آن کلمات را درک کنیم.

Hi.

سلام.

James from engVid.

جیمز از engVid.

I've done a lesson like this before; actually, I've done a couple.

من قبلاً چنین درسی را انجام داده ام. در واقع، من یک زن و شوهر انجام داده ام.

And when we're done, you can go check them out.

و وقتی کارمان تمام شد، می‌توانید آنها را بررسی کنید.

What I'm going to do today is I'm going to read you a story with some vocabulary that

کاری که امروز می‌خواهم انجام دهم این است که برای شما داستانی با واژگانی بخوانم که

I'm quite sure you don't know.

مطمئن هستم شما نمی‌دانید.

Afterwards, we will go over that vocabulary to help you understand it, to increase your

پس از آن، ما آن واژگان را مرور خواهیم کرد تا به شما در درک آن کمک کنیم، تا درک شما را افزایش دهیم

comprehension, then we'll listen to the story again to make sure you actually understand

، سپس دوباره به داستان گوش خواهیم داد تا مطمئن شویم که واقعاً

it.

Okay.

آن را فهمیده‌اید.

باشه. به

I find this is one of the best ways to get people to learn, because having vocabulary,

نظر من این یکی از بهترین راه‌ها برای ترغیب مردم به یادگیری است، زیرا داشتن دایره لغات،

just writing words on the board and explaining them, kind of dumb for me, I think.

نوشتن کلمات روی تخته و توضیح آنها، برای من یک جورهایی احمقانه است.

And trust me, I've done those videos before.

و به من اعتماد کنید، من قبلاً آن ویدیوها را انجام داده ام.

Okay?

باشه؟

But in this way, what happens is it takes...

اما در این راه، اتفاقی که می افتد این است که طول می کشد... دایره

The vocabulary takes on a life of itself because not only you might be confused at the beginning,

لغات زندگی خود را به خود می گیرد زیرا نه تنها ممکن است در ابتدا گیج شوید،

but you learn these new words, and then you learn the environment in that they're actually

بلکه این کلمات جدید را یاد می گیرید، و سپس محیطی را که در آن هستند را یاد می گیرید. واقعاً

used or can be used, and it gives you an example of how you can use them.

استفاده می شود یا می توان از آنها استفاده کرد، و مثالی از نحوه استفاده از آنها به شما می دهد.

And of course, we'll have a quiz just to test that comprehension.

و البته، ما یک مسابقه فقط برای آزمایش این درک خواهیم داشت.

But don't be surprised if you get perfect, because after all, it's my job to serve.

اما اگر کامل شدی تعجب نکن، چون بالاخره وظیفه من است که خدمت کنم.

Anyway, I'm going to disappear for a second.

به هر حال من برای یک ثانیه ناپدید می شوم.

I'm going to have a nice little picture for you to look at, but more importantly, I need

من می خواهم یک عکس کوچک زیبا برای شما داشته باشم که به آن نگاه کنید، اما مهمتر از آن، باید

you to listen.

گوش کنید. به

Look for the words that you think are going to be the new vocabulary words, because that

دنبال کلماتی باشید که فکر می کنید قرار است لغات جدید واژگانی باشند، زیرا آن

part of concentration that you do will actually help you learn them better.

بخشی از تمرکز که انجام می دهید در واقع به شما کمک می کند آنها را بهتر یاد بگیرید.

You ready to go?

آماده ای برای رفتن؟ بیا

Let's get started.

شروع کنیم.

Yesterday, I went to the park to study English.

دیروز برای یادگیری زبان انگلیسی به پارک رفتم. می

I wanted some peace and quiet to concentrate.

خواستم کمی آرامش و آرامش داشته باشم تا تمرکز کنم.

I thought it was a pragmatic decision, as the park was close, quiet, and it was a beautiful

فکر می‌کردم این یک تصمیم عمل‌گرایانه بود، زیرا پارک نزدیک، ساکت بود و روز زیبایی بود

day.

.

I found a nice tree to sit under, and I heard the most eloquent woman speaking about poetry.

درخت خوبی یافتم که زیر آن بنشینم و شنیدم که فصیح ترین زن درباره شعر صحبت می کرد.

The children running on the grass were ubiquitous.

بچه هایی که روی چمن می دویدند همه جا حضور داشتند.

Suddenly, a firetruck burst into the park with a siren on.

ناگهان یک ماشین آتش نشانی با آژیر به داخل پارک حمله کرد.

The children started crying, and dogs started barking loudly.

بچه ها شروع به گریه کردند و سگ ها با صدای بلند پارس کردند. صدای ناهنجار

The cacophony of noise was driving me mad.

سر و صدا مرا دیوانه می کرد.

The noise was tenacious, and it was no longer peaceful or quiet.

سروصدا سرسخت بود و دیگر آرام و ساکت نبود.

I had a conundrum.

یه معمایی داشتم می

I could stay and wait for the noise to stop so I could study, or I could go back home

توانستم بمانم و منتظر بمانم تا سر و صدا قطع شود تا بتوانم درس بخوانم، یا می توانستم به خانه برگردم

and miss out on a beautiful day.

و یک روز زیبا را از دست بدهم.

Yesterday, I decided to go home and look out of my window while studying as a compromise.

دیروز تصمیم گرفتم به عنوان سازش به خانه بروم و از پنجره بیرون را نگاه کنم.

Now, if you're ready, let's do the vocabulary.

حالا، اگر آماده هستید، بیایید واژگان را انجام دهیم.

And we're back.

و ما برگشتیم

I hope you enjoyed the story because you're going to hear it again, but only after I go

امیدوارم از داستان لذت برده باشید چون دوباره آن را می شنوید، اما فقط بعد از

through these vocabulary words.

مرور این لغات.

Now, were you able to find those words when I was saying the story?

حالا، وقتی من داستان را می گفتم، توانستید آن کلمات را پیدا کنید؟

Some of you, yes.

برخی از شما، بله.

You probably were like, "What is that?"

احتمالاً اینگونه بودید که "این چیست؟"

And these are words, and why they were picked is because they give a specific meaning in

و اینها کلمات هستند و دلیل انتخاب آنها به این دلیل است که در انگلیسی معنای خاصی می دهند

English and give a deeper meaning in English.

و در انگلیسی معنای عمیق تری می دهند.

For some of these words, you would have to use several words to get the same meaning

برای برخی از این کلمات، شما باید از چندین کلمه استفاده کنید تا معنای یکسان را به دست آورید

out, but this is what we call "concise", right?

، اما این همان چیزی است که ما آن را "مختصر" می نامیم، درست است؟

So the meaning is right there with all the extra words that should be used, or if you

بنابراین معنی دقیقاً با تمام کلمات اضافی که باید استفاده شود وجود دارد، یا اگر

made a sentence of it, so you can get more information by saying less.

یک جمله از آن ساخته اید، بنابراین می توانید با کمتر گفتن اطلاعات بیشتری کسب کنید.

And it shows you've mastered English.

و این نشان می دهد که شما به زبان انگلیسی تسلط دارید.

Well, not mastered it.

خوب، به آن مسلط نیست.

We're working on that, right?

ما روی آن کار می کنیم، درست است؟

But you know what I mean.

اما می دانید منظورم چیست.

So, first thing we'll look at is "pragmatic".

بنابراین، اولین چیزی که ما به آن نگاه خواهیم کرد "عملی" است.

Pragmatic.

عمل گرا.

What does "pragmatic" mean?

"عمل گرا" به چه معناست؟

It is a sensible decision.

این یک تصمیم معقول است.

So, it's sensible and reasonable.

بنابراین، معقول و معقول است.

It makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

So, if you decided to jump off a mountain in your underwear, that's not very pragmatic.

بنابراین، اگر تصمیم گرفتید با لباس زیر خود از کوه بپرید، این چندان عملی نیست.

But, to take some of your money when you work and put some in the bank to save for the future

اما، این که وقتی کار می‌کنید مقداری از پول خود را بردارید و مقداری را در بانک بگذارید تا برای آینده پس‌انداز کنید

so that you can buy a house or a car, people would say that's very sensible or that is

تا بتوانید خانه یا ماشین بخرید، مردم می‌گویند این بسیار معقول است یا

very pragmatic.

بسیار عملی است.

Right?

درست؟

"Eloquent".

"شیوا".

Don't get it confused with "elegant".

آن را با "زیبا" اشتباه نگیرید.

Right away, some of you are like, "Oh, teacher.

فوراً، برخی از شما می گویید: "اوه، معلم.

Elegant.

I knew these were wrong."

شیک.

می دانستم اینها اشتباه هستند."

"Elegant" can be talking about how someone looks or acts.

"زیبا" می تواند در مورد نحوه ظاهر یا رفتار یک شخص صحبت کند.

"Eloquent" is used for speaking and writing.

«فصیح» برای گفتن و نوشتن به کار می رود.

If someone is an eloquent speaker, they speak well.

اگر کسی سخنور فصیح باشد، خوب صحبت می کند.

They use good grammar, nice vocabulary, they can even be concise.

آنها از گرامر خوب، واژگان خوب استفاده می کنند، حتی می توانند مختصر باشند.

Right?

درست؟

"Elegant" is different.

"زیبا" متفاوت است.

So, "eloquent" is when we're talking about speaking and writing, and being very good

بنابراین، "فصیح" زمانی است که ما در مورد صحبت کردن و نوشتن صحبت می کنیم و در آن بسیار خوب هستیم

at it.

Yes?

.

آره؟

"Ubiquitous".

"همه جا".

I was going to say something really bad for a second there because I looked and...

قرار بود یه لحظه اونجا یه چیز خیلی بد بگم چون نگاه کردم و...

Don't do that.

اینکارو نکن.

"Ubiquitous".

"همه جا".

It means...

یعنی...

I've always found this a strange word, but I like it, and I have to thank Matt from Hansa

من همیشه این کلمه عجیبی بود، اما دوستش دارم و باید از مت از هانسا

for this one.

برای این یکی تشکر کنم.

Because, I mean, I'd heard it and used it, but one day he used it in a sentence and I

چون، یعنی شنیده بودم و استفاده کرده بودم، اما یک روز او آن را در جمله ای به کار برد و من

had to step back and I said aloud, "What does that bloody well mean?

مجبور شدم عقب نشینی کنم و با صدای بلند گفتم: "این چاه خونگی یعنی چه؟

"Really? Ubiquitous? It's like it's been everywhere. Everyone seems to say it, but

" واقعا؟ همه جا؟ انگار همه جا بوده به نظر می رسد همه آن را می گویند، اما

I don't know what the bloody hell it means." And then he laughed. "It means everywhere."

من نمی دانم معنی جهنم خونین چیست." و بعد خندید. "یعنی همه جا."

When something is ubiquitous, you can see it everywhere around you, right? So if you

وقتی چیزی همه جا حاضر است، می توانید آن را در همه جای اطراف خود ببینید، درست است؟ پس اگر

see children playing in the park, they're probably ubiquitous, yeah? There will be many

ببینید بچه‌هایی که در پارک بازی می‌کنند، احتمالاً همه جا هستند، بله؟ بچه‌های زیادی بازی خواهند کرد، درست است؟ تسلاها همه جا

children playing, right? Teslas are ubiquitous. I don't know where you live, but I'm sure

you've seen a Tesla. You probably haven't seen a Pinto. Guarantee you haven't seen one

هستند. من یک پینتو ندیده‌ام. تضمین می‌کنم یکی

of those, but Teslas are everywhere. Thank you, Elon Musk. Anyway, moving on. Cacophony.

از آن‌ها را ندیده‌ای، اما تسلاها همه جا هستند. متشکرم، ایلان ماسک.

I like to say cacophony. Down in the South, we like saying cacophony, like caffeine. It's

مثل کافئین. اینطور

not. Cacophony, right? There's an "o" here, "phony" from, like, phone. Cacophony. I don't

نیست. کاکوفونی، درست است؟ اینجا یک "o" وجود دارد، "phony" از، مانند، تلفن. کاکافونی. نمی

know when you... If you have this in your area, but we have these things called marching

دانم شما چه زمانی... اگر این را در منطقه خود دارید، اما ما داریم به این چیزها باندهای راهپیمایی می گویند

bands, and there's cymbals. Now, imagine some dogs. Crying baby. That cacophony, it is a...

، و سنج وجود دارد. حالا چند سگ را تصور کنید. گریه می کند عزیزم. این صدای ناخوشایند، یک...

Because that is the word that is describing it. But harsh might not be something you understand.

زیرا این کلمه ای است که آن را توصیف می کند. اما خشن ممکن است چیزی نباشد که شما بفهمید.

So think of very unpleasant, very nasty, something that would drive you mad, okay? It's noises

بنابراین به چیزی بسیار ناخوشایند، بسیار بد، فکر کنید که شما را دیوانه کند، خوب؟ این صداها

mixed together. It's like having macaroni and cheese with hot chocolate, with some hot

با هم مخلوط شده است. مثل خوردن ماکارونی و پنیر با شکلات داغ، با مقداری

dogs all mixed... Yeah, you want to throw up, right? That's a cacophony of noise. It's a

هات داگ که همه مخلوط شده اند... آره، میخوای پرت کنی، درسته؟ این یک صدای ناهنجار است.

lot of noises that are not pleasant. Harsh is a word, okay, that you can use, which would

صداهای زیادی است که خوشایند نیست. خشن کلمه ای است، خوب، که می توانید از آن استفاده کنید، که

be hard, right? But unpleasant is better. Tenacious. Tenacious, okay. A tenacious...

سخت است، درست است؟ اما ناخوشایند بهتر است. سر سخت. سرسخت، باشه سرسخت ...

A tenacious means, like, to hold on hard or with strength. So if someone has a tenacious

سرسخت یعنی مثل محکم گرفتن یا با قدرت. بنابراین، اگر کسی چنگال محکمی داشته باشد

grip, and you've... If you've ever watched Mr. Donald Trump on elections, sometimes he

، و شما... اگر تا به حال آقای دونالد ترامپ را در انتخابات تماشا کرده باشید، گاهی اوقات او

grabs people's hands and he holds on. It's like a life and death match. He will not let

دست مردم را می گیرد و او را نگه می دارد. مثل مسابقه مرگ و زندگی است. او رها نمی کند

go. I think he did it to the Prime Minister of Japan. So, Japanese students, you know

. فکر می کنم او این کار را با نخست وزیر ژاپن انجام داد. بنابراین، دانشجویان ژاپنی،

what I mean. Your poor Prime Minister was like, "Please, Mr. Trump, let's go, please!"

منظور من را می دانید. نخست وزیر بیچاره شما اینگونه بود که "خواهش می کنم آقای ترامپ، بیا برویم، لطفا!"

He's like, "No, I'm going to shake until you die!" So when someone has a tenacious grip,

او می گوید: "نه، من می لرزم تا تو بمیری!" بنابراین وقتی کسی چنگال محکمی دارد،

they will not let go. But it's not just a grip, a physical grip. It can be tenacious,

رها نمی کند. اما این فقط یک گرفتن نیست، یک چنگال فیزیکی است. این می تواند سرسخت باشد،

they will not give up. If you've ever watched those detective movies where the criminal's

آنها تسلیم نخواهند شد. اگر تا به حال آن فیلم‌های پلیسی را تماشا کرده باشید که جنایتکار

trying to get away, and every time they do something, they turn around, and there is,

سعی می‌کند از آن فرار کند، و هر بار که کاری انجام می‌دهند، برمی‌گردند، و

like, Mr. E coming to get them. He goes, "This guy's tenacious. He just will not give

مثلاً آقای E می‌آید تا آنها را بگیرد. او می گوید: "این مرد سرسخت است. او فقط تسلیم نمی شود

up." Right?

." درست؟

Conundrum. Okay? A conundrum is when you have a difficulty. You have to make a decision,

معمای. باشه؟ معمای زمانی است که شما مشکل دارید. باید تصمیم بگیری،

but, you know, it's like this or that, and you don't know what to do. Right? So if I

اما، می‌دانی، این‌طور یا آن‌گونه است، و نمی‌دانی چه باید بکن. درست؟ بنابراین اگر من

have a conundrum, and a lot of young people have this conundrum. You're 18, life is fun.

یک معما دارم و بسیاری از جوانان این معما را دارند. شما 18 ساله هستید، زندگی سرگرم کننده است.

21, life is fun. 27, you start going, "Should I get married? Or should I stay single because

21، زندگی سرگرم کننده است. 27، شروع کردی به رفتن، "آیا باید ازدواج کنم؟ یا باید مجرد بمانم چون

the music's still playing, but all my friends are leaving? What a conundrum." You know what

موسیقی هنوز پخش می شود، اما همه دوستانم می روند؟ چه معمایی." شما می دانید

I mean? Or, "Do I go to university and study, or do I get a job? I get money now if I work,

منظورم چیست؟ یا اینکه دانشگاه برم درس بخونم یا کار پیدا کنم الان اگه کار کنم پول می گیرم

but I'll get money later, but more if I go to university. What do I do?" That's a conundrum.

ولی بعدا پول می گیرم ولی اگه برم دانشگاه بیشتر. چیکار کنم؟ این یک معماست.

Right?

درست؟

And finally, compromise. For some of you, you're going to go, "Oh, that's the easiest

و در نهایت، سازش. برای برخی از شما، "اوه، این ساده ترین است

one." But remember, we here at engVid are here to support all of humanity, even the

." اما به یاد داشته باشید، ما اینجا در engVid اینجا هستیم تا از همه بشریت حمایت کنیم، حتی

ones who are wretches, who don't know these words. Just joking. This is for those people

آنهایی که بدبخت هستند و این کلمات را نمی دانند. شوخی می کنم. این برای کسانی است

out there who may not know this word. Compromise, like, I love this word because promise is

که ممکن است این کلمه را ندانند. سازش، مانند، من این کلمه را دوست دارم زیرا وعده

in there. So it's like people come together to promise something together. In a compromise,

در آن وجود دارد. پس مثل این است که مردم گرد هم می آیند تا با هم قولی بدهند. در یک سازش،

I don't get everything I want, you don't get everything you want. We kind of move to the

من به هر چیزی که می خواهم نمی رسم، شما به هر چیزی که می خواهید نمی رسید. ما به نوعی به

middle. Sort of like a marriage. You never get everything you want, but you kind of go,

وسط حرکت می کنیم. یه جورایی شبیه ازدواجه شما هرگز به هر چیزی که می خواهید نمی رسید، اما به نوعی می گویید

"We'll work together, make a compromise." Maybe sometimes you get it, maybe sometimes

"ما با هم کار خواهیم کرد، مصالحه خواهیم کرد." شاید گاهی اوقات آن را دریافت می کنید، شاید گاهی اوقات

you don't. Cool? All you married people, it was a joke. I know you're crying in the background,

نمی توانید. سرد؟ همه شما متاهلین، این یک شوخی بود. می دانم که در پس زمینه گریه می کنی و

going, "No compromise. I suffer every day." Sorry. Okay, anyway, so these are the words

می گویی: "سازش نیست. من هر روز رنج می برم." متاسف. خوب، به هر حال، پس اینها کلمات

of vocabulary from the story. Now, what's going to happen now is, remember, I read the

واژگان داستان هستند. حالا اتفاقی که الان قراره بیفته اینه که یادت باشه من

story, you couldn't see anything. I've explained the vocabulary. Now, hopefully you took some

داستان رو خوندم هیچی نتونستی ببینی. واژگان را توضیح داده ام. حالا، امیدوارم

notes. If not, you know, go back in the video a bit, take some notes, make sure you get

یادداشت برداری کرده باشید. اگر نه، می دانید، کمی به ویدیو برگردید، یادداشت برداری کنید، مطمئن شوید که آن را دریافت کرده اید

it. Now we're going to listen to the same story again.

. حالا دوباره همان داستان را می شنویم.

"Why, James? Why?" Well, now we want to make sure you can understand exactly what's going

"چرا جیمز؟ چرا؟" خوب، اکنون می‌خواهیم مطمئن شویم که می‌توانید دقیقاً متوجه شوید که

on in the story because you know the new vocabulary. And of course, after that, we'll do a little

در داستان چه می‌گذرد، زیرا واژگان جدید را می‌دانید. و البته، پس از آن، ما یک

quiz to reinforce, means to make stronger. All right? You guys ready? Let's go for it.

مسابقه کوچک برای تقویت، یعنی قوی تر کردن، انجام خواهیم داد. خیلی خوب؟ بچه ها آماده اید؟ بریم سراغش

And let us begin.

و اجازه دهید شروع کنیم.

"Yesterday, I went to the park to study English. I wanted some peace and quiet to concentrate.

"دیروز، برای یادگیری زبان انگلیسی به پارک رفتم. می خواستم کمی آرامش و سکوت داشته باشم.

I thought it was a pragmatic decision as the park was close, quiet, and it was a beautiful

فکر می کردم این یک تصمیم عملی بود زیرا پارک نزدیک بود، ساکت بود، و روز زیبایی بود

day. I found a nice tree to sit under, and I heard the most eloquent woman speaking about

. یک درخت خوب برای نشستن پیدا کردم. زیر، و شنیدم که فصیح ترین زن در مورد

poetry. The children running on the grass were ubiquitous. Suddenly, a firetruck burst

شعر صحبت می کرد. بچه هایی که روی چمن ها می دویدند همه جا حضور داشتند. ناگهان یک ماشین آتش نشانی

into the park with its siren on. The children started crying, and dogs started barking loudly.

با آژیر خود به داخل پارک هجوم آورد. بچه ها شروع به گریه کردند و سگ ها با صدای بلند پارس کردند.

The cacophony of noise was driving me mad. The noise was tenacious, and it was no longer

داشت دیوانه ام می کرد. سروصدا سرسخت بود و دیگر نه

peaceful nor quiet. I had a conundrum. I could stay and wait for the noise to stop so I could

آرام بود و نه ساکت. من یک معمایی داشتم. می توانستم بمانم و منتظر بمانم تا صدا قطع شود تا بتوانم

study or go back home and miss out on a beautiful day. I decided to go home and look out my

درس بخوانم یا به خانه برگردم و یک روز زیبا را از دست بدهم. تصمیم گرفتم

window while studying. It was a compromise."

در حین درس خواندن به خانه بروم و به بیرون از پنجره نگاه کنم، این یک سازش بود."

Okay, so now that we've done our listening and our comprehension, I just want to make

خوب، حالا که شنیدن و درک خود را انجام دادیم، فقط می‌خواهم

sure we've learned the vocabulary. The best way to do that is through a test. Are you

مطمئن شوم که واژگان را یاد گرفته‌ایم. بهترین راه برای انجام این کار از طریق آزمایش است.

ready? We'll test the seven words that we did in the story, which I'm sure you've mastered

اماده ای؟ ما هفت کلمه‌ای را که در داستان انجام دادیم، که مطمئن هستم اکنون به آنها مسلط شده‌اید، تست می‌کنیم،

now, but let's see in a different environment if you'll remember what they mean. So, the

اما بیایید در محیط دیگری ببینیم که آیا معنی آنها را به خاطر می‌آورید یا خیر. بنابراین،

first one we're going to start off is "The dog had a something grip on my leg and wouldn't

اولین موردی که قرار است شروع کنیم این است: "سگ چیزی را روی پای من گرفته بود و نمی

let go." What word would that be? Tenacious, remember? To hold strongly. So, Tesla cars

گذاشت برود." این چه کلمه ای خواهد بود؟ سرسخت، یادت هست؟ محکم نگه داشتن بنابراین، خودروهای تسلا

are something. You see them everywhere. What would that be? Ubiquitous, ubiquitous.

چیزی هستند. آنها را همه جا می بینید. آن چه خواهد بود؟ همه جا حاضر، همه جا حاضر.

Number three, "When little children play instruments and they haven't had musical lessons, it's

شماره سه، «وقتی بچه‌های کوچک ساز می‌نوازند و کلاس‌های موسیقی ندیده‌اند،

usually a something of noise." It's usually a what of noise? Cacophony, a cacophony of

معمولاً چیزی پر سر و صدا است». معمولا سر و صدا چیست؟ کاکافونی، ناهنجاری از

noise. Number four, "If you are in... If you are in a relationship and you must..."

سر و صدا. شماره چهار، "اگر شما در ... اگر در یک رابطه هستید و باید ..."

Okay, sorry, that was bad on my part. "If you are in a relationship, you must learn

بسیار خوب، ببخشید، از طرف من بد بود. "اگر در یک رابطه هستید،

to something if you want to be happy." Many a married person will tell you this. You

اگر می خواهید شاد باشید باید چیزی را یاد بگیرید." بسیاری از افراد متاهل این را به شما خواهند گفت. شما

must compromise. You must learn to compromise, work together. Another relationship thing,

باید مصالحه کنید. باید یاد بگیرید که سازش کنید، با هم کار کنید. یک رابطه دیگر، به

funny enough. "For many young people, the choice between getting married and staying

اندازه کافی خنده دار است. "برای بسیاری از جوانان، انتخاب بین ازدواج و

single is a real..." What? Yeah. Conundrum, conundrum. Right? It's a difficult decision

مجرد ماندن واقعی است..." چه؟ آره معما، معمای. درست؟ تصمیم گیری سخت است

to make. I don't know if you watch TEDx. I don't know if you watch TEDx, but the next

. نمی دانم TEDx را تماشا می کنید یا خیر. نمی‌دانم TEDx را تماشا می‌کنید یا خیر، اما

one's TEDx. It's a series of talks where people talk about new ideas and things. So, that's TEDx,

TEDx بعدی است. این یک سری صحبت است که در آن افراد درباره ایده ها و چیزهای جدید صحبت می کنند. بنابراین، TEDx است،

and you should check it out sometime. Give it a moment or two. "Most of the professionals on TEDx

و شما باید زمانی آن را بررسی کنید. یک یا دو لحظه به آن فرصت دهید. "بیشتر متخصصان TEDx

are eloquent speakers." They speak well. Right? Remember, eloquent has to be speaking and writing,

سخنرانان فصیح هستند." خوب صحبت می کنند. درست؟ به یاد داشته باشید، فصیح باید گفتن و نوشتن باشد،

so they speak very well. And the final one,

بنابراین آنها خیلی خوب صحبت می کنند. و آخرین مورد،

"It's best to be something when making money decisions."

"بهتر است در هنگام تصمیم گیری پولی چیزی باشید."

Right? "It's best to be something when making money decisions." What do you think it would be?

درست؟ بهترین کار این است که در هنگام تصمیم گیری پولی چیزی باشید. فکر می کنید چه می شود؟

"Pragmatic". Sensible? Make sensible decisions, well-thought-out decisions. Anyway, that was the

"پراگماتیک". معقول؟ تصمیمات معقول، تصمیمات سنجیده بگیرید. به هر حال، این

seven vocabulary words we used in the story, and I'm thinking that if you listen carefully the

هفت کلمه واژگانی بود که ما در داستان استفاده کردیم، و من به این فکر می کنم که اگر

first time and listen to my explanation the second time... This quiz was easy, and you got 100.

بار اول با دقت گوش کنید و بار دوم به توضیحات من گوش دهید... این مسابقه آسان بود و شما 100 گرفتید.

Right? Do me a favour for homework, because I haven't given you homework in a little while.

درست است؟ برای تکلیف به من لطفی کن چون مدت کمی است که به تو تکلیف نداده ام.

For homework, here's what I want you to do. Use these words and make up your own story,

برای تکالیف، این چیزی است که از شما می خواهم انجام دهید. از این کلمات استفاده کنید و داستان خود را بسازید،

like the story I made up at the beginning. And if you have a friend who's also... And I recommend

مانند داستانی که در ابتدا ساختم. و اگر دوستی دارید که ... و من

this. Take your stories and exchange them. See how they use these words, because the beautiful thing

این را توصیه می کنم. داستان های خود را بگیرید و آنها را مبادله کنید. ببینید آنها چگونه از این کلمات استفاده می کنند، زیرا زیبایی

about language is it's an expression of ourselves, and we can use different words to express different

زبان این است که بیانی از خودمان است و ما می توانیم از کلمات مختلف برای بیان

thoughts and feelings, even if they are the same words. Pretty cool, huh? Anyway, I'm glad you

افکار و احساسات مختلف استفاده کنیم، حتی اگر آنها کلمات مشابهی باشند. خیلی باحاله، نه؟ به هر حال، خوشحالم که

through this lesson. I'm sure you learned seven new words at least. You also learned how to listen,

این درس را پشت سر گذاشتید. مطمئنم حداقل هفت کلمه جدید یاد گرفتی. شما همچنین یاد گرفتید که چگونه گوش دهید،

which is a very important skill. And if you want to take on... You know, I've got other videos like

که مهارت بسیار مهمی است. و اگر می‌خواهید ادامه دهید... می‌دانید، من ویدیوهای دیگری از این دست دارم

this, so if you want to try this and another... I think one's on movies and that, go to engVid.

، بنابراین اگر می‌خواهید این و دیگری را امتحان کنید... فکر می‌کنم یکی در مورد فیلم‌ها و آن‌ها است، به engVid بروید.

And what's that? www.eng as in English, vid as in video. Go to www.engvid.com, and to sign in,

و اون چیه؟ www.eng به عنوان به زبان انگلیسی، vid به عنوان در ویدئو. به www.engvid.com بروید و برای ورود به سیستم،

check under the "Listening Vocabulary Comprehension Videos" we have there. See how you score those.

زیر «ویدیوهای درک واژگان گوش دادن» را که در آنجا داریم بررسی کنید. ببینید چگونه به آنها امتیاز می دهید.

Anyway, it's been fun being with you. Have a brilliant time. See you soon.

به هر حال، بودن با شما لذت بخش بود. دوران درخشانی داشته باشید به زودی میبینمت.