Writing Skills: When to use commas with FOR, AND, BUT, OR, YET, SO, NOR

Fanboy and Comma girl, a love story. By Mr. E. Hi. I'm James from engVid. And you're probably

دختر فن بوی و ویرگول، داستان عاشقانه. توسط آقای E. سلام. من جیمز از engVid هستم. و احتمالاً از خود می

wondering: What the hell am I talking about? Fanboy and Comma... Comma Girl, okay? She's

پرسید: لعنتی من در مورد چه صحبت می کنم؟ فن بوی و ویرگول... دختر کاما، باشه؟ او

a superhero, and our boy loves her. In case you don't know what a fanboy is because you

یک ابرقهرمان است و پسر ما او را دوست دارد. اگر نمی دانید طرفدار چیست زیرا

may not follow comics or movies as religiously as these guys do, I've got a definition for

ممکن است مانند این بچه ها کمیک یا فیلم را دنبال نکنید، من برای شما تعریفی

you. So let's just read: What is a "fanboy"? A person who is loyal to a game, person, or

دارم. پس بیایید فقط بخوانیم: "فن بوی" چیست؟ شخصی که به یک بازی، شخص یا شرکت وفادار است

company, regardless if it sucks or not. That's not quite true, but what they are talking

، صرف نظر از اینکه آن بازی بد است یا نه. این کاملاً درست نیست، اما چیزی که آنها در مورد آن صحبت می کنند

about is that fanboys love their products. If they love Apple, it is the best the universe

این است که طرفداران محصولات خود را دوست دارند. اگر آنها عاشق اپل هستند، این بهترین چیزی است که جهان

has ever produced. And if Apple does something wrong, help them, somebody help them because

تا به حال تولید کرده است. و اگر اپل کار اشتباهی کرد، به آنها کمک کنید، کسی به آنها کمک کند زیرا

they will be angry. But generally put, they just love their products so much, they let

آنها عصبانی خواهند شد. اما به طور کلی، آنها فقط محصولات خود را بسیار دوست دارند و به

everybody know about them. Anybody with ears that will listen or who cannot escape from

همه اطلاع می دهند. هر کسی که گوش هایی دارد که می شنود یا نمی تواند از

them. All right?

آنها فرار کند. خیلی خوب؟

So how does this have anything to do with English and grammar? Well, this is a grammar

خب این چه ربطی به انگلیسی و گرامر دارد؟ خوب، این یک درس گرامر است

lesson, and I find sometimes grammar can be incredibly boring, so let's make it a little

، و من گاهی اوقات گرامر می تواند فوق العاده خسته کننده باشد، پس بیایید آن را

bit fun. So we created a love story by Mr. E. Now, let's start off with comma. Because

کمی سرگرم کننده کنیم. بنابراین ما یک داستان عاشقانه توسط آقای E ایجاد کردیم. حالا بیایید با کاما شروع کنیم.

what is this lesson about? It's how, well, conjunctions, which I'm going to get to, work

چون این درس در مورد چیست؟ این است که چگونه، خوب، حروف ربط، که من قصد دارم به آنها برسم،

with commas and sentences. Some of you might have problems with them, I mean, some of you

با کاما و جملات کار می کنند. برخی از شما ممکن است با آنها مشکل داشته باشید، منظورم این است که برخی از شما

might even go: "Conjunctions, what are they?" So I'm going to talk about the most common

ممکن است حتی بگویید: "واژه های ربط، آنها چیست؟" بنابراین من در مورد رایج ترین

conjunctions, and I'm going to talk about comma usage. Okay? We're going to do a quick

حروف ربط صحبت خواهم کرد و در مورد استفاده از کاما صحبت خواهم کرد. باشه؟ ما در اینجا می خواهیم یک

lesson, here, and I'll make it fun. You ready?

درس سریع برگزار کنیم و آن را سرگرم کننده خواهم کرد. آماده ای؟

So the first thing we should talk about is a comma. What is a comma? It's a punctuation

بنابراین اولین چیزی که باید در مورد آن صحبت کنیم کاما است. کاما چیست؟ این یک علامت نقطه

mark. When you have sentences, there's a time to take a breath or to complete it. Okay?

گذاری است. وقتی جملاتی دارید، زمانی برای نفس کشیدن یا تکمیل آن وجود دارد. باشه؟

Now, periods, you may know, end sentences or ends thoughts. A comma sometimes gives

اکنون، ممکن است بدانید، دوره‌ها، جملات پایانی یا افکار پایانی هستند. کاما گاهی به

us a breath or it gives us a pause between parts of a sentence, or gives you time to

ما یک نفس می‌دهد یا بین قسمت‌های جمله به ما مکث می‌کند ، یا به شما فرصت می‌دهد تا

catch your breath, or get part of an idea. Okay? We also use it for lists. There's Frank,

نفس خود را بگیرید، یا بخشی از یک ایده را دریافت کنید. باشه؟ ما همچنین از آن برای لیست ها استفاده می کنیم. فرانک هست،

okay? Frank, Billy, John, Susie, you know, lists. Lists of things. Knives, forks, scissors,

باشه؟ فرانک، بیلی، جان، سوزی، می دانید، لیست می کند. لیستی از چیزها چاقو، چنگال، قیچی،

dah, dah, dah, and you'll have comma, comma, comma, separating them, keeping them individual.

داه، داه، داه، و شما باید کاما، ویرگول ، کاما را از هم جدا کنید، آنها را جداگانه نگه دارید.

And finally, we can also... Well, there's more uses, but these are general. We can use

و در نهایت، ما همچنین می توانیم... خب، کاربردهای بیشتری وجود دارد، اما اینها کلی هستند. ما می توانیم از

them for numbers, large numbers. You know this, we can say 1,000, there'll be a comma

آنها برای اعداد، اعداد بزرگ استفاده کنیم. این را می دانید، می توانیم بگوییم 1000، یک کاما

to indicate 1,000, and two commas to indicate 1,000,000. So largers... Numbers larger than

برای نشان دادن 1000 و دو کاما برای نشان دادن 1000000 وجود خواهد داشت. خیلی بزرگتر... اعداد بزرگتر از

1,000, you'll have commas somewhere. All right? That's basically what the comma is used for.

1000، در جایی کاما خواهید داشت. خیلی خوب؟ اساساً از کاما برای همین استفاده می شود.

Three different uses.

سه کاربرد متفاوت

So, what are fanboys? Well, I told you they're excited about everything, right? Well, there's

بنابراین، fanboys چیست؟ خوب، من به شما گفتم که آنها در مورد همه چیز هیجان زده هستند، درست است؟ خوب

a little bit more than that. They're conjunctions. If we look here, I wrote "conjunction", and

، کمی بیشتر از این وجود دارد. آنها ربط هستند اگر اینجا را نگاه کنیم، نوشتم "ارتباط"،

I put exactly what a conjunction is. It means to join something together. In this case,

و دقیقا همان چیزی را که یک ربط است، گذاشتم. به معنای به هم پیوستن چیزی است. در این حالت،

when we have usually conjunctions, we join two ideas together. If we use a conjunction

زمانی که معمولاً حروف ربط داریم، دو ایده را به هم وصل می کنیم. اگر از حرف ربط

with a comma, normally you're going to have clauses, and the clauses will be balanced

با کاما استفاده کنیم، معمولاً بندهایی خواهید داشت و جملات متعادل

or equal. Okay? Later on we'll go into all of that, but that's what's going to happen

یا مساوی خواهند بود. باشه؟ بعداً به همه اینها خواهیم پرداخت ، اما

when we have usually a comma and a conjunction.

زمانی که معمولاً یک کاما و یک حرف ربط داشته باشیم، این اتفاق می افتد.

You know, there are clauses being used and they're balanced.

می دانید، بندهایی در حال استفاده هستند و متعادل هستند.

But: "What are the conjunctions?" you might ask. Well, let's start off with... These are

اما: «چه ربط‌ها؟» ممکن است بپرسید خب، بیایید شروع کنیم با... اینها

the basic ones. There are more, but these are the most common ones, and we use this

موارد اساسی هستند. موارد بیشتری وجود دارد، اما اینها رایج ترین آنها هستند، و ما از این مخفف استفاده می کنیم

acronym which is a word made up from the first letter of each word so you have something

که کلمه ای است که از حرف اول هر کلمه ساخته شده است، بنابراین شما چیزی دارید

that's easy to remember, and I chose FANBOYS. And in a second, I'll reveal why. "For", it

که به راحتی قابل یادآوری است، و من FANBOYS را انتخاب کردم. و در یک ثانیه، دلیل آن را فاش خواهم کرد. "برای"،

gives you a reason. Why did they do this? Okay? "And" ideas that go together. Remember

دلیلی به شما می دهد. چرا آنها این کار را کردند؟ باشه؟ "و" ایده هایی که با هم هماهنگ می شوند. یادت

I just said clauses that come together? I'll explain a clause in a second or two. "Nor"

هست من فقط بندهایی را گفتم که با هم جمع می شوند؟ من یک بند را در یکی دو ثانیه توضیح خواهم داد. "نه

it's also ideas that go together, but they're negative. Right? So if "and" is two things

" نیز این ایده ها با هم هستند، اما آنها منفی هستند. درست؟ پس اگر «و» دو چیز

that are positive, "nor" is negative. "But" is for contrasting, so: "I like this, but

مثبت باشد، «نه» منفی است. «اما » برای تقابل است، پس: «این را دوست دارم، اما

I don't want this." Or an exception: "You can go, but your friend can't go." Right?

این را نمی‌خواهم». یا یک استثنا: "شما می توانید بروید، اما دوست شما نمی تواند برود." درست؟

Exceptions. "Or", it gives you a choice. You can go for this, or you can go for that, or

استثناها. "یا"، به شما یک انتخاب می دهد. شما می توانید برای این بروید، یا می توانید برای آن بروید، یا

you can go for that. "Or", right? You can have this or that. "Yet" is similar to "but",

می توانید برای آن بروید. "یا راست؟ شما می توانید این یا آن را داشته باشید. "با این حال" شبیه "اما" است

and "so" gives you a result. We were tired, so we went home. Okay?

و "پس" به شما نتیجه می دهد. خسته بودیم رفتیم خونه. باشه؟

Now, I do want to go back up to here, because see, we've taken this and I've made an acronym.

اکنون، من می‌خواهم به اینجا برگردم، زیرا ببینید، ما این را برداشته‌ایم و من یک مخفف ساخته‌ام.

"Fanboys are loyal and follow their object of affection". Object of affection is love,

«فن‌بوی‌ها وفادار هستند و هدف محبت خود را دنبال می‌کنند». موضوع محبت عشق است،

things they love. Okay? Now, I'm giving you a small hint on how the grammar works. You'll

چیزهایی که دوست دارند. باشه؟ اکنون، من به شما یک راهنمایی کوچک در مورد نحوه کار گرامر می دهم. شما

have a comma, then the conjunction. Right? Comma Girl, that's our superhero, and Fanboys.

یک کاما خواهید داشت، سپس حرف ربط. درست؟ ویرگول، این ابرقهرمان ما و فن‌بویز است.

And I made this video because I am a fanboy. You should have known this by the other Batman

و من این ویدیو رو ساختم چون طرفدارم. این را باید با سایر ویدیوهای بتمن می دانستید

videos. I've done 50 million of them. Time to go to work. And in saying that, if I can

. من 50 میلیون از آنها را انجام داده ام. زمان رفتن به سر کار است. و در گفتن این جمله، اگر

get this shirt off... We'll be back...

بتوانم این پیراهن را از تنم در بیاورم... ما برمی گردیم... خیلی

[Snaps] All right, let's go. So we talked about Fanboy is following mysterious Comma

خب، بریم. بنابراین ما در مورد این صحبت کردیم که Fanboy دختر مرموز ویرگول را دنبال می کند

Girl, right? So let's get back to our story. I explained some things, but we didn't put

، درست است؟ پس بیایید به داستان خودمان برگردیم. چیزهایی را توضیح دادم اما

it together. I mean, why call it a love story? I'm going to tie the love story into the grammar

کنار هم قرار ندادیم. منظورم این است که چرا آن را یک داستان عاشقانه بنامیم؟ من می خواهم داستان عشق را به گرامر گره

to make it clear for you, all right? Because now you know what Fanboy means, and it's an

بزنم تا برای شما روشن شود، خوب است؟ از آنجا که اکنون می دانید Fanboy به چه معناست، و این یک

acronym, you know what a comma is supposed to do. And I think I mentioned it before,

مخفف است، می دانید که کاما قرار است چه کاری انجام دهد. و فکر می‌کنم قبلاً به آن اشاره کردم،

and I just want to make sure I hit it again, I told you that those were three uses, when

و فقط می‌خواهم مطمئن شوم که دوباره آن را می‌زنم، به شما گفتم که این سه کاربرد بود، وقتی

we talk about numbers, we talk about giving pause, or doing lists. That's three. There's

در مورد اعداد صحبت می‌کنیم، در مورد دادن مکث یا انجام لیست صحبت می‌کنیم. این سه است.

seven or more things you can use commas for, and those are just three I threw out at you,

هفت یا چند مورد وجود دارد که می‌توانید برای آنها از کاما استفاده کنید، و آن‌ها فقط سه مورد هستند که من به شما گفتم،

because we want to keep this lesson simple. Right?

زیرا می‌خواهیم این درس را ساده نگه داریم. درست؟

So, let's go to our idea, here. So: How is it a love story? How do we know it's a love

بنابراین، بیایید به ایده خود، در اینجا برویم. بنابراین: داستان عشق چگونه است؟ چگونه بفهمیم که این یک

story? Well, we talk about "coordinating conjunctions". I told you what a conjunction was, right?

داستان عاشقانه است؟ خوب، ما در مورد "هماهنگی ربط" صحبت می کنیم. من به شما گفتم ربط چیست، درست است؟

"Con" and "junc", meaning together. And "coordinating" means order, so it creates an order. Right?

«Con» و «junc» به معنای با هم. و «هماهنگ» به معنای نظم است، پس نظم ایجاد می کند. درست؟

When two complete ideas are joined... And: What do you mean by complete idea? Think of

وقتی دو ایده کامل به هم می پیوندند... و: منظورتان از ایده کامل چیست؟ به

a subject and a verb. Right? We have to have a subject and a verb to complete a sentence.

یک فاعل و یک فعل فکر کنید. درست؟ برای تکمیل یک جمله باید فاعل و فعل داشته باشیم.

When you have a phrase, for instance, you just have, you know, like a subject, so you'll

به عنوان مثال، وقتی یک عبارت دارید، فقط می دانید، مانند یک موضوع، بنابراین خواهید

have: "A fat cat". It doesn't really go anywhere, it's doing anything. It's just about the fat

داشت: "یک گربه چاق". واقعاً به جایی نمی رسد، هر کاری را انجام می دهد. این فقط در مورد

cat. All right? So we need a complete idea, like: "He lives here", right? So, when two

گربه چاق است. خیلی خوب؟ بنابراین ما به یک ایده کامل نیاز داریم، مانند: "او اینجا زندگی می کند"، درست است؟ بنابراین، هنگامی که دو

complete ideas are joined by conjunction... Right? We have two different ideas and we

ایده کامل به صورت ربط به هم می پیوندند ... درست است؟ ما دو ایده متفاوت داریم

put them together, we need a comma. But, in doing so, we have to make sure they're balanced.

و آنها را کنار هم می گذاریم، به یک کاما نیاز داریم. اما، در انجام این کار، ما باید مطمئن شویم که آنها متعادل هستند.

That means both must be complete ideas. Right? So: "He loves ice cream, and he loves Coca-Cola."

یعنی هر دو باید ایده های کاملی باشند. درست؟ بنابراین: "او عاشق بستنی است، و او عاشق کوکاکولا است."

Now, in that case, to be honest, when you use "and", a lot of the times the comma is

حالا، در این مورد، صادقانه بگویم، وقتی از "و" استفاده می کنید، بسیاری از مواقع کاما

optional. Don't tell anybody that, because the lesson is that you have to use it. But,

اختیاری است. این را به کسی نگویید، زیرا درس این است که باید از آن استفاده کنید. اما،

we can use it for... Well, we have examples over here, and some down here. We'll go to

ما می‌توانیم از آن برای... خوب، مثال‌هایی در اینجا داریم، و برخی در اینجا. اکنون به سراغ آنها خواهیم رفت

them now, but we can see how we have to have first a comma, then the conjunction. And this

، اما می‌توانیم ببینیم که چگونه باید ابتدا یک کاما داشته باشیم، سپس حرف ربط. و

is what the love story is, because whenever we have this balance and this harmony... Think

این همان داستان عشق است، زیرا هر زمان که ما این تعادل و این هارمونی را داشتیم... به

of "harmony", and I'm sure you can hear angels, and little fluttering of doves. Okay? Comma

"هماهنگی" فکر کنید و مطمئنم که می توانید فرشته ها را بشنوید و کمی بال زدن کبوترها. باشه؟ ویرگول

Girl is followed by these fanboys wherever she goes; "for", "and", "but", "nor", yeah?

دختر هر جا که می رود توسط این طرفداران دنبال می شود. "برای"، "و"، "اما"، "نه"، آره؟

"Yet", and "so" are following her everywhere. And you'll see here, this... This Comma Girl,

"با این حال" و "پس" او را همه جا دنبال می کنند. و شما اینجا را خواهید دید، این ... این دختر کاما

running away, like: "You're stalking me!" And "and", and "so", and "yet", are going:

در حال فرار، مانند: "تو مرا تعقیب می کنی!" و "و" و "پس" و "هنوز" می‌روند:

"But we love you, Comma Girl. We love you. We have to follow." And that's what you have

"اما ما تو را دوست داریم، دختر کاما. ما تو را دوست داریم. ما باید دنبال کنیم." و این کاری است که

to do when you have two balanced sentences joined by a conjunction. What you want to

باید انجام دهید وقتی دو جمله متعادل دارید که توسط یک حرف ربط به هم وصل شده اند. کاری که می‌خواهید

do is put your comma down, the first idea, and then put your conjunction, and then put

انجام دهید این است که کاما، ایده اول را پایین بیاورید، و سپس کلمه ربط خود را بگذارید، و سپس

the second idea. Remember they must be balanced, subject and verb, complete ideas. Let's get

ایده دوم را قرار دهید. به یاد داشته باشید که آنها باید متعادل، فاعل و فعل، ایده های کامل باشند. بیایید

some adva... Some... Ah. Examples. Examples. Right? So, the first one: "Mr. E went to the store",

یک پیشنهاد ... برخی ... آه. مثال ها. مثال ها. درست؟ بنابراین، اولی: "آقای E به فروشگاه رفت"،

as you can see, "Mr. E went to the store" is a complete idea. Okay?

همانطور که می بینید، "آقای E به فروشگاه رفت" یک ایده کامل است. باشه؟

"He bought a bicycle", that's a complete idea. "He bought a bicycle." What did he do?

"او یک دوچرخه خرید"، این یک ایده کامل است. او یک دوچرخه خرید. او چه کار کرد؟

He bought a bicycle.

او یک دوچرخه خرید.

But seeing as we're doing a conjunction and comma lesson, we're going to slip that comma

اما از آنجایی که ما در حال انجام یک درس ربط و کاما هستیم، آن کاما را وارد می کنیم

in, and there's little Comma Girl. So: "Mr. E went to the store, and he bought a bicycle."

، و دختر کوچک ویرگول وجود دارد. بنابراین: "آقای E به فروشگاه رفت و یک دوچرخه خرید."

Remember we said "and" is when we want to do in addition? He went to the store, in addition,

به یاد داشته باشید که گفتیم "و" زمانی است که می خواهیم علاوه بر این انجام دهیم؟ او به فروشگاه رفت، علاوه بر این

he bought a bicycle.

، یک دوچرخه خرید.

Next: "Tia moved to a new city", okay? Complete idea. Comma Girl, and then we have "so" there:

بعدی: "تیا به یک شهر جدید نقل مکان کرد"، باشه؟ ایده کامل دختر کاما، و سپس ما "so" را در آنجا داریم:

"so she got a new apartment". Okay? "She got a new apartment" is a complete idea.

"پس او یک آپارتمان جدید گرفت". باشه؟ " او یک آپارتمان جدید گرفت" یک ایده کامل است.

"She got a new apartment". "So" is a result because if you live in one place and you go to a new

"او یک آپارتمان جدید گرفت". "پس" یک نتیجه است زیرا اگر در یک مکان زندگی می کنید و به یک

place, you can't live in the same place, you got to get a new place. "So she got a new apartment".

مکان جدید می روید، نمی توانید در همان مکان زندگی کنید، باید یک مکان جدید بدست آورید. بنابراین او یک آپارتمان جدید گرفت.

The result is that, and there's Comma Girl and our conjunction. All right?

نتیجه این است که، و Comma Girl و پیوند ما وجود دارد. خیلی خوب؟

And third... E, I know you wrote this. Every time he leaves, something goes on the board.

و سوم... E، می دانم که این را نوشتی. هر بار که او می رود، چیزی روی تخته می رود.

This wasn't "James" to start off with, but we'll say it's James. "James is a stupid man

این «جیمز» برای شروع نبود، اما می‌گوییم که جیمز است. "جیمز یک مرد احمق است

for leaving this on the board"-Comma Girl-",

که این را روی تخته گذاشته است"-Comma Girl-"، با

yet, he married a smart woman". "He married a smart woman"

این حال، او با یک زن باهوش ازدواج کرد. "او با یک زن باهوش ازدواج کرد"

a complete idea. "James is a stupid man"-I didn't say that-also, a complete

یک ایده کامل. "جیمز مرد احمقی است" - من این را نگفتم - همچنین یک

idea. We have "yet" as the conjunction, and there's Comma Girl, once again, being followed

ایده کامل. ما "هنوز" را به عنوان حرف ربط داریم، و یک بار دیگر دختر کاما وجود دارد که

by her fanboy. All right? It's a great relationship. It always works, it always happens. Always,

توسط طرفدارش دنبال می شود. خیلی خوب؟ این یک رابطه عالی است. همیشه کار می کند، همیشه اتفاق می افتد. همیشه،

always, always, as you can tell. Believe me, it always happens.

همیشه، همیشه، همانطور که می توانید بگویید. باور کنید همیشه این اتفاق می افتد.

Remember: don't say "always", because as soon as you say "always", you are wrong. What?

یادتان باشد: «همیشه» نگویید، زیرا به محض گفتن «همیشه» در اشتباه هستید. چی؟

I didn't finish reading in red, like blood. "However, even the best relationships can break up."

خواندن را با رنگ قرمز، مثل خون تمام نکردم. با این حال، حتی بهترین روابط نیز می توانند از بین بروند.

What do you mean? Comma Girl and Fanboy won't be together forever?

منظورت چیه؟ کاما گرل و فن بوی برای همیشه با هم نخواهند بود؟

"No. If the conjunction joins a complete sentence with a sentence fragment, no comma is needed."

"نه. اگر حرف ربط به یک جمله کامل با یک قطعه جمله بپیوندد، نیازی به کاما نیست."

Let me redo that for you again in English. You see, if the conjunction joins a complete

اجازه دهید دوباره آن را به زبان انگلیسی برای شما تکرار کنم. ببینید، اگر حرف ربط به یک

sentence and a sentence fragment, which is like a phrase, it might be: "A fat cat", "a

جمله کامل و یک قطعه جمله، که شبیه یک عبارت است، بپیوندد، ممکن است این باشد: "یک گربه چاق"، "یک

big car", these are not complete ideas, then you don't need a comma. Comma Girl and Fanboy

ماشین بزرگ"، اینها ایده های کاملی نیستند، پس نیازی به کاما کاما گرل و فن بوی

will break up. [Cries]. It's true. Comma Boy... Fanboy is like: "We don't need you, man. I'm

از هم جدا می شوند. [گریه می کند]. درسته. پسر کاما... فن‌بوی اینطور است: "ما به تو نیاز نداریم، مرد. من

a conjunction alone. Alone with my thoughts and myself, just joining two things together.

یک رابطه تنها هستم. تنها با افکارم و خودم، فقط دو چیز را به هم

And Comma Girl, I kiss you off. I'm a Fanboy. This hurts. I'm going to be alone." So, here's

می‌پیوندم. و دختر کاما، تو را می‌بوسم. من" من یک فن بوی هستم. این دردناک است. من تنها خواهم بود." بنابراین، این

an idea or now here's... Here is a complete sentence, and you'll notice I got Batman in

یک ایده است یا اکنون اینجا ... این یک جمله کامل است ، و متوجه خواهید شد که من دوباره بتمن را وارد

again. All right? "Mr. E is going to buy a Batman", comic, okay? I didn't put that in

کردم. خیلی خوب؟ "آقای ای قصد خرید یک بتمن"، کمیک، باشه؟ من آن را در

there. I was running out of room, trying to save space and save the planet. Okay? So he's

آنجا قرار ندادم در حال تمام شدن اتاق بودم و سعی می کردم فضا را نجات دهم و سیاره را نجات دهم. باشه؟ بنابراین

going to buy a comic, he's going to buy a Batman comic. That's a complete idea. "Or

او یک کمیک می‌خرد، یک کمیک بتمن می‌خرد. این یک ایده کامل است. "

a Superman comic". "A Superman comic" is not an idea; it's a thing. Okay? So we're joining...

یا کمیک سوپرمن". "کمیک سوپرمن" یک ایده نیست. این یک چیز است. باشه؟ بنابراین ما به هم ملحق می شویم...

And I'll put "comic" because I know there are those purists there. I know it doesn't

و من "کمیک" را می گذارم زیرا می دانم که آن نابداران آنجا هستند. من می دانم که خیلی به نظر نمی

look like much, don't worry, it's just "comic", because I don't want you going on engVid, going:

رسد، نگران نباشید، این فقط "کمیک" است، زیرا من نمی خواهم شما در engVid ادامه دهید، going:

"You didn't write 'comic'. It's not a complete idea." Okay? So:

"شما "کمیک" ننوشتید. این ایده کاملی نیست. " باشه؟ بنابراین:

"A Batman comic or a Superman comic".

"یک کمیک بتمن یا یک کمیک سوپرمن".

This is not a complete idea, so you don't need a comma. Notice how

این یک ایده کامل نیست، بنابراین شما نیازی به کاما ندارید. توجه کنید که

it's unbalanced? We looked up here, we said: "If it's balanced with a conjunction, comma."

چگونه نامتعادل است؟ اینجا را بالا نگاه کردیم، گفتیم : اگر با حرف ربط متعادل است، کاما.

Down here, we say: "No comma", why? A complete sentence is an idea, it's heavy by itself.

اینجا پایین می گوییم: "بدون کاما"، چرا؟ یک جمله کامل یک ایده است، به خودی خود سنگین است.

The sentence fragment is too light. It doesn't balance it out. It just flows away. Okay?

قطعه جمله خیلی سبک است. آن را متعادل نمی کند. فقط دور می ریزد باشه؟

Now, I hope you like that explanation and my shirt. And the... It's an E true story.

حالا، امیدوارم از آن توضیحات و پیراهن من خوشتان بیاید. و... این یک داستان واقعی است.

It's true. It happened. Fanboy, Comma Girl.

درسته. اتفاق افتاد. فن بوی، دختر کاما.

Anyway, test. Quick test, as you know. How about the first one we're going to look at?

به هر حال تست کن تست سریع همانطور که می دانید. اولین موردی که قرار است به آن نگاه کنیم چطور؟

"Mr. E likes to eat hamburgers and pepperoni pizza." Comma, no comma?

"آقای E دوست دارد همبرگر و پیتزا فلفلی بخورد." کاما، کاما نیست؟

No, tricked you.

نه فریبت داد

"Pepperoni pizza", man, it's just describing a pizza. It's not a sentence. It's just a...

"پیتزا پپرونی"، مرد، این فقط یک پیتزا را توصیف می کند. این یک جمله نیست. این فقط

It's a pepperoni pizza. It's very good, mind you, but sorry, no relationship.

یک پیتزا پپرونی است. خیلی خوب است، توجه داشته باشید، اما متاسفم، هیچ رابطه ای وجود ندارد.

Comma Girl and Fanboys are out right now.

کاما گرل و فنبویز در حال حاضر بیرون هستند.

Let's see if we're going to go for our next swing at bat, what happens?

بیایید ببینیم آیا قرار است برای نوسان بعدی خود در خفاش برویم، چه اتفاقی می‌افتد؟

"James has not been to Barcelona nor has he lived in London.",

"جیمز نه به بارسلونا بوده است و نه در لندن زندگی کرده است."،

"James has not been to Barcelona", I could put a period. That's an idea.

"جیمز به بارسلونا نرفته است"، می توانم یک دوره بگذارم. این یک ایده است.

"He has lived in"... "Nor has he lived in Barcelona". Hmm. Hmm, "he has not",

"او در"... "او در بارسلونا زندگی نکرده است". هوم هوم، "او نه"،

"nor has he lived in Barcelona". Yes, has he lived

"او در بارسلونا زندگی نکرده است". بله، آیا او در بارسلونا زندگی کرده است

in Barcelona? He's lived in London. Oh... I guess I could do this, right?

؟ او در لندن زندگی می کند. اوه... حدس می زنم می توانستم این کار را انجام دهم، درست است؟

Hey, you're good. Give you time, you can figure these things out.

هی، تو خوبی به شما زمان بدهید، می توانید این چیزها را بفهمید.

What about the last one? This is a tough one. "Alena likes ice cream but it gives her gas.",

آخری چطور؟ این یکی سخت است. "آلنا بستنی دوست دارد اما به او گاز می دهد."،

"Alena likes ice cream"... "What is gas?" you say? Sorry, excuse me I had a lil', little

"النا بستنی دوست دارد"... "گاز چیست؟" شما بگو؟ متاسفم، ببخشید من یک لیل داشتم، گاز کمی داشتم

gas, little gas. Woof, woof. Sorry. Okay: "She likes ice cream but it gives her gas".

، گاز کمی داشتم. ووف، پف متاسف. خوب: "او بستنی دوست دارد اما به او بنزین می دهد".

What does that mean? Well, that's an idea, "it gives her gas", that's an idea, and we

معنی آن چیست؟ خوب، این یک ایده است، "به او گاز می دهد"، این یک ایده است، و ما

have, I said this is a conjunction. Where does the conjunction go? It goes here. Ah,

داریم، من گفتم این یک ربط است. پیوند به کجا می رود؟ اینجا می رود. آه،

sucker. Tricked you. Remember: our conjunctive boys love to follow our beautiful Comma Girl.

مکنده فریبت داد به یاد داشته باشید: پسرهای پیوندی ما دوست دارند دختر زیبای کاما ما را دنبال کنند.

Right? So it has to go before. Right?

درست؟ پس باید قبلش رفت. درست؟

Hey, almost tricked you, but you're too smart for me. I know.

هی، تقریبا فریبت دادم، اما تو برای من خیلی باهوشی. میدانم.

Why do I know this?

چرا من این را می دانم؟

Because you go to engVid. What do I say? You know, www.eng as in English,

چون به engVid می روید. چی بگم؟ می دانید، www.eng به زبان انگلیسی،

vid as in video.com (www.engvid.com), where you will go, I know, because you want to do

vid مانند در video.com (www.engvid.com)، جایی که می خواهید بروید، می دانم، زیرا می خواهید

the real quiz. Right? Make sure you get 10 out of 10 on that. I also want to thank you

مسابقه واقعی را انجام دهید. درست؟ مطمئن شوید که در این مورد 10 از 10 را دریافت می کنید . من همچنین می خواهم یک بار دیگر از شما تشکر کنم که

once again for joining us for our little lessons and our little play. Play on words and play

برای درس های کوچک و بازی کوچک ما به ما پیوستید. بازی با کلمات و بازی

with the t-shirts. Great having you, and I'll see you soon. Okay? Chow.

با تی شرت. از بودنت عالیه و به زودی میبینمت باشه؟ چو.