Animal idioms and expressions in English

Okay. Hi. James, from EngVid. I've just been shocked. And it's bringing out my animal nature.

باشه. سلام. جیمز، از EngVid. من فقط شوکه شده ام و این طبیعت حیوانی من را آشکار می کند.

Today's video is on expressions -- some people say "idioms" -- but expressions using animals.

ویدیوی امروز در مورد عبارات است -- برخی افراد می گویند "اصطلاحات" -- اما عباراتی که از حیوانات استفاده می کنند.

Now, in English, you will find there are a lot of expressions and animals, and people

اکنون در زبان انگلیسی متوجه خواهید شد که عبارات و حیوانات زیادی وجود دارد و مردم

never really think about it. In fact, I think in your own language, the same thing happens.

هرگز واقعاً به آن فکر نمی کنند. در واقع فکر می کنم در زبان خودتان هم همین اتفاق می افتد.

You have expressions with animals, and you use them every day. What I want to do today

شما عباراتی با حیوانات دارید و هر روز از آنها استفاده می کنید. کاری که امروز می‌خواهم انجام دهم این

is give you about six of them from different animals, and I want you to get the understanding

است که حدود شش مورد از آن‌ها را از حیوانات مختلف به شما می‌دهم ، و می‌خواهم درک درستی از آن‌ها داشته باشید،

because this will help you when we do other ones later or for ones you already know.

زیرا این به شما کمک می‌کند که بعداً موارد دیگری را انجام دهیم یا برای حیواناتی که قبلاً می‌شناسید.

Animals are usually used to show human behavior. Huh? Well, yeah. When we say, like, "crazy

معمولاً از حیوانات برای نشان دادن رفتار انسان استفاده می شود. متعجب؟ اره. وقتی می گوییم، مانند "دیوانه

like a fox", we mean really smart and intelligent, stealthlike. Not stealthlike, but you know,

مانند روباه"، منظورمان واقعاً باهوش و باهوش، مخفیانه است. نه یواشکی، اما می دانید،

clever. "Clever" means to have good skill. So we're talking about human characteristics

باهوش است. «باهوش» یعنی مهارت خوب داشتن. بنابراین ما در مورد ویژگی های انسانی

or things that human have. And we're showing animals that depict -- and "depict" is another

یا چیزهایی که انسان دارد صحبت می کنیم. و ما حیواناتی را نشان می‌دهیم که تصویر می‌کنند - و "تصویر کردن" راه دیگری

way for saying "show" -- show how or in the best way to illustrate to other people. I

برای گفتن "نمایش" است - نشان می‌دهد که چگونه یا به بهترین شکل می‌توان به دیگران نشان داد. من

must be a visual person because I like these visual words. Okay. But they show that in

باید آدم بصری باشم چون این کلمات بصری را دوست دارم. باشه. اما آنها به بهترین شکل نشان می دهند که

the best way for people to look at the animal and understand instantly. And that's one of

مردم به حیوان نگاه کنند و فوراً بفهمند. و این یکی

the best reasons for using these kinds of idioms because what you really mean, people

از بهترین دلایل برای استفاده از این نوع اصطلاحات است، زیرا منظور شما واقعاً، مردم

understand, even if you don't use it perfectly. I mean, like, "Smells like a rat". I said

می‌فهمند، حتی اگر شما آن را به طور کامل استفاده نکنید. منظورم این است که "بوی موش می آید". من

that today, and I meant "smell a rat", and that's one of them you're going to learn today.

امروز این را گفتم و منظورم "بوی موش" بود و این یکی از آنهاست که امروز قرار است یاد بگیرید.

Because as soon as you know, you know, "Oh, that must be bad." Even though I didn't say

زیرا به محض اینکه بدانید، می دانید "اوه، این باید بد باشد." اگرچه من

it correctly, we'll get it better than some other idioms you might try to use to express

آن را درست نگفته‌ام، بهتر از برخی اصطلاحات دیگر که ممکن است سعی کنید برای بیان خود استفاده کنید، آن را دریافت خواهیم کرد

yourself. So if you keep in mind that animals are used to show human behavior, then, you'll

. بنابراین اگر به خاطر داشته باشید که از حیوانات برای نشان دادن رفتار انسانی استفاده می شود، اساساً متوجه خواهید شد

basically understand why we use animal idioms, and it will be easier for you to remember.

که چرا ما از اصطلاحات حیوانات استفاده می کنیم و به خاطر سپردن آن برای شما آسان تر خواهد بود.

Okay? You like that? Yeah. Because you're crazy like a fox. Okay.

باشه؟ شما آن را دوست دارید؟ آره چون تو مثل روباه دیوانه ای باشه.

Where should we start? What the? Whoa. Okay. Apology time. Sorry. The EngVid art department

از کجا باید شروع کنیم؟ چه؟ اوه باشه. زمان عذرخواهی متاسف. بخش هنری EngVid

is not here. Usually these would be drawn much better, but our monkey looks like something

اینجا نیست. معمولاً اینها خیلی بهتر ترسیم می شوند ، اما میمون ما شبیه چیزی

on LSD. Okay? The rat looks like it has rabies, which is a disease. And the pig looks like

روی LSD است. باشه؟ به نظر می رسد موش هاری دارد که یک بیماری است. و خوک به نظر

it's been going on, like -- I don't know. I don't want to say somebody's diet because

می رسد که در حال انجام است، مانند -- من نمی دانم. نمی خواهم رژیم غذایی کسی را بگویم زیرا

somebody will get angry because it means the pig looks fat. Like it's been on the -- okay,

کسی عصبانی می شود زیرا به این معنی است که خوک چاق به نظر می رسد. مثل اینکه در کار بوده است -- باشه،

whatever. Whoever's diet, okay? But let's get to the board and talk about the animal

هر چه باشد. هر کی رژیم داره، باشه؟ اما بیایید به تابلو برسیم و در مورد عبارات حیوانات صحبت کنیم

expressions, okay? I did two for each. And when you think about them, remember what I

، خوب؟ من برای هر کدام دو کار کردم. و وقتی به آنها فکر می کنید، آنچه را که گفتم به خاطر بیاورید

said. Animals show human characteristics or actions or behavior, okay? And this will help

. حیوانات خصوصیات یا اعمال یا رفتار انسان را نشان می دهند ، خوب؟ و این به شما کمک می کند به

you remember.

خاطر بسپارید.

Well, I like this one, "Monkey see, monkey do." No. 1. What does that mean? It means

خوب، من این یکی را دوست دارم، "میمون ببین، میمون ببین ." شماره 1. این به چه معناست؟

to copy. If you watch monkeys or apes [makes monkey sounds], you know, Tarzan's ape, they

یعنی کپی کردن. اگر میمون ها یا میمون ها را تماشا می کنید [ صدای میمون ها را در می آورد]، می دانید، میمون تارزان، آنها همیشه

copy humans all the time, and we love them, right? You see them walking and talking and

از انسان ها کپی می کنند، و ما آنها را دوست داریم، درست است؟ آنها را می بینید که راه می روند و صحبت می کنند و

trying to act like us. And because of that, we use the idiom, "Monkey see, monkey do",

سعی می کنند مانند ما رفتار کنند. و به همین دلیل، ما از اصطلاح "Monkey see, monkey do"

to talk about a person who is copying you or copying someone else, especially babies

برای صحبت در مورد شخصی استفاده می کنیم که از شما یا شخص دیگری کپی می کند، به خصوص نوزادان

and children. If you take up a cigarette and smoke, if you look down, a baby will pick

و کودکان. اگر سیگار را بردارید و سیگار بکشید، اگر به پایین نگاه کنید، کودک

up a pen or a pencil and pretend to smoke. And the mother might say, "Monkey see, monkey

یک خودکار یا مداد برمی‌دارد و وانمود می‌کند که سیگار می‌کشد. و مادر ممکن است بگوید: "میمون ببین، میمون ببین

do." Okay? In a way, it's an insult. Remember this. Because monkeys are considered lesser

." باشه؟ به نوعی توهین است. این را به خاطر داشته باش . زیرا میمون ها انسان های کوچک تری در نظر گرفته می

humans -- well, less than humans. So if someone says "monkey see, monkey do", they're not

شوند -- خب، کمتر از انسان ها. بنابراین اگر کسی بگوید "میمون ببین، میمون ببین"،

really giving you a compliment. They're saying, "That person's an idiot, and so are you. Monkey

واقعاً به شما تعارف نمی کند. آنها می گویند، "آن شخص احمق است، و شما هم همینطور. میمون

see, monkey do." Okay? So don't use it on people unless you're using it in a funny way

ببین، میمون ببین." باشه؟ بنابراین از آن برای افراد استفاده نکنید، مگر اینکه با یک دوست خوب از آن به شیوه ای خنده دار استفاده کنید

with a good friend -- like he's copying you; you're like, "Monkey see, monkey do." -- or

- مثل اینکه او از شما کپی می کند. شما مانند "میمون ببین، میمون ببین." -- یا

you want to insult somebody, "Monkey see, monkey do." Understand? Cool. And that's why

می خواهید به کسی توهین کنید، "میمون ببین، میمون ببین." فهمیدن؟ سرد. و به همین دلیل است که

we use it for children, because children don't know any better, so we say they're not as

ما از آن برای کودکان استفاده می کنیم، زیرا کودکان چیز بهتری نمی دانند، بنابراین می گوییم که آنها به

smart as adults. All right. That's the first one.

اندازه بزرگسالان باهوش نیستند. خیلی خوب. این اولی است.

Now, monkeys are not only -- they are very intelligent. That's why they can copy humans.

اکنون، میمون ها نه تنها - بلکه بسیار باهوش هستند. به همین دلیل است که می توانند از انسان ها کپی کنند.

But our second one is "monkey business". If I say, "When I leave, Mr. E, I don't want

اما مورد دوم ما «تجارت میمون» است. اگر من بگویم، "وقتی من می روم، آقای E، نمی

no monkey business going on around here." It means I don't want any illegal -- trust

خواهم تجارت میمونی در این اطراف انجام شود." این بدان معناست که من هیچ رفتار غیرقانونی یا غیراخلاقی - به من اعتماد کنید - نمی خواهم

me on this -- illegal or unethical behavior. It seems monkeys aren't just eating bananas

. به نظر می رسد این روزها میمون ها فقط موز نمی خورند

these days. They're running businesses. When we say "no monkey business", it's because

. آنها کسب و کار را اداره می کنند. وقتی می گوییم "بزرگ میمون نیست"، به این دلیل است که

people are playing around. Usually playing around with the rules or the law. And sometimes,

مردم در حال بازی کردن هستند. معمولاً با قوانین یا قانون بازی می کنند. و گاهی

it's unethical, even in relationships, or illegal, right? Stealing money from a company

اوقات غیراخلاقی است، حتی در روابط، یا غیرقانونی، درست است؟ سرقت پول از یک شرکت

is monkey business. And even though it sounds funny, it's very serious. They're saying,

یک تجارت میمون است. و اگرچه خنده دار به نظر می رسد، اما بسیار جدی است. آنها می گویند:

"There's a lot of monkey business going on here. Things that are not right." Okay? Someone's

"اینجا تجارت میمون های زیادی در جریان است. چیزهایی که درست نیست." باشه؟ یکی داره

playing in a bad way.

بد بازی میکنه

So you notice using the monkey in many idioms is to show there's intelligence, but it's

بنابراین متوجه شدید که استفاده از میمون در بسیاری از اصطلاحات برای نشان دادن هوش است، اما

either in a negative way, or you're not intelligent. So watch when people use monkey idioms. All right?

یا به صورت منفی است یا شما باهوش نیستید. بنابراین مراقب باشید که مردم از اصطلاحات میمون استفاده می کنند. خیلی خوب؟

No. 2. As you can tell -- well, I didn't draw it. Mr. E, did you draw is? Somebody doesn't

شماره 2. همانطور که می توانید بگویید -- خوب، من آن را نکشیدم . آقای E، آیا شما طراحی شده است؟ کسی

like rats. So, "I smell a rat" because this rat doesn't look as happy as the other animals.

موش را دوست ندارد بنابراین، "من بوی موش می دهم" زیرا این موش به اندازه سایر حیوانات خوشحال به نظر نمی رسد.

When you smell a rat, it means you smell something's wrong. Rats are dirty, disgusting animals.

وقتی یک موش را بو می کنید، به این معنی است که بوی چیزی اشتباه است. موش ها حیوانات کثیف و نفرت انگیزی هستند.

Rat lovers, hold up. "Hold up" means "wait", okay? Hold your peace. I'm not -- I have nothing

دوستداران موش، دست نگه دارید. "Hold up" به معنای "صبر کن"، باشه؟ آروم باش من نیستم -- من مخالفتی ندارم

against -- well, I do. I don't want rats in my house, okay? But when we say, "I smell

-- خوب، دارم. من نمی خواهم موش در خانه من باشد، خوب؟ اما وقتی می گوییم "من

a rat", it means (a) you think somebody who may be telling secrets, your secrets to someone

بوی موش را می دهم" به این معنی است که (الف) فکر می کنید کسی که ممکن است اسرار شما را به دیگری بگوید

else, right? But specifically, "smell a rat" is you smell something is wrong because rats

، درست است؟ اما به طور خاص، "بوی موش" این است که بوی چیزی اشتباه است زیرا موش

are typically bad. Most people don't like rats. So if somebody is "ratting" -- one we

ها معمولاً بد هستند. اکثر مردم موش را دوست ندارند. بنابراین، اگر کسی در حال "تتک کردن" است -- یکی از آنهایی که ما

even use is "to rat you out", which is to tell your secrets to other people, your bad

حتی از آن استفاده می کنیم این است که "به شما موش می زنند"، یعنی گفتن رازهای خود به دیگران، رفتار بد شما

behavior. Smelling a rat is not good. So when someone calls you a rat or uses an idiom or

. بوییدن موش خوب نیست. بنابراین وقتی کسی شما را موش خطاب می کند یا از یک اصطلاح یا

an expression using a rat, they're saying something negative about you or the situation.

عبارتی با استفاده از موش استفاده می کند، در مورد شما یا موقعیت چیزی منفی می گوید.

I smell a rat. I smell E. I think E did that picture because that rat has a red eye. Look

بوی موش می دهم من بوی E را می‌بویم. فکر می‌کنم E آن عکس را انجام داده است زیرا آن موش چشم قرمز دارد.

closely. Okay.

از نزدیک نگاه کن. باشه.

"The rat race." Rats tend to run around because they've got no job. They just run around,

"مسابقه موش." موش‌ها به دلیل نداشتن شغل تمایل به دویدن دارند . آنها فقط به اطراف می دوند، می

run around. They have no job. They've got nothing to do. They're crazy. Well, not crazy.

دوند. کار ندارند. اونا کاری ندارن آنها دیوانه هستند. خب دیوونه نیست

They're just running around your house eating everything. We refer to the "rat race" here

آنها فقط در خانه شما می دوند و همه چیز را می خورند. ما در اینجا به "مسابقه موش"

as any behavior that keeps you very, very, very busy in activity, but not necessarily

به عنوان هر رفتاری اشاره می کنیم که شما را بسیار، بسیار، بسیار مشغول فعالیت می کند، اما لزوماً

getting anywhere. It's called a "rat race". Get a job. Pay your bills. Die. That's it.

به جایی نمی رسد. به آن "مسابقه موش" می گویند. کار پیدا کن قبض خود را بپردازید. بمیر خودشه.

That's the rat race. You go, "What is the significance -- 'significance' means 'importance'

این مسابقه موش است. شما می‌گویید: " اهمیت زندگی من چیست - "اهمیت" به معنای "اهمیت

-- of my life? What am I trying to accomplish?" So when you're in the rat race, you don't

" است؟ بنابراین وقتی در مسابقه موش هستید،

have time for that. All the rats are running in the same direction, and so are you. We're

زمانی برای آن ندارید. همه موش ها در یک جهت می دوند و شما هم همینطور. ما

out to get our cheese and get the heck out. We poop it out, and we die. The rat race is

بیرون آمده ایم تا پنیرمان را بگیریم و هک کنیم. آن را بیرون می آوریم و می میریم. مسابقه موش

what you do with your life unless you take time to think about it. So once again, it's

کاری است که با زندگی خود انجام می دهید، مگر اینکه برای فکر کردن به آن زمان بگذارید. بنابراین یک بار دیگر، یک

kind of negative because people you might -- sorry, I'm going fast. You might say the

جورایی منفی است، زیرا ممکن است افرادی که ممکن است -- ببخشید، من سریع می روم. ممکن است بگویید

rat say so is what everybody does, but people who, you know -- it's not just reading, but

موش‌ها می‌گویند این کاری است که همه انجام می‌دهند، اما افرادی که می‌دانید - فقط خواندن نیست، بلکه

take time to enjoy life go, "No. The rat race is getting caught up in money and business."

برای لذت بردن از زندگی وقت می‌گذارند، می‌گویند: "نه. مسابقه موش‌ها در پول و تجارت گرفتار شده است."

And you should be careful about that. Okay? So that's the "rat race".

و شما باید مراقب آن باشید. باشه؟ بنابراین این "مسابقه موش" است.

We've got two more. And I love these two and so will you. "To pig out." Notice our svelte

ما دوتا دیگه داریم و من این دو را دوست دارم و شما هم همینطور. "خارک کردن." به خوک شیک ما توجه کنید

pig. "Svelte" means "skinny". Quite clearly, this pig is not skinny. "To pig out" means

. "Svelte" به معنای "لاغر" است. کاملا واضح است که این خوک لاغر نیست. «خارک کردن» به معنای

to eat a lot of food in a short period of time. Generally, we pig out on holidays. When

خوردن زیاد غذا در مدت کوتاهی است . به طور کلی، ما در روزهای تعطیل بیرون می رویم.

you go home for Christmas, Hanukkah, Kwanza, Thanksgiving, Valentine's, or family dinners,

وقتی برای کریسمس، هانوکا، کوانزا، شکرگزاری، ولنتاین یا شام خانوادگی به خانه

you might "pig out", which means to eat a lot of food in one sitting or at one time.

می روید، ممکن است "خوک" کنید، به این معنی که غذای زیادی را در یک جلسه یا در یک زمان بخورید.

I like to pig out when I go home to my mom's because she's a very good cook. You might

من دوست دارم وقتی به خانه نزد مامانم می روم سر و کله بزنم زیرا او آشپز بسیار خوبی است. شما ممکن

pig out at McDonald's, right? And that means to eat a lot in one sitting. So don't try

است در مک دونالدز بروید، درست است؟ و این بدان معناست که در یک جلسه مقدار زیادی غذا بخورید. بنابراین سعی نکنید

to pig out too much, or you'll get like this pig -- fat. It's not a pretty sight, is it?

خیلی از خوک ها بیرون بیایید، وگرنه مانند این خوک چاق خواهید شد. منظره زیبایی نیست، درست است؟

Okay.

باشه.

I've got one more to do, okay? I'll come back to a couple things, here. Okay. "To hog something."

من یک کار دیگر برای انجام دادن دارم، باشه؟ من اینجا به چند مورد برمی گردم. باشه. "برای گراز کردن چیزی."

When you "hog something", it means to keep to yourself for a long time when you should

وقتی چیزی را "گراز" می کنید، به این معنی است که برای مدت طولانی در خود نگه دارید، زمانی که

share some with other people. You could "hog" the road, which means your car takes up two

باید مقداری را با دیگران به اشتراک بگذارید. می توانید جاده را "گراز " کنید، به این معنی که ماشین شما دو

lanes. You know, if you've got two lanes of traffic, okay. If you "hog" the road, you

لاین را طی می کند. می دانید، اگر دو خط ترافیک دارید، باشه. اگر جاده را "گراز" کنید،

drive here because nobody can move. But when you hog a pen, maybe everybody should use

اینجا رانندگی می کنید زیرا هیچ کس نمی تواند حرکت کند. اما وقتی قلم را می‌زنید، شاید همه باید

the pen for five minutes, and you keep the pen for 30 minutes. You're "hogging" it. Like

پنج دقیقه از خودکار استفاده کنند و شما قلم را 30 دقیقه نگه دارید. شما آن را "خارج" می کنید. مانند

all pigs, you keep too much for yourself. Okay? Cool?

همه خوک ها، شما بیش از حد برای خود نگه می دارید. باشه؟ سرد؟

I just want to go over the "rat race" one more -- "smell a rat" one more time to make

من فقط می‌خواهم یک بار دیگر «مسابقه موش‌ها» را مرور کنم -- یک بار دیگر «بوی موش را ببوی» تا

sure you understand, okay? "To smell a rat" means to know or think something wrong. "I

مطمئن شوم که متوجه شده‌ای، خوب؟ «بوییدن موش» به معنای دانستن یا فکر کردن به اشتباه است. "

smell a rat. I smell someone has told my secrets out, right?" You're smelling a rat. If you

من بوی موش می دهم. حس می کنم کسی اسرار مرا گفته است، درست است؟" بوی موش می دهی اگر

watch many old gangster movies, they go, "I smell a rat. Someone's been talking. Someone

بسیاری از فیلم‌های گانگستری قدیمی را تماشا می‌کنید، می‌گویند: "من بوی موش می‌دهم. یکی دارد صحبت می‌کند. یکی

in our group or organization." Right? Or -- you know, maybe you go into a negotiation, and

از گروه یا سازمان ما." درست؟ یا - می دانید، ممکن است وارد مذاکره شوید، و

you're like, "I smell a rat. Something's wrong. I don't like this. This doesn't seem right."

بگویید: "من بوی موش می دهم. چیزی اشتباه است. من این را دوست ندارم. به نظر می رسد درست نیست."

Okay? Something doesn't seem right when you smell a rat. Usually, we use it for a person

باشه؟ وقتی بوی موش را حس می کنید چیزی درست به نظر نمی رسد . معمولاً، ما از آن برای شخصی استفاده می کنیم

who is telling your secrets, right, to somebody else that you don't want told, okay? Cool?

که اسرار شما را می گوید، درست است، به شخص دیگری که شما نمی خواهید بگویید، خوب؟ سرد؟

All right.

خیلی خوب.

To go over very quickly. Monkeys -- positive or negative? Yeah, I like monkeys, but nobody

خیلی سریع برم میمون ها -- مثبت یا منفی؟ بله، من میمون ها را دوست دارم، اما هیچ کس

likes them. "Monkeying" is usually to do someone playing around when they shouldn't play around

آنها را دوست ندارد. «میمون‌سازی» معمولاً برای این است که کسی در حال بازی کردن باشد، در حالی که نباید در اطراف بازی کند

or someone of lower intelligence, right? "Monkey see, monkey do" -- you're not so smart, that's

یا فردی با هوش پایین‌تر، درست است؟ "Monkey see, monkey do" -- شما چندان باهوش نیستید، به

why you copy someone else. "Monkey business" -- you're intelligent, and you're up to something

همین دلیل است که از شخص دیگری کپی می کنید. "کسب و کار میمون" -- شما باهوش هستید و در حال انجام کاری

you shouldn't be. Illegal activity or unethical activity. Okay? That's my ethical voice. You

هستید که نباید باشید. فعالیت غیر قانونی یا فعالیت غیر اخلاقی . باشه؟ این صدای اخلاقی من است. شما

like that?

آن را دوست دارید؟

Okay. "Smelling a rat" -- rats are dirty. Okay? If you smell a rat, something's wrong.

باشه. "بوی موش" -- موش ها کثیف هستند. باشه؟ اگر بوی موش را حس کردید، مشکلی وجود دارد.

Somebody has told your secret to someone else. Another word is "to leak". I didn't want to

کسی راز شما را به دیگری گفته است. کلمه دیگر «نشت کردن» است. من نمی خواستم

use that, but leaking your secrets. Leak -- think of this. You have a tap with water, okay?

از آن استفاده کنم، اما اسرار شما را فاش کردم. نشت -- به این فکر کنید. شما یک شیر آب دارید، باشه؟

Here's the water. And if it's coming out -- a leak -- the water's coming out, and it shouldn't

اینجا آب است. و اگر در حال بیرون آمدن است -- نشتی -- آب در حال بیرون آمدن است و نباید

come out, okay? That's where your rat is. They're telling your secrets and letting them out.

بیرون بیاید، باشه؟ موش شما آنجاست. آنها رازهای شما را می گویند و آنها را آزاد می کنند.

The "rat race" is what most of us engage in. "Engage" means "take part in". We are usually

"مسابقه موش" چیزی است که اکثر ما در آن شرکت می کنیم. "Engage" به معنای "شرکت در آن" است. ما معمولاً

working and just basically eating, sleeping, working, and doing things that don't really

کار می‌کنیم و اساساً فقط می‌خوریم، می‌خوابیم، کار می‌کنیم، و کارهایی را انجام

make us better, and we don't have time to think about it. And when you're in the rat

می‌دهیم که واقعاً حالمان را بهتر نمی‌کنند و زمانی برای فکر کردن در مورد آن نداریم. و وقتی در مسابقه موش

race, you have to keep working and working hard or you go nowhere. But the real funny

هستید، باید به کار و سخت کار کردن ادامه دهید وگرنه به جایی نخواهید رسید. اما چیز خنده دار واقعی

thing -- or the very funny thing about it is the rat race, you're not going anywhere.

-- یا چیز بسیار خنده دار در مورد آن مسابقه موش است، شما هیچ جا نمی روید.

You're just running with the other rats.

شما فقط با موش های دیگر می دوید.

The pig looks in shock. Pigs usually look happy. This one is shocked, like, "This is

خوک شوکه شده نگاه می کند. خوک ها معمولا شاد به نظر می رسند . این یکی شوکه شده است، مانند، "این

what I look like on EngVid?" Okay. All right. Because he has pigged out, you can see the

چیزی است که من در EngVid شبیه هستم؟" باشه. خیلی خوب. چون او بیرون زده است، می توانید تورم را ببینید

swelling. If I'm a doctor, "You can see the swelling of the big area here. It's just -- the

. اگر من پزشک هستم، "شما می توانید تورم ناحیه بزرگ را اینجا ببینید. فقط --

food is accumulating here." All right? If he hadn't "hogged" the food, which means keep

غذا در اینجا جمع می شود." خیلی خوب؟ اگر او غذا را "گراز" نمی کرد، یعنی

all the food to himself, he wouldn't have pigged out, and he wouldn't be in this state

همه غذاها را برای خودش نگه می داشت، او نمی خورد، و اینجا در این حالت نبود

here. Okay? He looks like a pig. And pig here usually means ugly or disgusting, usually

. باشه؟ او شبیه خوک است. و خوک در اینجا معمولاً به معنای زشت یا منزجر کننده است، معمولاً

because you're overweight or -- grotesque. I don't want to go there. That's another word

به این دلیل که شما اضافه وزن دارید یا - ترسناک. من نمی خواهم به آنجا بروم. این یک کلمه

for another time. Anyway.

دیگر برای زمان دیگری است. به هر حال.

Mr. E, that's why he was shocked, saying, "What the? What the?" With animal expressions,

آقای E به همین دلیل شوکه شد و گفت: "چی؟ چی؟" با عبارات حیوانی،

right? So we've got our animal expressions down. Rats, monkey, and pigs. You should know.

درست است؟ بنابراین ما بیان حیوانات خود را پایین آورده ایم. موش، میمون و خوک. باید بدانی که.

They're in the Chinese zodiac, but they're no good, no-good animals. And I've got to

آنها در زودیاک چینی هستند، اما آنها حیوانات خوب و غیر خوبی نیستند. و من باید

get going because I'm almost over time. So time flies. And we'll talk about birdie games

راه بیفتم زیرا تقریباً زمان را پشت سر گذاشته ام. بنابراین زمان می گذرد. و مطمئنم بار دیگر در مورد بازی های پرنده صحبت خواهیم کرد

another time I'm sure.

.

So where are we? www.engvid.com, "eng" as in "English", "vid" as in "video", where myself,

پس ما کجا هستیم؟ www.engvid.com، "eng" در "انگلیسی"، "vid" در "ویدئو"، جایی که من،

Mr. E, and seven, eight, twenty teachers by now are looking forward to helping you. And

آقای E، و هفت، هشت، بیست معلم تا کنون مشتاقانه منتظر کمک شما هستیم. و

there's no monkey business there. I'm telling you right now because we don't hog the whole

هیچ تجارت میمون در آنجا وجود ندارد. من همین الان به شما می گویم زیرا ما کل نمایش را هول نمی کنیم

show. No, no, no, no I share with the other teachers. In fact, you won't smell a rat when

. نه، نه، نه، من با معلمان دیگر در میان می گذارم . در واقع، وقتی به آنجا می روید، بوی موش را حس

you go there. Promise. Have a good one.

نمی کنید. وعده. یک خوب.