Learn Vocabulary: English words that come from other languages

Dun, dun, dun, dun, dun, dun. Hi. James from engVid. We always do very serious lessons.

دان، دان، دان، دان، دان، دان. سلام. جیمز از engVid. ما همیشه درس های خیلی جدی می گیریم.

Well, kind of serious lessons, in my case, but usually, you know, we stick with the grammar,

خوب، در مورد من یک نوع درس جدی است، اما معمولاً، می دانید، ما به گرامر

the idioms, vocabulary, and whatnot, and every once in a while, it's just kind of fun to

، اصطلاحات، واژگان و هر چیز دیگری پایبند هستیم، و هر چند وقت یکبار،

find out where words are. There's nothing wrong with learning for learning sake. In

فهمیدن اینکه کلمات کجا هستند، سرگرم کننده است. هیچ اشکالی در یادگیری برای یادگیری وجود ندارد. در

fact, when you learn that way and you're having fun, you're probably going to want to learn

واقع، وقتی به این روش یاد می‌گیرید و سرگرم می‌شوید، احتمالاً می‌خواهید

more. Okay? Even myself, I've taught English for at least 10 years. Probably longer; gosh

بیشتر بیاموزید. باشه؟ حتی خودم، حداقل 10 سال است که انگلیسی تدریس کرده ام. احتمالا طولانی تر؛ خدا

knows. Every once in a while I'm fascinated when I learn the history of something that

میدونه هر چند وقت یک‌بار وقتی تاریخ چیزی را می‌آموزم

I didn't know existed or, you know, why we use this instead of that, or there used to

که نمی‌دانستم وجود دارد یا می‌دانی چرا به جای آن از این استفاده می‌کنیم یا

be something else. It's fascinating.

قبلاً چیز دیگری وجود داشته است، مجذوب می‌شوم. این شگفت انگیز است.

So today, we're going to have a bit of a fun lesson where you're going to learn about English

بنابراین امروز، ما یک درس سرگرم کننده خواهیم داشت که در آن شما در مورد کلمات انگلیسی یاد خواهید گرفت

words. You're still going to learn how to use them, but we're going to look at words

. شما هنوز هم قرار است یاد بگیرید که چگونه از آنها استفاده کنید، اما ما به کلماتی

that actually come from you, the viewing audience. You guys always watch us. Now we're going

که در واقع از شما، مخاطبان بیننده می آیند، نگاه می کنیم. شما بچه ها همیشه ما را تماشا می کنید. اکنون ما

to return the favour and tell you about words that come from your countries, your languages

به شما لطف می کنیم و در مورد کلماتی که از کشورهای شما می آیند، زبان های شما را

that we brought. Okay? So these are words from around the world, brought to you by Mr.

که ما آورده ایم به شما می گوییم. باشه؟ بنابراین اینها کلماتی از سراسر جهان هستند که توسط آقای E برای شما آورده شده است

E. And you can see our globe is here. And we're going to take a first look at our visual

. و می توانید ببینید که کره ما اینجاست. و ما ابتدا نگاهی به کلمات بصری خود می اندازیم

words, and then we're going to do a few others and give you some definitions. You ready?

و سپس چند مورد دیگر را انجام می دهیم و تعاریفی را به شما ارائه می دهیم. آماده ای؟

Let's do the first one.

بیایید اولین مورد را انجام دهیم.

What could be more American in the world than the hamburger? There's McDonald's hamburgers,

چه چیزی می تواند آمریکایی تر از همبرگر در جهان باشد ؟ همبرگر مک دونالد، همبرگر

Big Boy burgers, just burgers. Right? The hamburger and the hot dog are American as

بیگ بوی، فقط همبرگر وجود دارد. درست؟ همبرگر و هات داگ مانند

apple pie. But what if I told you the hamburger is not American? Right now there are about

پای سیب آمریکایی هستند. اما اگر به شما بگویم همبرگر آمریکایی نیست چه؟ در حال حاضر حدود

a million Americans having heart attacks, like: "Don't take that away from us. That's

یک میلیون آمریکایی دچار حمله قلبی هستند، مانند: "این را از ما نگیرید. این

American like apple pie." Like an American German apple pie? [Laughs] You'll see, in

آمریکایی است مانند پای سیب." مثل پای سیب آلمانی آمریکایی؟ [می خندد] خواهید دید،

the country Germany there is a place called Hamburg, and the hamburger wasn't served on

در کشور آلمان جایی به نام هامبورگ وجود دارد و همبرگر را روی نان سرو نمی کردند

a bun. That, I have to give to the Americans, they put it on a bun. Because you know they're

. که باید به آمریکایی ها بدهم، روی نان می گذارند. چون میدونی

lazy... I didn't say that, guys, but they don't want to use knife and fork, so they

تنبل هستن... من اینو نگفتم بچه ها ولی نمیخوان از چاقو و چنگال استفاده کنن پس

use a bun. In Hamburg, they had the patty, the beef patty, and they would eat it that

از نان استفاده میکنن. در هامبورگ، پتی، گوشت گاو را داشتند و آن را به این شکل می‌خوردند

way. It took an American to put some bread underneath and bread on top, and have that

. یک آمریکایی لازم بود که مقداری نان زیر آن بگذارد و نان را روی آن بگذارد و آن

patty that way. But it... Hamburger was originally from Hamburg and it was just a meat patty.

پتی را به این صورت داشته باشد. اما این... همبرگر اصالتاً هامبورگ بود و فقط یک نان گوشت بود.

Didn't know that, did you? That's right, Americans, I've got more. [Laughs]

این را نمی دانستی، نه؟ درست است، آمریکایی ها، من بیشتر دارم. [می خندد]

What's next? Popular instrument. If you love jazz [makes music noise] that's not even a

بعد چی؟ ساز محبوب. اگر عاشق جاز هستید [صدای موسیقی ایجاد می کند] که حتی یک

saxophone; I don't know how to play. Go watch The Simpsons and watch Lisa Simpson, she plays

ساکسیفون هم نیست. من بلد نیستم بازی کنم برو The Simpsons را تماشا کن و لیزا سیمپسون را تماشا کن، او

the saxophone. I had a teacher named David Mott, great guy, he also played the sax. Professional

ساکسیفون می‌زند. من معلمی داشتم به نام دیوید موت، پسر بزرگ، او همچنین ساکس می زد. نوازنده حرفه ای

jazz player. Sexy instrument. Now, the saxophone, it sounds very French, no? The French people

جاز. ساز سکسی. حالا، ساکسیفون، صدایش خیلی فرانسوی است، نه؟ مردم فرانسه

right now are going: "Of course, it's magnifique. It's ours. It is a phone. It is a sax." I've

در حال حاضر می روند: "البته، عالی است. این مال ما است. این یک تلفن است. این یک ساکس است." من

got news for you: bloody Germans... Well, not Germans. This guy's... This time the guy's

برای شما خبری دارم: آلمانی های خونین... خوب، آلمانی ها نیست. این پسر... این بار آن پسر

from Belgium. His name was Adolphe Sax. Okay? "Adolphe" is spelt "ph", so you've got your

از بلژیک است. نام او آدولف ساکس بود. باشه؟ "آدولف" "ph" نوشته شده است، بنابراین شما

"ph" here. "Saxophone", it was his musical scene. He's from Belgium. Belgium? Except

"ph" خود را در اینجا دارید. "ساکسیفون" صحنه موسیقی او بود. او اهل بلژیک است. بلژیک؟ به جز

from The Muscles from Brussels, Jean-Claude Van Damme, nothing comes from Belgium. And

«عضلات از بروکسل»، ژان کلود ون دام، چیزی از بلژیک نمی آید. و

chocolates. But they also made the saxophone. Cool? There you go.

شکلات. اما ساکسیفون هم درست کردند. سرد؟ شما بروید.

I got one more for you. Canadian, eh? Finally, the Canadians are like: "We're on the map,

یکی دیگه برات گرفتم کانادایی، نه؟ در نهایت ، کانادایی ها مانند: "ما روی نقشه هستیم،

dude." News for you: "Machiavellian", which means devil-like. Right? You think it's Canadian?

دوست." خبر برای شما: «ماکیاولی» یعنی شیطان وار. درست؟ فکر می کنی کاناداست؟

Maple syrup, hosers, hockey? No. Italiano. The Italians invented this. This guy's name

شربت افرا، خرطومی، هاکی؟ شماره ایتالیانو ایتالیایی ها این را اختراع کردند. اسم این

was Nicolli-, Machiavelli. He wrote book 500 years ago, and this book was so bad the church

پسر نیکولی-، ماکیاولی بود. او 500 سال پیش کتاب نوشت و این کتاب آنقدر بد بود که کلیسا

didn't like it, and they called it devil and Machiavellian when a person has a bad idea.

آن را دوست نداشت و وقتی یک نفر فکر بدی داشته باشد به آن می گفتند شیطان و ماکیاولیسم.

Yeah, I know, it's a bad Italian accent, but you get the point. We take a lot of your words,

بله، می دانم، لهجه ایتالیایی بدی است، اما متوجه موضوع شدید. ما خیلی از حرف های شما را می

we use it in our language, and you come and say: "English is so difficult." I go: "Yeah,

گیریم، در زبان خودمان استفاده می کنیم و شما می آیید و می گویید: «انگلیسی خیلی سخت است». من می گویم: "آره،

it is, because they're your words." So we've done these ones. And what we're going to do

این است، زیرا آنها کلمات شما هستند." بنابراین ما این موارد را انجام دادیم. و کاری که ما اکنون می خواهیم انجام دهیم این

now is I'm going to... You know, I'm going to do that magical disappear thing and I'm

است که من می روم ... می دانید، من آن کار جادویی ناپدید شدن را انجام می دهم و می

going to introduce you to some other words that have been brought into English in our

خواهم شما را با کلمات دیگری که در سال به زبان انگلیسی آورده شده است، آشنا کنم.

everyday lexicon or dictionary that we use regularly, and give you some expressions that

واژگان یا فرهنگ لغت روزمره ما که به طور منظم از آن استفاده می کنیم ، و برخی از عبارات را به شما ارائه می

we might use them with. You ready? Let's go on our world tour.

دهیم که ممکن است از آنها استفاده کنیم. آماده ای؟ بیایید به تور جهانی خود برویم.

And we're back. So, we started with those first three words, if you remember. We talked

و ما برگشتیم بنابراین ، اگر به یاد داشته باشید، با سه کلمه اول شروع کردیم. ما

about the saxophone, the hamburger, and Machiavellian, and we noticed that words that seem to be

در مورد ساکسیفون، همبرگر و ماکیاولی صحبت کردیم و متوجه شدیم که کلماتی که به نظر

English actually can come from different parts of the world. We're going to look at a couple

انگلیسی هستند در واقع می توانند از نقاط مختلف جهان آمده باشند. ما اکنون به چند

other words now or a few that come from not just different places, but different times

کلمه یا چند کلمه دیگر نگاه خواهیم کرد که نه تنها از مکان‌های مختلف، بلکه از زمان‌های

in history. You ready? Let's go to the board.

مختلف تاریخ آمده‌اند. آماده ای؟ بریم سراغ هیئت.

All right, so: "spartan". Some of you watched the movie The 300. "This is Sparta!" which

بسیار خوب، بنابراین: "اسپارت". برخی از شما فیلم 300 را تماشا کردید. "این اسپارت است!" که

this is a... This was a Greek city state, about 2,000 odd years ago. All right? "Spartan"

این یک... این یک ایالت شهری یونانی بود، حدود 2000 سال پیش. خیلی خوب؟ "Spartan"

means severely simple. It means... It's not just simple. Simple is nice. Water is simple.

به معنای بسیار ساده است. یعنی... این فقط ساده نیست. ساده زیباست آب ساده است.

The severely simple. It's hard to describe. It means very strongly simple, but hard, harsh.

به شدت ساده توصیف آن سخت است. این به معنای بسیار ساده، اما سخت، خشن است.

"Harsh" means strong, but in a negative way. So they kept things very, very simple. Okay?

«خشن» به معنای قوی، اما در جهت منفی است. بنابراین آنها همه چیز را بسیار بسیار ساده نگه داشتند. باشه؟

So when somebody says: "This is a spartan existence", it means there's nothing much.

بنابراین وقتی کسی می گوید: "این یک وجود اسپارتی است"، به این معنی است که چیز زیادی وجود ندارد.

Maybe you have one chair, one bed, one pair of pants, one shirt, and that's all you have.

شاید شما یک صندلی، یک تخت، یک شلوار، یک پیراهن، و این تمام چیزی است که دارید.

A spartan diet would be very simple. Maybe you would have four vegetables, two fruits,

رژیم غذایی اسپارتان بسیار ساده خواهد بود. شاید چهار سبزی، دو میوه

and two pieces of meat. Nothing else. No cake. No, put the Fanta down. No Fanta. None of

و دو تکه گوشت داشته باشید. هیچ چیز دیگر. بدون کیک نه، فانتا رو بذار زمین. نه فانتا هیچ کدام از

that. You're living a spartan existence. [Whistles] Tough. Okay?

آن ها. شما در حال زندگی اسپارتان هستید. [سوت ها] سخت است. باشه؟

We use these as... Some expressions you might say: "A spartan diet", I gave you an example

ما از اینها به عنوان ... برخی از عبارات که ممکن است بگویید: "رژیم اسپارتان"، من برای شما مثال زدم

of that. No cake, sugars, and that. Just simple, basic foods. You kill it, you eat it. What

. بدون کیک، شکر و اینها. فقط غذاهای ساده و اساسی. می کشی، می خوری. چیزی

I kill I keep. That's it. That's spartan, son. "A spartan existence", you know that

که میکشم نگه میدارم خودشه. این اسپارت است، پسر. "یک وجود اسپارتان"، آن

cellphone, "bringity, bringity, bring"? No cellphone, no internet, no TV. That's right.

تلفن همراه را می‌شناسید، "آوری، آورد، بیاور"؟ نه موبایل، نه اینترنت، نه تلویزیون. درست است.

And your game box, good bye. Spartan existence: chair with no couch. Woo, couch is gone too,

و جعبه بازی شما، خداحافظ. وجود اسپارت: صندلی بدون کاناپه. وو، کاناپه هم رفت

baby. You're lucky you get to sit down. You got a bed and you got a chair. You go to work,

عزیزم. شما خوش شانس هستید که می توانید بنشینید. یک تخت گرفتی و یک صندلی. می روی سر کار

you come back, you go to bed, you get up and you do it again. Nothing else. Oh, and working

، برمی گردی، می خوابی، بلند می شوی و دوباره این کار را انجام می دهی. هیچ چیز دیگر. اوه،

out like Arnold. Spartan existence. Maybe a book, if you're lucky. That's a privilege.

و مثل آرنولد ورزش کن. وجود اسپارتی شاید یک کتاب، اگر خوش شانس باشید. این یک امتیاز است.

[Laughs]

[می خندد]

And a "spartan upbringing". Some parents are very strict. They will say something like:

و "تربیت اسپارتی". برخی از والدین بسیار سخت گیر هستند. آنها چیزی شبیه این خواهند گفت:

"No television. Only on the weekends. No candy, except, you know, three times a year. You

"بدون تلویزیون. فقط آخر هفته ها. بدون آب نبات، به جز، می دانید، سه بار در سال. می

know, one present a year. You're going to have a lot of discipline." That's a spartan

دانید، یک هدیه در سال. شما نظم و انضباط زیادی خواهید داشت." این یک تربیت اسپارتانه است

upbringing, which means all of the things that many children enjoy; playing out and

، یعنی همه چیزهایی که بسیاری از کودکان از آن لذت می برند. بازی کردن و

doing... You don't. You would be working, sleeping, going to school, being strong, eating

انجام دادن... شما این کار را نمی کنید. شما می توانید کار کنید، بخوابید، به مدرسه بروید، قوی باشید،

basic foods. No... Not a lot of fun. Disney World, good bye. All right? So, when people

غذاهای اولیه بخورید. نه...خیلی جالب نیست. دنیای دیزنی ، خداحافظ. خیلی خوب؟ بنابراین، وقتی مردم

talk about spartan, it's very simple, very basic, and it can be harsh for many people.

در مورد اسپارتان صحبت می کنند، بسیار ساده، بسیار ابتدایی است و برای بسیاری از مردم می تواند خشن باشد.

Very strong.

بسیار قوی.

Let's talk about "bedlam". "Bedlam" means chaos. "Chaos" means it's out of control,

بیایید در مورد "بدلم" صحبت کنیم. «بدلام» به معنای هرج و مرج است. «آشوب» یعنی از کنترل خارج شده

it's crazy. Everything's going over; noise, people running, fires, whatnot. It's total

، دیوانه است. همه چیز دارد تمام می شود؛ سر و صدا، مردم در حال دویدن، آتش سوزی، چه چیزی. این کاملا

bedlam. No control. No leadership. Funny, because "bedlam" comes from a famous English

بدلم است. بدون کنترل. بدون رهبری خنده دار است، زیرا "بدلم" از یک بیمارستان روانی معروف انگلیسی می آید

mental hospital. They were crazy. Absolutely not. They were crazy house, and they were

. آنها دیوانه بودند. قطعا نه. آنها دیوانه خانه بودند و

so crazy, people would refer to a situation being bedlam, and they go: "Oh my god, is

آنقدر دیوانه بودند که مردم به وضعیتی اشاره می کردند که بدلم است و می گفتند: "اوه خدای

it that crazy? This is bad. We have to fix it." They tore down the hospital, but that's

من این دیوانه است؟ این بد است. باید درستش کنیم." بیمارستان را خراب کردند، اما این

from a long time ago, and that's where all the famous mental people went. All right?

مال خیلی وقت پیش است و همه آدم های معروف روانی آنجا رفتند. خیلی خوب؟

So when you talk about bedlam, you talk about chaos. Things are just nuts, out of control.

بنابراین وقتی در مورد bedlam صحبت می کنید، در مورد هرج و مرج صحبت می کنید. همه چیز خیلی ساده است، خارج از کنترل.

"Chauvinist", this is funny. This comes from a guy from France who loved Napoleon so much,

"شوونیست"، این خنده دار است. این از مردی از فرانسه می آید که ناپلئون را بسیار دوست داشت

and thought Napoleon was the best, the French people were the best. I know there's some

و فکر می کرد ناپلئون بهترین است، مردم فرانسه بهترین هستند. من می دانم که در

French people right now watching, going: "We are the best." You're not. Nicolas Chauvin

حال حاضر تعدادی فرانسوی در حال تماشا هستند و می گویند: "ما بهترین هستیم." تو نیستی. نیکلاس شووین

thought they were fantastic, so the name became used for anybody who thinks something is superior

فکر می‌کرد که آنها فوق‌العاده هستند، بنابراین این نام برای هر کسی که فکر می‌کند چیزی برتر

to other things. It could be men superior to women, one religion superior to another

از چیزهای دیگر است استفاده می‌شود. این می تواند مردان برتر از زنان، یک دین برتر از دین دیگر

one. If you think your country is superior to another, you're a chauvinist. A person

باشد. اگر فکر می کنید کشور شما برتر از کشور دیگری است، شما یک شوونیست هستید. فردی

who greatly believes in the superior or the greatness of your people or your group to

که به برتری یا عظمت مردم یا گروه شما نسبت به

others. All right?

دیگران بسیار اعتقاد دارد. خیلی خوب؟

"Boycott", I like this. Can you imagine this? A long, long time ago, laddy, in Ireland,

"بایکوت"، من این را دوست دارم. آیا می توانید این را تصور کنید؟ خیلی وقت پیش، خانم، در ایرلند

there was a guy who had... He was a landlord. We have a video out about property and ownership,

، پسری بود که... صاحبخانه بود. ما یک ویدیو در مورد ملک و مالکیت داریم،

go check it out, and it's got "landlord", and it explains it. It's a person who own

بروید آن را بررسی کنید، و "صاحب خانه" دارد، و آن را توضیح می دهد. این شخصی است که صاحب

lands, and people live there, and they pay rent; monthly money to stay or food. Anyway,

زمین است و مردم آنجا زندگی می کنند و اجاره می دهند. پول ماهانه برای اقامت یا غذا. به هر حال

this guy was so bad... His name was Boycott. He was so bad that the people in the town

این یارو خیلی بد بود... اسمش بایکوت بود. او آنقدر بد بود که مردم شهر

socially isolated him. They wouldn't talk to him, because he was mean to the tenants.

او را از نظر اجتماعی منزوی کردند. آنها با او صحبت نمی کردند، زیرا او با مستاجران بد رفتار می کرد.

Like maybe he wouldn't give them water to drink or he wouldn't let them have their food

مثل اینکه شاید به آنها آب نمی داد یا نمی گذاشت غذایشان را

there. He was so horrible, and he wasn't even living there. He was what we call "absentee

آنجا بخورند. او خیلی وحشتناک بود و حتی آنجا زندگی نمی کرد. او همان چیزی بود که ما به آن «

landlord". He didn't live there. He did nothing. These people isolated him socially. So when

صاحب خانه غایب» می گوییم. او آنجا زندگی نمی کرد. هیچ کاری نکرد. این افراد او را از نظر اجتماعی منزوی کردند. بنابراین وقتی

you boycott something, you refuse to do... Deal with or deal business with somebody,

کاری را تحریم می‌کنید، از انجام دادن خودداری می‌کنید... با کسی معامله کنید یا با آن معامله کنید،

because you say: "You're so bad I don't want to have anything to do with you." Now, you

زیرا می‌گویید: "تو خیلی بدی که نمی‌خواهم با تو کاری داشته باشم." حالا شما

can't boycott a friend. I wish we could, but you can't boycott a friend. It's to boycott

نمی توانید یک دوست را تحریم کنید. ای کاش می توانستیم، اما شما نمی توانید یک دوست را تحریم کنید. تحریم

someone that you do business with. So they will eventually lose money and hopefully change

کسی است که با او تجارت می کنید. بنابراین آنها در نهایت پول خود را از دست خواهند داد و امیدواریم

their ways. All right? They do it for countries as well. They boycott them. All right?

راه خود را تغییر دهند. خیلی خوب؟ آنها این کار را برای کشورها نیز انجام می دهند. آنها را تحریم می کنند. خیلی خوب؟

Finally: "mentor". In English, we use it... People use it every day and think mentor is

سرانجام: "مربی". در انگلیسی، ما از آن استفاده می‌کنیم... مردم هر روز از آن استفاده می‌کنند و فکر می‌کنند مربی

somebody... And it's true. Is somebody who's loyal and they advise you. They're smart,

کسی است... و این درست است. آیا کسی است که وفادار است و به شما توصیه می کند. آنها باهوش هستند،

they're wise, and they advise you. They give you good advice to help you do well in your

آنها عاقل هستند و به شما توصیه می کنند. آنها به شما توصیه های خوبی می کنند تا به شما کمک کنند در حرفه خود به خوبی عمل کنید

career. Usually career or sports. Right? They help bring you up through the ranks. Help

. معمولا شغل یا ورزش. درست؟ آنها به شما کمک می کنند تا در رتبه های بالاتری قرار بگیرید. به

you move up. But funny, this word is from Greece from thousands of years ago. There

شما کمک می کند تا به سمت بالا حرکت کنید. اما جالب است که این کلمه از یونان مربوط به هزاران سال پیش است.

was a poem. We call it a book, but it was a huge, a gigantic poem called The Odyssey,

شعری بود ما به آن کتاب می گوییم، اما یک شعر عظیم و غول پیکر به نام ادیسه بود

and in this book, the hero was named Odysseus. Think of Batman, Spiderman, Wolverine, all

و در این کتاب، قهرمان نام اودیسه بود. به بتمن، مرد عنکبوتی، ولورین فکر کنید،

of those guys without the superpowers, without the super uniform. He was a guy. Okay? But

همه آن افراد بدون ابرقدرت ها، بدون لباس فوق العاده. او یک پسر بود. باشه؟ اما

he went and travelled the world, and he was trying to get back home. And he went on...

او رفت و دنیا را گشت و سعی داشت به خانه بازگردد. و او ادامه داد...

That's what The Odyssey is called, travelling. He went on a big journey to get back home.

این چیزی است که ادیسه نامیده می شود، سفر. او برای بازگشت به خانه به یک سفر بزرگ رفت.

And he had a good friend, and his friend's name was... Guess what? Mentor. His friend's

و او یک دوست خوب داشت و نام دوستش ... حدس بزنید چیست؟ مرشد. نام دوستش

name was Mentor, so you know, all the smart people in the world went: "Hmm. Mentor was

منتور بود، پس می دانید، همه افراد باهوش دنیا رفتند: "هوم، منتور

his good friend and he gave him good advice. Why don't we call everybody who gives good

دوست خوب او بود و به او توصیه های خوبی می کرد. چرا ما به هر کسی که خوب

advice and is loyal a mentor?" And thus, the word was born. Da-da. So we've gone from Greece,

نصیحت می کند و وفادار است، مربی نمی گوییم. ؟" و به این ترتیب، کلمه متولد شد. دا-دا. بنابراین ما از یونان،

France, Belgium, Greece again, London. We've... Well, we didn't come to Canada. I put Canadian,

فرانسه، بلژیک، یونان دوباره، لندن رفته ایم. ما ... خب ما به کانادا نیامدیم. من کانادایی گذاشتم،

but we never came back here. One day there'll be a word that will be here that's strictly

اما هرگز به اینجا برنگشتیم. یک روز یک کلمه در اینجا خواهد آمد که کاملاً

Canadian. That day's not today.

کانادایی است. اون روز امروز نیست

Anyway, once again, we have our little quiz, the mini quiz, because you're going to take

به هر حال، یک بار دیگر، ما مسابقه کوچک خود را داریم، مسابقه کوچک، زیرا شما

the bigger quiz after. Right? And we're going to see how well you learned your lesson today.

بعد از آن امتحان بزرگتر را انجام خواهید داد. درست؟ و ما خواهیم دید که امروز چقدر خوب درس خود را یاد گرفتید.

Are you ready?

اماده ای؟

"There was __________ in the streets when Japan beat Brazil in the world cup."

"زمانی که ژاپن در جام جهانی برزیل را شکست داد، __________ در خیابان ها بود."

Think about it. Japan, I love you, your people are beautiful. [Kisses] You cannot beat Brazil.

در مورد آن فکر کنید. ژاپن، من شما را دوست دارم، مردم شما زیبا هستند. [بوسه] شما نمی توانید برزیل را شکست دهید.

If you beat Brazil in the world cup in the next couple of years, there would be what?

اگر در چند سال آینده برزیل را در جام جهانی شکست دهید ، چه چیزی وجود دارد؟

People would go crazy. They would lose their minds. Right? There would be

مردم دیوانه می شدند. آنها عقل خود را از دست می دادند. درست؟ بدلم وجود خواهد داشت

bedlam. Chaos.

. آشوب.

Trust me, the Brazilians would go crazy first.

به من اعتماد کنید، برزیلی ها ابتدا دیوانه می شوند.

Then the rest of us, like: "Really? Oh that's so nice."

سپس بقیه، مانند: "واقعا؟ اوه این خیلی خوب است."

Okay, what about number two? Mr. E thinks that women are not as smart as

خوب، شماره دو چطور؟ آقای E فکر می کند که زنان به اندازه مردان باهوش نیستند

men. He is a __________ pig." How can he say that? How can he think men

. او یک خوک __________ است." چطور می تواند این را بگوید؟ چگونه می تواند فکر کند که مردان

are superior to women? Clearly, ladies, because I love you ladies, you know that's not true.

از زنان برتر هستند؟ واضح است که خانم ها، چون من شما را دوست دارم خانم ها، می دانید که این درست نیست. درست است

Right? Right. I think Mr. E is a what?

. درست است. من فکر می کنم آقای E

He's a chauvinist. But we would say here: "He is

او یک شوونیست است. اما ما در اینجا می گوییم: "او

a male chauvinist pig." Male indicates he is a man and he thinks men are better than

یک خوک شوونیست نر است." نر نشان می دهد که او یک مرد است و فکر می کند مردان بهتر از

women. So a male chauvinist pig is what Mr. E is. I always liked that worm. We've been

زنان هستند. بنابراین یک خوک شوونیست نر همان چیزی است که آقای E است. من همیشه از آن کرم خوشم آمد. ما

together for years, man. Anyway.

سالها با هم بودیم، مرد

Finally, number three on our quiz which I know you're going to know the answer to if

I give you two seconds. One, two, done. Your time's up. [Laughs]

. [می خندد]

"Her father was strict when she was a child. She had a __________."

«پدرش وقتی بچه بود سختگیر بود . __________ داشت.»

What? So her childhood, she was getting up, upbringing. What kind of upbringing would

چی؟ پس بچگیش داشت بلند می شد، تربیت می کرد. این چه تربیتی بود

have a strict father, wouldn't let her have dollies? Well, she was a girl who played with

که پدر سخت گیر می شد، نمی گذاشت عروسک داشته باشد؟ خب، دختری بود که با کامیون بازی می کرد

trucks, man. She didn't play around. She had a

، مرد. او بازی نمی کرد. او

spartan upbringing. Remember we talked about

تربیت اسپارتی داشت. یادتان هست که ما در مورد

that? When the father is strict and you have very few things. She had a spartan upbringing.

آن صحبت کردیم؟ وقتی پدر سختگیر است و شما چیزهای کمی دارید. او تربیت اسپارتی داشت.

And that concludes our lesson. It wasn't spartan in any way. We gave you all of the frills

و این درس ما را به پایان می رساند. در هیچ کدام اسپارتانه نبود. ما همه چیزها را به شما

and we travelled the world. A small odyssey, you might say. And I digress. Anyway, listen,

دادیم و به دنیا سفر کردیم. شاید بگویید یک اودیسه کوچک. و من پرت می شوم.

it was a great lesson. Thank you for coming here once again. Love the fact you interact

with us. We love your comments. We do look at them. In fact, one of the lessons coming

ما نظرات شما را دوست داریم. ما به آنها نگاه می کنیم. در واقع، یکی از درس هایی که در

up is on one of your comments.

راه است مربوط به یکی از نظرات شماست

But before we go there, I want you to go to a special place that's in my heart. Okay?

. خوب؟

I'm a bit of a chauvinist on this because I do feel that engVid is really good. Forgive

من در این مورد کمی شوونیست هستم زیرا احساس می کنم engVid واقعاً خوب است.

me. But engVid, I just mentioned it. www, the three w's, right? Then eng as in English,

مرا ببخشید. اما engVid، من فقط به آن اشاره کردم. www, the three w's ، درست؟ سپس eng به عنوان به زبان انگلیسی،

let me do it this way, vid as in video. Or I'll turn it around. Woops. I can't remember.

اجازه دهید من آن را به این روش انجام دهم، مانند ویدئو. یا آن را برگردانم. واو من نمی توانم به یاد بیاورم.

In England, don't look because I did it wrong. Okay? www.engvid.com, okay? Where you'll see

در انگلیس نگاه نکنید چون من اشتباه کردم. باشه؟ www.engvid.com، باشه؟ جایی که

myself and a lot of other fantastic teachers who can teach you as much wonderful English

من و بسیاری از معلمان فوق العاده دیگر را خواهید دید که می توانند هر چقدر که دوست دارید انگلیسی فوق العاده به شما آموزش دهند

as you'd like. I hope you enjoyed the lesson to give you a little bit... Bring a little

. امیدوارم از این درس لذت کافی را برده باشید...

bit of you to us, because we appreciate what you've done for our language.

کمی از خود را به ما بیاورید، زیرا ما قدردان کارهایی هستیم که برای زبان ما انجام داده اید.

Have a great day, and don't forget: go do the quiz and press "like". All right? Sign up. Bye.

روز خوبی داشته باشید و فراموش نکنید: به مسابقه بروید و "لایک" را فشار دهید. خیلی خوب؟ ثبت نام. خدا حافظ.