Learning a language? Don’t let these 3 ideas hold you back

Welcome to James from engVid. Brought to you by the ducks of Canada. Hi. James

به جیمز از engVid خوش آمدید. توسط اردک های کانادا برای شما آورده شده است. سلام. جیمز

from engVid. Welcome to an outdoor shoot. So, what's today's lesson going

از engVid. به یک عکسبرداری در فضای باز خوش آمدید . بنابراین، درس امروز قرار است در چه موردی

to be on? Are your thoughts holding you back in learning English? A lot of times

باشد؟ آیا افکارتان مانع یادگیری زبان انگلیسی شما می شود؟ خیلی وقت‌ها

people will say, you know: "Studying is hard", yada, yada, yada. Seinfeld

می‌گویند، می‌دانی: "درس سخت است"، یدا، یدا، یدا.

reference. But what the truth is, is it's their thoughts that are holding

مرجع ساینفلد اما حقیقت این است که این افکار آنهاست که

them back more than the work that is necessary. So, I'm going to talk about

آنها را بیشتر از کار ضروری باز می دارد. بنابراین، من قصد دارم در مورد

three things that's probably going through your head, and stopping you from

سه چیز صحبت کنم که احتمالاً در ذهن شما می گذرد و شما را از

learning English. Not your teacher, not the work itself, but what you're

یادگیری زبان انگلیسی باز می دارد. نه معلم شما، نه خود کار، بلکه به چیزی که به آن

thinking. Those three things are going to be: Work, perfectionism, and have to.

فکر می کنید. این سه چیز خواهد بود: کار، کمال گرایی، و باید.

I'm going to try and give you some tips on how you can eliminate those thoughts,

من سعی می کنم نکاتی را در مورد اینکه چگونه می توانید این افکار را از بین

so you can learn English better. Okay? So, this is a learning process video,

ببرید، به شما ارائه دهم تا بتوانید زبان انگلیسی را بهتر یاد بگیرید. باشه؟ بنابراین، این یک ویدیوی فرآیند یادگیری است،

and I'm teaching this to you because once we get better at processing our

و من این را به شما آموزش می‌دهم زیرا وقتی در پردازش یادگیری خود بهتر شویم

learning, we can make learning English more effective, more efficient; and

، می‌توانیم یادگیری انگلیسی را مؤثرتر و کارآمدتر کنیم. و

ultimately, more fun. And what is fun is what we stick with. So, why don't we

در نهایت، سرگرم کننده تر. و آنچه سرگرم کننده است چیزی است که ما به آن پایبند هستیم. پس چرا

start with the opposite of "fun", which is "work". Okay?

با مخالف «تفریح» که «کار» است شروع نکنیم. باشه؟

So, the first thing we're going to talk about in that... those three things is

بنابراین، اولین چیزی که ما در مورد آن صحبت خواهیم کرد... این سه چیز

work. A lot of people think learning English is work; and it is, quite

کار است. بسیاری از مردم فکر می کنند یادگیری زبان انگلیسی کار است. و کاملا

frankly. But let's look at the two aspects of why they consider it work.

رک و پوست کنده است. اما بیایید به دو جنبه نگاه کنیم که چرا آنها آن را کارآمد می دانند.

They think it's going to take a long time, and they think it's hard. So, why

آنها فکر می کنند زمان زیادی طول خواهد کشید و فکر می کنند سخت است. بنابراین،

don't we look at those two? They think it's going to take a long time. Well,

چرا ما به این دو نگاه نمی کنیم؟ آنها فکر می کنند که زمان زیادی طول خواهد کشید.

yeah. Well, most things that we learn, from walking to riding a bicycle, take

اره. خب، بیشتر چیزهایی که یاد می گیریم، از پیاده روی گرفته تا دوچرخه سواری،

time. And thinking long time — well, that's an odd thing, actually. When we

زمان می برد. و فکر کردن طولانی - خوب، این یک چیز عجیب است، در واقع. وقتی

learn something, things seem to take a long time at the beginning, when you're

چیزی یاد می‌گیریم، به نظر می‌رسد در ابتدا چیزها زمان زیادی می‌برند، زمانی که شما برای

first learning because there's so many things to learn. Most of you who are

اولین بار یاد می‌گیرید، زیرا چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد. بیشتر شما که

above the age of 16, who drive a car, will know how complicated it was because

بالای 16 سال دارید و ماشین می‌رانید ، می‌دانید که چقدر پیچیده بود،

you have to learn the brake, to look over your shoulder, check this, check

زیرا باید ترمز را یاد بگیرید، روی شانه خود نگاه کنید، این را بررسی کنید،

that, check... it took a long time until you got comfortable. And then you

آن را بررسی کنید، بررسی کنید... خیلی طول کشید. زمان تا راحت شدن و سپس

started being able to do things, like drinking McDonald's while driving with

شروع به انجام کارهایی کردید، مانند نوشیدن مک دونالد در حین رانندگی با

your foot and eating your burger. You learned other skills, because after that

پای خود و خوردن همبرگر. شما مهارت‌های دیگری را یاد گرفتید، زیرا پس از گذشت آن

initial or first period of learning — which takes a long time — went by, it

دوره اولیه یا اول یادگیری - که زمان زیادی طول می‌کشد -

was anything else you learned came faster. Right? This is also what happens

هر چیز دیگری که یاد گرفتید سریع‌تر آمد. درست؟ در مورد انگلیسی نیز این اتفاق می افتد

with English. You're learning a brand new language — excuse me — but it's not

. شما در حال یادگیری یک زبان کاملاً جدید هستید - ببخشید - اما این

just the language you're learning. No. You're learning how to avoid trains. GO

فقط زبانی نیست که یاد می گیرید. نه. شما یاد می گیرید که چگونه از قطار دوری کنید. GO

Transit. Anyway. So, you're learning a new way of thinking, so your brain has

Transit. به هر حال. بنابراین، شما در حال یادگیری روش جدیدی از تفکر هستید، بنابراین مغز شما باید

to adjust to that. That takes time. As your brain adjusts to it, it's like

با آن سازگار شود. که زمان می برد. همانطور که مغز شما با آن سازگار می شود، مانند

walking — it will get better. Do you remember as a child? It took a long time

راه رفتن است - بهتر می شود. از بچگی یادت هست؟

to walk. Ask your parents. You didn't walk in a day; it took months. But then

راه رفتن خیلی طول کشید. از پدر و مادرت بپرس تو یک روز راه نرفتی. ماه ها طول کشید اما

after that, they were like: "Get back here!" because you were running. And

بعد از آن، آنها چنین گفتند: "به اینجا برگرد!" چون می دویدی و

that didn't take you so long. The same is going to happen with English. Once

این خیلی طول نکشید. در مورد انگلیسی هم همین اتفاق می افتد. پس

you master the basics, you can use those basics to learn other things; instead of

از تسلط بر اصول اولیه، می توانید از آن اصول اولیه برای یادگیری چیزهای دیگر استفاده کنید. به جای

having to learn everything from the beginning, and that's when the speed

اینکه مجبور باشید همه چیز را از ابتدا یاد بگیرید ، و این زمانی است که سرعت

kicks in.

شروع می شود.

So, we talked about long. Okay? Let's talk about hard. Well, everything's hard

بنابراین، ما در مورد طولانی صحبت کردیم. باشه؟ بیایید در مورد سخت صحبت کنیم. خوب، همه چیز در ابتدا سخت است

at the beginning. But you know the funny thing is? When your attitude is

. اما می دانید چیز خنده دار این است؟ وقتی نگرش شما

different, everything changes. When we talk about something being hard, we say,

متفاوت باشد، همه چیز تغییر می کند. وقتی در مورد سخت بودن چیزی صحبت می کنیم، می گوییم،

you know... "It's difficult", what have you. But think about when you first

می دانید ... "سخت است"، چه داری. اما به این فکر کنید که چه زمانی برای اولین بار

learned to play a video game. It was hard. You didn't consider it hard, but

بازی ویدیویی را یاد گرفتید. سخت بود . شما آن را سخت در نظر نگرفتید، اما

it is. If you're playing, moving this, moving that, looking at the screen,

اینطور است. اگر در حال بازی هستید، این را حرکت می‌دهید، آن را حرکت می‌دهید ، به صفحه نگاه می‌کنید،

trying to coordinate the two — that's very hard. But your attitude was you

سعی می‌کنید این دو را هماهنگ کنید - خیلی سخت است. اما نگرش شما این بود که

wanted to learn it; it was interesting to you. Right? If you can get that mind

می خواهید آن را یاد بگیرید. براتون جالب بود درست؟ اگر بتوانید این

switch in your head, and realize: "It's not hard; it's new". If you're trying to

سوئیچ ذهنی را در ذهن خود ایجاد کنید و متوجه شوید: " سخت نیست، جدید است". اگر می‌خواهید

build new muscle... you see people in the gym and they're sweating, and

عضله جدیدی بسازید... افرادی را در باشگاه می‌بینید که عرق می‌کنند، و

they're... but they love it. You go: "Why?" It's hard work, but it's

... اما آن را دوست دارند. تو برو: "چرا؟" این کار سخت است، اما

interesting to them, so it cause... causes them to want to do it. The same

برای آنها جالب است، بنابراین باعث می شود که آنها تمایل به انجام آن داشته باشند. همین

thing will happen with your language learning. Once you get to that skill...

اتفاق در مورد یادگیری زبان شما نیز خواهد افتاد . هنگامی که به آن مهارت رسیدید...

Remember we talked about once you get past the basics; the initial? Once you

به یاد داشته باشید که زمانی که از اصول اولیه عبور کردید در مورد آن صحبت کردیم . اولیه هنگامی که از

get past that, you get to a situation or a stage in which you can actually start

آن عبور کردید، به موقعیت یا مرحله ای می رسید که در آن می توانید در واقع شروع به

using your information. It becomes less hard because you're not like: "I don't

استفاده از اطلاعات خود کنید. سخت‌تر می‌شود زیرا شما اینطور نیستید: "من

know anything." You're like: "I can use this word and this word, and that helps

چیزی نمی‌دانم." شما مانند: "من می توانم از این کلمه و این کلمه استفاده کنم، و این به من کمک می کند تا

me understand that." Cool? So, we've talked about one of three things.

آن را بفهمم." سرد؟ بنابراین، ما در مورد یکی از سه مورد صحبت کرده ایم.

English is work, and I've said: You're correct; it is work because it's long

انگلیسی کار است، و من گفتم: شما درست می گویید. این کار است زیرا طولانی

and hard. But when we talked about it being long, know that it's only long at

و سخت است. اما وقتی در مورد طولانی بودن آن صحبت کردیم ، بدانید که فقط در ابتدا طولانی است

the beginning and you have to get past that initial stage, and then it will go

و باید از آن مرحله اولیه عبور کنید و سپس سریعتر پیش خواهد رفت

faster. You'll be learning more English more rapidly, more every more... more

. شما زبان انگلیسی را با سرعت بیشتری یاد خواهید گرفت ، هر روز بیشتر...

and more every day. Okay? That will help you get past that; it won't seem as

هر روز بیشتر و بیشتر. باشه؟ این به شما کمک می کند تا از آن عبور کنید. به نظر طولانی نمی رسد

long.

The other thing is this: It's about time. You're going to be alive anyway.

نکته دیگر این است: زمان آن فرا رسیده است. به هر حال تو زنده خواهی بود

What else are you going to do? Just sit there and go: "It's going to take me two

دیگه قراره چیکار کنی؟ همین جا بشین و برو: "دو

years"? Well, you're going to be alive for two years. Practice. That's the

سال طول میکشه"؟ خب دو سال زنده میمونی تمرین. این

other thing about: You got to keep that in mind. It's long, but you're going to

نکته دیگر در مورد این است: شما باید این را در ذهن داشته باشید. طولانی است، اما شما

be alive, so just study. Right? You're gonna... I had a yoga teacher who said

زنده خواهید ماند، پس فقط مطالعه کنید. درست؟ تو میخوای... من یک معلم یوگا داشتم

that; most brilliant thing. It took him, like... to do this one pose: "Wah" — it

که این را گفت. درخشان ترین چیز برای انجام این یکی از ژست‌ها، مثل... طول کشید: "وا" -

took him three years. And we're like: "That's just crazy." He's like: "Well,

سه سال طول کشید. و ما می گوییم: "این فقط دیوانه است." او می گوید: "خب،

what else was I gonna do? I was alive, so I did it. Now I can do it." Same for

من می خواستم چه کار دیگری انجام دهم؟ من زنده بودم، پس این کار را کردم. حالا می توانم انجامش دهم." برای

your English. When we talk about being hard, understand that everything's hard

انگلیسی شما هم همینطور وقتی در مورد سخت بودن صحبت می کنیم، درک کنید که همه چیز در ابتدا سخت است

at the beginning, but your mindset changes how it is to you. I don't really

، اما طرز فکر شما تغییر می کند. من واقعاً

play video games, so they're just hard for me. But I watch other guys play, and

بازی های ویدیویی بازی نمی کنم، بنابراین آنها فقط برای من سخت هستند. اما من بازی بچه های دیگر را تماشا می کنم و

they make it seem like they're in their sleep; they're just playing and they're

به نظر می رسد که در خواب هستند. آنها فقط بازی می کنند و

laughing the whole time. I don't know how they do it. That's a mind... that's

تمام مدت می خندند. نمی دانم چگونه این کار را می کنند. این یک ذهن است... این

just switching your mind to going: "It's going to be hard now; it will be easier

فقط ذهن شما را به رفتن تغییر می دهد: " الان سخت خواهد بود، بعدا راحت تر خواهد شد

later." And you can go to the reference of walking, playing video games driving

." و می‌توانید به مرجع پیاده‌روی، انجام بازی‌های ویدیویی

a car — and you'll quickly realize that's with everything. Anything worth

رانندگی با ماشین بروید - و به سرعت متوجه خواهید شد که این کار در همه چیز است. هر کاری که ارزش

doing will be hard at the beginning, but much easier later. I wish my accountant

انجام دادن داشته باشد در ابتدا سخت خواهد بود، اما بعداً بسیار آسان تر خواهد بود. ای کاش

told me this about saving money, and I'd be in a better position. Anyway. Let's

حسابدارم این را در مورد پس انداز پول به من می گفت و من در موقعیت بهتری بودم. به هر حال.

go to the next branch. Okay?

بریم شعبه بعدی باشه؟

So, we worked on hard. What was the other one I told you? We had:

بنابراین، ما سخت کار کردیم. اون دیگری که بهت گفتم چی بود؟ داشتیم:

Perfectionism and have to. Well, along with being work is the idea of "have

کمال گرایی و مجبوریم. خوب، در کنار کار بودن، ایده "

to". "I have to study. I have to do it from my job. I have to do it for my

باید" نیز وجود دارد. "من باید درس بخوانم. باید از سر کارم این کار را انجام دهم. باید این کار را برای مدرسه ام انجام

school. I have to do it because I met that cute girl and I want to speak..." I

دهم. باید این کار را انجام دهم زیرا با آن دختر ناز آشنا شدم و می خواهم صحبت کنم ..."

mean, let's go back to job and let's go back to school. "I have to". That

یعنی برگردیم به کار برویم و به مدرسه برگردیم. "مجبور هستم". این

attitude of saying: "I have to do something" makes it difficult. "I have

نگرش گفتن: "من باید کاری انجام دهم" کار را دشوار می کند. "من باید

to clean my house. I have to go to work." Have you ever... ever seen anyone

خانه ام را تمیز کنم. باید بروم سر کار." آیا تا به حال دیده اید کسی

smile who has to go to work, or has to clean their house? If we just switch

که باید به سر کار برود یا خانه اش را تمیز کند لبخند بزند؟ اگر فقط

that from: "have to" to: "I get to" — everything changes. And I'll tell you

آن را از: "باید" به: "می‌رسم" تغییر دهیم - همه چیز تغییر می‌کند. و من به شما می گویم که

why you should think you get to. Quite frankly, you feel you have to do it. And

چرا باید فکر کنید که به آن رسیده اید. صادقانه بگویم، شما احساس می کنید که باید آن را انجام دهید. و

I'm going to let you know a little secret: Learning is a privilege, my

من یک راز کوچک را به شما می گویم: دوست من، یادگیری یک امتیاز است

friend. You may not like me saying it, and you might think: Oh, I'm an elitist

. ممکن است دوست نداشته باشید که من آن را بگویم، و ممکن است فکر کنید: اوه، من یک نخبه گرا هستم

— that's a person who thinks: "Oh, yes. Harvard and Stanford." No. It's a

- این فردی است که فکر می کند: "اوه، بله. هاروارد و استنفورد." نه. این یک

privilege. There are people out there... when I was a little kid, my parents

امتیاز است. آدم‌هایی هستند... وقتی بچه بودم، پدر و مادرم

would say: "There are starving children in Africa." And I'd go: "Mom, there's

می‌گفتند: «در آفریقا بچه‌های گرسنه هستند ». و من می گفتم: "مامان،

starving kids down the street. Ah, look, those guys have no food." But my point

بچه های گرسنه در خیابان هستند. آه، ببین، آن بچه ها غذا ندارند." اما حرف

is this: Not everyone gets to learn, and a lot of people want to. So, the fact

من این است: همه نمی توانند یاد بگیرند و بسیاری از مردم می خواهند. بنابراین، این واقعیت

that... forget me on this video helping, but the fact that you get the

که ... من را در کمک به این ویدیو فراموش کنید، اما این واقعیت که شما

opportunity to learn something to better yourself — that's a privilege. There are

فرصتی برای یادگیری چیزی برای بهتر شدن خود دارید - این یک امتیاز است. افرادی هستند

people — and I can tell you right now, if you go into some factories — where

- و من می توانم همین الان به شما بگویم، اگر به برخی از کارخانه ها بروید - جایی

they do the same job for 30 years. The exact same thing. Press button number

که 30 سال همان کار را انجام می دهند. دقیقا همین مورد دکمه شماره

one for the rest of their lives. They would love the opportunity to be able to

یک را تا آخر عمر فشار دهید. آنها دوست دارند این فرصت را داشته باشند که بتوانند

sit down and learn something new. Okay? And there are people out there who know

بنشینند و چیز جدیدی یاد بگیرند. باشه؟ و افرادی هستند که می دانند

they can change their lives, but they don't have access. You get to learn.

می توانند زندگی خود را تغییر دهند، اما دسترسی ندارند. شما باید یاد بگیرید

Remember that. Now, what's the second part of "have to" and "get to"? Well, we

به یاد داشته باشید که. حالا قسمت دوم «باید» و «به» چیست؟ خوب، ما

talk about you get the privilege of it. And I want to also say that's the

در مورد این صحبت می کنیم که شما از امتیاز آن برخوردار شوید. و همچنین می‌خواهم بگویم که این

privilege of learning, but you get to... you get the opportunity to better

امتیاز یادگیری است، اما شما می‌توانید... این فرصت را

yourself. Right? You get to expand your mind and your horizons; you get to learn

دارید که خودتان را بهتر کنید. درست؟ شما می توانید ذهن و افق خود را گسترش دهید. شما باید چیزی یاد بگیرید

something that's going to help you get a better job, travel, meet new people.

که به شما کمک کند شغل بهتری پیدا کنید، سفر کنید، با افراد جدید ملاقات کنید.

That's kind of cool. Keep that in mind when you're like: "English hard;

این یه جورایی باحاله این را در نظر داشته باشید وقتی می‌گویید: «انگلیسی سخت؛

difficult". And, once again, this is the thought process. Just switch it from:

دشوار». و بار دیگر، این فرآیند فکری است. فقط آن را از:

"have to" to: "I get to" and then you stock down... you think of all the

"باید" به: "من می‌رسم" تغییر دهید و سپس شما انبار کنید... به تمام

things you want to do, and you're gonna be quite surprised.

کارهایی که می‌خواهید انجام دهید فکر می‌کنید و کاملاً شگفت‌زده خواهید شد.

Now, I had a funny intro with the ducks. So, I forgot to do my test retest. And

حالا، من یک مقدمه خنده دار با اردک ها داشتم. بنابراین، فراموش کردم تست مجدد خود را انجام دهم. و

what... my test retest was supposed to be this — I'm going to tell you right

چه... تست مجدد تست من قرار بود این باشد - همین الان به شما می گویم

now. So, stop for a second. Close your eyes. Yeah. Stay there. Close your eyes

. بنابراین، یک ثانیه توقف کنید. چشماتو ببند آره آنجا بمان. چشماتو ببند

and listen to me. What you need to do is you need to think of the top ten things

و به من گوش کن کاری که باید انجام دهید این است که باید به ده

you'd like to do. You got that? Is English in the top ten? No. If it's not,

کاری که دوست دارید انجام دهید فکر کنید. متوجه شدی؟ آیا زبان انگلیسی جزو ده کشور برتر است؟ نه. اگر اینطور نیست،

let's go back to what I just talked about, and we're gonna try and get that

بیایید به چیزی که در مورد آن صحبت کردم برگردیم، و ما سعی می کنیم آن را

in that list. And we might have to do this a couple of times, but eventually

در آن لیست قرار دهیم. و ممکن است مجبور شویم چند بار این کار را انجام دهیم ، اما در نهایت

we want to get in that list because if it's in the top ten things you like to

می‌خواهیم در آن لیست قرار بگیریم زیرا اگر در بین ده کاری باشد که دوست دارید

do — pretty soon, my friend, you're gonna be a master at this language. So,

انجام دهید - به زودی، دوست من، شما در این زبان استاد خواهید شد. . بنابراین،

remember what we talked about. It's work. Right? We talked about the

به یاد داشته باشید که در مورد چه چیزی صحبت کردیم. این کار است. درست؟ ما در مورد

thoughts about work. What did we say about work? It's long and it's hard, and

افکار مربوط به کار صحبت کردیم. در مورد کار چه گفتیم؟ طولانی و سخت است، و

we talked about how to change those thoughts. Yes? Now, we talked about

ما در مورد چگونگی تغییر این افکار صحبت کردیم . آره؟ حالا

"have to", instead of getting... you got the privilege and you "get to" do

، به جای گرفتن... از "باید" صحبت کردیم، امتیاز را گرفتی و "به" کاری خواهی رسید

something. Let's talk about the third one. All right? So, I hope you did a

. بیایید در مورد سوم صحبت کنیم. خیلی خوب؟ بنابراین، امیدوارم یک

little, quick review because if you've taken a second... and I'll give it to

بررسی کوچک و سریع انجام داده باشید، زیرا اگر یک ثانیه وقت گذاشته اید ... و من آن را به

you. Maybe it's moving up that list right now in your head because you're

شما می دهم. شاید همین الان در ذهن شما در حال بالا رفتن از این لیست باشد زیرا

thinking: "Yeah, I get lucky. It's a privilege. I should like to be able to

فکر می کنید: "آره، من خوش شانس هستم. این یک امتیاز است. من دوست دارم بتوانم

do this." Anyway.

این کار را انجام دهم." به هر حال.

Number three is the perfectionist in you and me. Perfectionist — 100%; being

شماره سه در من و تو کمال گرا است . کمال گرا - 100٪؛

perfect. It is the killer of all hopes and dreams. I have a good friend.

کامل بودن قاتل همه امیدها و رویاهاست. من یک دوست خوب دارم.

Actually, yeah. A guy I actually did this website with. And for a long time,

در واقع، بله. مردی که در واقع این وب سایت را با او کار کردم. و برای مدت طولانی

he wanted to do it. And I remember him turning to me one day and said: "I want

می خواست این کار را انجام دهد. و به یاد دارم که او یک روز رو به من کرد و گفت: "من می خواهم

to do it. I want to do it." And one day he said: "I don't care if I put out the

این کار را انجام دهم. می خواهم انجامش دهم." و یک روز گفت: "برای من مهم نیست که

worst quality; I just got to do it. Like, I got to get started, and then I

بدترین کیفیت را از بین ببرم، فقط باید این کار را انجام دهم. مثلاً باید شروع کنم، و سپس

can improve. Because if I get my perfect dream, it'll never happen." Well, thanks

می توانم پیشرفت کنم. زیرا اگر رویای کاملم را به دست بیاورم ، آن را انجام دهم. هرگز اتفاق نخواهد افتاد." خوب، به لطف

to that man, I'm standing in front of you right now. Right? And the same thing

آن مرد، من در حال حاضر در مقابل شما ایستاده ام . درست؟ و همین

happened to me. I thought I could never teach on camera. And it's like: Please

اتفاق برای من افتاد. فکر می کردم هرگز نمی توانم جلوی دوربین درس بدهم. و مانند این است: لطفا

do... please don't go back to the first videos. You might go: "Oh, my god. He's

انجام دهید... لطفا به ویدیوهای اول برنگردید. شما ممکن است بگویید: "اوه، خدای من.

got hair? What is that thing on the board behind him?" And it's like: Well,

او مو دارد؟ آن چیزی که روی تخته پشت او است چیست؟" و مانند این است: خب،

we've decided it doesn't... today's the day; not next year. When you go into the

ما تصمیم گرفتیم که اینطور نیست... امروز روز است. نه سال آینده وقتی وارد

perfectionist mode, it stops a lot of people of studying because it's not the

حالت کمال گرایی می شوید، بسیاری از افراد را از مطالعه باز می دارد

right time, it's not the right atmosphere, it's not the right books —

، زیرا زمان مناسبی نیست ، فضای مناسبی نیست، کتاب های مناسبی نیست -

they don't have the right teacher; it's got to be perfect. It's never going to

آنها معلم مناسبی ندارند. باید کامل باشد این هرگز

be perfect. And that thought is going to stop you from starting. Okay? You want

کامل نخواهد بود. و این فکر شما را از شروع باز می دارد. باشه؟ شما می خواهید

to avoid that.

از آن اجتناب کنید.

Another thing you want to avoid is... and I say this because I... I had many

چیز دیگری که می خواهید از آن اجتناب کنید این است که ... و من این را می گویم زیرا من ... من

students and they would... they would: "Oh, teacher I want to... I want to have

دانش آموزان زیادی داشتم و آنها ... می گفتند: "اوه، معلم می خواهم ... می خواهم

a perfect English accent; I don't want to sound like that." I'm like: "Are you

یک لهجه انگلیسی کامل داشته باشم. من نمی‌خواهم اینطور صدا کنم.» من می گویم: "

crazy?" The sexiest thing in the world is someone who speaks another language,

دیوانه ای؟" جذاب ترین چیز در جهان کسی است که به زبان دیگری صحبت می کند،

but they speak our language perfectly with an accent. And you might go: "Oh,

اما آنها به زبان ما کاملاً با لهجه صحبت می کنند. و ممکن است بگویید: "اوه،

hey. What about, you know... people from India or people from China?" Like: Are

هی. چه خبر، می‌دانی... مردم هند یا چین؟" مثل:

you...? They sound amazing. They sound incredibly educated. Because it's just

تو...؟ صدای آنها شگفت انگیز است. آنها فوق العاده تحصیل کرده به نظر می رسند. از آنجا که این فقط

this little something... masala, you might say, that... that gives a little

یک چیز کوچک است ... ماسالا، ممکن است بگویید، که ...

bit of a taste to it. But it's perfect pronunciation and it's like a unique

کمی طعم به آن می دهد. اما تلفظش عالیه و مثل یه

voice. And I don't care if you speak Spanish, I don't care if you speak

صدای بی نظیره. و برای من مهم نیست که شما اسپانیایی صحبت می کنید ، برای من مهم نیست که شما هندی صحبت می کنید

Hindi, I don't care if you speak Mandarin, I don't care if you speak

، برای من مهم نیست که شما ماندارین صحبت می کنید ، برای من مهم نیست که شما به زبان رومانیایی صحبت می کنید

Romanian — it's the same. When you have that little... that little tick on the

- این همان است. وقتی اون تیک کوچولو رو داری

end, it's beautiful to hear because it makes me want to get to know you better.

، شنیدنش قشنگه چون باعث می شه بخوام بیشتر با تو آشنا بشم.

It's your unique voice. When you go for this perfectionism, that: "I want to

این صدای منحصر به فرد شماست. وقتی دنبال این کمال گرایی می روید، این که: "من می خواهم

sound like a New York reporter from the 1950s. You know what I'm saying? Jeez."

شبیه یک خبرنگار نیویورکی دهه 1950 باشم. می دانید چه می گویم؟ جیز."

I mean, they put that on; that doesn't exist. They've even got proper English.

منظورم این است که آنها آن را پوشیده اند. که وجود ندارد آنها حتی انگلیسی مناسبی هم دارند.

I don't know what it's called — something English and it's like that...

نمی‌دانم اسمش چیست - یک چیزی انگلیسی و مانند آن

the BBC speaks when they speak to you. This is the English that has gone across

... بی‌بی‌سی وقتی با شما صحبت می‌کند صحبت می‌کند. این انگلیسی است که در

all of England, even though nobody sounds like that. They sound more like

سراسر انگلیس رفته است، حتی اگر هیچ کس اینطور صدا نمی کند. آنها بیشتر شبیه

this, what I'm saying. They all sound like this. Unique voices. Get over this

این هستند، چیزی که من می گویم. همشون اینجوری صدا میکنن صداهای بی نظیر این

perfectionist crap. Sorry, bad language. YouTube, don't punish me — YouTube gods.

مزخرفات کمال گرا را کنار بگذارید. ببخشید بد زبانی یوتیوب، مرا مجازات نکنید - خدایان یوتیوب.

Your unique voice is important. And once you get past this idea of being a

صدای منحصر به فرد شما مهم است. و هنگامی که از این ایده

perfectionist, you can actually have your unique voice and bring something to

کمال گرا بودن عبور کردید، در واقع می توانید صدای منحصر به فرد خود را داشته باشید و چیزی را برای ما به ارمغان

us. Everything you see in the world was created from a unique voice from some

بیاورید. هر چیزی که در جهان می بینید از صدای منحصر به فرد

individual; from a computer to the car — there is no thing that we all went from.

فردی خلق شده است. از یک کامپیوتر به ماشین - چیزی نیست که همه ما از آن رفتیم.

Everyone created their own thing, and we get to enjoy the world we have because

هر کس چیز خود را خلق کرد و ما به خاطر آن از دنیایی که داریم لذت می بریم

of it. So, if you take the idea of "perfectionism", if you take the idea:

. بنابراین، اگر ایده "کمال گرایی" را در نظر بگیرید، اگر ایده را بگیرید:

"it's work", if you take the idea: "I have to", and you just switch these

"این کار است"، اگر ایده را بگیرید: "من باید"، و فقط این

things around — I promise you, you are going to have a different experience

چیزها را تغییر دهید - به شما قول می دهم، دارید می روید. برای داشتن تجربه ای متفاوت در

learning English. You're going to actually...

یادگیری زبان انگلیسی شما در واقع...

And here's where I'm going to do my test retest. I'm gonna step out for a second

و اینجا جایی است که من دوباره تست خود را انجام خواهم داد . من برای یک ثانیه بیرون

and I want you to take a second to two now once again, and I want you to go

می روم و از شما می خواهم که یک بار دیگر یک به دو ثانیه بگذرانید، و از شما می خواهم

through that list we talked about, and see if English has made that top ten.

لیستی را که در مورد آن صحبت کردیم مرور کنید و ببینید که آیا انگلیسی به آن ده نفر برتر رسیده است یا خیر.

All right? Take a second. Okay. Has it moved up? Maybe yes; maybe no? Okay, so

خیلی خوب؟ یک ثانیه وقت بگذارید. باشه. آیا به سمت بالا حرکت کرده است؟ شاید آره؛ شاید نه؟ باشه پس

I got something for you. I'm gonna give you two tips to help you. Two tips. If

یه چیزی برات گرفتم من به شما دو نکته برای کمک به شما می دهم. دو نکته

it didn't move up, by now it should have because this is like your homework. Tip

اگر بالا نمی رفت، تا الان باید می شد چون این مثل تکالیف شماست. نکته

number one — I'm gonna say it and you're gonna have to do it — you need to write

شماره یک - من آن را می گویم و شما باید آن را انجام دهید - باید

out 100 reasons to learn English. 100. One. I have a friend who hates when I do

100 دلیل برای یادگیری زبان انگلیسی بنویسید. 100. یک. من دوستی دارم که از انجام این کار متنفر است

that. They hate it. But 100 reasons. You know why? Because that's gonna make you

. از آن متنفرند. اما 100 دلیل میدونی چرا؟ چون این باعث می شود

think about it. You're gonna think. After 25, you're gonna have it down. 30

در مورد آن فکر کنید. داری فکر میکنی بعد از 25، شما آن را پایین خواهید داشت. 30

— pretty good. 40 — not bad. 50 — you're going to start calling me names. 60 —

- خیلی خوب. 40 - بد نیست. 50 - تو شروع می‌کنی به من صدا زدن. 60 -

don't talk about my mother like that. Okay? We're gonna have problems. By the

در مورد مادرم اینطور صحبت نکن. باشه؟ ما مشکلاتی خواهیم داشت

time you get to 100, you're gonna start convincing that little brain of yours:

وقتی به 100 رسیدید، آن مغز کوچک خود را متقاعد خواهید کرد:

There's many reasons why you want to do this. Okay? Tip number two. I'm a comic

دلایل زیادی وجود دارد که می خواهید این کار را انجام دهید. باشه؟ نکته شماره دو من یک کتاب‌خوان کمیک هستم

book reader, and most of you guys who stuck with me for years would know this.

، و بیشتر شما بچه‌هایی که سال‌ها با من گیر کرده‌اید، این را می‌دانید.

And Marvel has now put it on Disney channel, so I'm not stealing it. I knew

و مارول اکنون آن را در کانال دیزنی قرار داده است ، بنابراین من آن را نمی دزدم. من

this from, like, the 19-... You don't need to know how old I am. "He said

این را از 19 سالگی می دانستم ... لازم نیست بدانید من چند ساله هستم. "او گفت

1900s. How old is that guy?" That's right. Before time; me and Jesus. I want

1900s. آن مرد چند سال دارد؟" درست است. قبل از زمان؛ من و عیسی من می خواهم

you to do: What if? What if you got good at English? What if your English got you

این کار را انجام دهید: اگر چه؟ اگر در زبان انگلیسی خوب باشید چه؟ اگر انگلیسی شما شغل جدیدی برای شما پیدا

a new job? What if English got you some new friends? What if you got a new life

کند چه؟ اگر انگلیسی برای شما دوستان جدیدی پیدا کند چه؟ اگر شریک زندگی جدیدی داشته باشید

partner? What if...? What if it all worked out? And go to the furthest

چه؟ چه می شود اگر...؟ اگر همه چیز درست شد چه؟ و به دورترین

region you can. Like, what if I got that job, and that job got me to meet, like,

منطقه ای که می توانید بروید. مثلاً، اگر من آن شغل را پیدا می کردم، و آن شغل باعث می شد که مثلاً

the presidents of the world and I was able to stop global... global warming

با روسای جمهور جهان ملاقات کنم، چه می شد و من توانستم جلوی گرم شدن کره زمین را

and get rid of... What if? Just... just go with it; have fun with it. And you're

بگیرم و از شر آن خلاص شوم... چه می شد؟ فقط ... فقط با آن همراه باشید. از آن لذت ببرید و شما

going to think: It all starts from this simple, little thing of: "I just got to

فکر می کنید: همه چیز از این نکته ساده و کوچک شروع می شود: "من فقط باید

practice English a little bit. Just gotta practice a little bit."

کمی انگلیسی تمرین کنم. فقط باید کمی تمرین کنم."

Changing your thoughts changes your world. And by the way, the same thing

تغییر افکارتان دنیای شما را تغییر می دهد. و اتفاقا در مورد زبان هم همینطور

with language. When you learn to speak another language, you change your world.

. وقتی یاد می گیرید به زبان دیگری صحبت کنید، دنیای خود را تغییر می دهید.

Now, I want to end this particular lesson with a quote from Woody Allen.

اکنون، می‌خواهم این درس خاص را با نقل قولی از وودی آلن به پایان برسانم.

He's a producer, and a director, and an actor. And he said: "What if nothing is

او تهیه کننده، کارگردان و بازیگر است. و او گفت: "اگر هیچ چیز

real, and we're all in somebody's dream?" Well, my friend, this is your

واقعی نباشد، و همه ما در رویای کسی باشیم چه؟" خب دوست من این

dream. Make it reality. And that's... before I go... I already gave your

رویای توست. آن را به واقعیت تبدیل کنید. و این... قبل از رفتن... من قبلاً

homework, but I want you to make sure you go to www.eng as an English, vid as

تکالیف شما را داده بودم، اما از شما می خواهم مطمئن شوید که به عنوان یک انگلیسی

in video.com. And go check out the other lessons we have there. We have other

به www.eng، ویدیو مانند video.com بروید. و بروید درس های دیگری را که در آنجا داریم بررسی کنید. ما

learning process videos, like this one; we also have grammar, conversation,

ویدیوهای فرآیند یادگیری دیگری داریم، مانند این. ما همچنین دستور زبان، مکالمه،

listening, you know it. You name it. And some really great teachers. Emma,

گوش دادن داریم، شما آن را می دانید. شما به آن می گویید. و چند معلم واقعا عالی اما،

Adam... Am I forgetting anyone? Because I know one of yous will go: "Why didn't

آدام... آیا من کسی را فراموش می کنم؟ چون می دانم یکی از شما خواهد رفت: "چرا به

you say me, James?" Alex. I just remembered you. Listen, have a great

من نگفتی جیمز؟" الکس. تازه یادت افتادم گوش کن، روز خوبی داشته

day; and I look forward to seeing you guys again. Go see if there's some more

باشی. و من مشتاقانه منتظر دیدار مجدد شما هستم. برو ببین اردک دیگه ای هست یا نه

ducks.

I teach English as a profession.

من زبان انگلیسی را به عنوان یک حرفه تدریس می کنم.