11 PHRASAL VERBS for talking about MONEY in English

Money, money, money is so funny in a rich man's world.

پول، پول، پول در دنیای یک مرد ثروتمند خیلی خنده دار است.

Vanity Fair. I'm not a rich man,

نمایشگاه Vanity Fair. من مرد ثروتمندی نیستم،

so I can't afford half of the things in here. Speaking of which, we're talking about money,

بنابراین نمی توانم نیمی از چیزهای اینجا را بپردازم. در این مورد، ما در مورد پول صحبت می کنیم،

and in this lesson what I want to do is teach you a bunch of phrasal verbs that we use to

و در این درس کاری که می خواهم انجام دهم این است که مجموعه ای از افعال عبارتی را به شما آموزش دهم که از آنها برای

talk about spending money, saving money, and paying back debts that we use quite commonly.

صحبت در مورد خرج کردن، پس انداز پول و بازپرداخت بدهی ها استفاده می کنیم که معمولاً استفاده می کنیم.

And I'm going to teach you how to use them, and what they are, and have some fun with

و من به شما یاد می دهم که چگونه از آنها استفاده کنید و چه هستند و با شما سرگرم

you. Are you ready? Let's go to the board. Okay?

شوید. اماده ای؟ بریم سراغ هیئت. باشه؟

E, it's not funny, I got no money. E is all, see? Got dollar signs for eyes. You might

E، خنده دار نیست، من پول ندارم. E همه چیز است، ببینید؟ نشانه های دلار برای چشم. شما ممکن است

see that. If you're having a problem, take your screen and enlarge it to full screen,

که ببینید. اگر مشکلی دارید، صفحه نمایش خود را بردارید و آن را به حالت تمام صفحه بزرگ کنید

there's a little button. And we actually have a video on that, go check that out if you

، یک دکمه کوچک وجود دارد. و ما در واقع یک ویدیو در مورد آن داریم، اگر

don't know how to use your YouTube. Okay? Anyway, E's got his eyes... He's got dollar

نمی دانید چگونه از YouTube خود استفاده کنید، آن را بررسی کنید. باشه؟ به هر حال، E چشمانش را دارد... او

signs for eyes, because he's got money in his hand. And if you're lucky, you have money,

علامت دلار برای چشم دارد، چون پول در دستش است. و اگر خوش شانس باشید، پول

too; but when you don't have money, well, it's time to learn some phrases to help you

هم دارید. اما وقتی پول ندارید، خوب، وقت آن است که عباراتی را بیاموزید تا در این زمینه به شما

with that. Okay?

کمک کند. باشه؟

So, here's our dollar sign, here, and let's start with having money or saving it. Okay?

بنابراین، این علامت دلار ما است، اینجا، و بیایید با داشتن پول یا پس انداز آن شروع کنیم. باشه؟

If you're lucky... Well, let's start with just having enough. A lot of people just have

اگر خوش شانس هستید... خب، بیایید با داشتن کافی شروع کنیم. بسیاری از مردم فقط به

enough money. And how do we talk about that in English? Well, what you can say is this:

اندازه کافی پول دارند. و چگونه در مورد آن به زبان انگلیسی صحبت کنیم؟ خوب، چیزی که می توانید بگویید این است:

"I'm getting by". "Getting by" means I don't have a lot of money, and I'm surviving. So

"دارم کنار می آیم". «به گذراندن» یعنی من پول زیادی ندارم و زنده می‌مانم. بنابراین

I can't go on big trips or do anything, but I'm not poor and I don't have zero money,

نمی توانم به سفرهای بزرگ بروم یا کاری انجام دهم، اما فقیر نیستم و پول صفر ندارم،

but I have enough to get my food, and pay my rent or my homestay, and pay some other

اما آنقدر دارم که غذای خود را تهیه کنم، اجاره خانه یا خانه ام را بپردازم و چیزهای دیگر را بپردازم.

things for me, maybe my cellphone and my internet, but nothing special; no car, no fancy trips,

برای من، شاید تلفن همراه و اینترنت من، اما چیز خاصی نیست. بدون ماشین، بدون سفرهای فانتزی،

no bling, bling, bling or great jewellery. You know what I mean? So, that's "getting by".

بدون زنگ زدن، بیلینگ، بلینگ یا جواهرات عالی. شما می دانید منظورم چیست؟ بنابراین، این همان "گذراندن" است.

It's kind of positive because it means I'm not bad, but it's not fantastic, like:

این یک نوع مثبت است زیرا به این معنی است که من بد نیستم، اما فوق العاده نیست، مانند:

"I'm rich!" Okay?

"من ثروتمند هستم!" باشه؟

Let's talk about "scrape by", because this is have just enough. When you're scraping

بیایید در مورد "خراش دادن توسط" صحبت کنیم، زیرا این فقط کافی است. وقتی در حال خراشیدن هستید

by, imagine you have this thing here-okay?-and this thing. And there's gum on here, and you

، تصور کنید این چیز را اینجا دارید-خوبی؟-و این چیز را. و اینجا آدامس است، و شما

want to get the gum off, you're going to... That's called scraping. And when you scrape,

می خواهید آدامس را بردارید، می خواهید... به این می گویند تراشیدن. و وقتی می‌تراشید،

sometimes you'll take a little bit of the paper off with it, just a little bit, when

گاهی اوقات کمی از کاغذ را با آن برمی‌دارید، فقط کمی

you scrape. In Canada, we have winter, and when we have ice on our windows, we scrape

وقتی می‌تراشید. در کانادا، زمستان داریم و وقتی یخ روی پنجره‌هایمان قرار می‌گیرد،

the ice to get rid of it. It's a lot of work, it's not lots of fun. You probably understand

یخ را می‌خراشیم تا از شر آن خلاص شویم. کار زیاد است ، زیاد سرگرم کننده نیست. احتمالا

the phrasal verb now, right? When you're scraping by, you just have enough money. But unlike

الان فعل عبارتی را فهمیده اید، درست است؟ وقتی در حال خراشیدن هستید، فقط پول کافی دارید. اما بر خلاف

"getting by", because notice how we have "get", we have you're getting something, you're given

«به دست آوردن»، زیرا توجه کنید که چگونه «به دست آوردن» داریم، ما داریم شما دارید چیزی می‌گیرید، چیزی به شما داده می‌شود

something, which is good, you're getting money, that's why you get by; 'scraping" by means

، که خوب است، شما پول می‌گیرید، به همین دلیل است که می‌کنید. "خراش دادن"

just a little bit. Just enough. And you feel negative. You don't feel good when you're

فقط کمی. فقط کافی است. و شما احساس منفی می کنید . وقتی در حال خراشیدن هستید احساس خوبی ندارید

scraping by. Every day is heavy and hard, because you almost don't have enough money

. هر روز سنگین و سخت است، زیرا تقریباً پول کافی

to pay for everything. Sorry. You need a job or a better one. Okay.

برای پرداخت ندارید. همه چیز. متأسفم. شما به یک کار یا یک کار بهتر نیاز دارید. خوب.

So, what happens? How do we change this, "scraping by"? Why don't we do something like this,

پس چه اتفاقی می افتد؟ چگونه این را تغییر دهیم، "خراشیدن توسط"؟ چرا چنین کاری را انجام نمی دهیم،

why don't we save some money? In English, we have two phrasal verbs you can use for

چرا مقداری پول پس انداز نمی کنیم؟ در زبان انگلیسی دو فعل عبارتی داریم که می توانید برای

saving money. Notice the up sign: "to save up". When you save up money... Think of it

پس انداز پول از آنها استفاده کنید. به علامت بالا توجه کنید: "to save up" وقتی پول پس انداز می کنید... به این فکر کنید

this way: Doo, doo, doo, doo, doo, doo, doo. You increase your money. You usually save

: Doo, doo, doo, doo, doo, دوو، دوو . شما پول خود را افزایش می دهید. معمولاً

your money up for something big, like a car, a vacation, retirement. And retirement is

پول خود را برای چیز بزرگی پس انداز می کنید، مانند ماشین ، تعطیلات، بازنشستگی. و بازنشستگی

when you stop working forever. You're older, 65-70, you finish work and you don't want

زمانی است که برای همیشه کار را متوقف می کنید. شما بزرگتر هستید، 65-70 سال دارید، کار را تمام می کنید شما نمی خواهید

to work again, you want to play golf, or go baseball, go sailing. You retire. So, you

دوباره کار کنید، می خواهید گلف بازی کنید، یا بیسبال بروید، قایقرانی کنید. شما بازنشسته می شوید. بنابراین، پس

save up. These are for big purchases. So, it won't be $100. It'll be $1,000, $10,000,

انداز می کنید. اینها برای خریدهای بزرگ هستند . بنابراین، 100 دلار نخواهد بود. 1000 دلار، 10000 دلار،

a million dollars. A million dollars. [Laughs] Okay.

یک میلیون دلار، یک میلیون دلار. [خنده اون خوبه.

We have another one for saving, though, and we call it: "put aside". You might have difficulty

اما ما یکی دیگر برای پس انداز داریم و به آن می گوییم: "کنار بگذار". ممکن است مشکل داشته باشید

because probably you've never heard of "aside".

زیرا احتمالاً هرگز نام "کنار" را نشنیده اید.

This is my side, this is on the other side.

این طرف من است، این طرف دیگر.

Okay? So when we say "aside", it's like here, on the side. On the side is "aside". Okay?

باشه؟ بنابراین وقتی می گوییم «کنار»، مثل اینجاست، در کنار. در کنار "کنار" است. باشه؟

Sometimes we speak and say: "I want to make an aside", which means I'm going to give you

گاهی صحبت می‌کنیم و می‌گوییم: «می‌خواهم کناری بگذارم »، یعنی می‌خواهم مستقیماً با

a direct conversation, but I want to say something a little off to the side. There you go: "aside".

شما صحبت کنم، اما می‌خواهم یک چیزی را کمی دورتر بگویم. آنجا برو: "کنار".

If that didn't clarify it, buy a dictionary. [Laughs] But, you notice I have a little box,

اگر آن را روشن نکرد، یک دیکشنری بخرید. [می خندد] اما، متوجه شدید که من یک جعبه کوچک دارم،

here? It's on the side. When you put aside money, you have money here, you're going to

اینجا؟ آن طرف است. وقتی پول را کنار می گذارید ، اینجا پول دارید، می خواهید

take a little piece of the money and you're going to put it over here; aside. You go:

کمی از پول را بردارید و آن را اینجا بگذارید. گذشته از. شما

"Why? I thought saving up is what I do." Putting money aside is a little different. When you

می‌گویید: "چرا؟ فکر کردم پس‌انداز کردن کاری است که انجام می‌دهم." کنار گذاشتن پول کمی متفاوت است.

put money aside, you're saving it for, usually, a shorter period of time for something very

وقتی پول را کنار می گذارید، معمولاً برای مدت زمان کوتاه تری برای چیزی بسیار

specific. When I'm saving up money for a house, it takes a long time to save that money up,

خاص پس انداز می کنید. زمانی که من برای یک خانه پول پس انداز می کنم، زمان زیادی طول می کشد تا آن پول پس انداز شود،

maybe years. So I save up the money-doo, doo, doo, doo, doo-until it grows; $1, $100, $10,000,

شاید سال ها. بنابراین من پول را پس انداز می کنم - دوو، دوو، دوو، دوو، تا زمانی که رشد کند. 1 دلار، 100 دلار، 10،000

$200,000, $500,000. I save it up and keep going. When I put money aside, I might have $5, and

دلار، 200،000 دلار، 500،000 دلار. من آن را ذخیره می کنم و ادامه می دهم. وقتی پول را کنار می گذارم، ممکن است 5 دلار داشته باشم، و

I will take $1 and I will put it aside over here. You go: "Why?" You know, later on I

1 دلار می گیرم و آن را اینجا کنار می گذارم . تو برو: "چرا؟" می‌دانی، بعداً

want to buy a chocolate bar with this dollar, so I must take it from here and move it over

می‌خواهم با این دلار یک شکلات بخرم، پس باید آن را از اینجا بردارم و به

here, and I will put it in my pocket, and then later on I can buy my chocolate bar.

اینجا منتقل کنم و آن را در جیبم بگذارم و بعداً می‌توانم شکلات‌م را بخرم.

I don't need to save for years, and days, or months. I'm just saving it for a short

من نیازی به پس انداز برای سال ها، روزها یا ماه ها ندارم. من فقط آن را برای

period of time for something very specific. So, maybe you have $100 and you and I are

مدت کوتاهی برای یک چیز بسیار خاص ذخیره می کنم. بنابراین، شاید شما 100 دلار دارید و من و شما

going out with Mr. E for a drink, and I go:

با آقای E برای نوشیدنی بیرون می رویم ، و من می گویم:

"Hey, put aside $20. We're going to go for dinner after."

"هی، 20 دلار را کنار بگذار . بعد از آن برای شام می رویم."

Which means: Spend $80, no problem, but save that $20 for dinner afterwards.

یعنی: 80 دلار خرج کنید، مشکلی نیست، اما آن 20 دلار را برای شام پس انداز کنید.

That's what we mean by "putting money aside". Save it for a short period of time for something

منظور ما از «کنار گذاشتن پول» همین است. آن را برای مدت کوتاهی برای چیزی

specific; while "saving up money" means to save for a long period of time for something

خاص ذخیره کنید. در حالی که "صرفه جویی در پول" به معنای پس انداز برای مدت طولانی برای چیزی

very big. Cool?

بسیار بزرگ است. سرد؟

All right. So we've gone from just having enough, and we've saved up our money. Okay?

خیلی خوب. بنابراین ما به اندازه کافی نداشتیم و پول خود را پس انداز کردیم. باشه؟

Now, what are we going to do? Well, usually, you save it, you got to spend it, baby. All

حالا ما قراره چیکار کنیم؟ خوب، معمولا ، شما آن را پس انداز می کنید، باید خرج کنید، عزیزم. خیلی

right? So we're going to spend some money. Unfortunately, for most people, when you don't

خوب؟ بنابراین ما قصد داریم مقداری پول خرج کنیم. متأسفانه، برای اکثر مردم، وقتی

have a lot of money, spending money is not a positive experience. In fact, there aren't

پول زیادی ندارید، خرج کردن پول تجربه مثبتی نیست. در واقع،

that many idioms for saying: "I spent money and I'm happy." Yay! Go check it out. People

اصطلاحات زیادی برای گفتن: "پول خرج کردم و خوشحالم" وجود ندارد. آری برو چک کن مردم

have a funny relationship with money. It's usually negative. If they have a lot of it,

رابطه خنده‌داری با پول دارند. معمولا منفی است. اگر آنها مقدار زیادی از آن را داشته باشند،

they're protecting it; and if they don't have enough, they're just scraping by. All right?

از آن محافظت می کنند. و اگر به اندازه کافی نداشته باشند، فقط در حال خراشیدن هستند. خیلی خوب؟

Not so good.

خیلی خوب نیست

So, let's look at when we do spend money. How do people talk about it? Well, we talk

بنابراین، بیایید ببینیم چه زمانی پول خرج می کنیم. مردم چگونه در مورد آن صحبت می کنند؟ خوب، ما در

about spending money like this. "Fork". You know how you have a knife and fork? Usually

مورد خرج کردن پول اینگونه صحبت می کنیم. "چنگال". میدونی چاقو و چنگال چجوری داری؟ معمولاً

when you take your fork and you're eating, you put the fork into something, and you put

وقتی چنگال خود را می گیرید و در حال غذا خوردن هستید، چنگال را داخل چیزی می گذارید و

it in your mouth and it's gone. And the only way you see it again is when it comes out

آن را در دهان می گذارید و از بین می رود. و تنها راهی که دوباره آن را می بینید این است که

again like poo0poo. Right? You get poo-poo, which is not good. So, a lot of people see

دوباره مثل poo0poo بیرون بیاید. درست؟ پو-پو میگیری که خوب نیست. بنابراین، بسیاری از مردم

money, when they have to "fork over" money-okay?-is they're giving that money and it's gone for

وقتی باید پول را «چنگال» کنند، می بینند - خوب؟ - آیا آنها آن پول را می دهند و برای همیشه از بین رفته

good. Even if they want to have the thing, they don't really want to spend the money.

است. حتی اگر بخواهند آن چیز را داشته باشند، واقعاً نمی خواهند پول را خرج کنند.

Okay?

باشه؟

"Cough up". When I say: "I have to cough up $10", think of a cat: "Meow, meow." They get

"سرفه کردن". وقتی می گویم: "من باید 10 دلار سرفه کنم" به یک گربه فکر کنید: "میو، میو." آنها

hairballs-[gurgles and coughs]-and they cough it up. If you ever look at the cat, the cat

گلوله های مو می گیرند - [غرغر و سرفه] - و آن را سرفه می کنند. اگر روزی به گربه نگاه کنی، گربه

doesn't go: "Hehe!" It's usually like: "Ugh, that was disgusting." [Laughs] For other people...

نمی رود: "هه!" معمولاً اینگونه است: "اوه ، منزجر کننده بود." [می خندد] برای افراد دیگر...

For us, when we say: "Oh, man, do I have to cough up another $20?" It means pay, and I

برای ما، وقتی می گوییم: "اوه، مرد، آیا من باید 20 دلار دیگر سرفه کنم؟" یعنی پرداخت، و من

don't want to pay. I don't like the hairball. That's what it's called when a cat... A cat

نمی خواهم پرداخت کنم. من گلوله مو را دوست ندارم وقتی گربه

spits it out, it's a hairball. I don't want to cough up the money.

بهش میگن... من نمی خواهم پول را سرفه کنم.

Finally: "shell", "shell out". Well, shells are for protection. Right? Tortoise, shrimp

در نهایت: "پوسته"، "پوسته کردن". خوب، پوسته ها برای محافظت هستند. درست؟ لاک پشت،

has a soft shell, clams and mussels all have shells, but they protect because they want

میگو پوسته نرمی دارند، صدف ها و صدف ها همگی پوسته دارند، اما محافظت می کنند زیرا می

to keep whatever's inside. A mussel, or a clam, or a shrimp, or a tortoise, or a snail

خواهند هر چیزی را که داخل آن است نگه دارند. یک صدف، یا صدف، یا میگو، یا لاک پشت، یا حلزون

- they all want to keep themselves safe inside. So they don't like being opened and something

- همه آنها می خواهند خود را در داخل امن نگه دارند. پس دوست ندارند باز شوند و چیزی

come out. So when you have to shell out money, you literally have to take money and give

بیرون بیاید. بنابراین وقتی مجبور به پرداخت پول هستید، به معنای واقعی کلمه باید پول بگیرید و

it out, and you don't want to; you want to protect it and keep it inside. Yeah, we have

آن را بیرون بدهید، و شما نمی خواهید. شما می خواهید از آن محافظت کنید و آن را در داخل نگه دارید. آره، ما

a funny relationship with money. For people who love it so much, we don't like giving

با پول رابطه خنده‌داری داریم. برای افرادی که آن را بسیار دوست دارند، ما دوست نداریم

it away. Okay? So we talked about not having enough, saving it, and then after we save

آن را تقدیم کنیم. باشه؟ بنابراین ما در مورد نداشتن کافی صحبت کردیم ، آن را پس انداز کردیم، و بعد از اینکه آن را پس انداز کردیم

it, like even buying that house, having to spend it and how we think about it.

، مانند خرید آن خانه، مجبور به خرج کردن آن و اینکه چگونه در مورد آن فکر می کنیم صحبت کردیم.

What do we call it when you actually have to go into your savings to spend something?

وقتی واقعاً باید برای خرج کردن چیزی به پس انداز خود بپردازید، آن را چه می نامیم؟

Well, that's what we call "using savings", and we have two ways of using our savings,

خوب، این همان چیزی است که ما آن را "استفاده از پس انداز" می نامیم، و ما دو راه برای استفاده از پس انداز خود داریم،

just like we have two ways of saving up. And one is short term and one is long term, okay?

درست مانند دو راه برای پس انداز. و یکی کوتاه مدت و یکی بلندمدت، باشه؟

Kind of similar. When you have to "dip into" your savings, it means to go into your saved

نوعی مشابه وقتی مجبورید پس انداز خود را "در" پس انداز کنید، به این معنی است که وارد پول پس انداز شده خود شوید

money and take a little bit out for something.

و برای چیزی کمی پول بردارید.

"My car broke down last week, so I had to dip into my savings."

ماشین من هفته گذشته خراب شد، بنابراین مجبور شدم پس اندازم را خرج کنم.

That means I took out some of the money, maybe $100, and I left

یعنی مقداری از پول را برداشتم ، شاید 100 دلار،

the rest of the money. I just took a little bit, and I left the rest. So if I was saving

و بقیه پول را گذاشتم. من فقط کمی مصرف کردم و بقیه را گذاشتم. بنابراین

up, I would save a lot, and then take a little bit, but I would continue to go. So, dipping

اگر پس‌انداز می‌کردم، مقدار زیادی پس‌انداز می‌کردم، و سپس مقدار کمی می‌گرفتم، اما به راهم ادامه می‌دادم. بنابراین،

into your bank account or your savings account is not great, but it's not bad. Maybe you

ورود به حساب بانکی یا حساب پس اندازتان عالی نیست، اما بد نیست. شاید

dip in for $100, $10, $50 for dinner. You dip into it, and you get out. Think about

برای شام 100 دلار، 10 دلار، 50 دلار غوطه ور شوید. در آن فرو می روی، و بیرون می روی.

going into water. You go in for a dip, you go in, you come back out. That's good. Right?

به رفتن به داخل آب فکر کنید. میری داخل، میری داخل، برمیگردی بیرون. خوبه. درست؟

You dip in the water. Dip for a quick swim, come out. No harm done. Everything's okay.

در آب فرو می روی. برای شنای سریع غوطه ور شوید، بیرون بیایید. هیچ آسیبی وارد نشده است. همه چی خوبه.

But when you "break into your savings", this is not good. When I break into my savings,

اما وقتی "در پس انداز خود نفوذ کنید"، این خوب نیست. وقتی پس‌اندازم را

it's like, mm, trying to swim from Canada to China. Huh? Well, when you break into your

می‌کنم، مثل این است که می‌خواهم از کانادا به چین شنا کنم . متعجب؟ خوب، وقتی به پس انداز خود نفوذ می کنید به

savings it means you have to keep going in the savings and keep taking money out all

این معنی است که باید به پس انداز ادامه دهید و همیشه پول

the time. Imagine swimming from Canada to China. It's a big, big distance. If you dip

خارج کنید. تصور کنید از کانادا تا چین شنا می کنید . این یک فاصله بزرگ است.

in, you're in for a long time. You're going to have to keep swimming, if you want to survive,

اگر وارد شوید، مدت زیادی است که در آن هستید. اگر می‌خواهید زنده بمانید، باید به شنا کردن ادامه دهید

to get to China. So when someone tells you:

تا به چین برسید. بنابراین وقتی کسی به شما می‌گوید:

"I had to break into my savings because my new place is too much money",

«من مجبور شدم پس‌اندازم را بشکنم، زیرا مکان جدیدم پول زیادی دارد»، به

it means all my money that was up here that I was saving,

این معنی است که تمام پول من که اینجا بود و داشتم پس‌انداز

I have to keep taking it down. I'm breaking into my savings, and I really don't like it

می‌کردم، باید آن را پایین بیاورم. من به پس اندازم نفوذ می کنم و واقعاً آن را دوست ندارم

because my savings will disappear. So, the difference between "dip" and "break": When

زیرا پس اندازم ناپدید می شود. بنابراین، تفاوت بین "دیپ" و "شکستن": وقتی وارد

you dip in, you go into the savings, take $5 out, come out, short; when you break into

می شوید، به پس انداز می روید، 5 دلار بیرون می آورید ، بیرون می آیید، کوتاه. وقتی به

your savings, you keep taking it and taking it and taking it until the money goes down.

پس انداز خود نفوذ می کنید، آن را می گیرید و می گیرید و می گیرید تا زمانی که پول پایین بیاید.

That's not so cool. All right.

این خیلی باحال نیست. خیلی خوب.

[Sighs]

[آه می کشد]

I talked about savings, I talked about getting into your savings, I've talked about

من از پس انداز صحبت کردم، از وارد شدن به پس انداز شما،

not having enough money, I've talked about spending money. All these things are good

از نداشتن پول کافی، در مورد خرج کردن صحبت کردم. همه این چیزها خوب هستند

because this is your money that you're using in some way, but what about when you have

زیرا این پول شماست که به نوعی از آن استفاده می کنید، اما وقتی مجبورید

to give money back to somebody you took it from, like the bank or a friend? We call this:

پول را به کسی که از او گرفته اید ، مانند بانک یا دوستتان پس بدهید، چطور؟ ما به این می گوییم:

"Paying back a debt". Okay? So, when you have to pay debts, there are two ways to pay off your debts.

«بازپرداخت بدهی». باشه؟ بنابراین، زمانی که مجبور به پرداخت بدهی هستید، دو راه برای پرداخت بدهی وجود دارد.

One is better than the other. Let's take a look at it.

یکی بهتر از دیگری است. بیایید نگاهی به آن بیندازیم.

When I "pay back a debt" it means I have to give money back to you,

وقتی من "قرض را پس می دهم" به این معنی است که باید پول را به شما

but it doesn't necessarily mean I'm going to finish it.

پس بدهم، اما لزوماً به این معنی نیست که آن را تمام می کنم.

When I'm paying back, like, for a house or a car, it means I borrowed

وقتی دارم بازپرداخت می‌کنم، مثلاً برای یک خانه یا یک ماشین، یعنی

$1,000, I'm paying back maybe $100 a week, it means I can keep paying again and again

1000 دلار قرض گرفته‌ام، شاید هفته‌ای 100 دلار پس می‌دهم ، یعنی می‌توانم دوباره و دوباره

and again, but I am paying it, so the money I gave... Came... I took from you was here,

و دوباره پرداخت کنم، اما آن را پرداخت می‌کنم. پس پولی که دادم... آمد... از تو گرفتم اینجا بود

and as I pay it back, it goes down. Okay? That's why sometimes you break into your savings

و با پس دادنش پایین می آید. باشه؟ به همین دلیل است که گاهی اوقات

to pay down your debts. Right? Or pay back your debts. Both are reduced.

برای پرداخت بدهی های خود به پس انداز خود نفوذ می کنید. درست؟ یا بدهی های خود را پس دهید. هر دو کاهش یافته است.

So, "paying back" means reduction. Okay?

پس «باز پرداخت» به معنای کاهش است. باشه؟

"Paying off a debt" means it's finished. I paid off my Visa card. Done. Think of a light

«پرداخت بدهی» یعنی تمام شده است. ویزا کارتم را پرداخت کردم. انجام شده. به یک کلید چراغ فکر کنید

switch. You take off the lights, the lights are off. Right? Finished. No more light. When

. شما چراغ ها را بردارید، چراغ ها خاموش است. درست؟ تمام شده. دیگر نوری نیست. وقتی

you pay off a debt, I paid off my Visa - I don't have to give them any more money, thank

شما یک بدهی را پرداخت می کنید، من ویزای خود را پرداخت کردم - دیگر لازم نیست به آنها پول

heavens, because I'm just scraping by as it is. You know that I haven't saved up any money

بدهم، خدایا شکرت، چون همین طور که هست دارم می خرام. می دانید که من

in a while, and I've had to dip into my savings for the last two months. Cool? Notice how

مدتی است که هیچ پولی پس انداز نکرده ام و مجبور شده ام پس انداز دو ماه گذشته ام را کم کنم . سرد؟ توجه کنید که چگونه

I used all of these phrasal verbs to talk about money, and I never said the word "money"

من از همه این افعال عباراتی برای صحبت در مورد پول استفاده کردم، و هرگز کلمه "پول" را

once, all right?

یک بار نگفتم، خوب است؟

If you've been paying attention and you've been listening to what I've said, you can

اگر دقت کرده‌اید و به گفته‌های من گوش داده‌اید، می‌توانید

do the same thing that I just did, because not have you just learned-one, two, three,

همان کاری را که من انجام دادم انجام دهید، زیرا تا به حال یاد نگرفته‌اید - یک، دو، سه،

four, five, six, seven, eight, nine, ten- eleven phrasal verbs - you know how to use

چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه، ده یازده افعال عبارتی - شما می دانید که چگونه از

them and you understand them, so you can speak like a native speaker. And just to test you

آنها استفاده کنید و آنها را درک می کنید، بنابراین می توانید مانند یک زبان مادری صحبت کنید. و فقط برای اینکه شما را

on that, we're going to give you a short test in a second or two, and see how well you learned.

در این مورد آزمایش کنیم، در یک یا دو ثانیه یک تست کوتاه به شما می دهیم و می بینیم که چقدر خوب یاد گرفته اید.

You ready?

آماده ای؟

[Snaps]

[اسنپ]

So, I sang that song: "Money, money, money, it's so funny", well, it's actually serious

بنابراین، من آن آهنگ را خواندم: "پول، پول، پول، خیلی خنده دار است"، خوب، این در واقع یک تجارت جدی است

business, boys and girls. And so serious, I'm going to tell a story. Actually, no, you're

، دختر و پسر. و خیلی جدی، می خواهم داستانی تعریف کنم. در واقع، نه، شما در

going to help me with the story. We're going to look at what you learned and see if you

مورد داستان به من کمک خواهید کرد. ما به آنچه آموخته‌اید نگاه می‌کنیم و می‌بینیم که آیا

understand it, and if you do, you'll know the answers to the story already, and some

آن را می‌فهمید یا نه، و اگر فهمیدید، پاسخ داستان را قبلاً می‌دانید، و

of you I think do. So, let's just check it out and take a look. You ready?

فکر می‌کنم برخی از شما می‌دانید. بنابراین، اجازه دهید فقط آن را بررسی کنیم و نگاهی بیندازیم. آماده ای؟

Oh, before I do, I just want to go through a quick hint; something I think will help

اوه، قبل از اینکه انجام دهم، فقط می‌خواهم یک اشاره سریع را مرور کنم. چیزی که فکر می‌کنم به

make your learning faster and easier for you, and that will help you with phrasal verbs

یادگیری شما برای شما سریع‌تر و آسان‌تر می‌شود و در آینده به شما در مورد افعال عبارتی کمک می‌کند

in the future. So, hint: When learning a new verb, look at all its definitions. Sometimes

. بنابراین، راهنمایی: هنگام یادگیری یک فعل جدید، به تمام تعاریف آن نگاه کنید. گاهی اوقات

when you open a dictionary... And I recommend you get an English to English dictionary.

وقتی یک دیکشنری باز می کنید ... و من توصیه می کنم یک دیکشنری انگلیسی به انگلیسی تهیه کنید.

At the beginning, maybe one that translates, but then a dictionary that translates never

در آغاز، شاید دیکشنری که ترجمه می‌کند، اما پس از آن دیکشنری که ترجمه می‌کند، هرگز

really translates everything; it can't. A language is too big, so you need the actual

واقعاً همه چیز را ترجمه نمی‌کند. نمی تواند یک زبان خیلی بزرگ است، بنابراین به

dictionary from the language.

فرهنگ لغت واقعی آن زبان نیاز دارید.

Once you open your English to English dictionary, there will be definitions, like: "Up" or to...

هنگامی که فرهنگ لغت انگلیسی به انگلیسی خود را باز کردید ، تعاریفی مانند: "بالا" یا به ... وجود خواهد داشت،

Let's say "wash", and you'll look: "Wash", and it'll say: "Wash - to clean, or to erase, to clean oneself."

بیایید بگوییم "wash"، و نگاه می کنید: "Wash" و می گوید: "Wash - to" پاک کردن، یا پاک کردن، پاک کردن خود."

And then it will say: "Wash up" and that means wash up dishes, to clean

و سپس می‌گوید: شستن، یعنی ظرفها را بشوید، ظرفها را پاک

up the dishes. "Wash out - it means to be let go". Whoa, and all these phrasal verbs

کنید. "شستشو - به معنای رها شدن است". وای، و همه این افعال عبارتی

are there. Okay? Now, if you look at those definitions and go down, you don't have to

وجود دارد. باشه؟ حالا اگر به آن تعاریف نگاه کنید و پایین بیایید، لازم نیست

try to remember them, but... Read this part with me. You may find a phrasal verb or two,

سعی کنید آنها را به خاطر بسپارید، اما... این قسمت را با من بخوانید. ممکن است یک یا دو فعل عبارتی پیدا کنید،

as I just discussed with "wash" and "wash up". Okay? If you pay attention, you will

همانطور که من در مورد "شستن" و " شستن" بحث کردم. باشه؟ اگر دقت کنید

notice extra or hidden meanings of the verb in the phrasal verb. When you see "wash",

متوجه معانی اضافی یا پنهان فعل در فعل عبارتی خواهید شد. وقتی می بینید «شستشو»

it means to clean. Okay? But when you say "wash up" it means to clean to make better,

یعنی پاک کردن. باشه؟ اما وقتی می گویید "شستشو" به معنای تمیز کردن برای بهتر شدن،

improve. And a "washout" is someone who... Well, it depends, actually. If you wash out

بهبود است. و "شستشو" کسی است که... خب، در واقع بستگی دارد. اگر

the colour, the colour goes away, so it's not even cleaning; it's getting rid of something

رنگ را بشویید، رنگ از بین می رود، بنابراین حتی تمیز نمی شود. این خلاص شدن از شر چیزی است که

you want. That's crazy, right? But that's a hidden meaning of "wash", because it does

می خواهید. این دیوانه است، درست است؟ اما این یک معنی پنهان از "شستن" است، زیرا

mean to clean, and in doing so, it means something might disappear that you want. Wow. "Wash"

به معنای تمیز کردن است، و در انجام این کار، به این معنی است که ممکن است چیزی ناپدید شود که شما می خواهید. وای. «شستن»

means disappear? No. It's a hidden meaning that only comes out with phrasal verbs, but

یعنی ناپدید می شوند؟ نه. این یک معنای پنهان است که فقط با افعال عبارتی ظاهر می‌شود، اما

that will help you with other uses of "wash" when you see it in the future. And that's

وقتی آن را در آینده می‌بینید، در کاربردهای دیگر «شستن» به شما کمک می‌کند. و این

just one example of using a phrasal verb to truly understand a new verb that you're working

فقط یک مثال از استفاده از فعل عبارتی برای درک واقعی فعل جدیدی است که

on. Cool? Well, let's go to the board and work on the phrasal verbs you've just learned,

روی آن کار می کنید. سرد؟ خب، بیایید به تابلو برویم و روی افعال عبارتی که تازه یاد گرفته‌اید کار

and these ones have to do with money. So, finish the story.

کنیم و این‌ها به پول مربوط می‌شوند. پس داستان را تمام کن

"Last week Mr. E's TV stopped working and he needed to __________ __________ $400 for a new one."

"هفته گذشته تلویزیون آقای E از کار افتاد و او باید __________ __________ 400 دلار برای تلویزیون جدید دریافت می کرد."

[Coughs]

[سرفه]

Sorry, just coughing.

ببخشید، فقط سرفه کردم.

[Coughs]

[سرفه] به

What do you think it is?

نظر شما چیست؟

Okay. Well, there were two, but if you did this:

باشه. خوب، دو نفر بودند، اما اگر این کار را کردید:

"cough up", you are correct.

"سرفه کردن"، درست می گویید.

Because, you know, his TV stopped working. He didn't want to buy the new television;

چون میدونی تلویزیونش از کار افتاد. او نمی خواست تلویزیون جدید را بخرد.

he liked his old one, but you do what you need to do. So he had to cough up $400 for

او قدیمی خود را دوست داشت، اما شما کاری را که باید انجام دهید انجام دهید. بنابراین او مجبور شد برای خرید جدید 400 دلار سرفه

a new one. The story's not quite finished yet, so let's go through it.

کند. داستان هنوز کاملاً تمام نشده است، پس بیایید آن را مرور کنیم.

"He had been __________ __________ for a new car."

"او برای یک ماشین جدید __________ __________ شده بود."

What do you think it is?

به نظر شما چیست؟

That's right.

درست است.

A car is a lot of money; $10, $20, $30,000, sometimes

ماشین پول زیادی است. 10 دلار، 20 دلار، 30،000 دلار، گاهی اوقات

more, if you can afford it. In this case, you know it's a lot of money, so it's not

بیشتر، اگر بتوانید آن را بپردازید. در این مورد، شما می دانید که این پول زیادی است، بنابراین این

putting aside money; you'd be saving up money because it would be for a lot of things. So

پول را کنار نمی گذارید. شما باید پول پس انداز کنید زیرا برای خیلی چیزها خواهد بود. پس

you want to... "He had been saving up money for a new car." So he was saving up. Okay?

شما می خواهید... "او برای یک ماشین جدید پول پس انداز کرده بود." بنابراین او پس انداز می کرد. باشه؟

How about this part?

این قسمت چطور؟

"Mr. E had to __________ __________ his savings to get the money for the new TV."

"آقای E مجبور شد پس اندازش را __________ __________ کند تا پول تلویزیون جدید را بگیرد."

Hmm.

هوم

Well, it's kind of hot, so maybe I'll just go in the pool afterwards, and just take a little...

خوب، یک جورهایی گرم است، پس شاید من فقط بعد از آن بروم استخر، و فقط کمی

Did you say "dip into"? See? That's why I like you, you're a good student. That's

بگذرانم... آیا شما گفتید "دیپ به"؟ دیدن؟ به همین دلیل من شما را دوست دارم، شما دانش آموز خوبی هستید.

right. Like I took a dip into the pool, he had to dip into his savings.

درست است. مثل اینکه من در استخر شیرجه زدم ، او باید در پس اندازش فرو می رفت.

Why? Think about it. When you dip in the pool, you go in, you come back out.

چرا؟ در مورد آن فکر کنید. وقتی در استخر فرو می روی، داخل می شوی، برمی گردی بیرون.

In this case, he needed $400.

در این مورد، او به 400 دلار نیاز داشت.

He was saving thousands of dollars for his car, so he only needs to go in one time to

او هزاران دلار برای ماشینش پس انداز می کرد ، بنابراین فقط باید یک بار

take the money out to pay for the television. So he dipped into his savings and took some

برود تا پول را برای پرداخت هزینه تلویزیون بیرون بیاورد. بنابراین او در پس انداز خود فرو رفت و مقداری

money out. He's not going to do it regularly, so he's not breaking the savings; he's just

پول بیرون آورد. او قرار نیست این کار را به طور منظم انجام دهد، بنابراین پس انداز را از بین نمی برد. او فقط

dipping in and coming back out. It's unfortunate or too bad, but hey, this is life.

در حال فرو رفتن است و بیرون می آید. مایه تاسف یا خیلی بد است، اما هی، این زندگی است.

Okay? Now let's finish this off.

باشه؟ حالا بیایید این را تمام کنیم.

"It actually cost $500, so the next week he had to __________ __________ on $20 a day."

"در واقع 500 دلار هزینه داشت، بنابراین هفته بعد او مجبور شد __________ __________ را با 20 دلار در روز __________ __________ بپردازد."

Hey, yo, E, get me a coffee while you're out? It's all right. They're going to be a second.

هی، یو، ای، وقتی بیرون هستی برایم قهوه بیاور؟ همه چیز درست است. آنها قرار است یک ثانیه باشند.

Oh, sorry, that's right, you said: "get", that's right, he had to... Because you heard

آه، ببخشید، درست است، شما گفتید: "بگیر" ، درست است، او مجبور شد ... چون صدای

me, right? "Get by on $20 a day". Remember? "Scraping by" is not have enough money. Clearly,

من را شنیدی، درست است؟ "با 20 دلار در روز به دست آورید". یاد آوردن؟ "خراش توسط" پول کافی ندارد. واضح است که

if E has enough money for a car, he can take more money, but he's getting by on $20 because

اگر E پول کافی برای یک ماشین داشته باشد، می تواند پول بیشتری بگیرد، اما او با 20 دلار درآمد دارد

it was unexpected it would be $100 more. But he doesn't have a lot of money. $20 a day

زیرا غیرمنتظره بود که 100 دلار بیشتر می شود. اما او پول زیادی ندارد. 20 دلار در روز

is not a lot. Even McDonald's cost 10. [Laughs]

زیاد نیست. حتی هزینه مک‌دونالد 10 است. [می‌خندد]

So, let's read the story all together.

بنابراین، بیایید داستان را با هم بخوانیم.

"Last week Mr. E's TV stopped working and he needed to cough up $400 for a new one.

"هفته گذشته تلویزیون آقای E از کار افتاد و او باید 400 دلار برای یک تلویزیون جدید سرفه می کرد.

He had been saving up money for a new car.

او برای یک ماشین جدید پول

Mr. E had to dip into his savings to get the money for the new TV.

پس انداز می کرد. آقای E مجبور شد برای دریافت پول تلویزیون جدید، پس انداز خود را خرج کند.

It actually cost $500, so the next week he had to get by on $20 a day. The end."

در واقع 500 دلار هزینه داشت، بنابراین هفته بعد او مجبور شد روزی 20 دلار از پس آن بربیاید.

That's the end of the video, and if you want to learn more phrasal verbs about money, living,

این پایان ویدیو است، و اگر می‌خواهید افعال عبارتی بیشتری درباره پول، زندگی،

cleaning up, a whole host of things or a lot of things - you know where to go, don't you?

تمیز کردن، کلی چیزها یا خیلی چیزها بیاموزید - می‌دانید کجا باید بروید، نه؟

Well, I'm going to send you there. Go to www.eng as in English, vid as in video.com (www.engvid.com),

خوب، من شما را به آنجا می فرستم. به www.eng در انگلیسی، vid as in video.com (www.engvid.com) بروید،

where you can do the quiz to this particular video, and find other videos on money, and

در آنجا می توانید مسابقه این ویدیوی خاص را انجام دهید و ویدیوهای دیگری در مورد پول و

other phrasal verbs and grammar questions you may have.

سایر افعال عبارتی و سؤالات دستور زبانی که ممکن است پیدا کنید. دارند.

Don't forget: Subscribe. And when we subscribe, I mean, you can find it

فراموش نکنید: مشترک شوید. و وقتی ما مشترک می شویم، منظورم این است که بسته به چیزی که استفاده می کنید، می توانید آن را

here, here, here, or here, depending on what

اینجا، اینجا، اینجا یا اینجا پیدا کنید

you're using. Okay? And once again, thank you; we always appreciate you coming to engVid.

. باشه؟ و بار دیگر از شما متشکرم؛ ما همیشه از آمدن شما به engVid سپاسگزاریم.

Look forward to seeing you there again soon.

مشتاقانه منتظر دیدار دوباره شما هستم.