5 Common Direction Phrases in English: UPSIDE DOWN, INSIDE OUT...

I'm having a hard time reading this book, E. It's all upside down.

من در خواندن این کتاب مشکل دارم، E. همه چیز وارونه است.

Oh, you're having the same problem.

اوه تو هم همین مشکل رو داری

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

E and I are having a problem because he's looking at himself in the mirror, and his

من و E مشکل داریم چون او خودش را در آینه نگاه می کند و

head is in the wrong place.

سرش در جای اشتباهی قرار گرفته است.

His head should be here, but it's on the bottom.

سر او باید اینجا باشد، اما آن پایین است.

And I'm reading this book and I don't understand the words, because the words are in the wrong

و من دارم این کتاب را می خوانم و کلمات را نمی فهمم، زیرا کلمات در

place; they're all upside down.

جای اشتباهی قرار گرفته اند. همه آنها وارونه هستند

You know what?

میدونی چیه؟

That's probably one of the phrases that we use in English that confuses many people who

این احتمالاً یکی از عباراتی است که ما در انگلیسی استفاده می‌کنیم و بسیاری از افرادی را که

are learning the language, because the words are all, well, kind of topsy-turvy.

در حال یادگیری این زبان هستند گیج می‌کند، زیرا همه، خوب، یک جورهایی مبهم هستند.

You know?

میدونی؟

Don't make sense.

معنی نداره

Today's lesson, I'm going to show you five common things that we say, and they are direction

در درس امروز، می‌خواهم پنج چیز رایجی را که می‌گوییم، و به جهت

related, which they do give us an idea of what direction things are going in, except

مرتبط هستند، به شما نشان دهم، که به ما ایده می‌دهند که چیزها در چه جهتی پیش می‌روند، با

we often say it without thinking that you won't understand because we use them only

این تفاوت که ما اغلب آن‌ها را بدون فکر کردن به این موضوع می‌گوییم. درک کنید زیرا ما آنها را فقط

in this manner, in a certain way.

به این شکل و به روشی خاص استفاده می کنیم.

Let's go to the board and take a look.

بیایید به تابلو برویم و نگاهی بیندازیم.

E's having problems because his picture or his mirror is upside down.

E به دلیل وارونه بودن عکس یا آینه اش مشکل دارد.

My book was upside down.

کتاب من وارونه بود.

What does that mean, exactly?

دقیقا چه معنی میدهد؟

Let's start with the first thing.

بیایید با اولین چیز شروع کنیم.

I've got one "inside-out".

من یک "درون به بیرون" دارم.

Here's my shirt.

اینم پیراهن من

I was going to wear it, but you can see it.

میخواستم بپوشمش ولی تو میبینی

This is the right way to wear the shirt.

این روش صحیح پوشیدن پیراهن است.

When it's inside-out, you will notice...

وقتی داخل به بیرون باشد، متوجه خواهید شد...

There we go.

Now it's the wrong way because you can see the label.

اکنون راه اشتباه است زیرا می توانید برچسب را ببینید .

Have you ever worn your shirt inside-out by accident, and someone has to go: "Ahem.

آیا تا به حال شده است که به طور تصادفی پیراهن خود را از داخل به بیرون بپوشید و کسی مجبور شود برود: "آهم.

Your shirt's inside-out"?

پیراهن تو داخل و خارج است"؟

You're like: "Oh god!

شما مثل: "اوه خدا!

It is!

این است

It's terrible!

! وحشتناک است!

I never thought about it!" it means the in part is on the outside.

من هرگز در مورد آن فکر نمی کنم!" این بدان معنی است که قسمت در خارج است.

Funny enough, this is usually when people wear their clothes incorrectly, but we have

به اندازه کافی خنده دار است، این معمولا زمانی است که افراد لباس های خود را اشتباه می پوشند، اما ما

another way of using it.

راه دیگری برای استفاده از آن داریم.

When you say: "I know something inside-out", it means: I know everything about it because

وقتی می گویید: "من چیزی را از درون به بیرون می دانم"، به این معنی است: من همه چیز را در مورد آن

I know every small part, from the inner part - the smallest part to the bigger part.

می دانم زیرا هر بخش کوچکی را می شناسم، از قسمت درونی - کوچکترین قسمت تا قسمت بزرگتر.

So, I say: "I know this book inside-out."

بنابراین، من می گویم: "من این کتاب را از درون به بیرون می شناسم."

I know everything about this book.

من همه چیز را در مورد این کتاب می دانم.

So, listen for context, because if they: "Hey, son.

بنابراین، به متن گوش دهید، زیرا اگر آنها: "هی، پسر

Your underwear is inside-out", it doesn't mean: You know everything about underwear;

. لباس زیر تو از داخل به بیرون است"، به این معنی نیست: شما همه چیز را در مورد لباس زیر می دانید.

it means you should take it off and put it on properly.

یعنی باید آن را بردارید و به درستی بپوشید.

Okay?

باشه؟

But if you know a book inside-out...

اما اگر کتابی از درون به بیرون می شناسید...

You see this?

این را می بینید؟

This is the outside of the book; this is the inside of the book.

این بیرون کتاب است. این داخل کتاب است

So, when saying: "I know this book inside-out", it means I know all of the information on

بنابراین، وقتی می گوییم: "من این کتاب را از درون به بیرون می شناسم"، به این معنی است که من تمام

the inside, right to the outside.

اطلاعات درونی را دقیقاً به بیرون می دانم.

Cool, huh?

باحال، ها؟

One thing and you've learned two things.

یک چیز و شما دو چیز یاد گرفته اید.

Let's see what else we can learn.

بیایید ببینیم چه چیز دیگری می توانیم یاد بگیریم.

So, listen for that when English people speak.

بنابراین، وقتی انگلیسی ها صحبت می کنند، به آن گوش دهید.

They go...

آنها می روند...

If they say to you: "I know everything about this company inside-out; I know everything

اگر به شما بگویند: "من همه چیز را در مورد این شرکت از درون به بیرون می دانم؛ من همه چیز را

about this company, from the floor, who cleans it, how they make the money - I know everything."

در مورد این شرکت می دانم، از زمین، چه کسی آن را تمیز می کند، چگونه پول در می آورد - من همه چیز را می دانم."

But if my shirt is inside-out, I need to go home and change.

اما اگر پیراهن من داخل و خارج است، باید به خانه بروم و عوض کنم.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

Let's look at number two.

بیایید به شماره دو نگاه کنیم.

Round and round you're calling me, doo-doo-doo-doo-doo-doo-doo.

دور و بر تو مرا صدا می کنی، دوو-دو-دو-دو-دو-دو-دو-دو.

Dah-dah-dah-dah.

ده-ده-ده-ده.

Dah-dah-dah...

ده-داه-داه...

Yeah, it's an old song.

آره آهنگ قدیمیه.

Yup.

آره.

Anyway, that's a song.

به هر حال این یک آهنگ است.

"Round and round", it means to go in a circle, moving in a circle.

«گرد و گرد» به معنای دایره رفتن، حرکت در دایره است.

If you say: "We've had this conversation for, like, 20 minutes, and we're just going round

اگر بگویید: "ما این مکالمه را برای 20 دقیقه انجام داده ایم، و فقط

and round the same things", it means the conversation isn't getting any...

همین چیزها را دور و بر می کنیم"، به این معنی است که مکالمه هیچ اتفاقی نمی افتد...

Nothing new is coming; we're just talking about the same things again, and again, and

هیچ چیز جدیدی در راه نیست. ما فقط در مورد همان چیزها دوباره و دوباره و

again.

دوباره صحبت می کنیم.

Like a CD.

مثل سی دی.

Hopefully you know what a CD is, because everyone streams now.

امیدوارم که می دانید سی دی چیست، زیرا همه اکنون پخش می کنند.

Or a DVD, it goes around and around.

یا یک دی وی دی، دور و بر می گردد.

So, a lot of times, in English, people go: "We've been through this before; we just go

بنابراین، در بسیاری از مواقع، به زبان انگلیسی، مردم می گویند: "ما قبلاً این را تجربه کرده ایم؛ ما فقط

round and round the same conversation."

یک مکالمه را دور و بر می کنیم."

It means: Nothing is new; we just move in a circle, like my poor dogs who are confused

یعنی: هیچ چیز جدیدی نیست. ما فقط در یک دایره حرکت می کنیم ، مانند سگ های بیچاره من که گیج شده اند

and going in different directions.

و به جهات مختلف می روند.

And they're like: "Round and round.

و آنها مانند: "گرد و گرد.

No, that's not round; it's the..."

نه، این گرد نیست، این همان..."

Yeah.

بله.

You got it.

فهمیدی.

Okay.

باشه.

Number two.

شماره دو.

So, things, when you hear a Canadian or a Canadian English person...

بنابراین، چیزهایی، وقتی می شنوید یک انگلیسی کانادایی یا کانادایی...

English speaker go: "Why are we going around and around the same thing?"

انگلیسی زبان می گوید: "چرا ما به همین اطراف و اطراف می رویم ؟"

They should say "round in a circle".

آنها باید بگویند "دور در یک دایره".

They won't say "circle", usually; they'll just say "round".

آنها معمولاً نمی گویند "دایره"؛ آنها فقط می گویند "گرد".

Another variance or another one of these is "around".

واریانس دیگر یا یکی دیگر از اینها "حدود" است.

They go: "We go around and around" Same thing.

آنها می گویند: "ما به اطراف و اطراف می گردیم" همان.

Around and round, because they're both talking about circles.

دور و بر، چون هر دو در مورد دایره ها صحبت می کنند.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Number three: "tip top", "tip-top".

شماره سه: "نوک بالا"، "نوک بالا".

Used by British people more, I would say, from England, but people know what it means

من می‌توانم بگویم که توسط بریتانیایی‌ها بیشتر از انگلستان استفاده می‌شود، اما مردم می‌دانند که

when someone says: "something's in tip-top shape".

وقتی کسی می‌گوید: "چیزی در سطح بالایی است" به چه معناست.

The "tip" is right here.

"نکته" درست اینجاست.

Or to make it even easier, if you go: "What is that, James?"

یا برای آسان‌تر کردن کار، اگر بروید: "این چیست، جیمز؟"

When you look at a pen, that end on the pen, this very thing here is the tip of the pen,

وقتی به یک خودکار نگاه می‌کنید، آن انتهای قلم، همین چیز در اینجا نوک قلم است،

so it's the end - the tip.

بنابراین انتهای آن است - نوک.

Or: "tip of my tongue".

یا: «نوک زبانم».

Tip - the end.

نکته - پایان.

So, this is the tip of the arrow.

بنابراین، این نوک پیکان است.

Next is the "top".

بعدی "بالا" است.

Think the pyramids.

به اهرام فکر کنید.

You know.

میدونی.

Pyramid.

هرم.

The top of the pyramid.

بالای هرم.

So, "tip and top", if you notice, it's the very end of something.

بنابراین، "نوک و بالا"، اگر متوجه شوید، این پایان کار است.

So, in this case, we mean the very best, because the best is up here and the best is here.

بنابراین، در این مورد، منظور ما بهترین است، زیرا بهترین ها در اینجا هستند و بهترین ها اینجا هستند.

So, when someone says to you: "This room is in tip-top shape", it is in excellent shape.

بنابراین، وقتی کسی به شما می‌گوید: "این اتاق به شکل تاپ است"، بسیار عالی است.

If I say: "I feel in tip-top shape", I am feeling very healthy and very strong.

اگر بگویم: «احساس می‌کنم که در سطح بالایی هستم»، بسیار سالم و قوی هستم.

Okay?

باشه؟

"Tip top".

"بالا"

Moving on to number four.

حرکت به سمت شماره چهار.

This is the problem that E had.

این مشکلی است که E داشت.

E said: "It's all upside down."

E گفت: همه چیز وارونه است.

He's looking at himself, and he notices his head is here when it should be here; tail

او به خودش نگاه می کند، و متوجه می شود که سرش اینجاست، زمانی که باید اینجا باشد. دم

is here.

اینجاست

I'm going to teach you a fancy word for "inverted".

من قصد دارم یک کلمه فانتزی برای "وارونه" را به شما آموزش دهم.

This...

این...

Oh, I should have taught you another one; it's in the back of my head now.

اوه، باید یکی دیگر را به شما یاد می دادم. الان پشت سرم هست

"Right side up".

"سمت راست بالا".

That's for another day.

اونم واسه یه روز دیگه

This pen is in the correct position.

این خودکار در موقعیت صحیح قرار دارد.

When it's inverted, the pen is this way.

وقتی معکوس است، قلم به این صورت است.

Another way of saying this is: "upside down".

راه دیگر بیان این است: «وارونه».

Now, right now, the pen is in the correct position and I'm upside down.

در حال حاضر، در حال حاضر، خودکار در موقعیت صحیح قرار دارد و من وارونه هستم.

I'm just kidding.

شوخی کردم.

I'm not.

من نیستم.

I'm standing up.

من ایستاده ام

It's just a joke.

این فقط یک شوخی است.

Take your computer: "Now James is inverted; now James is back again!"

رایانه خود را بردارید: "اکنون جیمز معکوس شده است، اکنون جیمز دوباره بازگشته است!"

Okay?

باشه؟

So, "to invert" something means to change its position from one position to the opposite

پس معکوس کردن چیزی به معنای تغییر موقعیت آن از یک موضع به موقعیت مخالف است

position.

.

So, a lot of times, English people say: "Oh god, everything's just upside down", which

بنابراین، بسیاری از اوقات، انگلیسی ها می گویند: "اوه خدا، همه چیز وارونه است"،

means it's not in the correct order.

به این معنی که ترتیب درستی ندارد.

It's, like, normally we come to work and we have coffee, then we have a meeting, and then

مثل این است که ما معمولاً سر کار می آییم و قهوه می خوریم، بعد جلسه ای داریم و بعد

we go to do our jobs, and then we have another meeting.

می رویم تا کارهایمان را انجام دهیم و بعد یک جلسه دیگر داریم .

But now we started with a meeting, we did our jobs, then a meeting, and then coffee.

اما حالا با یک جلسه شروع کردیم، کارهایمان را انجام دادیم، بعد یک جلسه و بعد قهوه.

It's upside down.

وارونه است.

It's been changed to its opposite side or its opposite way.

به طرف مقابل یا طرف مقابلش تغییر کرده است.

Okay?

باشه؟

So, if your life is upside down, it means-and this is kind of a separate meaning-everything

بنابراین، اگر زندگی شما وارونه است، به این معنی است که - و این یک معنای جداگانه است - همه

is in the wrong order or everything is out of order.

چیز در نظم نیست یا همه چیز از نظم خارج شده است .

Cool?

سرد؟

So, listen when people say: "It's all...

پس گوش کن وقتی مردم می گویند: "همه...

I'm...

من هستم...

My life is upside down."

زندگی من وارونه است."

It's not in the right or correct order.

ترتیب درست یا درستی ندارد.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

"To be inverted".

«وارونه شدن».

Yes, my stickmen have become acrobats.

بله، چماق های من آکروبات شده اند.

He's flippity.

او شلخته است.

Flippity flop.

فلیپیتی فلاپ.

Flip flop.

دمپایی صندل لا انگشتی.

"Flop" is like: "Ugh" - flop.

"Flop" مانند: "Ugh" - فلاپ است.

So, he didn't quite make it; he flopped - failed.

بنابراین، او کاملاً موفق نشد. او شکست خورد - شکست خورد.

"Flip flop".

"دمپایی صندل لا انگشتی".

If you're from Brazil...

اگر اهل برزیل هستید...

Hi, Brazilians, I love you guys.

سلام، برزیلی ها، من شما را دوست دارم.

Peace out.

صلح.

You guys have these shoes.

شما بچه ها این کفش ها را دارید.

You know?

میدونی؟

I forgot what you call them, and you put them on your feet, and you call them flip...

یادم رفت چی میگی و تو پاشون میذاری و میگی تلنگر...

We call them "flip flops".

ما بهشون میگیم فلیپ فلاپ.

This is a bit different.

این کمی متفاوت است.

"To flip flop", here, is you make a decision and then you change your mind.

"برای تلنگر"، در اینجا، شما تصمیم می گیرید و سپس نظر خود را تغییر می دهید.

You suddenly change your mind; you reverse the decision.

شما ناگهان نظر خود را تغییر می دهید. شما تصمیم را برگردانید

"Okay, so let's go for dinner.

"باشه، پس بیا بریم شام بخوریم.

I would like to have McDonald's."

من دوست دارم مک دونالد بخورم."

Just before we get to McDonald's: -"I mean, no, no, I want chicken.

درست قبل از اینکه به مک‌دونالد برسیم: -یعنی نه، نه، من مرغ می‌خواهم.

Let's go to Popeyes."

-"What?

-"چی؟

What?

چی؟

How can you flip flop?"

چطوری میتونی فلاپ بزنی؟"

And you go: "No, no, no.

و می روی: "نه، نه، نه،

I want pizza."

من پیتزا می خواهم."

It means to continually change your mind on a decision.

به این معنی است که دائماً نظر خود را در مورد یک تصمیم تغییر دهید.

Some people flip flop all the time - it drives you crazy.

برخی از افراد همیشه با دمپایی فلاپ می زنند - این شما را دیوانه می کند.

It's like: Just make a decision and stick to it.

این مانند: فقط یک تصمیم بگیرید و به آن پایبند باشید.

A lot of governments flip flop, don't they?

بسیاری از دولت ها تلنگری می کنند، اینطور نیست؟

Say: Yes.

بگو آره.

You know what I mean.

شما می دانید منظورم چیست.

Every country, your government says one thing and then they do another.

هر کشوری، دولت شما یک چیز می گوید و بعد یک چیز دیگر می کند.

They flip flop.

آنها فلاپ می زنند.

It's like they cannot make a decision.

انگار نمی توانند تصمیم بگیرند.

We, at engVid, can make decisions, and we've decided to teach you.

ما در engVid می‌توانیم تصمیم بگیریم و تصمیم گرفتیم به شما آموزش دهیم.

Okay.

باشه.

We don't flip flop.

ما تلنگر نمی زنیم.

All right?

خیلی خوب؟

So, anyway, I hope you like these five.

بنابراین، به هر حال، امیدوارم که این پنج مورد را دوست داشته باشید.

We're going to have a couple more; you know, there's a bonus round.

ما قصد داریم چند تا دیگر داشته باشیم. می دانید ، یک دور جایزه وجود دارد.

See if you can remember.

ببین یادت میاد

Are you wearing your shirts inside-out?

آیا پیراهن های خود را از داخل به بیرون می پوشید؟

Don't do that.

این کار را نکن

Okay?

باشه؟

I'm sure you're in tip-top shape, because you're in the hands of myself and our crew.

من مطمئن هستم که شما در سطح بالایی هستید، زیرا در دستان من و خدمه ما هستید.

Ready?

آماده؟

[Snaps]

[اسنپ]

So, we have, as usual, our bonus - a smart...

بنابراین، ما طبق معمول پاداش خود را داریم - یک مسابقه هوشمند...

A little quiz and some homework.

یک مسابقه کوچک و چند تکلیف.

But before I get to that, I'll just say welcome back, and let's look at the first bonus word

اما قبل از اینکه به آن برسم، فقط به بازگشت خوش آمد می گویم ، و اجازه دهید به اولین کلمه جایزه ای

I want to give you, or phrase: "topsy turvy".

که می خواهم به شما بگویم، یا عبارت: "topsy turvy" نگاه کنیم.

Do you remember we talked about "upside down" means things were inverted?

آیا یادتان هست که در مورد «وارونه» صحبت کردیم یعنی همه چیز وارونه شده است؟

These are similar.

اینها شبیه هم هستند.

Sometimes you'll see people use "topsy turvy" and "upside down".

گاهی اوقات می بینید که مردم از «تاپسی turvy» و «وارونه» استفاده می کنند.

They're not exactly the same.

آنها دقیقاً یکسان نیستند.

While "upside down" means...

در حالی که «وارونه» یعنی...

For instance...

مثلاً...

Or, for example: The pen is upside down.

یا مثلاً: قلم وارونه است.

Okay?

باشه؟

And that's a very common to say...

و این خیلی رایج است که می گویند... حرف

Common thing to say: The phone is upside down or the book is upside down.

رایج: تلفن وارونه است یا کتاب وارونه است.

No one would look at this book when it's like this and say: "It's topsy turvy."

هیچ کس وقتی این کتاب را به این شکل است نگاه نمی کند و نمی گوید: "این کتاب تاپ است."

They would say: "It's upside down."

می گفتند: وارونه است.

But sometimes "topsy turvy" and "upside down" can be used...

اما گاهی اوقات می توان از «تاپسی turvy» و «وارونه» استفاده کرد

Are interchanged; people use them.

. مردم از آنها استفاده می کنند

When there's some confusion.

وقتی کمی سردرگمی وجود دارد.

Remember I said: "My life is upside down"?

یادته گفتم: "زندگی من وارونه"؟

My life isn't actually upside down; I wasn't dead and then I was born - it doesn't change

زندگی من در واقع وارونه نیست. من نمرده بودم و بعد به دنیا آمدم - اینطور تغییر

like that, but it's confusing; it's a mess.

نمی کند، اما گیج کننده است. این یک آشفتگی است

"Topsy turvy" means more to being mixed up or a mess; everything's messed together.

"Topsy turvy" بیشتر به معنای درهم و برهم بودن است . همه چیز به هم ریخته است

But because of that, sometimes people say: "topsy turvy" and they mean upside down, but

اما به خاطر آن، گاهی مردم می گویند: «تاپسی توروی» و منظورشان وارونه است،

not in this thing.

اما در این چیز نیست.

So, when a book is upside down or a pen is upside down, you don't say "topsy turvy".

بنابراین، وقتی کتابی وارونه است یا قلمی وارونه است، نمی گویید «تاپسی turvy».

But if things are confused, or messy, or mixed up, you might see people saying: "It's topsy

اما اگر همه چیز گیج، نامرتب، یا به هم ریخته باشد، ممکن است افرادی را ببینید که می گویند: "این خیلی بد است

turvy" or "upside down".

" یا "وارونه".

Or in a rollercoaster: "It's topsy turvy.

یا در یک ترن هوایی: "این کاملاً چروکیده است.

It's, like, it's all over the place."

مثل این است که در همه جا وجود دارد."

Okay?

باشه؟

My next one is...

مورد بعدی من این است...

Well, for some of you smokers out there, you know what Zig-Zag is.

خب، برای برخی از شما سیگاری ها، می دانید زیگ زاگ چیست.

Mm-hmm, you make your own cigarettes and probably something else, right?

مممم، تو خودت سیگار درست میکنی و احتمالا چیز دیگه ای درسته؟

Mm-hmm.

مممم

You need a good education.

شما به یک آموزش خوب نیاز دارید.

You're going to need it.

شما به آن نیاز خواهید داشت.

"Zig zag", though, when we talk about in English, we mean to go suddenly to the left and to

"زیگ زاگ"، هر چند، وقتی در مورد انگلیسی صحبت می کنیم، منظورمان این است که ناگهان به چپ

the right.

و راست برویم.

So, you "zig zag" - you don't go in a straight line; you move back and forth.

بنابراین، شما "زیگ زاگ" - شما در یک خط مستقیم نمی روید . شما به جلو و عقب حرکت می کنید

You're zig-zagging, like the letter Z.

شما زیگ زاگ می کنید، مانند حرف Z.

That's why we have a "z" and a "z": "to zig zag".

به همین دلیل است که ما یک "ز" و یک "ز" داریم: "زیگ زاگ کردن".

Left turn, right turn; left turn, right turn.

گردش به چپ، گردش به راست؛ گردش به چپ، گردش به راست

Cool?

سرد؟

So, right now, I'm zig-zagging, as I come to the camera.

بنابراین، در حال حاضر، وقتی به دوربین می‌روم، در حال زیگ زاگ هستم .

Okay?

باشه؟

Going right and left.

رفتن به راست و چپ.

Speaking of which, let's go right to the questions.

در این مورد، اجازه دهید مستقیماً به سراغ سؤالات برویم.

I'm sorry, it's been a long day.

متاسفم، روز طولانی بود.

Okay, anyway.

باشه، به هر حال.

Oh, isn't that interesting?

اوه، جالب نیست؟

When you look at this particular quiz, I'm going to write...

وقتی به این مسابقه خاص نگاه می‌کنید، می‌خواهم بنویسم...

Well, I have written out what peopley...

خب، من نوشته‌ام که مردم چه چیزی را...

"Peopley" like "sheepily".

«مردم» «شبه‌خو» را دوست دارند.

What people have actually say...

آنچه مردم واقعاً می‌گویند...

Would actually have to say if they didn't use the phrases.

اگر از عبارات استفاده نمی‌کردند، واقعاً باید بگویند .

I gave you these phrases, like "topsy turvy" and "zig zag", because really, if you don't

من این عبارات را به شما دادم، مانند "topsy turvy" و "zig zag"، زیرا واقعاً اگر

use them, you have these long phrases that you have to say instead.

از آنها استفاده نکنید، این عبارات طولانی را دارید که باید به جای آنها بگویید.

And we like just saying the short phrases because the meaning is understood by most

و ما دوست داریم فقط عبارات کوتاه را بگوییم زیرا معنی را اکثر مردم درک می

people-right?-and it's quick.

کنند - درست است؟ - و سریع است.

The very first one is this one: "We made sudden turns to the left and to the

اولین مورد این است: "ما چرخش های ناگهانی به چپ و

right, going through the streets of Toronto."

راست انجام دادیم و از خیابان های تورنتو عبور کردیم."

I bet you can think of an easier way of saying that.

شرط می بندم می توانید راه ساده تری برای گفتن آن فکر کنید.

Yeah, we talked about "zig zag", right?

بله، ما در مورد "زیگ زاگ" صحبت کردیم، درست است؟

I'm sorry.

متاسفم.

"Zig zag", "to zig zag".

«زیگ زاگ»، «زیگ زاگ کردن».

So, we zigged...

بنابراین، ما زیگ زدیم...

You go: "We zig zagged through the streets of Toronto."

شما بروید: "ما در خیابان های تورنتو زیگ زاگ کردیم ."

We went this way, we went that way, we went this way, and we went that way; not a straight

ما این طرف رفتیم، آن طرف رفتیم، این طرف رفتیم و آن طرف رفتیم. یک

line.

خط مستقیم نیست

Cool?

سرد؟

"Zig zag".

"زیگ زاگ".

Let me clean that up a little bit.

بگذارید کمی آن را پاک کنم.

To zig zag.

زیگ زاگ کردن.

Or: "We zigged and we zagged.

یا: «ما زیج کردیم و زاگ زدیم.

We zigged and we zagged."

You can say: "We zigged and we zagged", but not: "We zagged and we zigged".

می توان گفت: «زیج زدیم و زاگ زدیم»، اما نه: «زیج زدیم و زیگ زدیم».

You can't say that.

شما نمی توانید این را بگویید.

Through the streets of Toronto.

در خیابان های تورنتو.

What about this one?

در مورد این یکی چی؟

"They went in circles arguing about the same things.

آنها در محافل می رفتند و در مورد همان چیزها

They went in circles arguing about the same things."

بحث می کردند .

[Hums] Yeah, it's still bad, even when I'm just doing the music sound.

[هوم] بله، هنوز هم بد است، حتی زمانی که من فقط صدای موسیقی را انجام می دهم.

"They went round and round".

دور و بر می گشتند.

Right?

درست؟

"They went around and around".

«آنها دور و بر می گشتند».

I know this is three words, and three words; but as you can see for the next one, they

می دانم که این سه کلمه و سه کلمه است. اما همانطور که می بینید برای بعدی،

get longer and we only need a few words.

آنها طولانی تر می شوند و ما فقط به چند کلمه نیاز داریم.

I love this one: "She didn't realize her shirt had the inside

من این یکی را دوست دارم: "او متوجه نشد که پیراهنش

on the outside and the outside was on the inside."

درون بیرونی دارد و بیرون در داخل است."

I just want to hang myself.

من فقط می خواهم خودم را حلق آویز کنم.

I don't think I would ever say that, because in English, I know

فکر نمی‌کنم هرگز این را بگویم، زیرا در زبان انگلیسی، می‌دانم

the phrase is...

که عبارت ...

What's the phrase?

چیست؟

Yes: "inside-out".

بله: "درون به بیرون".

So much easier.

خیلی راحت تر

Right?

درست؟

Let's just do this.

فقط این کار را بکنیم.

Say: "inside-out".

بگویید: "درون به بیرون".

"Her shirt was inside-out."

"پیراهن او از داخل به بیرون بود."

Done.

انجام شده.

Cool?

سرد؟

Just put a little hyphen, there.

فقط یک خط فاصله کوچک در آنجا قرار دهید.

Okay?

باشه؟

So: "Her shirt was inside-out."

بنابراین: "پیراهن او از داخل به بیرون بود."

What's the next one?

مورد بعدی چیست؟

"I don't trust them because they constantly change their minds on important decisions."

من به آنها اعتماد ندارم زیرا آنها دائماً نظر خود را در مورد تصمیمات مهم تغییر می دهند.

They constantly change their minds on important decisions.

آنها دائماً نظر خود را در مورد تصمیمات مهم تغییر می دهند .

What would that be?

آن چه خواهد بود؟

Remember, if you go to Brazil you wear these?

یادتان هست اگر به برزیل بروید اینها را می پوشید؟

"Flip flop".

"دمپایی صندل لا انگشتی".

Remember we talked about "flip flop"?

یادتان هست در مورد «فلیپ فلاپ» صحبت کردیم؟

The guy was in the air, jumping, doing a flip, and then he flopped.

آن مرد در هوا بود، می پرید، تلنگر انجام می داد، و سپس او فلاپ شد.

"They flip flop on their decisions."

آنها تصمیمات خود را تلنگر می‌کنند.»

And now, the last one: "I feel in excellent shape."

و حالا، آخرین مورد: "احساس می کنم در فرم عالی هستم."

And I said they usually say this more in England, but they will say it in Canada and America.

و من گفتم معمولاً در انگلیس این را بیشتر می گویند، اما در کانادا و آمریکا این را خواهند گفت.

"I feel in excellent shape."

احساس می کنم در فرم عالی هستم.

What would that be?

آن چه خواهد بود؟

Yeah, "tip-top shape".

بله، "شکل نوک بالا".

A little joke for you: In Canada, we have a store called: "Tip Top" suit people, and

یک شوخی کوچک برای شما: ما در کانادا فروشگاهی داریم به نام: "Tip Top" مناسب مردم است، و

they are not the very best.

آنها بهترین نیستند.

No offence, Tip Top, but you know you're not.

توهین نمیکنی، نکته بالا، اما میدونی که نیستی.

But, you know, it does mean the very best.

اما، می دانید، این به معنای بهترین است.

So, we've gone through and you've done your quiz; I'm sure you did rather well.

بنابراین، ما امتحان کردیم و شما امتحان خود را انجام دادید . مطمئنم خیلی خوب کار کردی

I do have homework for you.

من برات تکلیف دارم

"Boooo".

"بووو".

Yeah, yeah, yeah, whatever.

آره آره آره هرچی باشه

Get over it.

از آن عبور کنید.

You need to work.

باید کار کنی

I want you to write at least two sentences with these new phrases.

از شما می خواهم حداقل دو جمله با این عبارات جدید بنویسید.

Taught you about seven phrases, so you have a choice between seven.

در مورد هفت عبارت به شما آموزش داده است، بنابراین شما می توانید بین هفت عبارت انتخاب کنید.

You know, you could say...

می دونی، می تونی بگی...

I use this one.

من از این یکی استفاده می کنم.

You could be romantique and say; "I zig zag through the streets of Rome with my love."

می توانید رمانتیک باشید و بگویید؛ " با عشقم در خیابان های رم زیگ زاگ می کنم."

That's, like, a French accent.

این یک لهجه فرانسوی است.

Okay, well, whatever.

خوب، خوب، هر چه باشد.

You get the point, okay?

متوجه موضوع شدید، باشه؟

Anyway, I'd like you to do the other quiz lined up for you.

به هر حال، من از شما می خواهم آزمون دیگری را که برای شما آماده شده است انجام دهید.

And where are you going to go for that quiz?

و برای آن مسابقه کجا می خواهید بروید؟

You have to go to www.engvid.com; eng as in English, vid as in video, and I know I said

شما باید به www.engvid.com بروید. eng به انگلیسی، vid مانند ویدیو، و می دانم که گفتم

wwww, but it's just www.

wwww، اما فقط www است.

Okay?

باشه؟

Do the quiz.

مسابقه را انجام دهید

And before you go away, hit "Subscribe".

و قبل از رفتن، "Subscribe" را بزنید.

If you like this lesson, also pass it on to a friend.

اگر این درس را دوست دارید، آن را به یکی از دوستانتان نیز منتقل کنید.

I always and I should always say: Thank you for watching.

من همیشه و همیشه باید بگویم: ممنون که تماشا کردید.

Don't forget to hit "Subscribe"; there's a button somewhere, here.

فراموش نکنید که "اشتراک" را بزنید؛ یک دکمه در جایی وجود دارد، اینجا.

And if you see the little bell, hit that and you'll get the latest video that I have coming

و اگر زنگ کوچک را دیدید، آن را بزنید و جدیدترین ویدیویی را که من

out every time to either your laptop, your cellphone - wherever you want to get it.

هر بار برای لپ‌تاپ یا تلفن همراهتان منتشر می‌کنم - از هر کجا که می‌خواهید دریافت کنید، دریافت خواهید کرد.

Cool.

سرد.

Anyway, it's been a pleasure.

به هر حال مایه لذت بود.

Thanks a lot.

خیلی ممنون.

And we'll see you soon.

و به زودی شما را خواهیم دید.

Ciao.

سیائو