English Grammar: Definite Adverbs of Frequency

Doo-doo-doo-doo-doo.

دو-دو-دو-دو-دو-دو.

Yeah, baby.

آره عزیزم

Hi.

سلام.

James from engVid.

جیمز از engVid.

There's nothing I like more on a weekly basis than having my white wine with my yellow scarf

هیچ چیزی را بیش از هر هفته دوست ندارم که شراب سفیدم را با روسری زردم

around my neck.

دور گردنم بگذارم.

It's an interesting magazine.

مجله جالبی است.

Got a director, Coppala, but I just don't see anybody who looks like me in this magazine,

یک کارگردان دارم، کاپالا، اما من کسی را که شبیه من باشد در این مجله نمی بینم،

it's kind of funny.

این یک جور خنده دار است.

Anyway, we got a lesson to do and that's what you're here for.

به هر حال، ما درسی داریم که باید انجام دهیم و این چیزی است که شما اینجا هستید.

I want to teach you about adverbs of frequency.

من می خواهم در مورد قیدهای فراوانی به شما آموزش دهم .

And you're going to say:

و شما می خواهید بگویید:

"James, I know adverbs of frequency. You've taught it, other people have."

"جیمز، من قیدهای بسامد را می شناسم. تو به آن آموزش داده ای، دیگران هم دارند."

And I'm: "Yes I have, but not quite like this."

و من می گویم: "بله دارم، اما نه به این شکل."

You know, and it's good to revisit some things annually anyway. Right?

می دانید، و به هر حال خوب است که برخی چیزها را سالانه دوباره مرور کنید. درست؟

[Laughs]

I just used one.

[می خندد]

من فقط از یکی استفاده کردم.

Let's go to the board and take a look.

بیایید به تابلو برویم و نگاهی بیندازیم.

All right. So, once a year, James speaks slowly.

خیلی خوب. بنابراین، یک بار در سال، جیمز به آرامی صحبت می کند.

I'm going to introduce to you two different types of adverbs of frequency.

من قصد دارم دو نوع مختلف قید فرکانس را به شما معرفی کنم.

Okay? Actually, yeah, two and then two small columns.

باشه؟ در واقع، بله، دو و سپس دو ستون کوچک.

Number one, there's the...

شماره یک،

The one you're used to: "always", "usually", "frequently", "never", and even how it breaks down.

چیزی که به آن عادت کرده اید وجود دارد: "همیشه"، "معمولا"، "مکرر"، "هرگز" و حتی نحوه خراب شدن آن.

"Always" is 100%, "never" is 0%, and then in between we have stages of "often" is 70.

"همیشه" 100٪ است، "هرگز" 0٪ است، و سپس در این بین مراحل "اغلب" 70 است.

You've seen this a million times, and you're probably pretty good at it.

شما این را میلیون ها بار دیده اید، و احتمالاً در آن بسیار خوب هستید.

Right?

درست؟

You have to use it with the present tense verbs, yada, yada, yada, and it tells you

شما باید آن را با افعال زمان حال استفاده کنید ، یادا، یادا، یادا، و به شما می گوید که

how often something happens.

چند وقت یکبار اتفاقی می افتد.

These are the indefinite adverbs of frequency.

اینها قیدهای نامعین فراوانی هستند.

What did you say?

چی گفتی؟

Indefinite, where did that come from?

نامشخص، از کجا آمده است؟

Well, today we're going to learn about the definite adverbs of frequency because we'll

خوب، امروز قصد داریم در مورد قیدهای قطعی فرکانس بیاموزیم زیرا

either know the definite time or the number that something occurs.

یا زمان قطعی یا تعداد وقوع چیزی را می دانیم.

Ready?

آماده؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

We started with a joke: "Once a year, James talks slowly."

با یک شوخی شروع کردیم: « جیمز سالی یکبار آرام آرام صحبت می کند».

Well, you know it happens once a year.

خوب، می دانید که این یک بار در سال اتفاق می افتد.

The problem with saying "rarely" or "occasionally", you know 5%, but not exactly.

مشکل گفتن "به ندرت" یا "گاهی"، شما 5 درصد را می دانید، اما نه دقیقاً.

What does that mean in a month or a week?

در یک ماه یا یک هفته یعنی چه؟

"One time" tells you exactly what it is.

"یک بار" دقیقاً به شما می گوید که چیست.

Right?

All right.

درست؟

خیلی خوب.

So, one of the first things we have is: "Once", "twice" or "three times a week".

بنابراین، یکی از اولین چیزهایی که داریم این است: «یک بار»، «دو بار» یا «سه بار در هفته».

You could say: "I go to the gym three times a week."

می توانید بگویید: "من هفته ای سه بار به باشگاه می روم."

I know...

I don't maybe know the exact days, but I know exactly it's three times.

میدونم... شاید روزها رو دقیق نمیدونم ولی دقیقا میدونم سه برابره.

It's better than saying "regularly", or in this case, "usually go" or "often go" because

بهتر از گفتن "به طور منظم" یا در این مورد، "معمولا برو" یا "اغلب برو" است، زیرا

that doesn't tell me what the number is.

این عدد به من نمی گوید .

It just says it's repeated a lot of times enough that it's sometimes.

فقط می گوید به اندازه کافی چندین بار تکرار شده است که گاهی اوقات.

Okay? What does that mean, really, exactly?

باشه؟ این دقیقاً به چه معناست؟

Nothing, really.

هیچی، واقعا

But "three times" tells me something, especially if I want to get muscle, I need to go at least

اما "سه بار" چیزی به من می گوید، به خصوص اگر بخواهم عضله بگیرم، باید حداقل

three times.

سه بار بروم.

Not: "I go sometimes."

نه: "من گاهی می روم."

It's like: "Okay."

مانند: "خوب."

Don't expect anything.

هیچ انتظاری نداشته باش

All right?

خیلی خوب؟

So, when we use the: "once", "twice", or "three times", we tell you how many times it's repeated

بنابراین، وقتی از عبارت‌های «یک بار»، «دو بار» یا «سه بار» استفاده می‌کنیم، به شما می‌گوییم که چند بار

within a timeframe.

در یک بازه زمانی تکرار شده است.

Sometimes we say "once" or "twice", we can say: "one time a week", "two times a week".

گاهی می گوییم «یک بار» یا «دو بار»، می توان گفت: «یک بار در هفته»، «دو بار در هفته».

Personally, I like "twice", I don't know why but I do.

من شخصا "دوبار" را دوست دارم، نمی دانم چرا اما دوست دارم.

That's between you and I.

این بین من و توست.

But a lot of times people say: "twice" or "two times", and that's okay.

اما خیلی از اوقات مردم می گویند: "دو بار" یا "دو بار" و این اشکالی ندارد.

It tells you how often to repeat it.

به شما می گوید هر چند وقت یکبار آن را تکرار کنید.

All right?

خیلی خوب؟

So we've talked about it.

بنابراین ما در مورد آن صحبت کرده ایم.

And if you will look carefully, and I want you to notice we talk about the number, then

و اگر با دقت نگاه کنید، و می‌خواهم متوجه شوید که ما در مورد شماره صحبت

we have an article.

می‌کنیم، یک مقاله داریم.

The article makes it general.

مقاله آن را کلی می کند.

When we know in English: "a" is a general article that says generally speaking, versus

وقتی به انگلیسی می دانیم: "a" یک مقاله کلی است که می گوید به طور کلی، در مقابل

"the", and a week, so in any week.

"the" و یک هفته، بنابراین در هر هفته.

Because it's a general week, it means in every or any week, this is how many times I repeat it.

چون یک هفته عمومی است یعنی در هر هفته یا هر هفته این چند بار تکرار می کنم.

Cool?

سرد؟

Yeah, you didn't know that.

آره تو اینو نمیدونستی

That little thing there has a meaning, and you just learned how to use it in another frame.

آن چیز کوچک معنایی دارد، و شما به تازگی یاد گرفتید که چگونه از آن در فریم دیگری استفاده کنید.

Right?

درست؟

Now, let's talk about the actual time periods.

حالا بیایید در مورد دوره های زمانی واقعی صحبت کنیم.

This is how many times I repeat it by number, but let's talk about time periods.

این چند بار با عدد تکرار می کنم ، اما بیایید در مورد دوره های زمانی صحبت کنیم.

And the time periods are simple.

و دوره های زمانی ساده هستند.

You already know them.

شما قبلا آنها را می شناسید.

Hours, days, weeks, months, and years.

ساعت، روز، هفته ، ماه و سال.

Except here, what we're going to use instead of years...

به جز اینجا، چیزی که قرار است به جای سال ها استفاده کنیم...

And there is a word called "yearly", but it's really not used that much by most people.

و کلمه ای به نام "سالانه" وجود دارد، اما واقعاً توسط اکثر مردم آنقدرها استفاده نمی شود.

Instead, you hear "annually". Right?

در عوض، "سالانه" را می شنوید. درست؟

And I'm going to give you a couple of examples.

و من قصد دارم برای شما چند مثال بزنم.

Like, if you say...

لایک، اگه بگی...

Well...

خب...

I know I'm going to hear it from you, but we...

میدونم از تو میشنوم ، اما ما

You can say this and it's grammatically correct, but no, a lot of Canadians, and British people,

... می تونی اینو بگی و از نظر گرامری درسته، اما نه، خیلی از کانادایی ها و بریتانیایی ها،

and Americans don't walk around saying: "I go three times weekly to the gym."

و آمریکایی ها راه نمی روند و می گویند: "من سه بار در هفته به باشگاه می روم."

Okay?

باشه؟

Or, you know: "I go weekly to the gym."

یا می دانید: "من هر هفته به باشگاه می روم."

We don't generally say that, but here's one we do say:

ما به طور کلی این را نمی گوییم، اما در اینجا یکی است که می گوییم:

"You should renew your license annually."

"شما باید مجوز خود را سالانه تمدید کنید."

You like that?

شما آن را دوست دارید؟

Because that's something the police will tell you if they pull you over and you're like:

زیرا این چیزی است که اگر پلیس شما را بکشد به شما خواهد گفت:

"I forgot to do it."

"یادم رفت این کار را انجام دهم."

Okay?

باشه؟

So, "annually" means every year, you should do it every year.

بنابراین، "سالانه" یعنی هر سال، شما باید آن را هر سال انجام دهید.

"You should see your dentist monthly."

"شما باید هر ماه به دندانپزشک خود مراجعه کنید."

Well, that's a bit much and excessive, but you get the point.

خوب، این مقدار کمی زیاد و بیش از حد است، اما شما متوجه موضوع شدید.

Right?

درست؟

"See him monthly", go to a visit.

«ماهیانه او را ببین»، به ملاقات بروید.

Actually, no, no, no.

در واقع، نه، نه، نه.

"You should call your mother daily", at least once a day.

حداقل روزی یکبار باید با مادرت تماس بگیری .

"Hi, Mom."

"سلام مامان."

She gave you life, the least you could do is pick up the damn phone and make one phone

او به شما زندگی داد، کمترین کاری که می توانید انجام دهید این است که تلفن لعنتی را بردارید و یک

call, because that's what she's telling all her friends. Okay?

تماس تلفنی برقرار کنید، زیرا این چیزی است که او به همه دوستانش می گوید. باشه؟

[Laughs] Anyway, you get the point, here.

[می خندد] به هر حال ، نکته را اینجا متوجه شدید.

In this case when we're using these adverbs of frequency, we want to talk about repetition

در این مورد، وقتی از این قیدهای فرکانس استفاده می‌کنیم، می‌خواهیم در مورد تکرار

by number, how many times you do it in a given time period.

بر اساس عدد صحبت کنیم، اینکه چند بار در یک بازه زمانی معین این کار را انجام می‌دهید.

Is it once in a week, twice in a week, three times a week?

آیا یک بار در هفته، دو بار در هفته، سه بار در هفته است؟

You can say the same for once a month, twice a month.

شما می توانید همان را برای یک بار در ماه، دو بار در ماه بگویید.

Same for a year, three times a year or four times a year.

همینطور برای یک سال، سه بار در سال یا چهار بار در سال.

That's the actual number.

این عدد واقعی است.

Here, what we want to talk about is the actual time period, and how often we repeat that

در اینجا، چیزی که می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم دوره زمانی واقعی است، و اینکه چقدر آن

time period.

دوره زمانی را تکرار می کنیم.

Is it done monthly?

ماهانه انجام میشه؟

Right?

درست؟

Do you check the reports monthly?

آیا گزارش ها را ماهانه چک می کنید؟

Right?

درست؟

Or do you get your license renewed annually?

یا مجوز خود را سالانه تمدید می کنید؟

We want to know about the time period more than we want to know how many times you repeat

ما بیشتر از اینکه بخواهیم بدانیم چند بار

it, because to be honest, this time period tells us what happens.

آن را تکرار می کنید، در مورد دوره زمانی بدانیم، زیرا صادقانه بگویم، این بازه زمانی به ما می گوید که چه اتفاقی می افتد.

If you're doing it monthly, that's 12 times at least in one year.

اگر ماهانه این کار را انجام می دهید، حداقل 12 بار در یک سال است.

"Annually" means once.

«سالانه» یعنی یک بار.

Daily.

روزانه.

Right?

درست؟

There's 30 days, that's 30 days, so we actually get the reverse or the number by doing it

30 روز وجود دارد، این 30 روز است، بنابراین ما در واقع عکس یا عدد را با انجام آن به

that way.

این صورت دریافت می کنیم.

Pretty cool, huh?

خیلی باحاله، نه؟

We can either talk about the number here and then say in the time period, or actually talk

ما می‌توانیم در مورد عدد در اینجا صحبت کنیم و سپس در دوره زمانی بگوییم، یا در واقع در

about the time period and then we know how often it's done.

مورد دوره زمانی صحبت کنیم و سپس می‌دانیم که چند بار انجام می‌شود.

Now, if you have to go to the washroom hourly, that's a problem.

حالا اگر باید ساعتی به دستشویی بروید، این یک مشکل است.

See a doctor.

به پزشک مراجعه کنید.

I may play one on engVid, but I'm not actually really a doctor.

من ممکن است یکی را در engVid بازی کنم، اما در واقع پزشک نیستم.

Anyway, so those are the indefinite, when we talked about this, which is funny because

به هر حال، وقتی در مورد این صحبت کردیم، اینها نامشخص هستند ، که خنده دار است

you probably thought these are definitely because you could see the...

زیرا احتمالاً فکر می کردید که اینها قطعاً به این دلیل است که می

The percentages, but you learnt today that it doesn't tell you how many times something's

توانید درصدها را ببینید، اما امروز یاد گرفتید که به شما نمی گوید چند برابر است.

repeated, nor does it tell you over the time period, and that's why these ones are considered

تکرار می شود، و در طول دوره زمانی به شما نمی گوید ، و به همین دلیل است که این موارد قطعی در نظر گرفته می شوند

definite, because you either know the time or the exact number they're repeated.

، زیرا شما یا زمان یا تعداد دقیق تکرار آنها را می دانید.

You like that?

شما آن را دوست دارید؟

That's cool.

باحاله.

Because what I want to do right now is I want to give you a little test.

چون کاری که الان میخوام انجام بدم اینه که یه تست کوچولو بهت بدم.

Test?

تست؟

What is this, engVid?

engVid این چیست؟

Yeah, it is.

آره آن است.

You came here, you know there's a test.

اومدی اینجا، میدونی امتحان داره

All right?

خیلی خوب؟

Now, just a quick note before I do that: Adverbs of definite frequency, two basic rules.

اکنون، فقط یک نکته کوتاه قبل از انجام این کار: قیدهای بسامد معین، دو قانون اساسی.

Think of Mr. E. He's got a head and a tail.

به آقای E فکر کنید. او سر و دم دارد.

Usually it goes at the tail, the end.

معمولاً در دم، انتهای آن می رود.

Right?

درست؟

"You should get your license renewed annually."

"شما باید مجوز خود را سالانه تمدید کنید."

It's at the end of the sentence. Easy enough. Right?

در انتهای جمله است. به حد کافی ساده است. درست؟

Or: "I go to the gym three times a week."

یا: "من هفته ای سه بار به باشگاه می روم ."

End of the sentence.

پایان جمله.

Not really rocket science.

واقعا علم موشک نیست.

But sometimes-this is rule number two-it's at the head, and that is usually used for emphasis.

اما گاهی اوقات - این قانون شماره دو است - در رأس آن قرار دارد و معمولاً برای تأکید استفاده می شود.

Right?

درست؟

"I've told you twice not to do that!"

"دوبار بهت گفتم اینکارو نکن!"

Right?

درست؟

How many times have I told you? Twice.

چند بار بهت گفتم دو برابر.

Now, if we say, you know: "Weekly, 10 people die in Iran from executions."

حالا اگر بگوییم می دانید: «هفته ای 10 نفر در ایران بر اثر اعدام می میرند».

That's like, wow, I want you to understand this is happening at a very regular basis.

این مانند، وای، من می خواهم شما بفهمید که این اتفاق به طور منظم در حال وقوع است.

It's something you can understand, as opposed to "always", which means nothing, nebulous.

این چیزی است که شما می توانید درک کنید، برخلاف "همیشه"، که به معنای هیچ است، مبهم است.

But "weekly", you're like: "Oh my gosh, that's a lot of people in one week.

اما "هفتگی"، شما اینگونه می گویید: "اوه خدای من، این تعداد افراد در یک هفته است.

That's one a day."

این یک روز است."

Right?

درست؟

So when we want to use emphasis, we'll put it at the top or the front of the sentence,

بنابراین وقتی می‌خواهیم از تاکید استفاده کنیم، آن را در بالا یا جلوی جمله قرار

and usually you'll find these definite adverbs of frequency at the end, and that's standard.

می‌دهیم و معمولاً این قیدهای قطعی فرکانس را در آخر پیدا می‌کنید و این استاندارد است.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Time for the quick quiz.

زمان برای مسابقه سریع

Are you ready?

اماده ای؟

Clock's going now.

ساعت در حال حرکت است

[Makes ticking noise].

[صدای تیک تیک ایجاد می کند].

Quick test.

امتحان سریع.

"__________ a week I go to the gym."

"__________ هفته ای به باشگاه می روم."

Is that: "Regularly a week" or "Three times a week"?

آیا این است: "به طور منظم در هفته" یا "سه بار در هفته"؟

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Definite versus indefinite.

معین در مقابل نامعین.

Ding, it's:

"Three times a week".

دینگ، این است:

"سه بار در هفته".

Remember I spoke about "a week", that article tells us time period and repeated number?

یادتان هست درباره «یک هفته» صحبت کردم، آن مقاله دوره زمانی و تعداد تکراری را به ما می گوید؟

"Regularly" doesn't give us a number.

"به طور منظم" عددی به ما نمی دهد.

It gives us no information, so you can't use it there.

هیچ اطلاعاتی به ما نمی دهد، بنابراین نمی توانید از آن در آنجا استفاده کنید.

That's the lesson on definite versus indefinite.

این درس معین در مقابل نامعین است.

Quick recap: Definite ones will give you number of repeated or the actual time period so you know.

خلاصه سریع: موارد قطعی تعداد دفعات تکراری یا دوره زمانی واقعی را به شما می دهند تا بدانید.

Indefinite tells us it's repeated, but we don't have that accurate information; we have

Indefinite به ما می گوید که تکرار شده است، اما ما آن اطلاعات دقیق را نداریم.

a guess, it's "usually", but you can't tell me frequently is twice or three times.

ما حدس می زنیم، "معمولا" است، اما شما نمی توانید به من بگویید که اغلب دو یا سه بار است.

We just know it's frequently.

فقط می دانیم که مکرر است.

"Always" is 100% and "never" is 0.

"همیشه" 100٪ و "هرگز" 0 است

Cool?

. جالب است؟

You know the rules about the head and the tail?

آیا قوانین مربوط به سر و دم را می دانید؟

That usually the definite adverbs of frequency usually end up at the end.

که معمولاً قیدهای معین بسامد معمولاً به پایان می رسند.

And if you hear it at the beginning, it's for emphasis.

و اگر در ابتدا می شنوید برای تاکید است.

Good.

خوب

What is there to learn?

چه چیزی برای یادگیری وجود دارد؟

You learned everything.

همه چیز را یاد گرفتی

You're an amazing student.

شما دانش آموز شگفت انگیزی هستید

Anyway, look, I got to go.

به هر حال ببین من باید برم

I'm always running late, and I got to try and change that, so...

من همیشه دیر می‌گذرم، و باید سعی کنم آن را تغییر دهم، بنابراین...

Okay, subscribe.

بسیار خوب، مشترک شوید.

Somewhere around here is the subscribe button.

جایی در اینجا دکمه اشتراک است.

Please subscribe.

لطفا مشترک شوید.

Once again, E and I, we love that you come here and we always thank you.

یک بار دیگر، E و I، ما دوست داریم که شما به اینجا بیایید و همیشه از شما تشکر می کنیم.

Thanks for coming and making us as successful as we are, and coming back.

از اینکه آمدید و ما را به اندازه خودمان موفق کردید و برگشتید متشکریم .

We really appreciate it.

ما واقعا قدردان آن هستیم.

And if you learned something from this lesson or you think this lesson is of value, which

و اگر چیزی از این درس آموختید یا فکر می کنید این درس ارزشمند است، که

I think you do because I'm still here and you're still listening, and I'm saying

فکر می کنم این کار را انجام می دهید زیرا من هنوز اینجا هستم و شما هنوز گوش می دهید و من

good bye - tell a friend because there are many people learning English, and you're going

خداحافظی می کنم - به یک دوست بگویید زیرا تعداد زیادی وجود دارد. افرادی که انگلیسی را یاد می گیرند، و شما

to be helping them, as well as creating a partner to help you work on your English, too.

به آنها کمک خواهید کرد، و همچنین شریکی ایجاد خواهید کرد که به شما کمک کند روی زبان انگلیسی خود کار کنید.

Right? It's a... It's a win. Win-win.

درست؟ این یک برد است. برد - برد.

Anyway, have a good one, and we'll see you soon.

به هر حال، یک برنامه خوب داشته باشید، و به زودی شما را می بینیم.