Learn English the MMA way!

Ding ding ding ding!

دینگ دینگ دینگ دینگ!

Look, looks like the gloves are off.

نگاه کن، به نظر می رسد که دستکش ها خاموش شده اند.

Mr. E has had it with me.

آقای E آن را با من داشته است.

When you've had it with someone, it means that's enough, I'm not going to take this

وقتی با یکی دوسش داشتی یعنی

anymore, it's fight time!

دیگه بسه دیگه تحمل نمیکنم وقت دعواه!

So, today's lesson is going to be MMA the English way, or English the MMA way, and you're

بنابراین، درس امروز قرار است MMA به روش انگلیسی، یا انگلیسی به روش MMA باشد، و

probably asking, "What is the MMA?"

احتمالاً می‌پرسید، "MMA چیست؟"

MMA is mixed martial arts.

MMA هنرهای رزمی ترکیبی است.

It's very popular in North America.

در آمریکای شمالی بسیار محبوب است.

One of the biggest proponents or guys who talks about it is Joe Rogan, he's got the

یکی از بزرگترین طرفداران یا افرادی که در مورد آن صحبت می کند جو روگان است، او

Joe Rogan Experience.

تجربه جو روگان را دارد.

That podcast is similar to - it's actually on YouTube like we are, and they talk about

آن پادکست شبیه به آن است - در واقع مثل ما در یوتیوب است، و آنها در مورد

different things, and he's a commentator for the MMA, and when I was watching his podcast

چیزهای مختلف صحبت می کنند، و او یک مفسر برای MMA است، و زمانی که یک روز داشتم پادکست او را تماشا

one day, I noticed a lot of the words he was using, people are using on a regular basis

می کردم، متوجه کلمات زیادی شدم که او استفاده می کرد. مردم به طور

in regular conversation, so mixed martial arts, the martial arts of fighting have now

منظم در مکالمه منظم استفاده می کنند، بنابراین هنرهای رزمی مختلط ، هنرهای رزمی مبارزه اکنون

come down to the street and people are using it to communicate.

به خیابان آمده است و مردم از آن برای برقراری ارتباط استفاده می کنند.

Now, when people usually use MMA language, it's to communicate the difficulty in a situation

حالا، وقتی مردم معمولاً از زبان MMA استفاده می‌کنند، این است که مشکل را در یک موقعیت به اشتراک بگذارند

or how hard it is to do something, okay?

یا انجام کاری چقدر سخت است، خوب؟

So, I'm going to go to the board and start giving you a lesson on how you can use English

بنابراین، من به هیئت مدیره می روم و شروع به دادن یک درس به شما می کنم که چگونه می توانید از زبان انگلیسی

the MMA way to improve your cultural understanding of what we're saying and how to express yourself,

از روش MMA برای بهبود درک فرهنگی خود از آنچه می گوییم و نحوه بیان خود استفاده کنید،

alright?

خوب است؟

So, first of all, this lesson is for Ray Scott and Josh Stewart, two great teachers I used

بنابراین، اول از همه، این درس برای ری اسکات و جاش استوارت، دو معلم بزرگی است که قبلاً

to work with.

با آنها کار می کردم.

I used to love Ray because one of his favorite songs was "Nobody speak, nobody get choked"

من قبلاً ری را دوست داشتم زیرا یکی از آهنگ های مورد علاقه او این بود: "Nobody speak, nobody get choked"

- into jujitsu - choke them out.

- در جوجیتسو - آنها را خفه کن.

Okay, so quote of the day is "Everyone has a plan until you get punched in the mouth."

خوب، پس نقل قول روز این است که "هر کس برنامه ای دارد تا زمانی که مشت به دهانت کوبیده شود."

- Mike Tyson.

- مایک تایسون

Now, you won't use that in your language.

اکنون، شما از آن در زبان خود استفاده نخواهید کرد.

If you walk into your boss and go "Yeah boss, you got a plan but it ain't gonna work when

اگر وارد رئیس خود شوید و بگویید: «آره رئیس، برنامه‌ای داشتی، اما

you get punched in the mouth!", you're probably getting fired, don't do that.

وقتی مشت به دهانت می‌زنند، کار نمی‌کند!»، احتمالاً اخراج می‌شوید، این کار را نکنید.

But I will teach you how to move through a conversation and how certain phrases are used

اما من به شما یاد خواهم داد که چگونه در یک مکالمه حرکت کنید و چگونه عبارات خاصی در

about combat or mixed martial arts that tell you when you're at the beginning of the situation,

مورد رزمی یا هنرهای رزمی ترکیبی استفاده می شود که به شما می گوید چه زمانی در ابتدای موقعیت

you're in the middle of a situation, and when it's the end of a situation.

هستید، چه زمانی در وسط یک موقعیت هستید و چه زمانی پایان یک موقعیت

What it means when someone says it to you, or what it means when you say it to other

وقتی کسی آن را به شما می گوید چه معنایی دارد یا وقتی آن را به دیگران می گویید چه معنایی

people.

دارد.

Round one, ding ding!

دور اول، دینگ دینگ!

Okay, so let's talk about throwing one's hat in the ring.

خوب، پس بیایید در مورد پرتاب کلاه در رینگ صحبت کنیم.

The ring - when you're boxing or wrestling, it's a square place - so this makes no sense,

حلقه - زمانی که در حال بوکس یا کشتی هستید ، یک مکان مربع است - بنابراین این معنی ندارد،

but it's considered or called a ring - and when you throw your hat in the ring, it means

اما در نظر گرفته می شود یا به آن حلقه می گویند - و وقتی کلاه خود را در رینگ پرتاب می کنید، به این معنی است

to accept a challenge or become a part of a challenge.

که یک چالش را بپذیرید یا بخشی شوید. از یک چالش

A lot of times now, politicians use this when they say, you know, Obama's throwing his hat

در حال حاضر خیلی وقت ها، سیاستمداران وقتی می گویند، می دانید، اوباما کلاه خود را

in the ring, or Joe Biden is throwing his hat in the ring.

در رینگ می اندازد یا جو بایدن کلاه خود را در رینگ می اندازد، از این استفاده می کنند.

George Bush is throwing his hat in the ring.

جورج بوش کلاهش را در رینگ می اندازد.

That means they want to be part of the political race to be president or some position, so

این بدان معناست که آنها می خواهند بخشی از رقابت سیاسی برای ریاست جمهوری یا پستی باشند، بنابراین

they throw their hat in the ring, saying "I'm part of this contest, too."

کلاه خود را در رینگ می اندازند و می گویند "من هم بخشی از این مسابقه هستم."

So, when someone says, you know, "I challenge a guy, I challenge Ezekiel man, I'm going

بنابراین، وقتی کسی می‌گوید، می‌دانید، "من یک پسر را به چالش می‌کشم، من مرد حزقیل را به چالش می‌کشم،

to go at him!", it's like he's throwing his hat in the ring to fight Ezekiel.

می‌روم سراغ او!"، مثل این است که او برای مبارزه با حزقیال کلاهش را در رینگ می‌اندازد.

So, when you throw it in, the fight has not started but you're saying hey, I want to be

بنابراین، وقتی آن را به داخل می اندازید، دعوا شروع نشده است، اما شما می گویید هی، من می خواهم

part of this, whatever the situation.

بخشی از این باشم، هر شرایطی که باشد.

Running for a political office or a challenge of some sort, you say you want to be part

در حال کاندیداتوری برای یک دفتر سیاسی یا چالشی به نوعی، شما می گویید که می خواهید بخشی

of it.

از آن باشید.

Spoiling for a fight.

خراب کردن برای دعوا

Well, spoil is a very funny word.

خب، اسپویل کلمه بسیار خنده‌داری است.

When something spoils, it goes bad.

وقتی چیزی خراب می شود، خراب می شود.

So, you can think of spoiling for a fight is somebody really wants to fight and their

بنابراین، می‌توانید فکر کنید که اسپویل کردن برای دعوا ، این است که کسی واقعاً می‌خواهد دعوا کند و

attitude is getting bad, like they're going from "Yeah" to "YEAH, let's go for it!".

نگرش آنها بد می‌شود، مثلاً از «آره» به «آره، بیایید دنبالش برویم!» می‌رود.

They're spoiling, so they're spoiling, ing, moving, they want something to happen.

آنها در حال خراب شدن هستند، بنابراین آنها خراب می شوند، می روند، حرکت می کنند، آنها می خواهند اتفاقی بیفتد.

It doesn't have to be physical fight, it can be an argument, but it means they are in the

لازم نیست دعوا فیزیکی باشد، می تواند مشاجره باشد، اما به این معناست که آنها در این

mindset that they want to get engaged in a fight or an argument.

ذهنیت هستند که می خواهند درگیر دعوا یا مشاجره شوند.

So, if you say they're spoiling for a takeover - no, they're spoiling for a fight, they want

بنابراین، اگر می گویید که آنها برای یک تصاحب اسپویل می شوند - نه، آنها برای یک دعوا اسپویل می شوند، آنها می خواهند

to have a competition for you if this is in business.

برای شما رقابتی داشته باشند، اگر این در تجارت است.

So maybe Adidas and Nike are spoiling - Nike's spoiling for a fight, they want to complete

بنابراین شاید آدیداس و نایک در حال خراب شدن هستند - نایک برای دعوا خراب می شود، آنها می خواهند با آدیداس کامل کنند

with Adidas.

.

This is two businesses going together.

این دو کسب و کار است که با هم پیش می روند.

So please don't think everything I say is about fighting, but understand that these

پس لطفاً فکر نکنید که هر چیزی که من می گویم در مورد جنگیدن است، اما درک کنید که این

ideas come from fighting and we use them in regular conversation to tell you something

ایده ها از جنگیدن ناشی می شود و ما از آنها در مکالمات منظم استفاده می کنیم تا به شما بگوییم که چیزی

is happening, usually some kind of combat, argument, competition, alright?

در حال رخ دادن است، معمولاً نوعی مبارزه، مشاجره، رقابت، خوب است؟

And by combat, I mean fight.

و منظور من از مبارزه، مبارزه است.

Come to blows.

بیا به ضربات.

When you come to blows, it means it's gone from the situation of talking from moving

هنگامی که شما به ضربات می رسید، به این معنی است که از وضعیت صحبت کردن از حرکت

into hitting.

به ضربه خارج شده است.

Now, military talk about that.

حالا، نظامی در مورد آن صحبت کنید.

Countries can come to blows.

کشورها ممکن است با هم برخورد کنند.

So, they've tried a negotiation and it didn't work and it goes "Now, it's fight time!".

بنابراین، آنها یک مذاکره را امتحان کرده‌اند و نتیجه نداد و می‌گوید "اکنون، زمان مبارزه است!".

Remember what I said, this is Round 1, this is before the fight starts, or you're actually

به یاد داشته باشید آنچه گفتم، این راند 1 است، این قبل از شروع مبارزه است، یا شما در

getting into the fight.

واقع وارد مبارزه می شوید.

Right, so when countries come to blows, it was like "Okay, okay, let's go, now we're

درست است، بنابراین وقتی کشورها به هم می‌رسند، اینطور بود که «باشه، باشه، بریم، حالا

coming to blows".

داریم به هم می‌رسیم».

The gloves are off.

دستکش ها خاموش است.

Okay.

باشه.

The first three - okay - we're talking about getting ready for the competition, looking

سه تای اول - باشه - داریم درباره آماده شدن برای مسابقه صحبت می کنیم،

for a fight, starting a fight, when the gloves are off, like Mr. E?

دنبال دعوا می گردیم، دعوا راه می اندازیم، وقتی دستکش ها در می آیند، مثل آقای E؟

Okay, we're fighting with gloves, you hit me in the "ding ding", the place I don't like,

باشه، ما با دستکش دعوا می کنیم، تو به من زدی توی "دینگ دینگ"، جایی که دوست

I take off the glove and go "No more Mr. Nice Guy.

ندارم، دستکش را در می آورم و می روم "دیگر آقای خوب

No fair fight, we're going - I'm doing everything."

نیست. دعوای منصفانه نیست، ما می رویم" - من دارم همه کار می کنم.

So, when the gloves come off, it means the rules don't count.

بنابراین، وقتی دستکش ها در می آیند، به این معنی است که قوانین به حساب نمی آیند.

So, when the gloves are off, it means the fight has started and the rules don't count,

بنابراین، وقتی دستکش‌ها خاموش می‌شوند، به این معنی است که مبارزه شروع شده است و قوانین به حساب نمی‌آیند،

we're just going straight into combat.

ما فقط مستقیماً وارد مبارزه می‌شویم.

So even if two people are fighting and then somebody does something really bad and they

بنابراین حتی اگر دو نفر با هم دعوا کنند و بعد یک نفر واقعاً کار بدی انجام دهد و آنها به

kick their "ugh" area, you might see the other person go "Nah!" and then they go crazy and

منطقه "اغ" خود لگد بزنند، ممکن است ببینید که طرف مقابل "نه!" و بعد آنها دیوانه می شوند و

you say, "What happened?"

شما می گویید "چی شده؟"

Gloves are off.

دستکش خاموش است

If you're Mike Tyson, it means biting an ear.

اگر مایک تایسون هستید، به معنای گاز گرفتن گوش است.

"Ah, I got your ear, Evander Holyfield", anyway, just joking Mike, because you know I respect

"آه، گوشت را گرفتم، ایواندر هالیفیلد"، به هر حال، فقط به شوخی مایک، چون می دانی که به تو احترام

you.

می گذارم.

I'm afraid of you too.

من هم از تو می ترسم.

I respect you, okay.

من به شما احترام می گذارم، باشه

So, we talked about round one, before the fight and initiating the fight.

بنابراین، ما در مورد دور اول، قبل از مبارزه و شروع مبارزه صحبت کردیم.

Let's go to fight time!

برویم به جنگ زمان!

Now, you're in the middle of the fight.

حالا، شما در وسط دعوا هستید.

Fighting is not a sport for the weak or people who don't want - don't like blood and don't

جنگیدن یک ورزش برای افراد ضعیف یا افرادی نیست که نمی خواهند - خون را دوست ندارند و نمی

want to get hurt.

خواهند صدمه ببینند.

So, we're using fighting terminology, you know nothing is ever - it's a fun time for

بنابراین، ما از اصطلاحات مبارزه استفاده می کنیم، می دانید که هیچ چیز هرگز وجود ندارد - این یک زمان سرگرم کننده برای

everyone!

همه است!

No sir.

نه آقا.

So, when we start using a lot of these idioms, we're talking about difficulty or being beaten,

بنابراین، وقتی شروع به استفاده از بسیاری از این اصطلاحات می کنیم، در مورد سختی یا شکست خوردن صحبت می کنیم،

which means not winning, okay?

که به معنای برنده نشدن است، خوب؟

Very few terms, funny enough, are about you doing well in the fight.

عبارات بسیار کمی، به اندازه کافی خنده دار، در مورد عملکرد خوب شما در مبارزه است.

It's usually - someone's getting beaten and that's why you're doing well in the fight.

معمولاً - یک نفر کتک می خورد و به همین دلیل است که شما در مبارزه خوب عمل می کنید.

No holds barred.

هیچ محدودیتی وجود ندارد.

When there's no holds barred, it means no rules.

وقتی هیچ محدودیتی وجود ندارد، به این معنی است که هیچ قانونی وجود ندارد .

Everything is allowed.

همه چیز مجاز است.

So, when, for instance, Microsoft and Apple computers had a no holds barred fight, no,

بنابراین، زمانی که، برای مثال، رایانه‌های مایکروسافت و اپل با هم دعوا کردند، نه،

you didn't see Steve Jobs and - the guy - Bill Gates, two of those guys wearing their polo

استیو جابز و - آن مرد - بیل گیتس، دو نفر از آن‌ها که لباس‌های چوگان خود را به

shirts fighting.

تن داشتند را در حال دعوا ندیدید.

No, what it meant was they got their lawyers out, they dropped prices, all the rules - traditional

نه، منظور این بود که آنها وکلایشان را بیرون کردند، قیمت ها را کاهش دادند، همه قوانین - قوانین سنتی

business rules were gone and we're going to have a fight or a battle, okay?

تجارت از بین رفتند و ما دعوا یا نبرد خواهیم داشت، باشه؟

And yeah, I'm trying to have you imagine those two fighting like "Okay let's go.

و آره، من سعی می‌کنم تصور کنی که آن دو با هم دعوا می‌کنند، مثل "باشه بریم.

Are you ready, Bill?

آماده ای بیل؟

I knocked your glasses off, I knocked your glasses off!"

من عینکتو زدم، عینکتو زدم !"

I'm not tough either, I wear glasses too.

من هم سخت نیستم، عینک هم می زنم.

Anyway, so, no holds barred.

به هر حال، بنابراین، هیچ محدودیتی وجود ندارد.

Fighting tooth and nail.

مبارزه با دندان و ناخن.

That tells you when a fight - because in boxing, okay, in boxing, jujitsu, karate, taekwondo,

این به شما می گوید که چه زمانی مبارزه می کنید - زیرا در بوکس، خوب، در بوکس، جوجیتسو، کاراته، تکواندو،

there are forms where you are fighting, there are rules, there are techniques to fighting.

فرم هایی وجود دارد که در آن مبارزه می کنید ، قوانینی وجود دارد، تکنیک هایی برای مبارزه وجود دارد.

When it's tooth and nail, I'm talking this and this.

وقتی دندان و ناخن است، این و این را می گویم.

[roaring] I mean, we're talking animal fighting, you're fighting tooth and nail, it also means

[غرش] منظورم این است که ما از جنگ حیوانات صحبت می کنیم، شما با دندان و ناخن می جنگید، همچنین به این معنی است

you're fighting with everything you have.

که با هر چیزی که دارید می جنگید.

Forget elbows and stuff like that.

آرنج و این چیزها را فراموش کنید.

You're now scratching, biting, Mike Tyson again!

مایک تایسون دوباره خراش می‌کشی، گاز می‌گیری !

You're doing whatever you have to do to win.

شما هر کاری که باید انجام دهید تا برنده شوید انجام می دهید.

We usually say its savage.

معمولاً می گوییم وحشی است.

So, when you're fighting tooth and nail, it's everything you have plus the basic things

بنابراین، وقتی با دندان و ناخن مبارزه می کنید، این همه چیزهایی است که دارید به اضافه چیزهای اولیه ای

you came with as a human animal, okay?

که به عنوان یک حیوان انسانی با آنها آمده اید، خوب؟

So, you know if they're fighting tooth and nail to survive, right?

بنابراین، می دانید که آیا آنها برای زنده ماندن با ناخن و دندان می جنگند، درست است؟

People fall out of an airplane and they're on a mountainside and there's ice everywhere

مردم از هواپیما می افتند و در دامنه کوه هستند و همه جا یخ است

and they're fighting tooth and nail to survive means everything they have.

و چنگ و دندان برای زنده ماندن می جنگند یعنی همه چیزشان.

They're not taking out their little cutlery and being all civilized - like, whatever you

آنها کارد و چنگال کوچک خود را بیرون نمی آورند و کاملا متمدن هستند - مثلاً هر کاری

have to do, okay?

که باید انجام دهید، باشه؟

Now sometimes, they say tooth and claw because we think of animals.

حالا گاهی می گویند چنگ و دندان چون به حیوانات فکر می کنیم.

These are no longer nails, they're claws, and it means even more savage or barbaric,

اینها دیگر ناخن نیستند، آنها چنگال هستند، و این به معنای وحشی تر یا وحشی تر است،

which means more like primitive man, like oh, Cro-Magnon, alright?

یعنی بیشتر شبیه انسان های بدوی، مثل اوه، کرومانیون، خوب؟

Sometimes, people talk about claw when they refer to women, because women have longer

گاهی اوقات افراد وقتی به خانم ها اشاره می کنند در مورد پنجه صحبت می کنند، زیرا خانم ها

nails, so like claws.

ناخن های بلندتری دارند، بنابراین مانند پنجه ها.

Uphill battle.

نبرد سخت.

Hm, now I'm not into jujitsu, it's not that I'm not into it, I don't study it or understand

هوم، من الان اهل جوجیتسو نیستم، نه اینکه اهل آن نیستم، نه مطالعه می کنم و

a lot of it, but an uphill battle is when you're in a bad position and you have to fight

نه خیلی چیزها را درک می کنم، اما یک نبرد سخت زمانی است که شما در موقعیت بدی هستید و مجبور هستید

to get up.

برای بلند شدن بجنگ

So, you're not in a good position, so you're - say, because I think in jujutsu on your

بنابراین، شما در وضعیت خوبی نیستید، بنابراین شما - می گویید، زیرا من فکر می کنم در جوجوتسو

back fighting is not such a bad thing, but for the average person, of you're on your

مبارزات پشت سر چیز بدی نیست، اما برای یک فرد معمولی، شما روی پشت خود هستید

back and there's a really big person on top of you and you have to get them off to win,

و وجود دارد شخص واقعاً بزرگی بالای سر شماست و باید آنها را کنار بگذارید تا پیروز شوید،

that's an uphill battle.

این یک نبرد سخت است.

It's going to be really tough for you to do.

انجام آن برای شما واقعا سخت خواهد بود.

So, the uphill means the hill is going this way and you're trying to push your car uphill.

بنابراین، سربالایی به این معنی است که تپه به این سمت می رود و شما سعی می کنید ماشین خود را به سمت سربالایی هل دهید.

Very difficult to do.

انجامش خیلی سخته

It's easier to go downhill, alright?

رفتن به سراشیبی راحت تر است، خوب؟

We'll do that on another day, because that's another meaning, but an uphill battle means

ما این کار را در روز دیگری انجام خواهیم داد، زیرا این معنای دیگری است، اما یک نبرد سخت به

it's very difficult for you to win.

این معنی است که پیروزی برای شما بسیار دشوار است.

Remember I talked about the ring and how the ring is square, okay?

یادت هست در مورد حلقه و اینکه حلقه مربعی شکل است صحبت کردم، باشه؟

And the fighters are here and there's another here and this is it and the two fighters are

و جنگنده ها اینجا هستند و دیگری اینجا و این است و دو جنگنده

in here?

اینجا هستند؟

Okay, when you're on the ropes, and some of you may not remember this, but there was a

خوب، وقتی روی طناب هستید، و ممکن است برخی از شما این را به خاطر نداشته باشید، اما یک

guy called Mohammed Ali.

پسر به نام محمدعلی بود.

He floated like a butterfly and he stung like a bee.

او مانند یک پروانه شناور بود و مانند یک زنبور نیش می زد .

He had a rope a dope defense, and what that would mean is these ropes here, he'd lie against

او یک طناب برای دفاع دوپینگ داشت، و معنیش این است که این طناب‌ها اینجاست، او

the ropes and let someone punch until they ran out of energy and they got tired, and

به طناب‌ها دراز می‌کشید و اجازه می‌داد کسی مشت بزند تا انرژیش تمام شود و خسته شوند، و

then he'd get off the ropes and hit them back and they would be too tired to fight.

سپس از طناب‌ها پیاده شود و به آنها ضربه بزنید و آنها برای مبارزه خیلی خسته خواهند شد.

But when somebody's on the ropes usually, and they're not Mohammed Ali, being on the

اما وقتی کسی معمولاً روی طناب است و او محمدعلی نیست، بودن روی

ropes is like you're tired and you can't fight anymore and someone's just beating you up

طناب مثل این است که شما خسته شده اید و دیگر نمی توانید دعوا کنید و کسی فقط شما را کتک می زند

and you're like "Oh God, please somebody stop this.

و شما اینگونه می گویید "خدایا لطفا یکی این را بس کن.

I can't take anymore."

من دیگر طاقت ندارم."

And you're on the ropes; it doesn't mean it's finished.

و تو روی طناب هستی. به این معنی نیست که تمام شده است

Maybe you're there like Mohammed Ali and you're holding on going "Okay, two more seconds,

شاید مثل محمد علی آنجا باشید و ادامه دهید: "باشه، دو ثانیه دیگر،

this person gets tired, I will fight back!", or at you're last - last place of energy,

این شخص خسته می شود، من جواب می دهم!"، یا در آخرین مکان - آخرین نقطه انرژی،

you're about to lose and you're trying to hold on, just to survive.

شما هستید از دست دادن و شما سعی می کنید نگه دارید، فقط برای زنده ماندن.

So, if you're on the ropes, or a company is on the ropes, everybody is saying they're

بنابراین، اگر شما روی طناب هستید، یا یک شرکت در طناب است، همه می‌گویند که

going to lose, it's just a matter of time before they're gone, but you're not out yet.

می‌بازند، فقط یک مسئله زمان است که آنها رفته‌اند، اما شما هنوز بیرون نیامده‌اید.

Which leads me to one of my favorite ones: go for broke.

که من را به یکی از موارد مورد علاقه من سوق می دهد: رفتن به سمت شکست.

A lot of times when you're on the ropes and there's nothing much you can do, you will

خیلی وقت‌ها وقتی روی طناب هستید و هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید،

take a serious risk and go "If I do nothing, I lose, so I'm going to do everything I can

ریسک جدی می‌کنید و می‌گویید: "اگر کاری نکنم، بازنده می‌شوم، بنابراین هر کاری از دستم بر می‌آید همین الان انجام می‌دهم

right now.

.

I will go for broke, so maybe I'll take this one chance and I will win."

شکست خواهم خورد، پس شاید از این یک شانس استفاده کنم و برنده شوم."

Maybe.

شاید.

So, when you go for broke, you put everything you have in a situation to take an opportunity

بنابراین، وقتی به سراغ شکست می‌روید، هر چیزی را که دارید در موقعیتی قرار می‌دهید تا از فرصتی

to win because you're losing anyway, so you go for broke and say if I get it though, I

برای بردن استفاده کنید، زیرا به هر حال در حال باخت هستید، بنابراین به سراغ شکست می‌روید و می‌گویید اگر آن را بدست بیاورم،

will win.

برنده خواهم شد.

I'm going to lose if I don't, so I might as well try.

اگر این کار را نکنم می‌بازم، پس ممکن است تلاش کنم.

What does "broke" mean?

"شکستن" به چه معناست؟

You guys usually think "broke" means "doesn't work", yes?

شما بچه ها معمولا فکر می کنید "شکست" به معنای "کار نمی کند"، بله؟

Well, in English, broke means "no money".

خوب، در انگلیسی، broke به معنای "بدون پول" است.

When you're broke, you've got nothing.

وقتی شکست خوردی، چیزی نداری.

You've got nothing left to give, nothing left to lose.

شما چیزی برای دادن ندارید، چیزی برای از دست دادن ندارید.

So, when you go for broke, you give everything.

بنابراین، وقتی به دنبال شکست هستید، همه چیز را می دهید.

If you don't win, you lose everything.

اگر برنده نشوید، همه چیز را از دست می دهید.

But when you're going for broke, you're usually on the ropes, on an uphill battle, so might

اما زمانی که شما برای بریک می‌روید، معمولاً روی طناب‌ها، در یک نبرد سربالایی هستید، بنابراین ممکن است

as well go for broke, because otherwise you lose anyway.

به سمت شکست هم بروید، زیرا در غیر این صورت به هر حال شکست می‌خورید.

Cool?

سرد؟

No, it's not cool, it's not cool at all!

نه باحال نیست، اصلا باحال نیست!

It's a terrible situation, but hey, you have to go for broke.

این یک وضعیت وحشتناک است، اما هی، شما باید برای شکست.

I already explained your situation, you might as well.

من قبلاً وضعیت شما را توضیح دادم، شما نیز ممکن است.

Anyway, now, we started at the beginning of the fight.

به هر حال، ما از ابتدای مبارزه شروع کردیم.

We talked about how someone throws their hat in for the challenge, we talked about someone

ما در مورد این صحبت کردیم که چگونه کسی برای چالش کلاهش را پرت می کند، در مورد اینکه کسی

spoiling, looking for the fight, and how the blows come and when the gloves come off and

خراب می شود، به دنبال دعوا می شود، و اینکه چگونه ضربه ها وارد می شود و زمانی که دستکش ها در می آیند و

we're in the situation.

ما در موقعیت قرار می گیریم صحبت کردیم.

Now, we've moved into the fight, alright?

حالا ما وارد دعوا شدیم، خوب؟

We've talked about what the rules might be, how you have to fight to survive, how it's

ما در مورد قوانینی که ممکن است وجود داشته باشند، چگونه باید برای زنده ماندن بجنگید، چگونه

an uphill battle and you might be on the ropes going for broke.

یک نبرد سخت است و شما ممکن است در طناب هایی باشید که می خواهید شکست بخورید صحبت کرده ایم.

So, how does this end?

بنابراین، چگونه این پایان می یابد؟

You saw how it began in the first round, you got fight time.

دیدید که چگونه در راند اول شروع شد، شما زمان مبارزه را دریافت کردید.

This is the omega symbol.

این نماد امگا است.

For those of you who like comic books, I believe it's the Darkseid who has the omega symbol.

برای کسانی از شما که به کتاب های کمیک علاقه دارید، معتقدم این Darkseid است که نماد امگا را دارد.

Not Thanos!

نه تانوس!

Omega is the opposite of Alpha, which is the last letter of the Latin alphabet, so it's

امگا برعکس آلفا است که آخرین حرف الفبای لاتین است،

the end.

پس آخر است.

Omega means end.

امگا به معنای پایان است.

So now, we're at our end round, the last round of the fight.

بنابراین اکنون، ما در مرحله پایانی خود، آخرین دور مبارزه هستیم.

You've gone through the beginning, the middle, so let's talk about the end.

شما از ابتدا، وسط عبور کرده اید، پس بیایید در مورد پایان صحبت کنیم.

And this is where Joe likes to talk - Joe Rogan likes to talk about tapping out.

و اینجاست که جو دوست دارد صحبت کند - جو روگان دوست دارد در مورد ضربه زدن صحبت کند.

He tapped out, he tapped out early.

او به بیرون ضربه زد، او زود بیرون زد.

It was tough to get him to tap out.

سخت بود که او را وادار به خروج کند.

Tapping out - this is the tap - and out is this.

ضربه زدن به بیرون - این شیر آب است - و بیرون این است.

Tap out.

ضربه بزنید.

When you tap out, it's usually in martial arts, that the technique being used is so

وقتی به بیرون ضربه می زنید، معمولاً در هنرهای رزمی است، که تکنیک مورد استفاده آنقدر

painful you tap and you say, "I give up, I surrender, please stop", to tap out.

دردناک است که ضربه می زنید و می گویید "من تسلیم می شوم، لطفا بایست" تا از آن استفاده کنید.

So, in martial arts like jujitsu, because they choke you, if you tap because you can't

بنابراین، در هنرهای رزمی مانند جوجیتسو، چون شما را خفه می کنند، اگر ضربه بزنید چون نمی توانید در

speak when you're choking, you can't talk because they're choking you, you can't breathe,

هنگام خفگی صحبت کنید، نمی توانید صحبت کنید زیرا آنها شما را خفه می کنند، نمی توانید نفس بکشید

you have to tell them you give up by tapping.

، باید بگویید با ضربه زدن آنها را رها می کنید.

So, it's universal.

بنابراین، جهانی است.

Someone taps, they're saying "I give up", you should stop.

یک نفر ضربه می زند، آنها می گویند "من تسلیم می شوم"، شما باید متوقف شوید.

So, that's an indication, if you've tapped out, it's done.

بنابراین، این یک نشانه است، اگر از آن استفاده کرده باشید، تمام شده است.

The fight is over.

دعوا تمام شد.

Throw in the towel.

حوله را بیندازید.

This comes from boxing.

این از بوکس می آید.

If you've ever watched Rocky, you know Rocky, Sylvester Stallone?

اگر تا به حال راکی ​​را تماشا کرده باشید، راکی، سیلوستر استالونه را می شناسید؟

His corner man, or the guy he would train with, he would throw in the towel, and that

مرد گوشه‌ای او، یا مردی که با او تمرین می‌کرد، حوله می‌زد، و این

meant "Stop the fight!".

به معنای "دعوا را متوقف کنید!".

The fighter may not want to stop, but his trainer or partner is saying "The fight is

مبارز ممکن است نخواهد توقف کند، اما مربی یا شریک او می گوید: "دعوا

over, he's too hurt, stop!" and you throw in the towel.

تمام شد، او خیلی آسیب دیده است، بس کن!" و تو حوله می اندازی

And once the towel would hit from your corner, the referee, that is the person watching,

و هنگامی که حوله از گوشه شما برخورد می کند ، داور، یعنی شخصی که تماشا می کند،

would say "Okay, fight over.

می گوید "باشه، دعوا کنید.

They've thrown in the towel".

آنها حوله را انداخته اند".

So, when they didn't tap out, maybe they couldn't tap out, someone would throw the towel.

بنابراین، وقتی آنها به بیرون ضربه نمی زدند، شاید نمی توانستند ضربه بزنند، یکی حوله را پرت می کرد.

It would be really funny to see the boxer run and go "Here's a towel, my person's gonna

واقعا خنده دار خواهد بود که ببینم بوکسور می دود و می گوید "اینم یک حوله، شخص من می خواهد

kill me!", it's never happened.

مرا بکشد!"، هرگز این اتفاق نیفتاده است.

Someone else usually throws in the towel.

شخص دیگری معمولاً حوله را پرتاب می کند.

But you can personally throw in the towel and it means to give up.

اما شما می توانید شخصاً دست به کار شوید و این به معنای تسلیم شدن است.

You are giving up.

داری تسلیم میشی

It is similar to tapping out.

شبیه به بیرون زدن است.

I throw in the towel, I don't want to fight anymore, okay?

حوله میزنم، دیگه نمیخوام دعوا کنم، باشه؟

Remember I told you that there are not many idioms with winning?

یادتان هست به شما گفتم که اصطلاحات زیادی با winning وجود ندارد؟

When you win hands down, see what this is?

وقتی دست به دست می‌شوید، ببینید این چیست؟

It means you won easily.

یعنی به راحتی برنده شدی.

You killed them, you destroyed them.

شما آنها را کشتید، آنها را نابود کردید.

It's not just winning, when you win hands down, it's like you pushed them down to nothing

این فقط برنده شدن نیست، وقتی دست‌ها را برنده می‌شوید ، مثل این است که آنها را پایین آورده‌اید

and you won, yay!

و شما برنده شده‌اید، بله!

Or the joke would be "You won, you were so good, you didn't even have to get your hands

یا شوخی این باشد که "تو بردی، تو خیلی خوب بودی، حتی لازم نبود دستت را

up, and you won with your hands down.", which is terribly embarrassing for the other person.

بالا بیاوری و با دستان پایین بردی."، که برای طرف مقابل بسیار شرم آور است.

So, to win hands down means to win very easily.

بنابراین، برنده شدن دست پایین به معنای برنده شدن بسیار آسان است.

And finally, when we say, "Take it on the chin", this is your chin.

و در نهایت، وقتی می گوییم: «آن را روی چانه بگیر»، این چانه شماست.

Now, when you take it on the chin, it means you get hit.

حالا وقتی آن را روی چانه می گیرید یعنی ضربه می خورید.

It means for the person getting hit, it's not a good situation.

یعنی برای فردی که ضربه می زند، وضعیت خوبی نیست.

But it has two meanings, which is funny.

اما دو معنی دارد که خنده دار است.

When someone takes it on the chin, it means they take a bad situation and they get hit

وقتی کسی آن را روی چانه می گیرد، به این معنی است که موقعیت بدی را می پذیرد و از آن ضربه می زند

by it, but it also means you are strong and courageous.

، اما به این معنی است که شما قوی و شجاع هستید.

You got hit on the chin and you took it like a man.

به چانه ات ضربه خورد و مثل یک مرد آن را گرفتی .

So, when someone takes bad news on the chin, they don't cry "Oh, my girlfriend left me!"

بنابراین، وقتی کسی خبر بد را روی چانه می زند، گریه نمی کند "اوه، دوست دخترم مرا ترک کرد!"

- he took it on the chin like a man, he said "Yeah, she left me.

- مثل یک مرد آن را روی چانه گرفت، گفت: "آره او مرا رها کرد

I have to get another one.

. باید یکی دیگر بگیرم

It hurts but I'll still continue."

. درد دارد اما همچنان ادامه می دهم."

He took it on the chin, right?

او آن را روی چانه گرفت، درست است؟

You didn't fall down and cry, you took it and you stood there.

زمین نخوردی و گریه نکردی، گرفتی و همانجا ایستادی.

So, this is like losing and winning at the same time.

بنابراین، این مانند باخت و برد همزمان است.

You lost and it hurt but you were like, kind of a hero.

تو باختی و درد داشتی اما مثل یک قهرمان بودی.

You didn't cry or whine about it.

برای آن گریه و ناله نکردی.

You still lost, though.

تو هنوز باختی

So, these are - winning, and you can see, unless you win - win, that's the only way

بنابراین، اینها هستند - برنده شدن، و شما می توانید ببینید، مگر اینکه برنده شوید - برنده شوید، این تنها راه

to win.

برای برنده شدن است.

People might give you a little bit of "Yay, you lost but you look good!", but you still

ممکن است مردم کمی به شما بگویند «آه، تو باختی، اما خوب به نظر می‌رسی!»، اما باز هم

lost.

شکست خوردی.

Okay.

باشه.

So, we've done all of these and what I want to do quickly is, where would you use something

بنابراین، ما همه این‌ها را انجام داده‌ایم و کاری که می‌خواهم به سرعت انجام دهم این است که در کجا از چیزی

like this?

شبیه به این استفاده می‌کنید؟

I gave you this one, usually it's used for politics.

من این یکی را به شما دادم، معمولاً برای سیاست استفاده می شود .

Spoiling for a fight can be used in a romantic relationship, girlfriend and boyfriend, you

اسپویل کردن برای دعوا را می توان در یک رابطه عاشقانه، دوست دختر و دوست پسر استفاده کرد،

might say "My boyfriend was looking in this state, he was angry, he was just spoiling

ممکن است بگویید "دوست پسر من در این حالت نگاه می کرد، عصبانی بود، او فقط برای دعوا فساد می کرد

for a fight.

.

He was looking for a reason to fight with me."

او به دنبال دلیلی برای دعوا کردن با من بود. "

And that's argument, it's not always physical.

و این بحث است، همیشه فیزیکی نیست.

Coming to blows usually means physical but can use it in a financial sense if you're

معمولاً به معنای فیزیکی است، اما اگر در حال نوشتن هستید، می توانید از آن به لحاظ مالی استفاده کنید

writing.

.

See, I'm teaching you this, because if you're writing, this is a great way to make your

ببینید، من این را به شما آموزش می دهم، زیرا اگر در حال نوشتن هستید، این یک راه عالی برای جذاب کردن

writing very interesting.

نوشته شما است.

It really puts energy into it because fighting is exciting, it brings people to, like, what's

واقعاً برای آن انرژی می‌گذارد، زیرا جنگیدن هیجان‌انگیز است، مردم را به این

going to happen next?

موضوع می‌رساند که بعداً چه اتفاقی می‌افتد؟

So, if you say countries, so this could be for politics, this could be for business,

بنابراین، اگر می گویید کشورها، پس این می تواند برای سیاست باشد، این می تواند برای تجارت باشد،

or for people physically fighting each other, and the gloves are off can be in a conversation

یا برای افرادی که به طور فیزیکی با یکدیگر دعوا می کنند، و دستکش در دست است، می تواند در یک مکالمه باشد

that went nicely, then you were being insulting - what do you mean I smell like cheese?

که به خوبی پیش رفته است، پس شما داشتید توهین می کنید - چه یعنی من بوی پنیر می دهم؟

The gloves are off now, we're going to have a fight.

الان دستکش ها در رفته، ما با هم دعوا می کنیم.

It doesn't mean physical, it means I might be rude to you too, okay?

این به معنای فیزیکی نیست، یعنی ممکن است من هم با شما بی ادب باشم، باشه؟

And these ones in fight time: No holds barred, once again, can be talked about how the rules

و این‌ها در زمان مبارزه: یک بار دیگر نمی‌توان درباره نحوه حذف قوانین صحبت کرد

were dropped because what the person had done was so bad and that could be a physical fight,

، زیرا کاری که آن شخص انجام داده بود بسیار بد بود و می‌توانست یک درگیری فیزیکی باشد،

that could be an argument.

که می‌تواند یک بحث باشد.

Fighting tooth and claw usually can be used about survival, so it doesn't have to be about

مبارزه با دندان و پنجه معمولاً می تواند برای زنده ماندن استفاده شود، بنابراین لازم نیست در مورد

a physical fight.

مبارزه فیزیکی باشد.

You can be talking about in Venezuela right now, people are fighting tooth and nail to

شما می توانید در حال حاضر در ونزوئلا صحبت کنید ، مردم چنگ و دندان برای

survive the bad economic situation.

زنده ماندن از وضعیت بد اقتصادی می جنگند.

That really tells me, as a person listening, how desperate these people are.

این واقعاً به من، به عنوان فردی که گوش می دهد، می گوید که این افراد چقدر مستأصل هستند.

If you say they were really trying hard to survive, I get it.

اگر بگویید آنها واقعاً برای زنده ماندن تلاش می کردند ، متوجه می شوم.

They're fighting tooth and nail, remember I told you, it's like going back to being

آنها با چنگ و دندان می جنگند، یادت باشد که به تو گفتم، مثل این است که به

a basic human, you're doing everything you can using everything you have.

یک انسان ابتدایی برگردی، هر کاری که می توانی با استفاده از هر چیزی که داری انجام می دهی.

And even just saying it, I'm like "oh!".

و حتی فقط با گفتن آن، من مانند "اوه!".

Uphill battle can tell you the difficulty, like, if you were a poor student from a poor

نبرد سخت می تواند دشواری را به شما بگوید ، مثلاً اگر شما یک دانش آموز فقیر از یک محله فقیر هستید و

neighborhood who wanted to go to Harvard, and you say "Oh, I came from a poor African

می خواستید به هاروارد برود و می گویید "اوه، من از یک کشور فقیر آفریقا آمده

country and I had no money and my parents had no money and we had to work day and night.

ام و پول نداشتم و پدر و مادرم پول نداشتند. پول و ما مجبور بودیم شبانه روز کار کنیم.

It was an uphill battle to get my education.

این یک نبرد سخت برای تحصیل بود.

It wasn't easy for me.", right?

برای من آسان نبود."، درست است؟

On the ropes.

روی طناب ها

You can talk about a company, you can talk about a country, you can talk about your relationship

شما می توانید در مورد یک شرکت صحبت کنید، می توانید در مورد یک کشور صحبت کنید، می توانید در مورد رابطه خود صحبت کنید

was on the ropes.

.

Like, it wasn't finished just yet, but it almost felt like it!

مثل اینکه، هنوز تمام نشده بود، اما تقریباً احساس می کردم!

You know, I feel like I'm dying here, but maybe it's not over yet.

میدونی، احساس میکنم دارم اینجا میمیرم، ولی شاید هنوز تموم نشده.

And going for broke isn't always negative.

و رفتن به سمت شکست همیشه منفی نیست.

Let's just say you're on a race or - I played soccer when I was a kid - and sometimes they

بیایید بگوییم که شما در یک مسابقه هستید یا - من وقتی بچه بودم فوتبال بازی می کردم - و گاهی اوقات

were down 3 - 1 and we're like "What can we do?" and we'd just go for broke.

آنها 3 - 1 شکست می خوردند و ما مانند "چه می توانیم انجام دهیم؟" و ما فقط به دنبال شکست هستیم.

We'd do everything we could the last five minutes going "We're going to lose if we don't,

ما هر کاری از دستمان بر می‌آمد در پنج دقیقه آخر انجام می‌دادیم. «اگر این کار را نکنیم،

so we will try as hard as we can."

می‌بازیم، بنابراین تا جایی که می‌توانیم تلاش خواهیم کرد».

And it sounds like the story of a hero, even when you watch comics, they go for broke,

و شبیه داستان یک قهرمان به نظر می رسد، حتی وقتی کمیک ها را تماشا می کنید، آنها به سمت شکستن می روند،

like the planet might be destroyed, we may die, but we will do this, we'll go for broke.

مثل اینکه ممکن است سیاره از بین برود، ممکن است ما بمیریم، اما ما این کار را انجام می دهیم، ما به دنبال شکست هستیم.

We'll take this opportunity and risk, cool?

ما از این فرصت استفاده می کنیم و ریسک می کنیم، خوب؟

Remember we talked about "Tap out"?

یادتان هست که درباره «Tap out» صحبت کردیم؟

Sometimes, tapping out is funny, because sometimes when you tap out is when you've been drinking.

گاهی اوقات، بیرون کشیدن خنده دار است، زیرا گاهی اوقات زمانی که شما در حال نوشیدن است.

You've been drinking - me and Ezekiel hanging out at the bar, we're drinking, he's up to

شما مشروب خورده اید - من و حزقیال در بار می نشینیم، ما می نوشیم، او تا

10 drinks, I'm at 11, he goes "I'm ordering three more drinks!" and ok, I'm tapping out.

10 نوشیدنی دارد، من در 11 هستم، او می گوید: "من سه نوشیدنی دیگر سفارش می دهم!" و باشه، من دارم بیرون میزنم

I can't drink anymore, I'm done.

من دیگر نمی توانم بنوشم، تمام شده است.

You can drink, I will die if I keep drinking.

شما می توانید بنوشید، اگر به نوشیدن ادامه دهم می میرم.

Notice this has nothing to do with being violent, it just means I've come to a situation, and

توجه داشته باشید که این ربطی به خشونت ندارد، فقط به این معنی است که من به موقعیتی رسیده‌ام و

you will see people do it at the bar like, okay, I gotta go.

می‌بینید که مردم این کار را در بار انجام می‌دهند، خوب، من باید بروم.

They're tapping out.

دارن بیرون میزنن

"Oh, you're tapping out already man?"

"اوه، شما در حال بهره برداری از مرد؟"

"Yeah, I can't do it anymore."

"آره، من دیگر نمی توانم این کار را انجام دهم."

Alright?

بسیار خوب؟

Throwing in the towel, maybe you're working on an assignment or something, you don't think

حوله پرتاب می کنی، شاید روی یک تکلیف یا چیزی کار می کنی، فکر نمی

you can get it done, you'll throw in the towel and go "I quit, I leave", and people go "You're

کنی بتوانی آن کار را انجام دهی، می زنی و می گویی: «ترک می کنم، می روم» و مردم می گویند «تو»

throwing in the towel, you can't do it?"

حوله می اندازی، نمی توانی این کار را انجام دهی؟"

You go "Yeah, absolutely."

شما بگویید "آره، قطعا."

I'm taking these away from violence because I don't want you to think because I say "speak

من اینها را از خشونت دور می کنم زیرا نمی خواهم شما فکر کنید زیرا من می گویم

the MMA way" that it has to be violent, but we use it, once again, to show how intense

"به روش MMA صحبت کن" باید خشونت آمیز باشد، اما ما از آن استفاده می کنیم، یک بار دیگر، تا نشان

something can be, how much work we're putting in, or the difficulty.

دهیم یک چیزی چقدر می تواند شدید باشد، چقدر می تواند باشد. کارهای زیادی که انجام می دهیم، یا مشکل.

So, using these combat words doesn't mean you're a violent person.

بنابراین، استفاده از این کلمات رزمی به این معنی نیست که شما فردی خشن هستید.

You can see how people use it for business into bars to just spike some interest and

می‌توانید ببینید که چگونه مردم از آن برای کسب‌وکار در میله‌ها استفاده می‌کنند تا فقط کمی علاقه داشته باشند و

make things a little bit more exciting in our conversation and writing.

چیزها را در مکالمه و نوشتن ما کمی هیجان‌انگیزتر کنند.

Winning hands down, that's just there.

دست های برنده پایین، که فقط وجود دارد.

You can use it for anything, from playing cards, playing pool, and actual combat.

می توانید از آن برای هر کاری استفاده کنید، از ورق بازی، استخر بازی، و مبارزه واقعی.

And to take it on the chin is almost like a compliment that you give to somebody who

و گرفتن آن بر روی چانه تقریباً مانند تعارفی است که به کسی که

has lost.

از دست داده است می دهید.

You know - let's just say, I don't know, Donald Trump loses in 2020, and he was like "Well

می دانید - بیایید بگوییم، من نمی دانم، دونالد ترامپ در سال 2020 شکست می خورد، و او مانند "خوب

you know, I tried my best, and the competition - Hillary Clinton did a good job and she won."

می دانید، من تمام تلاشم را کردم و رقابت - هیلاری کلینتون کار خوبی کرد و او پیروز شد."

And he's very very mature about it, you say "Hey, he took it on the chin.

و او در این مورد بسیار بالغ است، شما می گویید "هی، او آن را روی چانه گرفت.

It was a hard blow to lose to her and here he is, being like a real president - ex-president."

شکست دادن به او ضربه سختی بود و اینجا او مانند یک رئیس جمهور واقعی - رئیس جمهور سابق است."

Okay, so what I'm saying is that could happen.

خوب، پس چیزی که من می گویم این است که ممکن است اتفاق بیفتد.

Okay, another example of taking it on the chin is if you're going for a girl and you

بسیار خوب، مثال دیگری از گرفتن آن روی چانه این است که اگر به دنبال یک دختر می روید و

don't quite get her and all your friends know and they knew you had special plans and you

او را کاملاً درک نمی کنید و همه دوستانتان می دانند و آنها می دانستند که شما برنامه های خاصی دارید و به

didn't get it and you say "It's okay guys, we can go on and hang out tonight."

آن نرسیده اید و می گویید: بچه ها اشکالی نداره، امشب می تونیم ادامه بدیم و باهم باشیم."

"Hey man, you took it on the chin."

"هی مرد، تو آن را روی چانه گرفتی."

And you go "Hey, well, life goes on."

و شما می گویید "هی، خوب، زندگی ادامه دارد."

And then all the men are like "He's such a soldier, he's such a man, such a mensch!".

و سپس همه مردان مانند "او چنین سربازی است، او چنین مردی است، چنین مردی!".

Okay, so, I've done that, and as you know, it's time for us to do the quiz.

خوب، پس، من این کار را انجام دادم، و همانطور که می دانید، زمان آن است که ما مسابقه را انجام دهیم.

Gonna throw your hat in the ring and see how well you do?

کلاهت را در رینگ بیندازی و ببینم چقدر خوب عمل می کنی؟

Let's go!

بیا بریم!

Well, it's time, as we would say, "Ding Ding Ding", let's go to it!

خوب، وقت آن است که به قول خودمان «دینگ دینگ دینگ»، برویم سراغش!

Right, so I have six sentences here and nothing else.

درست است، بنابراین من در اینجا شش جمله دارم و هیچ چیز دیگری.

Why?

چرا؟

Because you're going to help me figure out which phrase goes with which sentence.

زیرا شما به من کمک خواهید کرد تا بفهمم کدام عبارت با کدام جمله است.

Which would be the best way to use the phrases we learned.

بهترین راه برای استفاده از عباراتی که یاد گرفتیم.

There were six I taught you, so we're going to go six to the board, starting off with

شش نفر بودند که من به شما یاد دادم، بنابراین ما شش نفر را به هیئت مدیره می‌رویم، با

number one: They really want to fight with somebody.

شماره یک شروع می‌کنیم: آنها واقعاً می‌خواهند با کسی دعوا کنند .

What is the best phrase that works with that sentence?

بهترین عبارتی که با آن جمله کار می کند چیست؟

Okay, if you remember, it was in the round one category, and it was "Spoiling for a fight".

بسیار خوب، اگر یادتان باشد در رده راند یک بود و «اسپویل کردن برای مبارزه» بود.

You could say they were spoiling for a fight.

می توان گفت آنها برای دعوا اسپویل می کردند.

Why?

چرا؟

Remember, I said they really want to do it, their attitude is going bad, they're spoiling

یادت باشد، گفتم آنها واقعاً می خواهند این کار را انجام دهند، رفتارشان بد می شود، آنها برای دعوا خراب می شوند

for a fight.

.

They really want to fight with somebody.

آنها واقعاً می خواهند با کسی دعوا کنند.

They're looking for a fight or argument.

آنها به دنبال دعوا یا مشاجره هستند.

Number two: I ate too much and had to stop before I was sick.

شماره دو: من بیش از حد غذا خوردم و قبل از اینکه مریض شوم مجبور شدم غذا را قطع کنم.

So, I ate too much and I had to stop before I was sick.

بنابراین، من بیش از حد غذا خوردم و قبل از اینکه مریض شوم مجبور شدم آن را متوقف کنم.

That's a hint, I'm helping you.

این یک اشاره است، من به شما کمک می کنم.

[tapping] Or... okay.

[ضربه زدن] یا... باشه.

We can use one of two here.

در اینجا می توانیم از یکی از این دو استفاده کنیم.

You could say "I tapped out.", like I'm at a buffet, I'm eating a lot of food and I'm

می توانید بگویید "من بیرون زدم."، مثل اینکه در یک بوفه هستم، غذای زیادی می خورم و

like "Oh, I've eaten so much food, I'm tapping out, I'm done.", or I can "Throw in the towel.",

مانند "اوه، من خیلی غذا خوردم، دارم بیرون می زنم، من" تمام شد.»، یا می‌توانم «حوله را بیندازم.»،

and some people when they're eating, they'll pick up a napkin and they throw the napkin,

و بعضی‌ها وقتی دارند غذا می‌خورند، دستمالی را برمی‌دارند و دستمال را پرت می‌کنند،

they throw it and are like "Oh, I'm done".

آن را پرت می‌کنند و مثل «اوه، من هستم» می‌گویند. انجام شده".

They've tapped out or they're throwing in the towel.

آنها به بیرون ضربه زده اند یا در حال پرتاب کردن هستند.

What about number three?

شماره سه چطور؟

[roaring] That's right.

[غرش] درست است.

You fight with everything you had, remember I talked about tooth and nail.

تو با هر چی که داری دعوا میکنی، یادت باشه از دندون و ناخن حرف زدم.

To go tooth and nail is to fight with everything you've got, right?

دندون و ناخن رفتن یعنی جنگیدن با هرچیزی که داری، درسته؟

It's not just my hands or my elbows, it's now tooth and nail, down to the basics.

این فقط دست ها یا آرنج های من نیستند، اکنون به دندان و ناخن، به اصول اولیه رسیده اند.

Number four: She said she wanted to enter the race for president.

شماره چهار: او گفت که می خواهد وارد رقابت برای ریاست جمهوری شود.

El presidente.

ال رئیس جمهور

Hm.

هوم

If I were wearing a hat, I could do it, but I don't have one.

اگر من کلاه بر سر داشتم، می توانستم این کار را انجام دهم، اما کلاه ندارم.

Remember we talked about throwing your hat in the ring, it means to enter the competition,

یادت هست در مورد پرتاب کلاه در رینگ صحبت کردیم، یعنی وارد مسابقه شوی،

and I told you a lot of times people talk about throwing their hat in the ring for competitions,

و من به شما گفتم که خیلی از اوقات مردم در مورد پرتاب کلاه خود در رینگ برای مسابقات صحبت می کنند،

yeah?

بله؟

Okay.

باشه.

Number five: They knew this was the last opportunity to win, so they put everything they had on

شماره پنج: آنها می دانستند که این آخرین فرصت برای برنده شدن است، بنابراین هر چه داشتند

the lottery.

در قرعه کشی قرار دادند.

On the lottery, you know, buying a ticket to buy a billion dollars, or 200 million or

در قرعه کشی، می دانید، خرید بلیط برای خرید یک میلیارد دلار، یا 200 میلیون یا

50 million.

50 میلیون.

I forgot to get my lottery ticket today!

یادم رفت امروز بلیط قرعه کشی ام را بگیرم!

Which one is the best phrase you learned that could be used here?

کدام یک بهترین عبارتی است که یاد گرفتید و می توانید در اینجا استفاده کنید؟

Remember, go for broke?

یادت هست برو برای شکست؟

When you go for broke, you say they went for broke, when you go for broke, you give everything

وقتی به دنبال شکست هستید، می گویید که آنها به دنبال شکست هستند، وقتی برای شکستن می روید، هر چه

you have and you're maybe left with zero dollars or have nothing left, but you hope if you

دارید را می دهید و شاید با صفر دلار بمانید یا چیزی برایتان باقی نماند، اما امیدوارید اگر

take this opportunity, you might win.

از این فرصت استفاده کنید، ممکن است برنده شوید. .

And number six: The competition wasn't ready for them, so they won easily.

و شماره شش: مسابقه برای آنها آماده نبود، بنابراین آنها به راحتی پیروز شدند.

Correct.

درست.

If the competition's not ready, they don't see you coming, so it means it's easy to win,

اگر مسابقه آماده نباشد، آنها شما را نمی بینند که در حال آمدن هستید، بنابراین به این معنی است که برنده شدن آسان است،

you win hands down, right?

شما برنده می شوید، درست است؟

So, it's very easy for you, you don't even have to try.

بنابراین، این برای شما بسیار آسان است، حتی لازم نیست تلاش کنید.

And you guys did a pretty good job because that is kind of tough.

و شما بچه ها کار بسیار خوبی انجام دادید زیرا این کار به نوعی سخت است.

I didn't give you any kind of help or anything to look at, so if you were able to do all

من هیچ کمکی به شما نکردم یا چیزی که بخواهید به آن نگاه کنید، بنابراین اگر توانستید هر

six before I was done, congratulations, you are a contender for the MMA the English way!

شش مورد را قبل از اتمام من انجام دهید، تبریک می گویم، شما یک مدعی برای MMA به روش انگلیسی هستید!

And if you needed some help, well, you know where you are.

و اگر به کمک نیاز داشتید، خوب، می دانید کجا هستید.

We talked about taking it on the chin and other things like that.

در مورد گرفتن آن روی چانه و چیزهای دیگر از این قبیل صحبت کردیم.

But if you took it on the chin, at least you finished the test with me.

اما اگر آن را روی چانه گرفتید، حداقل آزمایش را با من تمام کردید.

Now, before you go, I want to give you a bonus, as always, and in this case, the bonus is

حالا قبل از رفتن، می خواهم مثل همیشه به شما یک جایزه بدهم و در این مورد، پاداش

going to be some things that you hear people talking about, and these are the opposites.

چیزهایی است که می شنوید مردم در مورد آنها صحبت می کنند و اینها برعکس هستند.

And what I mean by opposites: if you hear one, the other means the exact opposite meaning.

و منظور من از اضداد: اگر یکی را می شنوید ، معنای دیگر دقیقاً مخالف است.

So, the first one, we'll start with an iron jaw.

بنابراین، اولین مورد، ما با یک فک آهن شروع می کنیم .

We used to talk about Iron Mike Tyson.

ما قبلا در مورد آیرون مایک تایسون صحبت می کردیم.

He had an iron jaw.

او فک آهنی داشت.

You hit him, nothing would happen.

تو اونو زدی هیچ اتفاقی نمیوفته

If someone's got an iron jaw, or a tough jaw, or a tough chin they say, it means they've

اگر کسی فک آهنی داشته باشد یا فک محکمی داشته باشد یا چانه محکمی داشته باشد به این معنی است

got a strong jaw, they can take a hit.

که فک محکمی دارد، می تواند ضربه بخورد.

So, you guys go "That company's got an iron jaw.

بنابراین، شما بچه ها بگویید "آن شرکت فک آهنی دارد.

It will be hard to beat them because they're tough.

شکست دادن آنها سخت خواهد بود زیرا آنها سرسخت هستند.

Strong."

قوی."

A glass jaw is like, you hit it and it breaks like glass.

فک شیشه ای مثل این است که به آن ضربه می زنی و مثل شیشه می شکند.

It shatters or breaks.

می شکند یا می شکند.

If someone has a glass jaw, it means they're weak; easy to defeat.

اگر کسی فک شیشه ای داشته باشد، به این معنی است که ضعیف است. آسان برای شکست

If a company has a glass jaw, it means it's easy to break them or beat them.

اگر یک شرکت فک شیشه ای داشته باشد، به این معنی است که شکستن آنها یا ضرب و شتم آنها آسان است.

Lightweight / Heavyweight.

سبک / سنگین وزن.

Some of you right now are going to think heavyweight is like "250lbs!!" or "220 kilos, heavyweight

برخی از شما در حال حاضر فکر می کنید وزن سنگین مانند "250 پوند!!" یا "220 کیلو، دسته سنگین

division!", but that would be like 400lbs... okay, so 125 kilos!!

وزن!"، اما این می تواند مانند 400 پوند... باشه، پس 125 کیلو!!

But it also has a different meaning.

اما معنای دیگری نیز دارد.

So heavyweight means bigger, lightweight means small.

بنابراین سنگین وزن به معنای بزرگتر، سبک وزن به معنای کوچک است.

Sometimes you see little fighters like "De de de de de de" and they're really tiny and

گاهی اوقات شما مبارزان کوچکی مانند "De de de de de de" را می بینید و آنها واقعاً کوچک هستند و

they move really fast, they're lightweight division.

واقعاً سریع حرکت می کنند ، آنها بخش سبک وزن هستند .

But it also has another thing.

ولی یه چیز دیگه هم داره

When you say somebody's a heavyweight, if you're in business and you say "Oh, you know,

وقتی می گویید کسی سنگین وزن است، اگر در تجارت هستید و می گویید "اوه، می دانید،

Amazon is a heavyweight in the electronic business - the electronic movement business."

آمازون یک وزنه سنگین در تجارت الکترونیک است - تجارت حرکت الکترونیکی."

or what have you.

یا چی داری

Heavyweight means strong, big, and tough.

سنگین وزن به معنای قوی، بزرگ و سرسخت است.

So, it's not just that they have a lot of weight, they're heavyweight.

بنابراین، فقط این نیست که آنها وزن زیادی دارند، بلکه سنگین وزن هستند.

They have a lot of power.

آنها قدرت زیادی دارند.

That's why you call them heavyweights.

به همین دلیل است که آنها را سنگین وزن می نامید.

A lightweight means not much competition.

سبک وزن به معنای رقابت زیاد نیست.

It's a lightweight firm, right?

این یک شرکت سبک وزن است، درست است؟

When you look at James - me versus Amazon, I'm lightweight.

وقتی به جیمز نگاه می کنید - من در مقابل آمازون، من سبک وزن هستم.

They're a heavyweight contender, right?

آنها مدعی سنگین وزن هستند، درست است؟

So heavyweight means strong competition, lightweight means not much competition.

بنابراین سنگین وزن یعنی رقابت قوی، سبک وزن یعنی رقابت زیاد.

But it also refers to the size of the person you're talking about.

اما به اندازه شخصی که در موردش صحبت می کنید نیز اشاره دارد.

Lightweight is tiny, heavyweight is big, but when people and companies are usually talking

سبک وزن کوچک است، سنگین وزن بزرگ است، اما وقتی مردم و شرکت ها معمولاً در

about heavyweights, they talk about Microsoft, Nike, James ESL and Mr. E, one day, one day!

مورد وزنه های سنگین صحبت می کنند، در مورد مایکروسافت، نایک، جیمز ESL و آقای E صحبت می کنند، یک روز، یک روز!

Okay.

باشه.

Now, the last pair I'm going to show you is "running on empty" and "gas in the tank".

اکنون، آخرین جفتی که به شما نشان خواهم داد «روی خالی دویدن» و «گاز در باک» است.

In martial arts, gas in the tank means cardiovascular.

در هنرهای رزمی، گاز در تانک به معنای قلب و عروق است.

It means you have a lot of gas in the tank, it means you have a lot of energy, you can

یعنی شما مقدار زیادی بنزین در باک دارید ، یعنی انرژی زیادی دارید، می

keep going, alright?

توانید ادامه دهید، خوب؟

Sometimes they say you don't have any gas in the tank, which means the opposite.

بعضی وقتا میگن تو باک بنزین نداری یعنی برعکس.

Not a lot of cardiovascular, you can't go on, you're tired.

قلب و عروق زیاد نیست، شما نمی توانید ادامه دهید ، شما خسته هستید.

But generally, when we say, "You've got a lot of gas in the tank.", think of your car.

اما به طور کلی، وقتی می گوییم: " بنزین زیادی در باک داری."، به ماشین خود فکر کنید.

If you put gas, or some of you will say petrol in the tank, you can go a long way, that's

اگر بنزین بریزید یا برخی از شما بگویند بنزین در باک می توانید راه زیادی را طی کنید، به

why you have gas in the tank.

همین دلیل در باک بنزین دارید.

I can take a long trip.

من می توانم یک سفر طولانی داشته باشم.

When you don't have any gas in the tank, one of the things we say is "running on empty".

وقتی شما هیچ بنزینی در باک ندارید، یکی از چیزهایی که می گوییم این است که "در حال خالی کار کردن".

Now, running on empty is not exactly the same as not having gas in the tank.

حالا کار کردن با حالت خالی دقیقاً مشابه نداشتن بنزین در باک نیست.

It means you're working but you have no resources left.

این بدان معناست که شما در حال کار هستید اما هیچ منبعی ندارید .

Here's an example: you haven't had food in three days, you haven't had sleep in two days,

این یک مثال است: سه روز است که غذا نخورده‌اید، دو روز است که نخوابیده‌اید،

you haven't had water in one day, but you get up to go to work.

یک روز است که آب نخورده‌اید، اما برای رفتن به محل کارتان بلند می‌شوید.

That's right, you're running on empty.

درست است، شما در حال اجرا در حالت خالی هستید.

There's nothing keeping you going, but you still go.

هیچ چیزی تو را نگه نمی دارد، اما تو همچنان می روی.

And sometimes, when people are fighting and they're running on empty, you can see they've

و گاهی اوقات، وقتی مردم دعوا می‌کنند و خالی می‌دوند، می‌بینی

got nothing left, and they keep going.

که چیزی برایشان باقی نمانده است و به راه خود ادامه می‌دهند.

That guy's running on empty.

اون پسر خالی داره می دوه

Now sometimes, they'll he has no gas in the tank, but their opposites are "gas in the

در حال حاضر گاهی اوقات، آنها هیچ بنزینی در مخزن ندارند، اما متضاد آنها عبارتند از "گاز در

tank", full of energy, "running on empty", there's no resources to be used and they're

مخزن"، پر از انرژی، "خالی کار کردن"، هیچ منبعی برای استفاده وجود ندارد و آنها

almost finished.

تقریباً تمام شده اند.

So, I've given you some opposites, you've got some phrases that you've learned.

بنابراین، من به شما چند متضاد داده ام، شما عباراتی دارید که یاد گرفته اید.

I'm going to give you one more little piece you can use, okay?

من یک قطعه کوچک دیگر به شما می دهم که بتوانید از آن استفاده کنید، باشه؟

We're just going to the homework.

ما فقط به سر مشق شب می رویم.

So, what I want you to do is some homework, and doing the homework, I want you to create

بنابراین، آنچه من از شما می خواهم انجام تکالیف است، و در انجام تکالیف، از شما می خواهم که

a three sentence paragraph and tell a quick story with Joe Rogan, remember, the guy with

یک پاراگراف سه جمله ای ایجاد کنید و یک داستان سریع با جو روگان بگویید، به یاد داشته باشید، مردی با

the Joe Rogan Experience, being the main actor in it.

تجربه جو روگان، بازیگر اصلی فیلم است . آی تی.

So, go check out his YouTube page, come back here, and then use a story using what I gave

بنابراین، به صفحه یوتیوب او سر بزنید، به اینجا برگردید ، و سپس از داستانی استفاده کنید که

you from the first round, during the fight, and the omega, the last round, or you can

از همان راند اول، در طول مبارزه، و امگا، راند آخر، استفاده کنید، یا می توانید

use some of these opposites I just gave you and create a very interesting story.

از برخی از این موارد متضاد استفاده کنید. به شما داد و داستان بسیار جالبی خلق کرد.

And don't forget to do the quiz!

و انجام مسابقه را فراموش نکنید!

And where will you find the quiz?

و آزمون را از کجا پیدا خواهید کرد؟

Well, you're going to go to www.engvid.com , where there is the quiz and several other

خوب، شما می خواهید به www.engvid.com بروید ، جایی که آزمون و چندین ویدیوی دیگر وجود دارد

videos that you're going to enjoy doing starring not just myself but other teachers who are

که از انجام آنها لذت خواهید برد، نه فقط خودم، بلکه معلمان دیگری که

really good at what they do.

واقعاً در کاری که انجام می دهند خوب هستند.

Anyway, listen, it's been fun and as always, thank you very much.

به هر حال گوش کن خیلی جالب بود و مثل همیشه خیلی ممنون.

Don't forget to tap the like or subscribe button, and I'll see you in the future.

فراموش نکنید که روی دکمه لایک یا اشتراک ضربه بزنید تا در آینده شما را ببینم.