Learn English color expressions to talk about situations & emotions

Hmm, hmm, this is really cool.

هوم، هوم، این واقعا عالی است.

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

Right now I'm kind of tickled pink about the information I just got from this.

در حال حاضر من در مورد اطلاعاتی که به تازگی از این به دست آورده ام به نوعی غلغلک داده ام.

It's on answers while you sleep, lucid dreaming.

در هنگام خواب روی پاسخ‌ها ، رویای شفاف است.

Why am I telling you all this?

چرا این همه را به شما می گویم؟

Well, today I want to tell you how in English...

خب، امروز می‌خواهم به شما بگویم چگونه به زبان انگلیسی...

Or show you in English how we use colours to talk about your mood or your emotions.

یا به شما به انگلیسی نشان دهم که چگونه از رنگ‌ها برای صحبت در مورد خلق و خو یا احساسات شما استفاده می‌کنیم.

All right?

خیلی خوب؟

I'm sure in your own culture you use colour when you talk about something to describe

من مطمئن هستم که در فرهنگ خودتان وقتی در مورد چیزی صحبت می کنید از رنگ استفاده می کنید تا

how someone is feeling.

احساس دیگران را توصیف کنید.

And we have...

و ما داریم...

I've got six for you, and I'm going to give you basically what they mean, and I'm going

من شش تا برای شما دارم، و اساساً معنای آنها را به شما می‌دهم، و می‌خواهم

to give you some idioms that go with it.

برخی اصطلاحات را به شما بگویم که با آن مطابقت دارند.

Later on I'm going to also do for you something a little else, I'll show you how we use colours

بعداً کار کمی دیگر نیز برای شما انجام خواهم داد، به شما نشان خواهم داد که چگونه از رنگ ها

to talk about behaviour, so not just how you think or feel, but how you act.

برای صحبت در مورد رفتار استفاده می کنیم، بنابراین نه فقط اینکه چگونه فکر می کنید یا احساس می کنید، بلکه چگونه عمل می کنید.

Okay?

باشه؟

Give you a couple of those, and then, of course, we'll have our quiz.

یکی دو تا از آن ها را به شما بدهم، و سپس ، البته، ما آزمون خود را خواهیم داشت.

So, you ready?

پس آماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

"How are you feeling today?"

"امروز چطوری؟"

Well, E, how are you feeling?

خوب، ای، شما چه احساسی دارید؟

You're feeling a little flushed, a little blue in the face?

آیا کمی برافروخته شده اید ، کمی آبی در صورتتان احساس می کنید؟

No?

نه؟

A little red in the face?

کمی قرمزی در صورت؟

Let's go to the board and find out what these colours are.

بیایید به تابلو برویم و بفهمیم این رنگ ها چیست.

So, let's start with the colour that contains everything, white.

بنابراین، اجازه دهید با رنگی که شامل همه چیز است، سفید شروع کنیم.

When you are white it means you are afraid, scared.

وقتی سفید هستید به این معنی است که می ترسید، می ترسید.

Someone might say: "You're as white as a sheet."

ممکن است کسی بگوید: "تو مثل یک ملحفه سفیدی."

The reason why they said that is because usually when we're afraid all of the blood goes from

دلیل اینکه آنها این را گفتند این است که معمولاً وقتی می ترسیم همه خون از

your body, from your hands and your feet to your heart so you can run faster if you need

بدن شما، از دست ها و پاهای شما به قلب شما می رود تا در صورت نیاز

to escape.

به فرار سریعتر بدوید.

So your colour gets lighter.

بنابراین رنگ شما روشن تر می شود.

It doesn't matter what colour you are, funny enough, you get lighter.

مهم نیست چه رنگی باشی، به اندازه کافی خنده دار، روشن تر می شوی.

You can see it in some colour...

شما می توانید آن را در برخی از رنگ ها ببینید ...

People of different colours more, but generally put, it means your colour is not there because

افراد با رنگ های مختلف بیشتر، اما به طور کلی، به این معنی است که رنگ شما آنجا نیست،

the blood is not there, you must be afraid.

زیرا خون آنجا نیست ، باید بترسید.

So you're as white as a sheet, like a ghost.

پس تو مثل یک ورق سفیدی، مثل یک روح.

Okay?

باشه؟

Let's go to the next colour, so we're going a little darker here, yellow.

بیایید به رنگ بعدی برویم، بنابراین در اینجا کمی تیره تر می شویم، زرد.

Now, I've gots a big belly.

حالا من شکم بزرگی دارم

When somebody calls you a yellow belly they're saying: "You're a coward."

وقتی کسی به شما می گوید شکم زرد است، آنها می گویند: "تو یک ترسو هستی."

It means you're weak, you're afraid.

یعنی ضعیفی، می ترسی.

Now, this one you're afraid because something scared you.

حالا از این یکی می ترسی چون چیزی تو را ترسانده است.

When you're a yellow belly, you're always afraid like a little mouse, you don't want

وقتی شکمتان زرد است، همیشه مثل یک موش کوچک می ترسید، نمی

to get into a fight or trouble, you might get hurt.

خواهید وارد دعوا یا مشکل شوید، ممکن است صدمه ببینید.

So it means I can never depend on you when the situation is bad because you're too afraid

بنابراین به این معنی است که وقتی شرایط بد است هرگز نمی توانم به شما تکیه کنم زیرا شما بیش از حد از

to help.

کمک کردن می ترسید.

So, while being white means you're afraid of something that just happened, something

بنابراین، در حالی که سفید بودن به این معنی است که شما از چیزی می ترسید که به تازگی اتفاق افتاده است، چیزی

has scared you, this one means you have no strength.

شما را ترسانده است، این یکی به این معنی است که شما هیچ قدرتی ندارید.

You're the opposite of strong, you're weak.

شما برعکس قوی هستید، شما ضعیف هستید.

You're a coward, you're afraid of being hurt.

تو ترسو هستی، می ترسی صدمه ببینی.

Let's go to red.

بریم سراغ قرمز.

Now, there are two types of red.

حالا دو نوع قرمز وجود دارد.

Sometimes when people are turning red they are angry, like the Hulk.

گاهی اوقات وقتی مردم قرمز می شوند، مانند هالک عصبانی می شوند.

Except the Hulk turns green and we're not turning green.

با این تفاوت که هالک سبز می شود و ما سبز نمی شویم.

But when you see them getting...

اما وقتی می بینید که دارند

Their head starts getting redder and redder or darker in colour, usually what that means

... سرشان قرمزتر و قرمزتر یا تیره تر می شود، معمولاً به این معنی

is the blood is rushing to their face.

است که خون به صورتشان هجوم می آورد.

Now, in doing that, there are two meanings.

حال در انجام آن دو معنا وجود دارد.

The first one is angry.

اولی عصبانی است.

They're like: "[Breathes heavily]".

آنها مانند: "[به شدت نفس می‌کشد]".

And the face gets redder and redder.

و صورت قرمز و قرمزتر می شود.

You go: "I think they're angry."

شما بروید: "فکر می کنم آنها عصبانی هستند."

And we will say: "He's red in the face."

و خواهيم گفت: صورتش سرخ است.

Angry, you can see it.

عصبانی، می توانید آن را ببینید.

You can see the blood and the heat.

می توانید خون و گرما را ببینید.

The second is turning red as in embarrassment.

دومی مثل خجالت قرمز می شود.

This is funny because in this case the blood comes to the face but it's from embarrassment.

این خنده دار است زیرا در این مورد خون به صورت می آید اما از خجالت است.

You're like: "Oh.

می گویی: "اوه

My underwear is showing.

، لباس زیرم نشان می دهد

Oh.

. اوه،

I'm embarrassed", and your face gets red.

خجالت می کشم" و صورتت قرمز می شود.

Okay?

باشه؟

So one is angry and you can almost feel the heat off of them, and the other one is: "Oh",

بنابراین یکی عصبانی است و شما تقریباً می توانید گرمای آنها را احساس کنید و دیگری این است: "اوه"،

embarrassment, shame.

خجالت، شرم.

Okay?

باشه؟

So, I'm telling you this because if you hear these two things, like turning red does not

بنابراین، من این را به شما می گویم زیرا اگر این دو مورد را شنیدید، مانند قرمز

mean getting angry.

شدن به معنای عصبانی شدن نیست.

Red in the face is angry, but this one, if someone says you're turning red, it means

قرمزی در صورت عصبانی است، اما این یکی، اگر کسی بگوید شما قرمز می شوید، به این معنی

you've gone from being comfortable to being ashamed.

است که از حالت راحت به شرمندگی رسیده اید.

Right?

درست؟

Or embarrassed of what has happened.

یا از اتفاقی که افتاده خجالت زده

Let's go to pink.

بریم سراغ صورتی.

I said to you before I was tickled pink.

قبل از اینکه صورتی غلغلک کنم بهت گفتم.

When you tickle somebody, they: "[Laughs]", they laugh.

وقتی کسی را قلقلک می‌دهی، او می‌گوید: «[می‌خندد]»، می‌خندد.

Okay?

باشه؟

So, tickling someone pink means to make them happy.

بنابراین، غلغلک دادن کسی صورتی به معنای خوشحال کردن اوست.

So if someone's tickled pink to meet you, it means they're happy to meet you.

بنابراین اگر کسی برای ملاقات با شما غلغلک داد ، به این معنی است که از ملاقات شما خوشحال است.

Because when we say, like, someone's in the pink of health, it's happy and healthy.

زیرا وقتی می گوییم، مثلاً فردی در حالت صورتی سلامت است، خوشحال و سالم است.

It's good.

خوبه.

It's a good thing.

این چیز خوبی است.

And you might notice, like, pink bubbles, we use it for little girls, and happiness

و ممکن است متوجه شوید، مانند حباب های صورتی، ما از آن برای دختر بچه ها استفاده می کنیم، و

is pink, pink, pink, so you're tickled pink.

شادی صورتی، صورتی، صورتی است، بنابراین شما صورتی غلغلک می دهید.

What about green?

در مورد سبز چطور؟

Well, green is the colour of envy, envy or jealousy.

خوب، سبز رنگ حسادت، حسادت یا حسادت است.

These emotions are basically...

این عواطف اساسا

They are different.

... متفاوت هستند.

Okay.

باشه.

When you envy someone you want what they have.

وقتی به کسی حسادت می‌کنی، همان چیزی را می‌خواهی که او دارد.

So if I have a pen, you want a pen, too.

پس اگر من یک خودکار دارم، شما هم یک خودکار می خواهید.

I'm envious of you.

من به شما حسادت می کنم.

So if you have a good job, they want a good job as well.

بنابراین اگر شما شغل خوبی دارید، آنها هم شغل خوبی می خواهند.

If you have a lovely husband or wife, they want a husband or wife as well.

اگر زن یا شوهر دوست داشتنی دارید، آنها هم زن یا شوهر می خواهند.

Jealous is different.

حسادت فرق داره

Dunh-dunh-dunh-dunh.

دانه-دونه-دونه-دونه.

Jealousy is when you want the exact thing that person has.

حسادت زمانی است که شما دقیقا همان چیزی را که آن شخص دارد می خواهید.

So if you have a good wife, they don't want their own, they want yours.

پس اگر شما همسر خوبی دارید، آنها همسر خود را نمی خواهند، بلکه همسر شما را می خواهند.

If they're jealous of your house or car, they don't want to have their own, they want yours.

اگر آنها به خانه یا ماشین شما حسادت می کنند، نمی خواهند خانه خود را داشته باشند، آنها مال شما را می خواهند.

So you can understand this is probably like a creature, a monster, not a nice person,

بنابراین می توانید بفهمید که این احتمالاً مانند یک موجود است، یک هیولا، نه یک فرد خوب،

so we say things like: "Green-eyed monster", because they're looking at your stuff and

بنابراین ما چیزهایی مانند "هیولا چشم سبز" می گوییم، زیرا آنها به چیزهای شما نگاه می کنند و می

saying: "I want it.

گویند: "من آن را می خواهم.

I want it.

من می خواهم.

I want it."

من آن را می خواهم."

Or: "Green with envy."

یا: "سبز از حسادت."

They're green because they want your stuff.

آنها سبز هستند زیرا چیزهای شما را می خواهند.

All right?

خیلی خوب؟

But this one here really tells you, gives you an idea of monster, being that what they

اما این یکی در اینجا واقعاً به شما می‌گوید، به شما تصوری از هیولا می‌دهد، این که آنچه آنها

want is yours or something similar you have, so they don't seem like your friends, they

می‌خواهند مال شما یا چیزی شبیه به آن شماست ، بنابراین آنها شبیه دوستان شما

seem more like a monster to you.

به نظر نمی‌رسند، بلکه برای شما بیشتر شبیه یک هیولا به نظر می‌رسند.

Okay?

باشه؟

Green-eyed monster.

هیولای چشم سبز.

Blue.

آبی.

Blue, the sky is blue which is a nice colour.

آبی، آسمان آبی است که رنگ خوبی است.

But funny enough, when somebody says: "Are you feeling blue?" or "You look a little blue",

اما به اندازه کافی خنده دار است، وقتی کسی می گوید: "آیا احساس آبی داری؟" یا "تو کمی آبی به نظر میرسی"،

we don't mean the sky which is happy and good.

منظورمان آسمانی نیست که شاد و خوب باشد.

We mean you feel down and sad, and not good.

منظور ما این است که شما احساس ناراحتی و ناراحتی می کنید و خوب نیستید.

So on many songs...

بنابراین در بسیاری از آهنگ ها...

We actually have a genre or style of songs called "The Blues" where it's very sad music.

ما در واقع یک سبک یا سبک از آهنگ ها به نام "The Blues" داریم که در آن موسیقی بسیار غمگینی است.

My dog just died, and I lost my job.

سگم تازه مرد و من کارم را از دست دادم.

I got me the blues.

بلوز رو برام گرفتم

Sad, right?

غمگین، درسته؟

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

But sometimes also you're talking to somebody and they're just not listening to you, and

اما گاهی اوقات شما با کسی صحبت می کنید و او فقط به شما گوش نمی دهد، و

you're really, really trying, and you think I'm going to be red in the face, no.

شما واقعاً، واقعاً تلاش می کنید، و فکر می کنید که صورت من قرمز خواهد شد، نه.

I'm going to be blue in the face because, like, all my oxygen is gone.

صورتم کبود می شود ، چون تمام اکسیژنم از بین رفته است.

I've used all of it.

من از همه استفاده کردم

[Pants] I can't talk anymore.

[شلوار] من دیگر نمی توانم صحبت کنم.

I'm just out of breath because you're just not listening.

فقط نفسم بند میاد چون تو فقط گوش نمیدی

So I'm not red as in angry, I'm exhausted because I have nothing left because you're

پس من مثل عصبانیت سرخ نیستم، خسته هستم چون چیزی برایم باقی نمانده چون تو

making me blue in the face, I've been talking until I was blue in the face.

صورتم را آبی می کنی، تا زمانی که صورتم آبی شده بود صحبت می کردم.

Okay?

باشه؟

So to talk until you're blue in the face means you can talk and lose all your oxygen, but

بنابراین صحبت کردن تا زمانی که صورتتان کبود شود به این معنی است که می توانید صحبت کنید و تمام اکسیژن خود را از دست بدهید، اما

it has no effect in the situation.

هیچ تاثیری در این وضعیت ندارد.

And...

و...

Oh my gosh, we're back up to white, I'm afraid.

اوه خدای من، ما به سفید برگشتیم، می ترسم.

Pa-dum-dum.

پا-دوم-دوم.

Anyway.

به هر حال.

So what I want to do from here is...

پس کاری که از اینجا می‌خواهم انجام دهم این است که...

Now, I've told you or given you some...

حالا، من به شما گفته‌ام یا به شما برخی از آن‌ها را داده‌ام...

Some colours, well, six to be exact, I've given you what they mean and represent, and

برخی از رنگ‌ها، خوب، دقیقاً شش رنگ، من به شما معنی و نشان‌دهنده آن‌ها و

some idioms that we use to talk about these colours in conversation to talk about someone's

برخی اصطلاحات را داده‌ام. که ما برای صحبت در مورد این رنگ ها در گفتگو استفاده می کنیم تا در مورد

emotional state or their mood.

وضعیت عاطفی یا خلق و خوی شخصی صحبت کنیم.

I'm going to come back in a second, I'm going to give you some other colours and tell you

من یک ثانیه دیگر برمی گردم، چند رنگ دیگر به شما می دهم و به شما می گویم

how that's behaviour.

این رفتار چگونه است.

So it's not colours for emotion, but the behaviour someone is using.

بنابراین رنگ‌ها برای احساسات نیستند، بلکه رفتاری هستند که دیگران از آن استفاده می‌کنند.

So isn't this fun?

پس این سرگرم کننده نیست؟

When you were in kindergarten or grade school you learned about colours, now we're using

وقتی در مهدکودک یا دبستان بودید درباره رنگ ها یاد گرفتید، اکنون ما از

them for emotions.

آنها برای احساسات استفاده می کنیم.

I hope you're going to be tickled pink when we get back.

امیدوارم وقتی برگردیم غلغلک داده شده باشی.

Okay, we're back, and time to talk about behaviour because we've talked about emotions, but emotions

خوب، ما برگشتیم، و زمان صحبت در مورد رفتار است، زیرا در مورد احساسات صحبت کرده ایم، اما

are here or here, and behaviour is what you do-okay?-or your actions.

احساسات اینجا یا اینجا هستند، و رفتار همان کاری است که شما انجام می دهید - خوب است؟ - یا اعمال شما.

So, if someone says you're green, they go, you know: "Mr. E's really green at the...

بنابراین، اگر کسی بگوید شما سبز هستید، می‌رود، می‌دانید: "آقای E واقعاً سبز است در...

He's green", they usually mean you're new, you have never done this before, you've never

او سبز است"، معمولاً به این معنی است که شما تازه کار هستید، قبلاً هرگز این کار را نکرده‌اید، هرگز نکرده‌اید.

done this action.

این عمل را انجام داد

It's not emotion.

این احساس نیست.

It means you're new at the job or new at the position, so you're green.

به این معنی است که شما در کار جدید هستید یا در موقعیت جدید هستید، بنابراین سبز هستید.

It's like flowers, before a flower gets colour, the whole thing is green.

مثل گل است، قبل از اینکه یک گل رنگ بگیرد، همه چیز سبز است.

And then after when the flower opens up like a rose, it will start going green, green,

و بعد از اینکه گل مانند گل رز باز می شود، شروع به سبز شدن، سبز،

green, then the bulb, the top part will open, and a colour will come.

سبز می کند، سپس پیاز، قسمت بالایی باز می شود و رنگی می آید.

But before that, it's new until it opens, then it's green.

ولی قبلش تازه تا باز میشه بعد سبز میشه.

Red, to get caught red-handed...

قرمز، برای گیر افتادن در دست...

If you get caught red-handed it means you're doing something at this moment and someone

اگر دستت را گرفتار کردند به این معنی است که در این لحظه دارید کاری انجام می دهید و یکی

catches you.

شما را می گیرد.

So if you were stealing money from someone and you put your hand in, they would catch

پس اگر از کسی پول دزدی می کردی و دستت را در می آوردی،

you red-handed.

تو را با دست می گرفت.

All right?

خیلی خوب؟

So, red would probably go with the embarrassment that we talked about, emotionally you'd be

بنابراین، قرمز احتمالاً با خجالتی که ما در مورد آن صحبت کردیم، همراه خواهد بود، از نظر احساسی شما

embarrassed because you were caught red-handed.

خجالت می‌کشید، زیرا به دام افتادید.

Hot, right in the situation.

داغ، درست در موقعیت.

Okay?

باشه؟

And brown, brown nose.

و بینی قهوه ای و قهوه ای.

Okay, how do I explain?

باشه چجوری توضیح بدم

You know your bum-bum, that bum-bum down there?

می دانی آدم بدجنس خود را، آن ادم بداخلاق آن پایین؟

Well, you know, you go number two...

خوب، می دانید، شما به شماره دو بروید

There's number one and number two.

... شماره یک و شماره دو وجود دارد.

Well, number two comes there.

خوب، شماره دو می آید آنجا.

If somebody puts their nose in there it's going to become brown.

اگر کسی بینی خود را در آنجا فرو کند، قهوه ای می شود.

Okay?

باشه؟

So when we say you are a brown noser, it means you kiss people's bums or their butts.

بنابراین وقتی می گوییم شما یک دماغ قهوه ای هستید، به این معنی است که شما ناقص یا باسن افراد را می بوسید.

You brown nose, you kiss it in order to get a better job, or permission, or someone would

دماغت قهوه ای، برای اینکه کار بهتری پیدا کنی ، یا اجازه بگیری، یا کسی دوستت داشته باشد، آن را

like you.

می بوسی.

So, if there's a girl that you like and you're always saying: "You're so pretty, and so nice,

بنابراین، اگر دختری هست که دوستش دارید و همیشه می‌گویید: "تو خیلی خوشگلی، خیلی خوب،

and so smart.

و خیلی باهوشی.

Everything you do is magic", you're brown nosing, meaning you're kissing her on the

هر کاری که انجام می‌دهی جادویی است"، بینی قهوه‌ای هستی، یعنی او را می‌بوسی. روی

butt so that she will like you to give you something nice.

لب به لب تا او دوست داشته باشد که شما چیز خوبی به شما بدهید.

Now, usually this happens at work.

در حال حاضر، معمولا این اتفاق در محل کار می افتد.

You'll say some guy's a brown noser, you're like: "Look at that brown noser over there.

می گویید فلان مرد دماغ قهوه ای است، می گویید: "آن دماغ قهوه ای آن طرف را

Look at him talk to the boss.

نگاه کنید. او را نگاه کنید که با رئیس صحبت می کند.

Kissing the boss's bum because he wants to get the job."

بداخلاق رئیس را می بوسد زیرا می خواهد کار را بدست بیاورد."

Now, "brown nosing", we're generally trying to say that your work isn't good enough for

اکنون، "دماغ قهوه ای"، ما به طور کلی سعی می کنیم بگوییم کار شما به اندازه کافی خوب نیست

you to get it, so when you brown nose you feel that your work isn't good enough so you

که بتوانید آن را بدست آورید، بنابراین وقتی بینی قهوه ای می کنید احساس می کنید کار شما به اندازه کافی خوب نیست، بنابراین

try to say good things in order to get the boss or someone to like you more because you

سعی می کنید چیزهای خوبی بگویید. برای اینکه رئیس یا کسی شما را بیشتر دوست داشته باشد زیرا شما

really don't believe in your own skills.

واقعاً به مهارت های خود اعتقاد ندارید.

Because we usually say over here, if you're good enough you don't need to brown nose.

زیرا ما معمولاً در اینجا می گوییم، اگر به اندازه کافی خوب هستید، نیازی به قهوه ای شدن بینی ندارید.

Okay?

باشه؟

So, these are three uses of colour to talk about behaviour.

بنابراین، این سه کاربرد رنگ برای صحبت در مورد رفتار است.

All right?

خیلی خوب؟

As opposed to just talking about the emotions.

برخلاف صحبت کردن در مورد احساسات.

But just to test that you understand what I meant when I did my little chart, I'm going

اما فقط برای آزمایش اینکه متوجه منظور من در هنگام انجام نمودار کوچکم می‌شوید، می‌خواهم

to give you a test of: Match the colours-ours-ours-ours-ours.

به شما آزمایشی بدهم: رنگ‌ها را با هم هماهنگ کنید.

They spend a lot of money on sound effects here, so, that's where that's from.

آنها پول زیادی را برای جلوه های صوتی اینجا خرج می کنند، بنابراین، از آنجاست.

Okay.

باشه.

"Peter was tickled __________ at the promotion."

"پیتر در تبلیغات غلغلک داد __________ ."

[Clicks tongue] What do you think it was?

[زبان کلیک می کند] فکر می کنید چه بود؟

"Peter was tickled", let me see...

"پیتر غلغلک شد"، بگذار ببینم...

"pink". Oh, sorry, I don't think you care about c's.

"صورتی". اوه، متاسفم، من فکر نمی کنم شما به c ها اهمیت دهید.

"Peter was tickled pink", okay?

"پیتر صورتی قلقلک داده شد"، باشه؟

"Peter was tickled pink at the promotion."

"پیتر در تبلیغات غلغلک دادن صورتی بود ."

And pink means happy, so Peter was happy he got the promotion.

و صورتی به معنای خوشحالی است، بنابراین پیتر خوشحال بود که این ترفیع را دریافت کرد.

Good for you.

خوش به حالت.

Okay.

باشه.

"Will turned __________ as a sheet when he heard the gunshot."

"ویل با شنیدن صدای تیراندازی، __________ را به عنوان یک برگه تبدیل کرد."

Yeah, that would scare me, too.

بله، این من را نیز می ترساند.

And when you're scared...

و وقتی می ترسی...

Remember I said all the blood leaves your face so you look white?

یادت هست گفتم تمام خون از صورتت می رود تا سفید به نظر بیای؟

So you're as white as a sheet.

پس شما مثل یک ملحفه سفید هستید.

Right?

درست؟

So, like, oo, like ghost, bang, colour goes, you turn white from a gunshot.

بنابراین، مانند، اوو، مانند شبح، انفجار، رنگ می رود، شما از یک تیراندازی سفید می شوید.

What about Greg?

در مورد گرگ چطور؟

"Greg was __________ with envy when he saw Josh's new Mercedes."

"گرگ با دیدن مرسدس جدید جاش __________ حسادت کرد."

What a beautiful car.

چه ماشین زیبایی

I wish I had one.

کاش یکی داشتم

That's right, green.

درست است، سبز.

He was green with envy.

از حسادت سبز شده بود.

I should have done this in different colours, it would have been so much more impressive.

من باید این کار را در رنگ های مختلف انجام می دادم، بسیار چشمگیرتر می شد.

Can you imagine if this was green and that was pink?

آیا می توانید تصور کنید که این سبز بود و صورتی؟

But I don't have those colours.

اما من آن رنگ ها را ندارم.

But I do have green, so hold on a second.

اما من رنگ سبز دارم، پس یک لحظه صبر کنید.

[Whistles] This is a commercial break.

[سوت ها] این یک استراحت تجاری است.

Doo-doo-doo-doo-doo-doo-doo.

دوو دوو دوو دوو.

There.

آنجا.

Like I said, we spare no expense here at the engVid Production Company, so you can get

همانطور که گفتم، ما در اینجا در شرکت تولید engVid از هیچ هزینه ای دریغ نمی کنیم، بنابراین شما می توانید

everything you want.

هر چیزی را که می خواهید بدست آورید.

Okay?

باشه؟

So I've got to figure out a couple more so you don't know just yet.

بنابراین من باید چند مورد دیگر را کشف کنم تا شما هنوز ندانید.

I'm hiding these colours so you'll have to see after.

من این رنگ ها را پنهان می کنم، بنابراین شما باید بعد از آن ببینید.

Now, we know he was green with envy.

حالا می دانیم که او از حسادت سبز شده بود.

What about Bobby?

بابی چطور؟

"Bobby was feeling __________ in the face after he tried to convince the girl to date him."

"بابی بعد از اینکه سعی کرد دختر را متقاعد کند که با او قرار بگذارد، در صورت __________ احساس می کرد."

Oh, that's a plane bringing in the answer.

اوه، این یک هواپیما است که پاسخ را می دهد.

See? Here it comes. It's dropping. Thank you.

دیدن؟ اینجا می آید. داره میریزه متشکرم.

Thanks a lot.

خیلی ممنون.

Dropped in from the sky.

از آسمان افتاد.

Like I said, spare no expense, airplanes delivering markers for your convenience.

همانطور که گفتم، از هیچ هزینه ای دریغ نکنید، هواپیماهایی که نشانگرها را برای راحتی شما تحویل می دهند.

He was blue in the face.

صورتش آبی بود.

Now, I know there're some of you out there, going...

حالا، می‌دانم که برخی از شما آنجا هستید،

Out there, saying: "Hey, James, I could have said: "red in the face", but remember "red

بیرون می‌روید، می‌گویید: «هی، جیمز، می‌توانستم بگویم: «قرمز در صورت»، اما یادت باشد «قرمز

in the face" would be angry.

در صورت» عصبانی می‌شود.

Now, if you're trying to convince somebody, you're going to be talking to them.

حالا، اگر می‌خواهید کسی را متقاعد کنید، با او صحبت می‌کنید.

Remember we talked about exhausted?

یادتان هست در مورد خستگی صحبت کردیم؟

If you're angry at a girl for not wanting to date you, I think she doesn't want to date

اگر از دست دختری عصبانی هستید که نمی‌خواهد با شما قرار بگذارد، فکر می‌کنم او نمی‌خواهد. تا

you even more now.

حالا بیشتر با

You've given her one more reason to say: "No, not you.

تو قرار بگذارم، تو یک دلیل دیگر به او دادی که بگوید: «نه، تو نیستی.

You're too angry."

تو خیلی عصبانی هستی.»

But "blue in the face" would mean he's like: "Come on, please, please.

اما «صورت آبی» به این معناست که او اینگونه است: «بیا، لطفاً.

I'll take you to dinner.

میبرمت شام

Please. McDonald's. Please? I'll pay. Please? Please?"

لطفا. مک دونالد. لطفا؟ من پرداخت خواهم کرد. لطفا؟ خواهش می کنم؟"

He's getting exhausted, and she's like: "No.

او دارد خسته می شود، و او می گوید: "نه.

No. No. No. No. No. No."

So he talks until he's blue in the face, but it didn't change her mind and he was exhausted.

نه. نه.

Okay?

نه.

Now, how about the last one, what's this one?

"Rose was __________ with embarrassment because her underwear was showing."

"رز از خجالت __________ بود چون لباس زیرش نشان داده شده بود."

- Oo, oo. - Rosey, Rosey, Rosey.

- اوه، اوه. - رزی، رزی، رزی.

Now, I'm going to stop you for a second here because some of you are smart, and you're

thinking: "Roses are usually what colour, pink?"

: "رزها معمولاً چه رنگی هستند، صورتی؟"

Wrong.

اشتباه است.

Roses are red, and that colour is here.

گل رز قرمز است و آن رنگ اینجاست.

Roses are red, and she was embarrassed.

گل رز قرمز است و او خجالت می کشید.

Remember I said red can be angry but it can also be embarrassed?

یادتان باشد گفتم قرمز می تواند عصبانی باشد اما می تواند خجالت بکشد؟

So if your underwear was showing you'd be embarrassed.

پس اگر لباس زیر شما نشان می داد که خجالت می کشی.

Oh, that's terrible. Shameful.

اوه، این وحشتناک است. شرم آور است.

And your underwear, your face would be red.

و لباس زیرت، صورتت قرمز می شود.

So you've noticed we've got: "Peter was tickled pink", p to P. "Will turned white", W to w,

بنابراین متوجه شدی که داریم: "پیتر صورتی غلغلک داده شده بود "، ص تا ص. "ویل سفید شد. "، W به w،

"Greg was green", G to g.

"گرگ سبز بود"، G

Yeah, yeah, yeah, you get it.

Okay, I don't have to go...

We call that alliteration.

I'm trying to teach you another technique, which is how you can take one piece of information

به g. یک تکنیک دیگر، این است که چگونه می توانید یک قطعه از اطلاعات را

that you know, and if you do it just the right way, you can use it to remember another piece

که y می دانید، و اگر این کار را درست انجام دهید ، می توانید از آن برای به خاطر سپردن اطلاعات دیگری استفاده کنید

of information.

.

In this case we started with the P to the p, and if you write a sentence with that,

در این مورد ما با P به p شروع کردیم ، و اگر جمله ای را با آن بنویسید،

Paul, pink, tickled pink, you'll notice...

Paul، صورتی، صورتی غلغلک داده شده ، متوجه خواهید شد...

Or Paulettes or whatever, that you will remember this idiom because you'll have something to

یا Paulettes یا هر چیز دیگری، که این اصطلاح را به خاطر خواهید آورد زیرا چیزی برای

help you. Cool, huh? We do try.

کمک به شما داشته باشد باحال، ها؟ ما تلاش می کنیم

I give you a little bit, and I give you a little more, and you keep taking and taking.

من کمی به تو می دهم و کمی بیشتر به تو می دهم و تو مدام می گیری و می گیری.

Anyway, listen, I hope you were tickled pink by this lesson.

به هر حال، گوش کنید، امیدوارم با این درس غلغلک داده شده باشید.

I am not embarrassed by my actions on this particular video, nor will I ever be, but

من از اقداماتم در مورد این ویدیو خاص خجالت نمی کشم و هرگز نخواهم بود، اما متأسفانه

I do have to get going unfortunately.

باید ادامه دهم .

And you know that I love you.

و میدونی که دوستت دارم

I'm not trying to brown nose right now.

من در حال حاضر سعی نمی کنم بینی را قهوه ای کنم.

I do.

انجام میدهم.

But I got to go, so before I go I just want to give you a quick message to make sure you

اما من باید بروم، بنابراین قبل از رفتن فقط می‌خواهم یک پیام سریع به شما بدهم تا مطمئن شوید که

subscribe somewhere around here.

در جایی در اینجا مشترک شده‌اید.

And go to engVid, which is www.eng as in English, vid as in video.com ( www.engvid.com ) where

و به engVid بروید، که به زبان انگلیسی www.eng است، vid as in video.com (www.engvid.com) که در آنجا

you can do the test that comes with this, and meet some of the other fabulous teachers

می توانید آزمونی را که همراه با آن است انجام دهید، و با برخی از معلمان شگفت انگیز دیگری

that I work with.

که من با آنها کار می کنم ملاقات کنید. .

Anyway, of course it's been fun.

به هر حال، البته جالب بود.

Oh, here comes that plane again.

اوه، دوباره آن هواپیما می آید.

It was fun. Bye. I got to go.

سرگرم کننده بود. خدا حافظ. من باید برم.

Like I said, we spare no expenses.

همانطور که گفتم ما از هیچ هزینه ای دریغ نمی کنیم.

I'm flying out of here.

من دارم از اینجا پرواز میکنم

Mm-hmm. Mm-hmm. Ciao.

مممم مممم سیائو