Learn 13 HEART EXPRESSIONS in English ❤️

"She seduced him with some light-hearted banter."

"او را با برخی شوخی های سبک دل فریب داد."

[Laughs] Huh?

[می خندد] ها؟

Are you trying to tell me something?

سعی می کنی چیزی به من بگویی؟

Hi, guys.

سلام بچه ها.

James.

جیمز

The heart - it's the thing that keeps us alive; it's in our chest, and in English, we use it

قلب - این چیزی است که ما را زنده نگه می دارد. در سینه ما است، و در انگلیسی، ما از آن

to use it for a lot of expressions.

برای استفاده از آن برای بسیاری از عبارات استفاده می کنیم.

And E, here, is helping us, showing us, you know, how we can have fun with it.

و E، در اینجا، به ما کمک می کند، به ما نشان می دهد، می دانید، چگونه می توانیم با آن سرگرم شویم.

And I'm going to have some fun teaching you this lesson, and you're going to have some

و من از آموزش این درس به شما لذت خواهم برد، و شما از

fun learning some things; especially on this special holiday, Valentine's, where we celebrate

یادگیری برخی چیزها لذت خواهید برد. به خصوص در این تعطیلات خاص، ولنتاین، جایی که ما

love and the heart.

عشق و قلب را جشن می گیریم.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, here, E is saying the balloon is light; not heavy.

بنابراین، در اینجا، E می گوید بالون سبک است. سنگین نیست.

So that's not serious.

پس جدی نیست

Another word for "heavy" is "serious".

کلمه دیگر برای "سنگین" "جدی" است.

And "heart", it means with emotion, so this is a light emotion or a fun thing to talk about;

و «قلب» به معنای با احساس است، پس این یک احساس سبک یا یک چیز سرگرم کننده برای صحبت کردن است.

fun conversation.

گفتگوی سرگرم کننده

Are you ready to have some fun?

آیا آماده هستید تا کمی تفریح ​​کنید؟

You'll learn...

شما یاد خواهید گرفت...

So, our little hearts will tell us which phrase we're talking about, and they all have to

بنابراین، قلب کوچک ما به ما خواهد گفت که در مورد کدام عبارت صحبت می کنیم، و همه

do with sort of an emotional quality; how the emotions come together.

آنها به نوعی کیفیت احساسی مربوط می شوند. چگونه احساسات با هم جمع می شوند

And our big heart, we have a couple of them: "heart of gold", "half-hearted", "change of

و دل بزرگ ما، دوتا داریم: «دل طلا»، «نیمه دل»، «تغییر

heart", "cross my heart", "follow your heart".

دل»، «از دلم بگذر»، «به دنبال دلت برو».

I've expanded some of them out here, but let's go from here.

من برخی از آنها را در اینجا گسترش داده ام، اما بیایید از اینجا برویم.

"Heart of gold" is...

"قلب طلا" است ...

Well, gold is precious, right?

خوب، طلا گرانبها است، درست است؟

It's special.

این خاص است.

If you have a heart of gold, we usually say you're a very good person.

اگر قلب طلایی دارید، معمولاً می گوییم که شما فرد بسیار خوبی هستید.

"He has a heart of gold.

"او قلب طلایی دارد.

They're nice".

آنها خوب هستند."

"Half-hearted" I'll come to in a letter...

در نامه ای به «نیمه دل» می رسم...

Later.

بعداً.

"A change of heart", I'll do that as well.

"تغییر قلب"، من هم این کار را خواهم کرد.

But this one I like, here.

اما این یکی را دوست دارم، اینجا.

These two I want to tell you about.

این دو مورد را می خواهم به شما بگویم.

You'll see people go: "Cross my heart", and it means: "I promise", because my heart...

مردم را خواهی دید که می‌روند: «از قلبم عبور کن» ، یعنی: «قول می‌دهم»، چون قلبم...

Remember what I said about heart?

یادت هست در مورد قلب چه گفتم؟

If you don't have a heart, you will die, so when I say: "Cross my heart", I mean, like:

اگر دل نداشته باشی میمیری، پس وقتی می گویم: «از قلبم بگذر» یعنی:

"I promise so much that I put my life on it.

«آنقدر قول می دهم که جانم را روی آن

I cross my heart this is true."

بگذارم، از دل می گذرم این درست است. "

And: "Follow your heart".

و: «از دلت پیروی کن».

"Follow your heart" means: Do what you love.

«از دلت پیروی کن» یعنی: کاری را که دوست داری انجام بده.

Seeing clearly is not something I'm good at or love, but you get the point.

واضح دیدن چیزی نیست که من در آن مهارت داشته باشم یا دوستش داشته باشم، اما شما متوجه موضوع می شوید.

So, if you like playing soccer, play soccer.

بنابراین، اگر دوست دارید فوتبال بازی کنید، فوتبال بازی کنید.

If you like to read, read.

اگر دوست دارید بخوانید، بخوانید.

If you want to start a business, start a business.

اگر می خواهید یک کسب و کار راه اندازی کنید، یک کسب و کار راه اندازی کنید.

Follow your heart because, you know, it's the thing you love.

از قلبت پیروی کن چون میدونی این چیزیه که دوستش داری.

Right now I'm having a "heart to heart" with you.

در حال حاضر من با شما "دل به دل" دارم.

And what is "heart to heart"?

و «قلب به دل» چیست؟

A serious conversation.

یک گفتگوی جدی

So, if you say to someone: "Okay"...

بنابراین، اگر به کسی بگویید: "باشه"...

You have a girlfriend: "Nancy, we have to have a heart to heart."

دوست دختر داری: "نانسی، ما باید دل به دل داشته باشیم."

She'll go: -"Baby, what about?"

او می رود: -"عزیزم، چطور؟"

-"Your breath, it stinks."

-" نفست، بو می ده."

Okay?

باشه؟

"Heart to heart", serious conversation.

«قلب به دل»، گفتگوی جدی.

"By heart".

"ازبر".

Like my heart, it's always there for me.

مثل قلب من، همیشه در کنار من است.

I don't need to think about it, I don't need to try to make it work; it's just there.

من نیازی به فکر کردن در مورد آن ندارم، من نیازی به تلاش برای انجام آن ندارم. فقط آنجاست

When you know something by heart, it means you know something completely; you don't have

وقتی چیزی را از روی قلب می دانید، به این معنی است که چیزی را کاملاً می دانید. لازم نیست آن

to study it, you don't have to look at it.

را مطالعه کنید، لازم نیست به آن نگاه کنید.

Like, if I'm reading this book: "She seduced him with some light-hearted banter", I'm reading.

مثلاً اگر دارم این کتاب را می خوانم: " او را با شوخی های سبک دله اغوا کرد"، دارم می خوانم.

If I know it by heart, I will say: "She seduced him with some light-hearted banter.

اگر از صمیم قلب بدانم، می گویم: " او با شوخی های سبک دله او را اغوا کرد.

I do not need to look; I know it by heart."

من نیازی به نگاه کردن ندارم، این را از روی قلب می دانم."

Okay?

باشه؟

That means you don't need to study; you know it.

این بدان معناست که شما نیازی به مطالعه ندارید. خودت میدونی.

No one should question you on it.

هیچ کس نباید از شما در مورد آن سوال کند.

"Have your heart set on something".

«دلتان را به چیزی بسپارید».

You really want it.

شما واقعا آن را می خواهید.

It's, like, you see a shirt, and you think the shirt is amazing, and you really want

مثل این است که یک پیراهن را می بینید و فکر می کنید که پیراهن فوق العاده است و واقعاً

to have this shirt.

می خواهید این پیراهن را داشته باشید.

If you have your heart set on it, it will actually make you cry if you don't get it.

اگر دلتان به این موضوع دوخته شده باشد، اگر آن را نفهمید، در واقع گریه شما را در می آورد.

Or a job, you really want a job and you go for that job, and you have your heart set

یا یک شغل، شما واقعاً یک کار می خواهید و به دنبال آن کار می روید، و دل خود را

on it - it means: I want this very, very strongly.

روی آن دوخته اید - یعنی: من این را خیلی خیلی قوی می خواهم.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Here's one.

اینجا یکی است.

I like this one: "take heart".

این یکی را دوست دارم: "دل بگیر".

Watch romance movies, you'll see this.

فیلم های عاشقانه تماشا کنید، این را خواهید دید.

You're not going to see...

قرار نیست ببینی...

Or if you see Batman from the 1960s, you'll say: "Take heart, bat-watchers.

یا اگر بتمن دهه 1960 را ببینی ، می گویید: "خفاش نظاره گرها دلتنگ باش.

Batman will get out of it.

بتمن از آن خارج خواهد شد

We promise."

. قول می دهیم."

It means: "Be encouraged.

یعنی: «تشویق باش ایمان داشته باش،

Have faith.

Know that things will be good."

بدان که کارها خوب می شود».

So if you're a little girl and your father goes: "Take heart.

پس اگر دختر کوچولویی و پدرت می‌گوید: "دلتو بگیر،

Our dog will come back."

سگ ما برمی‌گردد."

You really shouldn't; he's gone for good, but if he says: "Take heart" - be encouraged,

شما واقعا نباید. او برای همیشه رفته است، اما اگر بگوید: "دلتو بگیر" - دلگرم باش،

have faith the dog will come back.

ایمان داشته باش که سگ باز خواهد گشت.

You can believe.

شما می توانید باور کنید.

Okay?

باشه؟

"Take heart we will make America great again."

قلبت را بگیر، ما دوباره آمریکا را بزرگ خواهیم کرد.»

I don't believe I said that.

باور نمیکنم اینو گفتم

Forgive me, everybody, please.

من را ببخشید، همه، لطفا.

Okay.

باشه.

And Donald, I am not talking to you.

و دونالد، من با تو صحبت نمی کنم.

So, moving on.

بنابراین، در حال حرکت است.

I can say: "Cross my heart", we talked about it up there - promise.

می توانم بگویم: "از قلب من عبور کن"، ما در مورد آن صحبت کردیم - قول بده.

I promise Donald I'm not.

به دونالد قول می دهم که نیستم.

But let's go up here: "to not have a heart to do something", it means you couldn't do

اما بیایید به اینجا برویم: "دل نداشتن برای انجام کاری"، به این معنی است که شما نمی توانید

it because it was really, really wrong or really, really bad and you know it's bad.

آن را انجام دهید زیرا واقعاً، واقعاً اشتباه بود یا واقعاً بسیار بد بود و می دانید که بد است.

So, did any of you guys watch Bambi?

خب، آیا کسی از شما بامبی را تماشا کرد؟

Do you know what happens to Bambi?

آیا می دانید چه اتفاقی برای بامبی می افتد؟

Bambi's momma?

مامان بامبی؟

You don't?

شما این کار را نمی کنید؟

Oh.

اوه

[Shoots] Now, I wouldn't have the heart to do that.

[تیراندازی] حالا، من دلی برای انجام این کار ندارم.

See?

دیدن؟

I would not have the heart to kill Bambi's mother.

دلم نمی خواهد مادر بامبی را بکشم .

And if some of you don't know that, I am very sorry that I just ruined your life.

و اگر برخی از شما این را نمی دانید، بسیار متاسفم که زندگی شما را خراب کردم.

Bambi's mother gets killed, but I wouldn't have the heart to kill her.

مادر بامبی کشته می شود، اما من دلم نمی خواهد او را بکشم.

Okay?

باشه؟

So, when you don't have the heart to say something, it's like telling children there's no Santa Claus.

بنابراین، وقتی دلی برای گفتن چیزی ندارید، مثل این است که به بچه ها بگویید بابا نوئل وجود ندارد.

Most of us don't have the heart to say there's no Santa Claus.

بسیاری از ما دل نداریم که بگوییم بابانوئل وجود ندارد.

E, he tells a child, he'd go: "There's no Santa Claus.

E، او به یک کودک می گوید، او می رفت: "بابانوئل وجود ندارد .

No Santa Claus."

نه بابا نوئل."

I don't have the heart to do that.

من قلب این کار را ندارم.

Okay?

باشه؟

It means I cannot do that because it's not nice; it's too unkind.

این بدان معناست که من نمی توانم این کار را انجام دهم زیرا خوب نیست . خیلی نامهربان است

"Change of heart".

"تغییر قلب".

A "change of heart" means from something maybe, like: "I love you.

"تغییر قلب" یعنی از چیزی شاید، مانند: "دوستت دارم.

I love you" to: "I hate you!"

دوستت دارم" به: "از تو متنفرم!"

You've changed your heart; you've changed your mind.

شما قلب خود را تغییر داده اید. نظرت عوض شد

You go into a store and go: "Oh, I love these shoes.

شما وارد یک فروشگاه می شوید و می گویید: "اوه، من این کفش ها را دوست دارم .

I think I want to buy them.

فکر می کنم می خواهم آنها را بخرم.

They're amazing."

آنها فوق العاده هستند."

Then you put them on and go: "Ow, ew, ow, they hurt."

بعد آنها را می پوشی و می روی: "اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو."

I have a change of heart; I don't want the shoes anymore.

من یک تغییر قلب دارم؛ من دیگر کفش را نمی خواهم.

I've changed my feelings.

من احساساتم را تغییر داده ام

All right?

خیلی خوب؟

The worst is when you're dating a girl and she has a change of heart - that's bad; it

بدترین حالت زمانی است که با یک دختر قرار ملاقات می گذارید و او نظرش تغییر می کند - این بد است.

hurts real, like, in here.

واقعاً دردناک است، مثل اینجا.

Anyway, "in the heart of hearts".

به هر حال «در دل دلها».

Okay.

باشه.

There's a heart, and inside the heart, there's a heart.

یک قلب وجود دارد و در درون قلب یک قلب وجود دارد.

It means in the most honest, truest place in you.

یعنی در صادقانه ترین و واقعی ترین مکان شما.

Inside of you; the real you.

درون تو؛ تو واقعی

If someone says to you: "In your heart of hearts, do you believe?"

اگر کسى به تو بگوید: «در دل ایمان مى‏آورى؟»

They mean: "In that part of you that's really, really true and honest, the real you, do you

منظور آنها این است: "در آن بخش از شما که واقعاً، واقعاً صادق و صادق است، شما واقعی هستید، آیا

believe truly inside?"

واقعاً به درون خود اعتقاد دارید؟"

Because we say many things, but when they say: "In your heart of hearts", not just the

چون ما خیلی چیزها می گوییم، اما وقتی می گویند: «در دلت»، نه فقط

words, but go deep inside: "Is this true to you?"

حرف، بلکه به اعماق درونت برو: «این برای تو صادق است ؟»

That's what they say: "in your heart of hearts".

این است که می گویند: "در قلب شما".

"In my heart of hearts I believe this", it means from the deepest part of me; the most

«در قلبم این را باور دارم» یعنی از اعماق وجودم. صادقانه ترین

honest part.

قسمت

And "half-hearted", oh, boys and girls, that means to not do your best.

و "نیمه دل"، آه، پسران و دختران، این به این معنی است که بهترین کار را انجام ندهید.

That's how I spent most of my high school.

بیشتر دوران دبیرستانم را اینگونه گذراندم.

Okay?

باشه؟

Yeah.

آره

"I put in half-hearted work", it means, it's like: "Ah, I'm not going to really work that

"کار نیمه کاره گذاشتم"، یعنی اینطوری می شود: "آه، من واقعاً اینقدر کار نمی کنم

hard."

."

Yes.

آره.

And I think most of us are like that, right?

و من فکر می کنم اکثر ما اینطور هستیم، درست است؟

In something, taking out the garbage, you do it half-hearted, like: "Okay, I'll take

در چیزی، زباله ها را بیرون می آورید، آن را نیمه کاره انجام می دهید، مانند: "باشه، من

it out."

آن را بیرون می آورم."

All right?

خیلی خوب؟

Or cleaning the toilet: "Okay, I'm going to do it."

یا تمیز کردن توالت: "باشه، من این کار را انجام می دهم."

You don't really don't want to do it; your heart's not into it.

شما واقعاً نمی خواهید این کار را انجام دهید. دلت بهش نمیخوره

When somebody has their heart into something, they do it 100%.

وقتی کسی دلش برای کاری است، آن را 100 درصد انجام می دهد.

When it's half-hearted, it's like: "If I have to, I'll do it.

وقتی نیمه کاره می شود مثل: "اگر مجبور باشم انجام می دهم.

Ah."

آخ."

Anyway, I half-heartedly want to go on to the next part of our lesson because it's a

به هر حال من از ته دل می خواهم به قسمت بعدی درسمان بروم چون یک

quiz.

مسابقه است.

Well, actually, I don't mind.

خوب، در واقع، من مهم نیست.

In my heart of hearts, I think it's good for you, but I'm sure you half-heartedly will:

در قلب من، فکر می کنم برای شما خوب است ، اما مطمئن هستم که شما با نیمه جان این کار را خواهید کرد:

"Don't, James, because then I have to think."

"نکن، جیمز، زیرا پس از آن باید فکر کنم."

But let's face facts: Thinking is where you learn the most and learn best.

اما بیایید با حقایق روبرو شویم: تفکر جایی است که شما بیشتر یاد می گیرید و بهترین چیزها را می آموزید.

Let's go do our quiz.

بیا بریم امتحانمون رو انجام بدیم

[Snaps]

[فیلم می‌گیرد]

Okay, so time to get back for a little heart to heart on "heart".

بسیار خوب، پس وقت آن است که کمی به قلب «قلب» برگردیم.

Of course, I have to give you your bonus, so I'm going to give you three other ones,

البته، من باید پاداش شما را به شما بدهم، بنابراین می خواهم به شما سه جایزه دیگر بدهم،

but this time I'm going to give you the meaning and then I'm going to give you the phrase

اما این بار معنای آن را به شما می دهم و سپس عبارتی را

that usually goes with it.

که معمولاً با آن همراه است را به شما می دهم. آی تی.

So, sometimes when we talk about being excited or scared, we say: "My heart skipped a beat.

بنابراین، گاهی که از هیجان یا ترس صحبت می کنیم، می گوییم: «قلب من یک تپش زد.

My heart skipped a beat", which means if your heart goes: "[Beat], [beat], [beat]", it will

خواهد

go: "[Beat], [pause], [beat], [beat], [pause]".

رفت: "[بیت]، [مکث]، [ضربه]، [ضربه]، [مکث]".

And you're like: "What?

و شما مانند: "چی؟

What happened?"

چی شد؟"

I was scared, so my heart almost stopped for a second and then jumped again.

من ترسیده بودم، بنابراین قلبم تقریباً یک ثانیه متوقف شد و دوباره پرید.

So: "My heart skipped a beat because I was excited.

بنابراین: "قلب من به دلیل هیجان زدگی به تپش افتاد .

"Will I win the car?

"آیا ماشین را برنده خواهم شد؟

Will I win the car?

آیا من ماشین را برنده خواهم شد؟

[Gasp], [beats], [pause]."

[نفس]، [تپش]، [مکث].»

Or I'm scared; somebody scares me: "Boo!"

یا من می ترسم؛ یکی مرا می ترساند: «بو!»

Nervous: "My heart was in my mouth.

عصبی: «قلبم در دهانم بود.

I'm nervous."

من عصبی هستم."

So, you're about to...

بنابراین، شما در

Let's say you're about to get married and you see your beautiful wife coming down, and

شرف ازدواج هستید و می بینید که همسر زیبای خود در حال پایین آمدن است

you're nervous, and you're like...

، و شما عصبی هستید، و مانند

You're so excited that, or nervous, or: What's going to happen next?

... خیلی هیجان زده هستی، یا عصبی، یا: بعدش چه اتفاقی می افتد

Your heart is in your throat; you can feel it up here, like when I'm making this sound.

؟ قلبت در گلویت است، می توانی آن را در اینجا احساس کنی، مثل زمانی که من این صدا را می دهم

It's up here; not down in my chest.

. اینجا بالاست؛ نه در سینه من.

Happy or entertaining.

خوشحالم یا سرگرم کننده.

Remember at the beginning Mr. E had the balloon and he was holding it up, and he had a big

یادتان هست در ابتدا آقای E بادکنک را داشت و او آن را بالا نگه می داشت و لبخند بزرگی

smile on his face?

بر لب داشت؟

That means happy or entertaining.

این یعنی خوشحال یا سرگرم کننده.

Mr. E was enjoying himself or he was happy.

آقای E داشت از خودش لذت می برد یا خوشحال بود.

So, if you have a "light-hearted conversation", it's usually a fun conversation or a happy

پس اگر شما یک "مکالمه سبک دل" دارید ، معمولاً یک مکالمه سرگرم کننده یا یک گفتگوی شاد است

conversation; it's not serious and it's not...

؛ نه جدی است و

It's not sad.

نه ... غم انگیز نیست.

Cool?

جالب است؟

Well, time for us to do our quiz.

خب، وقت آن است که امتحان خود را انجام دهیم

All right?

. خوب

Are you ready?

؟ آماده؟

I love this complete lesson format.

من این فرمت کامل درس را دوست دارم.

Right?

درست است؟

You come in, get a lesson, get a quiz, get a bonus, and then another quiz.

شما وارد شوید، یک درس بگیرید، یک مسابقه بگیرید، یک جایزه بگیرید، و سپس یک مسابقه دیگر

It's like going to school.

. مثل رفتن به مدرسه است.

[Laughs] Anyway, let's go.

[می خندد] به هر حال، بیایید برویم.

So: "The doctor didn't _________________ to tell

بنابراین: " دکتر نمی _________________ به تلفن

Mr. E he would die in five minutes."

آقای E او پنج دقیقه دیگر خواهد مرد."

Oof.

اوف.

It has to be didn't want to be unkind.

باید نمی خواست نامهربان باشد.

Which one did we do about unkind or too mean?

کدام یک را در مورد نامهربانی یا خیلی بد رفتار کردیم؟

Yeah, that's mean saying you're going to die in five minutes.

آره، به این معنی است که می گویید پنج دقیقه دیگر می میرید.

Yes: "The doctor didn't have the heart".

بله: «دکتر دل نداشت».

Remember we said that's too hard, too mean?

یادتان هست گفتیم خیلی سخت است، خیلی بد؟

The doctor didn't have...

دکتر

Didn't have...

نداشت... نداشت...

Didn't have the heart to tell Mr. E. He didn't have the heart to do it; it's just too mean.

دل نداشت به آقای E. دلش نمی آمد این کار را بکند. خیلی بد است

Okay?

باشه؟

Cool.

سرد.

What about the next one?

در مورد بعدی چطور؟

"The girl had a _________________ with her boyfriend about her strong feelings for him."

"دختر یک _________________ با دوست پسرش در مورد احساسات شدید او نسبت به او داشت."

Okay?

باشه؟

And we have to use it...

و ما باید از آن استفاده کنیم

It means serious talk.

... یعنی صحبت جدی.

A serious talk.

یه صحبت جدی

Okay.

باشه.

There are two people involved, right?

دو نفر درگیر هستند، درست است؟

"Heart to heart", see?

"قلب به قلب"، می بینید؟

Two people: "heart to heart".

دو نفر: «دل به دل».

"...a heart to heart".

"...یک دل به دل".

Serious talk, right?

صحبت های جدی، درست است؟

You have a hard talk from your heart.

شما یک صحبت سخت از دل دارید.

How about number three?

شماره سه چطور؟

"In order to pass the test on engVid, James had to know the alphabet _________________."

جیمز برای قبولی در آزمون engVid باید الفبای _________________ را می دانست.

And this is to memorize, so you don't have to study anymore or look at it because you

و این برای حفظ کردن است، بنابراین دیگر مجبور نیستید مطالعه کنید یا به آن نگاه کنید زیرا آن را می

know it.

دانید.

That's right, you know it: "by heart".

درست است، شما آن را می دانید: "از قلب".

I know it by heart, so I don't need to study it; I know it.

من آن را از روی قلب می دانم، بنابراین نیازی به مطالعه آن ندارم. من آن را می دانم.

How about this one?

این یکی چی؟

"His _________________ on going to Japan for cherry blossom season."

"_________________ او برای رفتن به ژاپن برای فصل شکوفه های گیلاس."

Japan has a beautiful season in May where there's some beautiful flowers and they're

ژاپن فصل زیبایی در ماه مه دارد که در آن تعدادی گل زیبا وجود دارد و

all white, and, like, you might really, really want to do it.

همه آنها سفید هستند، و شاید واقعاً بخواهید این کار را انجام دهید.

You really want to do this or really want something.

شما واقعاً می خواهید این کار را انجام دهید یا واقعاً چیزی می خواهید .

And what do we say when you really want something?

و وقتی واقعاً چیزی می خواهید چه می گوییم؟

You, what?

تو، چی؟

Remember we said your heart is set on something?

یادت هست گفتیم دلت روی چیزی است؟

To really want it; my "heart was set on".

واقعاً آن را بخواهی؛ "قلب من برپا شد".

"His heart was set on going to Japan for cherry blossom season."

"دلش برای رفتن به ژاپن برای فصل شکوفه های گیلاس بود."

Right?

درست؟

So, his heart was: "I really want that."

بنابراین، قلب او این بود: "من واقعاً آن را می خواهم."

Next: "They enjoyed a _________________ conversation

بعدی: "آنها از یک مکالمه _________________

about Mickey Mouse."

درباره میکی ماوس لذت بردند."

And Mickey Mouse is funny because Mickey Mouse makes me laugh, right?

و میکی موس خنده دار است زیرا میکی موس مرا می خنداند، درست است؟

Does Mickey Mouse make you laugh?

آیا میکی موس شما را می خنداند؟

I've got a joke for you; it's going to make you laugh.

من یک شوخی برای شما دارم؛ این شما را می خنداند.

I said he was going, and I put the word "sent".

گفتم می رود و کلمه فرستاده را گذاشتم.

Nobody sent him there; sorry, guys.

کسی او را به آنجا نفرستاد. بچه ها متاسفم.

See, that's light-hearted.

ببینید، این ساده دل است.

He was set.

او تنظیم شد.

His heart was set on going.

دلش به راه افتاد.

Cool?

سرد؟

Sorry, let's get back down here.

ببخشید، بیایید به اینجا برگردیم.

Now that we're laughing, and it's going to be a similar phrase: "They enjoyed a _________________

حالا که ما داریم می خندیم، و این یک عبارت مشابه خواهد بود: "آنها از یک

conversation about Mickey Mouse."

مکالمه _________________ درباره میکی موس لذت بردند."

You saw me laughing because it was funny.

دیدی که می خندم چون خنده دار بود.

I hope you got the hint from there because I made a mistake and I thought it was funny,

امیدوارم نکته رو از اونجا گرفته باشید چون من اشتباه کردم و به نظرم خنده دار بود

and I was happy.

و خوشحال شدم.

"light-hearted".

"با نشاط".

A light-hearted conversation, which we've just had about Mickey Mouse and my mistake.

یک مکالمه ساده، که همین الان درباره میکی موس و اشتباه من داشتیم.

Anyway, that's our quick quiz.

به هر حال، این مسابقه سریع ما است.

I do have some homework for you.

من چند تکلیف برای شما دارم

Bit tough, bit tough, but hey, you can do it; you're big boys and girls.

کمی سخت، کمی سخت، اما هی، شما می توانید آن را انجام دهید. شما دختر و پسر بزرگی هستید

I want you to write out a sentence...

می خواهم یک جمله بنویسی...

A ten-sentence story, so it has to have ten sentences.

یک داستان ده جمله ای، پس باید ده جمله داشته باشد.

It's a lot of work, I know.

خیلی کار است، می دانم.

And I want you to use at least three "heart" idioms.

و من از شما می خواهم که حداقل از سه اصطلاح "قلبی" استفاده کنید .

I could have done, here, like: "The doctor didn't want to have a heart to heart with

من می‌توانستم این کار را در اینجا انجام دهم: "دکتر نمی‌خواست با

Mr E." Sorry.

آقای E صمیمانه داشته باشد." متاسف.

"The doctor didn't have the heart to tell Mr. E he was sick.

"دکتر حوصله نداشت که به آقای E بگوید که او بیمار است.

He told his wife to have a heart to heart with him instead; and instead, she had a light-hearted

او به همسرش گفت که در عوض با او صمیمانه صمیمیت داشته باشد؛ و در عوض،

conversation before she brought up the topic."

او قبل از اینکه موضوع را مطرح کند، صحبتی آرام داشت."

I mean, not the best sentences, but I just did it in, what?

منظورم این است که بهترین جملات نیست، اما من این کار را انجام دادم، چه؟

Five seconds?

پنج ثانیه؟

I speak English.

من انگلیسی صحبت میکنم.

I can use almost all of them and put them in for you, like: "My heart was in my mouth

من می توانم تقریباً از همه آنها استفاده کنم و آنها را برای شما بگذارم، مانند: "

when I saw her.

وقتی او را دیدم قلبم در دهانم بود.

She looked so beautiful, my heart skipped a beat.

او خیلی زیبا به نظر می رسید، قلبم تپش می زند .

And we had the most light-hearted conversation; I fell in love."

و ما آرام ترین گفتگو را داشتیم. عاشق شدن."

Did it again; five more seconds.

دوباره آن را انجام داد؛ پنج ثانیه دیگر

This might be a little harder for you, but that will help you really establish if you

این ممکن است برای شما کمی سخت‌تر باشد، اما این به شما کمک می‌کند تا بفهمید که آیا

understand them or not.

آنها را درک می‌کنید یا نه.

And 10 sentences will be better than mine because I put three sentences back to back.

و 10 جمله بهتر از جمله من خواهد بود زیرا من سه جمله را پشت سر هم گذاشتم.

You can make a real story, and you can work on other things, like your grammar, your vocabulary,

شما می توانید یک داستان واقعی بسازید، و می توانید روی چیزهای دیگری مانند دستور زبان، دایره

and whatnot.

لغات و هر چیز دیگری کار کنید.

Right?

درست؟

Cool.

سرد.

Anyway, cross your heart you will do it.

به هر حال، از قلب خود عبور کنید، آن را انجام خواهید داد.

See?

دیدن؟

I used one there, right there.

من همانجا از یکی استفاده کردم.

"Cross your heart" means to promise.

«قلب خود را بگذر» به معنای قول دادن است.

Right?

درست؟

So: Yes, I promise I'll be done soon.

بنابراین: بله، قول می دهم به زودی کارم را تمام کنم.

Stop making that damn noise.

دست از این صدای لعنتی بردار

That's the horn for saying: "You've gone over time", which I probably have.

این بوق برای گفتن: "تو به مرور زمان رفتی" است که من احتمالاً دارم.

So, where I want you to go to do the other quiz to see how well you really understand

بنابراین، جایی که می‌خواهم برای انجام مسابقه دیگر بروید تا ببینید که چقدر خوب

all of the phrases we've used today is go to www.eng as in English, vid as in video.com

تمام عباراتی را که امروز استفاده کرده‌ایم درک می‌کنید، این است که به www.eng مانند انگلیسی، vid مانند video.com

(www.engvid.com) and I want you to subscribe, so please look around somewhere there's a

(www.engvid. com) و من از شما می‌خواهم مشترک شوید، بنابراین لطفاً به جایی نگاه کنید که

"Subscribe" button.

دکمه «اشتراک» وجود دارد.

Press it.

فشار دهید.

And there's going to be a little bell; hit that bell, and you'll be able to get all our

و یک زنگ کوچک وجود خواهد داشت. این زنگ را بزنید و می‌توانید آخرین ویدیوهای ما را دریافت کنید

latest videos.

.

Mine first, and other ones will come right to you on your cell phone, on your laptop,

اول مال من، و سایر موارد در تلفن همراه، لپ تاپ و همه جا به سراغ شما می آیند

everywhere.

.

Okay?

باشه؟

Anyway, please subscribe.

به هر حال لطفا مشترک شوید.

It's been fun, once again, and I'll talk to you soon.

یک بار دیگر جالب بود و من به زودی با شما صحبت خواهم کرد .

Don't forget the homework.

تکالیف را فراموش نکنید.