Vocabulary: The 27 most common HOMOPHONES in English

[Whistles] Wow, what a good book.

[سوت ها] وای، چه کتاب خوبی.

I should buy another one of these.

باید یکی دیگه از اینا بخرم

What?

چی؟

Oh, hi. James from engVid.

اوه، سلام. جیمز از engVid.

I was just looking at my book, here, and it seems E has a question.

من فقط داشتم به کتابم، اینجا نگاه می کردم، و به نظر می رسد E یک سوال دارد.

Let's go take a look.

بریم یه نگاهی بندازیم

So, what's that, E?

خب، این چیه، ای؟

"I won the race?", "I one the race?" - you don't know the difference?

"من در مسابقه برنده شدم؟"، "من یکی از مسابقه هستم؟" - تفاوت را نمی دانید؟

Do you know the difference?

آیا تفاوتش را میدانی؟

Today we're going to work on homophones.

امروز می خواهیم روی همفون کار کنیم.

I'm going to explain what they are and give you some very common examples that you've

من قصد دارم آنها را توضیح دهم و نمونه های بسیار رایجی را که

probably made mistakes with, but I'm going to help you today to clear them up.

احتمالاً در آنها مرتکب اشتباه شده اید را برای شما بیان کنم، اما امروز به شما کمک می کنم تا آنها را برطرف کنید.

You ready?

آماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

Oh, I said "homophones", and I know there are some of you out there that are grammar

اوه، من گفتم "هموفون ها"، و می دانم که برخی از شما وجود دارند که گرامر هستند

nerds, and you're going to say: "Oh, homophones, homograms, dah, dah."

، و می خواهید بگویید: "اوه، هموفون، هموگرام، داه، دا."

I'm going to break it down and say: When we talk about "homo" it means the same; the same.

می‌خواهم آن را بشکنم و بگویم: وقتی از «همو» صحبت می‌کنیم، همین معناست. همان

And in this case, a "homograph" is something that is written graphic.

و در این مورد «هموگراف» چیزی است که به صورت گرافیکی نوشته می شود.

It is written like a picture.

مثل عکس نوشته شده

And when we say "homophone", I'm sure you have a cellphone, like, you know, cellphone.

و وقتی می گوییم "هموفون"، مطمئنم که شما یک تلفن همراه دارید، مانند، می دانید، تلفن همراه.

We call it a "phone" because it's the sound.

ما آن را "تلفن" می نامیم زیرا صدا است.

With a cellphone, we deal with sounds; and with homographs we deal with what is written.

با تلفن همراه، ما با صداها سروکار داریم. و با همگرافها به آنچه نوشته شده است می پردازیم.

Today I really want to concentrate more on homophones, which are words that are going

امروز من واقعاً می‌خواهم بیشتر روی همفون‌ها تمرکز کنم، که کلماتی هستند

to sound the same...

که صدایشان یکسان است...

So, let's take a look: Homophones are words that sound the same, but they are different.

بنابراین، بیایید نگاهی بیندازیم: هموفون‌ها کلماتی هستند که صداهای یکسانی دارند، اما متفاوت هستند.

I forgot a period, here.

اینجا یه پریود رو فراموش کردم

And an example would be "bare" and "bear".

و یک مثال "برهنه" و "خرس" خواهد بود.

Okay?

باشه؟

Or: "whether" and "weather".

یا: «آیا» و «آب و هوا».

And I've had many students ask me: What's the difference.

و شاگردان زیادی از من پرسیده اند: چه فرقی دارد.

They go: "How do you pronounce it?

می گویند: چطور تلفظش می کنی؟

I...

I know it looks the same or almost the same."

And I say: "It sounds the same."

و من می گویم: "به همین شکل است."

They go: "Why?

آنها می گویند: "چرا؟

They mean vastly or very different things."

منظور آنها چیزهای بسیار یا بسیار متفاوتی است."

I go: "Yes, you're right, and I'm going to help you see the difference."

من می گویم: "بله، شما درست می گویید، و من به شما کمک می کنم تا تفاوت را ببینید."

Now, the problem with a homophone, of course, is when you say it, you don't know how it's

البته مشکل همفون این است که وقتی آن را می گویید نمی دانید چگونه

spelt, and we use the spelling to tell us that it's a different meaning.

املا می شود و ما از املا استفاده می کنیم تا به ما بگوییم که معنای دیگری دارد.

The secret to that is context, and I'll go through a couple of examples a little later

راز آن زمینه است، و من چند نمونه را کمی بعد مرور می‌کنم

on and show what I mean by: If you listen to the context, you will have an idea of what

و منظورم را نشان می‌دهم: اگر به متن گوش کنید،

they mean.

متوجه منظور آنها خواهید شد.

As I said: homographs are words that are written the same, but have different meanings.

همانطور که گفتم: هموگرافی کلماتی هستند که یکسان نوشته می شوند ، اما معانی متفاوتی دارند.

But because I'm not going to go into homographs right now, I'm not going to give you the examples.

اما از آنجایی که فعلاً قصد ندارم وارد هموگرافیک ها شوم، نمونه هایی را برای شما بیان نمی کنم.

I'm going to give you the examples for the homophones, here.

من در اینجا مثال هایی را برای همفون ها به شما ارائه می کنم.

And if you notice, I have something that looks like a calculator or, you know, some buttons

و اگر متوجه شدید، من چیزی دارم که شبیه ماشین‌حساب یا چند دکمه است

you can press on a dial for a phone.

که می‌توانید روی شماره‌گیر تلفن فشار دهید.

And I did that because, in some of these, we can use the homophones to show or illustrate

و من این کار را انجام دادم زیرا، در برخی از این موارد، می‌توانیم از همفون برای نشان دادن یا نشان

the difference.

دادن تفاوت استفاده کنیم.

So, let's do the first one, here.

بنابراین، بیایید اولین مورد را در اینجا انجام دهیم.

"One" and "won".

"یک" و "برنده".

If you noticed, E had a problem with: "I won the race?", "I one the race?"

اگر متوجه شدید، E با این مشکل مواجه بود: "من در مسابقه برنده شدم؟"، "من یکی از مسابقه هستم؟"

To be honest, once again, it's a homophone; the sound is exactly the same, but the context

صادقانه بگویم، یک بار دیگر، این یک هموفون است. صدا دقیقاً یکسان است، اما

will tell us what the difference is.

زمینه به ما می گوید که تفاوت چیست.

"One" is clearly number one.

"یک" به وضوح شماره یک است.

I have one friend - a number.

من یک دوست دارم - یک شماره.

But when I won a race, because it's a competition, I can go: "Oh, it's 'won'."

اما وقتی مسابقه‌ای را بردم، چون مسابقه است، می‌توانم بگویم: "اوه، "برنده" است."

That's our first homophone.

این اولین هموافون ماست.

We did number one; let's look at number two.

ما شماره یک را انجام دادیم. بیایید به شماره دو نگاه کنیم.

Because I'm smart like that, I did "two" and "to".

چون من اینطور باهوشم، «دو» و «به» کردم.

In this case, "two", the number two - you know it?

در این مورد، "دو"، شماره دو - شما آن را می دانید؟

Right?

درست؟

One, two, three.

یک دو سه.

We have another "to", this one, here, which can be used both in an infinitive form and

ما در اینجا «به» دیگری داریم که هم به صورت مصدر و هم به

a preposition.

صورت حرف اضافه قابل استفاده است.

Examples.

مثال ها.

"I want to buy" is an infinitive form.

«می‌خواهم بخرم» یک شکل مصدر است.

"We're going to the store".

"ما به فروشگاه می رویم".

Right?

درست؟

We can use that as a preposition "to"...

ما می توانیم آن را به عنوان حرف اضافه "به" ...

"To" or "from", when we're using it like that.

"به" یا "از" استفاده کنیم، زمانی که از آن استفاده می کنیم.

And this one I like as well: "too", "t-o-o".

و این یکی را هم دوست دارم: "too"، "t-o-o".

I say this is what we call there's too many o's or it's excessive in English.

من می گویم این همان چیزی است که ما به آن می گوییم o's too many یا در انگلیسی بیش از حد است.

Meaning that it's more than you want.

به این معنی که بیشتر از چیزی است که شما می خواهید.

An example is: "It's too...

یک مثال این است: "خیلی...

My coffee is too hot; I cannot drink it."

قهوه من خیلی داغ است، نمی توانم آن را بنوشم."

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

That's the number "two".

این عدد "دو" است.

Notice the homophone?

به هموفون توجه کنید؟

They all sound the same.

صدای همه آنها یکسان است.

So, if you're going: "Well, why is he teaching us?"

بنابراین، اگر می خواهید: "خب، چرا او به ما آموزش می دهد؟"

It's just so you know, when you see these words, do not change how you say them; the

فقط برای این است که بدانید، وقتی این کلمات را می بینید، نحوه بیان آنها را تغییر ندهید.

pronunciation is the same, but know when you're writing them or in the sentence you're saying

تلفظ یکسان است، اما بدانید که چه زمانی آنها را می نویسید یا در جمله ای که

them...

آنها را می گویید...

Well, when you're writing it down, because that's what we're really looking at - it should

خوب، وقتی آن را یادداشت می کنید، زیرا این همان چیزی است که ما واقعاً به آن نگاه می کنیم -

be written differently for different instances.

باید نوشته شود برای موارد مختلف متفاوت است

This is for the number, this is for the preposition or infinitive, and this is for excessive - when

این برای عدد است، این برای حرف اضافه یا مصدر است، و این برای بیش از حد است - وقتی

something's too much.

چیزی خیلی زیاد است.

"This costs too much money; more than I want to pay."

"این هزینه بیش از حد هزینه دارد؛ بیشتر از آن چیزی که من بخواهم بپردازم."

Cool?

سرد؟

Now let's go to number three: "your" and "you're".

حالا بریم سراغ شماره سه: "شما" و "شما".

These are different.

اینها با هم فرق دارند.

I know a lot of students have a problem; they go: "Teacher, it's the same."

من می دانم که بسیاری از دانش آموزان مشکل دارند. می گویند : "استاد، همین طور است."

Well, this is possessive.

خب این تملک است.

This is a possessive pronoun: "Your car".

این یک ضمیر ملکی است: "ماشین شما".

All right?

خیلی خوب؟

"Your house".

"خانه شما".

Well, when we're looking at this, this is a contraction for "you are".

خوب، وقتی ما به این نگاه می کنیم، این یک انقباض برای "تو هستی" است.

"You're looking good today.

"تو امروز خوب به نظر میرسی.

You're a nice guy."

تو پسر خوبی هستی."

Okay?

باشه؟

So, we've got a possessive and a contraction, here.

بنابراین، ما در اینجا یک مالکیت و یک انقباض داریم.

Different.

ناهمسان.

In this case: "brake" and "break".

در این صورت: «ترمز» و «شکست».

Some of you may not know what this means, so I'll explain it.

ممکن است برخی از شما ندانید که این به چه معناست، بنابراین من آن را توضیح می دهم.

"Brake".

"ترمز".

In your car, you have a brake, which is you press the gas - you're driving; and to slow

در ماشین شما یک ترمز دارید که گاز را فشار می دهید - در حال رانندگی هستید. و برای

the car down, you put your foot on the other one - the other pedal, which is a brake.

کاهش سرعت ماشین، پای خود را روی یکی دیگر می گذارید - پدال دیگر که ترمز است.

So, if you have a pedal...

بنابراین، اگر شما یک پدال دارید ...

I don't know if you can see my foot.

نمی دانم که آیا می توانید پای من را ببینید.

I'm pushing...

فشار میدم...

Pushing the brake.

فشار دادن ترمز.

Think Flintstones.

به Flintstones فکر کنید.

You're running your car, and then you need to stop - you put your foot down.

شما در حال راه اندازی ماشین خود هستید، و سپس باید بایستید - پای خود را بگذارید.

"Ennh!"

"Ennh!"

You put on the brakes.

ترمز میزنی

That means to stop.

یعنی متوقف کردن.

While this one, "to break" is like: I broke it.

در حالی که این یکی «شکستن» مانند: شکستم. اگر در صنعت سینما

You can break an arm, break a glass, break a leg - if you're in the movie industry.

هستید، می توانید یک دست را بشکنید، یک لیوان را بشکنید، یک پا را بشکنید.

Okay?

باشه؟

So, they sound the same, once again, but they're written different...

بنابراین، آنها یک بار دیگر به نظر می رسند، اما متفاوت نوشته شده اند...

Differently, so you have to listen to the context.

متفاوت، بنابراین باید به متن گوش کنید .

"Did you break the glass?", "Put on the brakes.

"شیشه را شکستی؟"، "ترمز بگیر،

We're driving too fast."

ما خیلی تند رانندگی می کنیم."

Number three.

شماره سه.

Oh, sorry, that was number six.

اوه، متاسفم، آن شماره شش بود.

I'm jumping around, because I'm all over the board.

من در حال پریدن به اطراف هستم، زیرا من در سراسر هیئت مدیره هستم.

But let's go to number four: "bear" and "bare".

اما به عدد چهار برویم: «خرس» و «برهنه».

"The bear is in the woods today - doo-doo-doo-doo-doo.

"خرس امروز در جنگل است - دوو-دو-دو-دو-دو.

Arrr!

آرر!

Bear."

خرس."

If you speak English and you're wondering about this lesson - I know, but hopefully

اگر انگلیسی صحبت می‌کنید و در مورد این درس تعجب می‌کنید - می‌دانم، اما امیدوارم

that makes you smile because that's, like, an old-time memory of yours.

که باعث شود لبخند بزنید، زیرا این یک خاطره قدیمی شماست.

All right?

خیلی خوب؟

Okay.

باشه.

So, "bear".

بنابراین، "خرس".

Bear is in the woods; it's an animal.

خرس در جنگل است. این یک حیوان است

Now, "bare", like my arms.

اکنون، "لخت"، مانند بازوهای من.

"Ooo.

"Ooo.

Rown, rown", means nothing is there; nothing is on it.

Rown, Rown" یعنی هیچ چیز آنجا نیست. چیزی روی آن نیست

An example: If you go to the refrigerator and there is no food in your refrigerator,

مثال: اگر به یخچال بروید و در یخچالتان غذا نباشد،

your refrigerator is bare; it's empty - nothing is there.

یخچال شما خالی است. خالی است - هیچ چیز آنجا نیست.

When I go in the shower, I go bare naked; I have no clothes on.

وقتی زیر دوش می روم، برهنه می شوم. من لباس ندارم

Don't even think about it.

اصلا بهش فکر نکن

Stop thinking about me naked.

دیگر برهنه به من فکر نکن

Actually, that might make you sick.

در واقع، ممکن است شما را بیمار کند.

You should stop immediately.

شما باید فورا متوقف شوید.

But that's "bear" and "bare" sound exactly the same, but context makes them different.

اما صدای "خرس" و "لخت" دقیقاً یکسان است، اما زمینه آنها را متفاوت می کند.

Okay?

باشه؟

Now, let's go over here, I'll go to five.

حالا، بیایید به اینجا برویم، من به پنج می روم.

Finally, number five: "weather" and "whether".

در نهایت عدد پنج: «آب و هوا» و «آیا».

"Weather", is it sunny?

"آب و هوا"، آیا هوا آفتابی است؟

Is it raining?

آیا باران می بارد؟

"Whether": Whether you like it or not.

« أَوْ أَنْ أَنْ أَحْسَنَ »: خواه ناخواه .

Think of "if".

به "اگر" فکر کنید.

That's not the best example, I'm not going to go into a long explanation for "whether",

این بهترین مثال نیست، من قصد ندارم در اینجا به توضیح طولانی برای "آیا"

here, but you can liken it...

بپردازم، اما می توانید آن را تشبیه کنید ...

Or, sorry.

یا، متاسفم.

You can think it's similar to the word "if".

می توانید فکر کنید که شبیه کلمه "اگر" است.

"If you like it or not.

"اگه دوست داری یا نه.

Whether you like it or not, we're going..."

خواه ناخواه، ما میریم..."

Sorry.

ببخشید.

"Whether you like it or not, we're going to go."

"چه بخواهی چه نخواهی، ما می رویم."

All right?

خیلی خوب؟

"Whether I speak too quickly or not, you still have to learn this lesson."

"چه من خیلی سریع صحبت کنم یا نه، شما هنوز باید این درس را یاد بگیرید."

That's why I said sorry; I was going too fast.

برای همین گفتم متاسفم. خیلی تند میرفتم

But in this case, as I said, context will help you.

اما در این مورد، همانطور که گفتم، زمینه به شما کمک می کند.

It doesn't matter if you say: "The weather is nice" or "Whether he helped you or not"

فرقی نمی کند که بگویید: " هوا خوب است" یا "به شما کمک کرد یا نه"

- I doesn't matter.

- من مهم نیست.

But when you write it down...

اما وقتی آن را یادداشت می‌کنید...

Remember we talked about homographs, like when you write something down - that's when

به یاد داشته باشید که ما در مورد همگراف‌ها صحبت کردیم، مانند زمانی که چیزی را یادداشت می‌کنید - این زمانی است

it matters because some people will get these confused, and actually there are English people

که مهم است زیرا برخی از افراد اینها را گیج می‌کنند، و در واقع انگلیسی‌هایی هستند

who write "weather" like this on paper, because they actually don't know that this "whether"

که «آب و هوا» را این‌طور روی کاغذ می‌نویسند. زیرا آنها در واقع نمی دانند که این "آیا

is the correct one.

" درست است.

Don't be one of those people.

یکی از آن افراد نباشید

"Its" and "it's".

"آن" و "این است".

Yeah, I can understand why that's tough, because in this case, they almost look exactly the

بله، می توانم بفهمم که چرا این سخت است، زیرا در این مورد، آنها تقریباً یکسان به نظر می رسند

same, so you're going: "What's the difference?"

، بنابراین شما می گویید: "تفاوت چیست؟"

Well, this one: "its" is a pronoun showing possession, like: "Its.

خوب، این یکی: "آن" ضمیری است که دارایی را نشان می دهد ، مانند: "Its.

Its.

Its.

Its house."

Its خانه".

It's talking about, let's say an animal or thing - it belongs to them.

در مورد یک حیوان یا چیزی صحبت می کند - به آنها تعلق دارد.

Well, this is a contraction for "it is".

خوب، این یک انقباض برای "آن است".

They are not the same at all, so be careful when you're writing or even when you're reading

آنها اصلاً یکسان نیستند، بنابراین هنگام نوشتن یا حتی زمانی که

it.

آن را می خوانید مراقب باشید.

In this case, when you're reading it, you can clearly see that each one of these words

در این مورد، زمانی که آن را می خوانید، به وضوح می بینید که هر یک از این

is very different, but this one is so close you might make the mistake of thinking it's

کلمات بسیار متفاوت است، اما این یکی آنقدر نزدیک است که ممکن است اشتباه کنید که فکر

the same when they are not.

کنید یکسان است در حالی که نیست.

Okay?

باشه؟

This is the contraction for: "It is something.

این انقباض است برای: "چیزی است

It is happy."

. خوشحال است."

While, it's: "Its coat", referring to an object.

در حالی که عبارت است از: «کتش»، اشاره به شیء.

All right?

خیلی خوب؟

And it belongs that object.

و به آن شی تعلق دارد.

Are we okay?

آیا ما خوب هستیم؟

That's, like, similar to the word we have with "your", up here.

این مانند کلمه ای است که در اینجا با "شما" داریم.

Okay?

باشه؟

It's possessive.

مالکیت دارد.

Don't confuse it.

آن را اشتباه نگیرید.

Ah, and speaking of possessives and thinking of confusing words: "their", "they're", "there".

اوه

If you read British novels, you'll hear them go: "There, there.

اگر رمان‌های بریتانیایی را بخوانید، می‌شنوید که می‌گویند: "آنجا، آنجا.

There, there, there, now.

آنجا، آنجا، آنجا، اکنون.

Be good.

خوب باش.

There, there."

آنجا، آنجا."

No, they're not saying: "Their, they're, there" because they're confused which one to read;

نه، آنها نمی گویند: "آنها، آنها آنجا هستند" زیرا گیج شده اند که کدام یک را بخوانند.

it's older English.

انگلیسی قدیمی تر است

But we do have a problem, here, because "their" means "belong to": "Their house.

اما ما در اینجا مشکل داریم، زیرا "آنها" به معنای "متعلق" است: "خانه

Their coat.

آنها. کت

Their country.

آنها. کشور آنها.

Their car".

ماشین آنها".

"They're" here, even though it's strange.

"آنها" اینجا هستند، هرچند عجیب است.

We say: "They're" very quickly - it's a contraction for: "They are".

ما می گوییم: "آنها" خیلی سریع - این یک انقباض است برای: "آنها هستند".

"They are happy.

"آنها خوشحال هستند.

They are moving."

آنها در حال حرکت هستند."

But they sound the same, but they're not.

اما صدای آنها یکسان است، اما اینطور نیست.

It's not possessive; it's: "They are", similar to what we're doing here.

تملک نیست. این است: "آنها هستند"، شبیه به کاری که ما اینجا انجام می دهیم.

And then there's this word: "Here or there".

و سپس این کلمه وجود دارد: "اینجا یا آنجا".

You're going to say: "James, did you say 'there'?"

قرار است بگویید: "جیمز، گفتی "آنجا"؟

I'm like: Depends.

من مانند: بستگی دارد.

Listen to the context of the sentence.

به متن جمله گوش دهید.

"I haven't lived there in 20 years".

"20 سال است که آنجا زندگی نکرده ام."

"They're a nice couple.

"آنها زوج خوبی هستند.

We went to dinner with them last week".

هفته گذشته با آنها به شام ​​رفتیم."

"Their house is nice."

"خانه آنها خوب است."

Context tells you the difference; the sound will not.

زمینه تفاوت را به شما می گوید. صدا نمی شود.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

So, now I'm going to do my final one, which I like a lot.

بنابراین، اکنون می خواهم آخرین کارم را انجام دهم که خیلی دوستش دارم.

Well, I don't.

خوب، من نه.

It reminds me of my principal from high school, is: "principal" and "principle".

من را به یاد مدیر دبیرستانم می اندازد، این است: "مدیر" و "اصول".

In North America, we have the person who's in charge of a high school or a public school,

در آمریکای شمالی، ما فردی را داریم که مسئول یک دبیرستان یا یک مدرسه دولتی است،

we call the principal.

ما مدیر را صدا می کنیم.

I hated my principal in high school, and...

من در دبیرستان از مدیرم متنفر بودم و...

I'm actually just joking.

در واقع دارم شوخی می کنم.

But I thought: Mrs. Sigagne, if you're still alive, you were the best vice principal ever.

اما من فکر کردم: خانم سیگنی، اگر هنوز زنده هستید، بهترین معاون مدیر مدرسه بوده اید.

We use this word for "principal", like this.

ما از این کلمه برای "اصول" استفاده می کنیم، مانند این.

Now, if you have moral rules that you follow, we talk about this one: "principle".

حالا اگر قوانین اخلاقی دارید که رعایت می کنید، در مورد این یکی صحبت می کنیم: «اصل».

"Don't you have any principles?"

"اصولی نداری؟"

And that's, like, moral laws, like: "Always tell the truth.

و این مانند قوانین اخلاقی است، مانند: "همیشه حقیقت را بگویید.

Be kind to people not strong or old people.

با مردم مهربان باشید نه افراد قوی یا پیر.

Older people", because I'm getting old.

افراد مسن"، زیرا من دارم پیر می شوم.

Okay?

باشه؟

"What are your principles?

"اصول شما چیست؟ به

What are the things you believe in?"

چه چیزهایی اعتقاد دارید؟"

Okay?

باشه؟

So, when we look at this "principal" here and "principle" here, it's: Once again, they

بنابراین، وقتی به این "اصول" در اینجا و "اصل" در اینجا نگاه می کنیم، این است: یک بار دیگر، آنها

sound the same, but you can clearly see when I write them they're different, and it's only

یکسان به نظر می رسند، اما وقتی من آنها را می نویسم به وضوح می بینید که آنها متفاوت هستند، و این

the context - which means it's the way in which someone says it when you're listening

فقط زمینه است - به این معنی که به روشی که وقتی شما گوش می‌دهید، کسی آن را می‌گوید

will you go: "Ah, he means this 'principal'."

: "آه، منظورش این "مدیر" است."

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

So, I would like to do a little bit more with it.

بنابراین، من می خواهم کمی بیشتر با آن کار کنم.

We've gone to my special magical calculator, and found out nine different homophones.

ما به ماشین‌حساب جادویی ویژه‌ام رفته‌ایم و 9 همفون مختلف را پیدا کردیم.

Let's see what we can do with them with a little bit of a quiz, and I'll throw in a

بیایید ببینیم با کمی امتحان با آنها چه کاری می توانیم انجام دهیم ، و من

little extra for ya.

کمی بیشتر برای شما می نویسم.

You ready?

آماده ای؟

[Snaps]

As always, after we learn something, I like to give us a little bit of a quiz.

مثل همیشه، بعد از اینکه چیزی یاد گرفتیم، دوست دارم کمی امتحان به ما بدهم.

Don't forget, after you finish watching the video, to go to engVid and actually do the

فراموش نکنید، پس از اتمام تماشای ویدیو، به engVid بروید و در واقع آزمونی

quiz we put there for you.

را که برای شما قرار داده ایم انجام دهید.

So, let's just see how well you've learned.

بنابراین، بگذارید ببینیم چقدر خوب یاد گرفته اید.

But before I go to the quiz, I give you a bonus and I'm going to give you a bonus now

اما قبل از اینکه به مسابقه بروم، به شما یک جایزه می‌دهم و

of three very common homophones, then I'm going to give you some homework that you can

اکنون سه هم‌آهنگ بسیار رایج را به شما پاداش می‌دهم، سپس چند تکلیف به شما می‌دهم که

do when you leave this particular video.

وقتی این ویدیوی خاص را ترک کردید، می‌توانید انجام دهید. .

But, first, let's look at the homophones.

اما، ابتدا اجازه دهید به همفون ها نگاه کنیم.

"Hear", "here".

"شنو"، "اینجا".

You've heard that before.

قبلاً این را شنیده اید.

"Did you hear me?

"آیا صدایم را شنیدی

I need to go here".

؟ باید بروم اینجا".

"Here" is an adverb for location.

"اینجا" یک قید برای مکان است.

Remember we talked about: "There and there", like "There and here"?

یادتان هست که درباره «آنجا و آنجا» صحبت کردیم، مثل «آنجا و اینجا»؟

Well, in this case, "here" - adverb of location.

خوب، در این مورد، "اینجا" - قید مکان.

"I live here."

"من اینجا زندگی میکنم."

What about "hear"?

در مورد "شنیدن" چطور؟

Oops, I made a mistake.

اوه من اشتباه کردم

You couldn't have hear it because I wrote it incorrectly, but what I meant to write

شما نمی توانستید آن را بشنوید، زیرا من آن را اشتباه نوشتم، اما منظورم از نوشتن

was: "hear".

این بود: "شنیدن".

"Are you listening to me?

"به من گوش میدی

Did you hear what I said?"

؟ شنیدی چی گفتم؟"

So, in this case, we've got an adverb for location and we've got a verb for listening.

بنابراین، در این مورد، یک قید برای مکان و یک فعل برای گوش دادن داریم.

Then we've got "than" and "then".

سپس "از" و "پس" را داریم.

"Than" is comparative: "He is taller than her.

«ثان» تطبیقی ​​است: «از او بلندتر است

This is sweeter than that."

این شیرین تر از آن».

But "then" is for time.

اما «پس» برای زمان است.

In this case, the difference is very small.

در این مورد، تفاوت بسیار ناچیز است.

For an English person, this is very clear.

برای یک فرد انگلیسی، این بسیار واضح است.

"I have known her longer than you have.

"من او را بیشتر از شما می شناسم.

But by then we will go."

اما تا آن زمان ما خواهیم رفت."

For us, it's very clear, but for some of you guys I know it's a little bit of a homophone.

برای ما، این بسیار واضح است، اما برای برخی از شما بچه‌ها می‌دانم که کمی هم‌آوافون است.

Okay? "an" is what's important in "than".

باشه؟ "an" چیزی است که در "از" مهم است.

If you want to hear the difference, the actual difference, and this "n" sounds like a capital

اگر می خواهید تفاوت را بشنوید، تفاوت واقعی ، و این "n" مانند یک

letter: "then".

حرف بزرگ به نظر می رسد: "پس".

And that's the difference in sound.

و این تفاوت در صدا است.

Most of you don't pick it up, but I just had to let you know.

بسیاری از شما آن را انتخاب نمی کنید، اما من فقط باید به شما اطلاع می دادم.

And I called it a homophone, so please, grammar nerds, don't get on me and say: "James, they're

و من آن را هم‌آوافون نامیدم، پس لطفاً، نگرش‌های گرامری، به من فشار نیاورید و بگویید: "جیمز، آنها

very different."

بسیار متفاوت هستند."

I'm talking about students who are learning English; they have a difficult time with this,

من در مورد دانش آموزانی صحبت می کنم که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند. آنها با این کار مشکل دارند

and I want them to know what the differences are so that when they hear these words in

و من می خواهم آنها بدانند که چه تفاوت هایی با هم دارند تا وقتی این کلمات را در

a sentence...

یک جمله می شنوند ...

Remember we talked about context - when they said: "I finish dinner at 9 o'clock.

یادتان باشد در مورد زمینه صحبت کردیم - وقتی گفتند: "ساعت 9 شام را تمام می کنم. .

I will meet you then", you know, at 10 o'clock or something, they will go: "Okay, that must

آنوقت من با شما ملاقات خواهم کرد، می دانید، ساعت 10 یا چیزی شبیه به آن، آنها خواهند گفت: "باشه، باید

be the time one, versus: 'This is bigger than that', which is comparative."

آن زمان باشد، در مقابل: "این بزرگتر از آن است"، که مقایسه ای است."

Okay?

باشه؟

So, yes, it's not a perfect homophone, but I'm also look at the problems that most students

بنابراین، بله، این یک همفون کامل نیست، اما من همچنین به مشکلاتی که اکثر دانش‌آموزان

hear or have when they listen to words.

هنگام گوش دادن به کلمات می‌شنوند یا دارند نگاه می‌کنم.

And this one: "buy", "bye", "by".

و این یکی: "خرید"، "بای"، "با".

I think it's Backstreet Boys: "Bye, bye, bye".

فکر می‌کنم بک استریت بویز است: «بای، بای، خداحافظ».

Anyway.

به هر حال.

Go check it out, you know, they have that video where they're all, like: "Bye, bye,

برو آن را بررسی کن، می‌دانی، آن‌ها آن ویدیو را دارند که در آن همه هستند، مانند: "بای، بای،

bye".

خداحافظ".

In this case, when we say: "buy" - use money to pay for something to get it.

در این مورد، هنگامی که می گوییم: "خرید" - از پول برای پرداخت چیزی استفاده کنید تا آن را بدست آورید.

"I want to buy a pen", for instance.

به عنوان مثال "من می خواهم یک خودکار بخرم".

I will pay for it to get it.

من برای دریافت آن هزینه خواهم کرد.

The next one is "bye" which is a short form for "goodbye".

مورد بعدی «بای» است که شکل کوتاه «خداحافظ» است.

When someone says: "Bye-bye.

وقتی کسی می گوید: "خداحافظ.

I'm leaving.

من می روم.

Goodbye."

خداحافظ."

And the final one is "by" for a preposition.

و آخری "by" برای حرف اضافه است.

"You can leave the pen by the desk."

می توانید خودکار را کنار میز بگذارید.

Right?

درست؟

"I got here by bus."

"من با اتوبوس به اینجا رسیدم."

So these are three very common homophones, so I've given you an extra bonus.

بنابراین این سه همفون بسیار رایج هستند، بنابراین من به شما یک امتیاز اضافی داده ام.

And now I would like to go to the board and we're going to do our quiz.

و حالا من می خواهم به هیئت مدیره بروم و ما می خواهیم امتحان خود را انجام دهیم.

You will notice that each sentence has an A or a B, and each one has a homophone, there.

متوجه خواهید شد که هر جمله دارای یک A یا B است، و هر یک دارای یک هموافون، آنجاست.

What I want you to do is...

کاری که من از شما می خواهم این است که ...

Because I'm going to read it to you, think about the context of the sentence and figure

چون قرار است آن را برای شما بخوانم، در مورد متن جمله فکر کنید و

out which one is correct.

بفهمید که کدام یک صحیح است.

Because remember: If I say: "weather" or "whether", it really doesn't matter; it's the same.

زیرا به یاد داشته باشید: اگر بگویم: "آب و هوا" یا "آیا" ، واقعاً مهم نیست. همان است

But now that it's written, can you use the context to understand which one would be the

اما اکنون که نوشته شده است، آیا می توانید از زمینه استفاده کنید تا بفهمید کدام

correct one in a sentence?

یک در یک جمله صحیح است؟

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go.

بیا بریم.

"Mr. E asked me to meet him at the park if the weather/whether was nice."

"آقای E از من خواست که اگر هوا خوب بود یا خیر، در پارک با او ملاقات کنم."

Which one should it be?

کدام یک باید باشد؟

Well, it's a park.

خب پارکه

In the park, you usually want to go when it's what?

تو پارک معمولا میخوای بری وقتی چی؟

Sunny.

آفتابی.

We're talking about "weather" - this one is the correct one.

ما در مورد "آب و هوا" صحبت می کنیم - این یکی درست است.

There's no: "if was nice".

وجود ندارد: "اگر خوب بود".

It was the weather; the actual sun was out, the cloud were out, it's a nice day, it's

هوا بود؛ آفتاب واقعی بیرون بود ، ابرها بیرون بودند، روز خوبی است،

very warm, because the weather was nice.

بسیار گرم است، زیرا هوا خوب بود.

Correct.

درست.

Good on you.

خوش به حال شما

Let's try the next one: "I need to by/buy some milk and bread today."

بیایید مورد بعدی را امتحان کنیم: "امروز باید کمی شیر و نان بخرم."

Okay.

باشه.

Were you saying goodbye to anybody?

با کسی خداحافظی میکردی؟

No.

نه.

Were you standing by something?

کنار چیزی ایستاده بودی؟

No.

نه.

You want to "buy" - that means pay.

شما می خواهید "خرید" - این به معنای پرداخت است.

Remember?

یاد آوردن؟

We just did this one over here.

ما فقط این یکی را اینجا انجام دادیم.

We talked about pay for something.

ما در مورد پرداخت برای چیزی صحبت کردیم.

"You want to buy some milk and bread."

می خواهی شیر و نان بخری.

Cool.

سرد.

Not bad.

بد نیست.

You're doing pretty well.

شما خیلی خوب کار می کنید

"Buy".

"خرید".

Thought you were going to go for the first one, but you're smarter than that.

فکر می‌کردی می‌خواهی به سراغ اولین مورد بروی ، اما تو باهوش‌تر از آن هستی.

Let's do number three: "She told her worker there/they're/their not

بیایید شماره سه را انجام دهیم: "او به کارگرش گفت که آنجاست/آنها/

open after 9pm."

بعد از ساعت 9 شب باز نیستند."

It's the second time I've fixed something on the board.

این دومین بار است که چیزی را روی تخته تعمیر می کنم.

Hmm.

هوم

This is not good.

این خوب نیست.

Okay.

باشه.

Now, let's take a look.

حالا بیایید نگاهی بیندازیم.

"She told her worker there/they're/their not open after 9pm."

"او به کارگرش گفت / آنها / بعد از ساعت 9 شب باز نیستند."

This is a tough one because you've got three choices.

این یک مشکل است زیرا شما سه انتخاب دارید.

Which one do you think it is?

به نظر شما کدام یک است؟

Good for you.

خوش به حالت.

Remember the contraction?

انقباض را به خاطر دارید؟

"They are not open", so it's B: "They are not open after 9pm."

"آنها باز نیستند"، بنابراین B: "آنها بعد از ساعت 9 شب باز نیستند."

We're using the contraction, there.

ما در آنجا از انقباض استفاده می کنیم.

All right?

خیلی خوب؟

Cool.

سرد.

We're doing pretty well.

ما خیلی خوب کار می کنیم.

We've got two more to go.

ما دو تا دیگه داریم

Let's see what we can do.

بیایید ببینیم چه کاری می توانیم انجام دهیم.

"The cat licked it's/its paw after it had eaten dinner."

"گربه بعد از خوردن شام، پنجه اش را لیسید ."

Wow, man, this one's tough because they almost look the same, except for that little...

وای، مرد، این یکی سخت است، زیرا آنها تقریباً یکسان به نظر می رسند، به جز آن کوچک...

That little apostrophe up there.

آن آپستروف کوچک آن بالا.

What would it be?

چی میتونه باشه؟

Well, I'm going to give you a little bit of a hand or a hint; I'm going to help you with

خوب، من قصد دارم کمی به شما کمک یا اشاره کنم. من قصد دارم در کاری به شما کمک

something.

کنم.

"A paw" is...

"یک پنجه" است...

Right?

درست است؟

Because cats have paws.

چون گربه ها پنجه دارند.

It's like a hand for a cat, but it looks like this, so the cat is licking its paw, you know.

برای گربه مانند دست است، اما به نظر می رسد، بنابراین گربه پنجه خود را می لیسد، می دانید.

Yeah, you remember I said "its" as in a pronoun.

آره، یادت هست که مثل یک ضمیر «آن» را گفتم.

Right?

درست؟

Yeah, that's right - it's not the contraction.

بله، درست است - این انقباض نیست.

"Licked its paw after dinner."

"بعد از شام پنجه اش را لیسید."

Good for you.

خوش به حالت.

And the final one: "It's a matter of principle/principal to always

و آخرین مورد: "این یک موضوع اصل/اصلی است که همیشه

tell the truth."

حقیقت را بگوییم."

Was that my high school principal?

اون مدیر دبیرستان من بود؟

I don't know.

من نمی دانم.

Let's think about it.

بیایید در مورد آن فکر کنیم.

And, once again, Mrs. Sigagne, you were a great vice principal.

و بار دیگر، خانم سیگنی، شما یک معاون عالی بودید.

I love you.

دوستت دارم.

I hope you're still around.

امیدوارم هنوزم باشی

"Principle", remember we talked about moral rule or law.

«اصل»، یادتان باشد در مورد قانون یا قانون اخلاقی صحبت کردیم.

Morals.

اخلاق.

Right?

درست؟

Truth is a moral, that's why.

حقیقت یک امر اخلاقی است، به همین دلیل است.

So it's not the principal of a high school; it's those laws we talked about.

پس مدیر یک دبیرستان نیست. این قوانینی است که ما در مورد آنها صحبت کردیم.

Well, you know what?

خب میدونی چیه؟

You did pretty well - 5 out of 5.

شما خیلی خوب عمل کردید - 5 از 5.

Well, some of you.

خوب، برخی از شما.

Some of you probably didn't catch it, so then you're going to have to do what?

برخی از شما احتمالاً آن را نگرفته اید، پس باید چه کاری انجام دهید؟

Go back to the beginning of the video, look at all of them.

به ابتدای ویدیو برگردید، به همه آنها نگاه کنید.

Some of them are right here, and then go and try this again.

برخی از آنها همینجا هستند، و سپس بروید و دوباره این کار را امتحان کنید.

And you know we have a quiz for you to do.

و می دانید که ما یک مسابقه برای شما داریم که باید انجام دهید.

But before I get to the quiz, I want you to do homework.

اما قبل از اینکه به مسابقه برسم، از شما می خواهم تکالیف را انجام دهید.

Like I said, I do it when I teach students - homework's important because it helps you

همانطور که گفتم، وقتی به دانش‌آموزان آموزش می‌دهم این کار را انجام می‌دهم - تکالیف مهم است زیرا به شما کمک می‌کند

get a deeper understanding of what you're learning, so you don't have to keep learning

درک عمیق‌تری از آنچه یاد می‌گیرید به دست آورید ، بنابراین مجبور نیستید

the same lessons again, but you can get better and learn even more in the future.

دوباره همان درس‌ها را یاد بگیرید، اما می‌توانید بهتر شوید و یاد بگیرید. حتی بیشتر در آینده

So, in this case, your homework is to find five more examples.

بنابراین، در این مورد، تکلیف شما یافتن پنج مثال دیگر است.

Go do the quiz, and then right there...

برو مسابقه رو انجام بده و بعد همونجا...

Even at the end of this video, you can leave a comment.

حتی در آخر این ویدیو هم میتونی نظر بذاری.

And I've actually read some of your comments, and some of you guys have done really well,

و من در واقع برخی از نظرات شما را خوانده‌ام، و برخی از شما بچه‌ها واقعاً خوب عمل کرده‌اید،

you know - following the homework I've given you, you've actually done it.

می‌دانید - پس از تکالیفی که به شما داده‌ام، در واقع آن را انجام داده‌اید.

Congratulations.

تبریک می گویم.

Good on you.

خوش به حال شما

And it's been so good that I notice other students have gone in, and they've commented

و آنقدر خوب بود که متوجه شدم دانش‌آموزان دیگر وارد شده‌اند و در مورد کاری که انجام داده‌اند نظر داده‌اند

about what they've done.

.

So, great, you guys are expanding your English, and I like that.

بنابراین، عالی است، شما بچه ها در حال گسترش انگلیسی خود هستید، و من این را دوست دارم.

Anyway, this video has gone on long enough, so let me just say this: Go to www.eng, as

به هر حال، این ویدیو به اندازه کافی طولانی شده است، بنابراین اجازه دهید فقط این را بگویم: به www.eng بروید،

in English, vid, as in video.com (www.engvid.com) where you can find our quiz, latest videos.

مانند انگلیسی، vid، مانند video.com (www.engvid.com) که در آن می توانید مسابقه ما، آخرین ویدیوها را پیدا کنید. .

Don't forget to subscribe.

اشتراک را فراموش نکنید.

Now, when you do, look around - there's going to be a "Subscribe" button.

اکنون، وقتی این کار را انجام دادید، به اطراف نگاه کنید - یک دکمه "اشتراک" وجود خواهد داشت.

And there's something, an important thing you must remember, there's a bell - press

و چیزی وجود دارد، یک چیز مهم که باید به خاطر بسپارید، یک زنگ وجود دارد -

that bell and you'll get the latest videos, like this one, come right to you when you

آن زنگ را فشار دهید و جدیدترین ویدیوها را دریافت خواهید کرد، مانند این، که هر وقت خواستید به دست شما می آیند

want it.

.

When we put it out, you'll get them; mine and others.

وقتی آن را بیرون می آوریم، آنها را دریافت خواهید کرد. مال من و دیگران

Anyway, once again, thank you very much.

به هر حال یک بار دیگر از شما بسیار سپاسگزارم.

It's been a pleasure.

این یک لذت بوده است.

I look forward to seeing you soon.

من منتظرم به زودی ببینمت.

Bye, bye, bye.

خداحافظ، خداحافظ.

Right?

درست؟

Backstreet Boys?

پسران بک استریت؟

No?

نه؟

Okay.

باشه.

Check it out.

آن را بررسی کنید.

See you.

به امید دیدار.