Learn 10 times more vocabulary by using Word Webs!

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

I would like to help you with your vocabulary.

من می خواهم به شما در زمینه لغات شما کمک کنم.

I'm sure that you've looked at engVid and seen many lessons on vocabulary, from drinking,

من مطمئن هستم که شما به engVid نگاه کرده اید و درس های زیادی در مورد واژگان دیده اید، از نوشیدنی،

vacationing, weddings, all sorts of things.

تعطیلات، عروسی، و همه چیز.

But when you finish the video, how much do you remember?

اما وقتی ویدیو را تمام کردید چقدر به یاد می آورید؟

And how much do you really understand?

و واقعا چقدر درک می کنید؟

I'm going to teach you today something I call the...

امروز قصد دارم چیزی را به شما یاد بدهم که من آن را...

A word web to help you not just remember the words, but truly understand them, and expand

یک وب کلمه به شما کمک می کند نه تنها کلمات را به خاطر بسپارید ، بلکه آنها را واقعاً درک کنید، و گسترش دهید

or go bigger than that.

یا بزرگتر از آن شوید.

I did a lesson earlier on, on mind maps where I kind of introduced the idea of mind map,

من قبلاً در مورد نقشه های ذهنی درسی را انجام دادم که به نوعی ایده نقشه ذهنی را معرفی

but I didn't really...

کردم، اما واقعا

I don't think I got into it as much that would actually show you how to use it so that you

این کار را نکردم... فکر نمی کنم آنقدر وارد آن شده باشم که در واقع به شما نشان دهد چگونه از آن استفاده کنید. تا

can get better with it.

بتوانید با آن بهتر شوید.

So, I'm going to fix that today.

بنابراین، من امروز می خواهم آن را اصلاح کنم.

All right?

خیلی خوب؟

So what we're looking at is called a word web.

بنابراین چیزی که ما به آن نگاه می کنیم، وب کلمه نامیده می شود.

And if you notice, poor Mr. E is caught up in the web.

و اگر متوجه شدید آقای E بیچاره در وب گیر کرده است.

Nooooo!

نه !

And I'm going to do the same with you.

و من همین کار را با شما انجام خواهم داد.

I'm going to get you...

من تو را می گیرم...

Because this is a spider, and the spider lives in a web, it catches things

چون این یک عنکبوت است، و عنکبوت در یک تار زندگی می کند، چیزهایی را می گیرد

and those things can never escape.

و آن چیزها هرگز نمی توانند فرار کنند.

I want to do that with your memory and your vocabulary, teach you in a way that you're

من می خواهم این کار را با حافظه و دایره لغات شما انجام دهم، طوری به شما یاد

going to catch the words and you won't forget.

بدهم که کلمات را بگیرید و فراموش نکنید.

Okay?

So I'm going to explain the method here.

باشه؟

بنابراین من قصد دارم روش را در اینجا توضیح دهم.

So we're going to be clear on the method, then we're going to take a word and use it,

بنابراین ما روش را روشن خواهیم کرد، سپس یک کلمه را می گیریم و از آن استفاده می کنیم

and show you how it works.

و به شما نشان می دهیم که چگونه کار می کند.

Ready? Let's go to the board.

آماده؟ بریم سراغ هیئت.

All right, so, word web.

بسیار خوب، پس، وب ورد.

This is a specific form of mind map which means it's one type.

این یک شکل خاص از نقشه ذهنی است که به این معنی است که یک نوع است.

There are many types.

انواع زیادی وجود دارد.

Okay?

And what they... What they do is they're based on the idea that your brain works a certain way with pictures

باشه؟

و آنها چه می کنند... کاری که آنها انجام می دهند این است که بر اساس این ایده است که مغز شما به روش خاصی با تصاویر

and colours.

و رنگ ها کار می کند.

So, why don't we use these to help you?

بنابراین، چرا ما از اینها برای کمک به شما استفاده نمی کنیم؟

And I'm going to do that now.

و الان این کار را می کنم.

What you will need, you will need a ax...

آنچه شما نیاز دارید، به یک تبر نیاز خواهید داشت...

You will need an English to English dictionary.

شما به فرهنگ لغت انگلیسی به انگلیسی نیاز دارید.

If you really need to get, you know, your language to English, that's fine if you really

اگر واقعاً نیاز دارید که زبان خود را به انگلیسی بیاورید، اگر واقعاً

need it, but English to English dictionary will be preferable because we want to get

به آن نیاز دارید خوب است، اما فرهنگ لغت انگلیسی به انگلیسی ترجیح داده می شود زیرا ما می

the definition of the word from an English source, not a translated source.

خواهیم تعریف کلمه را از یک منبع انگلیسی دریافت کنیم، نه منبع ترجمه شده .

Okay?

باشه؟

So maybe we should start with your translating dictionary, and then after take the English

بنابراین شاید بهتر باشد با فرهنگ لغت ترجمه شما شروع کنیم و سپس کلمه انگلیسی را برداریم

word and get an English to English.

و انگلیسی به انگلیسی را دریافت کنیم.

The translating dictionary will help you understand the ideas, and then the English to English.

فرهنگ لغت ترجمه به شما در درک ایده ها و سپس انگلیسی به انگلیسی کمک می کند.

And sometimes you might notice they don't exactly say the same thing.

و گاهی اوقات ممکن است متوجه شوید که آنها دقیقاً همان چیزی را نمی گویند.

That'll be interesting for you.

این برای شما جالب خواهد بود.

Next, you're going to need access to the internet or an idioms dictionary.

در مرحله بعد، شما نیاز به دسترسی به اینترنت یا فرهنگ لغت اصطلاحات دارید.

The idioms dictionary will be for later on, and they have them and you can even go online

فرهنگ لغت اصطلاحات برای بعدا خواهد بود و آنها آنها را دارند و حتی می توانید آنلاین شوید

and look for idioms.

و اصطلاحات را جستجو کنید.

But the joke of it is I said access to the internet.

اما شوخی آن این است که گفتم دسترسی به اینترنت.

Well, my friend, if you're not on the internet, you're not watching this video, so I'm assuming

خوب، دوست من، اگر در اینترنت نیستید، این ویدیو را تماشا نمی کنید، بنابراین من فرض می کنم که

you've got access to the internet.

شما به اینترنت دسترسی دارید .

Okay.

باشه.

The next four steps will be this: We're going to take a word...

چهار مرحله بعدی این خواهد بود: ما یک کلمه را می گیریم...

So, we're going to take one word, whatever the word is, we're going to write out the

بنابراین، یک کلمه را می گیریم، هر کلمه ای که باشد،

definition from the dictionary.

تعریف را از فرهنگ لغت می نویسیم.

What the dictionary says, not what you think, not an interpretation or somebody giving you

آنچه فرهنگ لغت می‌گوید، نه آنچه شما فکر می‌کنید، نه تفسیری یا کسی

sort of their idea of it.

ایده‌اش را درباره آن به شما ارائه می‌دهد.

From that, we're going to follow... Okay?

از آن، ما دنبال می کنیم... باشه؟

We're going to write out the words you think of when you see this word.

ما قصد داریم کلماتی را که با دیدن این کلمه به آن فکر می کنید، بنویسیم.

This is called association.

به این می گویند انجمن.

I think: "Cat", I say: "Dog".

فکر می کنم: «گربه»، می گویم: «سگ».

You say: "Milk", I say: "Cow".

شما می گویید: شیر، من می گویم: گاو.

I associate.

معاشرت می کنم.

This is the words that come to me.

این کلماتی است که به من می رسد.

I want you to do that because that is part of a natural human process.

من از شما می خواهم که این کار را انجام دهید زیرا این بخشی از یک فرآیند طبیعی انسانی است.

You think of something, you think of something else.

شما به چیزی فکر می کنید، به چیز دیگری فکر می کنید.

You think of: "Mother", you think: "Love".

فکر می کنی: "مادر" ، فکر می کنی: "عشق".

You think: "Money", "McDonald's"?

شما فکر می کنید: "پول"، "مک دونالد"؟

Probably not.

احتمالا نه.

But you get the idea. Okay?

اما منظور را فهمیدی. باشه؟

So we're going to start with the dictionary definition, then we're going to work with

بنابراین ما با تعریف فرهنگ لغت شروع می کنیم ، سپس با

how your brain works.

نحوه عملکرد مغز شما کار می کنیم.

I want to have your mind incorporated or use your way of thinking in this.

من می‌خواهم ذهن شما را درگیر کنم یا از طرز تفکر شما در این مورد استفاده کنم.

So you're going to put down your words.

پس شما حرف هایتان را کنار می گذارید.

So if it was: "Cow", you might put: "Milk, cheese, and steak".

بنابراین اگر این بود: "گاو"، می توانید عبارت "شیر، پنیر و استیک" را قرار دهید.

Mmm, steak.

ممم، استیک.

Then we're going to go out...

سپس ما می رویم بیرون

Back to our dictionary, we're going to look for synonyms.

... به فرهنگ لغت خود برگردیم، ما به دنبال مترادف ها خواهیم بود.

If you open any dictionary usually it will say: "This is the word", and then it will

اگر دیکشنری را باز کنید معمولاً می‌گوید: "این کلمه است" و بعد از آن خواهد

have after it: "Here's a synonym for this word.

داشت: "در اینجا مترادفی برای این کلمه است.

Here's another one."

اینجا یک کلمه دیگر است."

Synonyms, you know, words that are similar.

مترادف، می دانید، کلماتی که مشابه هستند.

For instance, height and tall.

به عنوان مثال، قد و قد.

How tall is the building?

ارتفاع ساختمان چقدر است؟

What is the building's height?

ارتفاع ساختمان چقدر است؟

They're not exactly the same, but they can be used in a similar or same fashion sometimes.

آنها دقیقاً یکسان نیستند، اما می توان آنها را به روشی مشابه یا یکسان استفاده کرد.

Okay?

باشه؟

We also look for antonyms.

ما همچنین به دنبال متضادها هستیم.

Antonyms are the opposite of the word.

متضادها متضاد این کلمه هستند.

If I say: "Black", you say: "White".

اگر بگویم: «سیاه»، شما بگویید: «سفید».

Right?

درست؟

If you say: "Hot", you say: "Cold".

اگر بگویید: "گرم" می گویید: "سرد".

Those are antonyms.

اینها متضاد هستند.

So we're going to go to that dictionary, we're going to have the word, we're going to have

بنابراین ما به آن فرهنگ لغت می رویم، کلمه را خواهیم داشت،

your ideas about the word, and then we're going to add in the synonyms and antonyms.

ایده های شما را در مورد کلمه خواهیم داشت، و سپس مترادف ها و متضادها را اضافه می کنیم.

Okay?

باشه؟

So if you're looking here, we started off with one word and we're probably up to like 10 or 15.

بنابراین اگر به اینجا نگاه می کنید، ما با یک کلمه شروع کردیم و احتمالاً به 10 یا 15 می رسید.

Finally, we're going to go to our idioms dictionary, or we're going to go on the net and you're

قرار است این عبارت

going to put in: "Idioms for, you know, 'Cow' or 'animal'", and it'll put those things up

را وارد کنید: "اصطلاحات برای، می دانید، "گاو" یا "حیوان"، و آن چیزها

there for you and you just write them out.

را برای شما قرار می دهد و شما فقط آنها را می نویسید.

How does this go together?

این چگونه با هم می شود؟

We look at a lot of words, we put a lot of stuff down, but you don't see the full picture.

ما به کلمات زیادی نگاه می کنیم، چیزهای زیادی را می گذاریم، اما شما تصویر کامل را نمی بینید.

We're going to get to why in just a second when we look at why.

وقتی به چرایی نگاه می کنیم، تنها در یک ثانیه به چرایی می رسیم.

So if you're ready, we're going to right now take one word and we're going to make our

بنابراین اگر آماده هستید، ما در حال حاضر یک کلمه را انتخاب می کنیم و اولین وب کلمه خود را می سازیم

first word web, and I'll show you how it all works together.

، و من به شما نشان خواهم داد که چگونه همه با هم کار می کنند.

Ready?

آماده؟

Let's go.

بیا بریم.

[Snaps]

So, let's do a word web.

[اسنپ]

بنابراین، بیایید یک وب کلمه انجام دهیم.

We've talked about it, I gave you the steps.

ما در مورد آن صحبت کردیم، من مراحل را به شما ارائه دادم.

So, we're going to do this together.

بنابراین، ما قصد داریم این کار را با هم انجام دهیم.

You notice here I have the steps, so as I go through each step, I'll show you how we

متوجه شدید که در اینجا من مراحل را دارم، بنابراین همانطور که از هر مرحله عبور می کنم، به شما نشان خواهم داد که چگونه این

do it and how we come up to this.

کار را انجام می دهیم و چگونه به آن می رسیم.

And I'll explain to you how this thing here, which seems crazy, will actually help you

و من به شما توضیح خواهم داد که چگونه این چیز در اینجا، که دیوانه به نظر می رسد، در واقع به شما کمک می کند

not only remember the words but understand the list, because I will give you a list of

نه تنها کلمات را به خاطر بسپارید، بلکه لیست را درک کنید، زیرا من لیستی از

idioms or phrases, and you'll understand some of them almost immediately.

اصطلاحات یا عبارات را به شما می دهم و شما برخی از آنها را خواهید فهمید. تقریبا فوری.

Okay?

So, let's go to the board.

باشه؟

بنابراین، بیایید به هیئت مدیره برویم.

First thing we have to do, as I said, is write out the dictionary definition.

اولین کاری که باید انجام دهیم، همانطور که گفتم ، نوشتن تعریف فرهنگ لغت است.

If you have a problem with the word...

اگر با کلمه ...

The word we're going to use is "shoot".

مشکل دارید کلمه ای که قرار است استفاده کنیم "تیراندازی" است.

I'm going to suggest this, although I don't like suggesting it: Go to your whatever language

من این را پیشنهاد می کنم، اگرچه دوست ندارم آن را پیشنهاد کنم: به هر زبانی

to English, so if it's Spanish to English, Russian to English, Japanese to English dictionary,

که دارید به انگلیسی بروید، بنابراین اگر فرهنگ لغت اسپانیایی به انگلیسی، روسی به انگلیسی، ژاپنی به انگلیسی است،

check out what the word means, make sure you understand it, because this is something we

معنی کلمه را بررسی کنید، مطمئن شوید شما آن را درک می کنید، زیرا این چیزی است که

do need to understand.

ما باید آن را درک کنیم.

We're not just guess at it. Okay?

ما فقط در مورد آن حدس نمی زنیم. باشه؟

Make sure you understand it, but then take out your English to English dictionary, and

مطمئن شوید که آن را متوجه شده اید، اما سپس فرهنگ لغت انگلیسی به انگلیسی خود را بردارید و

you need to write out the definition.

باید تعریف را بنویسید.

What does that dictionary say this word is?

آن فرهنگ لغت می گوید این کلمه چیست؟

In this case, the word is a verb: "to shoot".

در این صورت کلمه فعل است: «تیر انداختن».

And you might say: "What does 'shoot' mean?"

و ممکن است بگویید: "تیراندازی" به چه معناست؟

Okay, well, according to the dictionary, it means "to kill", which means end the life

خوب، خوب، طبق فرهنگ لغت به معنای "کشتن" است که به معنای پایان دادن به

of something, or to hurt, cause pain.

زندگی چیزی، یا صدمه زدن، ایجاد درد است.

When I do this, ow. Painful.

وقتی این کار را می کنم، اوه. دردناک.

It hurts me.

به درد من می خورد.

Okay?

باشه؟

Move suddenly in a direction.

به طور ناگهانی در یک جهت حرکت کنید.

So if I'm walking like this and then I change quickly and run, you say:

بنابراین اگر من اینطور راه می‌روم و بعد سریع عوض می‌شوم و می‌دویدم، می‌گویید:

"James is shooting out. He's shooting."

"جیمز در حال تیراندازی است. او تیراندازی می‌کند."

When you watch the Olympics, the guys are like this, they run,

وقتی المپیک را تماشا می‌کنید، بچه‌ها این‌طور هستند، می‌دوند

and then they start running very quickly. They shoot.

و بعد خیلی سریع شروع به دویدن می‌کنند. تیراندازی می کنند.

If they walk, you're not shooting.

اگر آنها راه بروند، شما شلیک نمی کنید.

You have to move quickly in one direction.

شما باید به سرعت در یک جهت حرکت کنید.

And third, here's a flower, but before the flower comes out of the ground, the flower

و سوم، اینجا یک گل است، اما قبل از اینکه گل از زمین بیرون بیاید، گل

is down here.

اینجا پایین است.

Next what happens is the flower comes out like this.

بعد اتفاقی که می افتد این است که گل به این شکل بیرون می آید.

There's no flower yet.

هنوز گلی نیست

We call that "a shoot".

ما به آن "تیراندازی" می گوییم.

Once again, it's coming up in a direction, a specific direction.

یک بار دیگر، در یک جهت، یک جهت خاص بالا می آید.

Later on you'll get a flower.

بعداً یک گل خواهید گرفت.

All right?

But that's called "a shoot". And you say: "What is that?"

خیلی خوب؟

اما به آن "یک تیراندازی" می گویند. و شما می گویید: این چیست؟

That's a shoot for a rose.

این شلیک برای گل رز است.

Okay?

Then you get your rose.

باشه؟

سپس گل رز خود را می گیرید.

So, it says: "Young branch of a plant".

پس می گوید: « شاخه جوان گیاه».

Will you need all of these definitions all of the time?

آیا همیشه به همه این تعاریف نیاز دارید ؟

No.

نه.

But it's important you get the majority of them because a lot of our understanding, we

اما مهم است که شما اکثر آنها را دریافت کنید، زیرا بسیاری از درک ما،

know what these mean, so when somebody uses a phrase or an idiom, our brain goes:

معنی اینها را می‌دانیم، بنابراین وقتی کسی از یک عبارت یا اصطلاحی استفاده می‌کند، مغز ما

"Ah, dah-dah-dah-dah.

می‌گوید: "آه، داه، داه،

Number two", or: "Dah-dah-dah-dah.

عدد. دو»، یا: «ده-ده-ده-ده.

Number seven", and we automatically understand.

شماره هفت»، و ما خود به خود متوجه می شویم.

While when you're doing it, you might say: "Oh my gosh, I don't understand.

در حالی که وقتی دارید این کار را انجام می دهید، ممکن است بگویید: "اوه خدای من، من نمی فهمم.

It's just crazy.

این دیوانه است.

What do you mean, 'shoot in my foot' or 'shoot for the skies', or 'what are you aiming for'?

منظورت چیست، "به پای من شلیک کن" یا "شلیک برای آسمان ها"، یا "چی هستند" هدف شما چیست؟

Why you say these things?'"

چرا این چیزها را می گویید؟»

And we're like: "Oh yeah, you don't know all of the definitions."

و ما می گوییم: "اوه، بله، شما همه تعاریف را نمی دانید."

So, we've written out our dictionary definition, which was number one, and the definition is here.

بنابراین، ما تعریف فرهنگ لغت خود را که شماره یک بود، نوشتیم و تعریف اینجاست.

Number two, write out the words you associate with it.

شماره دو، کلماتی را که با آن مرتبط می کنید بنویسید.

Now, I've got a complete diagram here.

اکنون، من یک نمودار کامل در اینجا دارم.

You may not, so you might say...

شما ممکن است نه، پس ممکن است بگویید...

Right off, you might go: "Gun", and you'll write the word "gun", because you know gun,

همین حالا، ممکن است بروید: "تفنگ" و کلمه "تفنگ" را بنویسید، چون تفنگ را می شناسید،

you go: "Shoot. Gun. I know 'gun'."

می روید: "شلیک کن. تفنگ. من می دانم تفنگ" '."

I know another one you know.

من یکی دیگر را می شناسم که شما می شناسید.

We say: "Bow and arrow".

می گوییم: «تیر و کمان».

When you take it, everybody knows this, and fire.

وقتی آن را می گیری، همه این را می دانند و آتش می گیرند.

Well, there are two parts to this.

خوب، این دو بخش دارد.

This part is the bow.

این قسمت کمان است.

The part that fire is the arrow.

بخشی که آتش می زند تیر است.

So you might write: "Arrow", and you might write: "Bow".

بنابراین می توانید بنویسید: "تیر" و ممکن است بنویسید: "کمان".

Now, there are bigger words for this.

اکنون، کلمات بزرگتری برای این وجود دارد.

Remember we talked about synonyms.

به یاد داشته باشید که ما در مورد مترادف ها صحبت کردیم.

Well, ammunition...

خوب، مهمات...

Or, okay, let's talk "weapon" first.

یا، باشه، اول «اسلحه» صحبت کنیم.

"Weapon" is the gun or the bow.

"سلاح" تفنگ یا کمان است.

It is the thing that fires something or shoots.

چیزی است که به چیزی شلیک می کند یا شلیک می کند.

See? We're going to use the word.

دیدن؟ ما قصد داریم از کلمه استفاده کنیم.

You have the gun, you shoot something.

شما اسلحه دارید، به چیزی شلیک می کنید.

And what do you shoot?

و به چه چیزی شلیک می کنید؟

You shoot a bullet.

شما یک گلوله شلیک می کنید.

This comes out of a gun.

این از یک تفنگ بیرون می آید.

So, you shoot bullets from guns.

بنابراین، شما از اسلحه گلوله شلیک می کنید.

Okay?

باشه؟

Bow and arrows.

تیر و کمان.

You have a bow.

شما یک کمان دارید.

It looks like a really big "D" actually.

در واقع یک "D" واقعا بزرگ به نظر می رسد.

It's kind of funny, when you do a bow, it looks like a "D", and you shoot arrows. Okay?

این یک جور خنده دار است، وقتی یک کمان انجام می دهید، به نظر می رسد "D"، و شما تیر می زنید. باشه؟

So you shoot arrows from bows.

بنابراین شما تیرها را از کمان پرتاب می کنید.

Okay?

That's called "ammunition".

باشه؟

به این می گویند "مهمات".

A "blank" is funny.

یک "خالی" خنده دار است.

What do you mean: "Blank"?

منظورت چیه: "خالی"؟

When you do a test, sometimes it says: "Mr. E __________ goes home."

وقتی تست می کنید، گاهی می گوید: "آقای E __________ می رود خانه."

You'll notice that there's nothing there.

متوجه خواهید شد که چیزی آنجا نیست.

A blank, when you fire a blank or shoot a blank, there's nothing there.

یک جای خالی، وقتی یک توپ خالی شلیک می کنید یا به یک نقطه خالی شلیک می کنید، چیزی آنجا نیست.

If I shoot you with a blank, then I: "Bang", you'll go: "Nothing happened?" and I go: "Yeah,

اگه با یه تیکه بهت شلیک کنم: "بنگ" تو میری: "چیزی نشده؟" و من می گویم: "آره،

it's a blank."

جای خالی است."

There's nothing there.

اونجا هیچی نیست

It just makes sound.

فقط صدا میده

Okay?

باشه؟

So when you have ammunition, you can have blanks.

بنابراین وقتی مهمات دارید، می توانید خالی داشته باشید.

In the army and the police when they practice, they practice with blanks.

در ارتش و پلیس وقتی تمرین می کنند، با جای خالی تمرین می کنند.

They don't want to shoot each other and kill anyone, they just want to practice shooting,

آنها نمی خواهند به یکدیگر شلیک کنند و کسی را بکشند ، آنها فقط می خواهند تیراندازی را تمرین کنند،

where to shoot, how to shoot.

کجا شلیک کنند، چگونه شلیک کنند.

If you have a gun, you need bullets.

اگر تفنگ دارید، به گلوله نیاز دارید.

If you have a bow, you need an arrow.

اگر کمان دارید، به یک تیر نیاز دارید.

That's your ammunition.

این مهمات شماست.

You know something else that can be ammunition?

چیز دیگری می دانید که می تواند مهمات باشد؟

It's a surprise, but when you think about it you'll understand.

تعجب آور است، اما وقتی به آن فکر کنید متوجه خواهید شد.

Words.

کلمات

Words can be ammunition.

کلمات می توانند مهمات باشند.

Ammunition hurt people.

مهمات به مردم آسیب می رساند.

Bullets hurt people.

گلوله به مردم صدمه می زند.

Arrows hurt people.

تیرها به مردم صدمه می زنند.

Ammunition, if you say to someone: "You are fat", that will hurt their feelings.

مهمات، اگر به کسی بگویید: " تو چاق شدی"، احساسات او را جریحه دار می کند.

That is ammunition, to hurt someone.

این مهمات است ، صدمه زدن به کسی.

Okay?

باشه؟

You're going: "Okay, ammunition hurt."

داری میری: باشه مهمات درد میکنه.

I go: "Yeah", and now we go back.

می روم: "آره" و حالا برمی گردیم.

Where do you use ammunition?

کجا از مهمات استفاده می کنید؟

In a weapon.

در یک سلاح.

We've done a gun and we've done a bow.

ما یک تفنگ و یک کمان انجام داده ایم.

But what's an antonym?

اما متضاد چیست؟

Because if you noticed, after we wrote out words you associate, I said:

چون اگر دقت کردید، بعد از اینکه کلماتی را که مرتبط می کنید نوشتیم، گفتم:

"Hey, let's go to number three: Write synonyms and antonyms."

"هی، بریم سراغ شماره سه: مترادف و متضاد بنویس."

We've touched synonyms because ammunition can be bullet, arrow, blanks, words, but an

ما مترادف‌ها را لمس کرده‌ایم زیرا مهمات می‌تواند گلوله، تیر، جای خالی، کلمات باشد، اما

antonym to shooting someone would be "protection".

متضاد تیراندازی به کسی «محافظت» است.

Protection could be a shield.

حفاظت می تواند یک سپر باشد.

If you like captain America...

اگر کاپیتان آمریکا را دوست دارید...

I do.

من دوست دارم.

Okay, some of you might have trouble seeing, but Captain America, he has a shield that

بسیار خوب، ممکن است برخی از شما در دیدن مشکل داشته باشید، اما کاپیتان آمریکا، او یک سپر دارد

he uses to protect himself from bullets, or Wonder Woman has bracelets, these things she

که از آن برای محافظت از خود در برابر گلوله ها استفاده می کند، یا Wonder Woman دستبند دارد، این چیزهایی را که

wears on her arms, and they bounce off.

روی بازوهایش می بندد، و آنها از بین می روند.

They go flying away, and she can stop the bullets.

آنها پرواز می کنند و او می تواند گلوله ها را متوقف کند.

So we can have protection.

بنابراین ما می توانیم حفاظت داشته باشیم.

You shoot...

شما شلیک می کنید...

[Laughs] You should use protection on a date.

[می خندد] در قرار ملاقات باید از محافظ استفاده کنید.

And I'll leave that alone.

و من آن را تنها خواهم گذاشت.

You'll get that a little later on.

شما آن را کمی بعد دریافت خواهید کرد.

Okay?

باشه؟

So, we've talked about antonyms and synonyms, and we noticed how we went from one word:

بنابراین، ما در مورد متضادها و مترادف ها صحبت کرده ایم، و متوجه شدیم که چگونه از یک کلمه عبور کردیم:

"Shoot", and we have one, two, three, four, five, six, seven, eight, nine, ten.

"شلیک"، و ما یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه، ده داریم.

Oh, 10 words, and we're not done.

اوه، 10 کلمه، و ما تمام نشده ایم.

Remember when I talked about hurt?

یادت هست وقتی در مورد آسیب صحبت کردم؟

Well, we have a fancy word for hurt that means "injure".

خوب، ما یک کلمه فانتزی برای hurt داریم که به معنای "آسیب زدن" است.

It's the same thing.

همین موضوع است.

When you get, hurt, ow, you're injured.

وقتی میگیری، صدمه میبینی، اوه، زخمی میشی.

You feel pain, and maybe I hurt my arm, I cannot use my arm, it's injured.

شما احساس درد می کنید، و شاید بازویم صدمه دیده باشد، نمی توانم از بازویم استفاده کنم، آسیب دیده است.

You go: -"What's wrong?"

تو برو: -چی شده؟

-"I don't know, my shoulder hurts."

-نمیدونم کتفم درد میکنه.

I have pain, and pain is usually get when you're hurt.

من درد دارم، و درد معمولاً زمانی است که شما صدمه می بینید.

Pain is that feeling, ow, no good.

درد همین احساس است، اوه، خوب نیست.

No good feeling. Right? So, we have pain when we're injured.

حس خوبی نداره درست؟ بنابراین، وقتی مجروح می شویم، درد داریم.

When we're hurt, we feel pain.

وقتی صدمه می بینیم، احساس درد می کنیم.

So now you've learned three words to talk about: -"What's wrong with your hand?"

بنابراین اکنون سه کلمه برای صحبت کردن یاد گرفته اید : -"دستت چه مشکلی دارد؟"

-"I injured it last night."

-"دیشب مصدومش کردم."

Or: "Ow, I hurt it last night."

یا: "اوه، دیشب به دردش خوردم."

or: "God, I feel pain in my hand."

یا: «خدایا دستم درد می کند».

Similar. Not all the same. Right? Good.

مشابه. همه یکسان نیست. درست؟ خوب

But you're getting it.

اما شما آن را دریافت می کنید.

Now we've gone to 10 to 13 words.

حالا به 10 تا 13 کلمه رفته ایم.

So, not only do you understand if I say somebody got...

بنابراین، اگر بگویم کسی گرفتار شده است، نه تنها می‌فهمید

I'm going to shoot you, you're going to be in pain, you will probably be injured and hurt.

... می‌خواهم به شما شلیک کنم، درد می‌کشید، احتمالاً مجروح و زخمی خواهید شد.

You will probably want protection. Right?

احتمالاً محافظت می خواهید. درست؟

Captain American's shield.

سپر کاپیتان آمریکایی.

Right? You might wonder if I'm going to use a bow and arrow, or... Sorry.

درست؟ ممکن است تعجب کنید که آیا می خواهم از تیر و کمان استفاده کنم یا ... ببخشید.

A gun and a bow, and shoot you with bullets and arrows.

یک تفنگ و یک کمان، و با گلوله و تیر به شما شلیک کنید.

Now you have an understanding about shooting, when someone's shooting, but let's go a little

حالا شما درک درستی از تیراندازی دارید، وقتی کسی تیراندازی می‌کند، اما اجازه دهید کمی

further because now I'm going to give you some idioms.

جلوتر برویم زیرا اکنون می‌خواهم چند اصطلاح به شما بگویم.

I've given you one example on the board: "to shoot down".

من برای شما یک مثال روی تخته آورده‌ام: "سقوط کردن".

Remember: Does shooting make you feel good or bad?

به یاد داشته باشید: آیا تیراندازی به شما احساس خوبی می دهد یا بد؟

Bad.

بد

And usually we say when we feel good, we go up, but when we shoot down, do you think this

و معمولاً وقتی احساس خوبی داریم می گوییم بالا می رویم اما وقتی شلیک می کنیم به نظر شما این

is a good thing or a bad thing?

چیز خوبی است یا بد؟

When somebody shoots down an idea, they're telling you your idea is no good and it has

وقتی کسی ایده ای را رد می کند، به شما می گوید ایده شما خوب نیست و باید از

to go.

بین برود.

So you say: "I've got an idea for..."

بنابراین شما می گویید: " من یک ایده برای ..."

[Shooting noise]

[صدای تیراندازی]

That's it.

همین است.

Idea gone.

ایده از بین رفت

I just shot down that idea.

من فقط آن ایده را رد کردم.

We shoot down planes.

ما هواپیماها را ساقط می کنیم.

Enemy planes, they're flying...

هواپیماهای دشمن، آنها در حال پرواز هستند...

[Shooting noise and plane crashing noise]

[صدای شلیک و صدای سقوط هواپیما]

Now I'm going to give you a couple more in a list.

حالا می‌خواهم چند مورد دیگر را در لیست به شما معرفی کنم.

Okay?

And why am I doing this?

باشه؟

و چرا این کار را می کنم؟

Is because what I want you to do is see how they tie together.

به این دلیل است که آنچه من از شما می خواهم این است که ببینید آنها چگونه به هم گره می خورند.

I've got like a book here and there's like pages and pages. All right?

من مانند یک کتاب اینجا و مانند صفحات و صفحات وجود دارد. خیلی خوب؟

But we'll do a few and see if you can catch them.

اما ما چند مورد را انجام می دهیم و می بینیم که آیا می توانید آنها را بگیرید.

All right?

خیلی خوب؟

We're going to do "shoot".

ما قصد داریم "تیراندازی" انجام دهیم.

By the way, "shoot" is a verb.

به هر حال، "تیراندازی" یک فعل است.

So what's the past of "shoot"?

پس گذشته «تیراندازی» چیست؟

Probably don't know this, but it's this: "shot".

احتمالاً این را نمی دانم، اما این است: "شات".

Shoot you today, I shot you yesterday.

امروز به تو شلیک کن، دیروز به تو شلیک کردم.

Shoot, shot.

شلیک کن، شلیک کن

It's a little shorter because it's gone by now; not as fresh.

این کمی کوتاهتر است زیرا تا کنون از بین رفته است. نه آنقدر تازه

Sorry, bad.

ببخشید بد

Okay, so: "shoot straight".

خوب، پس: "مستقیم شلیک کنید".

When we call someone a "straight shooter"...

وقتی به کسی می گوییم "تیرانداز مستقیم"...

If I go: "You're a straight shooter", remember what "shoot" means?

اگر من می گویم: "تو یک تیرانداز مستقیم هستی" یادت می آید "تیراندازی" یعنی چه؟

Dunh-dunh.

دانه-دونه.

If you don't shoot straight, you shoot like this.

اگر مستقیم شلیک نکنید، اینطور شلیک می کنید.

This is very confusing.

این خیلی گیج کننده است.

I want someone that's going to be a straight shooter.

من کسی را می خواهم که تیرانداز مستقیم باشد.

[Shooting noise]

[صدای شلیک]

That means when they use their words, they tell you something directly,

یعنی وقتی از کلمات خود استفاده می کنند، مستقیماً چیزی را به شما می گویند،

the way it's supposed to be.

همان طور که قرار است باشد.

"I don't like you because you don't like worms."

من تو را دوست ندارم چون تو کرم دوست نداری.

That guy is a straight shooter.

آن مرد یک تیرانداز مستقیم است.

He could say: "Worms aren't my favourite and I like other things", but he just - boom,

او می توانست بگوید: "کرم ها مورد علاقه من نیستند و من چیزهای دیگر را دوست دارم"، اما او فقط - بوم،

straight at you.

مستقیم به تو.

Straight shooters will tell you right to you, like shooting you with a gullet-, a bullet,

تیراندازان مستقیم به شما درست می گویند، مانند شلیک گلوله به شما،

but they use their words.

اما آنها از کلمات خود استفاده می کنند.

So they do not try to tell stories.

بنابراین سعی نمی کنند داستان بگویند.

Just one line and done.

فقط یک خط و تمام شد.

Here's another one: "shoot the shit".

در اینجا یکی دیگر: "شلیک به گه".

Bad word.

کلمه بد.

I know, sorry.

میدانم، ببخشید.

But if you and your friends-imagine this-are talking about, I don't know, comic books,

اما اگر شما و دوستانتان - تصور کنید این - در مورد کتاب های مصور صحبت می کنید،

you're not really taking a gun and there's a piece of poo-poo and going:

واقعاً تفنگ نمی گیرید و یک تکه پو-پو دارید و می گویید:

"Bang!" and the poo-poo jumps.

"بنگ!" و پو-پو می پرد.

"Bang!" and the poo-poo jumps.

"انفجار!" و پو-پو می پرد.

No.

نه

We're not saying that.

We're just saying shooting like talking with our words about nothing important.

ما این را نمی گوییم.

ما فقط می گوییم تیراندازی مانند صحبت کردن با کلماتمان در مورد هیچ چیز مهمی.

So it's a subject that you're just like: "Yeah, that was really cool.

بنابراین این موضوعی است که شما دقیقاً مانند آن هستید : "آره، واقعا عالی بود.

Yeah, that was really cool."

آره، واقعا عالی بود."

All right?

خیلی خوب؟

So we're talking about something that's not important but we are being direct about it,

بنابراین ما در مورد چیزی صحبت می کنیم که مهم نیست، اما مستقیماً در مورد آن صحبت

shooting the poo-poo, let's call it that. Okay?

می کنیم. باشه؟

You might hear people say that.

ممکن است بشنوید که مردم این را می گویند.

Oh, here's one I love: "shoot your mouth off".

اوه، این یکی را دوست دارم: "به دهانت شلیک کن".

Remember I said "shooting", right?

یادت هست گفتم "تیراندازی"، درست است؟

When we shoot, it's a verb, and you use words as weapons?

وقتی شلیک می کنیم، این یک فعل است و شما از کلمات به عنوان سلاح استفاده می کنید؟

When someone shoots their mouth off, it's like they're talking at you, but they're like:

وقتی کسی به دهانش شلیک می کند، مثل این است که دارد با شما صحبت می کند، اما این گونه است:

"Da-da-da-da-da-da-da-da-da-da", shooting you with their mouth.

«دا-دا-دا-دا-دا-دا-دا-دا-دا»، با دهانش به شما شلیک می کند.

So they might say: "I'm the best in the world, I've always done this, da-da-da."

بنابراین آنها ممکن است بگویند: "من بهترین در جهان هستم، من همیشه این کار را کرده ام، دا-دا."

Athletes do that a lot.

ورزشکاران این کار را زیاد انجام می دهند.

Right?

درست؟

Or promoters for sports.

یا مروجین ورزش.

They might say: "We're the best, the best ever."

آنها ممکن است بگویند: "ما بهترین، بهترین هستیم."

You say: "You're shooting your mouth off."

شما می گویید: "داری از دهانت شلیک می کنی."

All right?

خیلی خوب؟

Now I'll give you a couple more and then I want to let go because we're going to say

حالا یکی دوتا دیگه بهت میدم و بعد میخوام رها کنم چون میخوایم بگیم

present tense was "shoot".

زمان حال "شلیک" بود.

What about "shot"?

در مورد "شات" چطور؟

Imagine it's dark.

تصور کنید هوا تاریک است.

The room is dark, you can't see anything, and you shoot your gun.

اتاق تاریک است، شما چیزی نمی بینید و تفنگ خود را شلیک می کنید.

And think past tense, you shot your gun.

و به زمان گذشته فکر کنید، شما تفنگ خود را شلیک کردید.

That means you finished.

یعنی تموم کردی

Right? Shot.

درست؟ شلیک کرد.

And it's dark.

و تاریک است.

There's an English idiom that is exactly that, it means: "They shot in the dark".

یک اصطلاح انگلیسی وجود دارد که دقیقاً همین است، یعنی: "در تاریکی تیراندازی کردند".

If a room is dark, you don't know what's going on. Right?

اگر اتاقی تاریک باشد، نمی دانید چه خبر است. درست؟

If you take a shot, you are doing something-right?-you're throwing that bullet out there or those words.

اگر شلیک کنید، دارید کاری انجام می‌دهید، درست است؟

But you don't know what you're going to hit, because it's dark.

اما نمی دانی قرار است به چه چیزی ضربه بزنی، زیرا هوا تاریک است.

You don't know what you're hitting, you're like: [Shooting noise].

نمی دانی به چه می زنی ، مانند: [صدای تیراندازی].

"There. Hope I got it."

"اونجا. امیدوارم که متوجه شده باشم."

We say: "a shot in the dark", it means to take a guess.

می گوییم: «تیر در تاریکی» یعنی حدس زدن.

It means I don't know.

یعنی نمی دونم

I'm using my words and saying: "I really don't know. I'm taking a guess."

من از کلماتم استفاده می کنم و می گویم: " واقعاً نمی دانم. من یک حدس می زنم."

I'm like: "Ah, my favourite colour's yellow?"

من می گویم: "آه، رنگ مورد علاقه من زرد است؟"

It's a shot in the dark.

این یک شلیک در تاریکی است.

Dark room with a gun.

اتاق تاریک با تفنگ.

Yeah, maybe I hit it, maybe I don't.

آره، شاید زدمش، شاید هم نه.

See?

You go: "Oh my gosh, I understand."

دیدن؟

تو برو: " خدایا فهمیدم."

That's the beauty of the word web.

این زیبایی کلمه وب است.

We're going to take words that you may not understand.

ما کلماتی را می‌گیریم که ممکن است متوجه آنها نشوید.

We bridge, which means taking words you know.

ما پل می کنیم، که به معنای برداشتن کلماتی است که می دانید.

That's why I said: "Take your ideas", and we put your ideas together.

برای همین گفتم: «عقایدت را بگیر» و ما ایده‌هایت را کنار هم گذاشتیم.

Right?

درست؟

So things you know, you can write down, like "gun" and "bullet".

بنابراین چیزهایی که می دانید، می توانید یادداشت کنید، مانند "تفنگ" و "گلوله".

That helps put it in your head so you can remember it.

این کمک می کند آن را در ذهن خود قرار دهید تا بتوانید آن را به خاطر بسپارید.

Then we go to synonyms for words that are not exactly the same.

سپس به سراغ مترادف های کلماتی می رویم که دقیقاً یکسان نیستند.

An arrow is not a bullet, but they're similar, and that will help you remember "arrow", because

فلش گلوله نیست، اما شبیه هم هستند، و این به شما کمک می‌کند «تیر» را به خاطر بسپارید، زیرا

you go: "Arrow, bow.

می‌گویید: «تیر، کمان.

Oh, like old Indians, I understand now." Right?

اوه، مثل هندی‌های قدیمی، حالا فهمیدم». درست؟

"Yeah, yeah, yeah."

"آره، آره، آره."

And then we can add on new ones, like words.

و سپس می توانیم موارد جدیدی مانند کلمات را اضافه کنیم.

Like words?

مثل کلمات؟

And give you a further or a greater definition.

و یک تعریف بیشتر یا بیشتر به شما بدهم .

From that, once you start understanding these ideas, like we have: "pain", "injure", "hurt",

پس از آن، هنگامی که شما شروع به درک این ایده ها می کنید، مانند آنچه ما داریم: "درد"، "آسیب زدن"، "آسیب زدن"، به

that's how we understand "shoot down". Right?

این ترتیب ما "شلیک کردن" را درک می کنیم. درست؟

Or "blanks", bullets, right?

یا "خالی"، گلوله، درست است؟

Oh, here's a good one: "firing blanks".

اوه، این یک چیز خوب است: "شلیک خالی".

Another word for using a gun is when you shoot, another word for "shoot" is "fire".

کلمه دیگر استفاده از تفنگ زمانی است که شما شلیک می کنید، کلمه دیگری برای "تیراندازی" "آتش" است.

He shot the gun.

او اسلحه را شلیک کرد.

Fire.

So we can go: "shoot", from "shoot"-right?-"shoot", you can say: "Oh, fire.

آتش.

بنابراین می توانیم برویم: "تیراندازی"، از "شلیک"-راست؟-"تیراندازی"، می توان گفت: "اوه، آتش.

Fire your gun."

تفنگ خود را شلیک کن."

Hmm? Yeah.

هوم؟ آره

So when we say this, now watch.

پس وقتی این را می گوییم، حالا تماشا کنید.

"He fires blanks."

"او شلیک می کند."

"Blank" means nothing, "fire" means shoot, and someone says: "He's firing blanks."

«بلانک» یعنی هیچ، «آتش» به معنای شلیک است، یکی می گوید: «پرتاب می کند».

There's actually two meanings for that.

در واقع دو معنی برای آن وجود دارد.

One of them is: What you're saying has no importance, it won't do anything.

یکی از آنها این است: آنچه شما می گویید اهمیتی ندارد، هیچ کاری نمی کند.

They're talking, but nothing's going to happen.

دارند حرف می زنند، اما هیچ اتفاقی نمی افتد.

Blanks.

جای خالی

There's nothing there.

اونجا هیچی نیست

Another one is if you can't make babies.

یکی دیگر این است که اگر نمی توانید بچه دار شوید.

Talk to your doctor.

با پزشک خود صحبت کنید.

I'm not a doctor.

من دکتر نیستم

I just play one on TV.

من فقط یکی را در تلویزیون بازی می کنم.

Okay, but if you're firing blanks, you can't make babies.

بسیار خوب، اما اگر شما در حال شلیک گلوله هستید ، نمی توانید بچه بسازید.

Huh?

متعجب؟

Yeah, there's no power.

آره هیچ قدرتی نیست

Sorry about that, that's a problem.

با عرض پوزش، این یک مشکل است.

Or if you're firing blanks, it means you have no power in your weapon.

یا اگر تیراندازی می کنید، به این معنی است که هیچ قدرتی در سلاح خود ندارید.

Your words don't mean anything.

حرف شما معنی نداره

They don't...

Like Superman, they bounce off.

آن‌ها نمی‌کنند...

مثل سوپرمن، آن‌ها جهش می‌کنند.

They cause no problems.

هیچ مشکلی ایجاد نمی کنند.

Okay? Cool.

باشه؟ سرد.

So, I've given you a bunch.

بنابراین، من به شما یک دسته دادم.

There's a lot more just under "shoot", but I think after giving you these ones, you're

فقط زیر "شلیک" خیلی چیزهای بیشتری وجود دارد، اما فکر می‌کنم بعد از دادن این‌ها به شما چنین می‌گویید

like: "Hey, I actually understand that."

: "هی، من در واقع این را می‌فهمم."

I'm like: "Yeah", and you probably don't even know this word.

من مانند: "آره"، و شما احتمالا حتی این کلمه را نمی دانید.

But in 10 minutes, we can go from not just knowing one word, but look, I added more words,

اما در 10 دقیقه، ما می توانیم از دانستن یک کلمه صرف نظر نکنیم، بلکه نگاه کنید، من کلمات بیشتری اضافه کردم،

16 words in 10 minutes.

16 کلمه در 10 دقیقه.

And the best thing is in five minutes, if you go back when you go to do the test, which

و بهترین چیز این است که در عرض پنج دقیقه، اگر زمانی که برای انجام آزمایش می روید به عقب برگردید، که

I know you'll do, you'll get it almost perfect because you'll say: "I understand."

می دانم انجام خواهید داد، تقریباً آن را عالی خواهید گرفت زیرا می گویید: "می فهمم."

And ladies and gentlemen, understanding is greater than knowing.

و خانم ها و آقایان، درک بالاتر از دانستن است.

When you understand, you never forget, and that's the aim of this lesson.

وقتی بفهمی هرگز فراموش نمی کنی و هدف این درس همین است.

Did I say "aim"? Is that it on the board?

گفتم "هدف"؟ آیا آن در هیئت مدیره است؟

That's another word with "shoot".

این کلمه دیگری با "تیراندازی" است.

Anyway, I've got to get going.

به هر حال، من باید راه بیفتم.

I've shot my load for the day, given you all you need to know.

من بارم را برای آن روز شلیک کردم، با توجه به تمام آنچه که باید بدانید.

Don't forget "shoot".

"تیراندازی" را فراموش نکنید.

Go over these words, go do the quiz.

برو روی این کلمات، برو امتحان کن.

And I'm sure you will... Let me see.

و من مطمئن هستم که شما ... بگذارید ببینم.

Don't shoot me a dirty look.

نگاه کثیف به من شلیک نکن

Don't shoot from the hip, shoot my mouth off.

از باسن شلیک نکن، دهنم را شلیک کن.

Oh god, I'm out.

خدایا من بیرونم

I'm going to be firing blanks if I keep talking anymore.

اگر دیگر به صحبت کردن ادامه دهم، بیخیال شلیک خواهم کرد.

Have a good one.

یک خوب.

I almost forgot.

تقریبا فراموش کردم.

Go to www.eng as in English, vid as in video.com (www.engvid.com),

مانند انگلیسی به www.eng بروید، مانند video.com (www.engvid.com)،

do the quiz and don't forget to subscribe.

مسابقه را انجام دهید و فراموش نکنید که مشترک شوید.

Ciao.

And thanks for watching.

سیائو

و ممنون که تماشا کردید