TIME Vocabulary & Phrases in English: recently, outdated, of late, nowadays...

I've been lonely, so lonely I could die.

من تنها بوده ام، آنقدر تنها بودم که می توانستم بمیرم.

Oh, sorry, that's Elvis.

اوه، متاسفم، این الویس است.

E's crying because he's been very lonely lately.

E داره گریه میکنه چون اخیرا خیلی تنها بوده.

He said very lonely lately.

گفت این اواخر خیلی تنها.

Very lonely...

خیلی تنها...

E, what do you mean: "You've been very lonely lately"?

ه، یعنی چی: «این اواخر خیلی تنها بودی»؟

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

A lot of times we, in English, use time...

خیلی وقت‌ها ما در انگلیسی از زمان استفاده می‌کنیم...

When I say time words, I'm not talking about: "when" or "while", or "after" and "before",

وقتی کلمات زمان را می‌گویم، منظورم این نیست: "وقتی" یا "وقتی"، یا "بعد" و "قبل"

which indicate what is happening in time; if it's coming this way or that way.

که نشان می‌دهد چه اتفاقی در حال رخ دادن است. زمان؛ اگر این طرف یا آن طرف می آید

But we have time words and time phrases, which is to give us more information than "before"

اما ما کلمات زمانی و عبارات زمانی داریم که به ما اطلاعات بیشتری نسبت به "قبل"

or "after" because they can be used more generally.

یا "بعد" می دهد، زیرا می توان از آنها به طور کلی استفاده کرد.

Example: I can say: "Before I did this video, I had dinner."

مثال: می توانم بگویم: "قبل از اینکه این ویدئو را انجام دهم، شام خوردم."

But if I say: "I recently had it", you know it's in memory; in the period of time in my

اما اگر بگویم: "من اخیراً آن را داشتم"، می دانید که در حافظه است. در دوره زمانی در

memory that's very close.

حافظه من که بسیار نزدیک است.

It's a little deeper, a little bit more knowledge or a little bit more information.

این کمی عمیق تر، کمی دانش بیشتر یا کمی اطلاعات بیشتر است.

So, when we're looking here, I'm going to give you some phrases and some words that

بنابراین، وقتی به اینجا نگاه می‌کنیم، عبارات و کلماتی را به شما می‌دهم که

do the same thing as "recently" does, which is more information than "before" or "after".

همان کاری را انجام می‌دهند که «به تازگی» انجام می‌دهد، که اطلاعات بیشتری نسبت به «قبل» یا «بعد» است.

Cool?

سرد؟

Let's go to the board, and we'll find out why E is so lonely he could die.

بیایید به هیئت مدیره برویم، و خواهیم فهمید که چرا E اینقدر تنها است که می تواند بمیرد.

[Laughs] Anyway.

[می خندد] به هر حال.

Just as time flows, I'm going to start in the natural progression of time.

همانطور که زمان در جریان است، من در روند طبیعی زمان شروع خواهم کرد.

Past happens before, then the present is now, and the future.

گذشته قبلا اتفاق می افتد، سپس حال اکنون است و آینده.

And I'm going to try to give you a few words with each that you will find that native speakers

و من سعی خواهم کرد با هر یک از آنها چند کلمه به شما بگویم که متوجه خواهید شد که گویشوران بومی

use on a regular basis to give you an idea or an impression about what kind of time they're

به طور منظم از آن استفاده می کنند تا به شما ایده یا تصوری درباره زمان

talking about.

صحبت کردنشان بدهم.

And some of these things-and E gave me a really good one with "this Wednesday" and "next Wednesday"-are

و برخی از این چیزها - و E به من یکی واقعا خوب با "این چهارشنبه" و "چهارشنبه آینده" داد -

so common that we use it that, you know, foreign speakers get confused, because they're like:

آنقدر رایج هستند که ما از آن استفاده می کنیم که، می دانید، سخنرانان خارجی گیج می شوند، زیرا آنها مانند:

"What do you mean there's only one way to say?

"چه چیزی منظورت این است که فقط یک راه برای گفتن

Why be so specific?"

وجود دارد؟

It's like: No, we're actually giving you more information.

مانند: نه، ما در واقع اطلاعات بیشتری به شما می دهیم.

So, let's go to the board and we'll start out with "old-fashioned".

بنابراین، بیایید به هیئت مدیره برویم و با "قدیمی" شروع کنیم.

This one's kind of easy, because we're talking about the past, here, because you know "old"

این یکی به نوعی آسان است، زیرا ما در اینجا در مورد گذشته صحبت می کنیم، زیرا می دانید که "قدیمی

is before.

" قبل از آن است.

But you're going to say: "Old-fashioned, why?"

اما شما می خواهید بگویید: "قدیمی، چرا؟"

Well, when somebody says something is old-fashioned, they usually mean it's not in style anymore.

خوب، وقتی کسی می گوید چیزی قدیمی است ، معمولاً به این معنی است که دیگر به سبک نیست.

All right?

خیلی خوب؟

It's not modern.

مدرن نیست

So you can say: "This is an old-fashioned donut."

بنابراین می توانید بگویید: "این یک دونات قدیمی است."

It doesn't mean it's bad.

به این معنی نیست که بد است.

It just means it's...

این فقط به این معنی است که...

You know, it's from an older style or a generation prior to.

می دانید، از سبک قدیمی تر یا نسل قبل است.

But when somebody says: "You have old-fashioned manners or old-fashioned language", they're

اما وقتی کسی می گوید: "شما آداب قدیمی یا زبان قدیمی دارید"، می

saying: "You know what?

گویند: "می دانید چیست؟

People don't kind of use this anymore.

مردم دیگر از این استفاده نمی کنند.

That's an old-fashioned idea."

این یک ایده قدیمی است."

Right?

درست؟

It's kind of not being used, so we have that to the past.

به نوعی استفاده نمی شود، بنابراین ما آن را به گذشته داریم.

It's usually associated with things in the past or things that are gone or should be

معمولاً با چیزهایی در گذشته یا چیزهایی که از بین رفته اند یا باید ناپدید شوند مرتبط

gone.

است.

"Out-dated".

"منسوخ شده".

"That out-dated mode of thinking they use on a regular basis - PC talk (politically

"این طرز تفکر قدیمی که آنها به طور منظم از آن استفاده می کنند - صحبت با رایانه شخصی (صحبت سیاسی

correct talk)."

صحیح)."

It means it's no longer used or no longer useful.

یعنی دیگر استفاده نمی شود یا دیگر مفید نیست.

So, you might have this idea or you might have, I don't know.

بنابراین، ممکن است شما این ایده را داشته باشید یا ممکن است داشته باشید، من نمی دانم.

My cellphone is like an S4 from Samsung.

تلفن همراه من مانند S4 سامسونگ است.

I'm mentioning it for two reasons.

من به دو دلیل به آن اشاره می کنم.

Samsung, I need a new cellphone; it's an S4.

سامسونگ، من به یک تلفن همراه جدید نیاز دارم . S4 هستش

And you people out there, please give me a new cellphone.

و شما افرادی که آنجا هستید، لطفاً یک تلفن همراه جدید به من بدهید.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I want Samsung to give me a cellphone.

من می خواهم سامسونگ به من یک تلفن همراه بدهد.

Advertising for ya.

تبلیغات برای شما

But my phone's basically out-dated.

اما گوشی من اساسا قدیمی است.

It's so out-dated that they use it to...

آنقدر قدیمی است که از آن استفاده می کنند...

Oh, I don't even have a good joke - it's that out-dated.

اوه، من حتی یک شوخی خوب هم ندارم - آنقدر قدیمی است.

It's no longer used or useful.

دیگر مورد استفاده یا مفید نیست.

Most new systems are at an S8 or what have you, so somethings I can't use.

اکثر سیستم‌های جدید در S8 یا شما هستند، بنابراین من نمی‌توانم از آنها استفاده کنم.

I don't care.

برام مهم نیست

I like my phone, to be honest.

راستش من گوشیم را دوست دارم.

Now, "out-dated" means it's just kind of, like, not being used; no longer used or useful.

در حال حاضر، "منسوخ" به این معنی است که فقط به نوعی، مانند، استفاده نمی شود. دیگر استفاده نمی شود یا مفید است.

Operative word or the word that's important is not...

کلمه عملیاتی یا کلمه ای که مهم است نیست...

"Not useful" means it's not as convenient as something that would be new.

"مفید نیست" یعنی به اندازه چیزی که جدید باشد راحت نیست.

The word you don't want to hear someone say to you is "obsolete".

کلمه ای که نمی خواهید بشنوید که کسی به شما بگوید "منسوخ" است.

All right?

خیلی خوب؟

If this is obsolete, it is no longer used.

اگر منسوخ شده باشد، دیگر استفاده نمی شود.

Yes.

آره.

Old credit cards.

کارت های اعتباری قدیمی

You know, you don't pay it?

میدونی پولش رو نمیدی؟

It becomes obsolete; you can't use it no more.

منسوخ می شود؛ دیگر نمی توانید از آن استفاده کنید

Bad example.

مثال بد

Obsolete - dinosaurs.

منسوخ شده - دایناسورها.

Ever seen one?

تا به حال یکی را دیده اید؟

Mm-mm - you don't.

Mm-mm - شما نمی کنید.

Birds is as close as we got to them; they gone.

پرندگان همانقدر به آنها نزدیک است. آنها رفتند

They're obsolete.

منسوخ شده اند مردم دیگر از

That technology or that biological technology is no longer used, people.

آن فناوری یا آن فناوری بیولوژیکی استفاده نمی شود.

We are the new ones.

ما افراد جدید هستیم.

Being the...

بودن...

So, now time to move to the present.

بنابراین، اکنون زمان حرکت به زمان حال است.

What present...?

چه هدیه ای...؟

Present day forms do we use to explain what's going on in the present?

آیا از فرم های امروزی برای توضیح آنچه در زمان حال می گذرد استفاده می کنیم؟

A lot of you guys will know: "now" or "present", because these are the two words you've been

بسیاری از شما بچه ها می دانید: "اکنون" یا "حال"، زیرا این دو کلمه ای هستند که به شما آموزش داده شده است

taught.

.

Have you ever been confused when someone says to you: "Nowadays, the kids wear their jeans

آیا تا به حال گیج شده اید که کسی به شما بگوید: "این روزها، بچه ها شلوار

down by their butts"?

جین خود را از باسن می پوشند"؟

You're like: "What?

شما مانند: "چی؟"

What do you mean, 'nowadays'?

منظورت از "امروز" چیست

You mean today?"

؟ منظورت امروز است؟"

Like: "No.

مانند: "نه

Nowadays."

. این روزها."

It means at the present and it is different from the past.

یعنی در زمان حال و با گذشته متفاوت است.

When anyone says to you: "nowadays", they're literally saying the days today are different

وقتی کسی به شما می گوید: "این روزها"، به معنای واقعی کلمه می گوید که روزهای امروز

than the days before.

با روزهای قبل متفاوت است.

Right?

درست؟

You know.

میدونی.

"I know it's old-fashioned that a man should pull up his pants and wear a belt.

"من می دانم که از مد افتاده است که مرد باید شلوارش را بالا بکشد و کمربند ببندد.

Right?

درست است؟

Should pull the pants up.

باید شلوار را بالا بکشد. این

Nowadays, the children have the pants down their ass."

روزها، بچه ها شلوار را پایین انداخته اند."

You know, it's like: What?

میدونی، مثل اینه: چی؟

It's like: "Well, today is different than the past.

مثل: "خب، امروز با گذشته فرق کرده است.

Nowadays".

امروز".

And it's not a day; it's a period of time.

و این یک روز نیست؛ یک دوره زمانی است

So they're saying in recent memory from, you know, two, three, four years, or two...

بنابراین آنها در خاطرات اخیر می گویند، می دانید، دو، سه، چهار سال یا دو سال...

Yeah, two, three, four years, or two/three months.

آره، دو، سه، چهار سال یا دو یا سه ماه.

But usually it's a longer period of time in the present and it's not one point; it's a

اما معمولاً در زمان حال مدت زمان بیشتری است و یک نقطه نیست. این یک

bubble you could say.

حباب است که می توانید بگویید.

All right?

خیلی خوب؟

So, bridges the past and the present; saying there's a difference between the past and

بنابراین، گذشته و حال را پل می کند. گفتن تفاوتی بین گذشته

the present and it goes over a period of time.

و حال وجود دارد و در یک دوره زمانی می گذرد.

"Lately".

"در این اواخر". اخیراً

Haven't seen you around here lately.

شما را در اینجا ندیده ام.

E, where you been lately?

E، شما اخیراً کجا بودید؟

And this is the one he used here.

و این همان چیزی است که او در اینجا استفاده کرده است.

And this one means not long ago.

و این یکی به معنای چندی پیش است.

I haven't seen E lately.

من اخیرا E را ندیده ام.

It means maybe in the last hour or two.

یعنی شاید در یکی دو ساعت آخر.

With "nowadays" we're talking maybe a year or two, maybe even at 10 years; "lately" means

با "امروز" صحبت می کنیم شاید یک یا دو سال، شاید حتی در 10 سالگی. "تأخر" به معنای

recently.

اخیر است.

Right?

درست؟

Not too long ago.

خیلی وقت پیش.

You know?

میدونی؟

I haven't...

من...

I haven't had a Starbucks lately.

اخیراً استارباکس نداشتم.

That could in a week or two or a month.

این می تواند در یک یا دو هفته یا یک ماه دیگر.

You're not talking years.

سالها حرف نمیزنی

All right?

خیلی خوب؟

So, watch these.

پس اینا رو تماشا کن

You can use these for different things, so you have a greater expression of present time

می‌توانید از اینها برای چیزهای مختلف استفاده کنید، بنابراین بیان بیشتری از زمان حال

and more of a recent expression of present time.

و بیشتر بیان اخیر زمان حال دارید.

Now, here's one of my favourite: Notice how these are "lately" and "latest"?

اکنون، یکی از موارد مورد علاقه من این است: توجه کنید که چگونه اینها "اخیرا" و "جدیدترین" هستند؟

Seems similar; very different.

شبیه به نظر می رسد؛ خیلی متفاوت.

"Latest" means most recent.

«جدیدترین» به معنای جدیدترین است.

It means the newest thing.

یعنی جدیدترین چیز.

The latest Apple computer can make coffee for you.

جدیدترین کامپیوتر اپل می تواند برای شما قهوه درست کند.

The latest Apple computer; not the lately one.

جدیدترین کامپیوتر اپل; نه این اخیر

The latest.

آخرین.

It means newest.

یعنی جدیدترین

It's like a superlative.

مثل یک فوق العاده است.

Right?

درست؟

"Newest", "most", "best", "biggest", "latest".

"جدیدترین"، "بیشترین"، "بهترین"، "بزرگترین"، "جدیدترین".

It is the newest thing out there.

این جدیدترین چیزی است که وجود دارد.

So, when talking the present, we can say: "The latest thing.

بنابراین، هنگام صحبت از حال، می توانیم بگوییم: "آخرین چیز.

Have you heard the latest news?"

آیا شما آخرین اخبار را شنیده اید؟"

It means the newest news.

یعنی جدیدترین خبر.

"Lately the news hasn't been very good" - in recent memory.

"اخیراً اخبار چندان خوب نبوده است " - در خاطره اخیر.

"The news nowadays", it means maybe this year or the last four years.

«اخبار این روزها» یعنی شاید امسال یا چهار سال گذشته.

Very different periods of time.

دوره های زمانی بسیار متفاوت

So, we go from now, a bit more than now, to longer periods and we're still talking about

بنابراین، ما از اکنون، کمی بیشتر از اکنون، به دوره های طولانی تر می رویم و هنوز در مورد اکنون صحبت می کنیم

now.

.

Cool.

سرد.

Now you've expanded your vocabulary, let's move to the future.

اکنون دایره لغات خود را گسترش داده اید، بیایید به آینده برویم.

Now, the future has a couple of constructions that are really difficult, and I understand

اکنون، آینده چند ساختار دارد که واقعاً دشوار است، و من درک

it's difficult for students to get because when we learn these phrases, it's just part

می‌کنم که به دست آوردن آن برای دانش‌آموزان دشوار است، زیرا وقتی این عبارات را یاد می‌گیریم، فقط بخشی

of something we watch and see; we don't think too much about it.

از چیزی است که ما تماشا می‌کنیم و می‌بینیم. ما زیاد به آن فکر نمی کنیم

And the constructions of the sentences make it actually hard for people to get.

و ساختار جملات در واقع دریافت آن را برای مردم سخت می کند.

So, I'm going to start with a point here.

بنابراین، من قصد دارم با یک نکته در اینجا شروع کنم.

These two here and then go up to this one.

این دو در اینجا و سپس به این یکی.

Bear with me and I'll get there for you.

من را تحمل کن و من به خاطر تو به آنجا خواهم رسید.

Okay.

باشه.

So, when you have one and two...

خب، وقتی یک و دو دارید...

Okay?

باشه؟

Number two is next to one, so it's the next one.

شماره دو در کنار یک است، پس نفر بعدی است.

When we say: "The next day", we mean not day number one, but day number two.

وقتی می گوییم: «روز بعد»، منظور ما روز اول نیست، بلکه روز دوم است.

So it's one extra day.

پس یک روز اضافه است.

"I'll do it the next day or the day...

"من این کار را روز بعد یا روز ...

Next..."

بعد ..."

Sorry.

ببخشید.

I'll do it the next day.

روز بعد انجامش میدم

"A week from now" is similar to that.

"یک هفته دیگر " شبیه به آن است.

Now, I know you know "now", so let's take this one and write "now".

حالا، من می دانم که شما "اکنون" را می دانید، پس بیایید این یکی را برداریم و "اکنون" را بنویسیم.

Okay?

باشه؟

Now, when we do: "a week from now", that's going to be one week is here, so the difference

حالا، وقتی این کار را انجام می‌دهیم: «یک هفته از هم‌اکنون»، این یک هفته است، بنابراین

is one week from whenever that period of time is.

تفاوت یک هفته از هر زمانی است که آن دوره زمانی باشد.

"Now" is...

«اکنون» است...

Let's say today is Friday.

فرض کنیم امروز جمعه است.

Now it's Friday.

الان جمعه است

So, one week from now will be next Friday; a one-week difference.

بنابراین، یک هفته از هم اکنون جمعه آینده خواهد بود . یک هفته اختلاف

One plus.

یک به علاوه.

Cool?

سرد؟

So, in this case, when we talk about these two: "a week from now", we're talking about

بنابراین، در این مورد، وقتی در مورد این دو صحبت می کنیم: «یک هفته دیگر»، در مورد

adding one week to the day we're talking about.

اضافه کردن یک هفته به روز مورد بحث صحبت می کنیم.

When we say: "the next day" we mean literally the next day, and we can follow the one, two

وقتی می گوییم: «روز بعد» به معنای واقعی کلمه روز بعد است و می توانیم مثال یک، دو را دنبال

example.

کنیم.

Not today; that day here.

امروز نه؛ اون روز اینجا

From here, this day is Friday - one week from now will be the next Friday.

از اینجا، این روز جمعه است - یک هفته بعد، جمعه بعدی خواهد بود.

We're good with that?

ما با آن خوب هستیم؟

Good, because now is when it gets complicated.

خوب است، زیرا اکنون زمانی است که اوضاع پیچیده می شود.

Well, actually, not really.

خوب، در واقع، نه واقعا.

We're going to start with this one.

ما قصد داریم با این یکی شروع کنیم.

Actually let's start with this one to make it easy.

در واقع اجازه دهید با این یکی شروع کنیم تا آن را آسان کنیم.

We'll start with "tomorrow".

با "فردا" شروع می کنیم.

Okay?

باشه؟

So let's go back up here.

پس بیایید به اینجا برگردیم.

And you know what "tomorrow" means, right?

و می دانید "فردا" یعنی چه، درست است؟

It's not today, but tomorrow.

امروز نیست، فردا است.

So when you have "tomorrow"...

پس وقتی "فردا" دارید...

I'm going to write "tom." for short for "tomorrow".

من می خواهم "تام" را بنویسم. به اختصار "فردا".

This one says: "The day after tomorrow".

این یکی می گوید: «پس فردا».

Well, here's today.

خوب، امروز اینجاست.

Okay?

باشه؟

And remember we talked about this is one and this is two?

و به یاد داشته باشید که ما در مورد این یک و این دو صحبت کردیم؟

This is tomorrow.

این فردا است.

What would be after tomorrow?

بعد از فردا چه می شود؟

Three.

سه.

All right?

خیلی خوب؟

And this is after tomorrow, so we're going to hear "after".

و این بعد از فردا است، بنابراین ما "بعد" را خواهیم شنید.

So, the day after tomorrow is really two days from now.

بنابراین، پس فردا واقعاً دو روز دیگر است.

Today...

امروز...

Not today, but tomorrow.

نه امروز، فردا.

And after tomorrow is the third day, which means two days from now.

و بعد از فردا روز سوم است یعنی دو روز دیگر.

English people usually say that.

انگلیسی ها معمولاً این را می گویند.

They'll go: "You know, the day after tomorrow we'll do it."

می‌روند: می‌دانی، پس فردا این کار را می‌کنیم.

Two days from now.

دو روز دیگه

Now you understand that, we're going to go to the next one which seems even harder: "The

حالا متوجه شدید که ما به سراغ بعدی می رویم که سخت تر به نظر می رسد: "

week after next".

هفته بعد از بعدی".

It's the exact same thing, except we're talking about weeks as opposed to days.

این دقیقاً همان است، با این تفاوت که ما در مورد هفته ها به جای روزها صحبت می کنیم.

Let's go back to the board.

بیایید به تابلو برگردیم.

Okay?

باشه؟

So, we're going to say: "after".

بنابراین، ما می خواهیم بگوییم: "بعد".

Okay?

باشه؟

So we're talking about a week, which was number one.

بنابراین ما در مورد یک هفته صحبت می کنیم که شماره یک بود.

Right?

درست؟

After that would be two, and then we have this funny word: "next", which would be three.

بعد از آن دو می شود و پس از آن ما این کلمه خنده دار را داریم: "بعدی" که سه خواهد بود.

Well, we know three minus one equals what?

خوب، ما می دانیم سه منهای یک برابر است؟

Two.

دو

So, not this week; it's after that by a week, and then it's next.

بنابراین، نه این هفته؛ یک هفته بعد از آن است و بعد از آن است.

So we're talking about two weeks from now.

بنابراین ما در مورد دو هفته دیگر صحبت می کنیم.

And you're going to go: "James, hold on a second.

و تو می روی: "جیمز، یک لحظه صبر کن.

That's exactly the same as 'the day after tomorrow'."

این دقیقاً همان "پس فردا" است."

Like, yeah, except: "The day after tomorrow" is talking about days; "the week after next"

مثل، بله، به جز: «پس فردا » درباره روزها صحبت می کند. "هفته پس از بعدی"

is talking about weeks.

در مورد هفته ها صحبت می کند.

A longer time period, but the concept or idea is the same.

یک دوره زمانی طولانی تر، اما مفهوم یا ایده یکسان است.

There is a difference...

There is a difference of two.

فرق است... دو تا فرق دارد.

Why we use it - I don't know, because it's just as easy to say: "two weeks from now",

چرا از آن استفاده می کنیم - نمی دانم، زیرا به همین راحتی می توان گفت: "دو هفته دیگر"،

"two days from now".

"دو روز دیگر".

But it's not why we use it that's important.

اما دلیل استفاده از آن مهم نیست.

What's important is that you understand it when someone sends you a business note or

آنچه مهم است این است که وقتی شخصی برای شما یادداشت کاری یا دعوت نامه می فرستد آن را درک کنید

an invitation.

.

You know: "The party will be the week after next", you have to know what it means.

می دانید: "مهمانی هفته بعد خواهد بود"، باید بدانی معنی آن چیست.

And right now I think you do.

و در حال حاضر من فکر می کنم شما انجام دهید.

So we've done these ones, and that's why we started here and worked backwards.

بنابراین ما این موارد را انجام دادیم و به همین دلیل است که از اینجا شروع کردیم و به عقب کار کردیم.

And now we're going to go to the easy one: "two weeks from now."

و حالا می‌خواهیم به آسانی برویم: «دو هفته دیگر».

Hmm.

هوم

What is "two weeks from now"?

"دو هفته دیگر" چیست؟

Well, if you got these, this is kind of evident.

خوب، اگر اینها را داشته باشید، این یک جورهایی مشهود است.

Right?

درست؟

From this point in time, two weeks from now.

از این مقطع زمانی، دو هفته دیگر.

What I wanted to explain about all of these things that they all have in common is it's

چیزی که می خواستم در مورد همه این چیزهایی که همه آنها مشترک هستند توضیح دهم این است که

a period of time from this day.

یک دوره زمانی از این روز است.

Okay?

باشه؟

So, really, it's a period of time, so we're illustrating a period of time without saying...

بنابراین، واقعاً، این یک دوره زمانی است، بنابراین ما یک دوره زمانی را بدون گفتن به تصویر

Getting exact about it by saying, you know: "The week after next".

می‌کشیم .

It's a period of time; it's 14 days.

این یک دوره زمانی است. 14 روز است

But no one is going to say: "14 days".

اما هیچ کس قرار نیست بگوید: "14 روز".

They say that with the understanding that you know what it is.

می گویند با این درک که می دانید چیست.

And this is two days, and they understand that you know that's what it is.

و این دو روز است و آنها می فهمند که شما می دانید که همین است.

But it's not even that it's a period of time; it's a period of time in the future - not

اما حتی این هم نیست که یک دوره زمانی باشد. این یک دوره زمانی در آینده است -

happening now.

اکنون اتفاق نمی افتد.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Now, here's a fun one: "this Wednesday".

حالا، این یک سرگرمی است: "این چهارشنبه".

What the hell does that mean?

آن لعنتی چه معنی میده؟

"This Wednesday.

"این چهارشنبه.

That Wednesday.

آن چهارشنبه.

When Wednesday?"

چهارشنبه کی؟"

Well, when we say: "this Wednesday" or we say: "this Thursday", or we say: "this Monday",

خوب، وقتی می گوییم: «این چهارشنبه» یا می گوییم: «این پنجشنبه» یا می گوییم: «این دوشنبه

what it usually means is this day has not happened in the week.

» معمولاً معنایش این است که این روز در هفته اتفاق نیفتاده است.

Generally you're not going to hear this Monday.

معمولاً این دوشنبه را نخواهید شنید.

You go: "Why?"

تو برو: "چرا؟"

I'm like, well, the week we use...

من مثل هفته ای که استفاده می کنیم...

Okay.

باشه.

The week starts on Sunday, but in North America and many English-speaking countries, the week

هفته از یکشنبه شروع می شود، اما در آمریکای شمالی و بسیاری از کشورهای انگلیسی زبان، هفته

starts on a Monday.

از دوشنبه شروع می شود.

So people won't say: "This Monday" because they're already in the day, but they would

بنابراین مردم نمی گویند: "این دوشنبه" زیرا آنها از قبل در روز هستند، اما

say on a Monday: "This Tuesday".

در روز دوشنبه می گویند: "این سه شنبه".

I'm confused.

من گیج شدم.

And I would say: "Is it Monday?" and you'd go: "Yeah."

و من می گفتم: "آیا دوشنبه است؟" و تو می گفتی: "آره."

I go: -"Has Tuesday happened yet?"

می روم: -تا حالا سه شنبه شده؟

-"No."

-"نه."

And that's what they mean: "This Tuesday" meaning the Tuesday in this week.

و منظورشان این است: «این سه شنبه» یعنی سه شنبه در این هفته.

So, anytime you hear an English speaker saying: "This Monday.

بنابراین، هر زمان که یک انگلیسی زبان می شنوید که می گوید: "این دوشنبه،

This Saturday.

این شنبه،

This Friday", remember this is in the future.

این جمعه"، به یاد داشته باشید که این در آینده است.

It means: In this week it has not happened and that's the one we're talking about.

یعنی: در این هفته اتفاق نیفتاده است و این همان چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم.

We're good?

خوب بودند؟

A day in the week that has not happened.

یک روز در هفته که اتفاق نیفتاده است.

And you go: "Okay, okay, I got that."

و تو می‌گویی: "باشه، باشه، متوجه شدم."

And I go: "Good.

و من می گویم: "خوب.

I'm glad you got it, because now I'm going to throw a monkey wrench at you at talk about

خوشحالم که آن را به دست آوردی، زیرا حالا می خواهم برای صحبت در مورد چهارشنبه آینده، یک آچار میمون را به سمت شما پرتاب کنم

next Wednesday."

."

And you're like: "What?

و شما می گویید: "چی؟

Next Wednesday - well, that must be this week as well."

چهارشنبه آینده - خوب، این هفته نیز باید باشد."

Nope.

جواب منفی.

Not at all.

اصلا.

"Next Wednesday" means whatever week we're in, it's the following week.

«چهارشنبه آینده» یعنی هر هفته ای که باشیم، هفته بعد است.

Do you remember we were talking about, here: "The next blah-blah-blah"?

یادت هست در مورد «بله بلاه بعدی» صحبت می کردیم؟

That's what this means.

این یعنی همین

When we talked about this Wednesday...

وقتی درباره این چهارشنبه صحبت کردیم...

This week or this Wednesday, the example-right?-we're saying: "Here's the week - Monday to Sunday."

این هفته یا این چهارشنبه، مثال درست است؟ - می گوییم: "هفته اینجاست - دوشنبه تا یکشنبه."

Okay?

باشه؟

Sorry, in university we use "A" for Sunday, so forgive me.

با عرض پوزش، در دانشگاه ما برای یکشنبه از "الف" استفاده می کنیم ، پس من را ببخشید.

When we said this, it means: In this week, like this Monday or this Tuesday...

وقتی این را گفتیم، یعنی: در این هفته، مثل این دوشنبه یا این سه شنبه...

"This Tuesday" it means the week has...

«این سه شنبه» یعنی هفته دارد...

We're here on Monday; Tuesday hasn't happened yet.

ما دوشنبه اینجا هستیم. سه شنبه هنوز اتفاق نیفتاده

That's what that means.

معنی آن همین است.

So we're waiting til this day, here.

پس تا امروز اینجا منتظریم.

When we say: "next"...

وقتی می گوییم: «بعد»...

"Next Monday" or "next Tuesday".

«دوشنبه آینده» یا «سه شنبه آینده».

Yeah.

آره

See?

دیدن؟

We can say: "Next Monday".

می توان گفت: "دوشنبه آینده".

It means we're standing right here.

یعنی ما اینجا ایستاده ایم.

Right here.

درست همین جا.

We're standing here and we're looking into the future for the next one.

ما اینجا ایستاده ایم و به آینده برای آینده نگاه می کنیم.

So it doesn't mean, if we're here on Tuesday, we say: "next Tuesday", we mean the next Tuesday

بنابراین به این معنا نیست که اگر سه شنبه اینجا باشیم، می گوییم: "سه شنبه آینده"، منظور ما سه شنبه آینده است

that's coming.

که در راه است.

You go: "What?"

تو برو: "چی؟"

I'm like: "Yeah."

من می گویم: "آره."

Even if this is Wednesday, we're not referring back in time; we're referring to the future.

حتی اگر امروز چهارشنبه باشد، ما به گذشته اشاره نمی کنیم. ما به آینده اشاره می کنیم

Just like we did here, we're going to go to the future to the very next Tuesday.

درست مانند آنچه اینجا انجام دادیم، سه شنبه آینده به آینده می رویم.

So, today...

بنابراین، امروز...

For instance, today is Friday, so if I said: "E, I'll see you next Friday", he wouldn't

مثلا امروز جمعه است، پس اگر می‌گفتم: «ای، جمعه آینده می‌بینمت»،

go: "But we're here, James."

نمی‌رفت: «اما ما اینجا هستیم، جیمز».

I go: "You know what I'm talking about."

می گویم: می دانی من در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

Look to the future - the following seven days, we'll meet up again.

به آینده نگاه کنید - هفت روز بعد، دوباره همدیگر را ملاقات خواهیم کرد.

Cool?

سرد؟

Yeah.

آره

A little confused?

کمی گیج شده؟

You should be.

تو باید باشی

Right now you shouldn't be because I've explained it.

در حال حاضر شما نباید باشید زیرا من آن را توضیح داده ام.

You can always rewind and watch again.

همیشه می توانید به عقب برگردید و دوباره تماشا کنید.

But these are important because these happen time and again in the English language, and

اما اینها مهم هستند زیرا اینها بارها و بارها در زبان انگلیسی اتفاق می افتد، و

I've watched very smart students, very intelligent people get confused by it because they're

من مشاهده کرده ام که دانش آموزان بسیار باهوش، افراد بسیار باهوشی با آن گیج می شوند، زیرا آنها می گویند

like: "Well, you have 'days after' and 'next', and 'week', and you put them all in the same

: "خب، شما "روزهای بعد" و "بعدی" دارید. ، و "هفته"، و همه آنها را در یک

sentence."

جمله قرار می دهید."

I'm like: "Yeah, and you have to learn it, and it's my job to help you."

من می گویم: "بله، و شما باید آن را یاد بگیرید ، و این وظیفه من است که به شما کمک کنم."

So, we've done the past - given you some old ones that you...

بنابراین، ما گذشته را انجام داده‌ایم - به شما چند مورد قدیمی داده‌ایم که شما...

You'll refer back to the past when you hear people say it.

وقتی می‌شنوید که مردم آن را می‌گویند، به گذشته برمی‌گردید.

When you hear "out-dated", what does that mean?

وقتی می شنوید "قدیمی شده" به چه معناست؟

It's no longer useful.

دیگر فایده ای ندارد.

Then we talk about "nowadays", and they don't mean now even though you hear "now".

سپس در مورد "امروز" صحبت می کنیم، و آنها به معنای اکنون نیستند، حتی اگر شما "اکنون" را می شنوید.

It means in the present in a recent period of time.

یعنی در زمان حال در یک دوره زمانی اخیر.

"Latest" means the newest.

«جدیدترین» به معنای جدیدترین است.

Then you hear, like...

سپس می شنوید، مانند...

You hear: "The week after next."

می شنوید: "هفته بعد از آن."

You know: "Oh, that's two weeks."

می دانید: "اوه، این دو هفته است."

Then you hear: "The day after tomorrow", and that's two days.

سپس می شنوید: "پس فردا" و آن دو روز است.

Right?

درست؟

And when you hear this...

و وقتی این را می شنوید...

And this is, you know...

و این است، می دانید...

We would say: "this", like: "This is close and that.

می گفتیم: «این»، مانند: «این نزدیک و آن است.

And there."

و آنجا».

You know, "this" and "that" are talking about distance.

می دانید، "این" و "آن" در مورد فاصله صحبت می کنند.

This is this week; it's happening right now.

این هفته است؛ در حال حاضر اتفاق می افتد

Okay?

باشه؟

While, "next" is the following week.

در حالی که، "بعدی" هفته بعد است.

Cool?

سرد؟

Got it down, basically?

متوجه شدم، اساسا؟

Good.

خوب

We're going to go do our quiz, as you know.

همانطور که می دانید، ما می خواهیم مسابقه خود را انجام دهیم.

I'm going to give you a little bit more information on time phrases or throw one more at you at

من قصد دارم کمی اطلاعات بیشتر در مورد عبارات زمانی به شما بدهم یا حداقل یک مورد دیگر را به سمت

least, and we'll do a little homework.

شما بیاورم، و ما یک تکلیف کوچک انجام می دهیم.

Ready?

آماده؟

[Snaps]

[عکس می گیرد]

Okay, so it is time for us to do one more time.

بسیار خوب، پس وقت آن است که یک بار دیگر این کار را انجام دهیم.

I've got a couple more things I want to give you about time, and hopefully your head is

من چند چیز دیگر دارم که می‌خواهم در مورد زمان به شما بدهم، و امیدوارم سرتان از آخرین مورد دور و بر شما

not going around and around from the last one.

نباشد .

But first one is: "of late", "of late".

اما اولی این است: « دیر»، «دیر».

"I haven't seen him of late" - it means recently and it means a period of time around now.

"من او را اخیراً ندیده ام" - به معنای اخیراً و به معنای دوره ای از زمان است.

So, if this is now, "of late" is like a planet going around here.

بنابراین، اگر اکنون اینطور باشد، "از اواخر" مانند سیاره ای است که در اینجا دور می زند.

Not too far here, not to far there.

نه خیلی دور اینجا، نه خیلی دور آنجا.

All right?

خیلی خوب؟

"I haven't had a cigarette of late" - in the last 5-10 minutes or two hours.

"من تا به حال یک سیگار نخورده ام" - در 5-10 دقیقه یا دو ساعت گذشته.

"These days".

"این روزها".

This is interesting because "these days" means in the present; not the past.

این جالب است زیرا "این روزها" به معنای در حال حاضر است; نه گذشته

"These days it's hard to get a house because they're too expensive", which is different,

«این روزها به دلیل گرانی خانه سخت است »

of course, than the past where it was probably easier to get a house.

که البته با گذشته ای که احتمالاً خانه گرفتن راحت تر بود متفاوت است.

So when someone says: "these days" to you, they're meaning the difference between the

بنابراین وقتی کسی به شما می گوید: "این روزها" به معنای تفاوت بین

present and the past.

حال و گذشته است.

Contradic-...

متناقض-...

It's, like, contradiction or they're opposite in some way.

این تناقض است یا به نوعی متضاد هستند.

So: "These days it's easier to get around the world; everyone can fly.

بنابراین: "این روزها سفر به دور دنیا آسان تر است؛ همه می توانند پرواز کنند.

In contrast, 100 years ago you were on a boat - it was difficult to get around."

در مقابل، 100 سال پیش شما در یک قایق بودید - رفت و آمد به اطراف دشوار بود."

You know?

میدونی؟

Or: "These days it's easy to communicate with people I know by way of cellphone."

یا: "این روزها برقراری ارتباط با افرادی که می شناسم از طریق تلفن همراه آسان است."

It's true, because in the old days, we had the...

درست است، چون در زمان های قدیم ما این گوشی را

We would call it the rotary phone.

داشتیم.

Oh, you don't know about that.

اوه، شما در مورد آن نمی دانید.

Okay.

باشه.

You know Fred Flintstone?

شما فرد فلینت استون را می شناسید؟

Maybe not?

شاید نه؟

Prehistoric times.

دوران ماقبل تاریخ

Think before when man walked - we used to have to go into the kitchen, usually the kitchen,

قبل از این فکر کنید که وقتی انسان راه می‌رفت - ما باید به آشپزخانه می‌رفتیم، معمولاً آشپزخانه

there would be a phone on the wall.

، یک تلفن روی دیوار بود.

I know you're going: "Teacher, not in my pocket?"

میدونم داری میری: "استاد تو جیب من نیست؟"

No.

Not in your pocket.

نه در جیب شما نیست.

On the wall, and we'd walk up and there'd be little holes in a round disk, and you go...

روی دیوار، و ما بالا می رفتیم و سوراخ های کوچکی در یک دیسک گرد وجود داشت، و تو می روی...

And if you made one mistake, you had to start again.

و اگر یک اشتباه مرتکب می شدی، باید دوباره شروع می کردی.

[Laughs] Sorry.

[می خندد] ببخشید.

It's true.

درسته.

I wish I was joking.

کاش شوخی میکردم

You'd be like: "Damn it!"

می گویید: "لعنتی!"

Start again.

دوباره شروع کن.

So, yeah.

پس آره.

Yeah, and you couldn't leave the kitchen because the cord...

بله، و شما نتوانستید آشپزخانه را ترک کنید، زیرا طناب ...

You probably don't know what a cord is either.

شما هم احتمالاً نمی دانید سیم چیست.

The thing that held the phone, you could only walk so far and then you'd get yanked back.

چیزی که گوشی را نگه می‌داشت، فقط می‌توانستید آنقدر راه بروید و بعد به عقب برگردید.

So, you couldn't go too far.

بنابراین، شما نمی توانید خیلی دور بروید.

Ah, yeah, these days everything has changed.

آه، آره، این روزها همه چیز تغییر کرده است.

Anyway, we've done that one, so: "these days" and "of late".

به هر حال ما آن یکی را انجام دادیم، پس: «این روزها» و «دیرها».

Let us do our quick, little quiz.

بیایید مسابقه کوچک و سریع خود را انجام دهیم.

I got a little quiz for ya.

من یک آزمون کوچک برای شما گرفتم

Of course.

البته.

I have got four sentences, and four time words or time phrases.

من چهار جمله و چهار کلمه زمانی یا عبارت زمانی دارم.

Which one belongs where?

کدام یک متعلق به کجاست؟

Let's figure it out, shall we?

بیایید آن را بفهمیم، می توانیم؟

"Nobody uses a slide rule anymore.

"هیچ کس دیگر از قانون اسلاید استفاده نمی کند.

That technology is __________."

این فناوری __________ است."

Now, I know the first thing you're going to say is: "What is a slide rule?"

اکنون، می دانم که اولین چیزی که می خواهید بگویید این است: "قانون اسلاید چیست؟"

And I'm going to tell you what a slide rule is.

و من قصد دارم به شما بگویم که قانون اسلاید چیست.

I don't know because I've never seen one.

نمیدونم چون تا حالا ندیدم

You guys use calculators today.

شما بچه ها امروز از ماشین حساب استفاده می کنید.

Right?

درست؟

So, what is a slide rule?

بنابراین، قانون اسلاید چیست؟

Hmm.

هوم

"That technology is" - yeah, "obsolete".

"این فناوری" - بله، "منسوخ" است.

It is not used by anyone anymore.

دیگر توسط کسی استفاده نمی شود .

Nobody uses a slide rule, unless you go to maybe Oxford in the 1960s.

هیچ کس از قانون اسلاید استفاده نمی کند، مگر اینکه در دهه 1960 به آکسفورد بروید.

All right?

خیلی خوب؟

So: "obsolete".

پس: «منسوخ».

Now, what about this one?

حالا این یکی چیه؟

"__________, kids like to wear their pants really low, and have a lot of tattoos."

"__________، بچه ها دوست دارند شلوارشان را خیلی پایین بپوشند و خالکوبی های زیادی داشته باشند."

What would that be?

آن چه خواهد بود؟

Well, we're talking about the kids today.

خب، امروز در مورد بچه ها صحبت می کنیم .

Right?

درست؟

And we're talking about the kids now, so we would say: "Now...

و ما اکنون در مورد بچه ها صحبت می کنیم، بنابراین می گوییم: "اکنون ...

Nowaday".

امروز".

Ah, I just noticed something.

آها من تازه متوجه یه چیزی شدم

Sorry.

متاسف.

Forgive me.

مرا ببخش.

Nowadays I make some mistakes; not like the old days.

این روزها اشتباهاتی مرتکب می شوم. مثل قدیم نیست

And I got to put a period, here.

و من باید یک دوره بگذارم، اینجا.

And while I'm at it, let me just check...

و در حالی که من در آن هستم، اجازه دهید فقط بررسی کنم...

Ah.

آه.

You hadn't heard the news - James forgot the question mark.

شما این خبر را نشنیده بودید - جیمز علامت سوال را فراموش کرد.

Anyway: "Nowadays, kids like to wear their pants really low, and have a lot of tattoos."

به هر حال: "این روزها، بچه ها دوست دارند شلوارهایشان را خیلی کم بپوشند و خالکوبی های زیادی داشته باشند."

That means today.

یعنی امروز

Right?

درست؟

How about we do this one, C?

چگونه در مورد ما این یکی را انجام دهیم، C؟

"Did you hear the _________ news?"

" اخبار را شنیدی؟"

What would that one be?

اون یکی چی میشه؟

Well, there's only two left, and I would say, judging from the lines, this one would have

خوب، فقط دو مورد باقی مانده است، و من می گویم، با قضاوت در خطوط، این یکی

to be "latest".

باید "آخرین" باشد.

You're like: "Oh, James, you're so smart.

شما می گویید: "اوه، جیمز، تو خیلی باهوشی

You made the other one too long.

. یکی دیگر را خیلی طولانی

We know the answer."

کردی. ما جواب را می دانیم."

Yeah, yeah, yeah, you know the answer is this one.

بله، بله، بله، می دانید که پاسخ این است.

And if you have to wait for me to put the answer down - please, stop...

و اگر باید منتظر بمانید تا من پاسخ را بگذارم - لطفاً متوقف شوید...

Start the video again and pretend this never happened.

ویدیو را دوباره شروع کنید و وانمود کنید که هرگز این اتفاق نیفتاده است.

Okay?

باشه؟

Because there's only one left.

چون فقط یکی مونده

And you're like: "Oh, wait.

و شما می گویید: "اوه، صبر کن.

Give me time.

به من زمان بده.

I'm so confused.

من خیلی گیج هستم.

This is difficult.

این سخت است.

I mean, I don't know which one I haven't written down yet."

یعنی من نمی دانم کدام یک را هنوز یادداشت نکرده ام."

There we go: "two weeks from now", yes.

ما می رویم: "دو هفته دیگر"، بله.

Okay?

باشه؟

And that was the difficult one we did before.

و این مشکلی بود که قبلا انجام دادیم.

Right?

درست؟

We talked about, you know, time period - a time period from this period, so it's two

ما در مورد دوره زمانی صحبت کردیم - یک دوره زمانی از این دوره، بنابراین

weeks from whenever we're speaking.

از زمانی که صحبت می کنیم دو هفته است.

Right?

درست؟

Two weeks from Friday.

دو هفته از جمعه.

So, anyway, that's the quiz.

بنابراین، به هر حال، این مسابقه است.

You did well, especially you people who were able to look at the line difference and get

شما خوب عمل کردید، به خصوص شما افرادی که توانستید به تفاوت خط نگاه کنید و

the answer - very smart.

پاسخ را دریافت کنید - بسیار باهوش.

I don't know if your English is good, but you are smart.

نمیدونم انگلیسیت خوبه یا نه ولی باهوشی.

Okay.

باشه.

So, as always, homework.

پس مثل همیشه مشق شب.

I want you to write six sentences using two of the time phrases.

من از شما می خواهم که با استفاده از دو عبارت زمانی شش جمله بنویسید.

Now, I gave you two for the past, two for the present, two for the future, so pick two

حالا، من به شما دو تا برای گذشته، دو برای حال، دو برای آینده دادم، پس دو تا را انتخاب کنید

and just write out some sentences, and mix and match them.

و فقط چند جمله بنویسید و آنها را با هم ترکیب کنید.

See how well you understand them.

ببینید چقدر خوب آنها را درک می کنید.

And then, you know, go to...

و بعد، می‌دانی، برو به...

I've told you before: Go make comments, because I have noticed a lot of people when someone

قبلاً به شما گفته‌ام: برو نظر بده، زیرا متوجه شده‌ام که وقتی کسی

actually does the homework - a lot of people make comments and you make friends.

واقعاً تکالیف را انجام می‌دهد - افراد زیادی نظر می‌دهند و شما دوست می‌شوید.

It's really cool.

واقعا عالیه

I've watched people say: "I'm from Algeria, and I saw yours, and here's a mistake.

من مردم را تماشا کرده ام که می گویند: "من اهل الجزایر هستم، و شما را دیدم، و این یک اشتباه است.

And let me help you."

و اجازه دهید به شما کمک کنم."

I'm like: "Really?"

من می گویم: "واقعا؟"

No, really, it does happen.

نه، واقعاً این اتفاق می افتد.

But yeah, do your homework, see how well you do.

اما بله، تکالیف خود را انجام دهید، ببینید چقدر خوب انجام می دهید.

You can do...

شما می توانید انجام دهید ...

After the quiz, make a comment; people will really love to help you there.

بعد از مسابقه نظر بدهید; مردم واقعاً دوست دارند در آنجا به شما کمک کنند.

Or even after this video, and get your sentences done.

یا حتی بعد از این ویدیو، و جملات خود را انجام دهید.

I'm trying to think of what else I have to do.

دارم سعی می کنم به این فکر کنم که چه کار دیگری باید انجام دهم.

Oh, I have to say thank you.

اوه باید بگم ممنون

Thank you, once again, it's always a pleasure having you watch the videos and tell us...

با تشکر از شما، یک بار دیگر، همیشه خوشحالم که ویدیوها را تماشا می کنید و به ما

Or let me know what you want to have on the next video.

می گویید... یا به من بگویید که چه چیزی می خواهید در ویدیوی بعدی داشته باشید.

And get to subscribe.

و مشترک شوید

Why?

چرا؟

Because when you subscribe, I get the ability to give you the latest and greatest thing

زیرا وقتی مشترک می شوید، من این توانایی را پیدا می کنم که جدیدترین و بهترین کاری را

we've done.

که انجام داده ایم به شما ارائه دهم.

See?

دیدن؟

"Latest".

"آخرین".

Press the link - you'll see a button around here somewhere or, you know, swipe - whatever

پیوند را فشار دهید - یک دکمه را در اینجا می‌بینید یا می‌دانید، هر

you got to do.

کاری که باید انجام دهید، تند بکشید.

Don't forget to hit the bell because the bell is when you get the latest video that we have

فراموش نکنید که زنگ را بزنید زیرا زنگ زمانی است که جدیدترین ویدیویی را که ما منتشر کرده ایم دریافت

out.

می کنید.

Okay?

باشه؟

Great.

عالی.

Anyway, go to www.eng as in English, vid as in video to do the quiz - the big quiz and

به هر حال، برای انجام مسابقه - مسابقه بزرگ به www.eng مانند انگلیسی، ویدیو مانند ویدیو بروید و

really test yourself; see how good you are.

واقعاً خودتان را امتحان کنید. ببین چقدر خوبی

Got to go, but I know I'll see you around.

باید بروم، اما می دانم که شما را در اطراف می بینم.

Right?

درست؟

These days...

این روزها...

[Hums]

[هوم]