Improve Your English Vocabulary: 5 terms for a healthy life

I know what you mean; that does look good. Oh, hi. James from engVid. E and I

من میدونم منظورت چیه؛ که خوب به نظر می رسد اوه، سلام. جیمز از engVid. من و E

were just discussing: "That looks pretty healthy." And today, I'm going to talk

فقط در حال بحث بودیم: "به نظر می رسد بسیار سالم است." و امروز، من قصد دارم در

about collocations for health or a healthy diet. Let me explain quickly

مورد ترکیبی برای سلامتی یا یک رژیم غذایی سالم صحبت کنم. اجازه دهید سریع توضیح دهم

what that means so we can go to the board. Collocation — "c-o" means "with"

که معنی آن چیست تا بتوانیم به هیئت مدیره برویم. Collocation - "c-o" به معنای "با"

or "together", and "location" — come together — "location" is a place. So,

یا "با هم" است و "مکان" - گرد هم می آیند - "مکان" یک مکان است. پس منظور از

"collocation" means words that are usually situated together; they come

«همراهی» کلماتی است که معمولاً در کنار هم قرار می گیرند. آنها

together. Right? So, if you see one, you will probably see the other word. So,

با هم می آیند درست؟ بنابراین، اگر یکی را ببینید، احتمالا کلمه دیگر را خواهید دید. بنابراین،

I'm going to give you five collocations about a healthy diet.

من قصد دارم به شما پنج ترکیب در مورد یک رژیم غذایی سالم ارائه دهم.

Let us not confuse "diet". A lot of people think "diet", like the keto diet,

اجازه دهید "رژیم غذایی" را اشتباه نگیریم. بسیاری از مردم به "رژیم غذایی" فکر می کنند، مانند رژیم کتو،

or the vegetarian diet. "Diet" originally means — and I mean it here —

یا رژیم گیاهخواری. "رژیم غذایی" در اصل به معنای - و من در اینجا منظورم آن است -

it is a... the regular foods that you eat; that is your diet. It's not cutting

این یک ... غذاهای معمولی است که می خورید. این رژیم شماست این

down calories, so I'm not talking about not eating to get nice, and skinny, and

کاهش کالری نیست، بنابراین من در مورد نخوردن صحبت نمی کنم تا خوب، لاغر و

slim. I'm just saying: "What do you usually eat?" For instance, cats have a

لاغر شوید. من فقط می گویم: "معمولا چه می خورید؟" به عنوان مثال، گربه ها

"carnivore diet" — they eat mostly meat; that's their diet. They're not trying to

"رژیم غذایی گوشتخوار" دارند - آنها بیشتر گوشت می خورند. رژیمشون اینه آنها سعی نمی

get skinny for summer season. Right? So, that's what I'm talking about a "healthy

کنند برای فصل تابستان لاغر شوند. درست؟ بنابراین، این همان چیزی است که من در مورد یک "رژیم غذایی سالم" صحبت می کنم

diet": What do you usually eat? So, let's go to the board and take a look at

: شما معمولا چه می خورید؟ پس بیایید سراغ تابلو برویم و نگاهی به

this healthy diet.

این رژیم غذایی سالم بیاندازیم.

Look at this. Interesting. Very interesting. Let's start off with: What

به این نگاه کن جالب هست. بسیار جالب. بیایید با این شروع کنیم:

does it mean to have a healthy diet? Well, I think a "healthy diet" is a

داشتن یک رژیم غذایی سالم به چه معناست؟ خوب، من فکر می کنم "رژیم غذایی سالم" یک

"balanced diet". And what does that mean? Generally put, without — and I

"رژیم غذایی متعادل" است. و این به چه معناست؟ به طور کلی، بدون - و منظور

don't mean any insult — extremes, if you're a "carnivore diet", it means

من هیچ توهینی - افراطی نیست، اگر شما یک "رژیم غذایی گوشتخوار" هستید، این به معنای

mostly meat all the time; and if you are a "vegan", it means no animal products

بیشتر گوشت است. و اگر "وگان" هستید، به این معنی است که هیچ محصول حیوانی ندارید

whatsoever. Right? Those are, I would say, on the ends of it. The "balanced

. درست؟ من می توانم بگویم که در انتهای آن قرار دارند. "

diet" would be in between, where for the average person, because let's face it,

رژیم غذایی متعادل" در این بین است، جایی که برای یک فرد معمولی، زیرا اجازه دهید با آن روبرو شویم،

I'm in North America — you may be in Saudi Arabia, you may be in Asia, you

من در آمریکای شمالی هستم - شما ممکن است در عربستان سعودی باشید، ممکن است در آسیا باشید،

may be in Russia — the foods that are available to you are going to be

ممکن است در روسیه باشید - غذاهایی که در دسترس شما هستند

different than when they are available everywhere else.

نسبت به زمانی که در همه جا در دسترس هستند متفاوت خواهند بود .

So, a "balanced diet" is keeping fruits; vegetables; carbohydrates, like potatoes

بنابراین، "رژیم غذایی متعادل" نگهداری میوه ها است. سبزیجات؛ کربوهیدرات ها، مانند سیب زمینی

and rice; and balanced with protein, whatever that may be — cheese, it could

و برنج؛ و متعادل با پروتئین، هر چه که باشد - پنیر، می

be fish or meat. Okay? So, a "balanced diet" is having a healthy balance that's

تواند ماهی یا گوشت باشد. باشه؟ بنابراین، " رژیم غذایی متعادل" داشتن یک تعادل سالم است که

not too much of one, so not too many fruits and vegetables only. And that

بیش از حد یکی نباشد، بنابراین فقط میوه و سبزیجات زیاد نباشد. و این

would be, like, "vegan" for most people. Right? Or having only meat, and that

برای اکثر مردم "وگان" خواهد بود. درست؟ یا فقط داشتن گوشت، و این

would be for a "carnivore diet" for other people. So, we're saying keeping a

برای افراد دیگر برای "رژیم غذایی گوشتخوار" است . بنابراین، ما می گوییم حفظ

healthy balance; making sure you have a bit of everything, because our bodies

تعادل سالم. مطمئن شوید که کمی از همه چیز دارید، زیرا بدن ما

require certain nutrients — right? — and we can get them most efficiently and

به مواد مغذی خاصی نیاز دارد - درست است؟ - و ما می توانیم آنها را به بهترین شکل و

easily from different sources. Okay, so now I've said that. That's what your

آسان از منابع مختلف دریافت کنیم. خوب، حالا من این را گفتم.

"balanced diet" is.

"رژیم غذایی متعادل" شما همین است.

And what E and I noticed is that we have "protein" in the form of fish, and we

و آنچه E و من متوجه شدیم این است که ما "پروتئین" به شکل ماهی داریم و

have "carbohydrates" — because, yes, vegetables have carbohydrates, or

"کربوهیدرات" داریم - زیرا، بله، سبزیجات کربوهیدرات دارند یا

commonly called in North America "carbs". You will not see many people

معمولا در آمریکای شمالی "کربوهیدرات" نامیده می شوند. شما نخواهید دید که افراد زیادی

talk about the "carbohydrates" in these foods; they talk about "carbs". That is

در مورد "کربوهیدرات" موجود در این غذاها صحبت کنند. آنها در مورد "کربوهیدرات" صحبت می کنند. این

your energy. Actually, "protein" and "carbs" can both be used for energy in

انرژی شماست. در واقع، "پروتئین" و "کربوهیدرات" هر دو می توانند به روش های مختلف برای انرژی

different ways, but "carbs", they mean not meat sources. Okay? So, keep in mind

استفاده شوند، اما "کربوهیدرات" به معنای منابع گوشتی نیستند. باشه؟ بنابراین، به خاطر داشته باشید

that "carbs" can be vegetables, but they can also be starches, which would be

که "کربوهیدرات ها" می توانند سبزیجات باشند، اما می توانند نشاسته نیز باشند، که می تواند

rice and potatoes. I don't have rice or potatoes here, but it is balanced. Half

برنج و سیب زمینی باشد. من اینجا برنج و سیب زمینی ندارم اما متعادل است. نیمی

the plate is protein; half the plate is carbs. And the collocation here is: a

از بشقاب پروتئین است. نیمی از بشقاب کربوهیدرات است. و ترکیب در اینجا این است:

"balanced diet". So, if you say: "I have a balanced diet", people know you have

"رژیم غذایی متعادل". بنابراین، اگر بگویید: "من یک رژیم غذایی متعادل دارم"، مردم می دانند که

equal carbs, equal protein.

کربوهیدرات برابر و پروتئین برابر دارید.

Now, let's talk about... Well, we know animals live all year long. You know?

حالا بیایید در مورد ... خوب، ما می دانیم که حیوانات در تمام طول سال زندگی می کنند. میدونی؟

Humans don't live from — some humans seem to — May; and then in November,

انسان ها از ماه می زندگی نمی کنند - به نظر می رسد برخی از انسان ها زندگی می کنند . و سپس در نوامبر،

they disappear. It's like: "Where did the humans go?" They all died, but they

آنها ناپدید می شوند. مانند: " انسان ها کجا رفتند؟" همه آنها مردند، اما

come back in May. Animals tend to live all year long, so we don't talk about

در ماه مه برمی گردند. حیوانات در تمام طول سال زندگی می کنند، بنابراین ما در مورد

"seasonal animals". You're not going to hear someone go: "The seasonal animal,

"حیوانات فصلی" صحبت نمی کنیم. قرار نیست کسی را بشنوید که بگوید: "حیوان فصلی،

this" — no. Bears may sleep, but they still live. Bees go to sleep; some go to

این" - نه. خرس ها ممکن است بخوابند، اما هنوز زنده هستند. زنبورها به خواب می روند؛ برخی به

sleep, but they still live. But some of our fruits and vegetables, they die. In

خواب می روند، اما هنوز زنده هستند. اما برخی از میوه ها و سبزیجات ما می میرند.

the winter in Canada and United States, it's too cold for apples to be on trees;

در زمستان در کانادا و ایالات متحده، هوا برای سیب ها روی درختان خیلی سرد است.

they just die, and they come back in May. But depending on where you live in

آنها فقط می میرند و در ماه مه برمی گردند . اما بسته به اینکه در کجای

the world, at different seasons, different foods are naturally available

دنیا زندگی می کنید، در فصول مختلف، غذاهای مختلفی به طور طبیعی در

to you. So, this collocation list I'm giving you is not about just being

دسترس شماست. بنابراین، این فهرست ترکیبی که من به شما می‌دهم صرفاً در مورد

healthy for yourself, but you might say it's also healthy for your environment.

سالم بودن برای خودتان نیست، بلکه ممکن است بگویید برای محیط شما نیز مفید است.

Many scientists and people noticed that seasonal fruits actually are better for

بسیاری از دانشمندان و مردم متوجه شدند که میوه های فصلی در واقع برای شما بهتر هستند،

you because they're ready to eat now; they're not frozen, and they don't add

زیرا اکنون آماده خوردن هستند. آنها منجمد نیستند و نمک اضافه نمی کنند

salt and make them wait, you know, so you can eat them six months later. So,

و آنها را منتظر نمی گذارند، می دانید، بنابراین می توانید آنها را شش ماه بعد بخورید. بنابراین،

getting them in the season means they have maximum nutrition, which is good

دریافت آنها در فصل به این معنی است که آنها حداکثر تغذیه را دارند، که

for you. So, "seasonal fruits and vegetables" are good things to have.

برای شما خوب است. بنابراین، "میوه ها و سبزیجات فصلی " چیزهای خوبی هستند.

Okay?

باشه؟

What's the best way of doing that? So, this is one collocation: "seasonal

بهترین راه برای انجام این کار چیست؟ بنابراین، این یک ترکیب است: "

fruit" or "seasonal vegetable". The best way to get "seasonal fruits" or

میوه فصلی" یا "سبزیجات فصلی". بهترین راه برای دریافت «میوه های فصل» یا

"seasonal vegetables" is... Guess what? They have to be "locally sourced".

«سبزیجات فصلی» این است که ... حدس بزنید چیست؟ آنها باید "منبع محلی" باشند.

There's your fourth collocation. "Locally sourced" means it grows in the

چهارمین همنشینی شما هست "منبع محلی" به این معنی است که در

area that you live. I am very, very lucky and fortunate. And I know this,

منطقه ای که شما زندگی می کنید رشد می کند. من بسیار بسیار خوش شانس و خوش شانس هستم. و من این را می دانم،

because I live in North America, and I can get a pineapple in December. I can

زیرا من در آمریکای شمالی زندگی می کنم و می توانم در ماه دسامبر یک آناناس تهیه کنم. من می

get watermelon in December. I can have starfish or starfruit in December. In

توانم در ماه دسامبر هندوانه بگیرم. من می توانم در ماه دسامبر ستاره دریایی یا ستاره دریایی بخورم.

the countries these places come from, they have them that season, and no more.

در کشورهایی که این مکان‌ها از آنجا آمده‌اند، آن‌ها را در آن فصل دارند و نه بیشتر.

But we have everything brought to us; we don't have everything locally sourced.

اما ما همه چیز را برایمان آورده ایم. ما همه چیز را به صورت محلی در اختیار نداریم.

So, if you're very lucky, and you can have grapes, milk, chicken, and pears,

بنابراین، اگر خیلی خوش شانس هستید و می توانید انگور، شیر، مرغ، گلابی

and apples and they're all grown around you — that's the best way to get your

و سیب بخورید و همه آنها در اطراف شما رشد می کنند - این بهترین راه برای تهیه

food. See on my fish? My fish comes from Lake Ontario. If you see the eyes —

غذا است. روی ماهی من می بینید؟ ماهی من از دریاچه انتاریو می آید. اگر چشم ها را ببینید -

yeah, that water is poisonous. I don't think this is a good fish to eat, but

بله، آن آب سمی است. به نظر من این ماهی برای خوردن خوب نیست،

it's locally sourced. I found it in Lake Ontario, and it's dead for sure. So, as

اما منبع محلی است. من آن را در دریاچه انتاریو پیدا کردم و مطمئناً مرده است. بنابراین، همانطور

we're going through, we want to have a balanced diet. Okay? We want it made up

که در حال انجام است، ما می خواهیم یک رژیم غذایی متعادل داشته باشیم. باشه؟ ما می خواهیم که

of seasonal fruits and vegetables. We really want it locally sourced; in your

از میوه ها و سبزیجات فصلی تشکیل شده باشد. ما واقعاً می خواهیم که منبع محلی باشد. در

area. So, if you're at Italy, eat Italian grapes, get Italian cheese. Oh,

منطقه شما. بنابراین، اگر در ایتالیا هستید، انگور ایتالیایی بخورید، پنیر ایتالیایی بگیرید.

God, Italian food; I'm so hungry now. Anyway, I'm sorry, back to the work.

خدایا غذای ایتالیایی. الان خیلی گرسنه ام به هر حال، متاسفم، به کار برمی گردم.

Yes, so... now, what do we call these green things? Because the tomatoes,

آره خب... حالا اسم این سبزه ها رو چی میذاریم؟ از آنجا که گوجه فرنگی،

which are interesting — they're a fruit not a vegetable. Please, please go on

که جالب است - آنها یک میوه هستند نه یک سبزی. لطفاً

the internet right now because I know some of you are like: "He doesn't know

همین الان به اینترنت سر بزنید زیرا می دانم که برخی از شما اینگونه هستند: "او نمی داند

what he's talking about." Please check it out. "Seed-bearing fruit". Tomatoes

در مورد چه چیزی صحبت می کند." لطفا آن را بررسی کنید. "میوه دانه دار". گوجه فرنگی

have seeds. Told you. So, a cucumber is... "What!?" I'm blowing your mind.

دارای دانه است. به شما گفت. بنابراین، یک خیار ... "چی!؟" دارم ذهنت رو به هم میزنم

Extra information. So, anyway, "leafy greens" are like spinach — I love

اطلاعات اضافی بنابراین، به هر حال، " سبزیجات برگدار" مانند اسفناج هستند - من عاشق

arugula — arugula. Everybody's like: "James is very snobby; he likes arugula,

آرگولا هستم - آرگولا. همه شبیه این هستند: "جیمز بسیار اسنوب است؛ او آرگولا را دوست دارد،

not lettuce." Love arugula. Spinach, arugula, collard greens, heads of

نه کاهو." عاشق آرگولا اسفناج ، آرگولا، سبزی کولد، سر

lettuce, just normal lettuce — these are called "leafy greens". We usually use

کاهو، فقط کاهوی معمولی - به اینها "سبزیجات برگ" می گویند. ما معمولا

them as salads, on your hamburgers. Hmm? Yeah, on your hamburgers, too. Okay.

آنها را به عنوان سالاد، روی همبرگر شما استفاده می کنیم. هوم؟ آره، روی همبرگرهای شما هم. باشه.

These are "leafy greens" — they are good for helping with digestion. Okay? So,

اینها "سبزیجات برگ دار" هستند - برای کمک به هضم غذا مفید هستند. باشه؟ بنابراین،

you want to have those with your salads or whatever you want to cook it with,

شما می‌خواهید آن‌ها را همراه با سالاد یا هر چیزی که می‌خواهید آن را بپزید،

because collard greens are pretty good by themselves.

بخورید، زیرا سبزی‌های کولارد به خودی خود بسیار خوب هستند.

And another thing about a healthy diet is you want it "freshly prepared".

و نکته دیگر در مورد یک رژیم غذایی سالم این است که شما آن را "تازه آماده" می خواهید.

McDonald's says it's freshly prepared, but what they mean is: "Made six months

مک‌دونالدز می‌گوید تازه آماده شده است، اما منظورشان این است: «شش ماه

ago, brought to the McDonald's close to you. Cooked — put in the microwave for

پیش ساخته شده، به مک‌دونالد نزدیک شما آورده شده است. پخته شده - برای سه دقیقه دیگر در مایکروویو قرار دهید

another three minutes", and it's freshly given to you. "Freshly prepared" means

» و تازه به شما داده می‌شود. "تازه آماده" به

literally you go out, cut that tomato down. Well, not exactly, but close

معنای واقعی کلمه شما بیرون می روید، آن گوجه فرنگی را برش می دهید . خوب، نه دقیقا، اما به

enough. Cut it down, cut it up, put it on your plate — "freshly prepared". Or

اندازه کافی نزدیک است. آن را کم کنید، برش دهید، آن را در بشقاب خود قرار دهید - "تازه آماده". یا

when you're cooking... I don't cook until you come. You come to my house,

وقتی داری آشپزی می کنی... تا تو نیای آشپزی نمی کنم. می آیی خانه من

you sit down, and say: "I'm hungry." I go: "Okay, now I cook." I make it there

می نشینی و می گویی: گرسنه ام. می روم: باشه، حالا آشپزی می کنم.

when you're there. I don't go in the freezer, defrost it, and microwave it.

وقتی تو اونجا هستی درستش میکنم من داخل فریزر نمی‌روم، یخ‌زدایی می‌کنم و در مایکروفر نمی‌گذارم.

Cool?

سرد؟

So, now I've given you five collocations for a very healthy lifestyle, and it

بنابراین، اکنون من به شما پنج کولوکیشن برای یک سبک زندگی بسیار سالم داده‌ام، و این

will show your depth of English knowledge when you say... God, if you

عمق دانش انگلیسی شما را نشان می‌دهد که می‌گویید... خدایا، اگر

came to, with this... Here's my fake world accent: "So, I would like to have

به خودت رسیدی، با این... اینم لهجه دنیای جعلی من: بنابراین، من می خواهم

some food. Yeah. And it must be freshly prepared. You know? I like

کمی غذا بخورم. بله. و باید تازه تهیه شده باشد. می دانید

freshly-prepared foods, yes. Locally sourced. I hear Ontario has very good

food. Yeah?" They'd be like: -"Bravo. That's absolutely brilliant. Yes,

؟ آنها می‌گویند: -"براوو. این فوق‌العاده است. بله،

locally sourced. And you know that Ontario has great seasonal fruits and

منبع محلی است. و می‌دانید که انتاریو میوه‌ها و سبزیجات فصلی خوبی دارد

vegetables. Don't try the fish, of course." They'd be impressed, even if

. البته ماهی را امتحان نکنید ." آنها تحت تاثیر قرار خواهند گرفت، حتی اگر

you have a strong accent because that is a very excellent use of the English

لهجه قوی داشته باشید، زیرا این یک استفاده بسیار عالی از زبان انگلیسی

language. It's very specific, and it shows you understand; not just in your

است. این بسیار خاص است، و نشان می دهد که شما درک می کنید. نه فقط به

own language, but in ours. We usually call that "intelligence". So, I've gone

زبان خودتان، بلکه به زبان ما. ما معمولاً به آن "هوش" می گوییم. بنابراین،

through my collocations for you. Why don't we go through a test to see if

من مجموعه های خود را برای شما مرور کردم. چرا ما از طریق آزمایشی نمی گذریم تا ببینیم آیا

you've learned them? And see if you can master the language and sound like an

آنها را یاد گرفته اید یا خیر؟ و ببینید آیا می توانید به زبان مسلط شوید و مانند یک

expert traveller English. (snaps)

زبان انگلیسی مسافر خبره صدا کنید. (فیلم می زند)

Okay, so I'm about to ask you something very important. Something I've never

بسیار خوب، پس من می خواهم از شما یک چیز بسیار مهم بپرسم. چیزی که من قبلاً هرگز

asked you to do before, and that's to make a promise. But I'm not going to say

از شما نخواسته ام انجام دهید و آن قول دادن است. اما من قصد ندارم بگویم

"promise"; that's not strong enough. I need a vow. A "vow" is a very strong

"قول"; این به اندازه کافی قوی نیست من نیاز به نذر دارم «نذر» قول بسیار محکمی

promise. If you vow to do something, you must do it. Imagine you had a sword and

است. اگر نذر کردی کاری را انجام دهی، باید آن را انجام دهی. تصور کنید شما یک شمشیر دارید

there was a village behind you, and you're the only one with a sword and the

و یک دهکده پشت سر شما وجود دارد، و شما تنها کسی هستید که شمشیر دارید و

dragon's coming — and you vow to protect them. That means to every little girl

اژدها در حال آمدن است - و شما قول می‌دهید که از آنها محافظت کنید. یعنی برای هر دختر

and boy crying, behind you, like: "I vow to protect you!" It's: "I will die

و پسر کوچکی که پشت سر شما گریه می کند، مثل: "من قول می دهم از شما محافظت کنم!" این است: "

before I break this promise". In the modern age, a vow is so strong that we

قبل از این که این عهد را بشکنم میمیرم". در عصر مدرن، نذر آنقدر قوی است که

make people get married to it. You vow to stay with this person till death. And

مردم را وادار به ازدواج با آن می کنیم. قسم خوردی که تا مرگ با این شخص بمانی. و

if you don't, they take half your stuff. That's serious. Forget the sword. Half

اگر این کار را نکنید، نیمی از وسایل شما را می گیرند. این جدی است. شمشیر را فراموش کن

your stuff.

نصف وسایلت

Okay, so I want you to make a vow — now you're like: "No, James! No!" —about

خوب، پس من از شما می خواهم که نذر کنید - حالا می گویید: "نه، جیمز! نه!" - در مورد

leading a healthy lifestyle. But before you do, I just want to tell you I made a

رهبری یک سبک زندگی سالم اما قبل از اینکه این کار را بکنید، فقط می خواهم به شما بگویم که

mistake. I made a mistake. I'm sorry. I am for real. I forgot to say: "lean

اشتباه کردم. من اشتباه کردم متاسفم. من واقعا هستم یادم رفت بگویم: "گوشت بدون چربی

meat". "Lean meat". What is "lean meat"? "Lean meat" is food, or actually it's

". "گوشت بدون چربی". "گوشت بدون چربی" چیست؟ "گوشت بدون چربی" غذا است یا در واقع

animal meat that doesn't have a lot of fat. The example I can give you is

گوشت حیوانی است که چربی زیادی ندارد . مثالی که می توانم برای شما بیاورم

chicken. A chicken breast, which is the breast of the chicken, is usually called

مرغ است. سینه مرغ که همان سینه مرغ است معمولاً

"white meat" and it has very little fat on it. In fact, it's... doesn't cook as

«گوشت سفید» نامیده می شود و چربی آن بسیار کم است . در واقع، به خوبی پخته نمی شود

well because there's not enough fat to absorb the flavour. It's good for you,

زیرا چربی کافی برای جذب طعم وجود ندارد. برای شما خوب است،

but it's not as flavourful as a leg or a thigh, which has more fat to absorb

اما به اندازه پا یا ران که چربی بیشتری برای جذب

seasoning. That's why in a lot of indigenous foods, or a lot of native

چاشنی دارد، خوش طعم نیست. به همین دلیل است که در بسیاری از غذاهای بومی یا بسیاری از

foods through certain areas, they will use leg meat more than breast meat

غذاهای بومی از طریق مناطق خاص، از گوشت ساق بیشتر از گوشت سینه استفاده می کنند،

because it gets more flavour. Okay? But flavour comes fat. So, to be healthy,

زیرا طعم بیشتری پیدا می کند. باشه؟ اما طعم چربی می آید. بنابراین، برای سالم بودن،

you want to eat leaner meat.

می خواهید گوشت کم چرب تری بخورید.

Now, you'll see I have: "fish" and a question mark. Well, remember I said:

اکنون، خواهید دید که من دارم: "ماهی" و یک علامت سوال. خوب یادته گفتم:

"chicken"? What? So, "lean meat" is usually considered parts of meat that

"مرغ"؟ چی؟ بنابراین، «گوشت بدون چربی» معمولاً بخشی از گوشت است که

doesn't have a lot of fat; and they usually talk about chicken, beef, and

چربی زیادی ندارد. و معمولا در مورد مرغ، گوشت گاو و

pork. I am going to raise the argument that fish is a lean meat. Why? Well,

خوک صحبت می کنند. من این بحث را مطرح می کنم که ماهی یک گوشت بدون چربی است. چرا؟ خب،

it's an animal like the other ones and it bleeds like the other ones; and just

این حیوانی است مثل بقیه و مثل بقیه خونریزی می کند. و درست

like the other ones, when it's alive it's an animal, when it's dead it's...

مثل بقیه، وقتی زنده است حیوان است، وقتی مرده است...

you say: "fish". And I go: "It's a type of meat", just like we're meat when we

می گویی: «ماهی». و من می گویم: "این یک نوع گوشت است"، همانطور که وقتی می

die. Believe it or not, you're just meat. So, my idea: Fish is lean meat.

میریم، گوشت هستیم. باور کنید یا نه، شما فقط گوشت هستید. بنابراین، ایده من: ماهی گوشت بدون چربی است.

Now, because you will run into people who are native speakers and they'll hear

حالا چون با افرادی برخورد می کنید که بومی زبان هستند و آنها می شنوند

you say: "Fish is lean meat", some of them will go: "No, it's fish. Fish is

که می گویید: "ماهی گوشت بدون چربی است"، برخی از آنها خواهند گفت: "نه، این ماهی است. ماهی ماهی است

fish; meat is meat." They can make that distinction. In your head, you can go:

، گوشت، گوشت است." آنها می توانند این تمایز را ایجاد کنند . تو سرت میتونی بروی:

"Yeah, stupid. Yes, you're correct. But I know the truth." So, fish can be

"آره احمق. آره درست میگی. اما من حقیقت رو میدونم." بنابراین، ماهی را می

considered a type of lean meat in my little definition, but go by the strict

توان در تعریف کوچک من یک نوع گوشت بدون چربی در نظر گرفت ، اما

one when you talk to native speakers and whatnot. Okay?

وقتی با افراد بومی صحبت می کنید و غیره از آن استفاده کنید. باشه؟

Now, let's go to the board and continue with our vow. So, now you're going to

حالا به هیئت برویم و به نذرمان ادامه دهیم. بنابراین، اکنون شما

make a vow for not only learning English with me or learning English, but to lead

عهد می‌کنید که نه تنها انگلیسی را با من یاد بگیرید یا انگلیسی را یاد بگیرید، بلکه

a healthy lifestyle. So, here I want you to put your name. So: "I", let's say:

یک سبک زندگی سالم داشته باشید. بنابراین، در اینجا می خواهم نام خود را بنویسید. بنابراین: "من"، بیایید بگوییم:

"I, Bobby", "I, Anna", "I", whatever, "will lead a healthy lifestyle to keep

"من، بابی"، "من، آنا"، "من"، هر چه باشد، "سبک زندگی سالمی را برای حفظ سلامت

both myself and the planet healthy". Because you are a good person and you

خودم و کره زمین انجام خواهم داد". زیرا شما انسان خوبی هستید و

want to do what's right. So, that, you're going to do that. Let's look at

می خواهید آنچه را که درست است انجام دهید. بنابراین، آن، شما قصد انجام آن را دارید. بیایید

the collocations we learned and how they can best fit into the rest of our vow,

به مجموعه‌هایی که یاد گرفتیم و اینکه چگونه می‌توانند به بهترین وجه در بقیه عهدمان جا بیفتند،

so we can keep our promise. We have to know what the promise is.

نگاه کنیم تا بتوانیم به قول خود عمل کنیم. باید بدانیم وعده چیست.

So, next sentence is: "Therefore, I will only eat __________ food." That's: "food

بنابراین، جمله بعدی این است: "بنابراین، من فقط غذای __________ را خواهم خورد." این است: "غذا

close to me". Now, that doesn't mean: Go in your refrigerator and grab a beer,

نزدیک من". حالا این به این معنا نیست که: برو داخل یخچالت و یک آبجو

and some chicken wings. That's close to you, but that's not what we mean. What

و مقداری بال مرغ بگیر. این به شما نزدیک است ، اما منظور ما این نیست.

do I mean? That's right, local food. "Locally-sourced". So, go to your local

منظورم چیست؟ درست است، غذاهای محلی. "منبع محلی". بنابراین، به کشاورز محلی خود بروید

farmer and ask them: "Do they have eggs? Cheeses? Lean meat?" and they probably

و از آنها بپرسید: "آیا آنها تخم مرغ دارند؟ پنیر؟ گوشت بدون چربی؟" و احتمالا

won't have fish, but that's okay. But you can get lean chicken. All right?

ماهی نخواهند داشت، اما اشکالی ندارد. اما می توانید مرغ بدون چربی تهیه کنید. خیلی خوب؟

"Locally-sourced foods" — things you can find close to you. In Italy, they have

"غذاهای محلی" - چیزهایی که می توانید در نزدیکی خود پیدا کنید. در ایتالیا، آنها

some of the best grapes, wines, cheeses, pastas — they don't need to go nowhere

برخی از بهترین انگورها، شراب ها، پنیرها، پاستاها را دارند - آنها نیازی به رفتن به جای

else; it's paradise there. Great food. I love it there. Anyway.

دیگری ندارند. آنجا بهشت ​​است غذای عالی. من آنجا را دوست دارم. به هر حال.

Next. What's the next one? "I won't eat a lot of meat, but if I do, it will be

بعد. مورد بعدی چیست؟ "من زیاد گوشت نمی خورم، اما اگر بخورم، __________ خواهد شد

__________" — not having much fat on it. No, not Mr. E. Okay? You can't eat Mr.

" - بدون چربی زیاد. نه، آقای E. باشه؟ شما نمی توانید آقای

E. He needs to come... he works for a living; he's got to be on the board.

E را بخورید. او باید بیاید... او برای امرار معاش کار می کند. او باید در هیئت مدیره باشد.

What did I just say? "lean meat", right? Because it doesn't have a lot of fat, so

الان چی گفتم؟ "گوشت بدون چربی"، درست است؟ چون چربی زیادی ندارد پس

it's better for your heart. What about this one? "I will eat a lot of

برای قلب شما بهتر است. در مورد این یکی چی؟ "من مقدار زیادی

__________ at lunch and dinner." Now, I've put "salad" to help you out. "leafy

__________ در ناهار و شام خواهم خورد." حالا برای کمک به شما "سالاد" گذاشتم. "سبزیجات برگ دار

vegetables". When we talk about leafy vegetables, we talk about spinach. Ah,

". وقتی از سبزیجات برگدار صحبت می کنیم، در مورد اسفناج صحبت می کنیم. آه

sorry. I'm jumping ahead of myself. I don't mean "leafy vegetables". You're

ببخشید. من از خودم جلوتر می پرم. منظورم "سبزیجات برگ دار" نیست.

going to go: "No, James, that's not..." Shh. Don't tell anybody yet. "leafy

می روی: "نه، جیمز، این نیست..." خ. هنوز به کسی نگو "

greens", because they are green — like spinach, romaine, romaine lettuce,

سبزیجات برگی"، چون سبز هستند - مانند اسفناج، روما، کاهو رومی،

spinach, lettuce, or arugula, which I love. I'm looking and thinking about all

اسفناج، کاهو یا آروگولا که من آنها را دوست دارم. من به همه این چیزها نگاه می کنم و فکر می کنم

of these things, but "leafy greens". And those are usually in your salads. When

، اما "سبزهای برگ". و آنها معمولا در سالاد شما هستند.

you have a Caesar salad, or a Mediterranean salad — they're leafy

وقتی سالاد سزار یا سالاد مدیترانه ای می خورید، سبزی های برگ دار هستند

greens.

Now, what about this one? "I will only eat __________" something. And this is

.

حالا این یکی چیه؟ "من فقط __________" چیزی را خواهم خورد. و این

important for helping the planet because when you get things brought in at

برای کمک به سیاره مهم است زیرا وقتی چیزهایی را در

different times of the year, when you shouldn't have them, we have to use

زمان‌های مختلف سال وارد می‌کنید، زمانی که نباید آنها را داشته باشید، باید از

ships and airplanes, and that pollutes the planet, so... Oh my gosh, I sound

کشتی‌ها و هواپیماها استفاده کنیم، و این باعث آلودگی زمین می‌شود، بنابراین... اوه من خدایا، صدایم

like a tree-hugger. I'm not. Trust me. But what do we do? We're going to eat

شبیه یک درخت بغل کننده است. من نیستم. به من اعتماد کن. اما چه کنیم؟ قرار

something in the season, so "seasonal fruits and vegetables". Right? So, in

است در فصل چیزی بخوریم، پس « میوه و سبزیجات فصلی». درست؟ بنابراین، در

Canada, we really shouldn't be having pineapple in January. We've got that

کانادا، ما واقعاً نباید در ژانویه آناناس بخوریم.

much snow. When I say: "that much" — I'm not the tallest guy in the world, I'm

اینقدر برف داریم وقتی می گویم: "اینقدر" - من قد بلندترین مرد دنیا نیستم، آنقدر هم

not that tall, but the snow comes up to here. There is no room for pineapples.

بلند نیستم، اما برف تا اینجا می آید . جایی برای آناناس نیست.

Okay? You got to go to the Bahamas, man. Anyway, but we get it in January,

باشه؟ تو باید به باهاما بروی، مرد. به هر حال، اما ما آن را در ژانویه دریافت می کنیم،

because that's where we live.

زیرا ما آنجا زندگی می کنیم.

Now, finally: "I will eat a __________" something. And I told you when you have

حالا بالاخره: «یک چیزی __________ می خورم . و من به شما گفتم وقتی

something that's, you know, like weights — the scales of justice — they must be

چیزی دارید که می دانید، مانند وزنه ها - ترازوهای عدالت - باید

balanced. A "balanced diet". And remember what I mean "diet" here, I

متعادل باشند. رژیم غذایی متعادل". و به یاد داشته باشید که در اینجا منظور من از "رژیم غذایی"

don't mean; You're going to try and lose 10 pounds before the prom to fit into

چیست، منظورم این نیست. سعی می کنید قبل از جشن جشن 10 پوند وزن کم کنید تا در

your nice dress, or you want to look good on the beach. I'm talking about

لباس زیبایتان بپوشید، یا می خواهید در ساحل زیبا به نظر برسید . من در مورد

your regular foods. So, what you eat for breakfast, lunch, dinner, all year long

غذاهای معمولی شما صحبت می کنم. بنابراین، آنچه برای صبحانه، ناهار، شام، در تمام طول سال

for the last 10 years is your "natural diet". Hope you did well on the quiz.

در 10 سال گذشته می خورید، " رژیم غذایی طبیعی" شماست. امیدوارم در مسابقه خوب عمل کرده باشید.

You know, we have a better, bigger, badder, better one at engVid, but before

می دانید، ما یک بهتر، بزرگتر، بدتر، بهتر در engVid داریم، اما قبل از

I get to that, let's give you your bonus.

اینکه به آن برسم، اجازه دهید پاداش شما را به شما بدهیم .

We talked about the good; now we're going to talk about the bad and the

ما در مورد خوبی ها صحبت کردیم. حالا در مورد بد و زشت صحبت می کنیم

ugly. Because when you're not doing this and using these collocations to talk

. زیرا وقتی این کار را انجام نمی دهید و از این ترکیب ها برای صحبت

about a healthy lifestyle, you may be using these other ones. Okay? Now,

در مورد یک سبک زندگی سالم استفاده نمی کنید، ممکن است از این موارد دیگر استفاده کنید. باشه؟ حالا

"processed foods". This is a really interesting one, because people at

«غذاهای فرآوری شده». این واقعاً جالب است، زیرا

McDonald's might say their food's not that processed. I say they're lying. But

ممکن است افرادی در مک دونالد بگویند که غذای آنها فرآوری نشده است. میگم دروغ میگن اما

they might say: "No, no, it's actual 100% beef." Now, here's the key, because

آنها ممکن است بگویند: "نه، نه، این در واقع 100٪ گوشت گاو است." اکنون، کلید اینجاست، زیرا

this is from the Food and Drug Administration from the United States of

این از سازمان غذا و داروی ایالات متحده

America, and what they say is this — this is paraphrased, but basically: "Any

آمریکا است، و چیزی که آنها می گویند این است - این تعبیر شده است، اما اساساً: "هر

food that has a process applied to change its natural state is called

غذایی که فرآیندی برای تغییر حالت طبیعی خود اعمال می کند.

'processed'." So, even if the beef is from a cow, that's not its natural

"فرآوری شده" نامیده می شود." بنابراین، حتی اگر گوشت گاو از گاو باشد، این حالت طبیعی آن نیست

state.

.

Have you ever seen a cow burger? You know, it's got, like, ground beef. It

آیا تا به حال گاو برگر دیده اید؟ می دانید، این گوشت چرخ کرده است.

goes: "Woo." It doesn't go: "Moo", because it's cut up. "Woo". And you just

می گوید: "وو." نمی رود: «مو»، چون بریده شده است. "وو". و شما

take pieces off and eat it? No. You have to take that meat, and then do something

فقط تکه های آن را برمی دارید و می خورید؟ نه. شما باید آن گوشت را بردارید و سپس کاری

with it. And sometimes you add a little salt, some pepper, some — "num, num,

با آن انجام دهید. و گاهی اوقات کمی نمک، مقداری فلفل، مقداری - "تعداد، عدد،

num, num, num, num" — secret ingredients that we don't know. You know, things to

عدد، عدد، عدد، عدد" - مواد مخفی که ما نمی دانیم اضافه می کنیم. می دانید، چیزهایی که

keep it stay longer and fresher. You know what I'm saying? So, that's not its

باید آن را نگه دارید طولانی تر و تازه تر می ماند. میدونی چی میگم؟ بنابراین، این

natural state anymore; that's called a "processed food". So, if you take an

دیگر حالت طبیعی آن نیست. که به آن "غذای فرآوری شده" می گویند. بنابراین، اگر یک

apple, you might say: "Well, James, I'm smart. They wash the apples." Does it

سیب بگیرید، ممکن است بگویید: "خب، جیمز، من باهوش هستم. آنها سیب ها را می شویید." به

look like it came off the tree? Yes. That's its natural state. That's not it.

نظر می رسد از درخت جدا شده است؟ آره. حالت طبیعیش همینه این نیست.

Applesauce — processed food; apple juice — processed food. Apple that's been

سس سیب - غذای فرآوری شده؛ آب سیب - غذای فرآوری شده. سیبی که پاک شده است

cleaned — you lucky bastard; someone cleaned it for you. It's its natural

- ای حرامزاده خوش شانس. کسی آن را برای شما تمیز کرده است این حالت طبیعی آن

state. Okay? Now, that is anything that's packaged, usually packaged

است. باشه؟ اکنون، آن چیزی است که بسته بندی شده است، معمولاً بسته بندی می شود

because they cut it up and do something with it. That's not just its natural

زیرا آنها آن را برش می دهند و کاری با آن انجام می دهند . این فقط حالت طبیعی آن نیست

state. So, think of hamburger versus steak, think of applesauces versus an

. بنابراین، به همبرگر در مقابل استیک فکر کنید، به سس سیب در مقابل یک

apple, and you can follow it from there. When they change it from... you can look

سیب فکر کنید، و می توانید آن را از آنجا دنبال کنید. وقتی آن را از ... تغییر دادند، می توانید به

at it and say: "I know what this food was before I took it." Okay? If you

آن نگاه کنید و بگویید: "من می دانم این غذا قبل از اینکه آن را بگیرم چه بود." باشه؟ اگر

don't... if you can't recognize it, then it's a processed food.

نمی دانید ... اگر نمی توانید آن را تشخیص دهید، پس این یک غذای فرآوری شده است.

Next: "fatty food". Do you remember we talked about "lean meat", and that's why

بعدی: "غذاهای چرب". یادت هست در مورد "گوشت بدون چربی" صحبت کردیم و به همین دلیل

I had to talk about this one? "Fatty foods" aren't good for your heart,

مجبور شدم در مورد این یکی صحبت کنم؟ " غذاهای چرب" برای قلب شما خوب نیستند،

because they contain a lot of extra fat that your body cannot process. So, if

زیرا حاوی مقدار زیادی چربی اضافی هستند که بدن شما قادر به پردازش آنها نیست. بنابراین، اگر

you eat a lot of fattening foods — sausages... My heart's: "Bl, bl, th,

غذاهای چاق کننده زیادی می خورید - سوسیس و کالباس... قلب من: "Bl, bl, th,

th". You know, lots of cheesy pizza. "Bl, bl, th, th". Come on, come on,

th". می دانید، مقدار زیادی پیتزای پنیری. "Bl، bl، th، th". بیا، بیا،

baby. Come on. Come on! Come on! That's not good for you. So, if you say: "My

عزیزم. بیا دیگه. بیا دیگه! بیا دیگه! این برای شما خوب نیست. بنابراین، اگر بگویید: "

diet is high in fatty foods and processed foods", you're probably going

رژیم غذایی من سرشار از غذاهای چرب و غذاهای فرآوری شده است"، احتمالاً زودتر از آنچه که دوست دارید

to see the doctor and the undertaker — I'm not talking the wrestler — sooner

به پزشک و متصدی مراسم - منظورم کشتی گیر نیست-

than you would like. All right? So, you want to eliminate those.

خواهید دید. خیلی خوب؟ بنابراین، شما می خواهید آن ها را از بین ببرید.

Now, for the homework. I got to separate this here. Okay. Homework is this. This

حالا برای تکالیف اینجا باید جدا کنم باشه. تکلیف اینه این

is for your own good. So, you're only going to get five points each. Yup. So,

به نفع خود شماست. بنابراین، هر کدام فقط پنج امتیاز کسب خواهید کرد. آره. بنابراین،

when it's good, you get nothing. Okay? This one's a joke. So, in case you don't

وقتی خوب است، چیزی به دست نمی آورید. باشه؟ این یکی شوخیه بنابراین، اگر شما نمی

know, I'm telling a joke here before you start telling people. But if you get it

دانید، قبل از اینکه شما شروع به گفتن مردم کنید، در اینجا یک جوک می گویم. اما اگر واقعاً آن را دریافت کنید

that actually... If you get the joke and you put: "hahaha" because you get it —

... اگر جوک را دریافت کنید و بنویسید: "هاهاها" چون آن را دریافت کردید -

you don't get five points; you get a million points. If you just write the

پنج امتیاز دریافت نمی کنید. شما یک میلیون امتیاز دریافت می کنید اگر فقط پاسخ را بنویسید

answer, and you don't find out why it's funny — stay with five because you got

و متوجه نشدید که چرا خنده دار است - با پنج بمانید زیرا

no sense of humour.

هیچ حس شوخی ندارید.

So, the first one is: "The fish is __________; I stole it from my friend's

پس اولی این است: "ماهی __________ است؛ من آن را از

dinner plate." It's funny. You get it? It's right there. It's right there.

بشقاب شام دوستم دزدیدم." جالبه. متوجه شدی؟ همین جاست. همین جاست.

Whatever. Okay. Question number two: "I eat a __________ with a mix of lean meat

هر چه. باشه. سوال شماره دو: "من یک __________ را با ترکیبی از گوشت بدون چربی

and seasonal vegetables." Cool? Well, that's what I got for you today. I hope

و سبزیجات فصل میخورم." سرد؟ خب، این چیزی است که امروز برای شما گرفتم.

you keep your vow, because that means you will stay around longer so we can

امیدوارم به عهد خود عمل کنید، زیرا این بدان معناست که شما مدت بیشتری در اطراف خواهید ماند تا بتوانیم

work together, or I can keep my vow to help you learn English. Okay?

با هم کار کنیم، یا من می توانم به عهد خود برای کمک به شما در یادگیری زبان انگلیسی عمل کنم. باشه؟

So, I'm going to get going. But before I go, please make sure you stop by www

بنابراین، من می خواهم شروع کنم. اما قبل از رفتن، لطفاً مطمئن شوید که از www

"eng" as in English, "vid" as in video.com, to get the larger quiz to

"eng" مانند انگلیسی، "vid" مانند video.com دیدن کنید تا مسابقه بزرگتر را در

this. And also, I've been saying it recently, and I think I'll keep saying

این مورد دریافت کنید. و همچنین، اخیراً آن را گفته‌ام، و فکر می‌کنم به گفتن آن ادامه می‌دهم

it, because I think it's true: If you're still listening to my voice now, you

، زیرا فکر می‌کنم درست است: اگر هنوز به صدای من گوش می‌دهید،

like this video, because there's nothing more and you're still waiting for

این ویدیو را دوست دارید، زیرا هیچ چیز دیگری وجود ندارد و شما هنوز منتظر

something, so press "Like" please. And outside of that, if you've been watching

چیزی هستید، پس لطفا "لایک" را فشار دهید. و خارج از آن، اگر این را تماشا کرده‌اید

this, and it's like your third, fourth, fifth video — subscribe, because I think

، و مانند ویدیوی سوم، چهارم، پنجم شماست - مشترک شوید، زیرا فکر

you want what I have to offer. And the most efficient way to get it to you is

می‌کنم آنچه را که من ارائه می‌دهم می‌خواهید. و کارآمدترین راه برای دریافت آن به شما این است

to subscribe, press the bell, and you'll be notified the next time one of my

که مشترک شوید، زنگ را فشار دهید و دفعه بعد که یکی از ویدیوهای من منتشر شد به شما اطلاع داده خواهد

videos comes out. So, you won't be one of those people, because I see it all

شد. بنابراین، شما یکی از آن افراد نخواهید بود، زیرا من همیشه آن را می بینم

the time: "Teacher, where have you been? We don't see you", and I'm like: "I come

: "معلم، کجا بودی؟ ما تو را نمی بینیم" و من می گویم: "من

out. You don't look till three months later. But it's there." Don't be one of

می آیم بیرون. تا سه ماه بعد نگاه نکن . اما اینجا هست." یکی از

those people; hit the bell. Anyway, I gotta get going. You have a great day

آن افراد نباشید؛ زنگ بزن به هر حال من باید بروم روز خوبی دارید

and I will talk to you soon. Locally-sourcing my dinner tonight; I'm

و به زودی با شما صحبت خواهم کرد. منبع محلی شام امشب من. من

going to order some pizza. (laughs) I'm so funny. No, you're not. No, you're

میرم پیتزا سفارش بدم (می خندد) من خیلی بامزه هستم. نه تو نیستی. نه تو

not.

نیستی.