"OUT" Phrasal Verbs - Business English

"Going out with my baby. Going out to -- " Hi. James from www.engvid.com. Excuse me for a

"با کودکم بیرون می روم. بیرون رفتن به --" سلام. جیمز از www.engvid.com. یک

second. Don't mean to make you wait, but I've just got to put down Mr. E because he knows

لحظه ببخشید قصد ندارم شما را مجبور کنم منتظر بمانید، اما من فقط باید آقای E را کنار بگذارم زیرا او چیزی می داند

something you don't know about. And what he knows is it's story time. See? He's relaxing,

که شما در مورد آن نمی دانید. و چیزی که او می داند این است که زمان داستان است. دیدن؟ او در حال آرامش است،

in repose, relaxing. Why? We're going to do some business phrasal verbs, okay? And these

در آرامش است، آرام می گیرد. چرا؟ ما قصد داریم چند افعال عبارتی تجاری انجام دهیم، خوب؟ و این

business phrasal verbs -- I should explain quickly what a phrasal verb is. It's a two

افعال عبارتی تجاری -- باید سریع توضیح دهم که فعل عبارتی چیست. این یک

to three-word verb, okay? In which the particle modifies the verb. I prefer to teach particles

فعل دو تا سه کلمه ای است، خوب؟ که در آن ذره فعل را تغییر می دهد. من ترجیح می دهم ذرات را آموزش دهم

because usually you know what the verb means. You just want to know how the particle changes

زیرا معمولاً معنی فعل را می دانید. شما فقط می خواهید بدانید که چگونه ذره

it. Right? Cool. So in this case, it's for business because these phrases or phrasal

آن را تغییر می دهد. درست؟ سرد. بنابراین در این مورد، برای تجارت است زیرا این عبارات یا افعال عبارتی

verbs are often used in business. And I want to tell you a story. James is going

اغلب در تجارت استفاده می شوند. و من می خواهم یک داستان برای شما تعریف کنم. جیمز قرار است

to tell you a story today. Why a story? I'll tell you the story. I will explain the phrasal

امروز برای شما داستانی تعریف کند. چرا داستان؟ من داستان را برای شما تعریف می کنم. من افعال عبارتی را توضیح می

verbs, and then you can check after if you understood.

دهم و بعد می توانید بررسی کنید که آیا متوجه شدید.

One time, a long time ago -- say, year 2000 -- in a country called America -- and for

یک بار، خیلی وقت پیش -- مثلاً سال 2000 -- در کشوری به نام آمریکا -- و برای

some people who are complaining about me saying "America", "America" is what we call the United

برخی از افرادی که از من شکایت دارند و می گویند "آمریکا"، "آمریکا" چیزی است که ما به آن ایالات

States of America because we live in Canada. British people also call it "America". Foreign

متحده آمریکا می گوییم زیرا ما در کانادا زندگی می کنند مردم بریتانیا آن را "آمریکا" نیز می نامند.

people, you have a different way of calling our country, so it wouldn't be common for

مردم خارجی، شما روش دیگری برای نامیدن کشور ما دارید، بنابراین

you to know this. So I can also say, in "the United States of America" they decided -- or

دانستن این موضوع برای شما عادی نیست. بنابراین من همچنین می‌توانم بگویم، در « ایالات متحده آمریکا» آنها تصمیم گرفتند - یا

actually, they figured out how to make more money and do less work, which they thought

در واقع، آنها فهمیدند که چگونه پول بیشتری به دست آورند و کار کمتری انجام دهند، که به نظر آنها

was brilliant. So they decided to contract out all of the work from their country to

عالی بود. بنابراین آنها تصمیم گرفتند که تمام کارها را از کشورشان به

foreign countries. When they contracted out all of this work, some of the other American

کشورهای خارجی واگذار کنند. زمانی که آنها تمام این کارها را به پایان رساندند، برخی از آمریکایی‌های

people that still lived there thought that they had really -- they had sold them out.

دیگر که هنوز در آنجا زندگی می‌کردند فکر کردند که واقعاً انجام داده‌اند -- آنها را فروخته‌اند.

They thought the companies were sellouts and had sold them out. The companies just wanted

آنها فکر می کردند که شرکت ها فروش رفته اند و آنها را فروخته اند. شرکت‌ها فقط می‌خواستند

to sell out all of their products -- sell out of all of their products and wanted to

همه محصولات خود را بفروشند -- همه محصولات خود را بفروشند و می‌خواستند

do it as cheaply as possible. Now, because of that, what little workers remained had

این کار را تا حد امکان ارزان انجام دهند. حالا، به همین دلیل، کارگران کوچکی که باقی می‌ماندند، مجبور

to work extra, extra hard, and they got burned out. It was really, really terrible, but the

بودند بیشتر و سخت‌تر کار کنند و آنها سوختند. واقعاً خیلی وحشتناک بود، اما

companies still wanted to make money -- wanted to roll out new products. Eventually, in the

شرکت ها همچنان می خواستند پول دربیاورند -- می خواستند محصولات جدیدی عرضه کنند. در نهایت، در

year 2008, all of these companies, including the banks, needed bailouts. And that's when,

سال 2008، همه این شرکت ها، از جمله بانک ها، نیاز به کمک مالی داشتند. و این زمانی بود که،

boys and girls, we paid for all of their decisions that they figured out.

دختران و پسران، ما بهای تمام تصمیمات آنها را که آنها فهمیده بودند، پرداخت کردیم.

Now, some of you are going, "What the heck is this guy talking about?" So the first thing

حالا، برخی از شما می گویید: " این مرد در مورد چه حرف می زند؟" بنابراین اولین کاری

I want to do is go over what does "out" mean. Because, I mean, I know you know "contract"

که می‌خواهم انجام دهم این است که معنای «خارج» را بررسی کنم. چون منظورم این است که می‌دانم «قرارداد»

or "figure" or "sell", "burn", but maybe you don't know how they are modified by "out".

یا «شکل» یا «فروش»، «سوزاندن» را می‌دانید، اما شاید ندانید که چگونه با «خارج» اصلاح می‌شوند.

And this is a business -- business phrasal verbs, so let's go to the board, okay?

و این یک تجارت است -- افعال عبارتی تجاری ، پس بیایید به تابلو برویم، باشه؟

When we look at "out", you can see the arrow is moving. There's a room or something, a

وقتی به "بیرون" نگاه می کنیم، می توانید ببینید که فلش در حال حرکت است. یک اتاق یا چیزی، یک

building, and the arrow is moving up this way. So the first one we look at is "outward

ساختمان وجود دارد، و فلش به این سمت بالا می رود. بنابراین اولین موردی که به آن نگاه می کنیم «

movement". "Ward" means "direction". So it means "direction out", okay?

حرکت بیرونی» است. «وارد» به معنای «جهت» است. بنابراین به معنای "جهت به بیرون" است، خوب؟

The second means "not being inside". Duh! (In Canada, "duh" means "stupid". So you don't

دومی یعنی «درون نبودن». هه! (در کانادا "duh" به معنای "احمق" است. پس شما

go "duh" because then I'll think you're stupid.) Anyway. Sorry. "You're stupid." -- correct

"duh" را نروید زیرا در این صورت فکر می کنم شما احمقی هستید.) به هر حال. متاسف. "تو احمقی." -

way of doing it. So it means "not being outside". So if you move outside, then you're not inside.

روش صحیح انجام آن پس به معنای «بیرون نبودن» است. بنابراین اگر به بیرون حرکت می کنید، پس داخل نیستید.

Kind of seems obvious, right? It also means "excluding" because anything

یک جورهایی واضح به نظر می رسد، درست است؟ همچنین به معنای "حذف کردن" است زیرا هر

that's not in the room is not part of the room. So it's "excluded", "not part of", yeah?

چیزی که در اتاق نیست بخشی از اتاق نیست. پس «مستثنی» است، «بخشی از آن نیست»، بله؟

"Completing": Well, when you close the door, the room is completed, and there's no access

«تکمیل»: خوب وقتی در را می بندی ، اتاق کامل می شود و دسترسی

to it, "completing". And "doing thoroughly". Okay, you got me.

به آن نیست، «تکمیل». و "انجام دادن به طور کامل". باشه، منو گرفتی

I don't know why "doing thoroughly". It just means "completing". "Doing thoroughly" is

نمی دانم چرا "به طور کامل انجام می دهم". این فقط به معنای "تکمیل" است. «انجام کامل»

similar to "completing". It means "going through the job completely, in all ways". So when

شبیه «تکمیل» است. این به معنای " گذراندن کار به طور کامل، از همه راه ها" است. بنابراین وقتی

you do something "thoroughly", you do it properly, or you do a complete job. They seem similar.

کاری را «کاملاً» انجام می دهید، آن را به درستی انجام می دهید یا یک کار کامل را انجام می دهید. شبیه هم به نظر می رسند.

Don't worry. I'll explain. First, let's talk about "contract out". What

نگران نباشید. من توضیح می دهم. ابتدا بیایید در مورد "انجام قرارداد" صحبت کنیم.

does that mean? Well, a "contract" -- you'll notice I have a contract up here. It's a document

معنی آن چیست؟ خوب، یک "قرارداد" -- متوجه خواهید شد که من در اینجا قرارداد دارم. این یک سند

between two or more parties, saying they will work together, "con" meaning "with", and "tract"

بین دو یا چند طرف است که می گوید آنها با هم کار خواهند کرد، "con" به معنای "با"، و "tract"

means to "pull together". Well, when we contracted -- sorry, companies contract work. What it

به معنای "با هم کشیدن". خوب، زمانی که ما قرارداد بستیم -- متأسفم، شرکت ها کار را با قرارداد انجام می دهند. منظور این

means is to give a job to somebody outside of your company. So it means people in your

است که به فردی خارج از شرکت خود شغل بدهید. بنابراین به این معنی است که افراد در

company don't get the work; you give it to someone else, okay? So in some instances,

شرکت شما کار را دریافت نمی کنند. شما آن را به دیگری می دهید، باشه؟ بنابراین در برخی موارد،

some companies decided to make other countries make the product, and they would just sell

برخی از شرکت‌ها تصمیم گرفتند که کشورهای دیگر را وادار به تولید محصول کنند و آنها فقط

the product. So jobs were lost because it was "contracted out" -- given to another company.

محصول را بفروشند. بنابراین مشاغل از بین رفتند زیرا "قرارداد منعقد شد" -- به شرکت دیگری داده شد.

Go look in the video on layoffs, which is in "phrasal verbs". You'll like it. I'll explain

برو ویدیوی اخراج را که در «افعال عبارتی» است نگاه کن. دوستش خواهی داشت. من توضیح خواهم داد

what a "layoff" is. Next, "figure out". "Figure out" means to

که "اخراج" چیست. در مرحله بعد، "مشخص کنید". "تجسم کردن" به معنی

-- well you can see here, "doing thoroughly". It means to "go through an idea or a problem

- خوب می توانید اینجا ببینید، "به طور کامل انجام دادن". این به معنای "گذر از یک ایده یا یک مشکل به

completely". Not just parts because when you figure something out, someone might say to

طور کامل" است. نه فقط به این دلیل که وقتی چیزی را کشف می کنید، ممکن است کسی به

you, "How did you figure it out?" And they expect you to say, "Well, I did this, then

شما بگوید: "چطور متوجه شدی؟" و آنها از شما انتظار دارند که بگویید "خب، من این کار را کردم، سپس

I did this, then I did this." Right? So you go "thoroughly" through the problem and examine

این کار را کردم، سپس این کار را کردم." درست؟ بنابراین شما «به طور کامل» مسئله را بررسی می کنید و

it to get the correct answer. So now, you're going to say something like,

آن را بررسی می کنید تا به پاسخ صحیح برسید. بنابراین اکنون، شما می خواهید چیزی شبیه به

"Okay, well, what does it have to do with' selling out'?" Well, if you "sell out" of

"خوب، خوب، چه ربطی به " فروختن" دارد؟ خوب، اگر شما یک محصول را "فروختید"

a product -- which is the first meaning, to "sell out of a product" -- it means there's

- که اولین معنای آن است، "فروختن یک محصول" - به این معنی است که دیگر

none left. "Thoroughly", "thoroughly" -- completely gone, nothing left, thorough, right? A "thorough"

چیزی باقی نمانده است. "کاملا"، "کاملا" -- کاملاً از بین رفته است، چیزی باقی نمانده است، کاملاً، درست است؟ یک کار "کامل"

job is a "complete" job -- nothing left, which is good. So you "sell out", and the pasta

یک کار "کامل" است -- چیزی باقی نمانده، که خوب است. بنابراین شما «فروخته می‌شوید» و

is "sold out". The second meaning for "sell out" is this.

پاستا «فروخته می‌شود». معنای دوم «فروختن» این است.

And I should put this here. It means "not being inside". And you'll notice that I put

و من باید این را اینجا بگذارم. یعنی «درون نبودن». و متوجه خواهید شد که من

"not being inside" here so you'll see there's one and two. Well, if you're a "sellout",

"نبودن درون" را در اینجا قرار داده ام، بنابراین خواهید دید که یک و دو وجود دارد. خوب، اگر شما یک «فروخته» هستید، به

it means you have values or principals, things you think are true that you must do -- when

این معنی است که ارزش‌ها یا اصولی دارید، چیزهایی که فکر می‌کنید درست هستند و باید انجام دهید -

you're a "sellout", you get rid of those, or you exchange those values for money. So

وقتی «فروخته» هستید، از شر آن‌ها خلاص می‌شوید، یا آن ارزش‌ها را مبادله می‌کنید. برای پول. بنابراین

when sometimes companies sell out, or, you know, a rock star he's like, rocking out,

وقتی گاهی اوقات شرکت‌ها به فروش می‌رسند، یا، می‌دانید، یک ستاره راک که او شبیه آن است، در حال غوطه‌ور شدن است،

and then he goes "Pepsi". You go, "what a sellout". He was a rocker. Then he sold out

و سپس او به «پپسی» می‌رود. شما بروید، "چه فروشندگی". او یک راکر بود. سپس او

to get a million dollars from Pepsi. Many of our companies sold out their workers

برای گرفتن یک میلیون دلار از پپسی فروخت. بسیاری از شرکت‌های ما کارگران خود را

because they wanted to make more money, and the value was, "Deal with America, only America."

فروختند زیرا می‌خواستند پول بیشتری به دست آورند و ارزش این بود: «فقط آمریکا با آمریکا معامله کنید».

And they went, "But make it in China 'cause it's cheaper." That was a great American value

و آنها گفتند، "اما آن را در چین بسازید، زیرا ارزان تر است." این یک ارزش بزرگ آمریکایی

gone, like, "built in America" -- gone. They "sold out". They were outside of their values

بود که از بین رفت، مانند "ساخته شده در آمریکا" - از بین رفت. آنها "فروخته شدند". آنها خارج از ارزش های خود بودند،

because values you must stay in to make them true, all right? So being -- sorry. "Doing

زیرا ارزش هایی که باید در آنها بمانید تا آنها را واقعی کنید، خوب است؟ بنابراین بودن - متاسفم. "انجام

thoroughly" is when you sell -- get rid of merchandise, so you've reduced your merchandise.

کامل" زمانی است که می فروشید -- از شر کالا خلاص شوید ، بنابراین کالای خود را کاهش داده اید.

"Not being inside" is when you sell out your values, okay? So you notice we're going through

"درون نبودن" زمانی است که ارزش های خود را می فروشید، خوب؟ بنابراین متوجه می شوید که ما از اینجا عبور می

here, and you're going, "Oh, my gosh, James, they match up." Of course. Teaching is what

کنیم، و می گویید: "اوه، خدای من، جیمز، آنها با هم مطابقت دارند." البته. تدریس کاری است که

I do. Okay, so the next one we're going to do is

من انجام می دهم. خوب، پس کار بعدی که قرار است انجام دهیم این است که

-- uh-oh, I forgot to put this one because this is a funny one to be honest. It's a little

-- اوه-اوه، فراموش کردم این یکی را بگذارم زیرا صادقانه بگویم این یک خنده دار است. کمی

funny because I have to explain it, so I'm going to do this one last, okay? In business

خنده دار است چون باید توضیح بدهم، پس آخرین بار این کار را انجام می دهم، باشه؟ در

meetings, people will often say, "I would like to point out." If you watch them in court,

جلسات کاری، مردم اغلب می گویند، "من می خواهم اشاره کنم." اگر آنها را در دادگاه تماشا می کنید،

if you want to be a lawyer, always, "Judge, I would like to point out that my client was

اگر می خواهید وکیل شوید، همیشه "قاضی، می خواهم به این نکته اشاره کنم که موکل من

a good man and is a good man." And you'll go, "What does he mean just pointing? I don't

مرد خوبی بود و مرد خوبی است." و شما می‌روید، "منظورش چیست؟

understand. I see fingers going here and here." "Point out" means two things: No. 1, it means,

من متوجه نمی‌شوم. "اشاره کن" یعنی دو چیز: شماره 1، یعنی

"I want to -- because there is something in here. I want to make your attention come to

"من می خواهم -- چون چیزی در اینجا وجود دارد. می خواهم توجه شما را جلب کنم

-- come to it. Or I want to call your attention to it, so please look at it." The second meaning

-- به آن بیایم. یا می خواهم توجه شما را جلب کنم آن را، پس لطفا به آن نگاه کنید." معنای

of "point out" is, "I want to make a comment." So if I say to you, "I would like to point

دوم «اشاره کن» این است که «می خواهم نظر بدهم». بنابراین اگر به شما بگویم "می خواهم به این نکته

out that yellow doesn't look good", I'm making a comment on my opinion. Or I could say to

اشاره کنم که رنگ زرد خوب به نظر نمی رسد" ، نظر خود را بیان می کنم. یا می‌توانم به

you, "I would like to point out in section B-14" -- I want you to look at it. It's important

شما بگویم، "می‌خواهم در بخش B-14 اشاره کنم" -- می‌خواهم به آن نگاه کنید. مهم است

you look at it, okay? So "point out" has two meanings, and it means "not being inside".

که به آن نگاه کنی، باشه؟ پس «اشاره کردن» دو معنا دارد و به معنای «درون نبودن» است.

So I'm taking the context, or I'm taking subject or the book we're looking at, and I'm taking

بنابراین، زمینه را می‌گیرم، یا موضوع یا کتابی را که در حال بررسی آن هستیم، می‌گیرم، و

that information out so it's not inside, so you can be aware of it.

آن اطلاعات را بیرون می‌آورم تا در داخل نباشد، بنابراین شما می‌توانید از آن آگاه باشید.

"Burn out": Remember we said the word "completing"? Well, when you "burn yourself out", it means

«Burn out»: یادتان هست کلمه «تکمیل» را گفتیم؟ خوب، وقتی "خودت را بسوزانی" به معنای

to "be physically or mentally fatigued". In this case it means extremely tired. When you're

"خستگی جسمی یا روحی" است. در این مورد به معنای بسیار خسته است. وقتی

"burnt out", it means you have no more energy to either think or no more energy to work.

"سوخته" هستید، به این معنی است که دیگر انرژی برای فکر کردن یا کار کردن ندارید.

Your body is -- it doesn't work anymore, so you're "burnt out". Many athletes after playing

بدن شما - دیگر کار نمی کند، بنابراین شما "سوخته" هستید. بسیاری از ورزشکاران پس

many, many years, they're "burnt out"; they cannot do the game anymore. It doesn't work.

از چندین سال بازی، "سوخته" می شوند. آنها دیگر نمی توانند بازی را انجام دهند. این کار نمی کند.

But to "burn out" at work in -- I think it's called "karoshi" in Japanese. Please correct

اما "سوختن" در محل کار -- فکر می کنم در ژاپنی "کاروشی" نامیده می شود. لطفا

me if I'm wrong. And basically, workers who die from working -- it's crazy, they work,

اگر اشتباه می کنم اصلاح کنید. و اساساً، کارگرانی که از کار می میرند -- دیوانگی است، آنها کار می کنند،

work, work, work, work. It's like, "What happened to Johnny?" "Karoshi. Ha ha ha ha ha!" Now

کار می کنند، کار می کنند، کار می کنند، کار می کنند. مثل " جانی چی شد؟" "کاروشی. ها ها ها ها ها ها!" حالا

work! Back to work!" Okay? You need some time off. Also, check that video out. So anyway,

کار کن به سر کار برگردید!" باشه؟ شما به مدتی استراحت نیاز دارید. همچنین، آن ویدئو را بررسی کنید. بنابراین به هر حال

"burn out". So we talked about "completing". "Burning the candle" -- no more left, okay?

"سوزانید". بنابراین ما در مورد "تکمیل کردن" صحبت کردیم. "شمع سوزاندن" -- دیگر باقی نمانده است، باشه؟

And finally, "not being inside", "rolling out". If any of you have the new -- I must

و در نهایت، "در داخل نبودن"، "در حال بیرون آمدن". اگر هر یک از شما محصول جدید دارید -- من باید

look like a sellout because I keep putting Apple products up here. I didn't buy it -- buy

به نظر فروشنده ای بیایم زیرا من محصولات اپل را در اینجا قرار می دهم. من آن را نخریدم --

it for that. But if you buy an Apple product, and you're waiting for the newest one to come

برای آن خرید کنید. اما اگر یک محصول اپل را بخرید و منتظر عرضه جدیدترین آن

out, you would say "I'm waiting for it to 'roll out'." It means for the company to launch.

باشید، می‌گویید "منتظر آن هستم تا عرضه شود." این به معنای راه اندازی شرکت است.

"Launch" means "start", so when they're going to "roll out" the new product. And "rolling"

"راه اندازی" به معنای راه اندازی است. "شروع"، بنابراین زمانی که آنها می خواهند محصول جدید را "عرضه کنند".

is this: It means they're going to start selling the new product. I'm waiting for the company

to "roll it out", the Apple 7, or to "launch it". Cool?

out"، Apple 7، یا برای "راه اندازی آن". جالب است؟

Now the one I took my time on -- and it was very important in my story -- was "bailout".

حالا آن چیزی که من وقت گذاشتم -- و در داستان من بسیار مهم بود -- "وثیقه" بود.

"Bail" is really funny because "bail" means, in English -- let's say there's lots of water,

"وثیقه" واقعا خنده دار است زیرا "ضمانت" "به انگلیسی به معنی -- فرض کنید آب زیادی وجود دارد،

and you need to move the water. Well, you take what's called a "pail", which is something

و شما باید آب را حرکت دهید. خوب، شما می گیرید چیزی که "سطل" نامیده می شود، چیزی است

that looks like this, you know. It's got a little handle. I'm sure you've seen these

که شبیه این است، می دانید. یک دسته کوچک دارد. مطمئنم اینها را

at your house, right? And then you put it in the water, you get the water, and then

در خانه خود دیده اید، درست است؟ و سپس آن را در آب می گذارید، آب را می گیرید و سپس

you throw the water away. And that's called "bailing", okay? So it's really taking something

آب را دور می اندازید. و به این می گویند "وثیقه"، خوب؟ بنابراین واقعاً چیزی لازم است

to move something somewhere else. Confusing? It should be. You take something to move water,

تا چیزی را به جای دیگری منتقل کنید. گیج کننده؟ باید باشد. شما چیزی را برای جابجایی آب،

which is something, and you put it over there. Why is this important? When you "bail someone

که چیزی است، می گیرید و آن را آنجا می گذارید. چرا این مهم است؟ وقتی کسی را «وثیقه می‌دهید»

out", it means they're in a bad situation, you give them some help or some money to move

، به این معنی است که او در وضعیت بدی قرار دارد، به او کمک می‌کنید یا مقداری پول به او می‌دهید تا

them out of that situation. See? "Outward movement", moving him out of trouble. My man

از آن موقعیت خارج شود. دیدن؟ «حرکت بیرونی»، بیرون آوردن او از مشکل. مرد من

is drowning. The water is over his head. You need to take the water out so he can -- he

در حال غرق شدن است. آب بالای سرش است. شما باید آب را بیرون بیاورید تا او بتواند -- او

can breathe. In the year 2008, something strange happened. Multimillion, multibillion, multitrillion-dollar

بتواند نفس بکشد. در سال 2008 اتفاق عجیبی افتاد. بانک های چند میلیونی، چند میلیاردی، چند تریلیون دلاری

banks were having trouble. They needed to be "bailed out". That means our governments

مشکل داشتند. آنها نیاز به "وثیقه" داشتند. این بدان معناست که دولت های

took money from us -- gave it to them to get them out of trouble. Just saying, okay? But

ما از ما پول گرفتند -- به آنها دادند تا از مشکل خلاص شوند. فقط گفتن، باشه؟ اما

you can also use "bail out" not just for money, but if someone needs help. "Jones and Smith

شما همچنین می توانید از "وثیقه" نه فقط برای پول، بلکه اگر کسی به کمک نیاز دارد استفاده کنید. "جونز و

are really busy, and I don't think they have the ability to do the work. We're going to

اسمیت واقعاً سرشان شلوغ است و فکر نمی‌کنم توانایی انجام کار را داشته باشند. ما

need to 'bail them out'". Okay, that means, "help them".

باید آنها را نجات دهیم". خوب، این یعنی "به آنها کمک کنید".

Remember the story -- how I talked about bailing out the banks, and they contracted out work?

داستان را به خاطر بیاورید -- من چگونه در مورد نجات بانک ها صحبت کردم و آنها کار را به صورت قراردادی منعقد کردند؟

Now, go quiz yourself, right? What's "burn out"? What's "roll out"? Go to -- I just love

حالا برو خودت امتحان کن، درسته؟ "سوختن" چیست؟ "پرول کردن" چیست؟ برو به -- من فقط دوست

writing this down for people, especially people who hate this part. Excuse me, Mr. E. Go to

دارم این را برای مردم بنویسم، به خصوص افرادی که از این قسمت متنفرند. ببخشید آقای E. به

www.engvid.com, "eng" as in "English", "vid" as in "video", Okay? I'm sure you can figure

www.engvid.com بروید، "eng" در "انگلیسی"، "vid " در "video"، خوب؟ من مطمئن هستم که شما می توانید

out how to do it. Unlike other people, we don't contract out the work here. We do it

بفهمید که چگونه این کار را انجام دهید. برخلاف سایر افراد، ما کار را در اینجا قرارداد نمی دهیم. خودمون انجامش

ourselves, okay? And I ain't no sellout because Apple has not paid me. I want my ducats. I

میدیم، باشه؟ و من هیچ فروشی نیستم زیرا اپل به من پولی پرداخت نکرده است. من دوکاتم را می خواهم.

want my dollars. Maybe we'll explain one day "ducats" and "dollars". It's another word

من دلارام رو میخوام شاید روزی «دوکات» و «دلار» را توضیح دهیم. این کلمه دیگری

for "money" if you're a rap guy, okay? Anyway, have a good one. Take care. Mr. E, you sellout.

برای "پول" است اگر شما یک مرد رپ هستید، خوب؟ به هر حال خوب داشته باش مراقب باش. آقای E، شما فروخته اید.

I know you, trying to roll out a product behind my back. Just pointing it out, son, just pointing it out.

من شما را می شناسم که سعی می کنید یک محصول را پشت سر من عرضه کنید. فقط به آن اشاره کرد، پسر، فقط به آن اشاره کرد.