10 "TIP" Expressions in English

Doo-doo-doo-doo-doo.

دو-دو-دو-دو-دو-دو.

What's the name of that director?

اسم اون کارگردان چیه؟

It's just on the tip of my...

این فقط در نوک من است...

Oh.

اوه.

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

Today I want to teach you about a word "tip".

امروز می خواهم یک کلمه "نکته" را به شما آموزش دهم.

We use this word a lot in English, and I am going to teach you what it means,

ما از این کلمه در انگلیسی زیاد استفاده می کنیم، و من قصد دارم معنی آن را به شما یاد بدهم،

some collocations-and

برخی از collocations-و

collocations are words that are found together generally, you know, a lot-and a few idioms.

collocations کلماتی هستند که به طور کلی با هم یافت می شوند ، می دانید، lot-و چند اصطلاح.

If you're ready, we'll go to the board, visit Mr. E and start our lesson.

اگر آماده باشید، ما به هیئت می رویم ، آقای E را ملاقات می کنیم و درس خود را شروع می کنیم.

Let's go.

بیا بریم.

So, E has "tip", he's pointing to his tongue and he's pointing to these icebergs, and he's

بنابراین، E "نوک" دارد، او به زبان خود اشاره می کند و به این کوه های یخ اشاره می کند، و

pointing to the tip.

به نوک اشاره می کند.

So I've got an idea that "tip" has something to do with the edge or the pointed part of something.

بنابراین من این ایده را دارم که "نوک" با لبه یا قسمت نوک تیز یک چیزی ارتباط دارد.

Hmm?

هوم؟

Well, here's our word: "tip".

خوب، این کلمه ما است: "نکته".

For pronunciation, you go: "t-ip".

برای تلفظ، می روید: "t-ip".

Right?

"ip", "tip", like: "dip" or "sip".

درست؟

"ip"، "tip"، مانند: "dip" یا "sip".

So that's pronunciation.

بنابراین این تلفظ است.

I think it's very important that you not only know what the word means, but how to say it

من فکر می کنم بسیار مهم است که شما نه تنها معنی این کلمه را بدانید، بلکه بدانید چگونه آن را بیان کنید

or how to recognize it when you hear it.

یا وقتی آن را می شنوید چگونه آن را تشخیص دهید.

So that's our lesson for the day.

پس این درس امروز ماست.

The two basic meanings of "tip" are: A) a gift of money for service.

دو معنای اساسی «انعام» عبارتند از: الف) هدیه دادن پول برای خدمت.

Not everywhere in the world this happens, but in North America and in England, if you

در همه جای دنیا این اتفاق نمی افتد، اما در آمریکای شمالی و انگلستان، اگر

go to a restaurant, when you...

به رستوران بروید، وقتی...

Oh, sorry.

اوه، متاسفم.

Not England.

[Laughs] In North America, which is Canada, the United States, not including Mexico, but

نه انگلیس

[می خندد] در آمریکای شمالی، یعنی کانادا ، ایالات متحده، بدون احتساب مکزیک، اما

in these two countries after you finish a meal you are kind of obligated to leave a

در این دو کشور پس از اتمام یک وعده غذایی، به نوعی موظف هستید که

little extra money if the service is good.

اگر سرویس خوب باشد، کمی پول اضافی بگذارید.

So if you liked the waiter or waitress, they do a good service, you leave money and it's

بنابراین اگر از گارسون یا پیشخدمت خوشتان آمد، آنها خدمات خوبی انجام می دهند، شما پول می گذارید و به

called a tip.

آن انعام می گویند.

It's a gift for good service, like:

این یک هدیه برای خدمات خوب است، مانند:

"Thank you. I really appreciate it. Here you go."

"متشکرم. من واقعاً از آن تشکر می کنم. اینجا بروید."

We also do this for taxis.

برای تاکسی هم این کار را می کنیم.

All right?

خیلی خوب؟

Now, the pointed end of something...

حالا نوک تیز یک چیزی...

Here's my tongue and the tip, the tip of my tongue.

اینجا زبان من و نوک، نوک زبانم است.

That's the tip of my tongue, ah.

این نوک زبان من است، آه.

But also with this marker, that's the tip of the marker.

اما همچنین با این نشانگر، این نوک نشانگر است.

It's pointed and it's the very end.

اشاره شده است و این پایان است.

And that should help you understand why E was pointing to the tip of the iceberg which

و این باید به شما کمک کند تا بفهمید که چرا E به نوک کوه یخ اشاره می کند که نوک آن

is pointed and the tip of his tongue.

است و نوک زبانش.

With these two ideas we're going to now move into how we can use "tip" like a native speaker,

با این دو ایده، اکنون می خواهیم به نحوه استفاده از "نکته" مانند یک زبان مادری

and some idioms as well.

و همچنین برخی اصطلاحات بپردازیم.

Okay? To make English fun and understandable.

باشه؟ برای اینکه انگلیسی سرگرم کننده و قابل درک باشد.

The first one we talked about, "tip" at a restaurant. Money.

اولین موردی که در مورد آن صحبت کردیم، "انعام" در یک رستوران بود. پول

But do you know "tip" is also for information?

اما آیا می دانید "نکته" نیز برای اطلاع است؟

Remember we said it's the tip or the pointed end?

یادتان هست که گفتیم نوک است یا انتهای نوک تیز؟

Well, it's the beginning of something.

خب، این شروع چیزی است.

When someone gives you a tip, they might come to you close and go:

وقتی کسی به شما انعام می دهد، ممکن است نزدیک شما بیاید و بگوید:

"Hey. I've got a hot tip."

"هی، من یک انعام داغ دارم."

So, "tip" here could also be hot, and that means like it's special information, important information.

بنابراین، "نکته" در اینجا نیز می تواند داغ باشد، و این بدان معنی است که مانند اطلاعات خاص، اطلاعات مهم است.

Something they want to tell you that's going to benefit you.

چیزی که آنها می خواهند به شما بگویند که به نفع شما خواهد بود.

"Hey, I got a hot tip about a car selling for a really cheap price and it's in really

"هی، من یک نکته داغ در مورد یک ماشین فروش با قیمت واقعا ارزان دریافت کردم و در شرایط واقعاً

good condition."

خوبی است."

It's special and it's for you.

این خاص است و برای شماست.

It's pointed to you.

به شما اشاره شده است.

All right?

خیلی خوب؟

This one's a funny one.

این یکی خنده دار است

If you...

اگر شما...

[Laughs] Another meaning for "tip" is to make something...

[می خندد] معنی دیگر «نوک» این است که چیزی درست کنید...

If it tips it will fall over.

اگر نوک شود، می افتد.

So it means on an angle to fall.

بنابراین به معنای در یک زاویه سقوط است.

Right?

درست؟

It tipped over it went: "Wuh, boom".

واژگون شد و گفت: "ووه، بوم".

It tipped.

نوک زد.

"Tip" means to fall over, but in North America there's a little habit people have of cow tipping.

"نوک" به معنای زمین خوردن است، اما در آمریکای شمالی عادت کمی مردم به انعام دادن گاو وجود دارد.

I don't suggest that you do it, it's not funny because the poor cows, they sleep standing up.

من به شما پیشنهاد نمی کنم این کار را انجام دهید، خنده دار نیست زیرا گاوهای بیچاره ایستاده می خوابند.

And some people will go to farms and they will push the cow, and the cow will fall over,

و عده ای به مزرعه می روند و گاو را هل می دهند و گاو می افتد،

wake up.

بیدار می شود.

"Moo. Who mooved me?"

"مو. چه کسی مرا حرکت داد؟"

It's not nice.

این خوب نیست.

Don't do it.

انجامش نده

All right?

خیلی خوب؟

That's number three.

این شماره سه است.

So, "tip" here also means to make fall over.

بنابراین، "نوک" در اینجا نیز به معنای سقوط کردن است.

So these are three basic pieces of information about "tip".

بنابراین این سه اطلاعات اساسی در مورد "نکته" است.

One is tip given for service; two is for information that you give to someone, especially a hot

یکی از آنها انعام داده شده برای خدمات. دو برای اطلاعاتی است که به کسی می‌دهید، مخصوصاً یک

tip; and three if something's tipping over like a book or a glass, it's going to fall.

نکته داغ. و سه اگر چیزی مثل کتاب یا لیوان واژگون شود، می افتد.

All right?

خیلی خوب؟

And we did talk about the pointed end of something, and that's where we lead to here.

و ما در مورد انتهای نقطه ای چیزی صحبت کردیم ، و اینجاست که به اینجا می رسیم.

"Tip of the iceberg".

"نوک کوه یخ".

See how big icebergs are?

ببینید کوه های یخ چقدر بزرگ هستند؟

Okay?

باشه؟

Well, they're very tall.

خب اونا خیلی بلندن

If you look here you see this part here, yeah?

اگر به اینجا نگاه کنید این قسمت را اینجا می بینید، بله؟

Well, that's a smaller part of something larger.

خوب، این بخش کوچکتری از چیزی بزرگتر است.

So if someone tells you something, like:

بنابراین، اگر کسی چیزی به شما بگوید، مانند:

"And then he did that, and that's just the tip of the iceberg",

"و سپس او این کار را کرد، و این فقط نوک کوه یخ است"، به

that means that small part is nothing compared to how much more is coming.

این معنی است که آن بخش کوچک در مقایسه با چیزهای دیگر چیزی نیست.

There's an enormous or a great amount of information, or other things about to happen.

حجم عظیمی از اطلاعات یا چیزهای دیگری در شرف وقوع است.

Right?

So: "We went to the party, and we got shrimp to eat.

درست؟

بنابراین: "ما به مهمانی رفتیم و میگو گرفتیم تا بخوریم.

But that was the tip of the iceberg.

اما این نوک کوه یخ بود.

Then there was lobster, there was a pasta dish.

سپس خرچنگ بود، یک غذای ماکارونی بود

It just went on and on."

. همینطور ادامه داشت."

And you're like:

و شما مانند:

"Wow! That's a lot!" Here's one you might not know or I'm sure you don't.

"وای! این خیلی است!" در اینجا یکی است که ممکن است ندانید یا مطمئن هستم که نمی دانید.

See my hand?

دستم را می بینی؟

"Tip one's hand".

"نوک یکی دست".

No, I'm not talking about the finger.

نه، من در مورد انگشت صحبت نمی کنم .

When you tip your hand it's to reveal what you're going to do or let people know about

وقتی دستتان را نوک می‌دهید برای فاش کردن کاری است که قرار است انجام دهید یا به مردم اجازه می‌دهید از

a secret.

یک راز مطلع شوند.

Okay? Huh?

باشه؟ متعجب؟

Well, I own a company and I want to buy someone else's company, so we're talking maybe at

خب، من صاحب یک شرکت هستم و می‌خواهم شرکت دیگری را بخرم، پس شاید سر ناهار یا شام با هم صحبت می‌کنیم

lunch or dinner, and then I say:

، و بعد می‌گویم:

"You know, John, I've always liked your company. I want to buy it."

"می‌دانی، جان، من همیشه شرکت شما را دوست داشتم. می‌خواهم آن را بخرم. "

I've just tipped my hand.

من فقط دستم را نوک زدم

I've let them know what my intention is in my head and let them know.

من به آنها گفته ام که قصدم در سرم چیست و به آنها اطلاع داده ام.

So, "to tip one's hand" is like playing cards, you show them: This is what I have, this is

بنابراین، "نوک دادن به دست" مانند ورق بازی است، شما به آنها نشان می دهید: این چیزی است که من دارم، این

what I want to do.

چیزی است که می خواهم انجام دهم.

All right?

خیلی خوب؟

Sometimes people say: "Don't tip your hand."

گاهی اوقات مردم می گویند: "دستت را نوک نزن."

It means keep your cards or don't let them know what you want to do.

این بدان معنی است که کارت های خود را نگه دارید یا به آنها اجازه ندهید که چه کاری می خواهید انجام دهید.

Keep it secret.

آن را مخفی نگه دارید.

All right? That's tipping your hand.

خیلی خوب؟ این داره دستت رو میزنه

Here's number six: "tip the scales".

در اینجا شماره شش است: "نوک ترازو".

Well, scales weigh things.

خوب، ترازو چیزها را وزن می کند.

How much does it weigh?

این چقدر وزن دارد؟

Right?

درست؟

Is it heavy, is it light, what have you?

سنگین است، سبک است، چه داری؟

In a lot of sports, they like talking about the big players.

در بسیاری از ورزش ها دوست دارند در مورد بازیکنان بزرگ صحبت کنند.

And when they say...

و وقتی می گویند...

Or boxing, or martial arts, they talk about tipping the scales and it means something

یا بوکس، یا هنرهای رزمی، در مورد واژگونی ترازو صحبت می کنند و این به این معنی است که چیزی

has or specifically in this case somebody has a certain weight.

دارد یا به طور خاص در این مورد ، یک نفر وزن خاصی دارد.

So when you go: "He tips the scales at 250 pounds.

بنابراین وقتی می روید: "او ترازو را به 250 پوند می زند.

He's a big guy and he weighs 250 pounds."

او مرد بزرگی است و 250 پوند وزن دارد."

Right?

So "to tip the scales" is usually used for weight.

درست؟

بنابراین معمولاً برای وزن از «نوک کردن ترازو» استفاده می شود.

How much does a person weigh?

وزن یک نفر چقدر است؟

And especially used in sports.

و به خصوص در ورزش استفاده می شود.

If you watch football or soccer, they don't talk about those guys.

اگر فوتبال یا فوتبال تماشا می کنید، در مورد آن بچه ها صحبت نمی کنند.

But you talk about the boxers, UFC fighters, you know, MMA, or football players, American football

اما شما در مورد بوکسورها، مبارزان UFC، می دانید، MMA یا بازیکنان فوتبال، فوتبال آمریکایی

or hockey players because they like to talk about how big they are.

یا هاکی صحبت می کنید زیرا آنها دوست دارند در مورد بزرگی آنها صحبت کنند.

Tipping the scales.

کج کردن ترازو.

The "tip of the tongue".

"نوک زبان".

We talked about that early...

ما در مورد آن اوایل صحبت کردیم...

Earlier, and if you remember...

اوایل، و اگر یادتان باشد...

So let's go back.

پس بیایید برگردیم.

It's on the tip of my...

این روی نوک من است

That's right, I reversed back in time to show you "tip of the tongue" means I want to say

... درست است، زمان را برعکس کردم تا «نوک زبان» را به شما نشان دهم، یعنی می خواهم

it, his name is Luca-...

بگویم، اسمش لوکا است-...

But I can't remember.

اما یادم نمی آید.

It's on the tip of my tongue.

روی نوک زبانم است.

I have the knowledge, but I can't seem to remember it well enough to say it.

من دانش آن را دارم، اما به نظر نمی رسد آنقدر خوب به خاطر بسپارم که بتوانم آن را بگویم.

So when something's on the tip of your tongue it means you want to tell somebody something,

بنابراین وقتی چیزی در نوک زبان شماست، به این معنی است که می خواهید چیزی را به کسی بگویید،

but you can't remember the information, but you know it's right in here and it's just

اما نمی توانید اطلاعات را به خاطر بسپارید، اما می دانید که دقیقاً اینجاست و

not coming out.

بیرون نمی آید.

So you're ready to speak, but can't remember.

بنابراین شما آماده صحبت هستید، اما نمی توانید به یاد بیاورید.

"Tip one's hat".

"کلاه یکی".

"Good day, Governor. How are you today, sir?"

"روز بخیر فرماندار. امروز چطوری قربان؟"

When you tip one's hat it's to show respect.

وقتی سر کلاه می گذارید برای نشان دادن احترام است.

In the old days, people used to tip their hat by going: "Hello" to the ladies or the

در قدیم کلاه خود را نوک می‌کردند و می‌گفتند : «سلام» به خانم‌ها یا

gentlemen, and it would be saying: "Hello. How are you?"

آقایان، و می‌گفتند: «سلام ، خوبی؟»

But sometimes you'll see people today say: "I tip my hat to you, sir."

اما گاهی اوقات می بینید که مردم امروز می گویند: "من کلاهم را به شما نوک می کنم، آقا."

It means you've done something special, unexpected, and it's a show of respect, like:

این بدان معناست که شما کاری خاص، غیرمنتظره انجام داده اید ، و این نشان دادن احترام است، مانند:

"What you did I respect a lot, so I tip my hat to you."

"به کاری که شما انجام دادید، من بسیار احترام می گذارم، بنابراین کلاه خود را به شما انفاق می کنم."

I take...

می گیرم...

I show you respect.

من به شما احترام می گذارم.

"Tip" here.

"نکته" در اینجا.

Do you remember we talked about "tip" is information for help?

آیا به یاد دارید که در مورد "نکته" صحبت کردیم که اطلاعاتی برای کمک است؟

Well, the police usually have a problem finding criminals and people don't want to talk.

خب، پلیس معمولاً در یافتن مجرمان مشکل دارد و مردم نمی خواهند صحبت کنند.

So sometimes they pick up their phone: "Hello. Police?

بنابراین گاهی اوقات تلفن خود را برمی دارند: "سلام. پلیس؟

No, you don't need to know my name.

نه، شما نیازی به دانستن نام

No. Don't need to know my name, but I will tell you about the criminal who had the gun."

من ندارید. نه. لازم نیست نام من را بدانید، اما من در مورد جنایتکاری که اسلحه را در دست داشت به شما خواهم گفت."

This is called "anonymous tip".

به این "نکات ناشناس" می گویند.

"nym" meaning name, "anom" means no name.

"nym" به معنی نام، "Anom" به معنای بدون نام است.

It means they give information to the police to help them solve a crime, find a criminal,

این بدان معناست که آنها اطلاعاتی را به پلیس می دهند تا به آنها در حل یک جنایت کمک کند، یک جنایتکار را پیدا کند،

but they don't say their name so their identity is hidden.

اما آنها نام خود را نمی گویند تا هویت آنها پنهان شود.

It's an anonymous tip.

این یک نکته ناشناس است.

Information to help the police.

اطلاعاتی برای کمک به پلیس

You can give an anonymous tip at work as well.

در محل کار نیز می توانید یک انعام ناشناس بدهید.

It's like: "Boss..."

مانند: "رئیس..."

You can't say: "Boss, I know who did it" because that's not anonymous.

شما نمی توانید بگویید: "رئیس، من می دانم چه کسی این کار را کرده است" زیرا ناشناس نیست.

But if you left a card and didn't sign it, and just said:

اما اگر کارتی گذاشتی و امضا نکردی و فقط گفتی:

"Mr. E was the one smoking the cigarettes and eating the chocolates."

"آقای E بود که سیگار می کشید و شکلات ها را می خورد."

They go: -"Who told you?"

می روند: -کی بهت گفته؟

-"Nobody, but I have this letter. It's an anonymous tip."

-"هیچ کس، اما من این نامه را دارم. این یک نکته ناشناس است."

And I'm having troubles saying "anonymous", so I know you probably have trouble saying

و من در گفتن "ناشناس" مشکل دارم، بنابراین می دانم که شما نیز احتمالاً در بیان آن مشکل دارید

it, too.

So you can say: "a-non-y-mous, anonymous".

.

بنابراین می توانید بگویید: "a-non-y-mous، ناشناس".

Cool?

سرد؟

Let's go on to the next one.

بریم سراغ بعدی.

Remember: "anonymous" means to not know.

به یاد داشته باشید: "ناشناس" به معنای ندانستن است.

You don't know the person who said it or wrote it.

شما کسی را که آن را گفته یا نوشته است نمی شناسید.

"Tip the balance".

"نقطه تعادل".

Well, you see there's a little balance beam, it's equal now, right?

خوب، می بینید که یک تیر تعادل کمی وجود دارد ، اکنون برابر است، درست است؟

But when something tips the balance what it does is it's a change or something that happened

اما وقتی چیزی تعادل را تغییر می‌دهد، این تغییر یا اتفاقی است که

which will make something more likely to happen.

احتمال وقوع چیزی را بیشتر می‌کند.

I know, okay, let's go back over that again.

من می دانم، خوب، بیایید دوباره به آن برگردیم.

That's a complicated sentence.

این جمله پیچیده ای است.

More likely to happen means maybe before it was 50/50 but now it will be 70 to 80, maybe

احتمال وقوع بیشتر به این معنی است که شاید قبل از 50/50 بود، اما اکنون 70 تا 80 خواهد بود، شاید

100% going to happen.

100٪ اتفاق بیفتد.

So when something is more likely to happen you have changed something that was:

بنابراین وقتی احتمال وقوع چیزی بیشتر است، چیزی را تغییر داده اید که عبارت بود از:

"Enh, I don't know", to: "Definitely I'm going to".

"Enh, I don't know"، به: "حتما می خواهم".

An example, maybe I see a beautiful girl across the road and I think:

به عنوان مثال، شاید من یک دختر زیبا را در آن طرف جاده می بینم و فکر می کنم:

"Oh, I would really like to say 'Hello' to her and ask her to go out for a date.

"اوه، من واقعاً دوست دارم به او "سلام " کنم و از او بخواهم که برای قرار ملاقات بگذارد.

But she's really beautiful."

اما او واقعاً زیبا است.

But then I see her with heavy groceries and she's looking for help, and I go:

اما بعد او را با بقالی های سنگین می بینم و دنبال کمک می گردد و می روم:

"Now I'll go and say 'Hello', because she could use my help and then I can ask her."

"الان می روم و می گویم "سلام ".

Her groceries have tipped the balance, given me an opportunity to go and talk to her.

مواد غذایی او تعادل را به هم زد و به من فرصت داد تا بروم و با او صحبت کنم.

Yeah, see?

بله، ببینید؟

Or maybe someone offers you a job and it's a lot of hard work and a lot of time, and

یا شاید کسی به شما کاری پیشنهاد می دهد که کار بسیار سخت و زمان زیادی است، و

you're like: "I don't know about this.

شما می گویید: " در این مورد نمی دانم.

This seems difficult."

این به نظر سخت می رسد."

And then they say: "We'll pay you 1 million dollars."

و بعد می گویند: یک میلیون دلار به شما می دهیم.

Well, that tips the balance, I'm going to take that job for sure.

خوب، این تعادل را تغییر می دهد، من مطمئناً آن کار را انجام خواهم داد.

Anyway, we've done some...

به هر حال، ما چند مورد را انجام دادیم...

Well, we've done the basic definition of "tip", we worked on the pronunciation-right?-we've

خوب، ما تعریف اولیه "نوک" را انجام دادیم، ما روی تلفظ آن کار کردیم - درست است؟ - ما

given some meanings, other meanings for the word "tip", as well as some common idioms.

برای کلمه "نوک" معانی، معانی دیگری ارائه کردیم ، به عنوان مثال. و همچنین برخی اصطلاحات رایج

I want to go now to do some collocations and a little quiz to make sure you've mastered the lesson.

من می خواهم اکنون بروم تا چند کولوکیشن و یک مسابقه کوچک انجام دهم تا مطمئن شوم در درس مسلط شده اید.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go.

بیا بریم.

[Snaps]

[عکس می گیرد]

Okay.

باشه.

So, let's look at those collocations, shall we?

بنابراین، بیایید به آن مجموعه ها نگاه کنیم، درست است؟

Remember: a collocation, a collocation are words that are usually found together and

به یاد داشته باشید: یک collocation، یک collocation کلماتی هستند که معمولاً با هم یافت می شوند

have a certain meaning.

و معنای خاصی دارند.

Okay?

باشه؟

In this case since we're working on "tip", what I've done is I've put the word "tip"

در این مورد، از آنجایی که ما روی "نوک" کار می کنیم، کاری که من انجام داده ام این است که کلمه "نوک" را با یک کادر قرار داده ام تا

with a box to show you where it would show up when you say the collocation.

به شما نشان دهم که هنگام گفتن collocation کجا ظاهر می شود.

You'll notice it's not always in the same place.

متوجه خواهید شد که همیشه در یک مکان نیست.

Now, when you have "tip" and "of" together it usually means the pointed end of something.

حالا، وقتی «نوک» و «از» را با هم دارید، معمولاً به معنای انتهای نقطه‌ای چیزی است.

This is the tip of my finger, that is the tip of my tongue, and this is the tip of the

این نوک انگشت من است، آن نوک زبان من است، و این نوک

marker, the pointed end.

نشانگر، انتهای نوک تیز است.

Cool?

سرد؟

So, usually "tip of" will be followed and it means pointed end of something.

بنابراین معمولاً «نوک از» دنبال می‌شود و به معنای پایان نقطه‌ای چیزی است.

Tip of the iceberg. Right?

نوک کوه یخ. درست؟

Number two, when we have something like "tip" and we're talking about money for a service,

شماره دو، وقتی چیزی شبیه "انعام" داریم و در مورد پول برای یک سرویس صحبت می کنیم،

these are some words you will see with it.

اینها کلماتی هستند که با آن خواهید دید.

"He left a big tip.", "He left a generous tip.", "He left a small tip."

«انعام بزرگی گذاشت.»، « انعام سخاوتمندانه گذاشت.»، «انعام کوچکی گذاشت».

In this case, "big" and "generous" refer to giving a lot of money because you probably

در این مورد، «بزرگ» و «سخاوتمندانه» به دادن پول زیاد اشاره دارد، زیرا احتمالاً

really like the service and thought the place was great, and you wanted the waiter to get,

واقعاً خدمات را دوست دارید و فکر می‌کردید که مکان عالی است و می‌خواهید پیشخدمت

you know, some money.

مقداری پول دریافت کند.

So you left a generous tip which means to give a lot, or "big", which is similar, to

بنابراین شما یک انعام سخاوتمندانه گذاشتید که به معنای بسیار دادن است، یا "بزرگ" که مشابه آن،

give a lot of money.

دادن پول زیاد است.

"Small tip" is the exact opposite.

"نوک کوچک" دقیقا برعکس است.

If you leave a small tip there are only two reasons.

اگر یک نکته کوچک بگذارید فقط دو دلیل وجود دارد.

Number one, you had bad service.

شماره یک، شما خدمات بدی داشتید.

They didn't bring you food or they weren't polite to you.

برایت غذا نیاوردند یا با تو ادب نداشتند.

I understand.

من میفهمم.

The other one is you're cheap.

یکی دیگر این است که شما ارزان هستید.

Don't be cheap.

ارزان نباشید

Okay? If they give you good work, you give good tip.

باشه؟ اگر کار خوبی به شما بدهند، انعام خوبی می دهید.

Now, tips, to be honest, they're usually found in North America.

در حال حاضر، نکات، صادقانه بگویم، آنها معمولا در آمریکای شمالی یافت می شوند.

Now, North America includes Mexico,

اکنون، آمریکای شمالی شامل مکزیک می شود،

but specifically I mean Canada and the United States in this one.

اما به طور خاص منظورم کانادا و ایالات متحده در این یکی است.

Okay?

باشه؟

Not every country tips, but if you do come to Canada and the United States, when you

هر کشوری انعام نمی دهد، اما اگر به کانادا و ایالات متحده می آیید،

go to restaurants and certain other service industries they will kind of expect a tip

وقتی به رستوران ها و سایر صنایع خدماتی می روید، به نوعی انتظار انعام دارند،

so be careful about that.

پس مراقب آن باشید.

Next: "tip", when it's information to be used.

بعدی: "نکته"، زمانی که اطلاعات مورد استفاده قرار می گیرد.

If someone tells you your tip was helpful, useful, or handy it means the information

اگر کسی به شما بگوید که راهنمایی شما مفید، مفید یا مفید بوده است، به این معنی است که اطلاعاتی

you gave them can be used right away and it will benefit them.

که به او داده‌اید می‌تواند فوراً مورد استفاده قرار گیرد و برای او مفید خواهد بود.

"A helpful tip" means...

"یک نکته مفید" یعنی...

Ah, I'm working on a computer and I can't do something, you say: "Do this."

آخه من دارم با کامپیوتر کار می کنم و نمی تونم کاری انجام بدم، شما می گویید: "این کار را بکن."

I go: "Oh, that's helpful. Thanks. That makes my work easier."

من می گویم: "اوه، این مفید است. ممنون. این کار من را آسان تر می کند."

"Useful" means...

«مفید» یعنی

It's like a credit card, I may not be able to use it right now, but later on I can use it.

... مثل کارت اعتباری است، شاید الان نتوانم از آن استفاده کنم، اما بعداً می توانم از آن استفاده کنم.

It's useful for me.

برای من مفید است.

Right? Useful information.

درست؟ اطلاعات مفید.

And "a handy tip" means:

و "یک نوک دستی" یعنی:

"Oh, that came in at the right time, that's handy, I can use that now.

"اوه، که در زمان مناسب وارد شد، مفید است، من می توانم از آن استفاده کنم.

Or like a hammer or a screwdriver, I can use it later."

یا مانند یک چکش یا یک پیچ گوشتی، می توانم بعداً از آن استفاده کنم."

Similar to "useful", but "handy" means it's like in my pocket for whenever I need it.

مشابه "مفید"، اما "دستی" به این معنی است که برای هر زمان که به آن نیاز داشته باشم در جیب من است.

Cool?

All right.

سرد؟

خیلی خوب.

So these are different collocations you will hear, and I will say a lot when people talk

بنابراین این ها ترکیب های مختلفی هستند که می شنوید، و وقتی مردم در مورد نکات مفید در خانه صحبت می کنند، چیزهای زیادی خواهم گفت

about helpful tips around the house.

.

Right?

درست؟

"He left a generous tip", that was really nice.

"او یک انعام سخاوتمندانه گذاشت"، این واقعا خوب بود.

And, you know what?

میدونی چیه؟

It's on the tip of my...

روی نوک من است

You understand now, right?

... حالا فهمیدی، درسته؟

Good.

خوب

But I just want to make sure you have it down because we've done the definition of "tip",

اما من فقط می‌خواهم مطمئن شوم که آن را پایین آورده‌اید، زیرا ما تعریف "tip" را

we did the pronunciation of tip.

انجام دادیم، ما تلفظ tip را انجام دادیم.

Right? Or the two definitions of "tip" and the pronunciation,

درست؟ یا دو تعریف "نوک" و تلفظ،

then we showed how it can be used in different

سپس نشان دادیم که چگونه می توان از آن به

ways and some idioms, and now finally we're going to do a quiz.

روش های مختلف و برخی اصطلاحات استفاده کرد و اکنون در نهایت می خواهیم یک مسابقه انجام دهیم.

[Laughs] All right?

[می خندد] باشه؟

Wish E were here because he's so much better at it than I am, but what the heck.

ای کاش E اینجا بود زیرا او در این کار بسیار بهتر از من است، اما چه جهنمی.

We've got one to six, each one has a different meaning and we have to figure out which number

ما یک تا شش داریم، هر کدام معنای متفاوتی دارد و ما باید بفهمیم که کدام

goes with which phrase or idiom, or expression let's say.

عدد با کدام عبارت یا اصطلاح یا اصطلاح مطابقت دارد.

So the first one: a small part of something larger.

بنابراین مورد اول: بخش کوچکی از چیزی بزرگتر.

Right?

درست؟

Someone wants to say something they know, but can't remember at that particular moment

کسی می خواهد چیزی بگوید که می داند، اما نمی تواند در آن لحظه یا لحظه خاص به خاطر بیاورد

or specific moment.

.

To greet or show respect.

برای احوالپرسی یا احترام.

"Hello, Governor."

"سلام فرماندار."

Right?

To make something fall over.

درست؟

تا چیزی بیفتد.

Remember we talked about that?

یادت هست در مورد آن صحبت کردیم؟

It tipped over and it fell. Right?

واژگون شد و افتاد. درست؟

The cow.

گاو.

The cow, it's terrible about the cow.

گاو، در مورد گاو وحشتناک است.

Information you can get.

اطلاعاتی که می توانید بدست آورید.

Right?

And money as a gift for service.

درست؟

و پول به عنوان هدیه برای خدمات.

It's a gift because they don't have to give it to you, but they choose to give it to you

این یک هدیه است زیرا آنها مجبور نیستند آن را به شما بدهند، اما آنها انتخاب می کنند که آن را

like a gift, like: "Here you go. I really appreciate that."

مانند یک هدیه به شما بدهند، مانند: "بفرمایید. من واقعاً از آن قدردانی می کنم."

So, number one or A: Leave a tip, which one would that be?

بنابراین، شماره یک یا A: یک نکته بگذارید، کدام یک خواهد بود؟

Hmm, hmm.

هوم، هوم

Did you say money as a gift for service?

گفتی پول به عنوان هدیه خدمت؟

Congratulations.

تبریک می گویم.

That is correct, it is number six.

درست است، عدد شش است.

What about B, tip of the tongue?

در مورد B، نوک زبان چطور؟

I'm trying to remember.

دارم سعی میکنم یادم بیاد

Hmm.

هوم

What?

Number two, correct.

چی؟

شماره دو، درست است.

Someone wants to say something that they can remember, but they can't say it at that moment.

یک نفر می خواهد چیزی بگوید که یادش بماند، اما در آن لحظه نمی تواند آن را بگوید.

As you noticed, I had problems.

همانطور که متوجه شدید من مشکل داشتم.

I was like: "I know the answer, but it just won't..."

من می گفتم: "من جواب را می دانم ، اما نمی شود..."

On the tip of my tongue, that's number two.

در نوک زبانم، این شماره دو است.

What about tip one's hat?

در مورد کلاه یک نفر چطور؟

You know, like: "Hello, Governor." What does that mean?

می دانید، مانند: "سلام فرماندار." معنی آن چیست؟

Hmm.

هوم

A show of respect or a greeting.

نشان دادن احترام یا احوالپرسی.

Yeah. Remember?

آره یاد آوردن؟

"Hello, Governor."

"سلام فرماندار."

Or: "That was really good.

یا: "این واقعاً خوب بود.

I tip my hat to you."

من کلاهم را به شما نوک می کنم."

It's a show of respect.

این نشان دادن احترام است.

Congrats.

تبریک میگم

Now, what's the next one?

حالا، مورد بعدی چیست؟

Hmm.

هوم

Tip, tip by itself.

نکته، نوک به خودی خود.

If someone gives me a tip, gives me a tip...

اگر یکی به من انعام داد، به من انعام داد...

Gives me a tip.

به من انعام داد.

What would that be?

آن چه خواهد بود؟

Hmm.

هوم

Did you say information?

اطلاعاتی گفتی؟

Yeah, information, number five.

بله، اطلاعات، شماره پنج.

That's like...

مثل این است که

I'll give you a tip now.

... حالا به شما یک نکته می دهم.

If you go to engVid-huh?-you can get a lot more information

اگر به engVid-huh؟-می‌روید، می‌توانید اطلاعات بیشتری

on collocations, idioms, vocabulary, and grammar.

در مورد ترکیب‌بندی‌ها، اصطلاحات ، واژگان و دستور زبان دریافت کنید.

See?

دیدن؟

Is that a useful tip?

آیا این نکته مفیدی است؟

I bet you found that a helpful or a handy tip.

شرط می بندم این نکته مفید یا مفیدی بود.

Right?

درست؟

Okay, cool.

باشه باحال

Enough of that.

بسه دیگه

Back to work.

بازگشت به کار

Okay.

باشه.

I'm so tired I could just...

من خیلی خسته هستم که می توانم فقط...

Well, it says tip over, so what does that mean?

خوب، می گوید نوبت، پس این یعنی چه؟

"Tip over"?

"واژگون شدن"؟

I'm so tired I could just...

آنقدر خسته ام که می توانم فقط...

Did you say tip over, to fall?

گفتی واژگون، افتادن؟

Yeah, sometimes you're so tired you could just fall over to the ground.

بله، گاهی آنقدر خسته هستید که می توانید روی زمین بیفتید.

Or that cow, remember?

یا آن گاو، یادت هست؟

So what's that one?

پس اون یکی چیه؟

To make fall.

برای سقوط.

Now, I think you're a smart person.

حالا فکر می کنم تو آدم باهوشی هستی.

There's only one left, but just in case you need some time to be sure, I'll give you a

فقط یک مورد باقی مانده است، اما اگر برای اطمینان نیاز به زمان داشتید، یکی دو ثانیه به شما می‌دهم

second or two.

.

Tip of the iceberg.

نوک کوه یخ.

Yeah, I'm sure you figured out it's number one, the only one left.

آره، مطمئنم که فهمیدی شماره یک است، تنها چیزی که باقی مانده است.

Right?

درست؟

It's a small part of something larger.

این بخش کوچکی از چیزی بزرگتر است.

Like if there's corruption in your town and you find out that the police take money for

مثلاً اگر در شهر شما فساد وجود داشته باشد و متوجه شوید که پلیس بابت

speeding tickets, you know, driving too fast.

بلیط های سرعت غیرمجاز پول می گیرد، می دانید، رانندگی خیلی سریع.

And then you find out it's the mayor and it's also the fire department, you go:

و بعد متوجه می‌شوی که شهردار است و همچنین آتش‌نشانی، می‌روی:

"This is just the tip of the iceberg. There's so much more."

"این فقط نوک کوه یخ است . خیلی چیزهای دیگر وجود دارد."

Right?

Cool. All right.

درست؟

سرد. خیلی خوب.

So, look, I've given you some helpful tips, and I've got to get going, but I always want

بنابراین، نگاه کنید، من به شما نکات مفیدی داده ام، و باید ادامه دهم، اما همیشه

to say thank you very much for watching this video.

می خواهم از شما برای تماشای این ویدیو تشکر کنم.

And before I go I want you to go to www.engvid.com to do the quiz there.

و قبل از اینکه من بروم، از شما می خواهم به www.engvid.com بروید تا امتحان را در آنجا انجام دهید.

Right?

درست؟

And don't forget to...

و فراموش نکنید که ...

I don't know what you've got, touch your screen, enter, but subscribe.

من نمی دانم چه چیزی دارید، صفحه خود را لمس کنید، وارد شوید، اما مشترک شوید.

Okay?

باشه؟

We want to get in touch with you.

ما می خواهیم با شما در تماس باشیم.

Have a good day.

روز خوبی داشته باشید.