Listening, Vocabulary, Comprehension: Learn 12 new words

Do-do-do-do-do-do-do-do-do-do.

انجام دهید، انجام دهید، انجام دهید.

Hey, you want to share some of that popcorn?

سلام، می خواهید مقداری از آن پاپ کورن را به اشتراک بگذارید؟

Oh.

اوه

Hi.

سلام.

James from engVid.

جیمز از engVid.

Today's lesson is going to be on listening, vocabulary, and comprehension.

درس امروز قرار است در مورد شنیدن ، واژگان و درک مطلب باشد.

Special lesson.

درس ویژه.

So, the lesson actually is about movies, and that is why E is eating popcorn.

بنابراین، درس در واقع در مورد فیلم است، و به همین دلیل است که E در حال خوردن ذرت بو داده است.

I'm going to teach you nine phrases or words, vocabulary, that is used in both business

من قصد دارم 9 عبارت یا لغت را به شما آموزش دهم ، واژگانی که هم در مکالمات تجاری و هم در

and casual conversations.

مکالمات معمولی استفاده می شود.

Okay?

باشه؟

So, we'll go through a story, and I need you to bear with me, which means wait for a second

بنابراین، ما یک داستان را مرور خواهیم کرد، و من به شما نیاز دارم که من را تحمل کنید، یعنی یک یا دو ثانیه صبر کنید

or two, because I'm going to go off of camera, I will read the story so you can hear it - that's

، زیرا من از دوربین خارج می شوم ، داستان را می خوانم تا بتوانید آن را بشنوید - این

your listening component - then when you come back, we will work on the vocabulary that

جزء گوش دادن شماست - سپس وقتی برگشتید ، روی واژگانی

I have specially picked for you, so we'll go through that, and then afterwards we'll

که مخصوص شما انتخاب کرده‌ام کار می‌کنیم، بنابراین از آن عبور می‌کنیم، و سپس

listen to the story once again without me there so you can practice your comprehension.

یک بار دیگر بدون من به داستان گوش می‌دهیم تا شما می تواند درک شما را تمرین کند.

Pretty cool, right?

خیلی باحاله، درسته؟

Yeah.

آره

So, this is on movies, okay, so we're going to go through some idioms and some vocabulary,

بنابراین، این در مورد فیلم‌ها است، بسیار خوب، بنابراین ما می‌خواهیم برخی اصطلاحات و برخی واژگان را مرور

and we're going to start in about five seconds.

کنیم، و در حدود پنج ثانیه شروع می‌کنیم.

Four, three, two, one, action.

چهار، سه، دو، یک، عمل.

Summertime in Canada and the USA is usually kicked off with the summer blockbuster.

تابستان در کانادا و ایالات متحده معمولاً با فیلم پرفروش تابستانی آغاز می شود.

It's the movie season where big-budget movies are released.

این فصل سینمایی است که در آن فیلم های با بودجه کلان اکران می شوند.

These movies are not only fun and exciting, they are filled with bombshells, curveballs,

این فیلم‌ها نه تنها سرگرم‌کننده و هیجان‌انگیز هستند، بلکه مملو از بمب‌ها، توپ‌های منحنی،

epiphanies, unexpected turns of events, and jaw-dropping revelations.

تجلی‌ها، چرخش‌های غیرمنتظره رویدادها و افشاگری‌های شگفت‌انگیز هستند.

Unfortunately, many of these movies don't live up to the hype.

متأسفانه، بسیاری از این فیلم‌ها با هیاهوها سازگار نیستند.

Okay, so we did the listening portion of the lesson, and I hope you had that pencil and

بسیار خوب، پس ما بخش شنیداری درس را انجام دادیم، و امیدوارم شما آن مداد و

pen or whatever and some paper, took as many notes as you could.

خودکار یا هر چیز دیگری و مقداری کاغذ را داشته باشید ، تا جایی که می توانید یادداشت برداری کرده باشید.

Let's see what you might have missed, okay?

بیایید ببینیم چه چیزی ممکن است از دست داده باشید، خوب؟

So, this is the vocabulary we're going to work on before we go back to the comprehension

بنابراین، این واژگانی است که ما قرار است روی آن کار کنیم قبل از اینکه به درک مطلب برگردیم،

where I will read the story again and you put your new knowledge with what you heard

جایی که من دوباره داستان را می‌خوانم و شما دانش جدید خود را با آنچه قبلاً شنیده‌اید قرار دهید

before to see how much of the story you understand.

تا ببینید چقدر از داستان را می‌فهمید.

You ready?

آماده ای؟

Okay.

باشه.

So, a blockbuster.

بنابراین، یک فیلم پرفروش.

What is a blockbuster?

بلاک باستر چیست؟

Well, it's a thing of great power or size.

خوب، این یک چیز با قدرت یا اندازه بزرگ است.

In particular, okay, it is - it can be a movie, and we talked about the summer blockbusters.

به طور خاص، خوب است - این می تواند یک فیلم باشد، و ما در مورد فیلم های پرفروش تابستانی صحبت کردیم.

It can be a book or a product that is a big commercial success, which means it makes a

این می تواند یک کتاب یا محصولی باشد که موفقیت تجاری بزرگی داشته باشد، به این معنی که

lot of money.

پول زیادی به همراه دارد.

So, when you hear, like, Harry Potter, that's a blockbuster when it comes out because it

بنابراین، وقتی می شنوید، مثلاً هری پاتر، وقتی منتشر می شود، یک فیلم پرفروش است

makes money.

زیرا پول در می آورد.

It doesn't have to be a movie.

لازم نیست فیلم باشد.

And you can have a blockbuster idea, huh?

و شما می توانید یک ایده پرفروش داشته باشید، نه؟

Well, when you have a blockbuster idea, it's a big idea that could be a commercial success.

خوب، وقتی شما یک ایده بلاک باستر دارید، این یک ایده بزرگ است که می تواند یک موفقیت تجاری باشد.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Next, kick off.

بعد، شروع کنید.

Well, to kick something off is to start or - to start something or to celebrate.

خوب، شروع کردن چیزی شروع کردن است یا - شروع کردن چیزی یا جشن گرفتن.

You think of soccer or football, depending on where you are, they have the kickoff where

شما به فوتبال یا فوتبال فکر می کنید، بسته به جایی که هستید، آن ها نقطه شروع را دارند که

they actually kick a ball and the game starts.

در واقع به یک توپ ضربه می زنند و بازی شروع می شود.

Right?

درست؟

So, we could say - and you will next year, I'm sure - you'll say, "I want to kick off

بنابراین، می‌توانیم بگوییم - و مطمئنم که سال آینده خواهید گفت - می‌گویید، "می‌خواهم

the new year with a party."

سال جدید را با یک مهمانی شروع کنم."

That means you will celebrate.

یعنی جشن خواهید گرفت.

Or "I want to kick off this meeting" - oh, see, there's a business term - "with the reports

یا "من می خواهم این جلسه را شروع کنم" - اوه، ببینید ، یک اصطلاح تجاری وجود دارد - "با گزارش

from last week."

های هفته گذشته."

And that means to start.

و این یعنی شروع کردن.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Next, bombshell.

بعد، بمب.

That is something that is very surprising, amazing, or shocking.

این چیزی است که بسیار تعجب آور، شگفت انگیز یا تکان دهنده است.

Well, bombshell comes from "bomb".

خب، بمب از "بمب" می آید.

A bomb is something that explodes.

بمب چیزی است که منفجر می شود.

Okay?

باشه؟

So, because it explodes, it can be very shocking.

بنابراین، چون منفجر می شود ، می تواند بسیار تکان دهنده باشد.

Bombshell - the shell is the outside of it, but a bombshell is something that will completely

Bombshell - پوسته بیرونی آن است، اما بمب چیزی است که

take you aback or completely surprise you, like the president has five wives.

شما را کاملاً غافلگیر می کند یا کاملاً شگفت زده می کند، مانند رئیس جمهور که پنج همسر دارد.

That's bombshell news, right?

این یک خبر بمب است، درست است؟

It's surprising, amazing, and shocking.

شگفت آور، شگفت انگیز و تکان دهنده است.

A bombshell can also be a very attractive woman, because she - I did a video on stunning.

یک بمب نیز می تواند یک زن بسیار جذاب باشد ، زیرا او - من یک ویدیو در مورد خیره کننده انجام دادم.

It means they're so beautiful, it's like an explosion before you of beauty.

یعنی آنقدر زیبا هستند، مثل انفجار زیبایی جلوی توست.

You can have - they used to say a blonde bombshell, but you could have a brunette bombshell and

شما می توانید داشته باشید - آنها می گفتند بمب بلوند، اما می توانید یک بمب سبزه و

a black-haired bombshell.

یک بمب مو مشکی داشته باشید.

And it's usually a female, though, and it means they are sexy and very attractive.

و معمولاً یک زن است، هر چند، و به این معنی است که آنها سکسی و بسیار جذاب هستند.

So, you could say "I dated a bombshell last year", or the bombshell revelation - oops,

بنابراین، می توانید بگویید "من سال گذشته با یک بمب قرار گذاشتم "، یا افشای بمب - اوه،

sorry, I jumped ahead and was going to give you one of the words that's coming up down

متاسفم، من جلوتر پریدم و می خواستم یکی از کلماتی را که اینجا بالا می آید به

here, but I'm going to go to curveball first.

شما بگویم، اما من می روم به اول منحنی توپ

A curveball is something unexpected or disruptive, and what does that mean?

توپ منحنی چیزی غیرمنتظره یا مخرب است، و این به چه معناست؟

In baseball, they throw a ball.

در بیسبال یک توپ پرتاب می کنند.

It usually goes in a straight line.

معمولاً در یک خط مستقیم می رود.

With a curveball, it looks like - see, I got a curveball for you.

با یک توپ منحنی، به نظر می رسد - ببینید، من یک توپ منحنی برای شما گرفتم.

You didn't expect that, did you?

انتظارش را نداشتی، نه؟

It looks like they're throwing a straight ball, but the ball will actually curve and

به نظر می رسد که آنها یک توپ مستقیم را پرتاب می کنند ، اما توپ در واقع منحنی می شود

go on an angle.

و در یک زاویه می رود.

So, it's unexpected, so the person trying to hit the ball doesn't know it's going to

بنابراین، این غیرمنتظره است، بنابراین شخصی که قصد ضربه زدن به توپ را دارد، نمی داند که قرار است به

go over there.

آنجا برود.

And disruptive means you have a plan, and the curveball changes that plan.

و مخل به این معنی است که شما یک برنامه دارید و توپ منحنی آن برنامه را تغییر می دهد.

Okay?

باشه؟

So, it will disrupt your plans or break them.

بنابراین ، برنامه های شما را مختل می کند یا آنها را به هم می زند.

So, when someone throws you a curveball, you're like "Okay, tonight I'm going to be going

بنابراین، وقتی کسی به شما یک توپ منحنی پرتاب می کند، شما اینگونه می گویید "باشه، امشب می خواهم به

home, having dinner, da-da-da-da".

خانه بروم، شام بخورم، دا-دا-دا-دا".

Your boss comes in and goes "Hey, Johnson, we need to get the Williamson project done".

رئیس شما وارد می شود و می گوید: "هی جانسون، ما باید پروژه ویلیامسون را انجام دهیم".

He goes "Oh, man, but I had plans".

او می گوید: "اوه، مرد، اما من برنامه هایی داشتم".

He's disrupted them with a curveball.

او آنها را با یک توپ منحنی مختل کرده است.

Something unexpected.

چیزی غیر منتظره

Revelation.

افشا.

It's a surprising fact that was previously unknown, especially done in a dramatic way.

این یک واقعیت شگفت‌انگیز است که قبلاً ناشناخته بود، مخصوصاً به روشی دراماتیک انجام شده بود.

Funny enough, revelations is in the Bible, and it's to tell people to reveal.

به اندازه کافی خنده دار است، مکاشفات در کتاب مقدس آمده است، و برای این است که به مردم بگوییم افشا کنند.

So, you look in the revel, it's to reveal something.

بنابراین، شما به عیاشی نگاه می کنید ، برای فاش کردن چیزی است.

An example would be this.

یک مثال می تواند این باشد.

When the police arrested him, there were many revelations about his criminal past.

زمانی که پلیس او را دستگیر کرد، افشاگری های زیادی در مورد گذشته جنایتکارانه او منتشر شد.

Things that people didn't know were revealed, or came out so people could know about it.

چیزهایی که مردم نمی‌دانستند فاش شدند، یا بیرون آمدند تا مردم در مورد آن بدانند.

Okay?

باشه؟

And I said to the police to give you that dramatic effect, because it's like "He was

و من به پلیس گفتم که این اثر دراماتیک را به شما بدهد ، زیرا مثل این است که "او

arrested and then these things came out".

دستگیر شد و بعد این چیزها بیرون آمد".

Okay?

باشه؟

Next.

بعد.

Unexpected turn of events.

چرخش غیر منتظره وقایع.

It's a sudden change.

این یک تغییر ناگهانی است.

A curveball is something somebody gives you and it changes your plan.

توپ منحنی چیزی است که کسی به شما می دهد و برنامه شما را تغییر می دهد.

An unexpected turn of events is like you're walking this way, and then you're walking

یک چرخش غیرمنتظره از وقایع مانند این است که شما از این طرف راه می روید و سپس در

that way.

آن سمت قدم می زنید.

It's unexpected.

غیر منتظره است.

Not only is there a change, you didn't see it coming at all.

نه تنها تغییری وجود دارد، بلکه اصلاً آن را مشاهده نکردید.

In the first example, something could throw off your plans, and this is just everything

در مثال اول، چیزی می‌تواند برنامه‌های شما را از بین ببرد، و این فقط همه چیز

was shifted to a different direction, and you weren't expecting it at all.

به سمت دیگری تغییر کرده است و شما اصلاً انتظارش را نداشتید.

So are they similar?

پس شبیه هم هستند؟

Yes.

آره.

But when we say "unexpected", someone's going to say "You had no idea this could

اما وقتی می‌گوییم "غیر منتظره"، کسی می‌گوید "تو اصلاً فکر نمی‌کردی این

happen at all".

اتفاق بیفتد".

Well, with a curveball, you had some plans and it's possible, so when something - you

خوب، با یک توپ منحنی، شما برنامه‌هایی داشتید و ممکن است، بنابراین وقتی چیزی -

found out something new, it did change it, but it was always - there was a possibility

چیز جدیدی را فهمیدید، آن را تغییر داد، اما همیشه بود -

of it.

امکان آن وجود داشت.

But an unexpected change of plans is "You had no clue this was going to happen at all".

اما یک تغییر غیرمنتظره در برنامه ها این است که " شما اصلاً نمی دانستید که این اتفاق می افتد".

Jaw dropping.

افتادن فک

I should say this.

من باید این را بگویم.

Jaw dropping.

افتادن فک

Okay?

باشه؟

So when we talk about something being jaw dropping, it means you're so surprised you

بنابراین وقتی در مورد افتادن فک چیزی صحبت می کنیم ، به این معنی است که از انجام این کار بسیار متعجب هستید

do this - I almost choked.

- تقریباً خفه شدم.

You see a lot in the movies.

در فیلم ها خیلی چیزها را می بینید.

Or for some of you guys, if - I don't know what Apple's at now, but if the Apple 15 came

یا برای برخی از شما بچه ها، اگر - من نمی دانم اپل در حال حاضر در چه کاری است، اما اگر اپل 15 به بازار

out and the price was $5, you'd be like "$5 for the Apple 15 phone?

بیاید و قیمت آن 5 دلار بود، مانند "5 دلار برای گوشی اپل 15؟

Ah!"

آه!"

Your jaw would drop, right?

آرواره شما می افتد، درست است؟

So it's surprising or amazing.

بنابراین شگفت انگیز یا شگفت انگیز است.

Now an epiphany is somewhat related to revelation, but not.

الان یک تجلی تا حدودی با وحی مرتبط است، اما نه.

With a revelation, something is revealed to you.

با یک مکاشفه، چیزی برای شما آشکار می شود.

I show you something you didn't know.

من چیزی را به شما نشان می دهم که نمی دانستید.

With an epiphany, you will suddenly have an understanding and it's very simple.

با یک تجلیل، شما به طور ناگهانی درک خواهید کرد و این بسیار ساده است.

Simple doesn't mean like it's not smart, it just means it's - you're like "Oh, that just

ساده به این معنا نیست که هوشمند نیست، بلکه به این معناست که اینطور است - شما مانند "اوه، این

makes sense.

منطقی است

It's not too complicated."

. خیلی پیچیده نیست."

So it may be from a complex problem, but you suddenly understand it in a way that you're

بنابراین ممکن است از یک مشکل پیچیده باشد، اما شما ناگهان آن را به گونه ای درک می کنید که فقط می گویید

just "Oh, that was nothing.

"اوه، این چیزی نبود.

I get it."

متوجه شدم."

And it comes to you suddenly and - sorry, suddenly and striking, so it comes from almost

و ناگهان به سراغ شما می آید و - متاسفم، ناگهانی و چشمگیر است، بنابراین تقریباً از هیچ جا می آید

nowhere.

.

Einstein used to say that he got his best ideas in the shower, so he'd be showering,

انیشتین می گفت که بهترین ایده هایش را با دوش گرفتن دریافت کرده است، پس دوش می گیرد

he would be thinking about the theory of relativity for days, days, days, then one day he'd be

، روزها، روزها، روزها به نظریه نسبیت فکر می کند، سپس یک روز

showering and goes "Oh, light."

دوش می گیرد و می گوید: "اوه، سبک."

And the speed of "Oh, oh, good, that just makes sense, yeah."

و سرعت "اوه، اوه، خوب، که منطقی است، بله."

It's an epiphany.

این یک تجلی است.

So, in this case, you reveal something to yourself and you get a deeper insight or understanding

بنابراین، در این صورت، چیزی را برای خود آشکار می کنید و بینش یا درک عمیق تری

of it.

از آن به دست می آورید.

Now, finally, to live up to the hype.

حالا، در نهایت، برای زندگی کردن به اعتیاد به مواد مخدره.

What is that one?

اون یکی چیه؟

Okay.

باشه.

So, when we talk about living up to the hype, hype is an expectation of something, so you

بنابراین، وقتی در مورد زندگی با هیاهو صحبت می کنیم، هیپ انتظاری از چیزی است، بنابراین

expect it or you anticipate something to be really good or amazing.

شما انتظار دارید که چیزی واقعا خوب یا شگفت انگیز باشد.

If you live up to the hype, it is as good and as amazing as I think it's supposed to

اگر به تبلیغات تبلیغاتی پایبند باشید، آنقدر خوب و شگفت انگیز است که من فکر می کنم قرار است

be.

باشد.

If it doesn't live up to the hype, it's not as good as expected.

اگر با تبلیغات مطابقت نداشته باشد، آنطور که انتظار می رود خوب نیست.

Many summer blockbusters - remember we talked about blockbusters - movies, they - you get

بسیاری از پرفروش‌ترین فیلم‌های تابستانی - به یاد داشته باشید که ما درباره فیلم‌های پرفروش صحبت کردیم، آنها - تبلیغاتی به شما دست

hype which they tell you "Best movie ever", "Spent 50 billion dollars", da-da-da-da-da-da-da.

می‌دهد که به شما می‌گویند «بهترین فیلم تاریخ»، «۵۰ میلیارد دلار خرج شده»، دا-دا-دا-دا-دا-دا.

So, you expect a movie up here, but many of them, hmm, don't live up to the hype and they're

بنابراین، شما انتظار یک فیلم را در اینجا دارید، اما بسیاری از آنها، هوم، به تبلیغات تبلیغاتی نمی‌پردازند و

not as good.

آنقدرها هم خوب نیستند.

Wasted money.

پول هدر رفته

Hmm?

هوم؟

But that's, you know, not here nor there, it's still a summer blockbuster.

اما می دانید، نه اینجا و نه آنجا ، هنوز هم یک فیلم پرفروش تابستانی است.

Now that we've done a definition for each one of these things, what I'd like to do is

اکنون که برای هر یک از این موارد تعریفی انجام دادیم، کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که

go back, because we've done the listening, we've done vocabulary.

به عقب برگردم، زیرا گوش دادن را انجام داده‌ایم، واژگان را انجام داده‌ایم.

Let's test your comprehension now that you've got these here, you've taken notes, I'll read

حالا که اینها را در اینجا آورده اید، یادداشت برداری کرده اید، درک شما را آزمایش کنیم، من

the story again, and we'll see how much of it you understand.

دوباره داستان را می خوانم و خواهیم دید که چقدر از آن را درک می کنید.

You ready?

آماده ای؟

Summertime in Canada and the USA is usually kicked off with a summer blockbuster.

تابستان در کانادا و ایالات متحده معمولا با یک فیلم پرفروش تابستانی آغاز می شود.

It's the movie season where big budget movies are released.

این فصل سینمایی است که در آن فیلم های با بودجه کلان اکران می شوند.

These movies are not only fun and exciting, they are filled with bombshells, curveballs,

این فیلم‌ها نه تنها سرگرم‌کننده و هیجان‌انگیز هستند، بلکه مملو از بمب‌ها، توپ‌های منحنی،

epiphanies, unexpected turn of events, and jaw-dropping revelations.

تجلی‌ها، چرخش غیرمنتظره رویدادها، و افشاگری‌های شگفت‌انگیز هستند.

Unfortunately, many of these movies don't live up to the hype.

متأسفانه، بسیاری از این فیلم‌ها با هیاهوها سازگار نیستند.

All right, then.

باشه پس

Let's go and check your comprehension.

بیا برویم و درک خود را بررسی کنیم.

As I said, we've done our listening, our vocabulary, let's apply it.

همانطور که گفتم، ما لیسنینگ، واژگان خود را انجام داده‌ایم، بیایید آن را اعمال کنیم.

And I'm betting you're going to find that, even me standing here, you can figure out

و من شرط می بندم که می یابید، حتی من که اینجا ایستاده ام، می توانید بفهمید

what it is.

که چیست.

It's almost like you've got magical mental powers, and you do, it's called comprehension.

تقریباً مثل این است که شما دارای قدرت ذهنی جادویی هستید ، و این کار را می‌کنید، به این می‌گویند درک.

Once you learn to think in a given language, you can almost predict what the person's going

هنگامی که یاد گرفتید به یک زبان خاص فکر کنید، تقریباً می توانید آنچه را که شخص قرار

to say based on what comes before it.

است بگوید، بر اساس آنچه قبل از آن می گوید، پیش بینی کنید.

All right?

خیلی خوب؟

So, let's go for the first one.

بنابراین، بیایید به سراغ اولین مورد برویم.

"Google and Apple are joining forces to create a something video game."

گوگل و اپل در حال پیوستن به نیروها برای ایجاد یک بازی ویدیویی هستند.

Now, remember, Google and Apple are huge companies, and if they got together, that would be a

حالا، به یاد داشته باشید، گوگل و اپل شرکت های بزرگی هستند، و اگر با هم متحد شوند، یک

financial success, right?

موفقیت مالی خواهد بود، درست است؟

So, they would be - it would be a blockbuster video game, right?

بنابراین، آنها خواهند بود - این یک بازی ویدئویی پرفروش خواهد بود، درست است؟

It's not going to be a small one, so Google and Apple are joining forces to create a blockbuster

این یک بازی کوچک نخواهد بود، بنابراین گوگل و اپل در حال متحد کردن نیروها برای ایجاد یک

video game, and you know it would take the internet by storm.

بازی ویدیویی پرفروش هستند، و شما می دانید که این کار اینترنت را طوفانی خواهد کرد.

And if you guys do that - do that, Apple and Google, give me a cut, because I just mentioned

و اگر شما بچه ها این کار را انجام دهید - این کار را انجام دهید، اپل و گوگل، به من اجازه دهید، زیرا من به

it.

آن اشاره کردم.

All right.

خیلی خوب.

Next.

بعد.

"The Ralph Lauren store had a sale with something prices."

"فروشگاه رالف لورن فروش با قیمتی داشت."

Ralph Lauren's expensive.

رالف لورن گران است.

If they had a sale, like a big sale, what would happen?

اگر آنها یک فروش مانند یک فروش بزرگ داشتند، چه اتفاقی می افتاد؟

Yeah, it would be jaw-dropping prices, right?

آره ، قیمت‌های افتضاحی خواهد بود، درست است؟

The prices would make you - oh, so much money I saved, that's incredible.

قیمت ها باعث می شود - اوه، پول زیادی پس انداز کردم، این باور نکردنی است.

What about number three?

شماره سه چطور؟

"The new Ford truck promised to be better than every other truck, but it didn't" - I

"کامیون فورد جدید قول داده بود که بهتر از هر کامیون دیگری باشد، اما اینطور نشد" - من

would say so.

می گویم.

"It didn't live" - and you should have guessed it, it's really long - "up to the hype", right?

"زندگی نکرد" - و باید حدس می زدید، واقعا طولانی است - "تا سر و صدا، درست است؟"

They hyped it, they said it's going to be great, but it didn't live up to those expectations,

آنها آن را هیپ کردند، گفتند که عالی خواهد شد، اما آن

it didn't live up to the hype.

انتظارات را برآورده نکرد، این تبلیغات تبلیغاتی را برآورده نکرد.

And number four, "We something our retirement with a trip to Mexico."

و شماره چهار، " ما بازنشستگی خود را با سفر به مکزیک."

Wow, that sounds like a celebration.

عجب جشنی به نظر میرسه

And a bit of a party, so that would be "We".

و کمی مهمانی، به طوری که "ما" خواهد بود.

We kicked off our retirement, right?

ما بازنشستگی خود را شروع کردیم، درست است؟

Bit of a party, going to a nice country that's nice and warm when it's cold in Canada and

کمی مهمانی، رفتن به یک کشور خوب که وقتی هوا در کانادا و ایالات متحده سرد است، خوب و گرم است

the United States.

.

Now, what about this one?

حالا این یکی چیه؟

"The president who took over the company just three days ago died in an" - wow, that's sudden,

"رئیس‌جمهوری که فقط سه روز پیش شرکت را به دست گرفت در یک حادثه درگذشت" - وای، این ناگهانی است

isn't it?

، اینطور نیست؟

Mm-hmm.

مممم

That was sudden, so it's unexpected, and I bet before I get here, you'll finish it.

این ناگهانی بود، بنابراین غیرمنتظره است، و من قبل از رسیدن به اینجا شرط می‌بندم که آن را تمام کنید.

Uh-huh.

اوهوم.

Yeah, that's an unexpected turn of events.

بله، این یک چرخش غیرمنتظره است.

And that is your conclusion to your quiz, congratulations.

و این نتیجه گیری شما از مسابقه شما است، تبریک می گویم.

I'm betting you probably got five out of five, and you're surprised that we did just a story

شرط می بندم که احتمالاً شما از پنج پنج امتیاز کسب کرده اید، و از اینکه ما فقط یک داستان انجام دادیم

and you were able to figure out and now have a greater understanding of some English.

و شما توانستید بفهمید و اکنون درک بیشتری از زبان انگلیسی دارید، تعجب می کنید.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

So, what we're going to do now is my favourite part to give you a bit of a bonus.

بنابراین، کاری که اکنون می‌خواهیم انجام دهیم، بخش مورد علاقه من است تا کمی به شما امتیاز بدهم.

You worked hard, so I'm going to give you a little extra for staying here.

شما سخت کار کردید، بنابراین من برای ماندن در اینجا کمی به شما اضافه می کنم.

All right?

خیلی خوب؟

So, this one, let me go here, make sure you can see me.

بنابراین، این یکی، اجازه دهید من به اینجا بروم، مطمئن شوید که می توانید من را ببینید.

All-star cast.

بازیگران همه ستاره.

So, what is that?

بنابراین، آن چیست؟

Well, I think it was 2000 and - I can't remember, Michael Jordan was on the team, Scotty Pippen,

خب، فکر می‌کنم سال 2000 بود و - یادم نمی‌آید، مایکل جردن در تیم بود، اسکاتی پیپن،

they were on the Olympic team, the American Olympic team, and they called it "The Dream

آنها در تیم المپیک بودند، تیم المپیک آمریکا، و آنها آن را "تیم رویایی

Team" because it was basically all the best players of the NBA went to play at the Olympics.

" نامیدند زیرا اساساً این بود. همه بهترین بازیکنان NBA برای بازی در المپیک رفتند.

Guess who won?

حدس بزنید چه کسی برنده شد؟

Surprise, surprise, the American team, okay?

سورپرایز، سورپرایز، تیم آمریکا، باشه؟

But if you watch a movie and it's got Chris Evans, Chris Pratt, Chris Helmsworth, the

اما اگر فیلمی را تماشا کنید و کریس ایوانز، کریس پرت، کریس هلمزورث، سه کریس در

three Chrises, that would be an all-star cast of Chrises, right?

آن حضور داشته باشند، آن ها یک بازیگر تمام ستاره از کریسس خواهند بود، درست است؟

All superheroes in a movie.

همه ابرقهرمانان در یک فیلم.

When you have an all-star cast, it means the group is completely made up of the star performers,

وقتی شما یک بازیگر تمام ستاره دارید، به این معنی است که گروه کاملاً از بازیگران ستاره

the best.

، بهترین ها تشکیل شده است.

Some movies you'll see and they'll say an all-star cast, and it will have the biggest

بعضی از فیلم‌ها را می‌بینید و می‌گویند یک بازیگر تمام‌استار، و بزرگ‌ترین

names in movies, and they'll all be in the same movie, which is pretty cool.

نام‌ها را در فیلم‌ها خواهد داشت، و همه آن‌ها در یک فیلم خواهند بود، که بسیار جالب است.

But this also happens for sports teams, and if you have an all-star cast in your company,

اما این برای تیم‌های ورزشی نیز اتفاق می‌افتد، و اگر شما یک بازیگر ستاره‌دار در شرکت

it would be the best manager, the best salesperson, the best developer, period, and they might

خود داشته باشید، بهترین مدیر، بهترین فروشنده ، بهترین توسعه‌دهنده، دوره، و ممکن

be the best in the industry, okay?

است بهترین‌ها در صنعت باشند، خوب؟

Break a leg is interesting.

شکستن پا جالب است.

It sounds like it's bad stuff, but it's actually good luck.

به نظر می رسد چیز بدی است، اما در واقع شانس خوبی است.

This came from the superstitious theatre.

این از تئاتر خرافاتی آمده است.

In the theatre, they used to say "break a leg" because they were afraid that if somebody

در تئاتر می‌گفتند پا را بشکن، چون می‌ترسیدند اگر یکی

said, "I wish you good luck", you might have bad luck.

بگوید «آرزوی خوشبختی می‌کنم» ممکن است بدشانسی داشته باشید.

So, the mentality, crazy, was to wish you would break a leg, and because they gave - saying

بنابراین، ذهنیت، دیوانه، این بود که آرزو کنیم ای کاش یک پایت می‌شکست، و چون می‌گفتند

bad luck, that you would probably have good luck.

بدشانسی، احتمالاً خوش شانس خواهی بود.

I'm not a theatre major, but anytime someone says to you, "Hey, break a leg", they actually

من یک رشته تئاتر نیستم، اما هر وقت کسی به شما می‌گوید: "هی، پاشو بشکن"، در

mean the exact opposite, and they're being superstitious to try not to bring bad luck

واقع دقیقاً برعکس می‌گوید، و خرافاتی می‌کنند که سعی

to you, alright?

کنند برایت بدشانسی نیاورند، خوب؟

Now, to be in the limelight - well, right now, if I stand here, you're going to see

حالا، برای اینکه در کانون توجه قرار بگیرم - خوب، همین الان، اگر اینجا بایستم،

me get brighter.

روشن تر شدن من را خواهید دید.

I'm in the light.

من در نور هستم.

It's like someone's putting a spotlight on you.

مثل این است که کسی به شما نورافکنی می کند.

It's not quite the same spotlight, but you're a public figure, and what it means is people

این کاملاً یکسان نیست، اما شما یک شخصیت عمومی هستید، و معنی آن این است که مردم

want to know about you besides what you do at your job.

می‌خواهند در مورد شما علاوه بر آنچه در شغلتان انجام می‌دهید، بدانند.

So, when you're in the limelight, if you're a TV star, they love the fact you're a TV

بنابراین، وقتی در کانون توجه قرار می گیرید، اگر یک ستاره تلویزیونی هستید، آنها عاشق این واقعیت هستند که شما یک ستاره تلویزیونی هستید

star, but they want to know who you're married to, who you're dating, what you're doing on

، اما می خواهند بدانند با چه کسی ازدواج کرده اید ، با چه کسی قرار می گذارید، چه چیزی را دوست دارید.

the weekends.

در آخر هفته ها انجام می دهید.

So, some people like being in the limelight, which is people want to know about them, and

بنابراین، برخی از مردم دوست دارند در کانون توجه قرار بگیرند، یعنی مردم می‌خواهند در مورد آنها بدانند، و

other people shy away or go away from the limelight because they want to keep their

برخی دیگر به دلیل اینکه می‌خواهند تجارت خود را شخصی نگه دارند، از کانون توجه دوری می‌کنند یا دور می‌شوند

business personal.

.

They don't want everyone to know about it.

آنها نمی خواهند همه در مورد آن بدانند.

What kind of person are you?

چه جور آدمی هستی؟

It's a good question.

سوال خوبی است.

Now, as always, I want to say thank you for watching the video.

حالا مثل همیشه می‌خواهم تشکر کنم که ویدیو را تماشا کردید.

Because of that, I'm going to give you homework.

به همین دلیل، من به شما تکلیف می دهم.

Why?

چرا؟

Because homework makes you better, right?

چون مشق شب شما را بهتر می کند، درست است؟

And if it makes you better, I feel like I'm doing the job I want to do, which is serve

و اگر شما را بهتر می کند، احساس می کنم دارم کاری را که می خواهم انجام می دهم، یعنی خدمت به

you.

شما.

So, I'm not talking french fries, I'm talking education.

بنابراین، من در مورد سیب زمینی سرخ کرده صحبت نمی کنم، من درباره آموزش صحبت می کنم.

Okay?

باشه؟

So, I'm going to give you two questions, and these two questions will be worth - hmm, let

بنابراین، من قصد دارم به شما دو سؤال بدهم، و این دو سؤال ارزش

me see - 10 million points each.

هر کدام 10 میلیون امتیاز دارند - هوم، بگذارید ببینم.

That's right, I'm going big now.

درست است، من الان دارم بزرگ می شوم.

You get 10 million points for each one you get correct.

شما به ازای هر امتیاز صحیح 10 میلیون امتیاز دریافت می کنید.

The first question is, "Many new products fail to something they create."

اولین سوال این است که "بسیاری از محصولات جدید در چیزی که ایجاد می کنند شکست می خورند."

What is the answer for that question?

جواب آن سوال چیست؟

And the second one, "The new book had many" - ooh, there's two of them there.

و دومی، "کتاب جدید بسیاری داشت" - اوه، دو تا از آنها وجود دارد.

So you know what?

پس میدونی چیه؟

You can get 30 million if you get it right.

شما می توانید 30 میلیون دریافت کنید اگر آن را درست انجام دهید.

Put them in the comments below.

آنها را در نظرات زیر قرار دهید.

As I said, other students will - and I've seen it happen many times - give you a thumbs

همانطور که گفتم، دانش‌آموزان دیگر - و من بارها این اتفاق را دیده‌ام - به شما کمک

up or down, whether that's on engVid or YouTube or whatever platform you're using.

می‌کنند، چه در engVid یا YouTube یا هر پلتفرمی که استفاده می‌کنید.

Anything else?

چیز دیگری مد نظر دارید؟

Oh, please make sure you go to www.engvidasavideo.com, where there'll be a further - you know, more

اوه، لطفاً مطمئن شوید که به www.engvidasavideo.com بروید، جایی که یک مسابقه بیشتر وجود دارد - می دانید،

of a quiz, 10 questions that you can do to see how much you comprehended.

بیشتر یک مسابقه، 10 سؤال که می توانید انجام دهید تا ببینید چقدر درک کرده اید.

And before I go, I do have a quote for you, and it has to do with movies, because this

و قبل از رفتن، من یک نقل قول برای شما دارم، و آن مربوط به فیلم است، زیرا این

was about movies.

در مورد فیلم ها بود.

It's, "Life is not the amount of breath you take, it's the moments that take your breath

این است: "زندگی به اندازه نفسی نیست که می کشی، لحظه هایی است که نفست را قطع می

away."

کند."

Some of you are - right away said, "Hitch", Will Smith, and that's correct.

برخی از شما - بلافاصله گفتید، "هیچ"، ویل اسمیت، و این درست است.

Will Smith said that line in the movie Hitch, where he was playing Alex Hitchens, and this

ویل اسمیت گفت که این خط در فیلم هیچ، جایی که او در نقش الکس هیچنز بازی می کرد، و این

particular video is going out for Virginia in Italy, she talked about movies, so this

ویدیوی خاص برای ویرجینیا در ایتالیا پخش می شود، او در مورد فیلم ها صحبت کرد، بنابراین

is for you.

این برای شماست.

Anyway, you have a great day, all of you.

به هر حال، روز خوبی دارید، همه شما.

And go enjoy the quiz.

و برو از مسابقه لذت ببر

As always, it's a pleasure.

مثل همیشه باعث خوشحالی است.

See you.

به امید دیدار.