ONLY & JUST: What’s the difference?

This is the only kind of book I like to read.

این تنها نوع کتابی است که دوست دارم بخوانم.

Hi.

سلام.

James from engVid.

جیمز از engVid.

This is the only book I like to read or kind of book.

این تنها کتابی است که دوست دارم بخوانم یا از نوع کتابی هستم.

I say this because it's a very funny word: "only", because it has a cousin named "just".

این را می گویم چون کلمه بسیار خنده داری است: «فقط»، چون پسر عموی دارد به نام «فقط».

And "only" and "just" in the English language, they get used a lot.

و "فقط" و "فقط" در زبان انگلیسی بسیار مورد استفاده قرار می گیرند.

You'll hear people: "I just want this, and I only want that."

مردم را خواهید شنید: "من فقط این را می خواهم و فقط آن را می خواهم."

So a lot of students who are studying English will believe that they are the same word or

بنابراین بسیاری از دانش آموزانی که در حال مطالعه زبان انگلیسی هستند باور خواهند کرد که آنها یک کلمه هستند یا

they're almost exactly the same, but this is not true.

تقریباً دقیقاً مشابه هستند، اما این درست نیست.

"Only" and "just" have one similar meaning, and you might say 60% of the time they match

"فقط" و "فقط" یک معنی مشابه دارند، و شما ممکن است بگویید 60٪ از مواقع مطابقت

up, so you can say it.

دارند، بنابراین می توانید آن را بگویید.

"It's only five dollars.

"این فقط پنج دلار است

It's just five dollars."

. فقط پنج دلار است."

But don't get confused that because they match up like that, that they're always the same.

اما گیج نشوید که چون اینطور با هم تطابق دارند، که همیشه یکسان هستند.

So, this is why E's having a problem.

بنابراین، به همین دلیل است که E مشکل دارد.

He looks at this sentence: "This is the _______ time you can come."

او به این جمله نگاه می کند: "این زمان _______ است که می توانید بیایید."

Is it: "This is the just time you can come" or "This is the only time you can come"?

آیا این است: "این فقط زمانی است که می توانید بیایید" یا "این تنها زمانی است که می توانید بیایید"؟

Well, in today's lesson, I'm going to help address your problem with "only" and "just",

خب، در درس امروز، من می‌خواهم به حل مشکل شما با «فقط» و «فقط»

and help you figure it out, and give you a couple of other uses for them.

کمک کنم، و به شما کمک کنم تا آن‌ها را بفهمید، و چند کاربرد دیگر را به شما ارائه کنم.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

Okay, E. Let's figure out which one it should be.

خوب، E. بیایید بفهمیم کدام یک باید باشد.

And I'm going to tell you right now that: "This is the only time."

و من همین الان به شما می گویم که: "این تنها بار است."

And when we get over here, we're going to figure out why.

و وقتی به اینجا رسیدیم، می‌خواهیم دلیل آن را بفهمیم.

Okay?

باشه؟

So: "just".

بنابراین فقط".

"Just" and "only" are similar when we use them in an adverb word...

«فقط» و «فقط» وقتی در یک کلمه قید به کار ببریم شبیه هم هستند...

Way, and in this case, for "just", it means no more than one; and for...

Way و در این مورد برای «فقط» بیشتر به معنای یکی نیست. و برای...

Excuse me.

ببخشید.

"Only", it means exclusive.

«تنها» به معنای انحصاری است.

Well, what does "exclusive" means?

خوب «انحصاری» یعنی چه؟

"Exclusive" means it's one of a kind.

"انحصاری" به این معنی است که در نوع خود بی نظیر است.

Right?

درست؟

Or you're not...

یا نیستی...

If it's exclusive, nothing else can come around it.

اگر انحصاری باشد، هیچ چیز دیگری نمی تواند در اطرافش باشد.

So, if you go to an exclusive club, for instance, to go dancing, maybe only people who are wearing

بنابراین، اگر برای مثال برای رقصیدن به یک باشگاه انحصاری بروید، شاید فقط افرادی که

polo shirts can go; it's exclusive.

پیراهن یقه‌دار می‌پوشند بتوانند بروند. منحصر به فرد است

If you don't have a polo shirt, you cannot go.

اگر پیراهن یقه‌دار ندارید، نمی‌توانید بروید.

Because it means to exclude.

زیرا به معنای حذف کردن است.

Right?

درست؟

So, in this case, we have...

پس در این صورت داریم...

And the adverb for "just", it means no more than.

و قید «فقط» به معنای بیش از.

No more than this.

بیشتر از این نیست

So, no more than five or no more than one.

بنابراین، نه بیشتر از پنج یا نه بیشتر از یک.

So, when we say, for an example: "They just wanted my money.

بنابراین، وقتی مثلاً می گوییم: "آنها فقط پول من را می خواستند

It was no more than money."

. پولی بیش نبود."

It's not your brains, or your talent, or your good looks; it's only the money they're talking

این به مغز شما، یا استعداد یا ظاهر خوب شما نیست. این فقط پولی است که آنها در

about.

مورد آن صحبت می کنند.

And you might have noticed how I dropped the word "only" in that sentence.

و شاید متوجه شده باشید که چگونه کلمه "فقط" را در آن جمله انداختم.

I could do that.

من می توانستم این کار را انجام دهم.

I could say: "They only wanted my money."

می توانستم بگویم: «آنها فقط پول من را می خواستند».

Because in this case, they are very similar, and you can see the scale is balanced.

زیرا در این مورد بسیار شبیه به هم هستند و می بینید که ترازو متعادل است.

When we talk about "only" and we talk about exclusive, here's an example.

وقتی در مورد "فقط" صحبت می کنیم و در مورد انحصاری صحبت می کنیم ، در اینجا یک مثال آورده شده است.

Right?

درست؟

"Exclusive" meaning "to exclude".

«انحصاری» به معنای «حذف کردن».

"We only have two tickets left."

فقط دو بلیت داریم.»

All the tickets are gone except these two; there are no more than that.

همه بلیط ها به جز این دو تا از بین رفته اند. بیشتر از آن وجود ندارد

So, in this case, you go: "Oh, look, James, no more than".

بنابراین، در این مورد، شما می گویید: "اوه، نگاه کن، جیمز، نه بیشتر از".

Yeah.

آره

See?

دیدن؟

We can use them almost in a similar fashion.

ما می توانیم آنها را تقریباً به روشی مشابه استفاده کنیم.

"We have only two tickets left."

فقط دو بلیت داریم.»

Exclusive.

انحصاری.

It's special.

این خاص است.

But this is...

اما این است...

Down here...

اینجا پایین...

I'm going to put down here, sorry.

من می خواهم اینجا را زمین بگذارم، ببخشید.

These ones are not similar.

اینها شبیه هم نیستند.

When we're looking in this particular case where they're not similar, you cannot use

هنگامی که ما در این مورد خاص جستجو می کنیم که آنها مشابه نیستند، نمی توانید

the same words in the sentences that I've provided underneath because they don't make

از همان کلماتی که من در زیر آورده ام استفاده کنید زیرا آنها

sense.

منطقی نیستند.

Let's look at the word "just".

بیایید به کلمه "فقط" نگاه کنیم.

In this case, it means exactly.

در این مورد دقیقاً به معنای آن است.

Exactly.

دقیقا.

So, if I say: "This vacation is just what I need."

بنابراین، اگر بگویم: "این تعطیلات همان چیزی است که من نیاز دارم."

I cannot say: "This vacation is only what I need."

نمی توانم بگویم: "این تعطیلات تنها چیزی است که من نیاز دارم."

It doesn't have the same meaning.

معنی مشابهی ندارد.

This means exactly what I need.

این دقیقاً به معنای چیزی است که من نیاز دارم.

All right?

خیلی خوب؟

Over here.

اینجا

Sorry, let's finish this one off.

متاسفم، بیایید این یکی را تمام کنیم.

Another one we can say is just very recent.

یکی دیگر از مواردی که می توانیم بگوییم بسیار جدید است.

"Very recent" means almost close to now.

"بسیار اخیر" به معنای تقریباً نزدیک به اکنون است.

I'll give you an example.

من برای شما یک مثال می زنم.

"I had just missed the bus."

«تازه اتوبوس را از دست داده بودم».

I cannot say: "I had only missed the bus".

نمی توانم بگویم: «فقط اتوبوس را از دست داده بودم».

"Just missed the bus", here, means the time is here now, and the bus was missed maybe

"فقط اتوبوس را از دست دادم"، در اینجا، به این معنی است که زمان اینجاست، و اتوبوس شاید

two minutes before; I just missed it a short time from now.

دو دقیقه قبل از دست رفته است. چند وقت دیگه دلم براش تنگ شده بود

"Only" will not work here.

"فقط" در اینجا کار نخواهد کرد.

And this is...

و این است...

These are the two cases in which "just" differs from "only".

این دو موردی است که «فقط» با «فقط» تفاوت دارد .

Good?

خوبه؟

Let's go on to this side of the board, and I'll give you two more cases so you have four

بیایید به این سمت از تابلو برویم، و من دو مورد دیگر را به شما می‌دهم تا چهار

examples, and you can start to see why 60% of the time they are similar-right?-but why

مثال داشته باشید، و می‌توانید ببینید که چرا 60 درصد مواقع مشابه هستند - درست است؟ - اما

you cannot use them, you know, interchangeably, like just say: "only" all the time or "just"

چرا نمی‌توانید از آنها استفاده کنید. ، می دانید، به جای هم، مانند فقط بگویید: "فقط" همیشه یا "فقط"

all the time, because it will change the meaning of the sentence.

همیشه، زیرا معنای جمله را تغییر می دهد .

Now, when we talk about "only", it means one choice.

حالا وقتی از "فقط" صحبت می کنیم، به معنای یک انتخاب است.

Sorry.

متاسف.

Not one choice.

نه یک انتخاب

When we talk about adjective for "only".

وقتی از صفت برای "فقط" صحبت می کنیم.

Here, I said "only" - I couldn't think of another word for it because it's one.

در اینجا، من گفتم "فقط" - نمی توانستم کلمه دیگری برای آن فکر کنم زیرا یکی است.

If only...

اگر فقط...

Can I put this?

می توانم این را بگذارم؟

I could just put this, here.

من فقط می توانم این را اینجا بگذارم.

I couldn't think of another word, except "the one".

نمی توانستم به کلمه دیگری فکر کنم، جز " یک".

The one thing.

یک چیز.

Right?

درست؟

"She was the only woman to love me."

او تنها زنی بود که مرا دوست داشت.

This isn't talking about exactly; it wouldn't make any sentence.

این دقیقاً در مورد آن صحبت نمی کند. هیچ جمله ای را نمی سازد.

"She was the just woman to love me."

"او تنها زنی بود که مرا دوست داشت."

It wouldn't make any sense.

هیچ معنایی نخواهد داشت.

It means there's one category or one thing, and you can see "only" has "one" written in

این بدان معناست که یک دسته یا یک چیز وجود دارد، و شما می توانید ببینید که "فقط" "یک" در آن نوشته شده است

it, so "one" is the best thing.

، بنابراین "یک" بهترین چیز است.

I couldn't even think of another word to replace "only" in here, except "only".

حتی نمی‌توانستم در اینجا به جای «فقط» کلمه دیگری به جز «فقط» بیاورم.

Just doesn't...

فقط نمیشه...

Doesn't work.

کار نمیکنه.

When we look down here, we have another adjective using for only, and it's: "The only choice.

وقتی اینجا را به پایین نگاه می کنیم، یک صفت دیگر داریم که برای فقط استفاده می کند، و آن این است: "تنها انتخاب

The only choice."

. تنها انتخاب."

So, in this one, it says "one" - the one; here, it means you have no other choices.

پس در این یکی می گوید «یک» - یکی; در اینجا، به این معنی است که شما انتخاب دیگری ندارید.

You might think this or that, but you can only go in one direction.

ممکن است به این یا آن فکر کنید، اما فقط می توانید به یک جهت بروید.

Okay?

باشه؟

"It's the only place I like to eat" means I cannot make a choice.

"این تنها جایی است که دوست دارم غذا بخورم" یعنی نمی توانم انتخابی داشته باشم.

Maybe I'm a vegetarian...

شاید من گیاهخوارم...

This is a good one.

این یکی خوب است.

I'm a vege-...

من یک گیاهخوار هستم-...

No.

نه.

I'm a vegan with gluten allergies and peanut allergies, so the Sheep Restaurant or the

من یک گیاهخوار هستم با حساسیت به گلوتن و آلرژی به بادام زمینی ، بنابراین رستوران گوسفند یا

Sheep Grass Restaurant is the only choice for me, because everything else will kill

رستوران چمن گوسفند تنها انتخاب من است، زیرا هر چیز دیگری مرا خواهد کشت

me.

.

I had no choice; it's the only choice I can make.

ناگزیر بودم؛ این تنها انتخابی است که می توانم انجام دهم .

Cool?

سرد؟

So, if we look over here, as an adverb-they can both be used as adverbs-and the exclusive

بنابراین، اگر به اینجا نگاه کنیم، به‌عنوان یک قید - هر دو می‌توانند به عنوان قید استفاده شوند - و

is similar to no more than.

انحصاری شبیه به چیزی نیست.

Okay?

باشه؟

It means limitation.

یعنی محدودیت.

And if we want to look at when they're not similar, it's rather interesting that we have,

و اگر بخواهیم ببینیم چه زمانی شبیه هم نیستند ، جالب است که

in this case, these ones are both adverbs; and in this case they're both used as adjectives.

در این مورد، اینها هر دو قید هستند. و در این مورد هر دو به عنوان صفت استفاده می شوند.

So that should be able to help you figure out whether or not you should use "just" and

بنابراین این می تواند به شما کمک کند تا بفهمید که آیا باید از "فقط" و

"only", besides the definitions I've given you.

"فقط"، علاوه بر تعاریفی که به شما ارائه دادم، استفاده کنید یا نه .

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Well, you know that's never enough for me; this is only the beginning or just the beginning.

خوب، شما می دانید که این هرگز برای من کافی نیست. این فقط شروع است یا فقط شروع

See?

دیدن؟

I could use these, here; same.

من می توانم از اینها در اینجا استفاده کنم. یکسان.

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

We got some homework to do, a quiz, and a few more pieces of information about "just"

چند تکلیف برای انجام دادن، یک مسابقه، و چند تکه اطلاعات دیگر در مورد "فقط"

and "only" I want you to have.

و "فقط" که می خواهم شما داشته باشید، داریم.

Ready?

آماده؟

[Snaps]

[عکس می گیرد]

And we're back.

و ما برگشتیم.

Just in the nick of time.

درست سر بزنگاه.

I want to gi-...

می‌خواهم...

I want to give you a couple more uses for "just", and a third one I haven't written

می‌خواهم چند کاربرد دیگر برای «فقط» به شما بدهم، و مورد سومی را که

on the board, but I'll just say it.

روی تخته ننوشته‌ام، اما فقط می‌گویم.

I didn't mean to say that.

قصدم این نبود که بگم

Okay, so just one more.

خوب، پس فقط یک مورد دیگر.

"Just" can also be used for barely, and "barely" means by a little; not by much, so a very

«فقط» را هم می توان به سختی به کار برد، و «به سختی» به معنای کمی است. نه خیلی، بنابراین مقدار بسیار

small amount.

کمی.

The example I have here is: "I have just enough money to go."

مثالی که من در اینجا دارم این است: "من فقط پول کافی برای رفتن دارم."

So what does that mean?

پس این به چه معناست؟

It means I don't have much more, so let's just say I'm taking the bus, and the bus costs

یعنی من چیز زیادی ندارم، پس بیایید بگوییم که من سوار اتوبوس هستم و اتوبوس

one dollar, and I have $1.50.

یک دلار قیمت دارد و من 1.50 دلار دارم.

That's not a lot of money; it's a very small amount of money.

این پول زیادی نیست. این مبلغ بسیار کمی است .

Right?

درست؟

So, you got one dollar, the bus costs...

بنابراین، شما یک دلار گرفتید، اتوبوس هزینه دارد...

Okay.

باشه.

You have a $1.50, okay?

شما یک دلار 1.50 دارید، خوب؟

The bus costs $1.25.

قیمت اتوبوس 1.25 دلار است.

You don't have a lot of money.

شما پول زیادی ندارید.

You barely have enough.

شما به سختی به اندازه کافی دارید.

25 cents difference and you cannot take the bus.

25 سنت تفاوت دارد و نمی توانید سوار اتوبوس شوید.

Okay?

باشه؟

That means barely.

یعنی به سختی.

Next is also an adverb use: really or absolutely.

بعدی نیز یک قید است: واقعاً یا مطلقا.

Sometimes when we say "just", we mean "really" or "absolutely".

گاهی اوقات وقتی می گوییم «فقط»، «واقعا» یا «مطلق» معنا می شود.

Here's my example: "That's just stupid."

مثال من این است: "این فقط احمقانه است."

In other words: "That's really stupid.

به عبارت دیگر: "این واقعا احمقانه است.

That's absolutely stupid."

این کاملا احمقانه است."

And people will say it with that tone.

و مردم آن را با آن لحن خواهند گفت.

All right?

خیلی خوب؟

"You just got here?

"تو همین الان اومدی

You really just got...?

؟ واقعا تازه اومدی...

Like, you really are here now at this time when you're late?"

؟"

That's another way we use it.

این روش دیگری است که ما از آن استفاده می کنیم.

The tone will even change when we say that.

حتی وقتی این را می گوییم لحن تغییر می کند.

That's why I like that one: "That's just stupid.

به همین دلیل است که من آن یکی را دوست دارم: "این فقط احمقانه است

It's absolutely stupid."

. کاملا احمقانه است."

[Laughs] Sorry.

[می خندد] ببخشید.

Now that I've done those two for you and I've had a bit of a laugh for myself, let's go

حالا که آن دو را برای شما انجام دادم و کمی برای خودم خندیدم، بیایید

back to the board because we have four questions that are begging to be answered.

به تابلو برگردیم زیرا ما چهار سوال داریم که التماس پاسخ به آنهاست.

And I'll be honest, there's one trick question in there, so you have to be very careful when

و من صادقانه می گویم، یک سوال ترفند در آن وجود دارد، بنابراین هنگام پاسخ دادن به آن باید بسیار مراقب باشید

you answer it.

.

Are you ready?

اماده ای؟

First question is...

سوال اول این است...

Or the first statement we have is: "It was the just/only choice she could make."

یا اولین جمله ای که داریم این است: "این تنها انتخابی بود که او می توانست انجام دهد."

What would you say?

تو چی میگفتی؟

"It was the _______ choice she could make."

"این انتخاب _______ بود که او می توانست انجام دهد."

Mm-hmm.

مممم

Correct.

درست.

"only".

"فقط".

"That's the only choice you could make; you had no other options.

"این تنها انتخابی بود که می‌توانستید انجام دهید؛ شما هیچ گزینه دیگری نداشتید.

Or the options that were given to you were not very good ones, so that's the only choice

یا گزینه‌هایی که به شما داده شد گزینه‌های خیلی خوبی نبودند، بنابراین این تنها انتخابی بود

you could make."

که می‌توانید انجام دهید."

How about this one?

این یکی چی؟

And look at the position it's in.

و به موقعیتی که در آن قرار دارد نگاه کنید

Remember we talked about looking at adverb or adjective?

.

"It was the only choice".

"این تنها انتخاب بود".

There's an adjective use, and you go: "Oh, yeah, it's the one that we had at the bottom,

یک صفت استفاده می‌شود، و شما می‌گویید: "اوه، آره، این همانی است که ما در پایین داشتیم،

here - it said: 'Only one choice to make', and an adjective" - there you go.

اینجا - می‌گفت: "فقط یک انتخاب برای ساختن"، و یک صفت" - می‌روید.

Let's look at the next one: "That glass of water was just/only what I

بیایید به مورد بعدی نگاه کنیم: "آن لیوان آب فقط/فقط چیزی بود که من

needed."

نیاز داشتم."

Yes, "just what I needed".

بله، "همین چیزی که نیاز داشتم".

In this case, "just" means exactly.

در این مورد «فقط» دقیقاً به معنای دقیق است.

Do you remember we talked about adverb and exactly?

یادت هست در مورد قید و دقیقا صحبت کردیم ؟

And here's our verb, and it's modifying the verb, so it's adverb, was just what I needed.

و اینجا فعل ما است، و فعل را تغییر می‌دهد ، پس قید است، همان چیزی بود که من نیاز داشتم.

And what did we say over here?

و ما اینجا چه گفتیم؟

Adverb use.

استفاده از قید.

Right?

درست؟

And change that word to "exactly", and it works, and that's how we remember that one.

و آن کلمه را به "دقیقا" تغییر دهید، و کار می کند، و اینگونه است که آن کلمه را به خاطر می آوریم.

What about number three?

شماره سه چطور؟

"You are the just/only person allowed here."

"شما عادل/تنها فردی هستید که اجازه اینجا دارید."

Hmm.

هوم

Now, is this an adverb or an adjective?

حالا این قید است یا صفت؟

If you look carefully, it's an adjective: "only person", and it's a specific person.

اگر دقت کنید یک صفت است: «تنها شخص» و یک شخص خاص است.

"The only person allowed", and because it's exclusive...

«تنها فرد مجاز» و چون انحصاری است...

Remember we talked about something being exclusive?

یادتان هست در مورد انحصاری بودن چیزی صحبت کردیم؟

So: "You are the only person allowed in here."

بنابراین: "شما تنها کسی هستید که اجازه ورود به اینجا را دارید."

Cool.

سرد.

Now, let's do the last one.

حالا بیایید آخرین مورد را انجام دهیم.

This one's a bit tricky, because depending on what you're looking at...

این یکی کمی مشکل است، زیرا بسته به آنچه که به آن نگاه می کنید...

Well, why don't you figure out?

خوب، چرا متوجه نمی شوید؟

I'm going to let you look at it and tell me what the answer could be.

من به شما اجازه می دهم به آن نگاه کنید و به من بگویید که چه پاسخی می تواند داشته باشد.

"There are just/only five tickets available."

"فقط/فقط پنج بلیط موجود است."

Yes, you're right, I wasn't being too nice.

بله، حق با شماست، من زیاد خوب نبودم.

It could be either one.

میتونه یکی باشه

"There are only five tickets available" or "just five tickets available".

"فقط پنج بلیط موجود است" یا "فقط پنج بلیط موجود است".

If we say: "There are just", we're looking at an adverb modifying this word.

اگر بگوییم: "فقط هستند"، به قیدی نگاه می کنیم که این کلمه را تغییر می دهد.

And if we say "only", it's going with the five; it's going with this word.

و اگر بگوییم "فقط"، با پنج پیش می رود. با این کلمه پیش میره

Either word can be used in this sentence, and this is when we say that "only" and "just"

در این جمله می توان از هر دو کلمه استفاده کرد و این زمانی است که می گوییم «فقط» و «فقط»

are very similar in many situations.

در بسیاری از موقعیت ها بسیار شبیه هم هستند.

And now you can see why; it depends what's being modified in the sentence.

و اکنون می توانید ببینید که چرا. بستگی دارد چه چیزی در جمله اصلاح شود.

And that was a tough one because it could go either way, but I also know you are smart

و این کار سختی بود، زیرا می‌توانست به هر طریقی پیش برود، اما من همچنین می‌دانم که شما باهوش

and you paid attention to what I said earlier on, so you would know that both cases are

هستید و به آنچه قبلاً گفتم توجه کرده‌اید، بنابراین می‌دانید که هر دو مورد در

available.

دسترس هستند.

Anyway, you've done a really good job, and I would like to make sure we really get this

به هر حال، شما کار واقعاً خوبی انجام داده‌اید، و من می‌خواهم مطمئن شوم که ما واقعاً این موضوع را عمیقاً درک کرده‌ایم

deep inside so you don't make the mistake that native speakers, actually, we don't ever

تا اشتباهی را مرتکب نشوید که زبان‌های بومی، در واقع، ما هرگز مرتکب نمی‌شویم

make.

.

And when I thought about this particular lesson, I thought: I've never really thought about

و وقتی در مورد این درس خاص فکر کردم، فکر کردم: هرگز واقعاً به آن فکر

it because I just know it, but then I hear students make a mistake and I understand why.

نکرده ام، زیرا فقط آن را می دانم، اما بعد از آن می شنوم که دانش آموزان اشتباه می کنند و دلیل آن را می فهمم.

It can be difficult because people don't give you the exact...

ممکن است دشوار باشد زیرا مردم به شما اطلاعات دقیقی نمی دهند...

The smaller reasons as to why; they give you the one big, similar one and you think it

دلایل کوچکتر برای اینکه چرا. آنها یکی بزرگ و مشابه را به شما می دهند و فکر می کنید

should fit everywhere.

باید همه جا مناسب باشد.

But you know differently, and I'm glad about that.

اما شما چیز دیگری می دانید و من از این بابت خوشحالم .

But I'd like you to do some homework, as per usual.

اما من از شما می خواهم که طبق معمول تکالیف خود را انجام دهید .

I want you to make up a paragraph using "only" and "just" twice each, so a paragraph can

از شما می‌خواهم دو بار با استفاده از «فقط» و «فقط» یک پاراگراف بسازید، بنابراین یک پاراگراف

have five or six sentences, and then I want you to use "only" for...

می‌تواند پنج یا شش جمله داشته باشد، و سپس می‌خواهم از «فقط» برای... استفاده

You know, so I can make exclusive or no more than when we're talking about "just".

کنید، بنابراین می‌توانم بسازم. انحصاری یا نه بیشتر از زمانی که در مورد "فقط" صحبت می کنیم.

You know, use them and see how you can play with the sentences to deepen your understanding

می دانید، از آنها استفاده کنید و ببینید چگونه می توانید با جملات بازی کنید تا درک خود را

of the two words, whether they're adjectives or adverbs.

از دو کلمه، چه صفت یا قید، عمیق تر کنید.

Cool.

سرد.

Well, listen, glad you stuck it out with me this long.

خوب، گوش کن، خوشحالم که این مدت با من همراهی کردی .

I want you to go to www.eng as in English, vid as in video.com (www.engvid.com) because

من می‌خواهم به www.eng مانند انگلیسی، vid در video.com (www.engvid.com) بروید

there's a quiz waiting with your name on it.

زیرا یک مسابقه با نام شما در انتظار است.

And when you do the homework, put it up on either the website at engVid, or you can put

و وقتی تکالیف را انجام می‌دهید، آن را در وب‌سایت engVid قرار دهید، یا می‌توانید

it on YouTube because what will happen is-I guarantee you, because I've seen it-people

آن را در YouTube قرار دهید زیرا اتفاقی که خواهد افتاد این است که - من به شما تضمین می‌دهم، زیرا دیده‌ام که مردم

respond.

پاسخ می‌دهند.

And then that response, it's a great way to further your English because you can work

و سپس این پاسخ، راهی عالی برای تقویت زبان انگلیسی شماست، زیرا می توانید

with other people from all over the world to improve your English, as well as check

با افراد دیگر از سراسر جهان برای بهبود زبان انگلیسی خود کار کنید، و همچنین بررسی

out and see if you got it right or not.

کنید و ببینید که آیا آن را درست فهمیده اید یا نه.

That's a good thing.

این چیز خوبی است.

Anyway, I've got to go.

به هر حال من باید برم

I'm looking around and I can't see, because I never can; they change this thing.

من به اطراف نگاه می کنم و نمی توانم ببینم، زیرا هرگز نمی توانم. آنها این چیز را تغییر می دهند.

There's going to be a "Subscribe" button, press it, and then you're going to see a little

یک دکمه "اشتراک" وجود خواهد داشت، آن را فشار دهید، و سپس یک زنگ کوچک را مشاهده خواهید کرد

bell - hit that bell because that bell will notify you anytime any new stuff I have coming

- آن زنگ را بزنید زیرا آن زنگ هر زمان که هر چیز جدیدی را منتشر کنم به شما اطلاع می

out.

دهد.

So, if you like this video...

پس اگر این ویدیو را دوست دارید...

And if you like this shirt.

و اگر این پیراهن را دوست دارید.

This is from Francisco in Paraguay.

این از فرانسیسکو در پاراگوئه است.

Thanks, Francisco.

ممنون فرانسیسکو

Yeah.

آره

Hit the bell, and you'll notice my latest and greatest, or latest and best, or whatever

زنگ را بزنید، و متوجه جدیدترین و بهترین، یا جدیدترین و بهترین، یا هر

I can have that can help you.

چیزی که می توانم دارم که می تواند به شما کمک کند، خواهید شد.

And, as always, thank you and thank you for sharing with your friends, and I look forward

و مثل همیشه از شما سپاسگزارم و سپاسگزارم که با دوستانتان به اشتراک گذاشتید و من

to seeing you the next time have a good one.

مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما هستم.

It's only make believe.

فقط باور کردنه

[Hums]

[هوم]