English Expressions: three-word phrasal verbs

Mr. E was just catching up with Mr. Smith when James walked by. Mr. Smith asked Mr.

وقتی جیمز از کنارش رد شد، آقای E داشت با آقای اسمیت تماس می گرفت. آقای اسمیت از آقای

E, "How could you put up with that awful smell of James'?" Mr. E asked Mr. Smith if he could

E پرسید: "چطور توانستی بوی وحشتناک جیمز را تحمل کنی؟" آقای E از آقای اسمیت پرسید که آیا می تواند

team up with Mr. Jones and come up with a solution for the smell. You're probably going,

با آقای جونز همکاری کند و راه حلی برای این بو ارائه دهد. احتمالاً می‌گویید

"What's with this 'with'", right? With, with, with, with, with. Well, I want to talk about

«این «با» چه خبر است، درست است؟ با، با، با، با، با. خوب، امروز می خواهم در مورد

phrasal verbs today. I'm sure you've heard of phrasal verbs before. Or you might have

افعال عبارتی صحبت کنم. مطمئنم قبلاً در مورد افعال عبارتی شنیده اید. یا ممکن است

heard of them by this other name, "compound verb". A phrasal verb is a two to three-word

نام آنها را با این نام دیگر، "فعل مرکب" شنیده باشید. یک فعل عبارتی یک فعل دو تا سه کلمه ای است

verb, okay? Some are separable, which means you can take some things off, and the meaning

، خوب؟ برخی از آنها قابل تفکیک هستند، به این معنی که شما می توانید برخی چیزها را حذف کنید، و

is the same. We'll talk about that when we speak about "team up with". And other ones

معنی همان است. وقتی در مورد "تیم شدن با" صحبت می کنیم در مورد آن صحبت خواهیم کرد. و موارد

are not separable or nonseparable, which means you cannot change it or the meaning changes.

دیگر قابل تفکیک یا غیرقابل تفکیک نیستند، یعنی شما نمی توانید آن را تغییر دهید یا معنی تغییر می کند.

All right? So let's go to the board and see what Mr. E and Mr. Smith and Mr. Jones -- if

خیلی خوب؟ پس بیایید به هیئت مدیره برویم و ببینیم آقای E و آقای اسمیت و آقای جونز -

you ever watched The Matrix, there is something in there for you. All right? What were they

اگر تا به حال The Matrix را تماشا کرده اید، چیزی برای شما وجود دارد. خیلی خوب؟ آنها در مورد چه چیزی

talking about? Well, I want to talk about phrasal verbs you

صحبت می کردند؟ خوب، من می خواهم در مورد افعال عبارتی صحبت کنم که

can use. And these ones, specifically in the work place, and you'll see what I mean. Right?

می توانید استفاده کنید. و اینها، به طور خاص در محل کار، و منظور من را خواهید دید. درست؟

A phrasal verb is funny because by itself, if you just look at it, it doesn't make sense:

یک فعل عبارتی خنده دار است، زیرا به خودی خود، اگر فقط به آن نگاه کنید، معنی ندارد:

"come up with", "put up with", "team up with", "catch up with". You mean, "What does it mean?"

"به ذهنم رسید"، "تحمل کرد"، "تیم کنار آمد"، "برخورد". منظورت اینه که "یعنی چی؟"

Because "catch" means this, right? Put means "place". And we look here. When I put the

چون «گرفتن» به این معناست، درست است؟ Put به معنای "مکان" است. و ما اینجا را نگاه می کنیم. وقتی

verbs, "come", it basically means when you come somewhere -- arrive or bring. It's a

افعال را می‌گذارم، «بیا»، اساساً به این معنی است که وقتی به جایی می‌آیید - می‌رسید یا می‌آورید. این یک

verb. These are all verbs, right? "Put" means "place". You say this, "you put", "place".

فعل است. اینها همه فعل هستند، درست است؟ «قرار» به معنای «مکان» است. شما این را می گویید، «شما گذاشتید»، «مکان».

"Place it somewhere." "Catch" -- sort of like "receive". Okay? And "team" -- oops. Excuse

"آن را در جایی قرار دهید." "گرفتن" -- به نوعی مانند "دریافت". باشه؟ و "تیم" -- اوه.

me for a second. And "team" -- "team" is a noun. It's also a verb. But "team" could be

یک لحظه ببخشید و "تیم" -- "تیم" یک اسم است. آن هم یک فعل است. اما "تیم" می تواند

teaming -- like, team -- "join". I want to put "bring here, like, "come". Bring, like

تیمی باشد -- مانند تیم -- "پیوستن". می‌خواهم «بیار اینجا، مثل «بیا»، بیاور، مثل

"bring yourself". You know, they're verbs. They're hard to explain in any simple way.

«خودت بیاور». می‌دانی، آنها افعال هستند. توضیح آنها به هر روش ساده‌ای سخت است.

But basically, what this is what they mean. But as soon as you add particles or prepositions,

اما اساساً منظورشان چیست. اما به محض اینکه ذره یا حرف اضافه اضافه کردید

don't be confused. I use both because, well, all particles are prepositions. But sometimes,

گیج نشوید من از هر دو استفاده می کنم چون خوب همه ذرات حرف اضافه هستند اما گاهی اوقات

prepositions are not particles. Welcome to English. I just teach it. I didn't make the

حروف اضافه ذره نیستند به انگلیسی خوش آمدید من فقط آن را آموزش می دهم.

lesson up, okay? So when we add particles -- and a particle is just this. A particle

درس را تمام کنید، خوب؟ پس وقتی ذرات را اضافه می کنیم -- و یک ذره فقط این است.

is a preposition that's added to a form, as in a phrasal form verb, and it cannot be changed.

ذره حرف اضافه ای است که به یک فرم اضافه می شود، مانند یک فعل شکل عبارتی، و نمی توان آن را تغییر داد.

So parts -- think of particle as "part" of something. Right? That's it. Prepositions

بنابراین قسمت ها -- فکر کنید ذره به عنوان "بخشی" از چیزی. درست است؟ همین. حرف اضافه

are basically the same. They're "up", "with", "and", "on", "along" -- those are prepositions.

اساساً یکسان است. آنها "بالا"، "با"، "و"، "روی"، "همراه" هستند -- اینها حرف اضافه هستند.

But when they are joined with phrasal verbs, we call them "particles" because they have

اما وقتی آنها با افعال عبارتی به هم می پیوندند، ما آنها را "ذرات" می

a specific meaning when they're with that verb. Okay? So just remember a particle cannot

نامیم زیرا وقتی با آن فعل هستند معنای خاصی دارند. خوب؟ پس فقط به یاد داشته باشید که یک ذره را نمی

be separated from the phrase its attached to, and you're good to go.

توان از عبارتی که به آن متصل است جدا کرد، و شما خوبه که بری

All right. So what are we going to do with these particular particles, "up" and "with"?

خیلی خوب. پس با این ذرات خاص، "بالا" و "با" چه کار خواهیم کرد؟

Well, let's start off with the story. What did I say -- what was the first thing I said

خوب، بیایید با داستان شروع کنیم. چی گفتم -- اولین چیزی که بهت

to you? The first thing I said to you was the following: "Mr. E was catching up with

گفتم چی بود؟ اولین چیزی که به شما گفتم این بود: "آقای E داشت با

somebody." What does it mean to "catch up with"? Well, when we "catch up" with someone,

کسی تماس می گرفت." "به دست آوردن" به چه معناست؟ خوب، وقتی ما به کسی "پیش می‌گیریم"

we can, in this case -- catch up -- exchange information. "So what did you do this summer?"

، در این مورد می‌توانیم -- به عقب برگردیم - تبادل اطلاعات کنیم. "پس تو این تابستان چه کردی؟"

"I went to Barcelona." "Really?" "Yeah. It was fun." Just catching up with old times

من به بارسلونا رفتم. "واقعا؟" "آره. جالب بود." فقط به روزگار قدیم می

or catching up with old stories. There's a second meaning for "catch up", though.

رسی یا با داستان های قدیمی. با این حال، معنای دومی برای "برداشتن" وجود دارد.

This one you will hear usually in the past tense. "His past caught up with him." "Catch"

این یکی را معمولا در زمان گذشته می شنوید. گذشته او را فراگرفت. «گرفتن»

becomes "caught". Right? "His bad decisions caught up with him." You can also say in the

تبدیل به «گرفتار» می شود. درست؟ "تصمیمات بد او باعث شد." شما همچنین می توانید در زمان

present, "These decisions will catch up with you." And that means there's going to be a

حال بگویید: "این تصمیمات به شما خواهد رسید ." و این بدان معناست که برای کاری

bad end or a consequence for something you have done already. Usually, you hear it in

که قبلاً انجام داده اید، عاقبت بدی خواهد داشت. معمولاً آن را در زمان گذشته می شنوید

the past tense because those bad things are here now. Sorry. So if they say, "His past

زیرا آن چیزهای بد اکنون اینجا هستند. متاسف. پس اگر بگویند «گذشته او

caught up with him", it means all the things he did before, he is now in trouble for now.

را گرفت» یعنی تمام کارهایی که قبلا انجام داده، فعلاً در مشکل است.

So watch out that things don't catch up with you. So be good. All right?

پس مراقب باشید که همه چیز به شما برسد. پس خوب باش خیلی خوب؟

So that's what "catch up" means. And at work, you can say, "Look, all our bad decisions

بنابراین این همان چیزی است که "برخوردار" به معنای آن است. و در محل کار، می توانید بگویید: "ببین، تمام تصمیمات

for our last project caught up with us." It means, "Now, we're facing the consequences

بد ما برای آخرین پروژه مان باعث شد." این به این معنی است که "اکنون، ما با

of what we have done, or we're getting in trouble for what we did before." Cool?

عواقب کاری که انجام داده ایم، یا به خاطر آنچه قبلا انجام داده ایم، دچار مشکل شده ایم." سرد؟

What about the next one? Because we've got "catch up" -- I said "catching up with Mr.

در مورد بعدی چطور؟ از آنجایی که ما "برخوردار" داریم -- من گفتم "به آقای

Jones", right? So one was exchange of information, and the other one I just said is you can get

جونز می رسیم"، درست است؟ بنابراین یکی تبادل اطلاعات بود، و دیگری که من فقط گفتم این است که شما می توانید

consequences for what you've done. They said, "How could you put up with?" Well, "put" means

عواقب کاری را که انجام داده اید دریافت کنید. گفتند : چگونه تحمل کردی؟ خوب، "پات" به معنای

"place". "Where did you put it? Where did you place it?" Yeah? So when I say, "Where

"مکان" است. "کجا گذاشتی؟ کجا گذاشتی؟" آره؟ بنابراین وقتی من می گویم، "تو کجا

did you -- how do you put up with", it's not the same meaning at all. You'll notice over

بودی -- چگونه تحمل می کنی"، اصلاً این معنی نیست.

here when we said "catch" -- we had "receive" and "increase". Let's look at "put". "Put"

وقتی گفتیم "گرفتن" در اینجا متوجه خواهید شد -- "دریافت" و "افزایش" داشتیم. بیایید به "قرار دادن" نگاه کنیم. «قرار دادن»

means "place". "Increase" and "surround". Well, this is what it means. "With" means

به معنای «مکان» است. "افزایش" و "محاطبه". خب معنیش همینه «با» به معنای

"surrounded", or "up" means "increase". When you "put up" with somebody, it means to accept

«محاصره» یا «بالا» به معنای «افزایش» است. وقتی با کسی "تحمل" می کنید، به این معنی است که

something without complaining. If you "put up" with someone, you accept a situation without

چیزی را بدون شکایت پذیرفتید. اگر با کسی «تحمل» کنید، موقعیتی را بدون شکایت می پذیرید

complaining. "This is a bad smell. How can you put up with it?" "I plug my nose. I go

. "این بوی بدی است. چگونه می توانید آن را تحمل کنید؟" بینی ام را می بندم، می روم

to work. It's not a problem." Right? "How can you put up with his bad behavior?" "I

سر کار، مشکلی نیست. درست؟ چگونه می توانید رفتار بد او را تحمل کنید؟ "من

just ignore him. I don't pay attention." "Put up" means to accept, no complaints. Right?

فقط او را نادیده می‌گیرم. توجهی نمی‌کنم." «قرار دادن» یعنی پذیرفتن، بدون شکایت. درست؟

"So how do you put up with the dog in the house?" "I take him for a walk, or I let him

"پس چگونه با سگ در خانه تحمل می کنید ؟" "من او را به پیاده روی می برم، یا اجازه می دهم

go in the backyard. It's not a problem." Right? "Put up with."

در حیاط خلوت برود. مشکلی نیست." درست؟ "تحمل کن."

Now, what's the third one we did? The third one we did was "could we team up with". Now,

حالا سومی که انجام دادیم چی بود؟ سومین موردی که ما انجام دادیم این بود که «آیا می‌توانیم با هم متحد شویم». حالا

this is an interesting phrasal verb. Do you remember at the beginning I said there are

این یک فعل عبارتی جالب است. یادتان هست در ابتدا گفتم

separable and nonseparable phrasal verbs? There's a reason for that. Many people will

افعال عبارتی قابل تفکیک و غیرقابل تفکیک وجود دارد؟ دلیلی برای آن وجود دارد. بسیاری از مردم خواهند

say, "Can I just say 'team up'?" And yeah. You could. The general rule for a three-word

گفت، "آیا می توانم فقط بگویم "تیم شوید"؟ و بله شما می توانید. قانون کلی برای یک فعل عبارتی سه کلمه ای

phrasal verb is you cannot change any of the words. But this one can be used or "team up

این است که شما نمی توانید هیچ یک از کلمات را تغییر دهید. اما این یکی می تواند مورد استفاده قرار گیرد یا "هم تیمی

with". Now, specifically, it has to do with word order. When I say "team up with", you're

شود". در حال حاضر، به طور خاص، به ترتیب کلمات مربوط می شود. وقتی من می گویم "با تیم تشکیل دهیم"، شما

going to put the person or the object right away. "Can Mr. E team up with James on this

بلافاصله آن شخص یا شی را قرار می دهید. "آیا آقای E می تواند با جیمز در این

project?" Right? Cool? All right. So if you're asking if someone

پروژه همکاری کند؟" درست؟ سرد؟ خیلی خوب. بنابراین اگر می‌پرسید آیا کسی

can team up with something -- let me see. There. A small mistake. I'll correct that.

می‌تواند با چیزی همکاری کند - اجازه دهید ببینم. آنجا. یک اشتباه کوچک من آن را اصلاح می کنم.

That's why I team up with this guy here. Always telling me what's going on, right? Thanks,

به همین دلیل است که من با این مرد اینجا تیم می کنم. همیشه به من می گویید چه خبر است، درست است؟ متشکرم،

E. You got props. So where was I? So when we were talking about teaming up and I said

E. شما لوازم جانبی دارید. پس من کجا بودم؟ بنابراین وقتی در مورد تیم کردن صحبت می‌کردیم و

to you this is one of those, you know -- it could be "team up" or "team up with". It depends

به شما گفتم این یکی از آن‌هاست، می‌دانید - می‌تواند «تیم شدن» یا «تیم شدن با» باشد. بستگی

on the word order. If you're putting it directly, like, "I want to team up with someone", then,

به ترتیب کلمات دارد. اگر مستقیماً آن را قرار دهید ، مثلاً «من می‌خواهم با کسی همکاری کنم»،

we'll say "with". Otherwise, you can do it in a different way. "Batman and Robin team

ما می‌گوییم «با». در غیر این صورت، می توانید آن را به روش دیگری انجام دهید. "بتمن و رابین

up all the time." Right? "Batman teams up with Robin." Not a big deal. But we're going

همیشه با هم متحد می شوند." درست؟ "بتمن با رابین تیم می شود ." چیز بزرگی نیست. اما ما در

to follow the rule here. So remember we talked about teaming up, right? "Could Mr. -- sorry

اینجا از قانون پیروی می کنیم. پس به یاد داشته باشید که ما در مورد تیم سازی صحبت کردیم، درست است؟ "آیا آقای - متاسفم

-- Mr. E and Mr. Smith team up with Mr. Jones?" They want them to join. And remember when

- آقای E و آقای اسمیت می توانند با آقای جونز همکاری کنند؟" آنها می خواهند آنها بپیوندند. و به یاد بیاورید که وقتی

we look up here with -- right? We've got "team up", "team up together". Work together. Right?

اینجا را با -- درست است؟ ما "تیم شدن"، "تیم شدن با هم" داریم. همکاری. درست؟

To improve a situation. Usually, when you "team up", you join together to make something

برای بهبود وضعیت. معمولاً وقتی « تیم» می‌شوید، به هم می‌پیوندید تا چیزی

better. Okay? So we've got "team up with". And the last one was "come up with a solution".

بهتر بسازید. باشه؟ بنابراین ما "تیم با هم" داریم. و آخرین مورد این بود که "راه حلی بیابید".

Once again, "come" means, like, "bring" or "arrive". But "come up with" -- what the heck

بار دیگر «بیا» به معنای «بیاوردن» یا «رسیدن» است. اما "بیا" -- این به

does that mean? Well, we'll look at it. Come; come up with; in addition. Right? We go "in

چه معناست؟ خوب، ما به آن نگاه خواهیم کرد. بیا؛ رسیدن به؛ علاوه بر این. درست؟ ما به «

addition" and "improve". So come with something in addition to make it better. "When I came

اضافه» و «بهبود» می رویم. پس با چیزی همراه باشید تا آن را بهتر کنید. "

up with this idea" -- it's an idea we didn't have before, additional, and it's to improve

وقتی به این ایده رسیدم" - این ایده ای است که قبلاً نداشتیم، اضافی، و برای

the situation. "So what did you come up with?" Right?

بهبود وضعیت است. "پس به چه چیزی رسیدی؟" درست؟

So I'll give you the story. I'm going to read it again. Try to work it through and think

بنابراین من داستان را به شما می دهم. قراره دوباره بخونمش سعی کنید آن را حل کنید و به آن

about it. "Mr. E was catching up with" -- now, in this case, we're not talking about he got

فکر کنید. "آقای E بود به عقب افتادن" -- حالا، در این مورد، ما در مورد او صحبت نمی کنیم که

in trouble from his past. Right? It "caught up" with him. We're saying "exchanging information".

از گذشته خود دچار مشکل شده است. درست؟ با او "گرفت". ما می گوییم "تبادل اطلاعات".

Now, "Let's catch up. Let's catch up with each other in a couple hours." Right? Exchange

حالا "بیا به هم برسیم. یکی دو ساعت دیگر به همدیگر برسیم." درست؟ تبادل

information. Modern information or new information that's happened from before. Okay?

اطلاعات اطلاعات مدرن یا اطلاعات جدیدی که از قبل اتفاق افتاده است. باشه؟

Now, when we talk about "put up with", what is that? Accept without complaint. It doesn't

حالا وقتی از «تحمل کردن» صحبت می کنیم، آن چیست؟ بدون شکایت بپذیر. به این

mean you love it. It just means you, in some ways, ignore it and say, "It's okay. I don't

معنی نیست که دوستش داری این فقط به این معنی است که شما، از برخی جهات، آن را نادیده می گیرید و می گویید: "اشکالی ندارد. من واقعاً این کار را نمی

really -- it doesn't bother me. I put up with it." If you're a girl and you have a lazy

کنم -- این مرا اذیت نمی کند. من تحمل کردم." اگر دختر باشی و دوست پسر تنبلی داشته باشی

boyfriend, they go, "How do you put up with that lazy guy who doesn't want to work?" "I

، می‌گویند: «چطور با آن مرد تنبلی که نمی‌خواهد کار کند، تحمل می‌کنی؟» "من

put up with him because I love him." Right? She accepts him. "I accept him with my heart."

او را تحمل کردم زیرا دوستش دارم." درست؟ او را می پذیرد. من او را با قلبم می پذیرم.

It's acceptable. All right? Now, as I said, "team up". I love it when

قابل قبول است خیلی خوب؟ حالا، همانطور که گفتم، "تیم شوید". من دوست دارم

the Justice League teams up with the Justice Society. That means nothing to you, so how

لیگ عدالت با انجمن عدالت متحد شود. این برای شما معنی ندارد، پس چطور

about this. When Barcelona -- Team Barcelona -- teams up with Team Madrid for the World

در مورد این. وقتی بارسلونا - تیم بارسلونا - با تیم مادرید برای جام جهانی

Cup -- I know it doesn't happen, but imagine if they worked together, they would be the

همگروه می‌شود - می‌دانم که این اتفاق نمی‌افتد، اما تصور کنید اگر آنها با هم کار می‌کردند،

most awesome super team and maybe beat Brazil. Right? Not going to happen. All right? But

عالی‌ترین تیم فوق‌العاده بودند و شاید برزیل را شکست می‌دادند. درست؟ قرار نیست اتفاق بیفتد. خیلی خوب؟

that's what we mean by "team up". "Join forces". Right? And we did "catch up". And we've done

اما منظور ما از "تیم شدن" همین است. "به نیروها بپیوندید". درست؟ و ما "برخوردار" شدیم. و

"come up". "We need to come up with a plan." Well, like I came up with this lesson for

"بیا بالا" را انجام دادیم. ما باید یک برنامه داشته باشیم.» خوب، مثل اینکه من این درس را برای

you. With "with", right? So we've looked at "with" or "up with". And we used it with different

شما آماده کردم. با "با"، درست است؟ بنابراین ما به «با» یا «با» نگاه کرده‌ایم. و با افعال مختلف استفاده کردیم

verbs. And we've shown how even though the verb may have one basic meaning, when you

. و ما نشان داده‌ایم که با وجود اینکه فعل ممکن است یک معنی اساسی داشته باشد،

add particles -- or prepositions depending on your teacher -- almost the same thing.

وقتی ذرات - یا حروف اضافه بسته به معلم خود - تقریباً یکسان را اضافه می‌کنید.

When you add them together, it totally changes the meaning of the verb, okay?

وقتی آنها را با هم جمع می کنید، معنی فعل را کاملاً تغییر می دهد، خوب؟

Now, for us, what that means -- because I know; I was talking to Mr. E earlier. "Why

حالا، برای ما، این به چه معناست -- زیرا من می دانم. من قبلا با آقای E صحبت می کردم. "

would they do it?" Well, specifically this. When you make phrasal verbs, they capture

چرا آنها این کار را انجام می دهند؟" خوب، به طور خاص این. وقتی افعال عبارتی می سازید،

a unique meaning, and it gives more richness or gives more information than just the verb

معنای منحصر به فردی را به دست می آورند و غنای بیشتری می دهد یا اطلاعات بیشتری نسبت به فعل

alone. "Come" means one thing, but "come up with" means something different. "Come" means

به تنهایی می دهد. "بیا" به معنای یک چیز است، اما " بیا" به معنای چیز دیگری است. «بیا» به معنای

"I arrive" or "I bring something". "Come up with" means invent something new that's going

«می رسم» یا «چیزی می آورم». "بیا با" به معنای اختراع چیز جدیدی است که به

time prove the situation. Understand? That's why we use phrasal verbs. That's why

مرور زمان وضعیت را ثابت کند. فهمیدن؟ به همین دلیل از افعال عبارتی استفاده می کنیم. به همین دلیل

they're important. And that's why I want you to come back to EngVid because we have many

آنها مهم هستند. و به همین دلیل است که می خواهم به EngVid برگردید زیرا ما

lessons on phrasal verbs. All right? We've got Valen, Alex-- who else do we have? Adam.

درس های زیادی در مورد افعال عبارتی داریم. خیلی خوب؟ ما والن، الکس را داریم - چه کسی دیگر را داریم؟ آدم.

All these guys teaching wonderful lessons on that. I'd love you to look at not only

همه این بچه ها درس های فوق العاده ای در مورد آن آموزش می دهند. دوست دارم نه تنها

my own lessons, but theirs. All right? But where are you going to go, right I'll come

به درس های خودم، بلکه به درس آنها هم نگاه کنید. خیلی خوب؟ اما کجا می خواهید بروید، درست است که من در یک ثانیه به آن خواهم رسید

up with that in a second. I got it. Why don't you go to www.engvid.com, "eng" as in "English",

. دریافت کردم. چرا به www.engvid.com، "eng" مانند "انگلیسی"،

"vid" as in "video". And you can hear the siren. It's time for me to go. Right? My past

"vid" مانند "video" نمی روید. و شما می توانید آژیر را بشنوید. وقت رفتن من است. درست؟

has caught up with me. I've been running. Five years we've been running this stuff,

گذشته ام به من رسیده است. من دویده ام پنج سال است که این کار را انجام می‌دهیم،

and finally, they caught up with me. I don't know how you put up with me, but I guess the

و در نهایت آنها به من رسیدند. نمی دانم چطور مرا تحمل کردی، اما حدس می زنم که

gig is up. Listen, I'll team up with Mr. E another time. Anyway. I've got to go. Have

کنسرت تمام شده است. گوش کن، من یک بار دیگر با آقای E همکاری خواهم کرد. به هر حال. من باید بروم.

a great day. engVid -- click "subscribe". See you. Damn it. I knew it was going to catch

روز خوبی داشته باشی. engVid -- روی "اشتراک" کلیک کنید. به امید دیدار. لعنتی. میدونستم قراره

up with me!

بهم برسه!