2 Quick Ways to Improve your English

Normally, oh sorry, hi, James from EngVid, normally I'd be reading my paper or magazine,

به طور معمول، اوه متاسفم، سلام، جیمز از EngVid، معمولاً من روزنامه یا مجله خود را می خواندم،

today, no, this is the Black Book of Death.

امروز، نه، این کتاب سیاه مرگ است.

Why?

چرا؟

Well, if you look at my profile, you know I teach at a school in Canada, and every once

خوب، اگر به پروفایل من نگاه کنید، می دانید که من در مدرسه ای در کانادا تدریس می کنم، و هر چند وقت

in a while, I write down things that make me angry.

یکبار، چیزهایی را می نویسم که باعث عصبانیت من می شود.

Angry because students do not know these useful, helpful things.

عصبانی هستند زیرا دانش آموزان این چیزهای مفید و مفید را نمی دانند.

Why?

چرا؟

It's because it's repetitive.

به خاطر تکراری بودنش

If you saw an earlier video, and I suggest you do, we talked about foods, and we said

اگر ویدیوی قبلی را دیدید و پیشنهاد می کنم حتما ببینید، در مورد غذاها صحبت کردیم و به جای خوشمزه گفتیم

delightful, tasty, succulent, instead of delicious.

لذیذ، خوشمزه، آبدار .

I actually used to have students say, "The water is delicious, teacher."

من در واقع از دانش آموزان می گفتم: "آب خوشمزه است، استاد."

Water is not delicious, it's water.

آب خوشمزه نیست ، آب است.

Okay?

باشه؟

There are two more things, examples of things that drive me crazy, and if you correct these

دو چیز دیگر وجود دارد، نمونه هایی از چیزهایی که من را دیوانه می کند، و اگر این

things, your teachers will actually treat you a little differently.

موارد را اصلاح کنید، معلمانتان در واقع کمی متفاوت با شما رفتار خواهند کرد.

You'll find they'll treat you as if you were more intelligent, and it's true, because you're

خواهید دید که با شما طوری رفتار خواهند کرد که گویی باهوش‌تر هستید، و این درست است، زیرا به شما

showing you understand how to use the English, instead of using the same repetitive English

نشان می‌دهید که چگونه از انگلیسی استفاده کنید، به جای استفاده مکرر از همان انگلیسی تکراری

over and over.

.

Alright?

بسيار خوب؟

Today's lesson is on "for example" and "same".

درس امروز در مورد "مثلا" و "همان" است.

Okay?

باشه؟

So, ready?

بنابراین، آماده است؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

My buddy's not here, but he will, because he's going to help me with the examples today.

دوست من اینجا نیست، اما او خواهد بود، زیرا او امروز با مثال ها به من کمک خواهد کرد.

Okay, and as usual, Ezekiel has brought his beer.

خوب، و طبق معمول، حزقیال آبجوش را آورده است.

Alright?

بسيار خوب؟

Time to go to work.

زمان رفتن به سر کار است.

So, two things we're going to work on today.

بنابراین، امروز بر روی دو مورد کار خواهیم کرد.

Okay, drive me crazy.

باشه دیوونم کن

Number one, for example, teacher, so let's look at that.

شماره یک، به عنوان مثال، معلم، پس بیایید به آن نگاه کنیم.

Okay?

باشه؟

Where's my eraser?

پاک کن من کجاست؟

For example, I hate, but I forget my eraser.

مثلا متنفرم اما پاک کنم را فراموش می کنم.

For example means, literally, I want to show you something that will prove to you what

به عنوان مثال، به معنای واقعی کلمه، من می خواهم چیزی را به شما نشان دهم که آنچه

I'm saying, or give proof or evidence, or I want to show you something.

را که می گویم به شما ثابت کند، یا مدرک یا مدرکی ارائه دهم، یا می خواهم چیزی را به شما نشان دهم.

Right?

درست؟

So, there's got to be a different way of saying, for example, yes, I'm holding my book.

بنابراین، باید روش دیگری برای گفتن وجود داشته باشد، به عنوان مثال، بله، من کتابم را در دست دارم.

This will be one of the first times I'm going to read it, because I want to make sure you

این یکی از اولین بارهایی خواهد بود که میخواهم آن را بخوانم، زیرا می‌خواهم مطمئن

get some really good examples, or illustrations for what I want you to learn.

شوم که نمونه‌های واقعاً خوب یا تصاویری برای آنچه می‌خواهم یاد بگیرید به دست آورید.

Ah, see, illustration.

آه، ببینید، تصویر.

Illustration means to draw, but it means a picture.

تصویرسازی به معنای کشیدن است، اما به معنای تصویر است.

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, for example, teacher, let's get rid of that.

پس مثلاً استاد، بیایید از شر آن خلاص شویم.

What do you mean?

منظورت چیه؟

There are one or two things.

یکی دو چیز هست.

You either want to prove a point, or show something.

شما یا می خواهید نکته ای را ثابت کنید، یا چیزی را نشان دهید.

So let's look at, to show.

پس بیایید نگاه کنیم تا نشان دهیم.

Another thing for saying, instead of this, you can say, for instance.

یک چیز دیگر برای گفتن، به جای این ، مثلاً می توانید بگویید.

In this case, when we're doing this, we're showing something.

در این مورد، وقتی ما این کار را انجام می دهیم، چیزی را نشان می دهیم.

In this case, in this instance, in this situation, right?

در این مورد، در این مثال، در این شرایط، درست است؟

Similar to, for example, for instance, this morning I had, you know, I usually have breakfast

به عنوان مثال، به عنوان مثال، امروز صبح، می دانید، من معمولاً

every morning.

هر روز صبحانه می خورم.

For example, I usually have oranges with some eggs, or for instance, this morning I had

مثلاً من معمولاً پرتقال با مقداری تخم مرغ می خورم یا مثلاً امروز صبح

oranges and some eggs.

پرتقال و مقداری تخم مرغ خوردم.

Oh, see, sounds the same, but it sounds nicer, because it's different, and you won't be like

اوه، ببینید، صدا یکسان است، اما زیباتر به نظر می رسد، زیرا متفاوت است، و شما مانند

every other student who says, for example, you've shown you are a unique individual,

هر دانش آموز دیگری نخواهید بود که مثلاً نشان داده اید فردی منحصر به فرد

and you should be treated like that.

هستید و باید با شما اینطور رفتار شود. .

See?

دیدن؟

Good.

خوب

Right?

درست؟

Ezekiel, he's got another hand up now.

حزقیال، او اکنون یک دست دیگر دارد.

There we go.

ما میرویم آنجا.

See?

دیدن؟

He's giving you the thumbs up, he's like, yeah, man, and drinking his beer.

او به شما انگشت شست را می دهد، او مانند، بله، مرد است، و آبجوش را می نوشد.

A drunk worm, tequila worm, that's where I found him, Mexico.

یک کرم مست، کرم تکیلا، آنجا بود که او را پیدا کردم، مکزیک.

Anyway, so for instance, that's a good one, okay?

به هر حال، برای مثال، این یکی خوب است، خوب؟

These ones will show.

اینها نشان خواهند داد.

You can use them for showing, showing your point, drawing a picture.

شما می توانید از آنها برای نشان دادن، نشان دادن نقطه خود، کشیدن یک تصویر استفاده کنید.

Next one, to illustrate.

مورد بعدی، برای نشان دادن.

When you illustrate something, you draw it, you draw a picture.

وقتی چیزی را به تصویر می کشی، آن را می کشی، تصویر می کشی.

Now, in a future lesson, I'm going to explain to you about the three ways of learning, and

اکنون، در درس آینده، می‌خواهم سه راه یادگیری را برای شما توضیح دهم که عبارتند از

that would be auditory, kinesthetic, that's feeling, and visual.

شنوایی، حرکتی ، احساسی و دیداری.

This is a good one for people who are visual, because when you use it, it actually helps

این برای افرادی که بصری هستند خوب است، زیرا وقتی از آن استفاده می کنید، در واقع به آنها کمک می کند تا

them draw a picture in their mind.

تصویری را در ذهن خود ترسیم کنند.

Wow, you didn't think you'd get that for a dollar.

وای، فکر نمی کردی با یک دلار آن را بگیری.

See?

دیدن؟

All this information.

همه این اطلاعات

If you use that with people who are very visual, they'll get that picture right away, okay?

اگر از آن برای افرادی که بسیار بصری هستند استفاده کنید، آنها بلافاصله آن عکس را دریافت خواهند کرد، خوب؟

So anyway, so you might want to, when you show people, you say, for instance, I want

بنابراین به هر حال، پس ممکن است بخواهید، وقتی به مردم نشان می دهید، مثلاً می گویید، می خواهم

to show you something, and to illustrate, okay?

چیزی به شما نشان دهم، و برای نشان دادن، خوب است؟

And you're going to say, to illustrate, and we can even put in brackets, because if you

و شما می خواهید بگویید، برای نشان دادن، و ما حتی می توانیم در پرانتز قرار دهیم، زیرا اگر می

want to say this, get fancy, university level, oh yeah, pull up.

خواهید این را بگویید، سطح دانشگاهی فانتزی داشته باشید ، اوه بله، بالا بکشید.

Okay, don't do this with your friends, they'll think you're a snobby bum, there's another

خوب، این کار را با دوستان خود انجام نده، آنها فکر می کنند که شما یک آدم بداخلاق هستید، یک

word for it, but this is PG-13, so just think, to illustrate is good enough, to illustrate

کلمه دیگر برای آن وجود دارد، اما این PG-13 است، بنابراین فقط فکر کنید، برای نشان دادن منظور من، تصویرسازی به اندازه کافی خوب است.

what I mean, blah, blah, blah, right?

، بلا ، بل ، بل ، درست است؟

For instance, blah, blah, blah, you want to go to your boss or professor to illustrate

به عنوان مثال، بله، بلا، بلا، شما می خواهید به رئیس یا استاد خود بروید تا منظور

my point, blah, blah, blah, or to your judge, if you drink too much and drive, you'll have

من را توضیح دهید، بله، بلا، بلا، یا نزد قاضی خود، اگر زیاد مشروب می خورید و رانندگی می کنید، باید

to illustrate my point, drinking and driving, not good.

نظر من را توضیح دهید. ، نوشیدن و رانندگی، خوب نیست.

All right, so this is for show, show, show.

بسیار خوب، پس این برای نمایش، نمایش، نمایش است.

What's the next one we're going to do?

کار بعدی که قرار است انجام دهیم چیست؟

Well, I've got two more for you, all right?

خب، من دو تا دیگه برات دارم ، باشه؟

So sometimes we want to show, but sometimes we want to prove, what do I mean by prove?

بنابراین گاهی می خواهیم نشان دهیم، اما گاهی می خواهیم ثابت کنیم، منظور من از اثبات چیست؟

Well, prove is to say something is true, when you want to show something, you just want

خوب، اثبات این است که بگویید چیزی درست است، وقتی می خواهید چیزی را نشان دهید، فقط می خواهید

to mention it, you want to use it as an example, right, to show people, but when you want to

آن را ذکر کنید، می خواهید از آن به عنوان مثال استفاده کنید، درست است، برای نشان دادن مردم، اما وقتی می خواهید چیزی را

prove a point, make it stronger, we call it hammering it home, making sure people know,

ثابت کنید، آن را بیان کنید. قوی تر، ما آن را چکش زدن خانه می نامیم، مطمئن شویم که مردم می دانند،

here are two you like.

در اینجا دو مورد شما را دوست دارید.

We're on our case in point.

ما در مورد موضوع خود هستیم.

Case in point, phrase which literally means, this point makes my case, what I'm saying,

در مورد، عبارتی که در لغت به معنای واقعی کلمه است، این نکته مورد من را، آنچه می گویم،

true.

درست می کند.

This example makes what I'm saying true, so I want to prove something to you, so I don't

این مثال چیزی را که من می گویم درست می کند، بنابراین من می خواهم چیزی را به شما ثابت کنم، بنابراین نمی

want to just show it to you, I want to make it stronger.

خواهم آن را فقط به شما نشان دهم، می خواهم آن را قوی تر کنم.

So yes, it does mean to show, of course, an example is a demonstration, but when you say

بنابراین بله، به معنای نشان دادن است، البته، یک مثال یک نمایش است، اما وقتی می گویید

case in point, there's a greater emphasis or there's a greater push to say, this is

مورد مورد نظر، تاکید بیشتری وجود دارد یا فشار بیشتری برای گفتن وجود دارد، این

true and I'm going to prove it to you, okay?

درست است و من آن را ثابت می کنم تو خوبی؟

So case in point, like you're a lawyer, you're going to need one if you keep taking my lessons.

بنابراین در مورد، مثل اینکه شما یک وکیل هستید، اگر به درس های من ادامه دهید، به یکی نیاز خواهید داشت.

And one more, and it also has to do with points, because pointing is this, right, which you

و یک مورد دیگر، و همچنین به نکات مربوط می شود، زیرا اشاره کردن این است، درست است، که

should never do.

هرگز نباید انجام دهید.

If you do points, you should do this, it's open-handed, I have to do a lesson on body

اگه امتیاز داری باید این کارو بکن، دست بازه، من باید یه درس

language, you're going to love it, you'll meet girls and boys like that, anyway.

زبان بدن بزارم، تو عاشقش میشی ، به هر حال با دخترا و پسرا همچین چیزی آشنا میشی.

You open your hand, right, case in point, to prove what I have to say.

شما دست خود را باز کنید، درست است، برای اثبات آنچه من می خواهم بگویم.

The next one is this one, look, see there's a word, you can say this, to prove my point,

بعدی اینه، ببین یه کلمه ای هست، می تونی اینو بگی، برای اثبات حرف من،

blah, blah, blah, blah, because it means, for example, to prove my point, and then you

بلا، بلا، بل، بل، بلا، چون یعنی مثلاً حرف من رو ثابت کنم، بعد

just say it, and that's taking this word example, for example, and saying it right off, right?

فقط بگی و این مثال، مثال زدن این کلمه و گفتن آن است، درست است؟

You're always late.

تو همیشه دیر میرسی

To prove my point yesterday, I waited five hours.

برای اثبات حرف دیروزم، پنج ساعت صبر کردم.

To prove my point yesterday, I waited five hours, or you're always late, for example,

برای اثبات حرفم دیروز پنج ساعت صبر کردم یا تو همیشه دیر میرسی مثلا

yesterday, I waited five hours.

دیروز پنج ساعت صبر کردم.

Oh my God, four different ways to say it, look, isn't that beautiful?

وای خدای من، چهار روش مختلف برای گفتن، ببین، زیبا نیست؟

You like that?

شما آن را دوست دارید؟

See, you can say all of these.

ببینید، شما می توانید همه اینها را بگویید.

Don't do the one after the other, because they'll think you're crazy, but you can say,

یکی پس از دیگری انجام ندهید، زیرا آنها فکر می کنند شما دیوانه هستید، اما می توانید

for example, then maybe the next sentence or two, for instance, and then after that,

برای مثال بگویید، مثلاً شاید یکی دو جمله بعدی، و بعد از آن،

to prove my point, and you'll probably find that the teacher will go, yes, yes, yes, do

برای اثبات حرف من، و احتمالاً متوجه خواهید شد که معلم می رود، بله، بله، بله، آیا

you have a number?

شماره دارید؟

I'm kidding, that won't happen, but it's good stuff, right?

شوخی می کنم، این اتفاق نمی افتد، اما چیز خوبی است، درست است؟

It's their conversation, show you have mastered the language.

این مکالمه آنهاست، نشان دهید که به زبان مسلط هستید.

Okay, to prove my point, and then you can actually add, I wouldn't do this, this is

خوب، برای اثبات نظرم، و سپس می توانید در واقع اضافه کنید، من این کار را انجام نمی دهم، این

what we call overkill too much, here's, but you could add that word, this ugly word, here's

چیزی است که ما آن را بیش از حد بیش از حد می نامیم، اینجاست، اما می توانید آن کلمه، این کلمه زشت را اضافه کنید، این

an example, but you don't need to, you could just say the explanation, right, just say

یک مثال است، اما شما انجام نمی دهید لازم نیست، شما فقط می توانید توضیح را بگویید، درست است، فقط

it right away.

آن را فوراً بگویید.

So this is one of the things that drives me crazy, so I hope I've improved your life.

بنابراین این یکی از چیزهایی است که من را دیوانه می کند، بنابراین امیدوارم زندگی شما را بهبود بخشیده باشم.

Case in point, I'm going to give you another one that will make you look very, very intelligent

به عنوان مثال، من یکی دیگر را به شما می‌دهم که باعث می‌شود با معلمانتان بسیار بسیار باهوش به نظر برسید

with your teachers.

.

Same, may I get rid of this, Ezekiel says yes, so it doesn't matter if you care or not,

همین، اجازه دارم از شر این موضوع خلاص شوم، حزقیال می گوید بله، بنابراین مهم نیست که شما اهمیت می دهید یا نه،

Ezekiel says yes, but we've got to prove and to show, and we've yet given you four examples,

حزقیال می گوید بله، اما ما باید ثابت کنیم و نشان دهیم، و هنوز چهار مثال برای شما آورده ایم.

alright?

بسيار خوب؟

See, holding on to the book, so I don't tear my hair out from frustration, okay, so I want

ببینید، کتاب را نگه دارید، تا موهایم را از ناامیدی پاره نکنم، خوب، بنابراین می خواهم

to hear you, especially, some of my students actually watch these videos, I'm talking to

صدای شما را بشنوم، به خصوص، برخی از دانش آموزان من واقعاً این ویدیوها را تماشا می کنند، من با

you, my students, please use the examples I've given, and I will personally kiss you

شما دانش آموزانم صحبت می کنم لطفا از مثال هایی که گفتم استفاده کنید، و من شخصاً

on the cheek every time I hear it, no I won't, some of you need to wash first, so no I won't,

گونه شما را هر بار که آن را می شنوم می بوسم، نه، نمی خواهم، برخی از شما ابتدا باید بشویید، بنابراین نه، من نمی کنم،

but you understand, and you know who you are, you need this hat, it's cold in this country,

اما شما می فهمید، و میدونی کی هستی، به این کلاه نیاز داری، هوا سرده تو این مملکت،

alright.

باشه.

For example teacher, lesson number one, the other one is pet peeve, you know what pet

مثلا معلم، درس شماره یک، یکی دیگر پت پیو است، شما می‌دانید که پت

peeve is, this is the second lesson, pet peeve is something that makes you angry all the

پیو چیست، این درس دوم است، پت پیو چیزی است که شما را همیشه عصبانی می‌کند

time, no matter what, it's a pet peeve, like a pet, you love your pet, so you love this

، مهم نیست که چه باشد، این یک پیو حیوان خانگی است، مانند یک حیوان خانگی، شما حیوان خانگی خود را دوست دارید، بنابراین این

thing because it's consistent in making you angry, peeve means angry, right?

چیز را دوست دارید زیرا در عصبانی کردن شما ثابت است، پیو به معنای عصبانی است، درست است؟

So, you will say to a student, I don't know, run, and they say, is it safe as walk teacher?

پس به دانش آموزی می گویید نمی دانم بدوید و می گویند معلم پیاده روی ایمن است؟

Obviously not, if it were, we would have one word for walk and run, we don't, we have two

بدیهی است که نه، اگر اینطور بود، ما یک کلمه برای راه رفتن و دویدن داشتیم، نداریم، ما دو

words, a lot of times, and I understand, so I'm being understanding here, a lot of times

کلمه داریم، خیلی وقت ها، و من می فهمم، بنابراین من اینجا دارم درک می کنم، خیلی وقت ها

students want to make English easy so that they can learn it, I understand, I feel your

دانش آموزان می خواهند برای اینکه انگلیسی را آسان کنم تا یاد بگیرند، می فهمم، درد تو را احساس می کنم

pain, really I do, but don't give me pain and say everything is the same, our dictionary

، واقعاً دارم، اما درد نکن و بگو همه چیز همان است، فرهنگ

is this thick, but you want it to be this thick, one page, it doesn't work that way,

لغت ما اینقدر ضخیم است، اما شما می خواهید این باشد ضخیم، یک صفحه، اینطوری کار نمی کند،

okay?

باشه؟

So here's what we're going to do, we're going to learn different ways of saying same so

بنابراین این چیزی است که ما می خواهیم انجام دهیم، ما روش های مختلف گفتن یکسان را یاد می گیریم تا

you can understand because I know that's why you're saying is it the same because you really

شما بتوانید درک کنید زیرا می دانم به همین دلیل است که می گویید آیا این یکسان است زیرا واقعاً

want to understand, you're a good student, yeah, pat yourself on the back, go I am a

می خواهید بفهمید که شما خوب هستید دانشجو، آره، دستی به پشتت بزن، برو من

good, good student, you are, I love you, we all do here, okay?

دانش آموز خوب و خوبی هستم، تو هستی، دوستت دارم، همه ما اینجا هستیم، باشه؟

But here's a different way of saying same, so let's go, alright, so, I love this, I always

اما در اینجا روش دیگری برای گفتن یکسان وجود دارد، پس بیایید برویم، خوب، پس، من این را دوست دارم، همیشه لبخند می زنم

smile when students say this one, similar, similar has the idea of saying, I have to

وقتی دانش آموزان این را می گویند، مشابه، مشابه این ایده را دارد که بگویم باید

get rid of this marker, excuse me, flush, gone, alright, similar means similar to same,

از شر این نشانگر خلاص شوم، ببخشید , flush , gone , aright , مشابه یعنی شبیه به

it means close but not exact and I like this word because it tells me that you are thinking,

همون معنی نزدیکه ولی دقیق نیست و من این کلمه رو دوست دارم چون بهم میگه تو فکر

it tells me that you understand they are the same in some ways, that's why they've been

میکنی به من میگه میفهمی که از جهاتی یکی هستن به همین دلیله استفاده شده است

used but probably not exactly the same and I'm like, you know what, I like you, you're

اما احتمالاً دقیقاً یکسان نیست و من شبیه هستم، می دانید چیست، من شما را دوست دارم، شما

a thinker, that's good, so similar, look at this, A1 word for me, so don't say is it the

یک متفکر هستید، این خوب است، بسیار شبیه، به این کلمه A1 نگاه کنید، پس نگویید آیا این

same, you're saying is it similar to, alright, to is used for direction, preposition used

یکسان است، شما می گویید آیا شبیه به، خوب، به برای جهت استفاده می شود، حرف اضافه

for direction, so you're saying is it close to or like this one, okay?

برای جهت استفاده می شود، بنابراین می گویید نزدیک است یا مانند این، خوب؟

Another one we can say is like, is it like this, like is a comparative word, right, we

یکی دیگر که می‌توانیم بگوییم این‌طور است ، مثل یک کلمه مقایسه‌ای است، درست است،

use it for comparisons, right, similes, metaphors, okay, so is it like this, is it like that,

آن را برای مقایسه استفاده می‌کنیم، درست، تشبیه، استعاره، خوب، پس آیا این‌طور است،

that way it gives the teacher and you both room to understand what they are similar to

آیا آن‌طور است، آن‌طور است معلم و شما هر دو فضایی دارید تا بفهمید آنها به چه چیزی شبیه هستند

or what is the same and maybe what the differences are.

یا چه چیزی یکسان است و شاید چه تفاوت هایی با هم دارند.

Now, these are positive ways of looking at it, I like this because these are saying what

حالا، اینها راههای مثبتی برای نگاه کردن به آن است، من این را دوست دارم، زیرا اینها می گویند که چه

is the same between these things but how do we talk about negative differences because

چیزی بین این چیزها یکسان است، اما چگونه در مورد تفاوت های منفی صحبت کنیم، زیرا

sometimes things aren't different and you know, like, I know this is the same here but

گاهی اوقات چیزها متفاوت نیستند و می دانید، من می دانم که این است. اینجا هم همینطور است،

what is it different, that's what I need to know, well, these ones are talking about the

اما تفاوت آن چیست، این چیزی است که من باید بدانم، خوب، اینها در مورد تفاوت ها صحبت می کنند

differences, alright, so let's take a look for instance, okay, we can say, oh, one second,

، خوب، پس بیایید به عنوان مثال نگاهی بیندازیم، خوب، می توانیم بگوییم، اوه، یک ثانیه،

you know what, I've got one more here for you, okay, so this is one, similar to, alright,

می دانید چیست ، من یک مورد دیگر اینجا برای شما دارم، خوب، پس این یکی است، شبیه به، خوب،

we've got similar to, that's number one, number two is like, number three, okay, here we go.

ما مشابه آن داریم، آن شماره یک است، شماره دو مانند، شماره سه، بسیار خوب، در اینجا می رویم.

See, when we talk about something that has the same meaning, right, it opens up, you

ببین وقتی از چیزی حرف میزنیم که همون معنی داره، درسته، باز میشه،

know, look, when you said the same, I said, do, I'm asking a question, I didn't say are

میدونی، ببین، وقتی همونو گفتی، گفتم بکن، من سوال میپرسم، نگفتم اینا

they the same or they are the same, no, I didn't say they are the same, do they have

هستن یکسان هستند یا یکسان هستند، نه، من نگفتم که آنها یکسان هستند، آیا آنها

the same meaning, so I'm going to do a question for them, so that gives a person who's answering

معنی یکسانی دارند، بنابراین من یک سؤال برای آنها انجام می دهم، به این ترتیب فردی که به

a question, say, yes, they mean the same in this context, in this situation, but probably

یک سؤال پاسخ می دهد، می گوید: بله، منظورشان در این زمینه، در این موقعیت، یکسان است، اما احتمالاً

not all the time, yeah, okay, so these are the positive ones, now here's one, or two,

نه همیشه، بله، خوب، پس این موارد مثبت هستند، حالا اینجا یکی، دو،

two more, so I'm going to do this one here, it's not negative, it just talks about the

دو مورد دیگر است، بنابراین من این کار را انجام خواهم داد. یکی در اینجا، منفی نیست، فقط در مورد

differences more than the sameness, what is different, right, now, here is it, so we go

تفاوت ها بیشتر از یکسانی صحبت می کند، چه چیزی متفاوت است، درست، حالا، اینجاست، بنابراین ما می رویم

how or when are they different, okay, if somebody tells you two words are similar, then you

که چگونه یا چه زمانی با هم تفاوت دارند، خوب، اگر کسی به شما بگوید دو کلمه مشابه هستند ، پس

might say, well, he said similar, not the same, so if, or he or she, and if she said

ممکن است بگویید، خوب، او گفت مشابه است، نه یکسان، بنابراین اگر، یا او، و اگر او گفت

they are similar, that means there must be differences, maybe what's more important

که آنها مشابه هستند، این بدان معنی است که باید تفاوت هایی وجود داشته باشد ، شاید چیزی که

to you is, how do I know when not to use it, okay, so you go, so hey, how are they, oops,

برای شما مهمتر است این است که چگونه می توانم بدانید چه زمانی نیست برای استفاده از آن، خوب، پس شما بروید، پس هی، آنها چگونه هستند، اوه،

I said the, they different, how do they differ, how can I tell the difference, or when are

گفتم، آنها متفاوت هستند، چگونه تفاوت دارند، چگونه می توانم تفاوت را تشخیص دهم، یا چه زمانی

they different, in what situation does it become an adverb to an adjective, or in what

متفاوت هستند، در چه وضعیتی می شود یک قید به یک صفت، یا در

situation does the gerund form become a noun, what are they different, how are they different,

چه موقعیتی حرف جوند به اسم تبدیل می شود، چه تفاوت هایی با هم دارند، چه تفاوت هایی با هم دارند،

tell me so I can use it properly in the future, makes my English expand faster, okay, now,

به من بگویید تا در آینده درست از آن استفاده کنم، باعث می شود انگلیسی من سریعتر گسترش یابد، خوب، اکنون،

you heard me say the word differ, differ is in here, see this, okay, so here's what I

از من شنیدی که کلمه differ را می‌گویم، differ اینجاست، این را ببین، خوب، پس این کاری است که

want to do here, I'm going to, sorry, erase my number one, I love it, I really do, okay,

می‌خواهم اینجا انجام دهم، می‌خواهم، ببخشید، شماره یکم را پاک کنم، دوستش دارم، واقعاً انجام می‌دهم، باشه،

so I don't want you to forget it, this is number four, right, and this is another negative

پس نمی‌خواهم فراموشش کنی، این شماره چهار است، درست است، و این یک منفی دیگر

one, but it's not really negative, do you remember how we say they're the same, well,

است، اما واقعاً منفی نیست، یادت می‌آید چگونه می‌گوییم آنها یکسان هستند، خوب،

you can say this, right, how do they differ, how are they different, how do they differ,

می‌توانی این را بگو درست است، آنها چگونه متفاوت هستند، چگونه متفاوت هستند، چگونه متفاوت هستند،

very similar question, or when do they differ, so you can just say different instead of different,

سوال بسیار مشابه، یا چه زمانی متفاوت هستند، بنابراین شما می توانید به جای متفاوت بگویید متفاوت، بسیار

okay, so I've given you four ways, and you know the number one way, right, number one,

خوب، بنابراین من به شما چهار راه ارائه داده ام، و شما راه شماره یک را می دانید، درست است، شماره

this one's positive, positive, okay, and number one was what, remember, get rid of this one,

یک، مثبت، مثبت، خوب، و شماره یک این بود که، یادتان باشد، از شر این یکی خلاص شوید،

we don't want to talk about same, we want to say similar, similar, right, because if

ما نمی خواهیم در مورد همان صحبت کنیم، می خواهیم مشابه آن را بگوییم، مشابه، درست است، زیرا اگر

words are exactly the same, well, then we're only going to have one word, because what's

کلمات دقیقاً یکسان باشند، خوب، پس ما فقط یک کلمه خواهیم داشت، زیرا

the point in having snow, and then having snow one, snow one, snow are the same, just

چه فایده ای دارد که برف داشته باشیم، و سپس داشتن برف یک، برف یک، برف یکسان است، فقط

have snow, and we have slush in other words, right, because there's always a little difference,

برف داشته باش ، و به عبارت دیگر، ما لجن داریم، درست است، زیرا همیشه کمی تفاوت وجود دارد،

say number one, numero uno, ichiban, yes, I speak some Japanese, not very much, okay,

بگویید شماره یک، numero uno، ichiban، بله، من کمی ژاپنی صحبت می کنم، نه خیلی، خوب،

number one, say similar, okay, and this shows the positive aspect of sameness, okay, number

شماره یک، بگویید مشابه، خوب، و این جنبه مثبت یکسانی را نشان می دهد، خوب، شماره

two, like, compare, so in this case, you're literally asking the teacher to compare it

دو، مانند، مقایسه، بنابراین در این مورد، شما به معنای واقعی کلمه از معلم می خواهید که آن

to another word, number three, do they have the same meaning, give me the understanding,

را با کلمه دیگری مقایسه کند، شماره سه، آیا آنها معنی یکسانی دارند، به من بفهمانید،

alright, now, over here, we could go negative and go, how do they differ, how are they different,

خوب، اکنون، در اینجا، می توانیم منفی برویم و برویم، تفاوت آنها چگونه است، چگونه متفاوت هستند،

right, or when or how are they different, in case you have a problem with different,

درست است، یا چه زمانی یا چگونه متفاوت هستند، در صورت y شما با چیزهای مختلف مشکل دارید،

we good, great, those are my two top pet peeves, don't worry, the black book shall make an

ما خوب، عالی، این دو حیوان خانگی برتر من هستند، نگران نباشید، کتاب سیاه

appearance again, and when it does, I will bring out more of your horrible, horrible

دوباره ظاهر می شود، و زمانی که ظاهر شد، من اشتباهات وحشتناک و وحشتناک شما

mistakes, but for now, let's go to the board, Ezekiel and I must take off, we're not going

را بیشتر می کنم اما فعلاً بیا برویم روی تخته، من و حزقیال باید بلند شویم، ما

to the same place, but similar places, the washroom, and he goes in the ground, and I

به همان مکان نمی رویم، اما به مکان های مشابه، دستشویی می رویم، و او می رود داخل زمین، و

go to an actual toilet, so, once again, you say, come join in for a drink at www.engvid.com,

من به یک توالت واقعی می روم. بنابراین، یک بار دیگر، شما می گویید، برای یک نوشیدنی در www.engvid.com شرکت کنید،

you can come to learn more and more English, and have a beer with Ezekiel, if you can find

می توانید بیایید بیشتر و بیشتر انگلیسی یاد بگیرید و با حزقیال آبجو بخورید، اگر می توانید

him to get a free beer, seriously, look at the website, try and find a picture of Ezekiel,

او را پیدا کنید تا یک آبجو رایگان دریافت کنید، جدی ، به وب سایت نگاه کنید، سعی کنید یک عکس از Ezekiel،

free beer in Canada, any time you come, so you have to come and fly to Canada, and prove

آبجو رایگان در کانادا، هر زمان که می آیید، پیدا کنید، بنابراین باید بیایید و به کانادا پرواز کنید، و ثابت

it's on the website, and it's yours, alright, so have a good day, don't forget www.engvid.com,

کنید که در وب سایت است، و این مال شما است، خوب، پس یک روز بخیر، www.engvid.com را فراموش نکنید،

where you can meet myself, or see me again, and other teachers who are looking forward

جایی که می توانید من را ملاقات کنید، یا دوباره من و معلمان دیگری را که

to teaching you, have a good one, alright, so, how do they differ, right, like, blah,

مشتاق آموزش شما هستند، یک معلم خوب داشته باشید، خوب ، پس تفاوت آنها در چیست؟ درست، مثل، بل،

blah, blah, blah, don't forget, see you.

بل، بل، بل، فراموش نکن، می بینمت.