15 English Expressions & Idioms using 'ALL'

So, E, I'm going to read this passage to you and...

پس، ای، من می خواهم این قسمت را برای شما بخوانم و ...

"I'm all ears"?

"من همه گوش هستم"؟

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

Today I'm going to use "all" in phrases and idioms, and teach you how you can use them

امروز قصد دارم از "همه" در عبارات و اصطلاحات استفاده کنم و به شما یاد بدهم که چگونه می توانید از آنها

in common speech.

در گفتار رایج استفاده کنید.

And I'm going to try and put them into sections that you will find most useful to help you

و من سعی می‌کنم آنها را در بخش‌هایی قرار دهم که برای کمک به یادآوری آن‌ها مفیدتر است

remember.

.

E writes...

E می نویسد

Is saying right now: "He's all ears", and I bet you want to know what that means.

... همین الان می گوید: "او همه گوش است" و شرط می بندم که می خواهید بدانید این یعنی چه.

I'll explain that to you, and I have another seven other idioms.

من آن را برای شما توضیح می دهم و هفت اصطلاح دیگر دارم.

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, E's all ears.

بنابراین، E همه گوش است.

Before we even start, let's talk about: What is "all"?

قبل از شروع، اجازه دهید در مورد این صحبت کنیم: "همه" چیست؟

What does it mean?

چه مفهومی داره؟

Well, generally, it means as much as possible, or it can mean complete or whole.

خوب، به طور کلی، به معنای تا حد ممکن است، یا می تواند به معنای کامل یا کامل باشد.

The whole thing; all thing; complete.

کل ماجرا؛ همه چیز؛ کامل.

Excuse me.

ببخشید.

Or the parts of it.

یا قسمت هایی از آن.

Now, we understand that, what does an "idiom" mean?

حالا فهمیدیم که «اصطلاح» به چه معناست؟

An "idiom" is basically...

یک "اصطلاح" اساساً

It could be a phrase or a clause, but it's a bunch of words that are together that when

... می تواند یک عبارت یا یک بند باشد، اما مجموعه ای از کلمات هستند که با هم هستند که وقتی

you hear them, they don't actually make sense by themselves; but if you have the history

آنها را می شنوید، در واقع به خودی خود معنی ندارند. اما اگر سابقه ای

behind it, you get it.

در پشت آن داشته باشید، آن را دریافت خواهید کرد.

One of my favourite ones to tell people is: "It's raining cats and dogs."

یکی از موارد مورد علاقه من برای گفتن به مردم این است: "باران گربه و سگ است."

Clearly, dogs and cats don't fall from the sky, so you have to say: "What does that mean?"

واضح است که سگ ها و گربه ها از آسمان نمی افتند ، پس باید بگویید: "یعنی چی؟"

Well, it means it's a lot of rain.

خوب، یعنی باران زیاد است.

Okay?

باشه؟

So, there's a lot of rain coming down.

بنابراین، باران زیادی می بارد.

Now, it has an ancient...

حالا

Not ancient roots.

ریشه باستانی دارد... نه کهن.

From, like 1600/1700s that there would be so much water coming down that dogs and cats

از سال‌های 1600/1700 که آب زیادی پایین می‌آمد که سگ‌ها و گربه‌ها

might, like, float away or, you know, be swimming down the streets, so that's: "It's raining

ممکن است شناور شوند یا، می‌دانید، در خیابان‌ها شنا می‌کردند، بنابراین: «باران

cats and dogs."

گربه‌ها و سگ‌ها می‌بارد».

What does that have to do with what we're doing now?

چه ربطی به کاری که ما الان داریم انجام می دهیم؟

Well, today, we want to look at "all" and how "all" can be used in different idioms

خب، امروز می‌خواهیم «همه» را بررسی کنیم و اینکه چگونه «همه» را می‌توان در اصطلاحات مختلف

to have different meanings.

به کار برد تا معانی متفاوتی داشته باشد.

You probably won't know what they mean right away; but by the time I'm done, it shouldn't

احتمالاً فوراً معنی آنها را متوجه نخواهید شد. اما تا زمانی که کارم تمام شود،

be a problem.

نباید مشکلی باشد.

So, let's look at the number one, the first one: I want to talk about emotional states.

بنابراین، بیایید به شماره یک، اولی نگاه کنیم: می خواهم در مورد حالات عاطفی صحبت کنم.

So, it's a mental state or an emotional state; how you think or feel.

بنابراین، این یک حالت روانی یا یک حالت عاطفی است. چگونه فکر می کنید یا احساس می کنید

So, number one is: "It's all in your head."

بنابراین، شماره یک این است: "همه چیز در ذهن شماست."

That means imaginary; it's not real.

یعنی خیالی; این واقعی نیست.

If something's all in your head, you go: "Oh, I think I have, like", I don't know.

اگر چیزی در سرتان باشد، می‌گویید: «اوه، فکر کنم دارم، دوست دارم»، نمی‌دانم.

I...

I don't want to say it because I don't want to give myself a disease.

من... نمی خواهم بگویم چون نمی خواهم به خودم بیماری بدهم.

People might say: "Oh, I think I'm growing four heads."

مردم ممکن است بگویند: "اوه، فکر می کنم دارم چهار سر بزرگ می شوم ."

It's like: "It's all in your head.

مانند: "همه چیز در ذهن شماست

It's your imagination.

. این تخیل شماست.

It's not real.

واقعی

It's not happening.

نیست. اتفاق نمی افتد.

It's not going to happen."

قرار نیست اتفاق بیفتد."

Okay?

باشه؟

Or: "I think...

یا: "فکر می کنم...

Oh, I think Beyoncé is going to leave her husband and meet me, because she was on a

اوه، من فکر می کنم بیانسه می خواهد شوهرش را ترک کند و با من ملاقات کند، زیرا او در یک

TV program and she winked twice.

برنامه تلویزیونی بود و دو بار چشمک زد.

That was her code that she wants me."

این رمز او بود که او من را می خواهد."

It's in my head; it's not going to happen.

در سر من است. این اتفاق نخواهد افتاد.

Okay?

باشه؟

Your friends will say: "You're crazy.

دوستان شما خواهند گفت: "تو دیوانه ای.

It's not happening."

این اتفاق نمی افتد."

What's another one?

یکی دیگه چیه؟

We'll go down to number two.

به شماره دو می رویم.

Oh, sorry.

اوه ببخشید.

Before we go here, we'll go here: "All shook up".

قبل از اینکه به اینجا برویم، به اینجا خواهیم رفت: "همه تکان خوردند".

Oh, yeah, yeah, I'm all shook up.

اوه، آره، آره، من همه چیز را تکان دادم.

Those of you who like Elvis, that's an Elvis song: "All Shook Up".

کسانی از شما که الویس را دوست دارید، این یک آهنگ الویس است : "همه تکان خوردند".

What does "all shook up" mean?

"همه تکان خوردند" به چه معناست؟

Well, it's to shake...

خوب تکان دادن است...

"Shake" means to...

«لرزیدن» یعنی...

To disturb something.

به هم زدن چیزی.

In this case, to make it extremely excited.

در این مورد، آن را به شدت هیجان زده کنید.

You could be extremely excited if you win the lottery.

اگر در قرعه کشی برنده شوید، ممکن است بسیار هیجان زده شوید .

If I won 20 million dollars, I'd be all shook up, I'd be like: "What am I going to do?

اگر 20 میلیون دلار برنده می‌شدم، همه‌چیز متعجب می‌شدم، می‌گفتم: "چه کار کنم؟

I...

من...

I...

من...

I...

من

How...?

... چطور...

How do I get...?"

...؟"

I'm excited.

من هیجان زده هستم.

I can also be very worried or disturbed when I'm all shook up.

من همچنین می‌توانم خیلی نگران یا مضطرب باشم، وقتی که من همه چیز را تکان می‌دهم.

If you get very bad news...

اگر خبر خیلی بدی دریافت کردید...

My baseball team, the Boston Red Sox, they lost again - I'm all shook up; I'm emotionally

تیم بیسبال من، بوستون رد ساکس، آنها دوباره شکست خوردند - من همه چیز را تکان دادم. من از نظر عاطفی

disturbed.

آشفته هستم.

Okay?

باشه؟

And you can be worried as well.

و همچنین می توانید نگران باشید.

So that's emotional state with "all".

پس این حالت عاطفی با "همه" است.

"All in your head".

"همه در سر شما".

Remember we said completely?

یادت هست که کاملا گفتیم؟

It's completely in your head.

کاملاً در سر شماست.

"You're all shook up", it means as much as possible you've been disturbed.

"شما همه تکان خوردید"، به این معنی است که تا حد امکان شما مزاحم شده اید.

Let's look to the other ones.

بیایید به بقیه نگاه کنیم.

So, we talked about mental state, your emotional state; let's look at knowledge - how much

بنابراین، ما در مورد وضعیت روانی، وضعیت عاطفی شما صحبت کردیم . بیایید به دانش نگاه کنیم - چقدر

you can know.

می توانید بدانید.

All right?

خیلی خوب؟

So, if "somebody's not all there", you're not all there, it means it's not working properly.

بنابراین، اگر "یک نفر همه آنجا نیست"، شما همه آنجا نیستید، به این معنی است که به درستی کار نمی کند.

Imagine if you had a car with four wheels, but only three tires.

تصور کنید ماشینی با چهار چرخ، اما فقط سه لاستیک دارید.

They're not all there; something's missing.

همه آنها آنجا نیستند. چیزی کم است

You need one more tire to make four tires, four wheels.

برای ساختن چهار لاستیک، چهار چرخ به یک تایر دیگر نیاز دارید .

Makes sense.

منطقی است.

When somebody's not all there, something's wrong in the cabeza.

وقتی کسی همه آن جا نیست، چیزی در خانه اشتباه است.

In the head, there's something missing.

در سر، چیزی از دست رفته است.

Maybe half a brain.

شاید نصف مغز.

You know?

میدونی؟

You got to be careful.

باید مواظب باشی

If somebody goes: "Hey, watch out for E. He's not all there", it means he could be crazy.

اگر کسی گفت: "هی، مراقب E. او همه چیز نیست"، به این معنی است که او ممکن است دیوانه باشد.

Okay?

باشه؟

He could be not focused on the work.

او نمی توانست روی کار متمرکز شود.

And the other one, sometimes people say it, like: "That guy's not all there."

و دیگری، گاهی اوقات مردم آن را می گویند، مانند: "آن پسر همه آنجا نیست."

You stupid, you's very stupid.

ای احمق، تو خیلی احمقی.

Okay?

باشه؟

Because you only have half a brain so you can't think like other people.

زیرا شما فقط نیمی از مغز دارید و نمی توانید مانند دیگران فکر کنید.

Sorry, that just seems mean, but in case people say it, that's what they mean.

متاسفم، این فقط به نظر می رسد بد است، اما اگر مردم آن را می گویند، منظور آنها همین است.

Now, the next thing about knowledge we're going to talk about is this one.

حال، مورد بعدی در مورد دانش که در مورد آن صحبت خواهیم کرد این است.

Okay?

باشه؟

If somebody says: "For all I know", it means: "For the knowledge that I have currently,

اگر کسی بگوید: "با تمام آنچه می دانم"، به این معنی است: "با شناختی که در حال حاضر دارم،

right now at this moment, all the information I have, this is what I believe will happen."

در این لحظه، تمام اطلاعاتی که دارم، این همان چیزی است که من فکر می کنم این اتفاق خواهد افتاد."

So I'm talking about knowledge, and it's like...

بنابراین من در مورد دانش صحبت می‌کنم، و مثل

It's, like, my opinion on something that might happen.

این است که... این نظر من در مورد چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد.

So: "For all I know, that girl's going to get married to somebody else because she left me."

بنابراین: "با تمام چیزی که من می دانم، آن دختر قرار است با شخص دیگری ازدواج کند زیرا من را ترک کرد."

What do I know?

من چه می دانم؟

She left me, so then I'm guessing: "For all I know, based on my information of she left

او من را ترک کرد، پس من حدس می‌زنم: "با توجه به اطلاعاتی که از من ترک

me, she might get married."

کرده است، ممکن است ازدواج کند."

Doesn't mean it's true; it's kind of my opinion based on what I know now.

به این معنی نیست که درست است؛ این به نوعی نظر من بر اساس آنچه اکنون می دانم است.

"For all I know, this might be a great opportunity."

با تمام آنچه می دانم، این ممکن است یک فرصت عالی باشد.»

It means: All the information I have says it, but it doesn't necessarily mean it's true.

یعنی: تمام اطلاعاتی که من دارم می گوید، اما لزوماً به این معنی نیست که درست است.

Usually when people say: "For all I know", it's used in a negative sense.

معمولاً وقتی مردم می گویند: "هر چه می دانم" به معنای منفی استفاده می شود.

People don't go: "For all I know I could be rich."

مردم نمی‌روند: "با تمام چیزی که می‌دانم می‌توانم ثروتمند باشم."

Not usually.

نه همیشه.

It's usually negative.

معمولا منفی است.

"For all I know, that guy should be killed."

"با تمام چیزی که من می دانم، آن مرد باید کشته شود."

Okay?

باشه؟

Or will be killed.

یا کشته خواهد شد.

"Know-it-all".

"می دانم آن همه".

Hmm, that seems pretty good, right?

هوم، خیلی خوب به نظر می رسد، درست است؟

You're a know-it-all.

تو همه چیز را بلد هستی

Actually, no.

قطعا نه.

A "know-it-all", and I did the short version, but I'll give you the long version to know

یک «همه چیز را بدانید» و من نسخه کوتاه را انجام دادم، اما نسخه طولانی را به شما می‌دهم تا

what a know-it-all is.

بدانید همه چیز چیست.

A "know-it-all" is someone who seems to have a lot of knowledge, tells everybody that they

«همه چیز را بدانم» کسی است که به نظر می‌رسد دانش زیادی دارد، به همه می‌گوید

have all the knowledge, and it irritates everybody that they have so much knowledge because not

که همه دانش را دارند، و این همه را عصبانی می‌کند که این همه دانش دارند، زیرا

everybody thinks they have all the knowledge that they have.

همه فکر نمی‌کنند همه دانشی که دارند دارند. .

Do you want me to repeat that?

آیا می خواهید آن را تکرار کنم؟

I'm not going to because I don't know how to say all of that again.

نمی‌خواهم چون نمی‌دانم چگونه همه اینها را دوباره بگویم.

That is what a know-it-all is.

دانستن همه چیز یعنی همین.

It's somebody who thinks they know all the answers, and they make sure they let everybody

این کسی است که فکر می‌کند همه پاسخ‌ها را می‌داند، و مطمئن می‌شود که به دیگران اجازه می‌دهد

else know this, but not everybody agrees.

این را بدانند، اما همه موافق نیستند.

So, if someone calls you a "know-it-all", it's not a compliment.

بنابراین، اگر کسی شما را «همه چیز بدانید»، تعریف و تمجید نیست.

So, if you're like...

پس اگر مثل...

I go: "Hey, you're a know-it-all", you go: "Yes, it's true; I know everything.

می روم: «هی، تو که همه چیز هستی»، تو برو: «بله، درست است؛ من همه چیز را می دانم.

That's what all the people say to me, I'm a know-it-all because I know all" - they're

این چیزی است که همه مردم به من می گویند، من " من همه چیز را می دانم زیرا من همه چیز را می دانم" - آنها

insulting you.

به شما توهین می کنند.

It's something we don't like.

این چیزی است که ما دوست نداریم.

Okay?

باشه؟

So, we've gone from mental state, emotionally, imagining things, and being, you know, excited

بنابراین، ما از حالت ذهنی، احساسی، تصور کردن چیزها، و هیجان زده بودن

or worried about something, to amount of knowledge you have.

یا نگرانی در مورد چیزی، به میزان دانشی که دارید، رسیده ایم.

And let's see how this would play into work as we shift over her, and we talk about work

و بیایید ببینیم که چگونه این امر در کار نقش خواهد داشت، زیرا ما روی او تغییر می کنیم، و در مورد کار

and "all".

و "همه" صحبت می کنیم.

Okay?

باشه؟

Now, when "somebody pulls an all-nighter", it means to go from the evening, say about

حالا وقتی «کسی تمام شب را می کشد» یعنی از غروب، مثلاً

5 o'clock, all the way through the night to the next day.

ساعت 5، تمام طول شب تا روز بعد.

It means to continually work through the night; not to stop.

این به معنای کار مداوم در طول شب است. متوقف نشدن

Usually you do this in high-...

معمولاً این کار را در دبیرستان انجام می دهید،

Not high school.

نه دبیرستان.

Yeah, high school and university.

آره دبیرستان و دانشگاه

You've got an essay to do, it's due the next day, you're like: "I'm never going to get

شما یک مقاله دارید که باید انجام دهید، موعد آن روز بعد است ، شما می گویید: "من هرگز

this done.

این

I've got to pull an all-nighter."

کار را انجام نخواهم داد. باید یک شب تمام وقت بکشم."

That's when you get a Red Bull or a coffee, you drink it, and you work all night to the

آن وقت است که یک ردبول یا یک قهوه می گیرید، آن را می نوشید و تمام شب را تا

next day.

روز بعد کار می کنید.

Cool?

سرد؟

Now, if something was an "all-nighter", it means it took all night.

حال اگر چیزی «تمام شب» بوده، یعنی تمام شب را گرفته است.

So if you went to a party that was an all-nighter, the party didn't end at 2 o'clock in the morning;

بنابراین اگر به مهمانی می‌رفتید که تمام شب بود، مهمانی در ساعت 2 بامداد تمام نمی‌شد.

it went from 5, 6, 7, it went on into the next day into the morning; it was an all-nighter.

از 5، 6، 7 گذشت، تا روز بعد تا صبح ادامه یافت. تمام شب بود

Okay?

باشه؟

So, it's all night.

بنابراین، تمام شب است.

So, we've got "night".

بنابراین، ما "شب" داریم.

Let's go to the opposite of "night", which is "day".

برویم به عکس «شب» که «روز» است.

Okay?

باشه؟

"It's all in a day's work".

"همه اینها در یک روز کار است".

What does it mean: "It's all in a day's work"?

به چه معناست: "این همه در یک روز کار است"؟

I heard one person say: "'All in a day's work' means easy."

از یک نفر شنیدم که گفت: "همه کار در روز" یعنی آسان."

That's not quite correct.

این کاملا درست نیست.

So, if you ever see that person, you should think carefully what they're saying.

بنابراین، اگر زمانی آن شخص را دیدید، باید با دقت فکر کنید که چه می‌گوید.

It means that there's a job that's a usual job in my work which is actually quite difficult

این بدان معناست که شغلی وجود دارد که یک شغل معمولی در کار من است که در واقع بسیار دشوار

or unpleasant.

یا ناخوشایند است.

I don't...

نمی‌دانم

You know, so anybody else would go: "Ugh".

... می‌دانی، پس هر کس دیگری می‌گوید: "اوه".

So, when you're a garbageman, okay?

خب، وقتی زباله گردی، باشه؟

You pick up garbage - sometimes it has dirty nappies.

زباله ها را جمع می کنید - گاهی اوقات پوشک های کثیف دارد.

It means little babies have went poo-poo and pee-pee in this, and you got to pick it up

این بدان معناست که بچه‌های کوچولو در این کار پو و پی می‌کنند، و شما باید آن را

and throw it in the truck.

بردارید و در کامیون بیندازید.

And I go: "Oh, geez, oh, god, man.

و من می گویم: "اوه، اوه، اوه، خدا، مرد.

Oh!

اوه!

I'd kill myself if I had to do that."

اگر مجبور بودم این کار را بکنم، خودم را می کشم."

You go: "Hey, dude.

تو برو: "هی رفیق

It's all in a day's work.

. همه اینا تو کار یک روزه.

It's just what I do."

این کاریه که من انجام میدم."

It doesn't mean it's easy; it means it's a regular task or a regular thing I got to do

این بدان معنا نیست که آسان است. این بدان معناست که این یک کار معمولی یا یک کار معمولی است که باید

every day.

هر روز انجام دهم.

It's just in my day.

فقط در روزگار من است.

Okay?

باشه؟

Sometimes you have a stupid boss.

گاهی اوقات شما یک رئیس احمق دارید.

Yeah, you got a stupid boss and you got to look at the boss every day, and you go: "[Laughs]

آره، شما یک رئیس احمق دارید و باید هر روز به رئیس نگاه کنید، و می‌روید: "[می‌خندد

It's all in a day's work.

] همه چیز در کار یک روزه است.

It's all in a day's work."

It's an unpleasant task or an unpleasant thing to do.

این یک کار ناخوشایند یا یک کار ناخوشایند است.

By the way, the word "task" means job.

به هر حال، کلمه "وظیفه" به معنای شغل است.

It means something that you have to do.

یعنی کاری که باید انجام بدی

Okay?

باشه؟

It's not: "I have a task" meaning I'm working for somebody, they're paying me.

این نیست: "من وظیفه دارم" یعنی من برای کسی کار می کنم ، آنها به من پول می دهند.

"I have a task", it means I have some work that I must do.

«من تکلیفی دارم» یعنی کاری دارم که باید انجام دهم.

Like, cleaning your dishes is a task.

مثلاً تمیز کردن ظروف یک وظیفه است.

Right?

درست؟

It's not a job; it's a task.

این یک شغل نیست؛ این یک وظیفه است

You don't get paid to do it.

برای انجام آن پولی دریافت نمی کنید.

All right?

خیلی خوب؟

Cleaning your toilet is a task you have to do.

تمیز کردن توالت کاری است که باید انجام دهید.

Well, we've got that out of the way.

خوب، ما آن را از سر راه برداشته ایم.

I have one over here.

من اینجا یکی دارم

I couldn't fit it in-sorry-but it's up here: "Pull out all the stops".

نمی‌توانم آن را جا بدهم، متأسفم، اما اینجاست: "تمام ایستگاه‌ها را بیرون بکش".

Notice with an "all-nighter" we had to stay up all night to do the work.

توجه داشته باشید که با یک "تمام شب" باید تمام شب را بیدار می ماندیم تا کار را انجام دهیم.

"All in a day's work", it means: "Hey, this may not be a good thing or it may be difficult,

"همه در یک روز کار"، به این معنی است: "هی، این ممکن است چیز خوبی نباشد یا ممکن است دشوار باشد،

but it's part of the job; you just got to do it."

اما بخشی از کار است، شما فقط باید آن را انجام دهید."

All right?

خیلی خوب؟

All is done in the day.

همه چیز در روز انجام می شود.

When "you pull out all the stops", this means to put your heart and your mind, everything

وقتی «تمام راه‌ها را بیرون می‌کشی»، به این معنی است که قلب و ذهن خود، همه چیز

into something - everything.

را در چیزی – همه چیز قرار می‌دهی.

You want to put everything in there to get a result.

شما می خواهید همه چیز را در آنجا بگذارید تا به نتیجه برسید.

Okay?

باشه؟

So: "I want to meet a pretty girl."

بنابراین: "من می خواهم با یک دختر زیبا آشنا شوم."

You know, she's like walking down the street, she's really cute and I want to meet her,

میدونی، اون مثل اینه که تو خیابون راه میره، واقعا نازه و من میخوام باهاش ​​ملاقات کنم،

and I go: "Pull out all the stops, man.

و میرم: "تمام ایستگاه ها رو بیرون بکش مرد

I'm going to get my car clean.

. من میرم ماشینم رو تمیز کنم

My car.

. ماشینم.

Get my hair cut.

موهامو کوتاه کن.

Get some new shoes.

چند کفش جدید بگیر

Get some pants, got a shirt.

. شلوار بگیر، یک پیراهن بگیر.

I'm going to pull out all the stops.

من همه راه‌ها را بیرون می‌آورم.

Got the tie on.

کراوات را در

Okay, I'm ready.

می‌آورم. باشه، من آماده‌ام.

I'm pulling out all the stops.

دارم همه راه‌ها را بیرون می‌آورم.

She's getting the good stuff.

I even got the suspenders.

من حتی

Look, got suspenders.

آویزها را هم گرفتم.

Yeah.

Pulling all the stops out."

You're like: "Whoa."

شما مانند: "اوه."

I'd be like: "I have to do everything."

من می خواهم بگویم: "من باید همه چیز را انجام دهم."

You will do everything you can to get this person.

شما برای به دست آوردن این شخص هر کاری می توانید انجام دهید .

Okay?

باشه؟

So, you pull out all the stops.

بنابراین، شما تمام راه ها را کنار می گذارید.

At a job interview, you're like: "I went to the best schools.

در یک مصاحبه شغلی، شما چنین می گویید: "من به بهترین مدارس

I know the best people.

رفتم. من بهترین مردم را

I know the best people.

می شناسم. بهترین افراد را

I know the most terrific people."

می شناسم. من عالی ترین افراد را می شناسم."

Okay?

باشه؟

Pulling out all the stops at all times.

بیرون کشیدن تمام ایستگاه ها در همه زمان ها.

You shouldn't do it all time.

شما نباید همیشه این کار را انجام دهید.

If it's once in a while, it's okay; but otherwise, it's hard to, you know, take and understand

اگر هر چند وقت یکبار باشد، اشکالی ندارد. اما در غیر این صورت، درک و درک

Donald.

دونالد سخت است.

Next, the last one.

بعد، آخرین.

Now we've done mental state-dah-dah-dah-I want to work out to chaos; when things go

اکنون ما وضعیت ذهنی را انجام داده‌ایم-داه-داه-داه-من می‌خواهم برای هرج و مرج تلاش کنم. وقتی همه چیز

crazy.

دیوانه می شود

Remember when it says: "complete" or "whole"?

به یاد دارید وقتی می گوید: "کامل" یا "کل"؟

That means the whole thing; all of it.

یعنی همه چیز. همه اش.

Okay?

باشه؟

A "free-for-all".

یک "رایگان برای همه".

Some of you right now are going: "Free, like the lesson you're teaching."

برخی از شما در حال حاضر می روید: "رایگان، مانند درسی که تدریس می کنید."

I go: Yes, this lesson is free for all, but this is not "free-for-all".

می روم: بله، این درس برای همه رایگان است، اما این "رایگان برای همه" نیست.

A "free-for-all" is, like, a fight.

"رایگان برای همه" مانند یک مبارزه است.

It means there is no rules; it just goes crazy.

یعنی هیچ قانونی وجود ندارد. فقط دیوانه می شود

Okay?

باشه؟

In Canada we have...

تو کانادا داریم...

What's it called again?

دوباره اسمش چیه؟

It's Boxing Day sales.

فروش روز باکس است.

Oh, no, no, no.

اوه، نه، نه، نه.

Let's talk about America - they have Black Friday sales.

بیایید در مورد آمریکا صحبت کنیم - آنها فروش جمعه سیاه دارند.

Once you're done this video, go watch Black Friday sales in America; happens in November.

وقتی این ویدیو را تمام کردید، به تماشای فروش جمعه سیاه در آمریکا بروید. در ماه نوامبر اتفاق می افتد.

Then what I want you to do is come back, and I want you to watch our video or my video

سپس کاری که از شما می‌خواهم انجام دهید این است که برگردید، و می‌خواهم ویدیوی ما یا ویدیوی من را

here, and when you watch it, I want you to look at what a free-for-all looks like.

اینجا تماشا کنید، و وقتی آن را تماشا کردید، می‌خواهم نگاهی به ظاهر رایگان برای همه داشته باشید.

You'll see people grabbing, hitting each other - all to buy a pair of shoes.

مردم را می‌بینید که همدیگر را می‌گیرند، همدیگر را می‌زنند - همه برای خرید یک جفت کفش.

It's a free-for-all.

این یک برنامه رایگان برای همه است.

There are no rules; it's crazy.

مقرراتی در کار نیست؛ این دیوانه است

Okay?

باشه؟

So, it may be free for all, but it's not a free-for-all, here.

بنابراین، ممکن است برای همه رایگان باشد، اما در اینجا رایگان برای همه نیست.

There are rules, and there are hyphens, so I'm going to put them in there.

قوانین وجود دارد، و خط فاصله وجود دارد، بنابراین من آنها را در آنجا قرار خواهم داد.

Okay?

باشه؟

So, when it's...

بنابراین، وقتی ...

When there's crazy and it's just madness, you go: "It's a free-for-all in here."

وقتی دیوانه است و فقط دیوانگی است، می گویید: "اینجا برای همه رایگان است."

No rules.

بدون قوانین.

Now, the next one is: "all hell broke loose".

حال، مورد بعدی این است: "همه جهنم شکست".

And you might go: "Well, aren't they the same?"

و ممکن است بگویید: "خب، آیا آنها یکسان نیستند؟"

Because it says: "suddenly".

زیرا می گوید: «ناگهان».

But when all hell broke loose...

اما وقتی همه جهنم از بین رفت

A "free-for-all" means, like, you could probably see this happening.

... "رایگان برای همه" به این معنی است که احتمالاً می توانید این اتفاق را ببینید.

When "all hell breaks loose", it's sudden; it just: "Boom!" from nowhere.

هنگامی که "همه جهنم شکسته می شود"، ناگهانی است. فقط: "بوم!" از هیچ کجا.

And, you know, and people are talking and everything is going on, and then the bomb

و، می دانید، و مردم دارند صحبت می کنند و همه چیز در جریان است، و سپس بمب

went off, and all hell broke loose.

منفجر شد، و تمام جهنم شکست.

It was sudden change of craziness or madness.

تغییر ناگهانی دیوانگی یا جنون بود.

So, they're similar but not exactly the same.

بنابراین، آنها شبیه هستند اما دقیقاً یکسان نیستند.

When you say: "all hell broke loose", completely everything changed but it happened in an instant;

وقتی می گویید: "همه جهنم شکست"، همه چیز کاملاً تغییر کرد، اما در یک لحظه اتفاق افتاد.

when it was a "free-for-all", maybe there was a slow fight, like one person punched

زمانی که "آزاد برای همه" بود، شاید یک دعوای کند وجود داشت، مثل اینکه یک نفر به

another one.

دیگری مشت زد.

Because usually, honestly, we use "free-for-all" for fighting, but if there was a "free-for-all"

چون معمولاً صادقانه از "رایگان برای همه" برای دعوا استفاده می کنیم، اما اگر "رایگان برای همه"

in the bar, the drinks were not free for everybody.

در بار وجود داشت، نوشیدنی ها برای همه رایگان نبود.

All of a sudden people in the bar started fighting; one person hit one person, that

ناگهان افراد داخل بار شروع به دعوا کردند. یک نفر یک نفر را زد، آن

person got hit, and went: "What?"

نفر زد و گفت: چی؟

Hit that person, and then all of a sudden the whole bar is fighting and kicking.

آن شخص را بزنید، و ناگهان تمام میله در حال دعوا و لگد زدن است.

It was a free-for-all.

این یک برنامه رایگان برای همه بود.

So, you might say: "All hell broke loose, and there was a free-for-all."

بنابراین، شما ممکن است بگویید: "همه جهنم شکست، و برای همه رایگان بود."

What?

چی؟

You can put them together: Suddenly it went crazy and there were no rules; people were

می توانید آنها را کنار هم بگذارید: ناگهان دیوانه شد و هیچ قانونی وجود نداشت. مردم

fighting.

دعوا می کردند

Cool.

سرد.

See?

دیدن؟

That's what you get when you learn English properly; it's what natives would say.

این چیزی است که وقتی انگلیسی را به درستی یاد می گیرید به دست می آورید . این چیزی است که بومیان می گویند.

So, we've taken the idea of as much as possible, or complete or whole, and I've shown you how

بنابراین، ما ایده تا حد امکان، یا کامل یا کامل را در نظر گرفته‌ایم، و به شما نشان داده‌ام که چگونه

in each case this is true.

در هر مورد این درست است.

Complete, like an "all-nighter"; it took the whole night, the complete night.

کامل، مانند یک "تمام شب"؛ تمام شب طول کشید، شب کامل.

Right?

درست؟

"All in a day's work", when you take the whole day, that's what has to be done in the day.

«همه در یک روز کار»، وقتی کل روز را در نظر بگیرید ، این همان کاری است که باید در روز انجام شود.

Okay?

باشه؟

"Pull out all the stops" - as much as possible, you do everything you can.

"تمام ایستگاه ها را بیرون بکش" - تا آنجا که ممکن است، هر کاری که می توانید انجام می دهید.

"All hell broke loose", right?

"همه جهنم شکست، درست است؟"

Complete chaos or madness.

هرج و مرج یا جنون کامل.

And a "free-for-all", the same thing.

و "رایگان برای همه"، همان.

So we notice how "all" and its meaning can be used in these idioms, and it changes the...

بنابراین متوجه می‌شویم که چگونه «همه» و معنای آن را می‌توان در این اصطلاحات به کار برد، و ساختار... The... را تغییر

The...

The structure so that you can get a fuller meaning.

می‌دهد تا بتوانید معنای کامل‌تری دریافت کنید .

Right?

درست؟

You like that?

شما آن را دوست دارید؟

I do, too.

من هم همینطور.

But, of course, you know what we have to do, right?

اما، البته، شما می دانید که ما باید چه کار کنیم، درست است؟

I have to test to make sure you really got it, so we'll do our test.

من باید آزمایش کنم تا مطمئن شوم که شما واقعاً آن را دریافت کرده اید، بنابراین ما آزمایش خود را انجام می دهیم.

I'll give you a bonus and some homework.

من به شما یک جایزه و مقداری تکلیف می دهم.

And yeah, we'll do it right now.

و بله، همین الان این کار را انجام خواهیم داد.

Are you ready?

اماده ای؟

[Snaps] Okay.

[عکس می گیرد] باشه.

So, once again, it is our time to do our little test to make sure you understand all that

بنابراین، یک بار دیگر، زمان آن فرا رسیده است که آزمون کوچک خود را انجام دهیم تا مطمئن شویم همه آنچه

I have taught you.

را که به شما آموخته ام متوجه شده اید.

See?

دیدن؟

I used "all".

من از "همه" استفاده کردم.

Okay, so let's go to the board and look.

خوب، پس بیایید به تابلو برویم و نگاه کنیم.

"Chan was very worried and disturbed when he woke up.

"چان وقتی از خواب بیدار شد بسیار نگران و پریشان بود.

He believed there had been a big earthquake in China where his best friend Mr. E was staying.

او معتقد بود که یک زلزله بزرگ در چین رخ داده است که بهترین دوستش آقای E در آنجا اقامت داشته است.

Chan thought: 'Based on what I know, Mr. E could be seriously hurt.'

چان فکر کرد: "بر اساس آنچه من می دانم، آقای E ممکن است به شدت آسیب ببیند. '

He knew that there would be a sudden...

او می‌دانست که ناگهانی اتفاق می‌افتد

There would be sudden chaos if the earthquake were bad enough.

... اگر زلزله به اندازه کافی بد باشد، هرج و مرج ناگهانی به وجود می‌آید .

He did everything possible to contact Mr. E. Then he suddenly woke up and realized it

او تمام تلاش ممکن را کرد تا با آقای E تماس بگیرد . سپس ناگهان از خواب بیدار شد و متوجه شد که

was only his imagination."

این فقط تخیل او بوده است.

It's not a bad story, but we can do better.

داستان بدی نیست، اما می‌توانیم بهتر عمل کنیم.

And the first thing we can do to do better is to underline or outline what needs to be

و اولین کاری که می‌توانیم برای انجام بهتر انجام دهیم این است که زیر خط بکشیم یا خطوط کلی آنچه را باید

changed, and what idioms... "all" idioms or idioms with "all" we can use to change it.

تغییر دهیم، و چه اصطلاحاتی را ... اصطلاحات «همه» یا اصطلاحات با «همه» می‌توانیم برای تغییر آن استفاده کنیم.

So, what I want you to do is...

بنابراین، کاری که من از شما می خواهم این است که...

I'm going to wait a second.

یک ثانیه صبر می کنم.

Those of you guys who, you know, you think you pretty well got it, I want you to underline

آن دسته از شما که، می دانید، فکر می کنید به خوبی آن را درک کرده اید، می خواهم به

quickly the points that you think should be changed.

سرعت زیر نکاتی که فکر می کنید باید تغییر کنند، خط بکشید.

And by the time I'm done speaking, you should be able...

و تا زمانی که صحبتم تمام شود، شما باید بتوانید...

You'll be done, and then we can check to see how well you did it.

کارتان تمام می شود، و سپس می توانیم بررسی کنیم که چقدر خوب این کار را انجام داده اید.

Okay?

باشه؟

Give you a second or two.

یک یا دو ثانیه به شما فرصت دهید.

Now, you can always fast-forward this video to the next part if you've already done this,

اکنون، اگر قبلاً این کار را انجام داده‌اید، همیشه می‌توانید این ویدیو را به قسمت بعدی فوروارد کنید،

because I'm about to start now.

زیرا من اکنون شروع می‌کنم.

Okay, good.

باشه خوبه

So: "Chan was very worried and disturbed"-I'm going to say right here we learned an "all"

بنابراین: "چان بسیار نگران و مضطرب بود" - می خواهم بگویم که ما یک اصطلاح "همه" را برای آن شخص یاد گرفتیم -

idiom for that one-"when he woke up.

"وقتی از خواب بیدار شد.

He believed there had been a big earthquake in China".

او معتقد بود که یک زلزله بزرگ در چین رخ داده است".

That's okay. "...where his best friend Mr E. was staying.

اشکالی ندارد. "...جایی که بهترین دوستش آقای E. در آنجا اقامت داشت.

Chan thought: 'Based on what I know'", okay, there.

چان فکر کرد: "بر اساس آنچه می دانم""، خوب، آنجا.

"Mr. E could be seriously hurt.

"آقای E ممکن است به شدت آسیب

He knew there would be sudden chaos if the earthquake were bad enough.

ببیند. او می دانست که اگر زلزله به اندازه کافی بد باشد، هرج و مرج ناگهانی به وجود می آید .

He did everything possible to contact Mr. E." Okay.

او هر کاری که ممکن بود برای تماس با آقای E انجام داد." باشه.

"And then he suddenly woke up and realized it was just his imagination."

و سپس ناگهان از خواب بیدار شد و متوجه شد که این فقط تخیل او بوده است.

Okay.

باشه.

So, we've got one, two, three, four, and five things to look at.

بنابراین، ما باید به یک، دو، سه، چهار و پنج چیز نگاه کنیم.

Okay?

باشه؟

Now, "worried and disturbed", we...

حالا، «نگران و پریشان»، ما...

We have an idiom for that.

یک اصطلاح برای آن داریم.

We have one for: "based on what I know", "sudden chaos", "did everything possible to contact

ما یکی برای: "بر اساس آنچه می دانم"، " هرج و مرج ناگهانی"، "هر کاری که ممکن بود برای تماس با

Mr. E", and "his imagination".

آقای E انجام دادم" و "تخیل او" داریم.

I'm going to give you a couple of seconds to figure out or think.

من به شما چند ثانیه فرصت می دهم تا بفهمید یا فکر کنید.

Go over your list.

فهرست خود را مرور کنید.

You can rewind the video right now, go back to the first screen and you'll see all the

می‌توانید همین حالا ویدیو را به عقب برگردانید، به صفحه اول بازگردید و همه

ones I point out or indicated which would be appropriate substitutions for what's on

مواردی را که به آنها اشاره یا نشان داده‌ام می‌بینید که جایگزین‌های مناسبی برای آنچه

the board.

روی تخته است می‌باشند.

Now, there might be a word "chaos" - if you don't know what "chaos" means, it means when

حالا، ممکن است یک کلمه "آشوب" وجود داشته باشد - اگر نمی دانید "آشوب" به چه معناست، به این معنی است که

things are not organized; it's just crazy.

همه چیز سازماندهی نشده باشد. این فقط دیوانه است

It could be madness.

میتونه جنون باشه

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

Good job.

آفرین.

So, let's take a look at the board and see what we're going to do here.

بنابراین، بیایید نگاهی به تابلو بیندازیم و ببینیم که در اینجا قرار است چه کاری انجام دهیم.

Let's do the first one: "He was very worried and disturbed".

بیایید مورد اول را انجام دهیم: "او بسیار نگران و پریشان بود".

I'm going to erase that because we don't need this at all.

من آن را پاک می کنم زیرا ما اصلاً به این نیاز نداریم .

And you might remember something.

و ممکن است چیزی را به خاطر بسپارید.

I did an Elvis impersonation, if you know what Elvis is - a singer from America.

من جعل هویت الویس انجام دادم، اگر می دانید الویس چیست - خواننده ای از آمریکا.

"Oh, thank you.

"اوه، متشکرم.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

Elvis.

الویس.

I'm Elvis.

من الویس هستم.

I'm all shook up.

من همه چیز را تکان دادم.

Yeah, baby.

آره، عزیزم.

I'm all shook up."

من همه چیز را تکان دادم."

It goes...

می رود...

You're going to go on YouTube and go: "Elvis Presley.

شما می روید روی یوتیوب و می روید: "الویس پریسلی.

He doesn't look anything like James."

او هیچ شباهتی به جیمز ندارد."

He doesn't, okay?

او نمی کند، باشه؟

So: "...was all shook up".

پس: «...همه تکان خوردند».

"Chan was all shook up when he woke up."

"چان وقتی از خواب بیدار شد، کاملاً تکان خورده بود."

Remember?

یاد آوردن؟

He was disturbed.

او مزاحم شد.

He was like: "Ah!"

او می گفت: "آه!"

It was like he had a nightmare.

انگار کابوس دیده بود.

"He believed there had been a big earthquake in China"-Chan's from China-"where his best

"او معتقد بود یک زلزله بزرگ در چین رخ داده است" - چان از چین - "جایی که بهترین

friend Mr. E was staying.

دوستش آقای E در آنجا اقامت داشت.

Chan thought: 'Based on what I know...'"

چان فکر کرد: "بر اساس آنچه من می دانم ...""

What's another word...?

کلمه دیگری چیست ...؟

Way of saying: "Based on what I know"?

روش گفتن: «بر اساس آنچه می دانم»؟

"For all I know".

"تا جایی که می دانم".

Remember?

یاد آوردن؟

"For all I know", and that means based on the information I have, I think this might

"با تمام آنچه می دانم"، و این بدان معناست که بر اساس اطلاعاتی که دارم، فکر می کنم این ممکن

be...

است...

This could be true.

این می تواند درست باشد.

Right?

درست؟

"For all I know this could be true", so we've got that one.

"با همه چیز من می دانم که این می تواند درست باشد"، بنابراین ما آن یکی را داریم.

Next one: "For all I know Mr. E could be seriously hurt."

مورد بعدی: "با همه چیز من می دانم که آقای E ممکن است به شدت آسیب ببیند."

Okay.

باشه.

"He knew there would be sudden chaos".

"او می دانست که هرج و مرج ناگهانی وجود خواهد داشت."

"Sudden chaos", what's another way of saying there?

«آشوب ناگهانی»، چه راه دیگری برای گفتن وجود دارد؟

"He knew that", look at all these words we have to get rid of.

"او این را می دانست"، به همه این کلمات نگاه کنید که باید از آنها خلاص شویم.

Whoosh.

هووش

So many go.

خیلی ها می روند.

"...that all hell would break loose".

"...که تمام جهنم از بین خواهد رفت".

"He knew that all hell would break loose if the earthquake were bad enough."

او می‌دانست که اگر زلزله به اندازه کافی بد باشد، جهنم از بین می‌رود.»

Do you remember what we talked about "all hell breaking loose"?

آیا یادتان هست که در مورد «شکستن همه جهنم ها» چه صحبت کردیم ؟

It's sudden, and there's craziness; no organization, no rules.

این ناگهانی است، و دیوانگی وجود دارد. بدون سازمان، بدون قوانین

Just: Boom - madness.

فقط: بوم - جنون.

So, then he thought that would happen if it was bad enough.

بنابراین، پس فکر کرد که اگر به اندازه کافی بد باشد این اتفاق می افتد.

Now, what's the next one we have?

حالا، مورد بعدی ما چیست؟

"He did everything possible to contact Mr. E." Well, we're going to look at that one.

او تمام تلاش خود را برای تماس با آقای E انجام داد. خوب، ما قصد داریم به آن یکی نگاه کنیم.

Okay?

باشه؟

So we're going to put something back there.

بنابراین ما می خواهیم چیزی را در آنجا قرار دهیم.

"But he"...

"اما اون"...

"Stop".

"ایست کن".

I put "spot", and I meant "stop".

من "نقطه" را گذاشتم و منظورم "توقف" بود.

I didn't need to put this part out; I'll put the "contact".

من نیازی به گذاشتن این قسمت نداشتم. من "تماس" را قرار می دهم .

So: "He pulled out all the stops to contact Mr. E." Remember when you pulled out all the

بنابراین: "او همه راه ها را برای تماس با آقای E بیرون کشید." به یاد دارید زمانی که تمام

spots?

نقاط را بیرون کشیدید؟

It means to do as much as you possibly can.

به این معنی است که تا جایی که ممکن است انجام دهید.

Everything you can do to do something.

هر کاری که می توانید برای انجام کاری انجام دهید.

Right?

درست؟

Put all your energy, your mind, and your heart, and your soul into something.

تمام انرژی، ذهن، قلب و روح خود را برای چیزی بگذارید.

And the last one.

و آخرین مورد.

Another way for saying: "his imagination" is...

یک راه دیگر برای گفتن: «خیال او» این است که...

Sorry.

ببخشید.

Now, sometimes people say "mind".

حالا گاهی مردم می گویند «عقل».

I put: "...all in his head".

گذاشتم: «...همه تو سرش».

I'm going to put "mind" there, because sometimes people say "mind".

می خواهم «ذهن» را آنجا بگذارم، چون گاهی مردم می گویند «ذهن».

It's all in your mind; it's all in your head.

همه اینها در ذهن شماست. این همه در سر شماست

So: "...it was all in his head".

پس: «...همه در سرش بود».

So, now we read the story here and it changes to: "Chan was all shook up when he woke up.

بنابراین، اکنون داستان را در اینجا می‌خوانیم و به این صورت تغییر می‌کند: "چان وقتی از خواب بیدار شد، کاملاً تکان خورده بود.

He believed that there had been a big earthquake in China where his best friend Mr. E was staying.

او معتقد بود که یک زلزله بزرگ در چین رخ داده است که بهترین دوستش آقای E در آنجا اقامت داشته است.

Chan thought: 'For all I know Mr. E could be seriously hurt.'

چان فکر کرد: "برای تنها چیزی که می دانم آقای E ممکن است به شدت آسیب ببیند.

He knew that all hell would break loose if the earthquake were bad enough.

او می‌دانست که اگر زلزله به اندازه کافی بد باشد

He pulled out all the stops to contact Mr. E. Then he suddenly woke up and realized that

، همه جهنم‌ها از بین می‌رود. او تمام راه‌های ارتباطی با آقای E را کشید. سپس ناگهان از خواب بیدار شد و متوجه شد که

it was all in his head."

همه چیز در سرش است.»

So, basically, he was in a dream, having a dream.

بنابراین، اساساً او در خواب بود و رویا می دید.

A lucid dream.

یک رویای شفاف

[Laughs] A lucid dream - that's another tale for another language lesson.

[می خندد] یک رویای روشن - این داستان دیگری برای درس زبان دیگر است.

Maybe we could do one on dreaming and the states of dreaming.

شاید بتوانیم در مورد رویا و حالت رویا دیدن انجام دهیم.

You might like that.

شما ممکن است آن را دوست داشته باشید.

Yes, you would.

بله، شما.

Anyway, before I go, I have to do the bonus as per usual and then I want to give you your

به هر حال قبل از رفتن من باید طبق معمول پاداش را انجام دهم و بعد می خواهم تکالیف شما را به شما بدهم

homework.

.

Don't you feel like you're in school?

آیا احساس نمی کنید که در مدرسه هستید؟

And then you're probably going: "Yeah, because I hate you just like I hate my real teacher."

و بعد احتمالاً می‌گویید: "آره، چون من از شما متنفرم همانطور که از معلم واقعی خود متنفرم."

[Laughs] Anyway.

[می خندد] به هر حال.

Okay.

باشه.

So: "to give your all" is similar to "pull out all the stops".

بنابراین: «همه چیز را دادن» شبیه به «همه چیزها را بیرون بکش».

It means to...

یعنی اینکه... تمام

To do your best.

تلاشت را بکن.

When you give your all, you give everything you have; you do your best.

وقتی همه چیز خود را می دهید، هر چه دارید می دهید. شما تمام تلاش خود را می کنید

And you remember the diagram of complete and whole, and as much as possible - that's where

و نمودار کامل و کامل را به خاطر می آورید و تا حد امکان - اینجاست

that comes in.

که وارد می شود.

Do you remember Mr. E said he was "all ears", and I had that thing...?

آیا یادتان هست که آقای E گفت او "همه گوش" است و من آن چیز را داشتم ...؟

Funny thing?

چیز خنده دار؟

Well, those are his ears.

خوب، این گوش های او هستند.

It means: "I'm completely listening".

یعنی: «کاملاً گوش می کنم».

So, once again, completely.

بنابراین، یک بار دیگر، به طور کامل.

"I'm all ears.

"من همه گوش هستم.

I'm focused.

من متمرکز هستم.

I'm completely focused on you.

من کاملاً روی شما متمرکز

I'm listening."

هستم. دارم گوش می دهم."

Okay?

باشه؟

"Don't put all your eggs in one basket".

"همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار ندهید".

"Don't put all your eggs in one basket" means if you put everything you have in one area,

"همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار ندهید" به این معنی است که اگر هر چیزی را که دارید در یک منطقه قرار دهید،

it could be lost or destroyed, or you risk losing everything.

ممکن است از بین برود یا از بین برود، یا در خطر از دست دادن همه چیز هستید.

Now, you can imagine having a...

حالا، می‌توانید تصور کنید که یک

Say, a big glass bowl on the edge of the table-okay?-and you put all your eggs in it, and then somebody

کاسه شیشه‌ای بزرگ روی لبه میز داشته باشید-خوبه؟ -و همه تخم‌مرغ‌هایتان را در آن قرار دهید، و بعد کسی

bumps by.

با هم برخورد می‌کند.

Well, all those eggs are going to go on the floor, or crack and be gone forever, so it

خب، همه آن تخم‌ها روی زمین می‌روند، یا می‌ترکند و برای همیشه از بین می‌روند، پس

might be better to put some eggs in one glass over here and over here, so if one gets destroyed

شاید بهتر باشد چند تخم‌مرغ را در یک لیوان اینجا و اینجا قرار دهید، بنابراین اگر یکی از بین

you still have something left.

برود، هنوز چیزی باقی می‌ماند.

We usually talk about this when...

ما معمولاً در مورد این موضوع صحبت می کنیم که ...

In business, when businesspeople say: "Don't put all your money in one place.

در تجارت، زمانی که تاجران می گویند: " همه پول خود را در یک مکان قرار

You could lose all of the money."

ندهید. ممکن است همه پول را از دست بدهید."

It's better to spread it out and spread out the risk.

بهتر است آن را پخش کنید و خطر را گسترش دهید .

That's what this means: Spread out the risk.

این به معنای این است: خطر را گسترش دهید.

And "risk" means to put something in a position that it could be lost and you won't get it

و «ریسک» یعنی چیزی را در موقعیتی قرار دهید که ممکن است از دست برود و

again.

دیگر به آن نخواهید رسید.

All right?

خیلی خوب؟

And: "All yours".

و: «همه مال تو».

Ah, I like this one.

آه، من این یکی را دوست دارم.

L'amour.

عشق

When someone says: "I'm all yours", in romantic senses, it means: "I love you.

وقتی کسی می گوید: "من همه مال تو هستم" به معنای عاشقانه به این معنی است: "دوستت دارم. هر

Do with me what you will.

کاری که می خواهی با من انجام بده.

I'm all yours.

من همه مال تو هستم.

Completely yours."

کاملاً مال تو."

Or in a more friendship thing, if someone says they're busy working and they get up

یا در مورد دوستی بیشتر، اگر یکی بگوید مشغول کار هستم و

from the table, and go: "Okay, I'm done.

از سر میز بلند شود و بگوید: "باشه،

I'm all yours."

تمام شد، من همه مال تو هستم."

It means: Now, whatever you need, I'm here to help you with.

یعنی: حالا، هر چه نیاز داری، من اینجا هستم تا به تو کمک کنم.

All right?

خیلی خوب؟

So, you could say: "All yours".

بنابراین، می توانید بگویید: "همه مال شما".

Or you can offer...

یا می توانید پیشنهاد دهید...

Imagine...

تصور کنید...

I did imagine this.

من این را تصور کردم.

Somebody gets keys to a brand new Porsche, 2018, and goes: "Hey, this baby is all yours."

یکی کلیدهای یک پورشه جدید، 2018 را می گیرد و می گوید: "هی، این بچه همه مال توست."

Throws you the keys, it belongs to you completely.

کلیدها را به شما می اندازد، کاملاً متعلق به شماست.

Yeah, just like I do and so does engVid - it's yours; we're here because you're here.

بله، درست مثل من و engVid هم همینطور - این مال شماست. ما اینجا هستیم چون تو اینجایی

Anyway, before I wrap up with this, I just want to say your homework is: Write a story-this

به هر حال، قبل از پایان دادن به این موضوع، فقط می‌خواهم بگویم تکلیف شما این است: یک داستان بنویسید - این

is cool-about a big exam that you have to take at school.

یک امتحان بزرگ است که باید در مدرسه شرکت کنید.

Okay?

باشه؟

I want you to include a party, I want you to include a fight, and I want you to include

من از شما می خواهم یک مهمانی، من از شما می خواهم یک دعوا را در نظر بگیرید، و من از شما می خواهم

working all night.

که تمام شب کار کردن را شامل شود.

I said: "fight" and "night" because they rhymed.

گفتم: «جنگ» و «شب» چون قافیه کردند.

Yeah, okay, it's kind hokey.

بله، خوب، این یک هوکی مهربان است.

Kind of bad.

یه جورایی بد

Kind of bad.

یه جورایی بد

But yeah, try to do that, like: "There was a free-for-all going on, and then we had to

اما بله، سعی کنید این کار را انجام دهید، مانند: " یک مسابقه رایگان برای همه در جریان بود، و سپس ما مجبور شدیم

pull an all-nighter".

یک شب تمام وقت بکشیم".

You know, all of that.

میدونی همه اینا

So you can just play with the language.

بنابراین شما فقط می توانید با زبان بازی کنید.

The beauty of language is you can play with it and make it all yours.

زیبایی زبان در این است که می توانی با آن بازی کنی و همه آن را مال خودت کنی.

Right?

درست؟

Cool.

سرد.

Anyway, so I'm going to let you go, but before I do what I want you to do is go to engVid,

به هر حال، من شما را رها می کنم، اما قبل از اینکه کاری را که می خواهم انجام دهید این است که به engVid بروید،

do your test.

آزمایش خود را انجام دهید.

Okay?

باشه؟

There's always a quiz there at www.engvid.com.

همیشه یک مسابقه در www.engvid.com وجود دارد.

And don't forget to subscribe.

و اشتراک را فراموش نکنید.

There's a little bell, ring my bell.

یه زنگ کوچولو هست، زنگ منو بزن

Ring it, and then any video I get comes straight to you.

زنگ بزن، و بعد هر ویدیویی که می‌گیرم مستقیماً برایت می‌آید.

Okay?

باشه؟

And as always, thank you very much.

و مثل همیشه خیلی ممنونم

Your...

شما...

Your participation in this little experiment is always appreciated and valued.

شرکت شما در این آزمایش کوچک همیشه قابل قدردانی و ارزش است.

You have a great night, or a great day, or a great afternoon - wherever you are, whenever

شما یک شب عالی، یا یک روز عالی، یا یک بعد از ظهر عالی دارید - هر کجا که هستید، هر زمان که

may.

ممکن است.

See you soon.

به زودی میبینمت.