How NOT to Learn English, part 2

"Hangover 2." Who would actually want to do a movie about another movie in a lesson? That's

"خماری 2." چه کسی واقعاً دوست دارد در یک درس فیلمی درباره فیلم دیگری بسازد؟ این

stupid.

احمقانه است.

"Hi. James from EngVid." Uh-oh. I was just reading in the paper. There was a movie called

"سلام. جیمز از EngVid." اوه اوه من فقط داشتم در روزنامه می خواندم. فیلمی بود به نام

"The Hangover." Go watch. It's kind of funny. They did a second movie called "The Hangover

«خماری». برو تماشا کن یه جورایی خنده داره آنها فیلم دومی به نام "خماری 2" را ساختند

2," and I thought it was a really dumb idea until I thought about what I'm doing today.

، و من فکر می کردم این ایده واقعا احمقانه ای بود تا اینکه به این فکر کردم که امروز چه کار می کنم.

I did a lesson before called "How Not to Learn English," and this is "How Not to Learn English

من قبلاً یک درسی به نام "چگونه انگلیسی یاد نگیریم" انجام دادم و این "چگونه انگلیسی را یاد

Part 2." Please forgive me, "Hangover" people, star of the movie.

نگیریم قسمت 2" است. اهالی "خماری" ستاره فیلم مرا ببخشید.

Once again, I went back to my classes, sat down. I was about to teach, and after I finished

یک بار دیگر به کلاس هایم برگشتم، نشستم. داشتم تدریس می کردم و بعد از اینکه

this lesson, I had one or two students go, "Teacher, very funny. That was a funny lesson."

این درس را تمام کردم، یکی دو دانش آموز رفتند، "استاد، خیلی بامزه بود، درس بامزه ای بود."

I thought, "Yeah, it was." I had this student. A new student came in the classroom, so I'm

فکر کردم: "آره همینطور بود." من این شاگرد را داشتم. یک دانش آموز جدید وارد کلاس شد، بنابراین من

about ready to teach. Well, imagine if I was about ready to teach you right now, and I

برای تدریس آماده هستم. خوب، تصور کنید اگر من در حال حاضر آماده بودم که به شما آموزش دهم و

said, "I would like to..." No pen. No pen. No pen. You'd go, "What? Dude, you're not

گفتم: "دوست دارم..." بدون قلم. بدون قلم بدون قلم می گفتی، "چی؟ رفیق، تو

prepared. How can you teach when you don't have your stuff?" Well, this is what happened.

آماده نیستی. وقتی وسایلت را نداری چطور می توانی درس بدهی؟" خب این اتفاق افتاد.

I had a student come in my classroom, sit down. Good-looking guy. No, good-looking.

شاگردی آمدم سر کلاسم، بشین. پسر خوش قیافه نه خوش قیافه

Superhero-like. Batman. Sat down, sitting up straight, looking at me with a steely

شبیه ابرقهرمانان بتمن نشست، صاف نشست و با لعاب فولادی به من نگاه کرد

glaze. That means very serious. Very serious look. "I'm ready to learn." Then there was

. یعنی خیلی جدی قیافه خیلی جدی "من برای یادگیری آماده هستم."

a problem. I said, "Okay, everybody, take out your pen and paper. I want you to write

بعد مشکلی پیش آمد. گفتم: "خوب، همه، قلم و کاغذ خود را بردارید، می خواهم

down..." He just looked at me. "Teacher." I go, "What?" "I have no pen. No paper." Honestly,

بنویسید..." او فقط به من نگاه کرد. "معلم." می روم "چی؟" "من قلم ندارم، کاغذ ندارم." راستش

I did this. I took him up. I took him to my boss, the guy who owns the company I work

من این کار را کردم. بلندش کردم او را نزد رئیسم بردم، مردی که صاحب شرکتی است که من در آن کار می کنم

for, and I made him go up to the boss, and I said, "Excuse me, sir. What kind of a business

، و او را وادار کردم که پیش رئیس برود و گفتم: "ببخشید قربان، این چه تجارتی

is this?" Of course, my boss was like, "Why are you asking?" I said, "I'm sorry. I'm confused.

است؟" البته رئیسم می گفت چرا می پرسی؟ گفتم ببخشید من گیج

I need to help my student. What kind of an institution do I work in?" My teacher, my

شدم باید به شاگردم کمک کنم در چه موسسه ای کار می کنم؟ معلمم

boss said, "A school." I go, "A school? A school? Excuse me, boss. Sorry to bother you

، رئیسم گفت: یک مدرسه. می گویم: "مدرسه؟ مدرسه؟ ببخشید رئیس. ببخشید که مزاحم شما می

because I know you're a busy man, but what type of things do you need in a school?" He

شوم چون می دانم که شما مرد شلوغی هستید، اما در مدرسه به چه چیزهایی نیاز دارید؟"

started to smile. He goes, "Well, I don't know. Pen, paper, books." I go, "Pen and paper?

شروع کرد به لبخند زدن. او می گوید: "خب، نمی دانم. خودکار، کاغذ، کتاب." می روم، "قلم و کاغذ؟

Oh, my gosh!" Okay, so in part two, in part one, I talked about the right attitude. What

اوه، خدای من!" خوب، پس در بخش دوم، در بخش اول، در مورد نگرش درست صحبت کردم.

is the right attitude to learning? If you want to not learn English, do these things.

نگرش صحیح به یادگیری چیست؟ اگر می خواهید انگلیسی یاد نگیرید، این کارها را انجام دهید.

Here, I'm going to give you some practical guides for coming to a classroom. If you follow

در اینجا، من قصد دارم چند راهنمای عملی برای آمدن به کلاس درس به شما ارائه کنم. اگر

these behaviors, you'll learn very well, but this lesson, of course, is how not to learn

این رفتارها را دنبال کنید، خیلی خوب یاد خواهید گرفت، اما این درس، البته، نحوه یادگیری

English. Try not to do what's in red. This is the bad thing, okay? We've got Mr. E. He's

زبان انگلیسی نیست. سعی کنید کاری را که قرمز است انجام ندهید. این چیز بد است، خوب؟ ما آقای E را داریم. او

a good student who wants to graduate from EngVidU. I could think of another word with

دانشجوی خوبی است که می خواهد از EngVidU فارغ التحصیل شود . می‌توانستم به کلمه دیگری با

"U" at the end of it, but that's besides the point. Sinister Snake, he's a bad student.

«U» در انتهای آن فکر کنم، اما این غیر از نکته است. Snister Snake، او دانش آموز بدی است.

Drinking beer, smoking cigarettes. Be careful of him. He will make you fail, okay? Not Mission

نوشیدن آبجو، کشیدن سیگار. مواظبش باش او باعث شکست شما می شود، باشه؟ ماموریت

Impossible, but this is your assignment. First thing, don't come prepared. What do I mean

غیرممکن نیست، اما این وظیفه شماست. اولین چیز، آماده نیایید. منظورم

by don't come prepared? Well, try not to bring these things. Pen, oh, sorry. See, I'm prepared.

از آمادگی نیامدن چیست؟ خب سعی کن این چیزا رو نیاورد. قلم، اوه، متاسفم. ببین من آماده ام

Pen, pencil, paper, don't bring those things. Who needs to write? Now, some of you go, "James,

قلم، مداد، کاغذ، این چیزها را نیاورید. چه کسی نیاز به نوشتن دارد؟ حالا برخی از شما می گویید "جیمز،

you're old. We don't use pen and paper. We have electronic media." I go, "Great. Then

تو پیر شدی، ما از قلم و کاغذ استفاده نمی کنیم ، ما رسانه های الکترونیکی داریم." من می گویم: "عالی. پس

don't bring this either. Don't bring a laptop, because you don't need to take notes. You're

این را هم نیاور. لپ تاپ نیاور، زیرا نیازی به یادداشت برداری نیست.

a genius, right? You know all this stuff. That's why you're going to school, right?"

تو نابغه ای، درست است؟ همه این چیزها را می دانی. به همین دلیل است که رفتن به مدرسه، درست است؟"

Okay. What's the other thing people fail to do when they come to class? Well, if they

باشه. کار دیگری که افراد وقتی به کلاس می آیند انجام نمی دهند چیست؟ خوب، اگر

do bring a pen and paper, they don't do this. The next thing they do is this. Don't do this.

قلم و کاغذ بیاورند، این کار را نمی کنند. کار بعدی که انجام می دهند این است. این کار را نکن

An English to English dictionary. I actually usually explain to students. I've got videos

فرهنگ لغت انگلیسی به انگلیسی. من در واقع معمولا برای دانش آموزان توضیح می دهم. من ویدیوهایی

where I say it over and over and over again. If you use an English to English dictionary,

دارم که بارها و بارها آن را می گویم. اگر از فرهنگ لغت انگلیسی به انگلیسی استفاده می کنید،

and I say dictionary, right? Dictionary, not electronic dictionary. Paper. Look, I'm putting

و من می گویم دیکشنری، درست است؟ دیکشنری، نه فرهنگ لغت الکترونیکی. کاغذ. ببینید، من

everything so there is no mistake. A paper English to English dictionary. You will learn

همه چیز را می گذارم تا اشتباهی نباشد. دیکشنری کاغذی انگلیسی به انگلیسی. شما به

English by accident. By trying to find one word, you have to look at other words, and

طور تصادفی انگلیسی یاد خواهید گرفت. با تلاش برای یافتن یک کلمه، باید به کلمات دیگر نگاه کنید، و

this goes in, believe it or not. Not the first time, but you'll use the dictionary a hundred,

چه باور داشته باشید چه نه، این کار وارد می شود. اولین بار نیست، اما صد، هزار بار از فرهنگ لغت استفاده می کنید

a thousand times, and words will come in, and you'll see how word families are formed.

و کلمات وارد می شوند و خواهید دید که چگونه خانواده های کلمات تشکیل می شوند.

If you look at our... We've got videos on Vocabulary Pyramid, where we explain how English

اگر به ... ما نگاه کنید، ما ویدیوهایی در مورد هرم واژگان داریم، که در آن توضیح می دهیم که چگونه زبان

has a base, and then we add on to it. You'll notice this, actually, when you go through

انگلیسی پایه دارد، و سپس به آن اضافه می کنیم. در واقع وقتی از فرهنگ لغت مرور می کنید متوجه این موضوع خواهید شد

the dictionary. Determined, predetermined, right? Indeterminate. You go, "Oh my gosh,

. تعیین شده، از پیش تعیین شده، درست است؟ نامشخص. تو برو، "اوه خدای من،

they're similar." It's like, "Yeah, they are. They're word families." So, you'll learn English

آنها شبیه به هم هستند." مثل این است که "آره، آنها هستند. آنها خانواده های کلمه ای هستند." بنابراین، شما به طور تصادفی انگلیسی را یاد خواهید

by accident. Kind of cool, huh?

گرفت. یه جورایی باحاله، ها؟

What's the third thing? "Turn off your cell phone." I love it. There's nothing better

مورد سوم چیست؟ "موبایلت را خاموش کن ." عاشقشم. هیچ چیز بهتر

than being at a very important point. Salient, salient point. Then, some person goes, "Yeah,

از قرار گرفتن در یک نقطه بسیار مهم نیست. برجسته، نقطه برجسته. بعد یک نفر می گوید: "آره،

yeah, yeah. Tonight? Tonight's good, yeah. Let's go, teacher. One second, okay? You just

آره، آره. امشب؟ امشب خوبه، آره. بیا بریم، معلم. یک ثانیه، باشه؟ تو فقط

keep talking. Teacher, keep it down. Keep it down. I'm on the phone. Can't you see I'm

به صحبت کردن ادامه بده . تلفن. نمی بینی من

on the phone, teacher? Please, stop the lesson. Stop the lesson." Yes. This is a very funny

با تلفن هستم، معلم؟ لطفا درس را متوقف کنید، درس را متوقف کنید." آره. این یک فیلم بسیار خنده دار

movie. The Hangover 2. It's similar to this. No English lesson. Don't do it, please. Take

است. The Hangover 2. شبیه این است. بدون درس انگلیسی اینکارو نکن لطفا

it off. You're here to learn. Phone, in your bag. It doesn't exist for 45 minutes to one

آن را بردارید. شما اینجا هستید تا یاد بگیرید. تلفن، در کیف شما. 45 دقیقه تا یک ساعت وجود ندارد

hour. Cell phone, turn it off, all right? How about this one? Remember, these are the

. تلفن همراه، خاموشش کن، خوبه؟ این یکی چی؟ به یاد داشته باشید، اینها

things you should do to be this guy. If you don't do these things, good for you. Three.

کارهایی است که باید انجام دهید تا این مرد باشید. اگر این کارها را انجام ندهید، برای شما خوب است. سه.

How about this one? "Try not to ask questions of the teacher." Don't bother the teacher.

این یکی چی؟ "سعی کنید از معلم سوال نپرسید ." معلم رو اذیت نکن

They're busy teaching. They don't want you to learn. They're teaching. They're busy.

مشغول تدریس هستند آنها نمی خواهند شما یاد بگیرید. دارن درس میدن سرشون شلوغه

If you have a teacher, I mean, you're lucky. You're coming to EngVid. That's right. We're

اگر معلم داری، یعنی خوش شانسی. شما به EngVid می آیید. درست است. ما

the good guys. It's for free. Free. Yeah, I know. Check your pulse. Free. Cool. Now,

بچه های خوب هستیم این به صورت رایگان است. رایگان. آره میدونم نبض خود را چک کنید رایگان. سرد. حالا

tell a friend, okay? Do me a favor. It's free, so tell a friend. Get them to watch. But you're

به یکی از دوستان بگو، باشه؟ یه لطفی بکن این رایگان است، بنابراین به یک دوست بگویید. آنها را وادار به تماشا کنید. اما شما

usually paying money for teachers and books. I, as a teacher, believe that it is my obligation

معمولاً برای معلمان و کتاب ها پول می دهید. من به عنوان یک معلم معتقدم که این وظیفه من

to give my time to you, so when you talk to me, I can help you. Why? Number one. When

است که وقتم را در اختیار شما بگذارم، بنابراین وقتی با من صحبت می کنید، می توانم به شما کمک کنم. چرا؟ شماره یک. وقتی

you open your mouth, I know what your problem is. So, what does that mean? Well, I hear

دهنتو باز میکنی میفهمم مشکلت چیه بنابراین، این به چه معناست؟ خوب، من

you speak. I go, "Okay, doesn't understand negative questions. Has a problem with tenses.

صحبت شما را می شنوم. من می گویم: "باشه، سوالات منفی را متوجه نمی شود . با زمان ها مشکل دارد.

Doesn't know how to formulate a question." All of these things come when you open your

نمی داند چگونه یک سوال را فرموله کند." همه این چیزها زمانی اتفاق می افتد که دهانت را باز می کنی

mouth and speak to me. It doesn't have the correct vocabulary. So, when you put up your

و با من صحبت می کنی. واژگان درستی ندارد. بنابراین، وقتی دستتان را بالا

hand and ask a question, suddenly, boom, I'm like, "I now know what I need to teach you."

می‌آورید و سؤالی می‌پرسید، ناگهان، بوم، من می‌گویم : «الان می‌دانم چه چیزی را باید به شما یاد بدهم».

All right? So, please, bother me. Bother other people. How about number two? Okay? Number

خیلی خوب؟ پس لطفا اذیتم کن دیگران را اذیت کنید . شماره دو چطور؟ باشه؟ شماره

two. Clarify. A lot of times, students come to class, they don't understand what the teacher's

دو. روشن کردن. اغلب اوقات، دانش‌آموزان به کلاس می‌آیند، متوجه نمی‌شوند که معلم

actually saying, and they need someone to clarify. All right? They sit there, and they're

واقعاً چه می‌گوید و نیاز به کسی دارند که توضیح دهد. خیلی خوب؟ آنجا می نشینند و

confused. I had a student, I was explaining something to the student off the class one

گیج می شوند. من شاگرد داشتم، یک روز داشتم بیرون از کلاس چیزی برای شاگرد توضیح می دادم

day, and the student smiled and said, "Thank you, teacher. Blah, blah, blah." And then

، دانش آموز لبخندی زد و گفت: " ممنونم استاد، بلا، بل، بلا." و پس

the next day, the student didn't come back. I was surprised. They were a good student,

از آن روز بعد، دانش آموز دیگر برنگشت. متعجب شدم. آنها دانش آموز خوبی بودند،

always on time, and very good attitude. And I saw them later on. I said, "Oh, I missed

همیشه به موقع، و رفتار بسیار خوبی داشتند. و بعدا دیدمشون گفتم: وای

you this morning." They went, "Oh, no, I changed class." I went, "Why?" They thought, when

امروز صبح دلم برات تنگ شده بود. رفتند وای نه کلاس عوض کردم . رفتم چرا؟ وقتی

I was speaking to them, because I had talked about something, that I had actually said

با آنها صحبت می‌کردم، چون در مورد چیزی صحبت کرده بودم، فکر می‌کردند که واقعاً گفته‌ام

they were bad and they should leave, and I said, "Thank you." And they took it as, "Okay,

آنها بد هستند و باید بروند و من گفتم: «ممنونم». و آنها آن را به عنوان "خوب،

I will change." They didn't understand, but they didn't ask any questions. So, I couldn't

من تغییر می کنم." آنها متوجه نشدند، اما هیچ سوالی نپرسیدند. بنابراین، من نتوانستم

help them. All right? Next. What's the next reason you want to ask questions to the teacher?

به آنها کمک کنم. خیلی خوب؟ بعد. دلیل بعدی که می خواهید از معلم سوال بپرسید چیست؟

Well, we've got to clarify for information, right? We've got that they can help you with

خوب، برای اطلاعات باید شفاف سازی کنیم، درست است؟ ما دریافتیم که آنها می توانند به شما در

what your problem is, and there's one other little thing. Hold on a second. I want to

حل مشکل شما کمک کنند، و یک چیز کوچک دیگر وجود دارد. یک لحظه صبر کن. من می خواهم

check something here. Hold on. This is... Well, deeper understanding. When you usually

اینجا چیزی را بررسی کنم. صبر کن. این ... خوب، درک عمیق تر. وقتی معمولاً

read something one time, you get a general understanding. You might remember a couple

یک بار چیزی را می خوانید، یک درک کلی به دست می آورید . ممکن است چند مورد را به خاطر بسپارید

of things. When you read it again, you have a couple of questions, usually, about what

. وقتی دوباره آن را می خوانید ، معمولاً در مورد آنچه می خوانید چند سوال

you read, like if you believe everything. When you read it a third time, you have an

دارید، مثلاً اگر همه چیز را باور دارید. وقتی برای بار سوم آن را می خوانید،

understanding of what the person meant. When you ask questions, not only does it clarify

متوجه منظور آن شخص می شوید. وقتی سؤال می‌پرسید، نه تنها

what the teacher wants, but it gives you a deeper understanding, because once they answer

خواسته‌های معلم را روشن می‌کند، بلکه به شما درک عمیق‌تری می‌دهد، زیرا وقتی آنها به

those questions, you can get another question to understand deeper, go deeper. All right?

این سؤالات پاسخ دادند، می‌توانید سؤال دیگری برای درک عمیق‌تر دریافت کنید، عمیق‌تر بروید. خیلی خوب؟

We want to do this when we're learning anything, whether it be English, science, math, psychology.

ما می خواهیم این کار را زمانی انجام دهیم که هر چیزی را یاد می گیریم، چه انگلیسی، چه علوم، چه ریاضی و چه روانشناسی.

Deep understanding means it stays with you longer. All right? How about we go here? Next

درک عمیق به این معنی است که مدت بیشتری با شما می ماند. خیلی خوب؟ چطوری بریم اینجا؟

one. Oh, sorry. Number three. Always watch and never participate in group work. Group

بعدی. اوه ببخشید. شماره سه. همیشه تماشا کنید و هرگز در کارهای گروهی شرکت نکنید.

work. You're working within a group. I give group assignments for one reason. Number one,

کار گروهی. شما در یک گروه کار می کنید. من به یک دلیل تکالیف گروهی می دهم. شماره یک

it goes back to deeper understanding. Why? Because when students... I'm just going to

، به درک عمیق تر برمی گردد. چرا؟ چون وقتی دانش‌آموزان... من

put "under" here, and "under" means understanding, so under dot. I'm just going to put "under."

فقط «زیر» را اینجا می‌گذارم و «زیر» یعنی فهمیدن، پس زیر نقطه. من فقط "زیر" را قرار می دهم.

I'm running out of room. Okay? Deeper understanding, so you go here, here. Okay?

من دارم از اتاق بیرون می روم. باشه؟ درک عمیق تر ، بنابراین شما به اینجا بروید، اینجا. باشه؟

When you talk with a group, my thing I usually tell students is, say, "Why?" If somebody

وقتی با یک گروه صحبت می کنید، چیزی که من معمولا به دانش آموزان می گویم این است که بگویید: "چرا؟" اگر کسی

tells you two plus two is four, you say, "Why?" The student then has to go to, "Okay, well,

به شما بگوید دو به علاوه دو چهار است، شما می گویید: "چرا؟" سپس دانش آموز باید به "خوب، خوب،

look. One, two. One, two. Four." It shows the student speaking, understands the subject

نگاه کنید. یک، دو، یک، دو، چهار." به دانش آموز نشان می دهد که صحبت می کند، موضوعی را که در مورد آن صحبت می کند را می فهمد

they're talking about, and it lets the other student learn. They work together to deepen

، و به دانش آموز دیگر اجازه می دهد یاد بگیرند. آنها با هم کار می کنند تا

their understanding. By participating in group work, you help each other study. That's number

درک خود را عمیق تر کنند. با شرکت در کارهای گروهی به یکدیگر کمک می کنید تا مطالعه کنند. این شماره

one.

Number two. This is effective. Calm. Effective communication. When you're in a group work,

یک است.

شماره دو. این موثر است. آرام ارتباط موثر. وقتی در یک کار گروهی هستید،

what I like is because you are studying a language... We have conversation classes where

چیزی که من دوست دارم این است که شما در حال مطالعه یک زبان هستید... ما کلاس های مکالمه داریم که من در آن

I teach, and I say, "I don't believe in conversation. I prefer communication." And when somebody

تدریس می کنم و می گویم: "من به مکالمه اعتقادی ندارم. من ارتباط را ترجیح می دهم." و وقتی کسی

says, "Why?" Effective communication means somebody understands you. I ask you a question,

می گوید: "چرا؟" ارتباط موثر یعنی کسی شما را درک می کند. من یک سوال از شما می پرسم،

you give me the information I require. If I don't ask the question properly, you give

شما اطلاعاتی را که می خواهم به من بدهید. اگر سوال را به درستی نپرسیدم، شما

me information I didn't ask for.

اطلاعاتی را که نپرسیده ام به من بدهید.

"Where is the closest McDonald's?" "In your bum." "Oh, sorry. I thought you said, 'Where

"نزدیک ترین مک دونالد کجاست؟" "در کسالت." "اوه، ببخشید. فکر کردم گفتی "

is the closest toilet?'" "I didn't understand you." Effective communication. You speak,

نزدیکترین توالت کجاست؟" "من متوجه نشدم ." ارتباط موثر. شما صحبت می کنید،

they understand, they listen, they understand, right? And by the way, McDonald's? Food sometimes?

آنها می فهمند، گوش می دهند، می فهمند، درست است؟ و به هر حال، مک دونالد؟ غذا گاهی؟

Anyway, effective communication. You want to communicate effectively. So participate

به هر حال ارتباط موثر. شما می خواهید به طور موثر ارتباط برقرار کنید. بنابراین

in group work, right? One, two, three. We've got like eight different things that you should

در کار گروهی شرکت کنید، درست است؟ یک دو سه. ما هشت کار مختلف داریم که

be doing that people don't do. I see this every day.

باید انجام دهید و مردم انجام نمی‌دهند. من هر روز این را می بینم.

Now, on this side. Do not do assigned homework. Yeah, don't do that. You paid money to learn,

حالا از این طرف. تکالیف محوله را انجام ندهید. آره اینکارو نکن شما برای یادگیری پول پرداخت کرده اید،

but you don't want to. Number one, it's practice. When you do the homework, the practice helps

اما نمی خواهید. شماره یک، تمرین است. وقتی تکالیف را انجام می دهید، تمرین به

you learn, right? Because you go through, you've learned the question form, you keep

شما کمک می کند یاد بگیرید، درست است؟ چون فرم سوال را یاد گرفته اید، به

practicing it, practicing it, so you can remember it. So we practice to remember. When you don't,

تمرین آن ادامه می دهید، تمرین می کنید، تا بتوانید آن را به خاطر بسپارید. بنابراین ما تمرین می کنیم که به یاد بیاوریم. وقتی این کار را نمی کنی،

okay? REM means remember, not REM sleep, okay? Remember. I'm running out of room, man. Okay?

باشه؟ REM یعنی به یاد داشته باشید، نه خواب REM، باشه؟ یاد آوردن. من از اتاق در حال فرار هستم، مرد. باشه؟

I'm also running out of time, so I'm going to speed up a little bit, okay? So we practice

من هم دارم وقتم تموم میشه پس یه کم سرعتم بالا میره باشه؟ بنابراین

to help our memory, so we can remember it. Teacher teaches it, you do some work, you

برای کمک به حافظه خود تمرین می کنیم تا بتوانیم آن را به خاطر بسپاریم. معلم آن را آموزش می دهد، شما کمی کار انجام می دهید،

go home, do the homework. The next day, the teacher takes it up. Three days later, by

به خانه می روید، تکالیف را انجام دهید. روز بعد معلم آن را برمی دارد. سه روز بعد به

God, you remember this stuff. Why else would we want to do homework?

خدا یاد این چیزها افتادی. دیگر چرا می خواهیم تکالیف را انجام دهیم؟

We're going to go back to this one. We're going to go back to, what is it? Clarify.

ما به این یکی برمی گردیم. قراره برگردیم به چیه؟ روشن کردن.

I tend to find, and students do, when you do homework, sometimes in the class, everybody's

من تمایل دارم پیدا کنم، و دانش‌آموزان هم پیدا می‌کنند، وقتی شما تکالیف را انجام می‌دهید ، گاهی اوقات در کلاس، همه با هم

talking because you did your group work, because you're a good student, and you thought you

صحبت می‌کنند زیرا شما کار گروهی خود را انجام دادید، زیرا شما دانش‌آموز خوبی هستید و فکر می‌کردید که

really, really got it. Then you go home at night, you're sitting there at seven o'clock,

واقعاً، واقعاً آن را دریافت کرده‌اید. بعد شب میری خونه، ساعت هفت اونجا میشینی

you've had dinner, you're ready, you open up your book, you start reading, you go, "What

، شام خوردی، آماده ای، کتابت رو باز میکنی، شروع میکنی به خوندن،

the fuck? I don't understand this stuff." Some things you do, and some things you don't.

میری: "لعنتی؟ این چیزها را نمی فهمم." بعضی کارها را انجام می دهید و بعضی چیزها را انجام نمی دهید.

By actually doing the homework, you go, "Do you know what? I thought I understood something,

با انجام دادن تکالیف، می‌گویید: "می‌دانی چیست؟ فکر می‌کردم چیزی را فهمیدم،

but I don't. So I have to go back to school, and look how it goes back. Talk to my teacher

اما نمی‌دانم. بنابراین باید به مدرسه برگردم و ببینم چگونه برمی‌گردد. با معلمم صحبت کن

and ask some questions to help give me a deeper understanding." You notice how this all goes

و از چند نفر بپرسم. سوالاتی که به من کمک می کند تا درک عمیق تری داشته باشم." متوجه شده اید که چگونه همه اینها

together? It helps me clarify, so I can get a deeper understanding.

با هم پیش می رود؟ این به من کمک می کند تا روشن شوم، بنابراین می توانم درک عمیق تری پیدا کنم.

Why else do we want to do homework? Prep. It's short for preparation. This is important

دیگر چرا می خواهیم تکالیف را انجام دهیم؟ آماده سازی برای آماده سازی کوتاه است. این مهم است

because a lot of you guys are studying TOEIC, ALTS, and TOEFL. I've got to be honest with

زیرا بسیاری از شما در حال مطالعه TOEIC ، ALTS و TOEFL هستید. من باید با

you, if you don't practice, some of these tests, you've got 20 minutes to do an essay

شما صادق باشم، اگر برخی از این تست ها را تمرین نکنید ، 20 دقیقه فرصت دارید تا یک

assignment. You've got to read it, you've got to do an outline for the essay, then you've

تکلیف انشا را انجام دهید. شما باید آن را بخوانید، باید یک طرح کلی برای انشا انجام دهید، سپس

got to prep it, get it done, or you fail this test. You're spending a lot of money and time.

باید آن را آماده کنید، آن را انجام دهید، یا در این آزمون مردود می شوید. شما پول و زمان زیادی را خرج می کنید.

Why don't we prepare ourselves for it? It goes right back to what? Preparation. A prepared

چرا خودمان را برای آن آماده نمی کنیم؟ درست به چه چیزی برمی گردد؟ آماده سازی. ذهن آماده

mind learns quickly. You do the practice, you're going to keep this in you, and you'll

به سرعت یاد می گیرد. شما تمرین را انجام می‌دهید، این را در خود نگه می‌دارید، و

be ready when it's time to actually use it.

زمانی که زمان استفاده واقعی از آن فرا رسد، آماده خواهید بود.

Finally, this goes to why I talked about ALTS and TOEFL. A lot of students have an idea

در نهایت، این به دلیل صحبت من در مورد ALTS و TOEFL است. بسیاری از دانش آموزان ایده ای دارند

which I... I had that idea in school, and it took me a while to grow. Actually, when

که من... من این ایده را در مدرسه داشتم و مدتی طول کشید تا رشد کنم. در واقع، وقتی

I started teaching you guys, so thank you very much for teaching this to me. I learned

شروع کردم به آموزش به شما بچه ها، پس از اینکه به من یاد دادید بسیار سپاسگزارم. یاد گرفتم

that tests are not something to be afraid. They're actually something you should look

که تست ها چیزی نیست که بترسیم. آنها در واقع چیزی هستند که باید

forward to. I know, crazy, right? Bad students, he's drunk. He's drunk, see? He doesn't even

منتظر آن باشید. می دانم، دیوانه، درست است؟ دانش آموزان بد، او مست است. او مست است، می بینید؟ او حتی نمی

know what's going on. "Oh, you're a test? Now I've got to stop drinking? No, cool, alright."

داند چه خبر است. "اوه، تو آزمایشی؟ حالا باید مشروب نخورم؟ نه، باحال، باشه."

They tell you something. They tell you two things, and both things are good. They tell

یه چیزی بهت میگن دو چیز به شما می گویند و هر دو چیز خوب است. آنها

you what you know. You have now spent months, maybe even years, I mean weeks for sure, studying

آنچه را که می دانید به شما می گویند. شما اکنون ماه‌ها، شاید حتی سال‌ها، منظورم مطمئناً هفته‌ها را صرف مطالعه

English, and don't you want to know how well you're actually doing? And I don't mean it

زبان انگلیسی کرده‌اید، و نمی‌خواهید بدانید واقعاً چقدر خوب هستید؟ و منظور من

from a mark point of view. I mean how much of the information you really understand,

از نقطه نظر علامت گذاری نیست. منظورم این است که چقدر از اطلاعاتی که واقعاً درک می کنید،

how much you can really use. To me, what a test is, if I get a mark, it tells me, okay,

چقدر می توانید واقعاً استفاده کنید. برای من تست چیست، اگر نمره بگیرم به من می گوید باشه،

if I get 70 or 80, some students are happy, and I think you should be. You've worked hard,

اگر 70 یا 80 بگیرم، بعضی از دانش آموزان راضی هستند و فکر می کنم شما باید باشید. شما سخت کار کرده اید،

you earned it. But what you want to do is flip it around and go, "There's 20% of things

آن را به دست آورده اید. اما کاری که می‌خواهید انجام دهید این است که آن را ورق بزنید و بگویید: "20٪ چیزهایی وجود دارد که

I don't know, and if I know that 20%, I know everything. So now I want to go back and study

من نمی دانم، و اگر آن 20٪ را بدانم، همه چیز را می دانم. بنابراین اکنون می خواهم برگردم و

harder to get that extra information." I mean, and you're going, "What?" I'm going to think

سخت تر مطالعه کنم تا به آن برسم. اطلاعات اضافی." منظورم این است، و شما می گویید "چی؟" من

about it. If you get 50, people are like, "Oh God, it's bad." It's like, no, it's great.

در مورد آن فکر می کنم. اگر 50 بگیری، مردم می گویند: "وای خدا، بد است." مثل اینکه، نه، عالی است.

It's like you understand 50% information, that's the good part, you know this much,

مثل این است که شما 50 درصد اطلاعات را درک می کنید، این بخش خوبی است، شما تا این حد می دانید،

but there's 50% you're not too sure of. So you want to maybe go back and teach her some

اما 50 درصد وجود دارد که خیلی از آن مطمئن نیستید. پس می خواهید شاید برگردید و چند سوال به او یاد

questions, right? You maybe want to be prepared, you know, make sure your cell phone's off

دهید، درست است؟ شاید می‌خواهید آماده باشید، مطمئن شوید که تلفن همراهتان خاموش است

so you can listen, and then participate in the group work to make it go deeper. And look,

تا بتوانید گوش دهید و سپس در کار گروهی شرکت کنید تا عمیق‌تر شود. و ببینید، در

help me with my assigned work, because I actually have proof, and it's great. There's something

کارهای محول شده ام به من کمک کنید، زیرا من در واقع مدرک دارم، و این عالی است. چیزی

on paper saying, "Look, you don't know these things. Study those, you'll be perfect." Isn't

روی کاغذ است که می گوید: "ببین، تو این چیزها را نمی دانی . آنها را مطالعه کن، کامل می شوی."

that kind of cool? Where else in life does somebody, you're in a situation where you

اینجوری جالب نیست؟ در هر جای دیگری از زندگی کسی این کار را می کند ، شما در موقعیتی هستید که می

can say, "If you just learn this, you'll be perfect." Yeah? Totally different way of looking

توانید بگویید: "اگر فقط این را یاد بگیری، عالی خواهی بود ." آره؟ نگاه کاملا متفاوت

at a test.

به یک آزمون.

This is part two. I'm hoping there won't be a part three. I mean, from what I hear about

اینم قسمت دوم امیدوارم قسمت سوم نباشه منظورم این است که با شنیدن من از

Zach, there may not be a part three for his movie. I'm hoping there's not a part three,

زک ممکن است قسمت سوم فیلم او نباشد . امیدوارم قسمت سوم نباشد،

not because I don't like teaching this, but I'm hoping that you guys do so well that these

نه به این دلیل که دوست ندارم این را تدریس کنم، اما امیدوارم شما بچه ها آنقدر خوب انجام دهید که این

lessons, how not to learn English, will be gone. Not engVid. You'll always come to us,

درس ها، نحوه یادگیری زبان انگلیسی، از بین برود. engVid نیست. تو همیشه پیش ما می آیی،

right? Because you love us. And only we bring you how not to learn something. But you got

درست است؟ چون ما را دوست داری و فقط ما به شما ارائه می دهیم که چگونه چیزی را یاد نگیرید. اما

to know where engVid is, or how are you going to not learn your English? Ezekiel told me

شما فهمیدید که engVid کجاست، یا چگونه می خواهید انگلیسی خود را یاد نگیرید؟ حزقیال لطیفه ای به من گفت

a joke. He said, "How not to learn English more." Good, yeah? I'm like, "No, man. No.

. او گفت: چگونه انگلیسی را بیشتر یاد نگیریم . خوب، آره؟ من می گویم: "نه، مرد.

You should have done some group work and you would know this is bad." Okay? There's a joke

باشه؟ یک شوخی

in it. If your English is okay, you got the joke. If not, come and study more at engVid.

در آن وجود دارد. اگر انگلیسی شما خوب است، شوخی را متوجه شدید . اگر نه، بیایید و در engVid بیشتر مطالعه کنید.

All right? So look, I'm going to get rid of this, because we really want to learn how

خیلی خوب؟ پس ببینید، من می خواهم از شر آن خلاص شوم ، زیرا ما واقعاً می خواهیم یاد بگیریم که

to study English, right? And where are you going to learn? Where are you going to learn

چگونه انگلیسی مطالعه کنیم، درست است؟ و کجا قراره یاد بگیری؟ کجا میخوای یاد بگیری

where you're going to meet a worm that's educated and a snake that drinks? You're going to go

کجا با کرمی که تحصیل کرده و ماری که مینوشه ملاقات کنی؟ شما می خواهید

to eng, as in English, vid, as in video, dot com. There's myself, five other great teachers,

به eng بروید، مانند انگلیسی، vid، مانند ویدیو، دات کام. من هستم، پنج معلم بزرگ دیگر،

probably more by the time you see this. Who knows? There's a whole bunch of great teachers

احتمالاً تا زمانی که این را ببینید، بیشتر. چه کسی می داند؟ یک دسته کامل از معلمان بزرگ

and my friends. Okay? Maybe you meet a... Well, I won't say it. I've got a louse that's

و دوستان من وجود دارد. باشه؟ شاید شما با یک ... خوب، من آن را نمی گویم. من یک شپش

going to come up. A little lice or louse? We haven't decided. But I've got a name. Next

دارم که قرار است بالا بیاید. کمی شپش یا شپش؟ ما تصمیم نگرفتیم اما من اسم دارم

video. Anyway, have a great day.

ویدیوی بعدی. به هر حال روز خوبی داشته باشید.