Vocabulary for EATING and DRINKING

Mm, mm, eating.

مم، میلی متر، خوردن

New Orleans is a gourmand's dream. Oh, and I'm so hungr-...

نیواورلئان رویای یک لذیذ است. اوه، و من خیلی گرسنه ام...

Hi. James from engVid. I'm hungry, and I'm thinking about eating, and I'm sure you do,

سلام. جیمز از engVid. من گرسنه هستم و به خوردن فکر می کنم و مطمئنم شما

too. After all, eating is a natural thing. But in your experience of what you've been

هم همینطور. بالاخره خوردن یک چیز طبیعی است. اما در تجربه شما از آنچه به شما آموزش داده شده است

taught, I'm sure you've been told words like: "delicious", "eating", and that's about it.

، مطمئن هستم که کلماتی مانند: "خوشمزه"، "خوردن" و بس.

Hey, the world's a big place and a rich place, so why don't we give you a rich vocabulary

هی، دنیا یک مکان بزرگ و غنی است، پس چرا ما به شما واژگانی غنی نمی دهیم و به شما نمی دهیم

and give you, you know, some native-speaker speak on eating. Are you ready?

، می دانید، یک نفر بومی زبان در مورد غذا خوردن صحبت می کند. اماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, I'm looking at a book. I'll say... Oh, what's this? "Time to pig out, Mr. E? It's

بنابراین، من به یک کتاب نگاه می کنم. میگم... اوه این چیه؟ وقت آن است که بیرون بیاییم، آقای E؟ وقت آن

not time to scarf down pizza and beer. We've got work to do." I'm sure you're going: "Scarf?

نیست که پیتزا و آبجو را روسری برداریم. ما کار داریم. مطمئنم داری میری: "روسری؟

Why 'scarf'?" We'll find out. On the board, we have: "How to talk about eating". Simple

چرا "روسری"؟ ما متوجه خواهیم شد. در تابلو داریم: "چگونه در مورد غذا خوردن صحبت کنیم". به

enough. Chew, swallow. No, not so simple. Like, in every country, there's a way to speak

اندازه کافی ساده جویدن، قورت دادن. نه خیلی ساده نیست مثل اینکه، در هر کشوری، راهی برای صحبت کردن

about things, and I want to give you a good... Good introduction to our eating lexicon, which

در مورد چیزها وجود دارد، و من می‌خواهم به شما یک مطلب خوب ارائه دهم... مقدمه خوبی برای واژگان غذا خوردن ما، که

is dictionary. We're going to go from a little to a lot. And I'll give you the words that

فرهنگ لغت است. ما قرار است از مقدار کمی به مقدار زیادی برویم. و من کلماتی را

we might use, and explain each one, and you'll notice there are some pictures here, so I

که ممکن است استفاده کنیم به شما می‌دهم و هر کدام را توضیح می‌دهم، و متوجه می‌شوید که تعدادی عکس در اینجا وجود دارد، بنابراین

will give you the number with each picture. Some won't have pictures, but hey,

شماره هر تصویر را به شما می‌دهم. برخی عکس نخواهند داشت، اما هی،

that's life. Suck it up, baby.

زندگی همین است. بخور عزیزم

So the first one: "nibble". I want you to imagine a mouse.

پس اولی: "نقچه". می خواهم یک موش را تصور کنی.

[Nibbles]

[نیبلز]

Do mice eat a lot?

آیا موش ها زیاد غذا می خورند؟

No. They eat a little bit, just a little food. Okay? Now, "nibble" can be a noun as in the

نه. آنها کمی می خورند، فقط کمی غذا. باشه؟ در حال حاضر، "Nibble" می تواند یک اسم مانند

amount of food you eat, or verb, and it means to eat just a little bit. Okay? And that's

مقدار غذایی که می خورید یا فعل باشد و به معنای فقط کمی خوردن است. باشه؟ و این

our first one. "Nibble". Think of a mouse. A mouse nibbles its food; has a little bit

اولین مورد ماست. "نیبل". به یک موش فکر کنید. موش غذای خود را نیش می زند.

of food.

کمی غذا دارد

"Graze" is number two. "Grazing" is funny. You kind of eat a lot, but you don't. Huh?

"چرنده" شماره دو است. "چریدن" خنده دار است. شما به نوعی زیاد می خورید، اما نمی خورید. متعجب؟

Well, when you graze, think of cows. You see the cow: "Moo", it's moving through,

خوب، وقتی می چرید، به گاو فکر کنید. شما گاو را می بینید: "مو"، در حال حرکت است،

[eating noises]; moves over here,

[صداهای خوردن]. اینجا حرکت می کند،

[eating noises] moves over here.

[صداهای خوردن] به اینجا می رود.

It eats a little bit of everything,

یه ذره از همه چی میخوره

or as I like to say, when I go to people's houses and I don't know if the food is good,

یا به قول خودم وقتی میرم خونه مردم و نمی

I just graze. I try a little, [eating noises], and I move on. Try a little, I move on. I

دونم غذاش خوبه فقط می چرونم. کمی تلاش می کنم، [صداهای خوردن]، و ادامه می دهم. کمی تلاش کن، ادامه می دهم. من

might stay in a place where I like that. Okay? Cows graze. Funny enough, men don't really

ممکن است در جایی بمانم که آن را دوست داشته باشم. باشه؟ گاوها چرا می کنند. به اندازه کافی خنده دار است، مردان واقعا چرا نمی

graze. Women graze more than men. They do it because they eat, they go:

کنند. زنان بیشتر از مردان می چرند. این کار را می کنند چون می خورند، می روند:

"I'm having fun, I'm enjoying myself. I'm going to try this, this, this, this, this."

«لذت می برم، دارم لذت می برم ، این، این، این، این، این، این، این، این، این، این، این است.

Men just want to, boom, gulp it down. So, to graze is to move and eat a little bit of food at a time.

مردان فقط می خواهند، بوم کنند، آن را ببلعند. پس چرا ، حرکت کردن و خوردن مقداری غذا در یک زمان است.

We usually do this at buffets or with foods we're not sure of, like, I'm just going to

ما معمولاً این کار را در بوفه‌ها یا با غذاهایی که از آن مطمئن نیستیم انجام می‌دهیم، مثلاً من فقط می‌خواهم

graze a bit. Okay? You see the cow? That's Bessie, graze. So, when you see people eating

کمی چرا کنم. باشه؟ گاو را می بینی؟ این بسی است، چرا. بنابراین، وقتی می بینید که مردم

a little bit of food, and moving around, and keep coming back to the same food - they're

کمی غذا می خورند، و در اطراف حرکت می کنند، و مدام به همان غذا برمی گردند - آنها در حال

grazing. Not really eating.

چرا هستند. واقعا غذا نمیخوره

Numero uno. Uno? Did I say "uno"? See, I don't speak Spanish. That's why I shouldn't.

شماره یک اونو؟ گفتم "uno"؟ ببینید، من اسپانیایی صحبت نمی کنم. به همین دلیل من نباید.

Number three: "bite". You know a bite as, here? Yeah. Easy. Right. Oh, sorry, I should say "graze"

شماره سه: "نیش". شما می دانید یک نیش به عنوان، اینجا؟ آره آسان. درست. اوه، ببخشید، باید بگویم "چریدن

is a verb before I forget, there. "Graze", a verb. "Bite", a bite. Now, notice a bite

" یک فعل است قبل از اینکه فراموش کنم، آنجا. "چریدن"، یک فعل. «نیش»، لقمه. حال، توجه کنید که نیش

is singular in this case. "A bite" is interesting because it's a medium amount of food, and

در این مورد مفرد است. «یک لقمه» جالب است چون مقدار غذای متوسطی دارد

it's a noun. When you go for a bite, you want some food. When we talk about "nibble", I

و اسم است. وقتی برای لقمه می روید، کمی غذا می خواهید. وقتی در مورد "نیبل" صحبت می کنیم، من

said cheese, I should have actually said: "Think nibbling as on peanuts, chips maybe,

گفتم پنیر، در واقع باید می گفتم: "به خوردن بادام زمینی فکر کنید، شاید چیپس،

a cookie or two". I just want to nibble; not a lot of food. Remember the noun? When you

یک یا دو کلوچه". من فقط می خواهم نیش بزنم؛ غذای زیادی نیست اسم را به خاطر دارید؟ وقتی

go for a bite to eat, you want something like a hot dog. You go:

برای لقمه می روید، چیزی شبیه هات داگ می خواهید. تو برو:

"Okay, I get it." No, no, you don't get it. I want just a hot dog,

"باشه، متوجه شدم." نه، نه، متوجه نشدی. من فقط یک هات داگ

or I want a slice of pizza, or I want a hamburger,

می خواهم، یا یک تکه پیتزا، یا یک همبرگر می خواهم،

but I don't want a salad, I don't want dessert, I just want something more than a nibble,

اما من سالاد نمی خواهم، من دسر نمی خواهم، من فقط چیزی بیشتر از یک لقمه می خواهم،

more than chips, but not a full meal. I'm not... I don't have the time or I'm not that

بیشتر از چیپس، اما نه یک وعده غذایی کامل من نیستم... وقت ندارم یا آنقدر

hungry. So when you go for a bite, some people might go... They won't even go for a doughnut,

گرسنه نیستم. بنابراین وقتی می‌خواهید لقمه بخورید، بعضی‌ها ممکن است بروند... آنها حتی برای یک دونات هم نخواهند رفت،

like a doughnut would be something to nibble on or just eat, but a bite would be a hamburger,

مثل اینکه یک دونات چیزی برای خوردن یا خوردن است، اما یک لقمه می‌تواند یک همبرگر،

hot dog, something like that. Big, but not too big, because it's a medium amount of food.

هات داگ، چیزی باشد. مانند آن بزرگ، اما نه خیلی بزرگ، زیرا مقدار غذای متوسطی دارد.

All right? So, I'm going to go for a bite. And look here, there's a mouth. There you

خیلی خوب؟ بنابراین، من می روم برای لقمه. و اینجا را نگاه کنید، یک دهان وجود دارد. شما

go. "Bite". Don't forget to get a bite. Okay? I might even say as an idiom:

بروید. "نیش". لقمه را فراموش نکنید. باشه؟ حتی ممکن است به عنوان یک اصطلاح بگویم:

"I'm going out for a bite. Do you want something?" If you go: "Yeah, give me a salad, plus this", I go:

"من برای لقمه می روم بیرون. چیزی می خواهی؟" اگر رفتی: "آره، یک سالاد به من بده، به اضافه این"، من می گویم:

"Dude, I'm going for a bite. You want a meal, go by yourself. That's way too much food."

"رفیق، من می روم لقمه بخورم. تو غذا می خواهی، خودت برو. این غذا خیلی زیاد است."

Number four: "munch". "Munch"? Well, "munch". It sounds like something, right? Think of

شماره چهار: "منک". "جویدن"؟ خوب، "منک". به نظر چیزی شبیه است، درست است؟

a Coke can, when you crush it, [crunching sound] it makes a sound. "Crunch", "munch".

به قوطی کوکاکولا فکر کنید، وقتی آن را له می کنید، [ صدای ترش] صدا می دهد. "کرانچ"، "منک".

"M" stands for "middle". Munching is like nibble, but you have a bit more food. So,

"M" مخفف "middle" است. جویدن مثل نیش خوردن است ، اما مقداری غذای بیشتری دارید. بنابراین،

nibbling is a small amount of food for a mouse. When you're munching on something... Here's

نیش زدن مقدار کمی غذا برای موش است. وقتی چیزی را می خورید

the thing about munching: First, it's not going to be one little thing. It might be

... نکته ای که در مورد خوردن غذا وجود دارد این است: اول، این یک چیز کوچک نیست. ممکن

a few carrots and some celery. But here's what's going to get to you [crunching noise].

است چند هویج و مقداری کرفس باشد. اما در اینجا چیزی است که قرار است به شما برسد [صدای خراش].

You know: "Man, I can hear that guy munching from all the way over here." It's sound. Munch

می دانی: "ای مرد، می توانم صدای آن مرد را از تمام راه های اینجا بشنوم." صداست نوش جان کن

and crunch, think crunch the can, munch with your mouth - you hear the sound from over

و کرانچ کن، فکر کن قوطی را کران کن، با دهانت بجو - صدا را از آنجا می شنوی

there. Usually makes you upset. Okay? So, when somebody's munching on something, you'll

. معمولا باعث ناراحتی شما می شود. باشه؟ بنابراین، هنگامی که کسی در حال خراشیدن چیزی است، شما می‌گویید

go: "What is he munching on?" How do you know? You can hear it. So, crunch the can, sound;

: "او به چه چیزی میخورد؟" از کجا می دانی؟ می توانید آن را بشنوید. بنابراین، قوطی را ترد کنید، صدا.

munch with a mouth. And it won't be two or three peanuts; it'll be more. Okay? So, "munch"

با دهان نوش جان کن و این دو یا سه بادام زمینی نخواهد بود. بیشتر خواهد شد باشه؟ بنابراین،

for medium and sound.

برای مدیوم و صدا "مچ" کنید.

"Rumbling". At night, sometimes it's raining or in the day, and thunder and lightning-right?-comes down.

"غریدن". در شب، گاهی باران می بارد یا در روز، و رعد و برق و رعد و برق می آید.

So there's a big sound. Have you ever sat down in a room from somebody, like E right

بنابراین یک صدای بزرگ وجود دارد. آیا تا به حال شده است که در اتاقی از یک نفر، مانند E

now, and you go [mumbles], and you're like: "Is there somebody in there?" You say:

در حال حاضر، بنشینید و بروید [زمزمه می کند]، و مانند: "کسی آنجا هست؟" شما می گویید:

"My stomach's rumbling because I'm very hungry." We're now moving from medium to more, like

«شکمم غر می زند چون خیلی گرسنه ام». ما اکنون در حال حرکت از حالت متوسط ​​به بیشتر هستیم، مثل

you're more than just hungry. You're not a little hungry; you're almost getting very

اینکه شما چیزی فراتر از گرسنگی هستید. شما کمی گرسنه نیستید. شما تقریباً خیلی

hungry. So your tummy starts to rumble or your stomach. "Tummy" is for children and

گرسنه می شوید بنابراین شکم یا شکم شما شروع به غرش می کند. «شکم» برای کودکان و

ladies: "My tummy's rumbling". "Stomach" is for men who are macho people. "Stomach's rumbling."

بانوان است: «شکم من غرش می کند». «معده» برای مردانی است که آدم های ماچو هستند. "غرش شکم."

It means: I'm hungry, it's making sounds. Okay? So, if you see this... Here we go. "Rumbling",

یعنی: گرسنه ام، صدا می دهد. باشه؟ بنابراین، اگر این را دیدید... ما به اینجا می رویم. "Rumbling"،

think of thunder, that big noise. Right? "Rumbling".

به رعد و برق فکر کنید، آن صدای بزرگ. درست؟ "غریدن".

"Scarf". Look at E. E is eating a pizza and drinking beer. The whole meal cost him $2.

"روسری". به E. E نگاه کنید در حال خوردن پیتزا و نوشیدن آبجو است. کل وعده غذایی برای او 2 دلار هزینه داشت.

Trust me, you don't want $2 pizza and beer. It'll make you sick, but it's very cheap.

به من اعتماد کنید، شما پیتزا و آبجو 2 دلاری نمی خواهید. این شما را بیمار می کند، اما بسیار ارزان است.

It's inexpensive; not a lot of money. "Scarf it down." Imagine a scarf, you know, in the

این ارزان است. پول زیادی نیست "روسری را پایین بیاور." روسری را تصور کنید، می دانید، در

winter in Canada, we wear scarves to keep our necks warm. When you scarf something down,

زمستان در کانادا، ما برای گرم نگه داشتن گردن روسری می پوشیم. وقتی روسری را پایین می‌کشید،

you take the food, [eating noises], and you just take it right down, right down your throat.

غذا را می‌گیرید، [صداهای خوردن]، و آن را درست پایین، درست پایین گلویتان می‌برید.

The throat and the neck are in the same area. It means sometimes you don't even swallow,

گلو و گردن در یک ناحیه قرار دارند. این بدان معنی است که گاهی اوقات شما حتی نمی بلعید،

or chew. Where's my word "chew"? See? We munch. We look at scarfing, "scarfing", and these

یا نمی جوید. کلمه "جویدن" من کجاست؟ دیدن؟ می خوریم ما به روسری نگاه می کنیم، "روسری" و این

words here, no "chewing". Chewing's with your teeth. When you scarf down the pizza, usually

کلمات را در اینجا، نه "جویدن". جویدن با دندان انجام می شود وقتی روسری پیتزا را پایین می‌کشید، معمولاً

you'll just: "[Eating noises]". You go: "Man, you didn't even chew your food. You just swallowed,

فقط می‌گویید: «[صداهای خوردن]». تو برو: "ای مرد، تو حتی غذات را نجویده ای، مثل مار فقط قورت دادی

like a snake." [Laughs] You're like: "Yeah, I did." Right? So, when you scarf it down,

." [می خندد] شما چنین می گویید: "آره، انجام دادم." درست؟ بنابراین، وقتی روسری را پایین می‌کشید

we sometimes don't even chew the food, and it's usually cheap. So, "scarfing"... Hmm.

، گاهی اوقات حتی غذا را نمی‌جویم و معمولاً ارزان است. بنابراین، "روسری" ... هوم.

This is interesting. You can say: "I was scar-... I scarfed down the pizza." That's okay. It

جالب است. می توانید بگویید: "من زخم بودم-... من پیتزا را روسری انداختم." اشکالی ندارد.

tells me you were very hungry, and you ate or drank very quickly.

به من می گوید خیلی گرسنه بودی و خیلی سریع خوردی یا نوشیدی.

If you say: "Mr. E scarfed down the food", I think he's an animal.

اگر بگویید: "آقای E غذا را روسری انداخت "، فکر می کنم او یک حیوان است.

It's not a compliment. You go: "He's scarfing down that food." You're saying: He's acting in a way

تعارف نیست. تو برو: "او اون غذا رو روسری میکنه." شما می گویید: او طوری رفتار می کند

that might send him to the hospital. Right?

که ممکن است او را به بیمارستان بفرستد. درست؟

See? E, told ya, don't scarf that food. Cheap beer and pizza will get you in trouble.

دیدن؟ E، به شما گفتم، آن غذا را روسری نکنید. آبجو و پیتزا ارزان شما را به دردسر می اندازد.

Right? So no scarfing. Scarfing is not good. Okay? Chew your food. Remember "chew"?

درست؟ پس بدون روسری. روسری کردن خوب نیست باشه؟ غذای خود را بجوید. "جویدن" را به خاطر دارید؟

Very good. All right.

خیلی خوب. خیلی خوب.

"Scarf" and "devour". "Devour" means to eat something completely. So that arrow was in

«روسری» و «بلع». «بلع» به معنای کامل خوردن چیزی است. بنابراین آن فلش

the wrong place, so when we go here, leaving nothing. "Scarfing" and "devouring" are almost

در جای اشتباهی قرار داشت، بنابراین وقتی به اینجا می رویم، چیزی باقی نمی گذاریم. «روسری کردن» و «بلعیدن»

the same. Do you want to know the big difference? Yeah. When you devour something, you're saying

تقریباً یکی هستند. آیا می خواهید تفاوت بزرگ را بدانید؟ آره وقتی چیزی را می بلعید، دو چیز می گویید

two things: A) it is delicious, and B) is that it's expensive. If somebody says to me:

: الف) خوشمزه است و ب ) گران است. اگر کسی به من بگوید:

"Hey, I devoured that cake." Cake is sweet and nice, it's delicious. It makes sense why

"هی، من آن کیک را خوردم." کیک شیرین و خوب است، خوشمزه است. منطقی است که چرا

you would devour the cake. If you said you scarfed it, I would think you were eating

کیک را می بلعید. اگه میگفتی شال انداختی فکر

it in a hurry. So, generally, you'll hear...

میکردم با عجله میخوری. بنابراین، به طور کلی، خواهید شنید...

Here's a perfect example: "I went to a cheap pizza place the other night and I, you know...

این یک مثال کامل است: "دیشب به یک پیتزافروشی ارزان رفتم و می‌دانی...

I ate... I scarfed down a pizza and some beer. It was like 10 bucks."

خوردم... یک پیتزا و مقداری آبجو روسری انداختم. حدود 10 دلار بود."

You will never hear that same person say this: "I went to a fancy Italian restaurant the other day. The pasta

شما هرگز نخواهید شنید که همان شخص این جمله را بگوید: "روز پیش به یک رستوران ایتالیایی شیک رفتم. پاستا

was divine. I devoured it." That's what they'll say. They'll never say: "The pasta was divine.

خدایی بود. من آن را بلعیدم." این چیزی است که آنها خواهند گفت. آنها هرگز نمی گویند: "ماکارونی خدایی بود.

I scarfed it down." Anybody hearing that who speaks English is like: "[Laughs]. What's

من آن را روسری کردم." هر کسی که می‌شنود انگلیسی صحبت می‌کند، می‌گوید: «[می‌خندد].

wrong with that guy?" So am I saying money makes a difference? Well, it's really about

آن پسر چه مشکلی دارد؟» پس آیا من می گویم پول تفاوت ایجاد می کند؟ خوب، واقعاً

if it's expensive and it tastes really good or it tastes good, we'll say "devoured". You

این است که اگر گران باشد و واقعاً طعم خوبی داشته باشد یا طعم خوبی داشته باشد، می گوییم "بلعیده".

devour your mother's food; you don't scarf it down. If you scarf it down it's because

غذای مادرت را می خوری. شما آن را روسری نمی کنید اگر روسری را پایین می اندازید به این دلیل است

you have to run out of there, but you would never say: "Mom, I'm scarfing your dinner."

که باید از آنجا فرار کنید، اما هرگز نمی گویید: "مامان، من شام تو را روسری می کنم."

It's not polite. But if you're in a pizza joint, or eating a hamburger or a hot dog

مودبانه نیست اما اگر در پیتزا فروشی هستید یا در خیابان همبرگر یا هات داگ

off the street: "I scarfed it down. I was starving." Everybody understands. The other

می خورید: "من آن را روسری انداختم. داشتم از گرسنگی می مردم." همه می فهمند. مورد دیگر

thing is "scarf" is usually used by younger people, teenagers and that. Okay? Cool, so

این است که «روسری» معمولاً توسط جوانان، نوجوانان و اینها استفاده می شود. باشه؟ جالب است، بنابراین

we've got "scarf" and "devour" and we're on the "a lot". We're eating a lot, now.

ما "روسری" و "بلعیدن" داریم و در "خیلی زیاد" هستیم. الان داریم زیاد میخوریم

"Starving". You usually scarf food down and devour it because you are starving. What does

"گرسنگی". شما معمولاً غذا را روسری می کنید و به دلیل گرسنگی می بلعید.

"starving" mean? You know "hungry": "I'm hungry", "I'm a little hungry", "I'm very hungry".

"گرسنگی" به چه معناست؟ "گرسنه" را می دانید: "من گرسنه هستم"، "من کمی گرسنه هستم"، "من خیلی گرسنه هستم".

Starving is this: "Food, now!" No conversation. Food, gone. That's why I scarfed it or I devoured

گرسنگی این است: "غذا، حالا!" بدون مکالمه غذا، رفت برای همین روسری انداختمش یا خوردمش

it because I need food now. All right? So, you got "hungry" we already know, then we're

چون الان به غذا نیاز دارم. خیلی خوب؟ بنابراین، شما "گرسنه" شدید، ما قبلاً می دانیم، سپس

going to give you a new one, "starving", which means: "I'm so hungry, I don't want to talk,

ما به شما یک مورد جدید می دهیم، "گرسنگی"، یعنی: "من خیلی گرسنه هستم، نمی خواهم صحبت

give me my damn food now." Are we good? I think we've almost done all of these. Right, E?

کنم، غذای لعنتی ام را به من بدهید. اکنون." ما خوبیم؟ من فکر می کنم ما تقریباً همه اینها را انجام داده ایم. درسته، ای؟

"Time to pig out!" Well, wait a second. I just want to do something before we go there.

"وقت آن است که خوک را بیرون بیاوریم!" خب یک لحظه صبر کن من فقط می خواهم قبل از رفتن به آنجا کاری انجام دهم.

Okay? So it's not time to pig out now. Chill with your cheap beer.

باشه؟ پس الان وقتش نیست با آبجو ارزان خود خنک شوید.

"Gulp", "swallow", "spit". You'll notice I have on the board, here, "eat" and "drink".

"بلپ"، "پرستو"، "تف". متوجه خواهید شد که من روی تخته، در اینجا، "خوردن" و "نوشیدن" دارم.

I want to do "drink" a little later, but today we're going to finish off with there are some

می‌خواهم کمی دیرتر «نوشیدن» را انجام دهم، اما امروز می‌خواهیم کار را با چند

words that you can eat and drink, and we use the same words or verbs with them. Okay? By

کلمه تمام کنیم که می‌توانید بخورید و بنوشید، و ما از همان کلمات یا افعال با آنها استفاده می‌کنیم. باشه؟

the way, this is called a Venn diagram, and it shows you what is common. And these are common.

به هر حال، این نمودار ون نامیده می شود و آنچه را که رایج است به شما نشان می دهد. و اینها رایج هستند.

A "gulp", if you have a drink of something, and you [gulps], that's a gulp. You can also

یک «قُرق»، اگر از چیزی نوشید، و [بلکه]، آن لقمه است. همچنین می توانید

gulp down your food. If you're gulping the food, you're probably not chewing. You're

غذای خود را ببلعید. اگر غذا را می بلعید، احتمالاً نمی جوید. شما

probably, [gulps], gulping it down. You take air in with the food you gulp. Sometimes you

احتمالا، [قطع]، آن را می بلعید. با غذایی که می بلعید هوا را وارد می کنید. گاهی اوقات

[burps] when you're done, which is called a "burp", because you gulped, took in too

وقتی کارتان تمام می‌شود، آروغ می‌زنید که به آن «آوغ زدن» می‌گویند، چون آب دهانتان را قورت داده‌اید،

much air with the food. "Swallow" is this, down my throat, [swallows]. You take medicine,

هوای زیادی را با غذا وارد کرده‌اید. «پرستو» این است، در حلقم، [پرستو]. شما دارو مصرف می کنید،

[swallows], you swallow, and that's to put it down. And "spit" is this, [spits], spit out.

[بلعید]، قورت می دهید، و این برای زمین گذاشتن آن است. و «تف» این است، [ تف]، تف کردن.

Give you a great example before we go to the next board.

قبل از اینکه به تابلوی بعدی برویم یک مثال عالی برای شما بیاورید.

Mr. E, one night we're out, we're partying. Mr. E finished drinking and he couldn't find a place to pee,

آقای ای، یک شب که بیرون هستیم، مهمانی داریم. آقای E نوشیدنی را تمام کرد و جایی برای ادرار پیدا نکرد،

so he peed in a bottle,

بنابراین در یک بطری ادرار کرد

and put it in the fridge. I don't know why. I don't know why he did it. Anyway, I woke

و آن را در یخچال گذاشت. نمی دانم چرا. نمی دانم چرا این کار را کرد. به هر حال،

up the next morning, went to the fridge, took out the I thought water-[Laughs] It was really

صبح روز بعد از خواب بیدار شدم، رفتم سمت یخچال، آب را که فکر می کردم بیرون آوردم - [می خندد] واقعاً

pee-and I gulped it down. But before I could swallow it, I knew it was pee, so I, [spits],

ادرار کرده بود و آن را قورت دادم. اما قبل از اینکه بتوانم آن را قورت بدهم، می دانستم که ادرار است، بنابراین، [تف]،

spat or spit... "Spat" is the past of "spit". I was spitting it out.

تف یا تف... «اسپت» گذشته «تف» است. داشتم تف میکردم بیرون

"E, what is wrong with you!?"

"ای، چه بلایی سرت آمده است!؟"

No, it's still not time to pig out. End of the story? I don't think so.

نه، هنوز وقت آن نرسیده است. پایان داستان؟ من اینطور فکر نمی کنم.

All righty, then. We are going to go through just a couple of... Well, I did eating and

پس خوبه قرار است فقط چند مورد را پشت سر بگذاریم... خوب، من غذا

I gave you things like "chew", and "swallow", and whatnot. Just for some fun, I mean, it's

خوردم و چیزهایی مثل "جویدن" و "بلع" و غیره به شما دادم. فقط برای سرگرمی، منظورم این است

a little bit extra, just want to give you through some animal idioms for eating, because

که کمی اضافی است، فقط می خواهم از طریق برخی اصطلاحات حیوانی برای غذا خوردن به شما بگویم، زیرا

when we eat, we are animals after all, but we usually tend to use the animals to emphasize

وقتی غذا می خوریم، در نهایت ما حیوان هستیم، اما معمولاً تمایل داریم از حیوانات برای تأکید بر

what we think. "Emphasize" means make stronger of what's going on. So I gave you five of

آنچه فکر می کنیم استفاده کنیم. . «تاکید کردن» به معنای قوی‌تر کردن چیزی است که در حال وقوع است. بنابراین من پنج تا از

them just to play with for a little bit, and we've got a bird, and we've got a dog. I stopped

آنها را به شما دادم تا کمی با آنها بازی کنید ، و ما یک پرنده و یک سگ داریم. من

drawing because, really, I'm not good at it. But I got a dog... If you're going:

طراحی را متوقف کردم، زیرا، واقعاً، در آن مهارت ندارم. اما من یه سگ گرفتم...اگه

"What is that? It looks like a turd." Don't ask me what a turd is, okay? Yeah, that's a turd

میخوای بری:"این چیه؟مثل یه توری میشه." از من نپرس تور چیست، باشه؟ آره، این یک توری

with legs. The pig looks like my sis-...

با پا است. خوک شبیه خواهر من است -

No, it doesn't look my sister. I love you. I'm not even going to say her name.

نه، خواهر من به نظر نمی رسد. دوستت دارم. حتی اسمش را هم نمی گویم.

A bird, a horse, and a wolf. A wolf is like a big dog,

یک پرنده، یک اسب و یک گرگ. گرگ مانند سگ بزرگی است

in case you don't know what it is, it's like a dog that's not been domesticated. That's

، اگر ندانید چیست، مانند سگی است که اهلی نشده باشد.

not a wolf or... It, it's just... The idea is think of dog. All right.

این یک گرگ یا... نیست، فقط... ایده این است که به سگ فکر کنید. خیلی خوب.

So let's start small. "Eat like a bird". This one is actually what we call an oxymoron.

پس بیایید از کوچک شروع کنیم. «مثل یک پرنده بخور». این یکی در واقع همان چیزی است که ما آن را oxymoron می نامیم.

"Oxymoron" means the two words really don't really go together,

"Oxymoron" به این معنی است که این دو کلمه واقعاً با هم نمی‌آیند،

because birds are supposed

زیرا قرار است پرندگان

to, you know, eat like a bird. Birds are small, not eat a lot. In reality, they eat a lot.

مانند یک پرنده غذا بخورند. پرندگان کوچک هستند، زیاد نمی خورند. در واقع آنها زیاد می خورند.

But when we say someone eats like a bird, we mean they don't really eat. Maybe one cookie,

اما وقتی می‌گوییم کسی مثل یک پرنده غذا می‌خورد، منظورمان این است که واقعاً غذا نمی‌خورد. شاید یک کلوچه،

one peanut. Not very much. They eat like a bird, that's why they're so slim. Okay?

یک بادام زمینی. نه خیلی زیاد. آنها مانند یک پرنده غذا می خورند ، به همین دلیل آنها بسیار لاغر هستند. باشه؟

The opposite of eating like a bird is to "pig out", dude. E's gone, but E was wanting to

متضاد خوردن مثل پرنده، "خوک کردن" است، رفیق. E رفته بود، اما E می خواست

pig out. He wanted to eat, eat, eat, eat like a pig. Pigs are known to eat anything, and

بیرون بیاید. می خواست بخورد، بخورد، بخورد، مثل خوک بخورد. خوک ها هر چیزی را می

eat a lot, and eat all the time. So if you're a bird, you don't eat a lot of food. If you're

خورند، زیاد می خورند و همیشه می خورند. بنابراین اگر پرنده هستید، غذای زیادی نمی خورید.

a pig, you eat all the time. If you "make a pig of yourself", it means you are embarrassing

اگر خوک هستید، همیشه غذا می خورید. اگر " از خود خوک درست کنید"، به این معنی است که

yourself because you're eating so much that now people are looking at you and staring.

خود را خجالت می‌کشید زیرا آنقدر غذا می‌خورید که حالا مردم به شما نگاه می‌کنند و خیره می‌شوند.

They might even charge money to watch the animal eat the food. So don't make a pig of

حتی ممکن است برای تماشای غذا خوردن حیوان پول دریافت کنند. پس از خودت خوک درست نکن

yourself. Okay? So, you know, two, three slices, okay; 10, 20, problem.

باشه؟ بنابراین، می دانید، دو، سه برش، بسیار خوب. 10، 20، مشکل.

"Dog's breakfast". If you have a dog, I don't need to explain; if you don't have a dog,

"صبحانه سگ". اگر سگ دارید، نیازی به توضیح ندارم. اگر تو سگ نداری،

I will. Dogs are not known for being very tidy or neat eaters. You know, they don't

من خواهم داشت. سگ‌ها به‌خاطر مرتب بودن یا غذاخور بودن معروف نیستند. می دانید، آنها

cut their food and eat slowly; it's all over the place. So when somebody tells you:

غذای خود را قطع نمی کنند و آهسته غذا می خورند. همه جا هست بنابراین وقتی کسی به شما می‌گوید:

"It looks like a dog's breakfast", it's very messy, very disorganized. Okay?

«به نظر می‌رسد صبحانه سگ‌هاست»، بسیار آشفته، بسیار بی‌نظم است. باشه؟

Horse. When you "eat like a horse", it means to eat a lot of food. It's similar to pigging

اسب وقتی «مثل اسب بخوری» یعنی غذای زیاد بخوری. شبیه پیگ

out. There is a difference. When you eat like a bird or eat like a horse, they're exact

کردن است. یه تفاوت وجود دارد. وقتی مثل یک پرنده غذا می خورید یا مثل یک اسب غذا می خورید، دقیقاً

opposites. You eat like a horse, you eat all the time, you like to eat a lot. You're a

برعکس هستند. شما مثل یک اسب غذا می خورید، همیشه غذا می خورید، دوست دارید زیاد بخورید.

very good eater, let's say. When you eat like a bird, you don't eat a lot of food all the

بیایید بگوییم شما یک غذاخوری بسیار خوبی هستید. وقتی مثل یک پرنده غذا می خورید، همیشه غذای زیادی نمی خورید

time. Okay? So those... That's what that means.

. باشه؟ پس اونها... معنیش همینه.

Now, so we got these two as being opposite. Right? "Eat like a bird" and "eat like a horse".

در حال حاضر، بنابراین ما این دو را به عنوان متضاد دریافت کردیم. درست؟ «مثل پرنده بخور» و «مثل اسب بخور».

When I say "pig out" it's because you're eating... Maybe one time you're eating like this. Sorry,

وقتی می گویم "خوک" به این دلیل است که شما غذا می خورید... شاید یک بار اینطوری غذا می خورید. ببخشید

I forgot to put "dog's breakfast", because the breakfast belongs to the dog. Sometimes

یادم رفت "صبحانه سگ" بذارم چون صبحانه مال سگه.

I forget that. But yeah, "pigging out", you're going to say: "Aren't they the same?" I go:

گاهی فراموش می کنم. اما آره، "خطا کردن"، شما خواهید گفت: "آیا آنها یکسان نیستند؟" می روم:

"No." These two are like normal behaviours. You "eat like a bird", you don't eat a lot

"نه." این دو مانند رفتارهای عادی هستند. شما "مثل یک پرنده می خورید"، همیشه زیاد غذا نمی

all the time. "Eat like a horse", you eat a lot all the time. When you "pig out", it's

خورید. «مثل اسب بخور»، همیشه زیاد می خوری. وقتی شما "خوک کردن" را انجام می دهید،

maybe a one-time thing. Tonight I'm going to pig out on spare ribs. I don't always eat

ممکن است یک مورد یکبار مصرف باشد. امشب می روم روی دنده های زاپاس. من همیشه زیاد غذا نمی خورم

a lot, but I'm going to eat... Pig out now. When I "make a pig of myself", I'm making

، اما قرار است بخورم... همین حالا برو بیرون. وقتی "از خودم خوک درست می کنم"

it embarrassing. I'm eating so much, there's rib juice, it's all on my face, on my hair.

آن را خجالت آور می کنم. من خیلی می خورم، آب دنده هست، همه اش روی صورتم، روی موهایم است.

It's embarrassing. "Dog's breakfast" is when it looks bad, like you put the food down,

خجالت آوره. "صبحانه سگ" زمانی است که بد به نظر می رسد، مثل اینکه غذا را زمین گذاشته

you're like: "Ughl. That looks like a dog's breakfast." It's not good to look at. Okay?

اید، اینطور می گویید: "اغل. این شبیه صبحانه سگ است ." خوب نیست نگاه کنی باشه؟

"Wolf down". See how we got dogs and wolf? I don't know why. "Wolf down", remember we

"گرگ به پایین". ببینید چگونه سگ و گرگ پیدا کردیم؟ نمی دانم چرا. "گرگ پایین"، یادت هست

talked about swallowing and gulping? When you wolf it down, you don't chew, you're like

در مورد قورت دادن و بلعیدن صحبت کردیم؟ وقتی گرگش می کنی، نمی جوی، مثل

[eating noises], you're wolfing it down, [growls], like a savage animal. [Laughs] All right?

[صداهای خوردن] هستی، مثل حیوان وحشی می خوری، [غرش می کند] . [می خندد] باشه؟

So we got a cool, few animal idioms you can spring on your friends now. All right?

بنابراین ما یک اصطلاح جالب و معدودی از حیوانات داریم که می‌توانید اکنون برای دوستانتان استفاده کنید. خیلی خوب؟

-"I eat like a bird, that's why I look so good." -"I'm always working out, so I have to eat like a horse." Okay?

-"من مثل یک پرنده غذا می خورم، به همین دلیل خیلی خوب به نظر می رسم." -"من همیشه ورزش می کنم، پس باید مثل اسب غذا بخورم." باشه؟

How about a quiz? Because you know we have a big quiz, but I want you to do this quiz

مسابقه چطور؟ چون می‌دانید که ما یک مسابقه بزرگ داریم، اما می‌خواهم ابتدا این مسابقه را انجام دهید

first and see what you've learned. All right?

و ببینید چه چیزی یاد گرفته‌اید. خیلی خوب؟

So the first one we want to do is this:

بنابراین اولین کاری که می‌خواهیم انجام دهیم این است:

"I was at an excellent Italian restaurant and I __________ the meal."

"من در یک رستوران ایتالیایی عالی بودم و ___________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________ کردم بودم من در یک رستوران ایتالیایی بودم بودم."

Did I mention: "excellent" also means "expensive"?

اشاره کردم: «عالی» به معنای «گران» هم هست؟

Hopefully that helps you.

امیدوارم که به شما کمک کند.

That's right, you got it:

درست است، فهمیدی:

"I devoured". "Devoured" it, yeah.

«بلعیدم». "بلعیده" آن، بله.

"Devoured the meal". Okay? You devoured the meal.

"غذا را بلعید". باشه؟ تو غذا را خوردی

What about this one:

در مورد این یکی چطور:

"We were at a cheap pizza joint and I _______ _______ a whole pizza."

"ما در یک پیتزای ارزان قیمت بودیم و من _______ _______ یک پیتزا کامل."

Hmm. It's not winter,

هوم زمستان نیست،

but I sure could use something if I was cold.

اما اگر سردم باشد مطمئناً می توانم از چیزی استفاده کنم.

I'll give you a hint.

من به شما یک اشاره می کنم.

I knew you'd get it.

میدونستم میگیری

"Scarfed down". Remember we talked about scarfing down pizza and beer

"روسری پایین انداخته شده". یادتان هست در مورد روسری کردن پیتزا و آبجو

from cheap places? Because this one is no

از جاهای ارزان صحبت کردیم؟ چون این یکی

money; that's a lot of money. There's the difference, okay?

پول نیست. پول زیادیه. تفاوت وجود دارد، باشه؟

Two more to go, and if you can do this, I can just imagine what you're going to do on the quiz.

دو مورد دیگر باقی مانده است، و اگر بتوانید این کار را انجام دهید، من فقط می توانم تصور کنم که قرار است در مسابقه چه کاری انجام دهید.

"I'm going out for a __________."

"من برای __________ می روم بیرون ."

I don't know. You tell me.

من نمی دانم. به من بگو.

Hmm, mm, mm, mm.

هوم، میلی متر، میلی متر، میلی متر.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Could it be "a bite"? Remember?

ممکن است "یک نیش" باشد؟ یاد آوردن؟

When you go for a bite... Think "bite", "bit",

وقتی برای لقمه می روید... به «لقمه»، «قطع»

a little bit of food. Right? "I'm going out for a bite. Do you want something?"

، کمی غذا فکر کنید. درست؟ " من برای لقمه می روم بیرون، چیزی می خواهی؟"

I'll get you some food, too.

من هم برایت غذا می آورم.

And finally:

و در نهایت:

"I can hear you __________ over here!"

"من می توانم شما را __________ اینجا بشنوم!"

Think Coke can.

فکر کنید کوکاکولا می تواند.

Hmm?

هوم؟

Go with your hunch.

با قاطعیت برو

Yeah.

آره

"I can hear you munching over here!" Remember?

"من می توانم شما را در حال خواری در اینجا بشنوم!" یاد آوردن؟

Hunch, crunch, munch, making sound. So you can hear [eating noises], it's not a dog's

قوز کردن، کرانچ، زمزمه کردن، ایجاد صدا. بنابراین شما می توانید [صداهای خوردن] را بشنوید، این صبحانه سگ نیست

breakfast, but it sounds like a dog.

، اما شبیه یک سگ است.

So, how did you do? Did you get 4 out of 4? If not, watch the video again. And if so,

خب چکار کردی؟ 4 از 4 گرفتی؟ اگر نه، دوباره ویدیو را تماشا کنید. و اگر چنین است،

I challenge you to go to www.eng as in English vid as in video.com (www.engvid.com),

من از شما دعوت می‌کنم که به www.eng مانند ویدیوی انگلیسی (www.engvid.com) بروید،

where you can do the rest of the quiz, and take some other quizzes while you're at it, and

جایی که می‌توانید بقیه مسابقه را انجام دهید، و در حالی که در آن هستید، در چند آزمون دیگر شرکت کنید. و

watch some other videos. By the way, as always, thank you very much for coming back.

چند ویدیو دیگر را تماشا کنید. در ضمن مثل همیشه خیلی ممنون که برگشتی.

Don't forget to subscribe. Okay? Anyway, I'll see you. I'm out. That was a lot to swallow.

اشتراک را فراموش نکنید. باشه؟ به هر حال من شما را می بینم. من بیرونم. این چیز زیادی برای بلعیدن بود.

I don't think I can do anymore.

فکر نکنم دیگه بتونم

But if you're starving for more knowledge, you know where to go.

اما اگر برای کسب اطلاعات بیشتر گرسنه هستید ، می دانید کجا باید بروید.