How to use habits to help you learn: 3 methods

Doo-doo-doo-doo. Wonder if there's anything to smoke? Hi. James from

دوو دوو دوو. نمی دانم آیا چیزی برای سیگار کشیدن وجود دارد؟ سلام. جیمز از

engVid. Welcome to Canada's flora. "Flora" is a fancy word for flower;

engVid. به فلور کانادا خوش آمدید. "فلور" یک کلمه فانتزی برای گل است.

"fauna" being animals, "fauna" being flower. So, some vocabulary to start the

«فون» حیوان بودن، «فون» گل بودن. بنابراین، مقداری واژگان برای شروع

lesson. But what lesson am I going to teach you today? I want to do a learning

درس. اما امروز چه درسی به شما خواهم داد؟ من می‌خواهم یک ویدیوی فرآیند یادگیری انجام دهم

process video, which means I'm going to give you some hints on how to learn

، به این معنی که می‌خواهم نکاتی را در مورد نحوه یادگیری

better, more effectively, and efficiently; and, also, hopefully make

بهتر، مؤثرتر و کارآمدتر به شما ارائه دهم. و همچنین، امیدوارم

it more fun for you. One of the key things students have... that they have

آن را برای شما سرگرم کننده تر کند. یکی از چیزهای کلیدی که دانش‌آموزان با آن

difficulty with is that they say: "Doing English is hard. I have to think about

مشکل دارند این است که می‌گویند: "انجام زبان انگلیسی سخت است. من باید به

doing it." So, I had the idea: Why don't we think about how to form habits and

انجام آن فکر کنم." بنابراین، من این ایده را داشتم: چرا به چگونگی شکل گیری عادات و

English work? That way... well, a habit like brushing your teeth — you wake up

کار انگلیسی فکر نمی کنیم؟ به این ترتیب... خوب، عادتی مانند مسواک زدن - صبح از خواب بیدار می شوید

in the morning, you brush your teeth; you don't think about it. You get up, go

، دندان هایتان را مسواک می زنید. شما به آن فکر نمی کنید بلند می شوی،

to the bathroom, brush your teeth, eat your breakfast. It's done before you

به دستشویی می روی، مسواک می زنی، صبحانه می خوری. قبل از اینکه به آن

think about it. If we can make learning English like that, you're gonna soon

فکر کنید انجام می شود. اگر بتوانیم یادگیری زبان انگلیسی را به این شکل انجام دهیم، به زودی خواهید دید

find that English becomes fun because it's going to be automatic; something

که انگلیسی سرگرم کننده می شود، زیرا به صورت خودکار انجام می شود. چیزی

that's not work — it's just a habit. Cool? Now, in order to do this lesson, I

که کار نمی کند - این فقط یک عادت است. سرد؟ اکنون، برای انجام این درس،

read up on B. J. Fogg, who's a professor out at Stanford, and James Clear. James

بی‌جی فاگ، که استاد دانشگاه استنفورد است، و جیمز کلیر مطالعه کردم. جیمز

Clear has a book called: "Atomic Habits"; and B. J. Fogg is, I think:

کلیر کتابی دارد به نام: " عادات اتمی"; و B. J. Fogg است، من فکر می کنم:

"Tiny Habits". I can't recall exactly. But these two guys are, like, the gods

"عادت های کوچک". دقیقا یادم نیست اما این دو نفر مثل

of habits. So, let's delve into it. And that means: Let's go into it. Okay? So,

خدای عادات هستند. بنابراین، بیایید به آن بپردازیم. و این یعنی: بیایید وارد آن شویم. باشه؟ بنابراین،

I'm gonna give you three parts. And when we do these three things together, we

من می خواهم به شما سه قسمت بدهم. و وقتی این سه کار را با هم انجام می دهیم،

should be able to form habits that will make English learning fun, effective,

باید بتوانیم عادت هایی را ایجاد کنیم که یادگیری زبان انگلیسی را سرگرم کننده، موثر

and efficient.

و کارآمد کند.

Number one: Stacking. In North America, especially in the winter, we like to

شماره یک: انباشتن. در آمریکای شمالی، به خصوص در زمستان، ما دوست

have pancakes. Pancakes, mm. Homer style, you know? We put pancakes on top

داریم پنکیک بخوریم. پنکیک، میلی متر. سبک هومر، می دانید؟ پنکیک ها را

of each other — this is called: "stacking". And you're going, right now:

روی هم قرار می دهیم - به این می گویند: "انباشته". و تو همین الان می روی:

"Habits. Pancakes. I think that guy gone crazy. I wouldn't... too much oxygen's

"عادت ها. پنکیک. فکر می کنم آن مرد دیوانه شده است. من نمی خواهم... اکسیژن

going through his head." Bear with me; just stay with me for a second or two.

زیادی از سرش می گذرد." تحملم کن فقط یکی دو ثانیه با من بمون

When we stack our pancakes and we put beautiful maple syrup, it's delicious.

وقتی پنکیک هایمان را روی هم می چینیم و شربت افرا زیبا می ریزیم، خوشمزه می شود.

But the key is: We put one on top of the other, and sometimes we put butter and

اما نکته اصلی این است: یکی را روی دیگری قرار می دهیم و گاهی کره می ریزیم و

it sticks together. The butter and the maple syrup gets sticky, and they stick

به هم می چسبد. کره و شربت افرا چسبناک می شوند

the pancakes together. Okay, I'll explain. What I want to do is I want to

و پنکیک ها را به هم می چسبانند. باشه توضیح میدم کاری که من می‌خواهم انجام دهم این است که می‌خواهم

take one habit you already do. Do you remember I talked about brushing your

عادتی را که شما قبلاً انجام داده‌اید، انجام دهم. یادت هست در مورد مسواک زدن صحبت کردم

teeth? Okay. You do that automatically or going to the washroom, and I want to

؟ باشه. شما این کار را به صورت خودکار یا رفتن به دستشویی انجام می دهید، و من می

stack it with another habit that you want to learn. So, in turn, what happens

خواهم آن را با عادت دیگری که می خواهید یاد بگیرید، کنار هم بگذارم. بنابراین، به نوبه خود، آنچه اتفاق می افتد

is it becomes something you just do. Okay? So, one habit could be: We go to

این است که به چیزی تبدیل می شود که شما فقط انجام می دهید. باشه؟ بنابراین، یک عادت می تواند این باشد:

bed at night. Right? Well, if you want to do more reading, why don't you put a

شب ها به رختخواب می رویم. درست؟ خوب، اگر می خواهید بیشتر مطالعه کنید، چرا

book on your pillow? Stack the habit of going to sleep with that step... the

کتابی را روی بالش خود نمی گذارید؟ عادت به خواب رفتن را با آن قدم جمع کن...

habit of reading. You go and you see the book, you're like: "Oh yeah. I'm gonna

عادت خواندن. تو برو و کتاب را ببینی، می گویی: "اوه آره، من می

go sleep. I'll read a page before I go to bed." Okay? You can stack habits in

روم بخوابم. قبل از اینکه بخوابم یک صفحه را می خوانم ." باشه؟ شما می توانید عادت ها را به

other ways. When you have the television, instead of having the

روش های دیگری کنار هم بگذارید. وقتی تلویزیون دارید، به جای

television turn on, you could have it turned on to a... an English channel.

روشن کردن تلویزیون، می توانید آن را روی یک کانال انگلیسی روشن کنید.

So, the habit of watching TV at night to relax — boom — you are studying. So,

بنابراین، عادت تماشای تلویزیون در شب برای استراحت - رونق - شما در حال مطالعه هستید. بنابراین،

"stacking" is taking one habit that you do already, and getting the new habit —

«انباشتن» عبارت است از گرفتن یک عادت که قبلاً انجام داده‌اید، و گرفتن عادت جدید -

which is going to be our English study — and putting them close together, so one

که مطالعه انگلیسی ما خواهد بود - و نزدیک کردن آنها به هم، بنابراین یکی

leads right to the other. You can stack before; you can stack after — your

مستقیماً به دیگری منتهی می‌شود. شما می توانید قبل از پشته; شما می توانید پس از پشته -

choice. Okay? So, that's "stacking". That's the first part of our habit form.

انتخاب شما. باشه؟ بنابراین، این "انباشته شدن" است. این اولین بخش از شکل عادت ماست.

Okay? So, try and stack your habits. Find habits that go together somewhat.

باشه؟ بنابراین، سعی کنید عادت های خود را کنار هم بگذارید. عادت هایی را پیدا کنید که تا حدودی با هم هماهنگ هستند.

So, you don't want to do reading and running. Okay? You... but you could do

بنابراین، شما نمی خواهید به خواندن و دویدن بپردازید. باشه؟ شما... اما می توانستید

audiobooks and running. You like to jog? Good. Stack it with a habit of listening

کتاب های صوتی و دویدن انجام دهید. دوست داری دویدن؟ خوب آن را با عادت گوش دادن

to English audiobooks. Okay. That's number one.

به کتاب های صوتی انگلیسی کنار هم بگذارید. باشه. این شماره یک است.

What's the second part of our habit-forming principle? Well, it's

بخش دوم اصل عادت‌سازی ما چیست؟ خوب،

easy-peasy. A lot of you know I was born in England. Funny thing. A fun fact:

آسان است. بسیاری از شما می دانید که من در انگلستان به دنیا آمدم . چیز خنده دار یک واقعیت جالب

There's a website out there that seems to be tracking me, and says I was born

: یک وب سایت وجود دارد که به نظر می رسد من را ردیابی می کند و می گوید من در انگلیس به دنیا آمده

in England but I live in Canada. I'm getting scared. I'm getting really

ام اما در کانادا زندگی می کنم. دارم میترسم واقعا دارم

scared. Stay away from me. Anyway. What we want to do is make it easy-peasy.

میترسم از من دور باش به هر حال. کاری که ما می خواهیم انجام دهیم این است که آن را آسان کنیم.

That's an English saying for: Make it very easy. How do we make it easy? Well,

این یک ضرب المثل انگلیسی است برای: آن را بسیار آسان کنید. چگونه آن را آسان کنیم؟ خوب،

one of the ways to make something easy is to make it very small. A lot of

یکی از راه های آسان کردن چیزی این است که آن را بسیار کوچک کنید. بسیاری از

students have really big goals, and I... I think that's amazing. That's great.

دانش آموزان اهداف واقعا بزرگی دارند، و من... فکر می کنم این شگفت انگیز است. عالیه.

But the problem with big goals — it's like trying to reach for the moon.

اما مشکل با اهداف بزرگ - مانند تلاش برای رسیدن به ماه است.

Difficult to do. But a smaller goal, we can do. So, parts we're going to do to

انجامش سخته اما یک هدف کوچکتر، ما می توانیم انجام دهیم. بنابراین، بخش‌هایی که قرار است انجام دهیم

make things easy is number one: Make your goals small. Instead of saying:

تا کارها را آسان کنیم، شماره یک است: اهداف خود را کوچک کنید. به جای

"I'm going to study for an hour on English tonight", tell yourself you're

این که بگویید: «امشب می‌خواهم یک ساعت انگلیسی مطالعه کنم»، به خودتان بگویید

going to study for one minute. Chill. All you guys are like: "He's crazy; he's

که یک دقیقه مطالعه می‌کنید. خنک همه شما بچه ها این گونه هستید: "او دیوانه است، او آن را

lost it." No, no, no. Just wait. If you tell yourself you're going to study for

از دست داده است." نه نه نه. فقط صبر کن. اگر به خودتان بگویید که قرار است

one minute every day, you're probably going to do it. If you tell yourself

هر روز یک دقیقه مطالعه کنید، احتمالا این کار را انجام خواهید داد. اگر به خود بگویید

you're going to study for an hour every day, you probably aren't going to do it.

که قرار است هر روز یک ساعت مطالعه کنید ، احتمالاً این کار را نخواهید کرد.

And maybe you'll do one hour or five hours — which is really good — on a

و شاید شما یک ساعت یا پنج ساعت کار کنید - که واقعا خوب است - در

Sunday, and nothing all week. When we know... and the science says it's the

یکشنبه، و هیچ کاری در تمام هفته. وقتی می دانیم ... و علم می گوید این

consistency that gets you better. "Consistent" means you keep doing it.

ثبات است که شما را بهتر می کند. "سازگار" به این معنی است که شما به انجام آن ادامه می دهید.

That's the second part of easy-peasy. Make the goal so small, but do it daily;

این قسمت دوم easy-peasy است. هدف را خیلی کوچک بسازید، اما آن را روزانه انجام دهید.

every single day do this thing. Make it so small. Maybe not even a... you read

هر روز این کار را انجام دهید آنقدر کوچکش کن شاید حتی یک ... شما

for 20 seconds. Maybe you're going to read five words of a book. We both know

برای 20 ثانیه مطالعه کنید. شاید قرار باشد پنج کلمه از یک کتاب را بخوانید. هر دوی ما می دانیم که

you're not going to read only five words. Right? And that's the whole

شما فقط پنج کلمه را نمی خوانید . درست؟ و این تمام

point. You make it so easy that you go: "Even a baby could do it." You're not a

نکته است. آنقدر آسان می کنی که می روی: «حتی یک بچه هم می تواند این کار را انجام دهد». تو

baby, so do it. And then, you do it every day. Right? Okay.

بچه نیستی، پس این کار را بکن. و سپس، شما آن را هر روز انجام می دهید . درست؟ باشه.

Other thing. Here's what we do: We want to pick a time and a place. Why? Have

چیز دیگری. کاری که ما انجام می دهیم این است: می خواهیم زمان و مکانی را انتخاب کنیم. چرا؟ آیا

you ever noticed when you walk in your house where the television is sitting or

تا به حال متوجه شده‌اید که وقتی در خانه راه می‌روید، تلویزیون کجاست یا

where your couch is? Most houses in North America, if you see a couch, you

کاناپه‌تان کجاست؟ اکثر خانه ها در آمریکای شمالی، اگر یک کاناپه

see a TV. Hockey Night in Canada is right in front of them all the time.

ببینید، تلویزیون می بینید. شب هاکی در کانادا همیشه در مقابل آنهاست.

Right? So we know: "couch means TV". Oven and fridge, where are they? In the

درست؟ پس می دانیم: «کاناپه یعنی تلویزیون». فر و یخچال، کجا هستند؟ در

kitchen. What do you do in there? No, you don't have a shower; you go and

آشپزخانه. اونجا چیکار میکنی؟ نه، شما دوش ندارید. تو برو

cook. Time and place are important. If you pick a particular time of the day...

بپز زمان و مکان مهم است. اگر زمان خاصی از روز را انتخاب کنید ...

sometimes I think the best time to do something, like English studying, and it

گاهی اوقات فکر می کنم بهترین زمان برای انجام کاری مانند مطالعه انگلیسی و

depends on the person, is either in the day... at the beginning of the day or in

بستگی به فرد دارد یا در روز است ... در ابتدای روز یا

the evening because you have less things on your mind; especially in the

در عصر، زیرا چیزهای کمتری در ذهن دارید. به خصوص در

beginning of the morning. You've just woken up, so there's not a lot of

ابتدای صبح شما به تازگی از خواب بیدار شده اید، بنابراین نگرانی زیادی

concerns in your head, so that's a great time because you can absorb more

در ذهن شما وجود ندارد، بنابراین زمان بسیار خوبی است زیرا می توانید اطلاعات بیشتری را جذب کنید

information. Or in the evening when you've chilled from work and you're

. یا در غروب که از کار سرد شده اید و

relaxed a bit — a good thing to do then is to study at that time. But pick a

کمی آرام هستید - کار خوبی که باید انجام دهید این است که در آن زمان مطالعه کنید. اما

time and a place. And what you want to do is keep it consistent. Remember we

زمان و مکان را انتخاب کنید. و کاری که می خواهید انجام دهید این است که آن را ثابت نگه دارید. یادت هست

talked about daily? So, find a time and a place that you won't be disturbed.

هر روز در موردش صحبت میکردیم؟ بنابراین، زمان و مکانی را پیدا کنید که مزاحم نشوید.

Like, someone's disturbing me. Yeah. Tourists. What can I say? But they're so

مثلا یکی داره مزاحمم میشه آره گردشگران چه می توانم بگویم؟ اما آنها خیلی

cute. Gotta love them. Anyway. So, you want to find a time and a place that

ناز هستند. باید آنها را دوست داشت به هر حال. بنابراین، شما می خواهید زمان و مکانی را پیدا

you're going to be consistent. Do you remember we talked about daily? So,

کنید که در آن ثابت قدم باشید. یادت هست هر روز در موردش حرف میزدیم؟ بنابراین،

we're going to be doing it in the same place daily. That way... don't pick a

ما این کار را روزانه در همان مکان انجام خواهیم داد. به این ترتیب...

place where you have to change every four or five days — that will start

مکانی را انتخاب نکنید که هر چهار یا پنج روز یکبار مجبور به تغییر آن شوید – که شروع

breaking your habit. But you'll start finding after a while when you enter at

به ترک عادت شما می کند. اما بعد از مدتی شروع به یافتن خواهید کرد که

the same time and place, you're going to be drawn or you're going to want to

در همان زمان و مکان وارد شوید، قرار است کشیده شوید یا می خواهید

start to study because that's your habit. You make it small. Remember we

شروع به مطالعه کنید زیرا این عادت شماست. شما آن را کوچک می کنید. به یاد دارید که ما

talked about making the habit small enough, right? Consistency — daily. And

در مورد کوچک کردن این عادت صحبت کردیم ، درست است؟ ثبات - روزانه. و

now a time and place we've got down. That's the second part of our triad.

اکنون زمان و مکانی که ما به زمین رسیده ایم. این قسمت دوم از سه گانه ما است.

"Triad" means three. Okay? Just learned some vocabulary. Because I know it's the

«ثلاث» به معنای سه است. باشه؟ تازه کمی واژگان یاد گرفتم چون می‌دانم که این

learning process, but it doesn't mean you can't pick up some other things.

فرآیند یادگیری است، اما به این معنا نیست که نمی‌توانید برخی چیزهای دیگر را انتخاب کنید.

Right?

درست؟

So, what's the third part? "Celebrate good times. Come on." Yeah. Go on

خب قسمت سوم چیه؟ " زمانهای خوب را جشن بگیریم! بیایید." آره برو تو

YouTube. You're on YouTube. Check that song out after; I think it's: "There's a

یوتیوب شما در YouTube هستید. بعد از آن آهنگ را بررسی کنید. فکر می کنم این است: "اینجا یک

party going on right here." Yeah. "Celebrate". Okay, I'm done. That's it.

مهمانی در جریان است." آره "جشن گرفتن". باشه، کارم تموم شد خودشه.

No Elvis here. So, celebrate. What do we mean by "celebrate"? We got two things;

الویس اینجا نیست پس جشن بگیرید منظور ما از "جشن گرفتن" چیست؟ ما دو چیز داریم؛

two ways that we want to celebrate. Okay, stay with me. We're gonna start

دو راه که می خواهیم جشن بگیریم. باشه با من بمون ما شروع به

talking about dopamine. "Dopamine" is a drug that your body naturally produces —

صحبت در مورد دوپامین می کنیم. "دوپامین" دارویی است که بدن شما به طور طبیعی آن را تولید می کند -

that you are given when you do something really well. Your body goes: "That's

که وقتی کاری را واقعا خوب انجام می دهید به شما داده می شود . بدن شما می گوید: "این

just like me. I like that. That's good." It makes you feel good, and it makes you

دقیقا مثل من است. من آن را دوست دارم. این خوب است." این به شما احساس خوبی می دهد و باعث می شود که

want to do it again. So, for a habit to be successful... if you think about when

بخواهید دوباره آن را انجام دهید. بنابراین، برای یک عادت موفق... اگر به زمانی فکر می کنید که

used to play football, for you Europeans; soccer for you Americans.

قبلا فوتبال بازی می کردید، برای شما اروپایی ها. فوتبال برای شما آمریکایی ها

Okay? When you first got that kick and it went in... the goal went in, what did

باشه؟ وقتی برای اولین بار آن ضربه را زدی و آن ضربه وارد شد... گل وارد دروازه شد، چه

you do? Boom — you got it in there. You're like: "Yeah! That's like me.

کار کردی؟ بوم - شما آن را وارد کردید. شما مانند: "آره! مثل من است.

That's good!" and you felt really good, and you wanted to do that again. We

خوب است!" و تو واقعاً احساس خوبی داشتی، و می خواستی دوباره این کار را انجام دهی. ما

always do that. When we do something, we score, if you're playing basketball —

همیشه این کار را می کنیم. وقتی کاری را انجام می دهیم، گل می زنیم، اگر بسکتبال بازی می کنید -

boom, you sink it. You're like: "Yeah!" Golf — it's not a sport. Sorry, it's not

بوم، آن را غرق می کنید. شما مانند: "آره!" گلف - این یک ورزش نیست. ببخشید

a sport. But golf. Whenever we do something like that, we get that touch

ورزش نیست اما گلف هر وقت همچین کاری می کنیم، آن

of success, we go: "Yeah!" You want to do that. I know it sounds silly. But how

حس موفقیت را به دست می آوریم، می گوییم: "آره!" شما می خواهید این کار را انجام دهید. می دانم که احمقانه به نظر می رسد. اما چقدر

stupid did you look, going: "Yeah!" Yeah, exactly. You didn't care. You felt

احمق به نظر می رسید که گفتی: "آره!" بله دقیقا. تو اهمیتی ندادی احساس

good; you wanted to do that again. So, we want to celebrate when we're doing

خوبی داشتی؛ می خواستی دوباره این کار را انجام دهی بنابراین، ما می خواهیم وقتی این کارها را انجام می دهیم جشن بگیریم

these things. So, what do I mean? Once you find that place — remember the

. بنابراین، منظور من چیست؟ هنگامی که آن مکان را پیدا

easy-peasy — you've got a simple goal, you're doing it consistently in a place,

کردید - آسان-پیزی را به یاد بیاورید - یک هدف ساده دارید، آن را به طور مداوم در یک مکان انجام می دهید،

every time you go to that place and sit down, go: "Yeah! I'm doing it!" You can

هر بار که به آن مکان می روید و می نشینید، بروید: "آره! دارم انجام می دهم. آی تی!" می

say that just before you start; you can be in the middle of it and go: "Yeah!

توانید درست قبل از شروع بگویید؛ می تونی وسطش باشی و بروی: "آره!

I'm in the middle of doing it!" Or at the end, like: "Yeah! I kicked its butt.

من در وسط انجامش هستم!" یا در آخر مثل: "آره! لگد زدم به لبش. انجامش

I did it." Celebrate. Tell yourself you're doing a good job. Feel good about

دادم." جشن گرفتن. به خودتان بگویید که کار خوبی انجام می دهید. احساس خوبی نسبت به

it. That dopamine we talked about, that's given to you, will be given to

آن داشته باشید. آن دوپامینی که در مورد آن صحبت کردیم، که به شما داده شده است، به شما داده خواهد شد

you and you'll feel good. And the next time you walk by that place, some magic

و احساس خوبی خواهید داشت. و دفعه بعد که در آن مکان قدم می زنید، جادویی

will happen: You'll start feeling good just walking by. And you'll even feel

اتفاق می افتد: فقط با قدم زدن در کنار آن احساس خوبی خواهید داشت. و حتی احساس بهتری خواهید داشت

better because dopamine is released in anticipation of doing something; not the

زیرا دوپامین در انتظار انجام کاری آزاد می شود.

actual doing. So, it's going to get you sort of kind of motivated to studying. I

انجام واقعی نیست. بنابراین، شما را به نوعی انگیزه مطالعه می کند.

know, complicated stuff. Don't worry. You got it. Just watch the video again;

میدونم چیزای پیچیده نگران نباشید. فهمیدی. فقط یک بار دیگر ویدیو را تماشا کنید؛

you'll get what I'm saying. So, "dopamine" is a feel-good drug your body

آنچه را که می گویم متوجه خواهید شد بنابراین، "دوپامین" یک داروی حس خوبی است که بدن

gives you when you've done something good that it thinks is helping you.

شما زمانی که کار خوبی انجام داده اید که فکر می کند به شما کمک می کند به شما می دهد.

So, now that you've got that, I said there were two ways to celebrate. Right?

بنابراین، حالا که شما آن را دریافت کردید، گفتم دو راه برای جشن گرفتن وجود دارد. درست؟

Celebrate while you're doing the activity. Tell yourself: "I've did a

در حالی که در حال انجام فعالیت هستید جشن بگیرید . به خودتان بگویید: "من کار

good job. Yeah! That's it. Great. Studied. I did my 20 minutes. Yeah!"

خوبی انجام دادم. آره! همین. عالی. مطالعه کردم. 20 دقیقه ام را انجام دادم. آره!"

Then give yourself a longer-term reward. You finish a book, you wanted to read an

سپس به خودتان یک جایزه بلند مدت بدهید. شما یک کتاب را تمام می کنید، می خواهید یک

English book. You said you want to read it in a month, you did — buy yourself a

کتاب انگلیسی بخوانید. گفتی که می‌خواهی آن را در یک ماه بخوانی، این کار را کردی - برای خودت یک

chocolate bar. Okay, that's not quite a reward, but you catch what I'm saying.

شکلات بخر. خوب، این کاملاً یک پاداش نیست، اما شما متوجه می شوید که من چه می گویم.

Give yourself something good. So, you've done all this work, you keep celebrating

یه چیز خوب به خودت بده بنابراین، شما تمام این کارها را انجام داده اید، مدام جشن

that you've done it, and then you finish the goal you wanted to do. Maybe you

می گیرید که آن را انجام داده اید، و سپس هدفی را که می خواستید به پایان می رسانید. شاید شما

wanted to learn 100 words in 100 days; maybe you want to be able to read a page

می خواستید 100 کلمه را در 100 روز یاد بگیرید. شاید بخواهید بتوانید یک

of English in under two minutes. I don't know what your goal is. But give

صفحه انگلیسی را در کمتر از دو دقیقه بخوانید. من نمی دانم هدف شما چیست. اما

yourself your reward when you've done that because your brain is always

وقتی این کار را کردید به خودتان پاداش بدهید زیرا مغزتان همیشه در حال بررسی است

keeping tabs. It means it's always aware of what you're doing. And if you're

. یعنی همیشه از کاری که انجام می دهید آگاه است. و اگر

moving towards your goals, it's actually motivating you to keep moving towards

به سمت اهداف خود حرکت می کنید، در واقع به شما انگیزه می دهد که به سمت

your goals. And your goal, in this case, is to learn English. Right? If you put

اهداف خود ادامه دهید. و هدف شما در این مورد یادگیری زبان انگلیسی است. درست؟

the three things I've given you before... what's the first thing?

اگر سه چیزی را که قبلاً به شما داده ام قرار دهید ... اولین چیزی چیست؟

Stacking. Try and find habits that can be put close together. Going to bed —

پشتهسازی. سعی کنید عادت هایی را پیدا کنید که بتوان آنها را به هم نزدیک کرد. رفتن به رختخواب -

put a book on the bed at night. You get up — put the book down to help remind

شب ها یک کتاب روی تخت بگذارید. شما بلند می شوید - کتاب را زمین بگذارید تا به شما یادآوری شود

you. Okay? Stacking those habits together. You're brushing your teeth —

. باشه؟ کنار هم گذاشتن این عادت ها شما در حال مسواک زدن هستید - به این

think of... when you're thinking it, ten English words when you're standing on

فکر کنید... وقتی به آن فکر می کنید، ده کلمه انگلیسی وقتی روی

one leg. Leg, hand, cheese, bread... just force yourself to do something

یک پا ایستاده اید. پا، دست، پنیر، نان... فقط خودت را مجبور به انجام یک کار

weird, so you're stacking. You have to do this one; put them together. When

عجیب و غریب کنید، پس انباشته می شوید. شما باید این یکی را انجام دهید؛ آنها را کنار هم قرار دهید

you're stacking, if you can do it, make that... stack it, but make it

وقتی در حال چیدمان هستید، اگر می توانید این کار را انجام دهید، آن را... روی هم قرار دهید، اما آن را

easy-peasy. Pick a small goal. Take a goal and break it down. Right? When

آسان کنید. یک هدف کوچک انتخاب کنید یک هدف بگیرید و آن را بشکنید. درست؟ وقتی

you've done that, make it daily. Do it every single day. You brush your teeth

این کار را انجام دادید، آن را روزانه درست کنید. هر روز انجامش بده شما هر روز دندان های خود را مسواک

every day. Right? Do it every single day. And then what'd we talk about?

می زنید. درست؟ هر روز انجامش بده و بعد در مورد چه چیزی صحبت کردیم؟

Celebrate. When you've done that, and you've done this silly thing, and people

جشن گرفتن. وقتی این کار را انجام دادی، و این کار احمقانه را انجام دادی، و

are going: "What...? What are you doing in there?" You go: "Yeah! I did it! I

مردم می‌گویند: "چی...؟ آنجا چه کار می‌کنی؟" تو برو: "آره! من این کار را کردم! این

did it. I brushed my teeth standing on one leg, saying English." Yeah. Okay,

کار را کردم. دندان هایم را روی یک پا ایستاده مسواک زدم و انگلیسی گفتم." آره باشه اینکارو

don't do that. But you understand. That's the idea — this is what I want

نکن اما تو میفهمی این ایده است - این همان کاری است که من از

you to do. And then give yourself a reward. You're working hard. Life is a

شما می خواهم انجام دهید. و بعد به خودت جایزه بده شما سخت کار می کنید. زندگی یک

journey, my friend. I know it's gonna sound really, really bad. But life is a

سفر است دوست من میدونم صداش خیلی خیلی بد میشه اما زندگی یک

journey. And we want to remember: You got to live it now. And that's part of

سفر است. و ما می خواهیم به یاد داشته باشیم: شما باید آن را اکنون زندگی کنید. و این بخشی از

the celebration part. If you're not actually happy with what you're doing,

بخش جشن است. اگر واقعاً از کاری که انجام می دهید راضی نیستید،

you're not going to keep doing it for long.

برای مدت طولانی به انجام آن ادامه نخواهید داد.

I do have a cup... one... a couple of things I wanted to say to you right now.

من یک فنجان دارم... یکی... چند تا چیز که می خواستم همین الان به شما بگویم.

Because those are the three things I wanted to give you to put together, but

زیرا این سه موردی است که می‌خواستم به شما بدهم تا کنار هم بگذارید، اما

I want to go back to that test retest. Do you remember we started the

می‌خواهم به آن تست مجدد برگردم. یادت هست شروع کردیم

beginning; I said: "What are five things you do every day?" Now your eyes are

گفتم: پنج کاری که هر روز انجام می دهی چیست؟ حالا

going: "That's why you said this stuff?" I'm like: "That's why I said it." What

چشمات میره: واسه همین این حرفا رو زدی؟ من می گویم: "به همین دلیل آن را گفتم."

are five things you love to do? What are five English goals that you have?

پنج کاری که دوست دارید انجام دهید چیست؟ پنج هدف انگلیسی که دارید چیست؟

Remember I said all of that? And I said how it goes together? I'm gonna give you

یادت هست همه اینها را گفتم؟ و من گفتم چطور با هم پیش می رود؟ من

that ten seconds again. Okay? Take a look at the scenery around me. I'll be

دوباره آن ده ثانیه را به شما می دهم. باشه؟ به مناظر اطرافم نگاهی بینداز. من

back, and you try and put together all the information I've given you, and how

برمی گردم، و شما سعی کنید تمام اطلاعاتی را که به شما داده ام و

that would work. You got it yet? Okay. Before I go and give you your homework,

اینکه چگونه کار می کند، جمع آوری کنید. شما هنوز آن را دریافت کرده اید؟ باشه. قبل از اینکه بروم و تکالیفتان را به شما بدهم،

I want to give you a quote by Aristotle. He said: "Quality is not an act; it's a

می‌خواهم نقل قولی از ارسطو به شما بدهم. گفت: کیفیت عمل نیست،

habit." So, if you want to get good at English, and you want to be efficient

عادت است. بنابراین، اگر می‌خواهید در زبان انگلیسی خوب شوید و می‌خواهید در آن کارآمد

and effective at it — think like Aristotle. "Quality is not an act; not a

و مؤثر باشید، مانند ارسطو فکر کنید . "کیفیت یک عمل نیست، نه یک

one-time thing — it's a habit", something you have to continually do.

چیز یک بار - یک عادت است"، چیزی که باید به طور مداوم انجام دهید.

Cool? And as you know, you're gonna get homework because it wouldn't be engVid

سرد؟ و همانطور که می دانید، شما مشق شب را خواهید گرفت زیرا

if I didn't do that to you. So, here's what I want you to do: Take three goals

اگر من این کار را با شما انجام نمی دادم، engVid نمی شد. بنابراین، این چیزی است که من از شما می خواهم انجام دهید: سه هدفی را

that you have in mind that you want to do in English, or even one. Here's the

که در ذهن دارید و می خواهید به زبان انگلیسی انجام دهید، یا حتی یک هدف را در نظر بگیرید.

hard part: Break it into 100 steps. Remember the easy-peasy thing we're

قسمت سخت اینجاست: آن را به 100 مرحله تقسیم کنید. به یاد می آورید چیزی که ما در

talking about? Break it into 100 steps. Find how you can stack each step along

مورد آن صحبت می کنیم؟ آن را به 100 مرحله تقسیم کنید. پیدا کنید که چگونه می توانید هر مرحله را در طول مسیر پشته کنید

the way. And then remember the reward? Once you've hit that 100th step, what's

. و سپس پاداش را به خاطر می آورید؟ وقتی آن 100 قدم را زدی،

the reward you're gonna give yourself? If you do this particular homework I

چه پاداشی به خودت خواهی داد؟ اگر این تکالیف خاصی را که

give you, you will find that you are 80% done learning English. You're like:

به شما می‌دهم انجام دهید، متوجه می‌شوید که 80 درصد یادگیری زبان انگلیسی را تمام کرده‌اید. شما مانند:

"What?" I'm like: You've already done the hardest part: Thinking. That's one

"چی؟" من می گویم: شما قبلاً سخت ترین قسمت را انجام داده اید: فکر کردن. این یکی

of the hardest things a human can do. And you've just done it. If you do that,

از سخت ترین کارهایی است که یک انسان می تواند انجام دهد. و شما به تازگی آن را انجام داده اید. اگر این کار را انجام دهید،

you're going to find that you're already motivated to do all the other things we

متوجه خواهید شد که از قبل برای انجام تمام کارهای دیگری که

talked about when you put those other habits/steps in. And you're going to

در مورد آن صحبت کردیم، انگیزه دارید و

master the habit of learning and learning English. Anyway, hope you had a

عادت به یادگیری و یادگیری زبان انگلیسی خواهید داشت. . به هر حال امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

great time. Before I go, don't forget to go to www.eng as in English, vid as in

قبل از رفتن، فراموش نکنید که به www.eng به عنوان انگلیسی، vid مانند

video.com. No quiz, but go check out the other lessons we have there. There'll be

video.com بروید. امتحانی نیست، اما بروید درس‌های دیگری را که در آنجا داریم بررسی کنید.

other learning process videos; there'll be other language applications you can

ویدیوهای فرآیند یادگیری دیگری نیز وجود خواهد داشت. برنامه های زبان دیگری وجود دارد که می توانید

do, where we do grammar, conversation, listening. Looking forward to seeing

انجام دهید، جایی که ما دستور زبان، مکالمه، گوش دادن را انجام می دهیم. به امید

you. Have a good one. Nice day out.

دیدار. یک خوب. یک روز خوب