How to Write an Effective Essay: The Introduction

Hi, James from engVid. I'm having a hard time reading this paper because a lot of the articles

سلام، جیمز از engVid. من در خواندن این مقاله مشکل دارم زیرا بسیاری از مقاله

just don't interest me. And that's a problem, because this is a paper. They make money because

ها به من علاقه ای ندارند. و این یک مشکل است، زیرا این یک کاغذ است. آنها پول در می آورند زیرا

people want to read what they have to say. Now, you are probably not writing for a newspaper

مردم می خواهند آنچه را که می گویند بخوانند. اکنون ، احتمالاً برای یک روزنامه

or a magazine, but I bet you're in school writing essays, or you wouldn't be looking

یا مجله نمی‌نویسید، اما شرط می‌بندم که در مدرسه انشا می‌نویسید، وگرنه

at this particular video, which is about, well, what is it? It is the ultimate intro.

به این ویدیوی خاص نگاه نمی‌کنید، که درباره چیست؟ این مقدمه نهایی است.

Whoa, whoa, whoa. Okay, the ultimate intro to what? To writing essays. A lot of you are

وای وای وای خوب، مقدمه نهایی چیست؟ برای نوشتن مقاله. بسیاری از شما در

studying for TOEFL, IELTS, or TOEIC, or you just want to write and you want to write well

حال تحصیل برای تافل، آیلتس یا TOEIC هستید، یا فقط می خواهید بنویسید و می خواهید به خوبی

in English. Well, this lesson, what we're going to do is we're going to specialize on

به زبان انگلیسی بنویسید. خوب، این درس، کاری که ما می خواهیم انجام دهیم این است که در مقدمه تخصص خواهیم

the introduction. I did another lesson, one of the five-point or the five-part essay.

داشت. یک درس دیگر، یکی از انشای پنج نقطه ای یا پنج قسمتی را انجام دادم.

If you go back and look, it's up on engVid right now, and it shows the parts of the essay

اگر به عقب برگردید و نگاه کنید، در حال حاضر روی engVid است و بخش‌های مقاله را نشان می‌دهد

and generally went over it. But then I thought, "You know what?" And I actually had a student

و به طور کلی آن را مرور می‌کند. اما بعد فکر کردم: "میدونی چیه؟" و من واقعاً یک دانش آموز

thank you from Canada, Toronto, walk up to me one night and said, "You do English lesson

از کانادا، تورنتو داشتم که از شما تشکر کرد، یک شب پیش من آمد و گفت: "شما درس انگلیسی را

on essay?" And I went, "Yeah." She went, "More." So I went, "Okay, here we are." So what I

در مورد مقاله انجام می دهید؟" و من گفتم: "آره." او گفت: "بیشتر." بنابراین من گفتم: "باشه، ما اینجا هستیم." بنابراین کاری که

want to do is I want to help you write the ultimate intro. I'm going to give you the

می‌خواهم انجام دهم این است که می‌خواهم به شما کمک کنم تا مقدمه نهایی را بنویسید. من

basics so you can do something that will make you -- well, there are four reasons for a

اصول اولیه را به شما می‌دهم تا بتوانید کاری را انجام دهید که به شما کمک کند - خوب، چهار دلیل برای یک

good intro. Number one, if you do a good intro, your whole essay will be easier to write,

مقدمه خوب وجود دارد. شماره یک، اگر یک مقدمه خوب انجام دهید، نوشتن کل مقاله شما راحت تر خواهد بود،

and I'll show you why in a second or two, because the introduction is like a seed. You

و من دلیل آن را در یکی دو ثانیه به شما نشان خواهم داد، زیرا مقدمه مانند یک دانه است. آیا

know when you have an apple, the little brown thing? You take the little seed, drop it in

می دانید وقتی یک سیب دارید، همان چیز کوچک قهوه ای است؟ شما دانه کوچک را بردارید، آن را

the ground, a tree grows, okay? If you do the right introduction, it'll grow the best

در زمین بیندازید، درختی رشد می کند، باشه؟ اگر معرفی درست را انجام دهید، بهترین درخت را رشد خواهد داد

tree. I'll make it simple for you, okay? Another thing is, with a good introduction, it helps

. من آن را برای شما ساده می کنم، باشه؟ یک چیز دیگر این است که با یک مقدمه خوب، به

you by giving the details that you want to give to the reader right there so they know

شما کمک می کند جزئیاتی را که می خواهید در همان جا به خواننده بدهید تا او بداند که

if they want to read it or not, okay? It also makes it easier for the reader to understand

آیا می خواهد آن را بخواند یا نه، خوب؟ همچنین درک و پیگیری را برای خواننده آسان تر می کند

and follow, right? So we've got number one, easier for you to write. Number two, easier

، درست است؟ بنابراین ما شماره یک را داریم، نوشتن برای شما آسان تر است. شماره دو، آسان‌تر

for the -- oh, sorry, makes it better for the reader to follow. Number three, it gives

برای -- اوه، متاسفم، باعث می‌شود خواننده بهتر آن را دنبال کند. شماره سه،

the order of your argument, right? You can say, "I'm going to say this, and they're going

ترتیب استدلال شما را می دهد، درست است؟ شما می توانید بگویید، "من این را می گویم، و آنها در

to talk about this, this, and this," so they know what's going on, okay? And number four,

مورد این، این و این صحبت خواهند کرد" تا بدانند چه خبر است، خوب؟ و شماره چهار،

it gives the details. You go, "The story's about one, two, three, four." They understand.

جزئیات را می دهد. شما بروید، "داستان در مورد یک، دو، سه، چهار است." می فهمند.

So why don't we get to it instead of just talking about it? You notice I have something

پس چرا به جای اینکه فقط در مورد آن صحبت کنیم به آن نمی رسیم ؟ متوجه شدید که من امروز چیز

weird on the board today. Ezekiel's also confused. He's going, "What is this?" It looks like

عجیبی روی تابلو دارم. حزقیال نیز گیج شده است. او می گوید: "این چیست؟" به نظر می

a diagram for Star Trek, the engine room, right? "Captain here on the fallopian tubes."

رسد نموداری برای Star Trek، موتورخانه، درست است؟ "کاپیتان اینجا روی لوله های فالوپ."

Did I say fallopian tubes? They don't have fallopian tubes. That'll be another lesson.

گفتم لوله های فالوپ؟ آنها لوله های فالوپ ندارند. این یک درس دیگر خواهد بود.

But what we set out is the outline, and what I want you to do is if you -- what you want

اما آنچه که ما تعیین کردیم طرح کلی است، و کاری که من از شما می خواهم انجام دهید این است که اگر شما -- کاری که می

to do is before you write an essay, you want to write out this outline every time. I'm

خواهید انجام دهید این است که قبل از نوشتن یک مقاله، هر بار بخواهید این طرح کلی را بنویسید.

going to go through and give you the particular parts, and then you can fill it in, all right?

من می روم و قسمت های خاص را به شما می دهم و بعد می توانید آن را پر کنید، خوب است؟

So why don't we start off at the beginning? Up here is what we call a "grabber," okay?

پس چرا از ابتدا شروع نکنیم؟ در اینجا چیزی است که ما به آن "غابگر" می گوییم، خوب؟

The grabber. And you're going to say, "What is a grabber?" Well, it's not "grab her."

گیر. و شما می خواهید بگویید: " غابگر چیست؟" خوب، "او را بگیر" نیست.

Don't get a girl and grab her. You'll go to jail. What you want to do is catch someone's

دختر نگیرید و او را بگیرید. به زندان خواهی رفت کاری که می خواهید انجام دهید این است که توجه کسی را

attention. If you remember rightly, I said I'm not really interested in what was in the

جلب کنید. اگر درست یادتان باشد، گفتم من واقعاً به آنچه در روزنامه بود علاقه مند نیستم و علاقه ای

paper, and I wasn't. And it's simply because they didn't grab my intention. To grab means

هم نداشتم. و این فقط به این دلیل است که آنها قصد من را نگرفتند. چنگ زدن

to catch and hold. They didn't catch it and hold it. Now, a good grabber -- I wrote this

یعنی گرفتن و نگه داشتن. آن را نگرفتند و نگه داشتند. حالا، یک گیره خوب -- من این را

here, but what a good grabber will do is will make you read it, look at it at first, and

اینجا نوشتم، اما کاری که یک رباینده خوب انجام می دهد این است که شما را وادار می کند آن را بخوانید، ابتدا به آن نگاه کنید و

then make you want to go deeper. Well, how do we get a good grabber? Well, there are

سپس باعث می شود که بخواهید عمیق تر بروید. خوب، چگونه می توانیم یک گیره خوب داشته باشیم؟ خوب،

five basic ways we usually talk about. Five-finger method, all right? Now, number one is this.

پنج راه اساسی وجود دارد که ما معمولاً در مورد آنها صحبت می کنیم. روش پنج انگشتی ، خوبه؟ حالا شماره یک این است.

Hold on. Why did the chicken cross the road? Come on. You want to know, right? Okay. To

صبر کن. چرا مرغ از خیابان رد شد؟ بیا دیگه. شما می خواهید بدانید، درست است؟ باشه. برای

go to Kentucky Fried Chicken and see its relatives, you like, right? You're like, "It's horrible.

رفتن به کنتاکی و دیدن اقوامش، دوست دارید، درست است؟ شما مانند "این وحشتناک است

It's horrible." But it's a joke. Sometimes you can actually start off an essay with a

. وحشتناک است." اما این یک شوخی است. گاهی اوقات می توانید یک مقاله را با یک

joke, a little bit of a joke. It makes people go, "That's funny." And then I'm going to

شوخی شروع کنید، کمی شوخی. این باعث می شود مردم بگویند "این خنده دار است." و بعد می‌خواهم

say, "Why did you tell me this joke? I grabbed you. I got you. Now you're curious about what

بگویم: "چرا این جوک را به من گفتی؟ من تو را گرفتم. تو را گرفتم. حالا کنجکاو هستی که چه

else I have to say, even if it's not the best joke." Okay? Now, sometimes we want to be

چیز دیگری باید بگویم، حتی اگر بهترین شوخی نباشد." باشه؟ حالا، گاهی اوقات

a little bit more serious because we are obviously studying at higher institutes of learning,

می‌خواهیم کمی جدی‌تر باشیم، زیرا مشخصاً در مؤسسه‌های آموزش عالی تحصیل می‌کنیم

all right? And if you're doing that, then you might want to go a little bit higher.

، درست است؟ و اگر این کار را انجام می دهید، ممکن است بخواهید کمی بالاتر بروید.

You might want to put down the old proverbial proverb, you know? "A bird in the hand" -- oops,

ممکن است بخواهید ضرب المثل قدیمی را کنار بگذارید، می دانید؟ "پرنده ای در دست" -- اوه،

sorry. That's "proverd." I perverd something else, but I didn't write it. All right. Proverb,

متاسفم. این "اثبات" است. من چیز دیگری را منحرف کردم، اما آن را ننوشتم. خیلی خوب. ضرب المثل

all right? And, you know, a proverb is basically something that's been written a long time

، باشه؟ و، می دانید، یک ضرب المثل اساساً چیزی است که مدت ها پیش نوشته شده

ago. Everybody kind of knows it. We don't know who said it. "A bird in the hand" is

است. همه به نوعی آن را می دانند. ما نمی دانیم چه کسی آن را گفته است. "پرنده ای در دست"

better than "two in the bush." George Bush, I'm not talking about you. Okay? You know,

بهتر از "دو در بوته" است. جورج بوش، من در مورد تو صحبت نمی کنم. باشه؟ می دانید،

everybody knows these things. I mean, that one is in several languages. People literally

همه این چیزها را می دانند. منظورم این است که آن یکی به چندین زبان است. مردم به معنای واقعی کلمه

have told me. We have it in my language. Who made it? We don't know. But then sometimes

به من گفته اند. ما آن را به زبان من داریم. چه کسی آن را ساخته است؟ ما نمی دانیم. اما گاهی اوقات

you want to get a little bit more, you know, poignant, or you want to get a little bit

شما می خواهید کمی بیشتر، می دانید، تکان دهنده، یا می خواهید کمی

more serious, so you want to use a quote. One of my favorite quotes is by a guy named

جدی تر باشید، بنابراین می خواهید از یک نقل قول استفاده کنید. یکی از جملات مورد علاقه من توسط شخصی به نام

Winston Churchill, our Prime Minister of England. And one day I'll wear my England shirt with

وینستون چرچیل، نخست وزیر انگلیس است. و یک روز پیراهن انگلیس را

my name on it. Look out for that lesson, okay? Anyway, he said, "I am always ready to learn.

که نامم روی آن است می پوشم. مراقب اون درس باش، باشه؟ به هر حال او گفت: من همیشه آماده یادگیری

However, I am not always prepared to be taught." And that's where I kind of get my philosophy

هستم با این حال همیشه برای آموزش آماده نیستم. و اینجاست که من به نوعی فلسفه ام

for teaching as well, right? Like, people always want to learn. They never say, "I don't

برای تدریس را نیز به دست می آورم، درست است؟ مثل اینکه مردم همیشه می خواهند یاد بگیرند. آنها هرگز نمی گویند "من نمی

want to learn English." They just might not like your style of teaching, so you have to

خواهم انگلیسی یاد بگیرم." آنها ممکن است سبک تدریس شما را دوست نداشته باشند، بنابراین شما باید خود را

adapt, right? So you might have a quote, which I just gave you.

وفق دهید، درست است؟ بنابراین شما ممکن است یک نقل قول داشته باشید، که من به شما ارائه کردم.

The next is this, because that's sometimes a little bit what we call "fru-fru," a little

مورد بعدی این است، زیرا گاهی اوقات آن چیزی است که ما آن را "fru-fru" می نامیم

bit. You might want to bring it a little bit more down to earth, and you might want to

. ممکن است بخواهید آن را کمی بیشتر به زمین بیاورید، و ممکن است بخواهید

use your own anecdote, a little story from your life, you know? So you're talking about

از حکایت خود، داستانی کوچک از زندگی خود استفاده کنید، می دانید؟ بنابراین شما در مورد

the essay, and you go, "In my life, maybe I came from a small town up in New Haven."

این مقاله صحبت می کنید، و می گویید: "در زندگی من، شاید من از یک شهر کوچک در نیوهیون آمده ام."

I'm making this up. It's a story, right? "And everybody was poor, but the one thing we had

من دارم اینو درست میکنم این یک داستان است، درست است؟ و همه فقیر بودند، اما تنها چیزی که

was soul. We cared," right? And then you might turn around and say in your essay, "It's this

داشتیم روح بود. و سپس ممکن است برگردید و در مقاله خود بگویید: "این

caring that makes humanity work. It doesn't matter what we have." And you go, "Oh my God,

مراقبت است که باعث می شود انسانیت کار کند. مهم نیست ما چه داریم." و شما می گویید "اوه خدای من،

that's so deep," right? So an anecdote can do that.

این خیلی عمیق است" درست است؟ بنابراین یک حکایت می تواند این کار را انجام دهد.

Now, there's a couple other things, because if you're doing -- well, maybe, as I said,

حالا، چند چیز دیگر وجود دارد، زیرا اگر شما انجام می دهید - خوب، شاید، همانطور که گفتم

you might not be in school. Maybe you're doing business, and there are a couple other things

، ممکن است در مدرسه نباشید. شاید شما در حال انجام تجارت هستید، و چند چیز دیگر وجود دارد

that would work well for you. Well, one is a surprising fact. Oh, I shouldn't have told

که برای شما خوب عمل می کند. خوب، یکی یک واقعیت شگفت انگیز است. اوه، من هنوز نباید به

you yet. Did you know one in two people are female? Yeah, of course you did. That's not

شما می گفتم. آیا می دانستید از هر دو نفر یک نفر زن است؟ بله، البته شما انجام دادید. این

a surprising fact, but you get the drift. When I say you get the drift, you get the

یک واقعیت تعجب آور نیست، اما شما دریفت را دریافت می کنید. وقتی می‌گویم شما دریفت را دریافت می‌کنید، ایده کلی را دریافت می‌کنید

general idea, which basically means you tell people something that they may not have known.

، که اساساً به این معنی است که شما چیزی را به مردم می‌گویید که ممکن است ندانند.

Completely surprises them. Like diet cola will rot your brain and give you brain cancer.

آنها را کاملا شگفت زده می کند. مانند کولاهای رژیمی مغز شما را پوسیده و سرطان مغز شما را به همراه خواهد داشت.

I'm sure you're like, "Please do that!" right now, right? You're like, "Oh my God, no one

من مطمئن هستم که شما مانند "لطفا این کار را انجام دهید!" در حال حاضر، درست است؟ تو مثل این می گویی که "اوه خدای من، هیچ کس

told me this." Yeah, it's possible, okay? So it's a surprising fact.

این را به من نگفته است." بله، ممکن است، باشه؟ بنابراین این یک واقعیت شگفت انگیز است.

And if that doesn't work, this one always works. I guarantee it. You know how I can

و اگر این کار نکرد، این یکی همیشه کار می کند. من آن را تضمین می کنم. میدونی چطوری میتونم

guarantee it? Okay, how about this? How would you like to make a million dollars in the

تضمینش کنم؟ باشه، این چطوره؟ چگونه می خواهید در ده دقیقه آینده یک میلیون دلار درآمد داشته باشید

next ten minutes? All right? Okay, now the engVid server is crashing, because you're

؟ خیلی خوب؟ خوب، اکنون سرور engVid در حال خراب شدن است، زیرا شما

all going, "How? How do I make the money? How do I make the money?" And this is when

همه دارید، "چطور؟ چگونه پول درآورم ؟ چگونه پول درآورم؟" و این زمانی است که

we use... we use your curiosity. I'm going to ask you a question. You start with a question.

ما از کنجکاوی شما استفاده می کنیم. من می خواهم از شما یک سوال بپرسم. شما با یک سوال شروع می کنید.

People are like, "I need to know. I want to know the answer to this question." These are

مردم مانند "من باید بدانم. من می خواهم پاسخ این سوال را بدانم." اینها

your grabbers. So, sorry it took so long to get to it, but this is an important thing.

غاصبان شما هستند. بنابراین، متاسفم که رسیدن به آن طولانی شد ، اما این یک چیز مهم است.

Because if you don't have my attention, you've got nothing. So I might waste three minutes

چون اگر توجه من را نداشته باشی، چیزی نخواهی داشت. بنابراین ممکن است اکنون سه دقیقه

of your time now explaining it, but understand, without these things at the beginning of your

از وقت شما را برای توضیح آن تلف کنم، اما درک کنید، بدون این موارد در ابتدای

paper, nobody wants to read it. And worse, your teacher who has to read it doesn't want

مقاله شما، هیچ کس نمی خواهد آن را بخواند. و بدتر از آن، معلم شما که باید آن را بخواند، نمی خواهد

to read it. You don't want them to start off negatively. You want them totally interested

آن را بخواند. شما نمی خواهید آنها شروعی منفی داشته باشند. شما می خواهید آنها کاملاً علاقه مند

and captivated. Captivated means like capture, hold on to. They're held. Okay? Now, that's

و مجذوب شوند. اسیر یعنی مانند گرفتن، نگه داشتن. آنها برگزار می شود. باشه؟ حالا، این

your grabber. And now you have the five grabbers that we can possibly use, okay? So that's

غاصبان شماست. و حالا شما پنج گربر را دارید که احتمالاً می توانیم از آنها استفاده کنیم، خوب؟ بنابراین این

five of them. So what's the next part? Now you've got a grabber. I might say to you,

پنج نفر از آنها است. خب قسمت بعدی چیه؟ حالا شما یک گیره دار دارید. من ممکن است به شما بگویم،

"What the hell are you talking about? What do you want to tell me? You've got my attention.

"لعنتی در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟ چه چیزی می خواهید به من بگویید؟ توجه من را به خود جلب کرده اید.

I'm curious. What are you talking about?" This is where we come up with topic. Your

من کنجکاو هستم. در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟" اینجاست که به موضوع میرسیم.

topic is your subject. Okay? So here, this is the attention. We want your attention.

موضوع شما موضوع شماست. باشه؟ بنابراین اینجا، این توجه است. ما توجه شما را می خواهیم

Attention Kmart shoppers. Okay? But now we want to know the subject. What are you going

توجه خریداران Kmart. باشه؟ اما اکنون می خواهیم موضوع را بدانیم. قرار است در مورد چه

to talk about? Money? Sex? Drugs? Rock and roll? Ezekiel? Dun-dun-dun-dun. Yes, there

چیزی صحبت کنید؟ پول؟ ارتباط جنسی؟ مواد مخدر؟ راک اند رول؟ حزقیال؟ دان-دان-دان-دان. بله،

are things about Ezekiel you don't know. Okay? Now, topic is good, but let's just say something

چیزهایی در مورد حزقیال وجود دارد که شما نمی دانید. باشه؟ حالا موضوع خوب است، اما یک چیزی بگوییم

like I came up to you and said, "I am the richest man in Canada." I wish I was. Gail

مثل اینکه من به سراغ شما آمدم و گفتم: "من ثروتمندترین مرد کانادا هستم." ایکاش بودم. گیل

Weston. Tonight. Okay. "I am the richest man in Canada." You're going to say, "James, prove

وستون. امشب باشه. من ثروتمندترین مرد کانادا هستم. می خواهی بگویی: "جیمز،

it. How do I know you are the richest man in Canada?" Well, for this, I'm going to have

این را ثابت کن. من از کجا بدانم که شما ثروتمندترین مرد کانادا هستید؟" خوب، برای این، من باید

to give you reasons. If I don't have reasons for saying what I'm going to say, why would

دلایلی را برای شما بیاورم. اگر دلیلی برای گفتن چیزی که قرار است بگویم ندارم، چرا

you believe me? You're going to say, "I don't think so." So I need to give you reasons.

مرا باور می کنید؟ شما می خواهید بگویید: "من اینطور فکر نمی کنم." پس باید دلایلی برای شما بیاورم.

Now, to keep it simple, I'm going to say, "Let's talk about three reasons." You could

حالا، برای ساده نگه داشتن موضوع، می‌خواهم بگویم : بیایید در مورد سه دلیل صحبت کنیم. شما می

have ten reasons. You could have two. You want to have more than one. Okay? When I talked

توانید ده دلیل داشته باشید. شما می توانید دو تا داشته باشید. شما می خواهید بیش از یک داشته باشید. باشه؟ وقتی

about the five-paragraph essay, I talked about introduction, the body, and I said three main

در مورد انشای پنج بند صحبت کردم ، از مقدمه، بدنه و سه دلیل اصلی گفتم

reasons, and then I said conclusion. So we're going to stick with that formula. Okay? So

و بعد گفتم نتیجه گیری. بنابراین ما به این فرمول ادامه خواهیم داد. باشه؟ پس

let's say we have three reasons. They can be any reasons you want, but they should be

فرض کنید سه دلیل داریم. آنها می توانند دلایل دلخواه شما باشند، اما باید

related back to the topic. I say this because of that. Okay?

به موضوع مرتبط باشند. این را به خاطر آن می گویم. باشه؟

Another thing we can say of that would be, "Main ideas." All right? They're going to

چیز دیگری که می‌توانیم درباره آن بگوییم، «ایده‌های اصلی» است. خیلی خوب؟ آنها در

end up being your main ideas. There will be a second part to this, which will be based

نهایت ایده های اصلی شما خواهند بود. بخش دومی برای این وجود خواهد داشت که بر

on the body, and we're going to take these reasons and make them the main ideas in the

اساس بدن است و ما این دلایل را در نظر می گیریم و آنها را به ایده های اصلی

body. Okay? Cool? All right. Let's keep going. So you know there's got to be another part

بدن تبدیل می کنیم. باشه؟ سرد؟ خیلی خوب. بیا ادامه بدیم. بنابراین شما می دانید که باید بخش دیگری

to this. Yay. All right? So we have our reasons here, and we'll list them one, two, three.

از این وجود داشته باشد. آری خیلی خوب؟ بنابراین ما دلایل خود را در اینجا داریم و آنها را یک، دو، سه فهرست می کنیم.

Number one, number two, number three. Okay? Now, here's the cool thing. Now, notice I

شماره یک، شماره دو، شماره سه. باشه؟ حالا نکته جالب اینجاست. حالا، توجه کنید

put one, two, and three reasons. These are the first things that come to my mind, but

که یک، دو و سه دلیل می‌آورم. اینها اولین چیزهایی است که به ذهن من می رسد، اما

really, when I put the word "order" over here, you can make up the order. What is stronger?

واقعاً، وقتی کلمه "نظم" را اینجا قرار می دهم، می توانید ترتیب را انجام دهید. چه چیزی قوی تر است؟

Because when we have an essay, what we want to do is start from the weakest idea and go

چون وقتی انشا داریم، کاری که می‌خواهیم انجام دهیم این است که از ضعیف‌ترین ایده شروع کنیم و

to the strongest. Building, right? You start with a dollar, you add two, you add three,

به سمت قوی‌ترین آن برویم. ساختمان، درست است؟ شما با یک دلار شروع می کنید، دو اضافه می کنید، سه اضافه می کنید،

you get more and more. You don't start with ten and go to one. That's weak, right? We

بیشتر و بیشتر می کنید. شما با ده شروع نمی کنید و به یکی می روید. این ضعیف است، درست است؟ ما

want more. So here, when we put "order", you might put one, two, three here, but you might

بیشتر میخواهیم. بنابراین، در اینجا، وقتی «ترتیب» را قرار می‌دهیم، ممکن است یک، دو، سه را در اینجا قرار دهید، اما ممکن است

say, "Okay, actually, this should go first, this should go second, and this should go

بگویید، «بسیار خوب، در واقع، این باید اول شود، این باید دوم شود، و این باید

third." So you can organize. Remember I talked about the order? You can organize your thoughts

سوم شود». بنابراین می توانید سازماندهی کنید. یادت هست در مورد دستور صحبت کردم؟ شما می توانید قبل از نوشتن مقاله افکار خود را سازماندهی کنید

before you write the paper, because it's harder to get rid of words, right, than when we start

، زیرا از بین بردن کلمات دشوارتر از زمانی است که

with a skeleton. Because remember, this will be like one, two, three words. I'm going to

با یک اسکلت شروع می کنیم. زیرا به یاد داشته باشید، این مانند یک، دو، سه کلمه خواهد بود. من می خواهم

demonstrate quite quickly at the end how we would do a very quick intro. All right?

در پایان به سرعت نشان دهم که چگونه یک مقدمه بسیار سریع انجام می دهیم. خیلی خوب؟

Now, finally, now you've got your grabber and your topic, and you've got your reasons

حالا، در نهایت، حالا شما به موضوع و موضوع خود دست یافته اید و دلایل خود را

for it. You've told me what you want to talk about. You got my attention, but you haven't

برای آن دارید. شما به من گفتید که می خواهید در مورد چه چیزی صحبت کنید . تو توجه من را جلب کردی، اما

told me what you're arguing. Why are you talking about this? Why is this important to me? This

به من نگفتی که چه بحثی می کنی. چرا در این مورد صحبت می کنید؟ چرا این برای من مهم است؟

comes down to one of the most important and yet fundamental parts of writing in English.

این به یکی از مهم ترین و در عین حال اساسی ترین بخش های نوشتن به زبان انگلیسی می رسد.

The thesis. Here we go. The thesis comes last, but sometimes it's first. The reason why,

پایان نامه. در اینجا ما می رویم. پایان نامه آخر است، اما گاهی اوقات اول است. دلیل اینکه چرا،

or what I want you to believe, what I want you to understand, what I want you to change

یا من از شما می خواهم چه چیزی را باور کنید، چه چیزی را می خواهم بفهمید، من می خواهم نظر خود را به چه چیزی تغییر

your mind to. Now, if you're saying you're selling something, it's the reason why you

دهید. حالا اگر می گویید چیزی را می فروشید، دلیل این است که

should buy my product. My product is a car. This is what's good about it, but ultimately,

باید محصول من را بخرید. محصول من یک ماشین است. این چیزی است که در مورد آن خوب است، اما در نهایت،

this is why. It's the best, and why it's the best.

به همین دلیل است. این بهترین است و چرا بهترین است.

Now, to write a thesis can be most difficult. Can be, or we can make it simple. One of the

اکنون، نوشتن پایان نامه می تواند بسیار دشوار باشد. می تواند باشد، یا می توانیم آن را ساده کنیم. یکی از

easiest ways to do it is, well, if you've got a topic, do you like it, or don't you

ساده‌ترین راه‌ها این است، خوب، اگر موضوعی دارید، آن را دوست دارید یا

like it? Positive or negative? Do I support it? Am I against it? Once you figure that

دوست ندارید؟ مثبت یا منفی؟ آیا از آن حمایت می کنم؟ آیا من مخالف آن هستم؟ وقتی این

out, it's not that hard to write a thesis, because the next stage we're going to go to

را فهمیدید، نوشتن پایان نامه چندان سخت نیست، زیرا مرحله بعدی که قرار است به آن برویم

is W5. W5 is who, what, where, when, why, and how. That's that tiny thing that you're

، W5 است. W5 چه کسی، چه چیزی، کجا، چه زمانی، چرا و چگونه است. این همان چیز کوچکی است که

not supposed to see, because it's not really a W, but how are you is a question, right?

قرار نیست آن را ببینید، زیرا واقعاً W نیست، اما وضعیت شما یک سوال است، درست است؟

It's an information question. We need to draw information. What we're going to do here is

این یک سوال اطلاعاتی است. ما نیاز به ترسیم اطلاعات داریم. کاری که ما در اینجا می خواهیم انجام دهیم این است

we start with a topic, and we start doing the W5s, like why is it important, who is

که با یک موضوع شروع می کنیم، و شروع به انجام W5 می کنیم، مثلاً چرا مهم است، چه کسی

affected by it, when was it invented, where would you find it, this kind of thing. We

تحت تأثیر آن قرار می گیرد، چه زمانی اختراع شده است، از کجا آن را پیدا می کنید، این نوع چیزها. ما

start with a question, and it gives us a question about the subject itself. Now, what we can

با یک سوال شروع می کنیم و در مورد خود موضوع به ما سوال می دهد. حالا، از آن چه کاری می‌توانیم

do from that, once we've decided if we want to be positive or negative, and we have a

انجام دهیم، وقتی تصمیم گرفتیم که می‌خواهیم مثبت باشیم یا منفی، و یک

W5, we flip this, get rid of it. Literally, when we do questions in English, we have "How

W5 داریم، این را برگردانیم، از شر آن خلاص شویم. به معنای واقعی کلمه، وقتی به زبان انگلیسی سؤال می کنیم، "

are you?" and then we can flip it around and say, "Okay, good idea. What do you like?"

چطوری؟" و سپس می‌توانیم آن را برگردانیم و بگوییم، "خوب، ایده خوبی است. چه چیزی را دوست داری؟"

We get rid of it, we flip it around and go, "I like this." So we flip a question into

از شرش خلاص می‌شویم، آن را ورق می‌زنیم و می‌گوییم: «این را دوست دارم». بنابراین ما یک سوال

a statement by taking the verb and the subject and flipping them, and you can say, "Boom,

را با گرفتن فعل و فاعل و ورق زدن آنها به یک عبارت تبدیل می کنیم و می توانید بگویید "بوم،

boom, boom." Good example. "Well, I like fighting." Who is affected by fighting? You might say,

بوم، بوم". مثال خوب. "خب، من جنگیدن را دوست دارم." چه کسانی تحت تأثیر دعوا قرار می گیرند؟ ممکن است بگویید:

"Who is affected by fighting?" Your strong statement? Everyone, because the answer will

"جنگ بر چه کسی تاثیر می گذارد؟" بیانیه قوی شما ؟ همه، زیرا پاسخ

predict your strong statement. So when we go from the question, we get an answer, and

بیانیه قوی شما را پیش بینی خواهد کرد. بنابراین وقتی از سؤال خارج می‌شویم، پاسخ می‌گیریم و

then we make that the strong statement. So, "Who is affected by fighting?" Everyone. Strong

سپس آن جمله قوی را بیان می‌کنیم. بنابراین، "چه کسی از جنگ متاثر می شود؟" هر کس.

statement? Everyone is affected by fighting. Therefore, because I hate it, it must be ended.

بیانیه قوی؟ همه تحت تاثیر دعوا هستند. بنابراین، چون از آن متنفرم، باید به آن پایان داد.

Wow, easy steps. Hook a topic, boom, boom, boom, we get a thesis. Now, of course, it's

عجب مراحل آسان یک موضوع را قلاب کنید، بوم، بوم، بوم، پایان نامه می گیریم. حالا، البته،

going to take a little longer, but I'm going to take a second or two to go through an example

کمی بیشتر طول می‌کشد، اما من یک یا دو ثانیه وقت می‌گذارم تا یک مثال را

one for you right now, because when I give you this introduction, it should take you

در حال حاضر برای شما مرور کنم، زیرا وقتی این مقدمه را به شما می‌دهم، باید

five, ten minutes to come up with one. Of course, you're going to have to fill it out

پنج، ده طول بکشد. چند دقیقه برای رسیدن به یک. البته، باید آن را با جملات پر کنید

with sentences, but you should get the basic essence down very quickly, because, of course,

، اما باید خیلی سریع ماهیت اصلی را درک کنید ، زیرا، البته،

you're good students and you've studied, right? So let's take a look.

شما دانش آموزان خوبی هستید و درس خوانده اید، درست است؟ پس بیایید نگاهی بیندازیم.

You know this one is a grabber. You know this is topic, and you know this is your argument.

می دانی که این یکی غارتگر است. شما می دانید که این موضوع است، و می دانید که این بحث شما است.

What you want to argue, I should say. Your argument, what you want to argue. So let's

آنچه می خواهید بحث کنید، باید بگویم. استدلال شما، آنچه می خواهید استدلال کنید. پس بیایید

do a grabber. "All is fair in love and war." Subject, fighting. Fighting. Now, we've got

یک گیرا انجام دهیم. "همه چی در عشق و جنگ منصفانه است." موضوع، دعوا زد و خورد. حالا،

our grabber. You've got my attention. "All is fair" -- what are you talking about? Love,

ما قاپنده خود را داریم. تو توجه من را جلب کردی "همه چیز عادلانه است" - در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟ عشق،

war, what? Now I'm telling you the subjects about fighting, then we're going to say, "Well,

جنگ، چی؟ حالا سوژه‌ها را در مورد جنگیدن به شما می‌گویم، سپس می‌گوییم: "خب،

what about fighting?" Power. Hurt. When you fight, you get power from fighting. When you

دعوا چطور؟" قدرت. صدمه. وقتی مبارزه می کنید، از جنگیدن قدرت می گیرید. وقتی

fight, people get hurt. People get hurt when you fight. Let's say solution. "Okay, James,

دعوا می کنید، مردم صدمه می بینند. وقتی شما دعوا می کنید مردم صدمه می بینند . بیایید بگوییم راه حل. "باشه، جیمز،

so far you've written this, but it's not helping me." I go, "I'm not finished. This is my argument."

تا الان این را نوشتی، اما به من کمک نمی کند." می روم تمام نشدم این بحث من است.

Because now we're going to do the thesis. Remember, we can go positive or negative.

چون حالا قرار است پایان نامه را انجام دهیم. به یاد داشته باشید، ما می توانیم مثبت یا منفی باشیم.

Of course, most of you are thinking fighting is bad, right? And it's about power, hurting

البته، بیشتر شما فکر می کنید که دعوا بد است، درست است؟ و این در مورد قدرت، آسیب رساندن به

people, and solutions. I'm telling you fighting is good. I decided I'm going to go positive.

مردم، و راه حل است. من به شما می گویم که جنگیدن خوب است. تصمیم گرفتم مثبت باشم.

What? You're crazy. I am. You haven't figured this out? Too late. Fighting is -- I'm going

چی؟ تو دیوانه ای. من هستم. شما این را متوجه نشدید ؟ خیلی دیر. مبارزه کردن است -- می

to say fighting -- well, before I even get there, because I'm going to say fighting is

خواهم بگویم جنگیدن -- خوب، قبل از اینکه به آنجا برسم، زیرا می خواهم بگویم جنگیدن

good -- W5, W5, W5, W5. I'm going to now find some reason to come in here and make it positive.

خوب است -- W5، W5، W5، W5. اکنون می خواهم دلیلی برای ورود به اینجا پیدا کنم و آن را مثبت کنم.

"How can fighting help us?" "When does fighting do the most damage?" Or, "When does fighting

"جنگ چگونه می تواند به ما کمک کند؟" "چه زمانی جنگ بیشترین آسیب را وارد می کند؟" یا "چه زمانی

do the best in a relationship?" "Who is the best fighter?" See, these are W5s. I said

دعوا بهترین نتیجه را در یک رابطه دارد؟" " بهترین مبارز کیست؟" ببینید، اینها W5 هستند. گفتم

I want to be positive. So now I'm going to do this W5 thing. I'm going to go, "Okay,

می خواهم مثبت باشم. بنابراین اکنون می خواهم این کار W5 را انجام دهم. من می روم، "باشه،

okay, okay, okay, okay, okay. Fight." "Fighting is the only way to heal the world." What?

باشه، باشه، باشه، باشه، باشه، بجنگ." " جنگ تنها راه برای شفای دنیاست." چی؟

Now he's gone crazy. That worm is in his brain. No. Hear me out. I'm going to show you how

حالا او دیوانه شده است. اون کرم تو مغزش هست نه. به من گوش کن. من قصد دارم به شما نشان دهم که

this essay works. I know it's crazy. It's a mess, but you're going to hear me out, okay?

این مقاله چگونه کار می کند. می دانم دیوانه است. اوضاع به هم ریخته است، اما تو می خواهی حرف من را بشنوی، باشه؟

I'm going -- I've done my W5. I think positive. I went, "How" -- I used a "how" -- and I said

من می روم -- من W5 خود را انجام دادم. من مثبت فکر میکنم رفتم "چگونه" -- از "چگونه" استفاده کردم -- و

strong statement. "How strong?" Look, "the only." The best thing to do in a thesis is

جمله محکمی گفتم. "چقدر قوی؟" نگاه کن، " تنها". بهترین کاری که می توان در پایان نامه انجام داد

use superlatives, strong language. No "maybe," no "if" or "might." Be strong. Hard, okay?

استفاده از کلمات برتر و زبان قوی است. بدون «شاید»، بدون «اگر» یا «ممکن است». قوی باش. سخته، باشه؟

So I said, "The only way." Of course, you either agree or disagree, and this is what's

پس گفتم: تنها راه. البته شما یا موافقید یا مخالف و این چیزی است

necessary with a thesis. And if you look, I've outlined everything, but now I quickly

که برای پایان نامه لازم است. و اگر نگاه کنید، من همه چیز را شرح داده ام، اما اکنون به سرعت آن

will go over it so you can see my ideas for my essay. "All is fair in love and war." Two

را بررسی می کنم تا بتوانید ایده های من را برای مقاله ام ببینید. "همه چی در عشق و جنگ منصفانه است."

opposites, we would say, right? And then I said, "Fighting" -- and look at the subjects.

ما می گوییم دو متضاد، درست است؟ و بعد گفتم: "مبارزه" -- و به سوژه ها نگاه کن.

I put "power," "hurt," and "solution." Well, fighting is about power. We could say fighting

من «قدرت»، «آزار» و «راه حل» را گذاشتم. خب، دعوا بر سر قدرت است. می‌توانیم بگوییم که جنگیدن

is about personal power, and we get power from ourselves to know who we are when we

به خاطر قدرت شخصی است، و وقتی

fight for what we believe in. Huh, didn't see that, did you? Okay, boom. I got my -- I've

برای چیزی که به آن اعتقاد داریم می‌جنگیم، از خودمان قدرت می‌گیریم که بدانیم چه کسی هستیم. باشه بوم من گرفتم -- من

got it, okay? So I've got my grabber, and I'm going to come down to this part later.

آن را دریافت کردم، باشه؟ بنابراین من گیربکس خود را دارم و بعداً به این قسمت خواهم پرداخت.

I've got to slow down. I've got to calm down. It's getting exciting. I want to fight, see?

باید سرعتم را کم کنم من باید آرام باشم داره هیجان انگیز میشه من می خواهم مبارزه کنم، می بینید؟

I want to fight, okay? So that's the first thing, personal power. We only discover who

من می خواهم دعوا کنم، باشه؟ پس این اولین چیز است، قدرت شخصی.

we are by fighting for what we believe. "Hurt" -- yes, people do get hurt, but it's only

ما فقط با جنگیدن برای چیزی که به آن اعتقاد داریم کشف می کنیم که چه کسی هستیم. "آسیب" -- بله، مردم صدمه می بینند، اما تنها

when you do get hurt from fighting do you understand what you are losing and what is

زمانی که از دعوا صدمه می بینید می فهمید که چه چیزی را از دست می دهید و چه چیزی

necessary to you. "Hurt" -- we just use "fighting" for "hurt," and we use "pain" to show it's

برای شما ضروری است. "آسیب" -- ما فقط از "جنگ کردن" برای "آسیب زدن" استفاده می کنیم، و از "درد" برای نشان دادن

good, because that makes you want to step up, because when you do get hurt, it makes

خوب بودن آن استفاده می کنیم، زیرا این باعث می شود که بخواهید قدم بردارید ، زیرا وقتی صدمه می بینید، باعث می شود

you want to do more to protect yourself and the things you love. And "solution" -- only

بخواهید کارهای بیشتری انجام دهید. برای محافظت از خود و چیزهایی که دوست دارید و "راه حل" -- تنها

when you have fought for something and got a solution will you protect that solution.

زمانی که برای چیزی جنگیده اید و راه حلی به دست آورده اید از آن راه حل محافظت خواهید کرد.

Ooh, yeah. Not so crazy, because I'm sure you're going, "Interesting." That's the power

اوه، آره آنقدرها هم دیوانه نیست، چون مطمئنم که "جالب" می روید. این

of a good argument. When one knows how to argue correctly, one can take something that

قدرت یک استدلال خوب است. وقتی کسی می داند چگونه به درستی استدلال کند، می تواند چیزی را که

seems crazy and make it completely logical. Fighting is the only way to heal the world.

دیوانه به نظر می رسد قبول کند و آن را کاملاً منطقی کند. جنگیدن تنها راه شفای دنیاست.

"Through each person gaining their own personal power, learning that what hurts them is what

از طریق به دست آوردن قدرت شخصی خود ، آموختن اینکه آنچه به او آسیب می زند چیزی است

they need to protect, and fighting solutions so that we fought for it, and fighting to

که باید از آن محافظت کند، و مبارزه با راه حل ها به طوری که ما برای آن جنگیدیم، و مبارزه برای

keep these solutions, can we heal the problems of the world." You can't walk away from your

حفظ این راه حل ها، می توانیم مشکلات جهان را التیام بخشیم. شما نمی توانید از مسئولیت های خود دور شوید

responsibilities. Didn't see that, did you? All from this. Now, of course, we'd make sentences.

. ندیدی، نه؟ همه از این حالا، البته، جملاتی را می سازیم.

The final part of this whole thing is "related." If you noticed, I carefully made sure this

بخش پایانی کل این موضوع «مرتبط» است. اگر متوجه شدید، من با دقت مطمئن شدم که

was related to this, was related to this. You cannot just write up abstract things.

این مربوط به این است، مربوط به این است. شما نمی توانید فقط چیزهای انتزاعی بنویسید.

Things that are just ideas that have no connection. We have to relate them. So we want to make

چیزهایی که فقط ایده هایی هستند که هیچ ارتباطی ندارند. ما باید آنها را مرتبط کنیم. بنابراین ما می خواهیم

sure the gravel is related to the thesis, which is related to the topic. The reasons

مطمئن شویم که سنگ ریزه با پایان نامه مرتبط است که به موضوع مربوط می شود. دلایل

go back here, okay? And the order, as you noticed, I did it this way. You could have

به اینجا برمی گردند، خوب؟ و دستور، همانطور که متوجه شدید، من این کار را انجام دادم. شما می توانستید این

done it any way. Once you've done that, you can do your checkmark, and you are now prepared

کار را به هر طریقی انجام دهید. هنگامی که این کار را انجام دادید، می توانید علامت چک خود را انجام دهید و اکنون

to write -- well, we've done the ultimate intro. You're ready for the ultimate body.

آماده نوشتن هستید - خوب، ما مقدمه نهایی را انجام دادیم . شما برای بدن نهایی آماده هستید.

I'll give you the first step, because now we're going to take the reasons, and they're

من اولین قدم را به شما می‌دهم، زیرا اکنون دلایل را می‌گیریم و

going to be the headline for the main reasons in the body. See? You finish this, which is

آنها سرفصل دلایل اصلی در بدن هستند. دیدن؟ شما این را تمام کنید، که

basically a mini-essay, because the conclusion is just the flip side of this. A good start,

اساساً یک مقاله کوچک است، زیرا نتیجه گیری فقط جنبه دیگر این است. یک شروع خوب،

well, as my Chinese friends would say, "Every good journey starts with a first good step."

خوب، همانطور که دوستان چینی من می گویند، "هر سفر خوب با اولین قدم خوب شروع می شود."

This is your first good step, with a mini-essay written in it, as you can see. The body is

این اولین قدم خوب شماست ، همانطور که می بینید یک مقاله کوتاه در آن نوشته شده است. بدن

here, which will go into the body of the essay, and your conclusion is right here. Thank you

اینجاست که به بدنه مقاله می‌رود و نتیجه‌گیری شما در اینجاست. ممنون از اینکه

for spending time with myself and Mr. E, okay? He is no longer surprised. He's smiling, going,

برای من و آقای E وقت گذاشتید، باشه؟ او دیگر تعجب نمی کند. او لبخند می زند و می گوید:

"Very good. You have learned grasshopper." And I hope you have, too. Please come back

"خیلی خوب. تو ملخ را یاد گرفتی." و امیدوارم شما هم داشته باشید. لطفاً

for the second part, okay, when we do the body, and go back to check the first lesson

برای قسمت دوم برگردید، خوب، وقتی بدن را انجام می‌دهیم ، برگردید تا درس اولی را

that we have on essays. An overview will give you an idea of where this comes from and how

که در مورد انشا داریم بررسی کنید. یک مرور کلی به شما ایده می‌دهد که این از کجا آمده و چگونه

it fits in the total structure, all right? Have a great day. See you.

در ساختار کلی جا می‌گیرد ، خوب است؟ روز خوبی داشته باشی. به امید دیدار.

You know what? Maybe I'll find something to read in here. Maybe they saw the video. I

میدونی چیه؟ شاید در اینجا چیزی برای خواندن پیدا کنم . شاید ویدیو را دیده باشند.

forgot my traditional ending. It's been a while. Now you've got an intro to this. Please,

پایان سنتی خود را فراموش کردم. مدتی گذشت . حالا شما یک مقدمه برای این دارید. خواهش می کنم،

because you don't even know where to go. That was crazy. It grabbed your attention, right?

چون شما حتی نمی دانید کجا بروید. این دیوانه بود. توجه شما را به خود جلب کرد، درست است؟

Got into a good subject, got a thesis across, and didn't even show you where to go to finish

وارد یک موضوع خوب شدم، یک پایان نامه را ارائه کردم، و حتی به شما نشان ندادم که کجا بروید تا

it off. You need to go to www, that's the grabber, right?.ig as in English, vid as

آن را تمام کنید. شما باید به www, that's the grabber, right?.ig به انگلیسی, vid as

in video, right, which is the topic or the subject plus the reasons, and then.com. If

in video, right, که موضوع یا موضوع به اضافه دلایل است و سپس.com بروید.

you don't conclude it, you won't get there, all right? See? It works for everything. See

اگر نتیجه نگیرید، به آنجا نخواهید رسید ، خوب است؟ دیدن؟ برای همه چیز کار می کند.

you later.

بعدا میبینمت.