Friendly & Social Phrasal Verbs in English

To-to-to-to.

به به به به.

Huh?

متعجب؟

Hi.

سلام.

Shh.

خس

James from engVid.

جیمز از engVid.

I'm going to do a video on phrasal verbs and going out, but I'm just listening to E's conversation.

من قصد دارم یک ویدیو در مورد افعال عبارتی و بیرون رفتن انجام دهم، اما من فقط به مکالمه E گوش می دهم.

Hold on.

صبر کن.

"Yeah.

"آره.

Let's not ask James over tonight."

امشب از جیمز نپرسیم."

What?

چی؟

E! Ahem.

E! اهم

Excuse me for a second, guys.

بچه ها یه لحظه ببخشید

What do you mean: Don't ask James over?

منظورت چیه: از جیمز نپرس؟

Why aren't you going to invite me?

چرا منو دعوت نمیکنی؟

In English, we use a lot of phrasal verbs to talk about interactions; social interactions,

در زبان انگلیسی، ما از افعال عبارتی زیادی برای صحبت در مورد فعل و انفعالات استفاده می کنیم. تعاملات اجتماعی،

when we get together and what we do.

زمانی که با هم جمع می شویم و کاری که انجام می دهیم.

Today's lesson I'm going to take some phrasal verbs and I'm going to show you how we use

در درس امروز قصد دارم چند افعال عبارتی را انتخاب کنم و به شما نشان خواهم داد که چگونه از

the prepositions to affect the verb to talk about how our meetings are going; whether

حروف اضافه برای تأثیرگذاری بر فعل استفاده می کنیم تا در مورد نحوه برگزاری جلسات صحبت کنیم. آیا

our plans fell through, whether I'm going to ask you out, or we hook up.

برنامه‌های ما از بین رفت، آیا می‌خواهم از شما بیرون بروم یا به هم متصل می‌شویم.

So you'll know the difference and you'll be able to understand them in context.

بنابراین شما تفاوت را می دانید و می توانید آنها را در زمینه درک کنید.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

Traitor.

خائن.

So, E doesn't want to ask me over.

بنابراین، E نمی خواهد بیشتر از من بپرسد.

Okay?

باشه؟

So, we're going to get there and find out what he means by that, but let's first take

بنابراین، ما می‌خواهیم به آنجا برسیم و منظور او از این حرف را دریابیم، اما اجازه دهید ابتدا

a look.

نگاهی بیندازیم.

I put: "Cheers" because a lot of these idioms have to do with social interaction and how

من گذاشتم: "به سلامتی" زیرا بسیاری از این اصطلاحات به تعامل اجتماعی و

we meet or don't meet.

نحوه ملاقات یا عدم ملاقات ما مربوط می شود.

So, let's start with the first one, and I'm going to start over here: "out".

بنابراین، بیایید با اولین مورد شروع کنیم، و من از اینجا شروع می کنم: "بیرون".

Well, when you ask somebody out, it's to invite them to go out and do something.

خوب، وقتی از کسی می‌خواهید بیرون برود، این است که او را دعوت کنید که بیرون برود و کاری انجام دهد.

Seems obvious, yes?

واضح به نظر می رسد، بله؟

But when we ask someone out, usually it's a member of the opposite sex.

اما وقتی از کسی درخواست می کنیم، معمولاً عضوی از جنس مخالف است.

So, as a man, I will ask a woman out for a date.

بنابراین، به عنوان یک مرد، از یک زن برای قرار ملاقات می خواهم.

So you might go: "Hey.

پس ممکن است بروی: "هی.

I was wondering, Laurie, could I ask you out for dinner tonight?"

داشتم فکر می کردم، لوری، آیا می توانم امشب از شما برای شام بیرون بیایم؟"

Now, you wouldn't say that to just a friend, because you'd say: "Hey.

حالا، این را فقط به یک دوست نمی گویید، زیرا می گویید: "هی

Do you want to go out?"

، می خواهی بیرون بروی؟"

In this case, I'm asking you out so you can say yes or no.

در این مورد، من از شما درخواست می کنم تا بتوانید بله یا خیر بگویید.

So: "Asking you out" means to get out of the house or go out, go outside somewhere; and

پس: «أَسْتَعْلَکُمْ» یعنی از خانه بیرون آمدن یا بیرون رفتن، بیرون رفتن در جایی; و به

specifically, we usually use it for romance, so keep that in mind.

طور خاص، ما معمولا از آن برای عاشقانه استفاده می کنیم، بنابراین این را در نظر داشته باشید.

Right?

درست؟

Because when we're talking about "out", we're leaving something; we're going outside of

زیرا وقتی از «بیرون» صحبت می کنیم، چیزی را رها می کنیم. ما به خارج از

a boundary.

یک مرز می رویم.

Now, you see: "get out" and "go out", and you're probably going: "Duh.

حالا، می‌بینید: «برو بیرون» و «برو بیرون»، و احتمالاً می‌روی: «خب.

We know what that means - it's to leave."

ما می‌دانیم این یعنی چه - ترک کردن است».

Actually, no.

قطعا نه.

If I said to you: "I don't go out very often"...

اگر به شما گفتم: "من زیاد بیرون نمی روم"...

Remember I told you to go outside of a boundary?

یادتان هست که به شما گفتم از یک مرز خارج شوید؟

Well, "going out" in this case means I don't have any fun activities that I do.

خوب، "بیرون رفتن" در این مورد به این معنی است که من هیچ فعالیت سرگرم کننده ای که انجام می دهم ندارم.

Yes, it does entail or it does involve-involve-leaving, but more...

بله، مستلزم یا شامل ترک کردن است، اما بیشتر

It's more going to do fun activities.

... بیشتر برای انجام فعالیت های سرگرم کننده است.

So, if I said to you: "I need to go out more", I'm not saying just leave my house, but I

بنابراین، اگر به شما گفتم: "من باید بیشتر بیرون بروم"، نمی گویم فقط خانه ام را ترک کنید، بلکه می

want to do something; movies, dancing, singing, vacation.

خواهم کاری انجام دهم. فیلم، رقص، آواز، تعطیلات.

I need to get out.

باید برم بیرون

Right?

درست؟

Or I go: "You need to get out more."

یا من می گویم: "شما باید بیشتر بیرون بیایید."

I don't mean just leave your house; it means: Go do something, get an ice cream, talk to

منظورم این نیست که فقط خانه خود را ترک کنید. یعنی: برو یه کاری بکن، یه بستنی بگیر، با دوستان صحبت کن

friends, go to Starbucks - something.

، برو به استارباکس - یه چیزی.

So, when we use "out" and either "ask out" or "get out", please remember that "ask out"

بنابراین، هنگامی که از "بیرون" استفاده می کنیم و یا از "بپرسید" یا "برو بیرون"، لطفاً به یاد داشته باشید که "بپرسید

is usually for a romantic involvement.

" معمولاً برای یک درگیری عاشقانه است.

So, if you're a man asking a woman or a woman asking a man in English, and you say: "I want

بنابراین، اگر مردی هستید که از یک زن می‌پرسد یا زنی که به انگلیسی از مردی می‌پرسد، و شما می‌گویید: «می‌خواهم

to ask you out", they're going to think dating.

از تو درخواست کنم»، آنها به فکر قرار ملاقات خواهند بود.

Don't forget that.

این را فراموش نکنید.

Okay?

باشه؟

Now, "getting out" and "going out" means I need to get out and do some more fun activities.

در حال حاضر، "بیرون رفتن" و "بیرون رفتن" به این معنی است که باید بیرون بیایم و فعالیت های سرگرم کننده بیشتری انجام دهم.

Good.

خوب

Now, if you're going to go out, you're probably going to get back in.

حالا، اگر قرار است بیرون بروید، احتمالاً دوباره وارد می شوید.

Right?

درست است؟

So, when we're coming back in, we're going to talk about "in" being involved in.

بنابراین، وقتی دوباره وارد می‌شویم، در مورد «در» بودن صحبت می‌کنیم.

Now, you're going to notice I have three words, here: "drop", "pop", "stop".

اکنون، متوجه خواهید شد که من سه کلمه دارم، در اینجا: «افت»، «پاپ»، «ایست» .

Drop, pop, stop.

رها کن، بپر، بایست.

And no, it's not dancing.

و نه، این رقص نیست.

I'm going to start with these ones and then I'm going to go back to this one; the top

من قصد دارم با اینها شروع کنم و سپس به این یکی بازگردم. یکی از بالا

one, which might seem odd, but you're going to find in.

، که ممکن است عجیب به نظر برسد، اما شما می خواهید در آن پیدا کنید

A "pop" is very quick.

. "پاپ" بسیار سریع است.

Right?

درست؟

You pop.

تو پاپ میکنی

Pop, it's gone.

پاپ، از بین رفت.

And when you stop, you stop.

و وقتی می ایستید، می ایستید.

You kind of stop right now.

تو همین الان یه جورایی متوقف میشی

When we say: "pop in" or "stop in", we talk about a short visit.

هنگامی که می گوییم: "pop in" یا "stop in"، در مورد یک بازدید کوتاه صحبت می کنیم.

So, I'm going to stop in for a second, and then I'm going to leave, or I'm going to pop

بنابراین، من برای یک ثانیه توقف می کنم، و سپس می روم، یا می روم

in and then I'll leave.

داخل و سپس می روم.

So don't expect me to stay for three or four hours.

پس توقع نداشته باش سه چهار ساعت بمونم.

Maybe you invite me and you go: "Hey.

شاید مرا دعوت کنی و بروی: "هی،

Come over to my place.

بیا پیش من

We'll have a drink."

، نوش جان می کنیم."

And I'll go: "Cool.

و من می گویم: "باحال.

I can only pop in for five minutes."

من فقط می توانم پنج دقیقه وارد شوم."

It's going to be a short stay.

اقامت کوتاهی خواهد بود.

Or: "I can only stop in for about 5-10 minutes; maybe an hour.

یا: "من فقط می توانم حدود 5-10 دقیقه در آنجا توقف کنم، شاید یک ساعت

I got to go to another dinner."

. باید به یک شام دیگر بروم."

So this is short.

پس این کوتاه است.

So then you're going to go to me or probably you'll say: "So, if that's short, this one's

پس شما به سراغ من می روید یا احتمالاً خواهید گفت: "پس اگر کوتاه است، این یکی هم

short as well."

کوتاه است."

No.

It's similar, but not the same.

نه. شبیه است، اما یکسان نیست.

When you drop something...

وقتی چیزی را رها می کنی...

Okay.

باشه.

Usually when I say I drop it, I can drop it on purpose, but sometimes I drop, say...

معمولاً وقتی می‌گویم آن را می‌اندازم، می‌توانم آن را از روی عمد رها کنم، اما گاهی اوقات می‌اندازم، بگو

By accident.

... تصادفی.

It was unexpected.

غیر منتظره بود.

I didn't mean to drop that.

من قصد نداشتم آن را رها کنم.

I mean, really.

یعنی واقعا

If it was a drink and you had a beer, you wouldn't drop it on purpose.

اگر نوشیدنی بود و آبجو می خوردی، عمدا آن را نمی انداختی.

Usually it's an accident.

معمولاً تصادف است.

When you "drop into somebody's place", it's usually unexpected.

وقتی «به جای کسی می‌افتید»، معمولاً غیرمنتظره است.

Right?

درست؟

It's not that you might not be invited, but it's usually unexpected.

اینطور نیست که شما دعوت نشوید، اما معمولاً غیرمنتظره است.

And yeah, someone doesn't expect you to be there.

و بله، کسی انتظار ندارد که شما آنجا باشید.

So, you might say: "Yeah, my friend Bobby always drops in when I'm usually busy."

بنابراین، ممکن است بگویید: "آره، دوست من بابی همیشه زمانی که من معمولاً مشغول هستم وارد خانه می شود."

I'm not saying I don't want Bobby to be there, but it's a bit unexpected.

من نمی گویم که نمی خواهم بابی آنجا باشد، اما کمی غیرمنتظره است.

Now, you can ask somebody to drop in.

حالا، می‌توانید از کسی بخواهید که وارد شود.

Okay?

باشه؟

But even from that, like, you go: "Hey, you can drop in at about 5 o'clock."

اما حتی از آن هم، مثلاً می‌گویید: "هی، می‌توانی حدود ساعت 5 وارد شوی."

I'm kind of giving...

یه جورایی دارم میدم

It wasn't planned; maybe I'm offering it out to you now.

... برنامه ریزی نشده بود. شاید الان دارم آن را به شما پیشنهاد می کنم.

Okay?

باشه؟

So: "Why don't you drop in?" which is different than "drop by".

بنابراین: "چرا وارد نمی شوید؟" که با "قطع کردن" متفاوت است.

Okay?

باشه؟

So we're going to say: "drop in".

بنابراین ما می‌خواهیم بگوییم: "دور کن".

If someone drops in, usually unexpectedly.

اگر کسی وارد شود، معمولاً به طور غیرمنتظره.

"Pop" and "stop" usually, like, it's fast; it's not long.

"پاپ" و "توقف" معمولاً سریع است. طولانی نیست

Okay?

باشه؟

So, we've...

بنابراین، ما... وارد شده

We've gone in, we've gone out, and why don't we do "up"?

ایم، بیرون رفته ایم، و چرا "بالا" را انجام نمی دهیم؟

"Up" means usually to increase or improve when you talk about this preposition.

وقتی در مورد این حرف اضافه صحبت می کنید، "بالا" به معنای افزایش یا بهبود است.

And we've got: "pick up", "meet up", "hook up".

و ما داریم: "انتخاب کردن"، "ملاقات کردن"، "قلاب کردن".

Well, "pick up", as you can see this is on my arm, when I pick it up, I'm going to remove

خوب، "بردار"، همانطور که می بینید این روی بازوی من است، وقتی آن را برمی دارم، می خواهم

it from somewhere and make it join me.

آن را از جایی بردارم و به من بپیوندم.

Okay?

باشه؟

So: "I'm going to pick you up at 7 o'clock" means you will go at your house, I will come

بنابراین: «ساعت 7 می‌برمت» یعنی شما به خانه‌تان می‌روید، من

pick you up in my car-usually a car or some vehicle-and I will take you away.

می‌آیم شما را با ماشینم-معمولاً یک ماشین یا یک وسیله نقلیه- بردارم و شما را می‌برم.

Cool?

سرد؟

All right, so: "I'll pick you up later."

بسیار خوب، پس: "بعداً شما را می گیرم."

I'm going to come back to "pick up" because it has more than one meaning, and it's going

من می خواهم به "انتخاب کردن" برگردم زیرا بیش از یک معنی دارد

to be similar to "hook up", okay?

و شبیه "قلاب کردن" خواهد بود، خوب؟

So we'll come back to that after.

بنابراین ما بعد از آن به آن باز خواهیم گشت.

Now, "meet up" means to get together.

حال، «ملاقات» به معنای دور هم جمع شدن است.

As you know, when two people meet...

همانطور که می دانید، وقتی دو نفر با هم ملاقات می کنند ...

Well, I have markers.

خوب، من نشانگر دارم.

When two people meet, they come together.

وقتی دو نفر با هم ملاقات می کنند، با هم می آیند.

I'll meet you.

تو را ملاقات خواهم کرد.

So, when we "meet up" it means: -"Okay, I'm going to meet you at a different time."

بنابراین، هنگامی که ما "با هم ملاقات می کنیم" به این معنی است: - "باشه، من در زمان دیگری با شما ملاقات خواهم کرد."

-"Where?"

-"جایی که؟"

-"Well, let's meet up at John's place" means we'll go and arrive together at John's place,

-"خب، بیا پیش جان همدیگه رو ببینیم" یعنی با هم بریم خونه جان،

so we'll see each other there.

اونجا همدیگه رو ببینیم.

So, if I say to you: -"Let's meet up at about 7 o'clock; let's get together at 7 o'clock."

بنابراین، اگر به شما بگویم: -"بیا حدود ساعت 7 همدیگر را ببینیم، بیا ساعت 7 دور هم جمع شویم."

-"Where do you want to meet up?"

-"کجا میخوای ببینیم؟"

-"Let's meet up at the school."

-"بیا تو مدرسه همدیگه رو ببینیم."

Okay?

باشه؟

Join and come together.

بپیوندید و با هم بیایید.

So that's what "meet up" means.

بنابراین "ملاقات" به این معنی است.

Now, let's look at "hook up".

اکنون، بیایید به "قلاب کردن" نگاه کنیم.

Well, I've got a friend and his name was Bobby, and I tried to hook him up with a girlfriend

خب، من یک دوست دارم و اسمش بابی بود و سعی کردم او را با دوست

of mine named Sarah.

دخترم به نام سارا وصل کنم.

In this case, I tried to...

در این مورد سعی کردم ...

Because a hook.

چون یک قلاب.

If you know what a "hook" is...

اگر می دانید "قلاب" چیست ...

Right?

درست است؟

A hook, you use hooks to catch fish.

قلاب، برای صید ماهی از قلاب استفاده می کنید.

Right?

درست؟

So, here's my little fish.

بنابراین، این ماهی کوچک من است.

It's not the best fish in the world.

این بهترین ماهی دنیا نیست.

Doo-doo-doo.

دوو دوو.

And this fish isn't happy because I just hooked him.

و این ماهی خوشحال نیست چون من او را قلاب کردم.

So, when you hook up, it usually means to get together, but usually for dating and it

بنابراین، وقتی با هم ارتباط برقرار می کنید، معمولاً به معنای دور هم جمع شدن است، اما معمولاً برای قرار ملاقات و

can have sexual connotations or a sexual meaning to it.

می تواند مفاهیم جنسی یا معنای جنسی داشته باشد.

Now, "pick up" and "hook up" are related in a different way.

در حال حاضر، "برداشتن" و "قلاب کردن" به طریق دیگری مرتبط هستند .

If you pick someone up, it means to go out to look for someone of the opposite sex, so

اگر کسی را بردارید، به این معنی است که بیرون بروید و دنبال کسی از جنس مخالف بگردید، پس به

it means if you're trying to pick up girls, you'll go to the bar and you'll go: "Hey,

این معنی است که اگر می‌خواهید دختران را بردارید، به بار می‌روید و می‌روید: "هی،

I'm Bobby and I'm here to meet some friendly girls."

من من بابی هستم و من اینجا هستم تا با چند دختر دوستانه آشنا شویم ."

Right?

درست؟

Or if you're a girl, yeah, you can pick up guys, too; it's the 21st century.

یا اگر دختر هستید، بله، می توانید پسرها را نیز انتخاب کنید. قرن 21 است

You know: "Hi.

شما می دانید: "سلام.

I'm Sarah, and I would love to meet you."

من سارا هستم و دوست دارم شما را ملاقات کنم."

Now, "hooking up" goes a little further.

در حال حاضر، "وصل کردن" کمی فراتر می رود.

So, if you say: "I picked somebody up" and you move into "hooked up" it means then you

بنابراین، اگر بگویید: "من کسی را انتخاب کردم" و به "قلاب کردن" رفتید، به این معنی است

got together a little bit romantically.

که کمی عاشقانه دور هم جمع شده اید.

Okay?

باشه؟

So, yeah, I picked her up at the bar and, you know, we hooked up a couple days later.

خب، آره، او را از بار گرفتم و می‌دانی، چند روز بعد با هم وصل شدیم.

So, I met her at the bar, then we hooked up; we got together in a romantic way later.

بنابراین، من او را در بار ملاقات کردم، سپس با هم وصل شدیم. ما بعداً به شکلی عاشقانه دور هم جمع شدیم.

Hmm, so careful how you use these things, okay?

هوم، خیلی مراقب نحوه استفاده از این چیزها باشید، باشه؟

I don't want you getting in trouble.

نمی خوام به دردسر بیفتی

So if you've got a wife and you say: "Yeah, I hooked up with a girl the other day", you

بنابراین، اگر همسر داشته باشید و بگویید: " آره، روز قبل با یک دختر رابطه داشتم"،

might be divorced.

ممکن است طلاق بگیرید.

But if you tell your friends: "Hey, I hooked up with a girl the other day", and they go:

اما اگر به دوستان خود بگویید: "هی، من روز قبل با دختری ارتباط داشتم" و آنها گفتند:

"Yay, way to go."

"آه، خیلی خوب است."

Or if you're a girl and you say: "I hooked up with a guy the other day", they go: "Is

یا اگه دختر باشی و بگی: دیروز با یه پسری وصل شدم، میگن: "

he nice?

خوبه؟

You know?

میدونی؟ تا

Did you meet his mother yet?"

حالا با مادرش آشنا شدی؟"

All right.

خیلی خوب.

So, we've talked about "up" and how that's increasing, now let's look at "over" and "off".

بنابراین، ما در مورد "بالا" و چگونگی افزایش آن صحبت کرده ایم ، اکنون بیایید به "بیش از" و "خاموش" نگاه کنیم.

"Over" means, as you know, here's something, if you go over it, it's not just to go up,

"Over" یعنی همانطور که می دانید اینجا چیزی است، اگر از آن عبور کنید فقط برای بالا رفتن

but to...

نیست، بلکه برای ...

Well, you can be up as well, but to go over you might say: "to"...

خوب، شما هم می توانید بالا باشید، اما برای رفتن از آن ممکن است بگویید: "به" ...

I'm trying to think of a word that would describe more than.

من سعی می کنم به کلمه ای فکر کنم که بیش از آن را توصیف کند.

All right?

خیلی خوب؟

It's more than.

بیشتر از

So, when we look at "ask over" , it means to invite.

بنابراین، وقتی به "پرسش بیش از" نگاه می کنیم، به معنای دعوت کردن است.

And if you noticed over here, Mr. E didn't want to ask me over; he didn't want to invite me.

و اگر در اینجا متوجه شدید، آقای E نمی‌خواست از من بپرسد. او نمی خواست مرا دعوت کند.

So, if I say: "Hey, why don't you ask over your brother?" it means: Why don't you invite them?

پس اگر بگویم: هی، چرا از برادرت سؤال نمی کنی ؟ یعنی: چرا آنها را دعوت نمی کنی؟

"Have somebody over"...

"کسی را کنار بگذار"...

Usually when we're having people over, it means we're inviting them to our place; they're

معمولاً وقتی مردم را کنار می گذاریم، به این معنی است که آنها را به جای خود دعوت می کنیم. آنها

going to be staying at our house or our apartment.

در خانه یا آپارتمان ما خواهند ماند.

Okay?

باشه؟

"Come over" is also an invitation.

«بیا» نیز یک دعوت است.

"Why don't you come over?"

"چرا نمی آیی؟"

So it means we're here, so I'm inviting you once again.

پس یعنی ما اینجا هستیم، پس من یک بار دیگر شما را دعوت می کنم .

"Why don't you come over to my place later on?"

"چرا بعداً به جای من نمی آیی؟"

I'm inviting you to my place.

من شما را به جای خود دعوت می کنم.

While "bring over" means bring something with you.

در حالی که «اوردن» یعنی چیزی با خود بیاورید.

"So, when you come over tonight, why don't you bring over a pizza?"

"پس، وقتی امشب می آیی، چرا پیتزا نمی آوری؟"

All right?

خیلی خوب؟

And remember I said it's kind of a little bit more than?

و به یاد داشته باشید که گفتم این مقدار کمی بیشتر از این است؟

It's kind of an increase or...

این یک نوع افزایش یا ...

Yeah, a little bit of an increase, so it's not just up, which would go this way; we're

بله، کمی افزایش است، بنابراین فقط بالا نیست، که به این سمت می رود. ما می

saying to do more than.

گوییم بیشتر از

So, I'm asking you to go from here, over here, moving, right?

بنابراین، من از شما می خواهم که از اینجا بروید، اینجا، حرکت کنید، درست است؟

It's more than just going up.

چیزی فراتر از بالا رفتن است.

Have people over; a gathering.

مردم را کنار بگذارید؛ یک گردهمایی

I'm having a few people over tonight; invited a group.

من امشب چند نفر دارم. گروهی را دعوت کرد

"Come over" - I'm inviting you over.

"بیا" - من شما را دعوت می کنم.

"Bring over" - bring with you something more than yourself.

"بیاورید" - چیزی بیشتر از خودتان با خود بیاورید.

Cool?

سرد؟

Now, here's something funny: We had "pick up", and I'm going to go here to "drop off".

حالا، اینجا یک چیز خنده دار است: ما "انتخاب کردن" داشتیم، و من برای "ترک کردن" به اینجا می روم.

Well, when I picked up this cloth, I removed it.

خوب، وقتی این پارچه را برداشتم، آن را برداشتم.

"Dropping it off" means to put something back or leave something.

«افتادن» یعنی چیزی را عقب انداختن یا چیزی را ترک کرد.

So, I might pick you up at 7, but I'll drop you off at 11, it means I will bring you back

بنابراین، من ممکن است شما را در ساعت 7 بیاورم، اما شما را در ساعت 11 پیاده می کنم، یعنی شما را برمی گردم

and leave you.

و ترک می کنم.

Or I can drop you off at the subway, which means take you to the subway and leave you.

یا می توانم تو را در مترو پیاده کنم، یعنی ببرمت مترو و بگذارمت.

Now, before I drop off this conversation and move to the board for a test, let's quickly

حالا، قبل از اینکه این مکالمه را رها کنم و برای آزمایش به هیئت مدیره بروم، بیایید سریعاً

go through and make sure you've got everything.

مرور کنیم و مطمئن شویم که همه چیز را دارید.

When we ask somebody out, be careful.

وقتی از کسی درخواست می کنیم، مراقب باشید.

Oh, before I forget something, because Lorenzo from EC...

اوه، قبل از اینکه چیزی را فراموش کنم، چون لورنزو از EC...

Thank you very much for Lorenzo.

خیلی ممنون از لورنزو.

I met you at the train, and you said this would be a wonderful lesson for my...

من تو را در قطار ملاقات کردم، و تو گفتی که این یک درس فوق العاده برای من خواهد بود...

For some students I know, and I went...

برای برخی از دانش آموزانی که می شناسم، و من رفتم...

So here you go.

پس شما بروید.

Okay?

باشه؟

This one's for you; thanks, Lorenzo.

این یکی برای شما است. ممنون، لورنزو

Anyway, where was I?

به هر حال من کجا بودم؟

So, before I drop off this conversation and go to the test, we'll quickly go over: "ask

بنابراین، قبل از اینکه این مکالمه را رها کنم و به سراغ تست بروم، سریعاً به این موضوع می پردازیم: «

out" can usually be romantic, so be careful how you use that one.

پرسش» معمولاً می تواند عاشقانه باشد، بنابراین مراقب نحوه استفاده از آن باشید.

"Get out" or "go out" means to have fun, go do something fun; not just leave your house.

«بیرون» یا «بیرون» به معنای خوش گذرانی، رفتن به انجام کاری سرگرم کننده; نه تنها خانه خود را ترک کنید

"Drop in" usually can be an unexpected visit from someone, while "pop in" or "stop by"...

"Drop in" معمولاً می تواند یک ملاقات غیرمنتظره از جانب کسی باشد، در حالی که "pop in" یا "stop by"...

Or, sorry: "stop in" can be a quick meeting.

یا، متاسفم: "stop in" می تواند یک جلسه سریع باشد.

Okay?

باشه؟

A quick...

یک بازدید سریع...

A quick visit.

یک بازدید سریع.

"Up", when we "pick someone up" and "hook up", that can have romantic meanings, so careful.

"بالا"، وقتی "کسی را برمی داریم" و "قلاب می کنیم"، می تواند معانی عاشقانه داشته باشد، پس مراقب باشید.

If you hook up with someone, definitely.

اگر با کسی ارتباط برقرار کنید، قطعا

And if you "pick someone up", usually meet them in a bar environment or something like

و اگر "کسی را انتخاب کنید"، معمولاً او را در یک محیط بار یا چیزی شبیه به

that because you want to get to know them in a romantic way.

آن ملاقات کنید زیرا می خواهید با او به شیوه ای عاشقانه آشنا شوید.

"Meet up" means come together.

«ملاقات» یعنی با هم بیایند.

When we "ask over", "have over", or "come over" it means usually either...

هنگامی که ما «پرسش می‌کنیم»، «برخورده‌ایم» یا « بیایم»، معمولاً به این معنی است...

Well, this one we can use for a group of people: I'm having some people over for Christmas.

خب، این یکی را می‌توانیم برای گروهی از مردم استفاده کنیم: من برای کریسمس چند نفر را می‌برم.

It means: I've invited them.

یعنی: من آنها را دعوت کرده ام.

I'm asking them and coming...

من از آنها می پرسم و

And if you come over, you're coming to my house.

می آیم ... و اگر آمدی، به خانه من می آیی .

I ask you over to invite you.

من از شما می خواهم که شما را دعوت کنید.

And if you're asked to "bring something over", it means bring something with you.

و اگر از شما خواسته شود "چیزی را بیاورید"، به این معنی است که چیزی را با خود بیاورید.

And lastly, as we said, "drop off" is the opposite of "pick up".

و در آخر همانطور که گفتیم «سقوط» نقطه مقابل «برداشتن» است.

In this case, you pick me up at 7 at my house, but you'll drop me off at 11 at my Dad's house.

در این صورت، ساعت 7 من را به خانه من می برید، اما من را ساعت 11 در خانه بابام پیاده می کنید.

Cool?

سرد؟

Well, great.

خب عالیه

Now that we've done that, cheers and let's go and see if you really understand.

حالا که این کار را انجام دادیم، به سلامتی و بیایید برویم و ببینیم آیا واقعاً متوجه شدید یا خیر.

[Snaps]

[Snaps]

Okay, so let's go to the board and see how well you've learned the phrasal verbs for

بسیار خب، پس بیایید به تابلو برویم و ببینیم که چقدر افعال عبارتی را برای

meeting people.

ملاقات با مردم یاد گرفته‌اید.

Now, this is really long sentences, and when we're done with this we're probably going

حالا، این واقعاً جملات طولانی است، و وقتی با این کار تمام شد، احتمالاً

to see...

خواهیم دید...

You're going to see a lot of this stuff or information disappear.

شما خواهید دید که بسیاری از این چیزها یا اطلاعات ناپدید می شوند.

A lot of it's unnecessary, and that's why we use phrasal verbs.

بسیاری از آن غیر ضروری هستند، و به همین دلیل است که ما از افعال عبارتی استفاده می کنیم.

You'll notice on the bottom I have written out a bunch of phrasal verbs; some we'll reuse

متوجه خواهید شد که در قسمت پایین تعدادی افعال عبارتی نوشته ام. برخی از آنها را

over and over again.

بارها و بارها دوباره استفاده خواهیم کرد.

And you'll notice...

و متوجه خواهید شد...

This one you'll go: "You didn't teach us this one."

این یکی که می روید: "این یکی را به ما یاد ندادی ."

I will teach it to you in the bonus section.

در قسمت پاداش به شما آموزش خواهم داد.

Let's see if you can figure it out by how we use the sentence.

بیایید ببینیم آیا می توانید آن را با نحوه استفاده از جمله بفهمید یا خیر.

So, let's start at the top.

بنابراین، بیایید از بالا شروع کنیم.

Let's identify what we should change.

بیایید تشخیص دهیم که چه چیزی را باید تغییر دهیم.

Now, we did the other phrasal verbs and I gave you definitions, so some of these things

حالا، ما افعال عبارتی دیگر را انجام دادیم و من برای شما تعاریفی ارائه کردم، بنابراین برخی از این موارد

should jump out at you right away, that: "Oh, we could use a phrasal verb here."

باید فوراً متوجه شما شوند، که: "اوه، ما می توانیم در اینجا از یک فعل عبارتی استفاده کنیم."

Other things may not be as obvious.

چیزهای دیگر ممکن است چندان واضح نباشند.

So: "Cengris wanted to do something fun out of his home..."

بنابراین: "Cengris می خواست یک کار سرگرم کننده از خانه خود انجام دهد..."

Hmm, okay.

هوم، باشه.

So, I'm going to say something up here.

بنابراین، من قصد دارم در اینجا چیزی بگویم.

We did one with that.

ما یکی با آن انجام دادیم.

"...on Friday and go somewhere with some old friends".

«...روز جمعه و با چند دوست قدیمی به جایی برو ».

And look how it's not one or two words; I'm almost taking out an entire sentence, here.

و ببین که چطور یک یا دو کلمه نیست. من تقریباً یک جمله کامل را در اینجا می آورم.

"He decided he would invite some friends from his work to his home.

"او تصمیم گرفت چند دوست را از محل کارش به خانه اش دعوت کند.

When James came to his house..."

وقتی جیمز به خانه اش آمد..."

Or we might go: "When James...

یا ممکن است برویم: "وقتی جیمز...

Cengris asked him if he could go out and get some of his friends

سانگریس از او پرسید که آیا می تواند بیرون برود و تعدادی از دوستانش را بیاورد.

and bring them back to his place."

و آنها را به جای خود بازگردان».

Is there anything left of this sentence?

آیا چیزی از این جمله باقی مانده است؟

Okay.

باشه.

"Mr. E came to the party rather late and wasn't expected.

"آقای E خیلی دیر به مهمانی آمد و انتظار نمی رفت.

He came because his girlfriend cancelled plans with him."

او آمد زیرا دوست دخترش برنامه هایش را با او لغو کرد."

Hmm.

هوم

"He had brought to Cengris' home a pizza and some beer, even though he hadn't been invited

او یک پیتزا و مقداری آبجو به خانه چنگریس آورده بود ، با وجود اینکه از او دعوت نشده بود که

to join them at Cengris' house."

به خانه چنگریس ملحق شود.

[Whistles]

[سوت

So, to read this story: "Cengris wanted to do something out of his home on Friday and

می کشد] بنابراین، برای خواندن این داستان: "Cengris می خواست در روز جمعه کاری از خانه خود انجام دهد

to go out somewhere and join some old friends."

و جایی بیرون برود و به دوستان قدیمی بپیوندد."

That sentence is just too long; it's a mouthful.

آن جمله خیلی طولانی است. این یک لقمه است

"He decided he would also invite some friends from work to his home.

"او تصمیم گرفت تعدادی از دوستان خود را نیز از محل کارش به خانه خود دعوت کند.

When James came to his house, Cengris asked him if he could go out and get some of his

وقتی جیمز به خانه اش آمد، چنگریس از او پرسید که آیا می تواند بیرون برود و تعدادی از

friends and bring them back to his place."

دوستانش را بیاورد و آنها را به خانه خود بازگرداند."

Once again, a lot of words.

یک بار دیگر، بسیاری از کلمات.

When we're done with this, we're going to make it so much simpler.

وقتی با این کار تمام شد، می‌خواهیم آن را بسیار ساده‌تر کنیم.

"Mr. E came to the party rather late and wasn't expected.

"آقای E خیلی دیر به مهمانی آمد و از او انتظار نمی رفت.

He came because his girlfriend cancelled plans with him.

او آمد زیرا دوست دخترش برنامه هایش را با او لغو کرد.

He had brought to Cengris' home a pizza and some beer, even though he hadn't been invited

او یک پیتزا و مقداری آبجو به خانه چنگریس آورده بود ، اگرچه از او دعوت نشده

to come and join them at Cengris' house."

بود که بیاید. در خانه چنگریس به آنها بپیوندید."

Now, some of you will have a good idea right now and you could probably stop the video

اکنون، برخی از شما در حال حاضر ایده خوبی خواهید داشت و احتمالاً می توانید ویدیو را متوقف کنید

and make all the changes.

و همه تغییرات را ایجاد کنید.

I've given you some help by outlining what we need to look at, and you can give it a

من با تشریح مواردی که باید به آنها نگاه کنیم کمکی به شما کرده‌ام، و شما می‌توانید فوراً آن را

try right away and see if you can put the right phrasal verbs in the correct places.

امتحان کنید و ببینید آیا می‌توانید افعال عبارتی مناسب را در مکان‌های صحیح قرار دهید.

And some of you, we'll go through it together and I'll explain why.

و برخی از شما، ما آن را با هم مرور خواهیم کرد و دلیل آن را توضیح خواهم داد.

So, you ready?

پس آماده ای؟

Let's go.

بیا بریم.

Okay, so let's put in the proper phrasal verbs.

خوب، پس بیایید افعال عبارتی مناسب را قرار دهیم.

So: "Cengris wanted to do something fun out of his home".

بنابراین: "Cengris می خواست یک کار سرگرم کننده از خانه خود انجام دهد".

If you remember rightly, we talked about "get out".

اگر درست یادتان باشد درباره «برو بیرون» صحبت کردیم.

Okay?

باشه؟

We talked about "get out" because that's fun and it means leave your house.

ما در مورد "بیرون" صحبت کردیم زیرا این سرگرم کننده است و به این معنی است که خانه خود را ترک کنید.

Yeah?

آره؟

So, we're going to get rid of all of this.

بنابراین، ما می خواهیم از شر همه اینها خلاص شویم.

Wah.

واه

Look at that, that whole sentence is gone and we put: "get out" or "go out on Friday".

ببینید کل آن جمله رفته و می گذاریم: «بیرون» یا «جمعه برو بیرون».

Okay?

باشه؟

So, that one's there.

بنابراین، آن یکی آنجاست.

What's the next one we're going to look at?

مورد بعدی که قرار است به آن نگاه کنیم چیست؟

So: "Cengris wanted to get out on Friday and go somewhere to meet some old friends".

بنابراین: "Cengris می خواست روز جمعه بیرون بیاید و به جایی برود تا دوستان قدیمی را ملاقات کند".

Well, remember we said, like, when you're going to go to a place and people get together?

خوب یادت هست گفتیم وقتی قرار است به جایی بروی و مردم دور هم جمع شوند؟

We talked about getting together, and we talked about which one?

ما در مورد دور هم بودن صحبت کردیم و در مورد کدام یک صحبت کردیم؟

To meet up.

همدیگر را دیدن.

So, we're going to get rid of this.

بنابراین، ما می خواهیم از شر این خلاص شویم.

And notice, again, this whole sentence is gone; the whole sentence fragment.

و توجه کنید، دوباره، تمام این جمله از بین رفته است. کل قطعه جمله

So, we put: "meet up with some old friends", so a couple words are still there, but you

بنابراین، ما قرار دادیم: "با چند دوست قدیمی ملاقات کنید"، بنابراین چند کلمه هنوز وجود دارد، اما می

can see how many words are taken out.

توانید ببینید که چند کلمه حذف شده است.

And we can do that because this has more meaning.

و ما می توانیم این کار را انجام دهیم زیرا این معنی بیشتری دارد.

What about the third one?

سومی چطور؟

"He decided he would also invite some friends from work".

"او تصمیم گرفت که تعدادی از دوستان خود را نیز از محل کار دعوت کند."

Okay, now these are different; these are old friends and these are some friends from work.

خوب، حالا اینها متفاوت هستند. اینها دوستان قدیمی هستند و اینها دوستانی از محل کار هستند.

All right?

خیلی خوب؟

So, what are we going to put, because it's an invitation?

بنابراین، ما قرار است چه چیزی قرار دهیم، زیرا این یک دعوت است؟

And it's not "ask out", remember that was romantic, but you've got the right idea.

و این "خواستن" نیست، به یاد داشته باشید که عاشقانه بود، اما شما ایده درستی دارید.

Right?

درست؟

So...

پس...

So, he's asked these people to come over to his house.

بنابراین، او از این افراد خواسته است که به خانه او بیایند.

Okay?

باشه؟

So he's going to meet up with some other friends at a bar, maybe, I don't know.

بنابراین او قصد دارد با دوستان دیگری در یک بار ملاقات کند، شاید، من نمی دانم.

And then he said: "Hey.

و بعد گفت: هي،

When I'm done that, I'll ask some people to come to my place."

وقتي اين كار را تمام كردم، از چند نفر مي خواهم كه به جاي من بيايند.

What about the next one?

در مورد بعدی چطور؟

"When James came to his house", you're kind of helped because that verb is going to help

"وقتی جیمز به خانه اش آمد"، به نوعی به شما کمک می شود زیرا آن فعل به

you.

شما کمک می کند.

What do you think it will be?

به نظر شما چه خواهد شد؟

Good.

خوب

Notice how we say: "came over" was an invite to somebody's home?

توجه کنید که چگونه می گوییم: "آمدم" دعوت به خانه کسی بود؟

Well, in this case, we're going to have James come over...

خب، در این مورد، ما قرار است جیمز را بیاوریم ...

Come over to his house.

به خانه او بیا.

So: "When James came over, Cengris asked him if he could do something".

بنابراین: "وقتی جیمز آمد، Cengris از او پرسید که آیا می تواند کاری انجام دهد".

What do you think it will be?

به نظر شما چه خواهد شد؟

In fact, when I told you...

در واقع، وقتی به شما گفتم...

We're going to do two at the same time with this one, so you have to know they're kind

ما قرار است دو تا را همزمان با این یکی انجام دهیم، بنابراین باید بدانید که آنها به

of related.

نوعی به هم مرتبط هستند.

We've already used "came over", we've already used "get out" and "meet up".

قبلاً از «بیرون آمد»، «برو بیرون» و «ملاقات» استفاده کرده‌ایم.

Which two are kind of related?

کدام دو به نوعی به هم مرتبط هستند؟

That's right.

درست است.

Remember I talked about "pick"...?

یادت هست در مورد "انتخاب" صحبت کردم...؟

"Drop off" and "pick up"?

"ترک کردن" و "انتخاب کردن"؟

So let's look at these two sentences, here.

پس بیایید به این دو جمله در اینجا نگاه کنیم.

We can eliminate a lot of the words simply by saying: "...if he could pick up"...

با گفتن: «...اگر می توانست بلند کند» می توانیم خیلی از کلمات را حذف کنیم...

Unfortunately, I erased some.

متأسفانه برخی را پاک کردم.

But it's just, like: "...pick up some", and you notice how many words disappear there.

اما این فقط مانند: "... مقداری را بردارید" و متوجه می شوید که چند کلمه در آنجا ناپدید می شوند.

"...some of his friends", and do what?

«...بعضی از دوستانش»، و چه کار کنند؟

Yeah?

آره؟

See, there's "them" right there, right? "...and drop them off at his place".

ببینید، "آنها" همان جا هستند، درست است؟ «...و آنها را در محل او رها کن».

All right, so, let's put this: "at his place".

بسیار خوب، پس بیایید این را بگذاریم: "در جای خود".

All right?

خیلی خوب؟

Well, you don't need to; we could say: "Hey.

خوب، شما نیازی به این کار ندارید. می‌توانیم بگوییم: "هی.

Could you pick up some friends and drop them off here?"

می‌توانی دوستانی را انتخاب کنی و آنها را اینجا رها کنی؟"

Next: "Mr. E came to the party rather late and wasn't expected."

بعدی: "آقای E نسبتا دیر به مهمانی آمد و انتظار نمی رفت."

Hmm.

هوم

Now, we have to actually change this sentence and we can make it easier.

اکنون، ما باید در واقع این جمله را تغییر دهیم و می توانیم آن را آسان تر کنیم.

Right?

درست؟

So, if we go here because we've got: "rather late", I still need that because it tells

بنابراین، اگر به این دلیل به اینجا برویم: «بسیار دیر»، من هنوز به آن نیاز دارم زیرا به

me when he came, but we're going to go here.

من می‌گوید کی آمده است، اما ما به اینجا می‌رویم.

And remember when we talked about not being expected or doing it by surprise?

و زمانی را به یاد می آورید که در مورد عدم انتظار یا انجام آن به طور غافلگیرانه صحبت کردیم؟

That's going to be "dropped in".

که قرار است "در آن رها شود".

And we're not going to say "came", but: "Mr. E"...

و قرار نیست بگوییم "آمد"، اما: "آقای ای"...

Okay?

باشه؟

It's almost the same as the last one, but we moved it around.

تقریباً شبیه قبلی است، اما ما آن را جابجا کردیم.

But, yeah: "He dropped in rather late to the party", so we're saying that.

اما، بله: "او نسبتاً دیر به مهمانی آمد"، بنابراین ما این را می گوییم.

Okay?

باشه؟

Now, this is complex, and this is the one you might be surprised because I haven't taught

اکنون، این پیچیده است، و این همان چیزی است که ممکن است تعجب کنید زیرا من هنوز

it to you yet, but you will understand it and you will be able to use this one when

آن را به شما آموزش نداده ام، اما شما آن را درک خواهید کرد و می توانید در صورت

you need it.

نیاز از آن استفاده کنید.

Okay.

باشه.

So, it says: "He came because his girlfriend cancelled plans with him."

بنابراین، می گوید: "او آمد زیرا دوست دخترش برنامه های با او را لغو کرد."

Well, we have a phrasal verb: "fall", "fell", and "through" means, like, through a hole,

خوب، ما یک فعل عبارتی داریم: "سقوط"، "افتادن"، و "از طریق" به معنای، مانند، از طریق یک سوراخ،

so: "fell through".

بنابراین: "از طریق سقوط".

So, something went through.

بنابراین، چیزی گذشت.

Didn't...

نشد

It wasn't caught.

... گرفتار نشد.

So if I try to catch it and it falls through, I miss it.

بنابراین اگر سعی کنم آن را بگیرم و از بین برود، آن را از دست می دهم.

Okay?

باشه؟

It's like missed opportunity.

مثل فرصت از دست رفته است

So, we're going to have to change this, but you'll understand because it means when something

بنابراین، ما باید این را تغییر دهیم، اما شما متوجه خواهید شد، زیرا به این معنی است که وقتی چیزی

fell through, which is this one here, it means you had a plan but it didn't happen.

از بین رفت، که این یکی اینجاست، به این معنی است که شما برنامه ای داشتید اما این اتفاق نیفتاد.

You had a plan, here's your plan, and you're like: "I'm going to do my plan.

تو برنامه ای داشتی، این هم برنامه ات و می گویی: "من برنامه ام را انجام می دهم.

Ah!

آه!

I missed my plan."

من برنامه ام را از دست دادم."

It fell through.

از بین رفت.

Okay?

باشه؟

So, we're going to go here: "He came because..."

بنابراین، ما به اینجا می رویم: "او آمد زیرا ..."

Look at this, all these juicy words have to go away.

این را نگاه کنید، همه این کلمات آبدار باید از بین بروند.

"He came because his plans with his girlfriend fell through."

او آمد زیرا نقشه هایش با دوست دخترش به هم ریخت.

And this could happen to you.

و این ممکن است برای شما اتفاق بیفتد.

You're planning on going to play soccer today, it's a brilliant day, you get all your friends,

امروز قصد داری فوتبال بازی کنی، روز فوق العاده ای است، همه دوستانت را جمع

you call, you say: "We'll have a picnic.

می کنی، زنگ می زنی، می گویی: "ما یک پیک نیک خواهیم داشت.

We're going to go out", and then it's raining and it's storming for hours.

میریم بیرون" و بعد باران می آید و ساعت ها طوفان است

Well, you go: "I was going to go out, but my plans fell through because the weather

خوب، شما بروید: "من قرار بود بروم بیرون، اما به دلیل تغییر آب و هوا، برنامه هایم نقش بر آب شد

changed."

."

All right?

خیلی خوب؟

Or: "I was going to fly to Paris to go get a job, but my plans fell through because they

یا: "من قصد داشتم برای یافتن شغل به پاریس پرواز کنم ، اما برنامه‌هایم نقش بر آب شد زیرا آنها کار را

cancelled giving me the job."

به من انصراف دادند."

So your plans don't actually happen.

بنابراین برنامه های شما در واقع اتفاق نمی افتد.

So: "He came to the party unexpectedly", no one expected him to be there; he came late

پس: «غافلگیرانه به مهمانی آمد»، هیچکس انتظار حضور او را نداشت. او دیر آمد

because his plans fell through.

زیرا نقشه هایش به هم ریخت.

And all of a sudden, all of this makes more sense.

و ناگهان همه اینها منطقی تر می شود .

Why did he come late?

چرا دیر آمد؟

He had plans that were cancelled.

او برنامه هایی داشت که لغو شد.

Okay?

باشه؟

And was he expected?

و آیا از او انتظار می رفت؟

No, because people probably knew he had plans.

نه، چون مردم احتمالاً می‌دانستند که او برنامه‌هایی دارد.

Okay?

باشه؟

"He had brought to Cengris' home a beer...

"او به خانه سانگریس آبجو آورده بود...

Pizza and some beer".

پیتزا و مقداری آبجو".

What do you think we should use?

به نظر شما از چه چیزی استفاده کنیم؟

Yeah, that's kind of making it obvious; we're getting down to the last ones.

بله، این به نوعی واضح است. داریم به آخرین ها می رسیم

So, he had brought over.

بنابراین، او آورده بود.

Right?

درست؟

And we don't even have to say: "to Cengris' home".

و حتی لازم نیست بگوییم: "به خانه سانگریس".

We just say: "He had brought over", because it's understood.

فقط می گوییم: «او آورده بود»، چون فهمیده می شود.

Remember we talked about bringing something over to someone's house, asking them over,

یادتان هست در مورد آوردن چیزی به خانه کسی صحبت کردیم، از او خواستیم که

coming over?

بیاید؟

So, in this case: "He brought over a pizza and some beer".

بنابراین، در این مورد: "او یک پیتزا و مقداری آبجو آورد".

You don't need to say to a house, and that's the beauty of using phrasal verbs is it's

شما نیازی به گفتن به خانه ندارید و این زیبایی استفاده از افعال عبارتی این است

understood without being said, so you don't have to...

که بدون گفتن فهمیده می شود، پس لازم نیست

I should say this: I tell students many times you have to say everything in English.

... باید این را بگویم: بارها به دانش آموزان می گویم که باید بگویید. همه چیز به زبان انگلیسی

English is a stupid language; you must say everything.

انگلیسی زبان احمقانه ای است. شما باید همه چیز را بگویید

We use phrasal verbs so we don't have to, so that's why I'm teaching you...

ما از افعال عبارتی استفاده می کنیم تا مجبور نباشیم، پس به همین دلیل به شما آموزش می دهم...

This to you.

این را به شما.

All right?

خیلی خوب؟

So you don't need to say: "brought it over to his home"; it's understood: "brought it

پس نیازی نیست که بگویید: «آن را به خانه خود آورد». فهمیده می شود: "آن

over to his home", because that's where the party is.

را به خانه خود آورد"، زیرا مهمانی آنجاست.

Okay?

باشه؟

"And even though he hadn't been over..."

"و با اینکه او تمام نشده بود..."

Sorry. "...he hadn't been invited to come to join at Cengris' house"...

ببخشید. "...از او دعوت نشده بود که برای پیوستن به خانه سانگریس بیاید"...

I'm going to be reusing one we asked, here, and see if you can find out what it is.

من قصد دارم از یکی که پرسیدیم، اینجا استفاده مجدد کنم و ببینم آیا می توانید بفهمید که چیست.

Okay?

باشه؟

So, we got: "brought over".

بنابراین، ما دریافتیم: "به ارمغان آورد".

What's left?

چی چیز باقی مانده است؟

What's left?

چی چیز باقی مانده است؟

Okay.

باشه.

"Even though he hadn't been asked over", so: "Even though he hadn't been asked over", and

«اگرچه از او خواسته نشده بود»، پس: «اگرچه از او خواسته نشده بود»، و

we need to say...

باید بگوییم...

You can say: "at"... "...to Cengris' house" if you really wanted to, but all of this goes away.

می‌توان گفت: «در»... «...به سانگریس "خانه" اگر واقعاً می خواستی، اما همه اینها از بین می رود.

"...to Cengris' house".

"...به خانه سانگریس".

You can see how we've gotten rid of all this extra space; how, when we use phrasal verbs,

می توانید ببینید که چگونه از شر این همه فضای اضافی خلاص شده ایم . چگونه، وقتی از افعال عبارتی استفاده می‌کنیم،

we can just drop off a lot of language.

می‌توانیم تعداد زیادی زبان را رها کنیم.

The information is still there and it's understood.

اطلاعات هنوز وجود دارد و قابل درک است.

So, if I read it, which we're going to do, we can see how it reads now as compared to

بنابراین، اگر من آن را بخوانم، کاری که می خواهیم انجام دهیم، می توانیم ببینیم که اکنون در مقایسه با قبل چگونه می خواند

before.

.

"Cengris wanted to get out", right? "...on Friday".

"Cengris می خواست بیرون برود"، درست است؟ "...در جمعه".

Or: "Cengris wanted to go out on Friday and to meet up with some old friends.

یا: "Cengris می‌خواست روز جمعه بیرون برود و با چند دوست قدیمی ملاقات کند.

He decided to ask over some friends from work to his home.

او تصمیم گرفت از چند دوست از محل کار به خانه‌اش بپرسد.

When James came over, Cengris asked him if he could pick up some of his friends and drop

وقتی جیمز آمد، Cengris از او پرسید که آیا می‌تواند تعدادی از دوستانش را ببرد و

them off at his place.

آنها را در محل خود

Mr. E dropped in rather late to the party.

رها کنید. آقای E نسبتاً دیر به مهمانی

He came because his plans with his girlfriend fell through.

آمد. او آمد زیرا نقشه های او با دوست دخترش به هم خورد.

He had brought over a pizza and some beer, even though he hadn't been asked over to Cengris'

او یک پیتزا و مقداری آبجو آورده بود، حتی اگر از او به Cengris خواهش نکرده بود. "

house."

خانه."

Sounds nicer, doesn't it?

زیباتر به نظر می رسد، اینطور نیست؟

Much nicer and much, much clearer.

خیلی زیباتر و خیلی خیلی واضح تر.

So, I want you to start using these phrasal verbs in your everyday life.

بنابراین، من از شما می خواهم که استفاده از این افعال عبارتی را در زندگی روزمره خود شروع کنید.

We've done some practice, you probably did pretty well; some of you better than others

ما چند تمرین انجام داده‌ایم، احتمالاً شما خیلی خوب عمل کردید . برخی از شما بهتر از دیگران

because you could stop the video, but practice makes perfect.

هستید، زیرا می‌توانید ویدیو را متوقف کنید، اما تمرین عالی است.

And before I go to what your homework is to make sure you can do some practice, I want

و قبل از اینکه به تکالیف شما بروم تا مطمئن شوم می‌توانید تمرین کنید، می‌خواهم

to give you a couple more phrasal verbs as a bonus.

چند فعل عبارتی دیگر را به عنوان امتیاز به شما بدهم .

We did: "fell through", and remember that's when you have a plan and the plan doesn't

ما این کار را انجام دادیم: "از بین رفت" و به یاد داشته باشید که زمانی است که شما برنامه ای دارید و برنامه انجام نمی شود

happen, it falls through.

، از بین می رود.

Okay?

باشه؟

It means you didn't get it; it fell right away.

یعنی متوجه نشدی. بلافاصله افتاد

You could say something, and I know this isn't a phrasal verb, but it's something you can

شما می توانید چیزی بگویید، و من می دانم که این یک فعل عبارتی نیست، اما چیزی است که می

use in relation...

توانید در رابطه از آن استفاده کنید...

When you're in a relations...

وقتی در یک رابطه هستید...

Or, sorry, you're meeting people.

یا، متاسفم، با مردم ملاقات می کنید.

If you say: "I'll take a rain cheque"...

اگر بگویید: «چک بارانی می گیرم»...

Well, a "cheque" is like money and most of you know what a "cheque" is; it's a piece

خب، «چک» مثل پول است و بیشتر شما می دانید «چک» چیست. این یک

of paper where you will...

تکه کاغذ است که در آن می خواهید ...

You know, you say to someone...

می دانید، به کسی می گویید ...

So, like a note that promises.

بنابراین، مانند یک یادداشت که وعده می دهد.

So, you say...

بنابراین، شما می گویید...

You write, there's your name, you write this, you write the amount of money, and then you

شما می نویسید، اسم شما وجود دارد، این را می نویسید، مقدار پول را می نویسید، و سپس آن را

sign it - that's a cheque.

امضا می کنید - این یک چک است.

Well, in Canada, it's called "cheque" with a "que", and in United States it's a "check"

خوب، در کانادا به آن "چک" با "que" می گویند، و در ایالات متحده یک "چک"

like this, so you might sign cheque, here.

مانند این است، بنابراین می توانید چک را در اینجا امضا کنید.

And a "rain cheque", you can actually go to a store, which means: "I cannot do this now,

و یک "چک بارانی"، در واقع می توانید به یک فروشگاه بروید، به این معنی که: "الان نمی توانم این کار را انجام دهم،

but I will do it later."

اما بعداً انجام خواهم داد."

Let me repeat: "I cannot do this now, but I want to do this later."

بگذارید تکرار کنم: "الان نمی توانم این کار را انجام دهم، اما می خواهم این کار را بعدا انجام دهم."

If you go to a store and you get a rain cheque, maybe they're selling books, and they don't

اگر به فروشگاهی بروید و چک بارانی بگیرید، شاید کتاب می‌فروشند و

have any more books - they'll say: "Here's a rain cheque.

دیگر کتابی ندارند - می‌گویند: "اینم چک بارانی.

You can come back and get the book later on when we have the book, and you can...

می‌توانید برگردید و بعداً کتاب را بگیرید. زمانی که ما کتاب را داریم، و شما می توانید...

It'll be...

این خواهد شد...

You will be able to get it."

شما می توانید آن را دریافت کنید."

When you say: "I'll take a rain cheque"...

وقتی می گویی: "من چک باران می گیرم"...

Maybe I say to you: "Hey, person out there, do you want to go to dinner with me tonight?"

شاید به شما بگویم: "هی، اون بیرون، می خوای امشب با من بری شام؟"

And you go: "Oh, I wish I could, but Mr. E invited me to his party.

و تو برو: "اوه کاش میتونستم، اما آقای "ای" من رو به مهمانی خود دعوت کرد

I can't go tonight, but let me take a rain cheque", which means: "I can't do it tonight,

، امشب نمی توانم بروم، اما بگذار چک باران بگیرم، یعنی: "امشب نمی توانم،

but later on I definitely want to get together and we'll do this.

اما بعداً من قطعاً می‌خواهم دور هم جمع شویم و این کار را انجام خواهیم داد.

I don't know when, but we will do it."

نمی‌دانم چه زمانی، اما این کار را خواهیم کرد.»

Why am I being very specific?

چرا من خیلی خاص هستم؟

Because when we say "postpone", it means to take an event and do it later.

زیرا وقتی می گوییم «به تعویق انداختن» به معنای گرفتن یک رویداد و انجام آن بعداً است.

A "rain cheque" is different; that means: I don't know when, but we're going to do it;

"چک بارانی" متفاوت است. این بدان معناست: نمی دانم چه زمانی، اما ما این کار را انجام خواهیم داد.

while "postpone" means: Let's delay until later, so you're moving the date down.

در حالی که "به تعویق انداختن" به این معنی است: بگذارید تا بعداً به تأخیر بیفتیم ، بنابراین تاریخ را پایین می آورید.

"We need to postpone it a week."

ما باید آن را یک هفته به تعویق بیندازیم.»

When you take a rain cheque, I can't say a week.

وقتی چک باران می گیری، نمی توانم بگویم یک هفته.

I can't say: "I'll take a rain cheque for a week."

نمی توانم بگویم: «یک هفته چک باران می گیرم ».

I just say: "I'll take a rain cheque."

فقط می گویم: چک باران می گیرم.

I'll take it, put it in my pocket, and someday we're going to do it because I want to; while

من آن را می گیرم، می گذارمش در جیبم، و روزی می خواهیم این کار را انجام دهیم، زیرا من می خواهم. در حالی که

"postpone" means we will do it later, and that's another one.

"به تعویق انداختن" به این معنی است که ما آن را بعدا انجام خواهیم داد، و این یکی دیگر است.

It's not a phrasal verb, but it's something you can use in conversation, and that's why

این یک فعل عبارتی نیست، اما چیزی است که می توانید در مکالمه استفاده کنید، و به همین دلیل است که

this is the bonus section, so I can give you this stuff and it doesn't have to follow all

این بخش پاداش است، بنابراین می توانم این موارد را به شما بدهم و لازم نیست

the rules, but it's useful.

همه قوانین را رعایت کنید، اما مفید است.

Now, what happens when you run into someone or bump into someone by accident?

حال، چه اتفاقی می‌افتد که به طور تصادفی با کسی برخورد کنید یا با کسی برخورد کنید؟

So, you're walking and you're like: "Oh, hey!

بنابراین، شما راه می روید و می گویید: "اوه، هی!

Jerry!

جری!

Fancy meeting you here.

دوست دارم شما را اینجا ببینم.

What a surprise.

چه شگفت انگیز است.

I didn't think I'd meet you here at church."

فکر نمی کردم شما را اینجا در کلیسا ملاقات کنم."

You know?

میدونی؟

Or: "I didn't think I'd meet you here in the library because you don't like to read."

یا: «فکر نمی‌کردم تو را اینجا در کتابخانه ببینم چون دوست نداری بخوانی».

Okay.

باشه.

So, "run into"...

بنابراین، "دویدن به"...

"Run", bang.

"دور"، بنگ.

"Bump into" means to, like, boom, hit into someone.

«برخورد به» به معنای بوم کردن، ضربه زدن به کسی است.

It means accidental meeting.

یعنی ملاقات تصادفی

Okay?

باشه؟

So you're meeting someone by accident.

بنابراین شما به طور تصادفی با کسی ملاقات می کنید.

You weren't planning on it.

تو برایش برنامه ریزی نداشتی

You were grocery shopping, you looked up, and you go: "Hey.

در حال خرید مواد غذایی بودی، نگاهی به بالا انداختی و می‌روی: "هی

It's nice to meet you here.

، خوشحالم که اینجا با تو آشنا

I haven't seen you in five years.

شدم. پنج سال است که تو را ندیده‌ام. از دیدنت در

I'm surprised to see you here."

اینجا تعجب کردم."

And you can use either: "run into" or "bump into".

و می توانید از یکی از این موارد استفاده کنید: "run into" یا "bump into".

Okay?

باشه؟

Now, here's something you can say to somebody when you run into them or bump into them and

حالا، اینجا چیزی است که می توانید به کسی بگویید وقتی با آنها برخورد می کنید یا با آنها برخورد می کنید و

you haven't expected to meet them and it's been a long time.

انتظار ملاقات با آنها را نداشتید و مدت زیادی است که می گذرد.

You can talk and say: "What have you been up to?"

می توانید صحبت کنید و بگویید: "چه کار کرده ای؟"

Or: "What are you up to?", "What have you been up to?"

یا: «چه کار می کنی؟»، «چه کار کرده ای؟»

This means you have not seen each other in a while, and I want to know the activities

این یعنی مدتی است که همدیگر را ندیده‌اید و من می‌خواهم فعالیت‌هایی را

you've done.

که انجام داده‌اید بدانم.

So, if I haven't seen you in five years, and I say: "Hey.

پس اگر پنج سال است که تو را ندیده ام و بگویم: "هی،

What have you been up to in the last five years?"

در این پنج سال گذشته چه کار کرده ای؟"

It means: "What have you done from the last time I saw you up until today?"

یعنی: از آخرین باری که دیدمت تا امروز چه کردی؟

You don't have to give me today: "Well, this morning I woke up and had a shower, I had

امروز مجبور نیستی به من بدهی: "خب امروز صبح بیدار شدم و دوش گرفتم،

an egg, and then I walked the dog, and then I went to the washroom, then I put..."

یک تخم مرغ داشتم و بعد سگ را پیاده کردم و بعد رفتم دستشویی و بعد گذاشتم..."

I don't need to know that.

من نیازی به دانستن آن ندارم.

I just mean: Generally tell me what's changed in your life.

منظورم این است: به طور کلی به من بگویید چه چیزی در زندگی شما تغییر کرده است.

And if I say: "What are you up to?" it could be you're doing something, you say: "Oh, well,

و اگر بگویم: "چه کار داری؟" ممکن است شما دارید کاری انجام می دهید، می گویید: "اوه، خوب،

I'm making some dinner right now.

من الان دارم شام درست می کنم.

What are you up to?"

شما چه کار می کنید؟"

So, "to be up to something" means: What are you doing or what have you been doing?

پس «به امری بودن» یعنی: چه می‌کنی یا چه می‌کردی؟

"Present perfect" means from the time I last saw you up to now, and: "What are you up to?"

«حال کامل» یعنی از آخرین باری که تو را دیدم تا کنون و: «چه کار می کنی؟»

means now.

یعنی الان

So, what are you up to?

بنابراین، شما چه کار می کنید؟

You might say: "Hey.

ممکن است بگویید: "هی.

I'm working at a law firm.

من در یک شرکت حقوقی کار می کنم.

Just started last week."

همین هفته گذشته شروع کردم."

And: -"What have you been up to?"

و: -"چیکار کردی؟"

-"Well, it's been a long time.

-خب، خیلی وقته.

Got married, got some kids, moved country."

ازدواج کردم، بچه دار شدم، به کشور رفتیم.

Present perfect, over time; up to, in the moment.

حال کامل، در طول زمان؛ تا، در لحظه

Cool?

سرد؟

All right, so you just bumped into your friend and you've got something interesting to say.

بسیار خوب، پس شما به تازگی به دوست خود برخورد کرده اید و چیز جالبی برای گفتن دارید.

Homework.

مشق شب.

Okay.

باشه.

So, homework, here, what I'd like you to do is write a short story.

بنابراین، تکلیف، در اینجا، آنچه من می خواهم شما انجام دهید این است که یک داستان کوتاه بنویسید.

Now, you can practice.

حالا می توانید تمرین کنید.

You can make an event, like Mr. Cengris from Turkey did, or you can have Mr. E and I in

شما می توانید یک رویداد درست کنید، مانند آقای Cengris از ترکیه، یا می توانید آقای E و من را در

your story, you could ask us to meet up with you, you can ask us over.

داستان خود داشته باشید، می توانید از ما بخواهید که با شما ملاقات کنیم ، می توانید از ما بپرسید.

And yes, I do like to be invited over.

و بله، من دوست دارم به آنجا دعوت شوم.

Asparagus is my favourite vegetable.

مارچوبه سبزی مورد علاقه من است.

Okay?

باشه؟

So, you write a story, you can practice with a friend, so you can, you know, invite them

بنابراین، شما یک داستان می نویسید، می توانید با یک دوست تمرین کنید، بنابراین می توانید، می دانید، آنها را دعوت کنید

out, use these words.

، از این کلمات استفاده کنید.

You know: -"My plans fell through.

می دانی: -"برنامه

What are you up to tonight?"

های من خراب شد. امشب چه کاره ای؟"

-"Oh, I'm not doing very much."

-"اوه، من زیاد کار نمی کنم."

-"Hey.

-"هی.

Well, why don't you come over?

خب چرا نمیای؟

I'll bring over..." and you can do that.

من میارم..." و تو میتونی این کار رو انجام بدی.

And you can go to engVid because I have seen lots of people under the videos actually practice

و شما می توانید به engVid بروید زیرا من افراد زیادی را در زیر ویدیوها دیده ام که در واقع

some of the stuff, and go to the website after doing the quiz, joining the community there,

برخی از موارد را تمرین می کنند، و پس از انجام مسابقه، پیوستن به انجمن آنجا

and exchanging sentences.

و تبادل جملات به وب سایت بروید.

I'd like to see you there.

من دوست دارم شما را آنجا ببینم.

Anyway, I've got to get going, but please don't forget to subscribe and click that bell.

به هر حال، من باید شروع کنم، اما لطفا فراموش نکنید که مشترک شوید و روی آن زنگ کلیک کنید.

When you do, it not only rings here, but any new video I put out, it'll be brought directly

وقتی این کار را انجام می دهید، نه تنها اینجا زنگ می زند، بلکه هر ویدیوی جدیدی که من منتشر می کنم، مستقیماً

to you.

برای شما آورده می شود.

All right?

خیلی خوب؟

And you can also go to www.engvid.com.

و همچنین می توانید به www.engvid.com مراجعه کنید.

Anyway, I hope you had fun.

به هر حال امیدوارم لذت برده باشید

I'll take a rain cheque in hanging out, here.

من در پاتوق کردن، اینجا چک باران می گیرم.

We'll have to do this again, though, right?

با این حال، باید دوباره این کار را انجام دهیم، درست است؟

And, yeah, I don't know, I'm going to pick up some Chinese food on my way out of here.

و، بله، نمی‌دانم، می‌خواهم در راه خروج از اینجا مقداری غذای چینی بردارم.

See ya later.

بعدا می بینمت.