Learn English: Expressions that use body parts!

E, what did I tell you about leaving your socks on the fl...?

ه، من به شما چه گفتم که جوراب های خود را در بازار رها کرده اید؟

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

Little upset now.

الان کمی ناراحته

E leaves his socks all over the place.

E جوراب هایش را همه جا می گذارد.

He only has one foot, but he seems to leave them everywhere.

او فقط یک پا دارد، اما انگار همه جا آنها را ترک می کند.

I'm always on your back?

من همیشه پشتت هستم؟

This lesson is about body parts, like the back, and how we use them to show or express

این درس در مورد اعضای بدن، مانند کمر، و نحوه استفاده از آنها برای نشان دادن یا

our feelings, emotions, or thoughts on a situation.

بیان احساسات، عواطف یا افکارمان در مورد یک موقعیت است.

Stick with me, and we'll take your head out of the clouds and teach you some English.

به من بچسب، سرت را از ابرها بیرون می آوریم و کمی انگلیسی به تو یاد می دهیم.

You ready?

آماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

Notice E is saying: "You're always on my back!"

توجه داشته باشید که E می گوید: "تو همیشه پشت من هستی!"

Well, I'm going to come over here and I'm going to show you the body parts, and then

خب من میام اینجا و اعضای بدن رو بهت نشون میدم و بعد

I'll show you an idiom...

یه اصطلاح بهت نشون میدم...

Or, sorry, let's say a phrase or an expression that we use to indicate our thoughts or feelings

یا ببخشید یه عبارت یا عبارتی رو بگیم که ازش استفاده میکنیم افکار یا احساسات ما

on something, or about someone. Right?

در مورد چیزی یا در مورد کسی. درست؟

So, why don't we start with...?

پس چرا با ... شروع نکنیم؟

Well, what does it say here?

خب اینجا چی میگه؟

Number one, your head.

شماره یک، سر شما.

Okay? Your head.

باشه؟ سر خود را.

If someone says: "Your head is in the clouds", you're a dreamer,

اگر کسی بگوید: "سرت در ابرهاست"، شما یک رویاپرداز هستید، به

which means you don't really

این معنی که واقعاً به

think about real things; work, eating, life.

چیزهای واقعی فکر نمی کنید. کار، غذا خوردن، زندگی

You're thinking: "One day I'm going to fly off and I'm going to visit a country, and I'm going to..."

داری فکر میکنی: "یه روز میرم پرواز کنم و یه کشوری رو ببینم و میرم..." و یکی میگه

And someone will say: -"Do you have money?"

: -پول داری؟

-"No."

-"نه."

You're a dreamer.

شما یک رویاپرداز هستید.

Your head is in the clouds.

سرت در ابرهاست

Right?

Get your head out of the clouds.

درست؟

سرت را از ابرها بیرون بیاور.

Come back to reality.

به واقعیت برگرد

Come back to the real world.

به دنیای واقعی برگرد.

That's number one: "head in the clouds".

این شماره یک است: "سر در ابرها".

Let's look at number two: "let your hair down".

بیایید به شماره دو نگاه کنیم: "موهای خود را پایین بیاورید".

This is kind of funny because I really don't have any hair.

این یه جورایی خنده داره چون من واقعا مو ندارم.

Let's just say I had hair. Okay?

فقط بگوییم من مو داشتم. باشه؟

And my hair is up, like this. Okay?

و موهایم بالاست، اینطوری. باشه؟

My hair is up. Okay?

موهام بالاست باشه؟

If I let my hair down, I'm going to relax.

اگر موهایم را پایین بیاورم، آرام می شوم.

My hair is now relaxed.

موهام الان شل شده

You like that?

شما آن را دوست دارید؟

Purple. It's cool.

رنگ بنفش. باحاله

"Let your hair down" means have fun, relax, take it easy.

«موهایت را رها کن» یعنی خوش بگذران، استراحت کن، راحت باش.

Don't be so serious.

اینقدر جدی نباش

Okay?

And that's our hair there.

باشه؟

و این موهای ما آنجاست.

Just see that?

Let it down, relax a bit.

فقط آن را ببینید؟

ولش کن، کمی استراحت کن

How about number three?

شماره سه چطور؟

"Be all ears".

"با تمام وجود گوش کن".

Well, clearly I have only two and I cannot be covered with ears, but "be all ears" means

خب، واضح است که من فقط دو گوش دارم و نمی توانم با گوشم پوشانده شوم، اما "همه گوش باش" یعنی

I am focused, I am incredibly...

من متمرکز هستم، من فوق العاده هستم...

I'm listening to you right now, incredibly focused.

من در حال حاضر به شما گوش می دهم، فوق العاده متمرکز.

So when someone is all ears, it means I'm listening, you have my attention, I'm not

پس وقتی یک نفر تمام گوش است، یعنی من دارم گوش می دهم، تو حواس من است، من به چیزی

thinking of anything but what you are saying.

فکر نمی کنم جز آنچه تو می گویی.

"Be all ears", and there are your ears. Okay?

«همه گوش باش» و گوش های تو هست. باشه؟

How about this one?

این یکی چی؟

"Lip service".

"سرویس لب".

Those are little lips.

اینها لبهای کوچک هستند.

Maybe you can't see them.

شاید نتوانید آنها را ببینید.

So here are mine.

پس اینجا مال من است.

Lips.

لب.

Lip service is funny.

سرو لب خنده داره

"Service" means to do something for someone.

«خدمت» به معنای انجام کاری برای کسی است.

But "lip service", it's actually...

اما "خدمات لب " در واقع ...

Because I have "insincere", but that might be a big word for you.

چون من "غیر صادقانه" دارم، اما ممکن است برای شما کلمه بزرگی باشد.

But it means I don't really believe it or I don't really want to do it.

اما این بدان معناست که من واقعاً به آن اعتقاد ندارم یا واقعاً نمی خواهم آن را انجام دهم.

So, when you give lip service you say: "Yeah, yeah, yeah, yeah, yeah", but you really aren't

بنابراین، وقتی لبیک می‌زنید، می‌گویید: «آره، آره، آره، آره، آره»، اما واقعاً قرار نیست

going to do it or you really don't believe in it.

این کار را انجام دهید یا واقعاً به آن اعتقاد ندارید.

Example: Your mother comes home and said:

مثال: مادرت به خانه می‌آید و می‌گوید:

"Okay, you know what? You put the plate over there and the cup over there.

"خوب، می‌دانی چیست؟ بشقاب را آنجا گذاشتی و فنجان را آنجا.

Could you do me a favour? Could you pick it up and put it away?"

می‌توانی به من لطفی کنی؟ می‌توانی آن را برداری و بگذاری؟"

And you're watching or playing video games or soccer, and you're like:

و شما در حال تماشا کردن یا بازی کردن بازی های ویدیویی یا فوتبال هستید، و می گویید:

"Yeah, yeah, yeah, I'll do it. Uh-huh. Uh-huh."

"آره، آره، آره، من این کار را انجام خواهم داد. اوه-هه. اوه-هه."

You have no intention or you're not going to do it.

شما هیچ قصدی ندارید یا قرار نیست آن را انجام دهید.

You just say: "Yeah, yeah, yeah" to make your mother happy so she thinks you're going to

شما فقط می گویید: "آره، آره، آره" تا مادرت را خوشحال کنی تا فکر کند این

do it, but you're not going to.

کار را خواهی کرد، اما تو این کار را نمی کنی.

If your boss or employer gives you lip service, they say: "Sure, we'll give you more money.

اگر رئیس یا کارفرما به شما لبیک بگوید، آنها می گویند: "مطمئناً، ما به شما پول بیشتری می دهیم.

Everything will be okay. Just go back to work."

همه چیز درست می شود. فقط به سر کار خود برگردید."

It's lip service.

این سرویس لب است.

They're not going to give you any more money, but they expect you to go back to work.

آنها دیگر به شما پول نمی دهند، اما از شما انتظار دارند که به سر کار خود برگردید.

Watch out for lip service.

مراقب سرو لب باشید

Right?

درست؟

Lips.

لب.

Let's look at number five.

بیایید به شماره پنج نگاه کنیم.

Chin, this is your chin right here.

چانه، این چانه تو همین جاست.

If you've ever seen Superman, Superman has a chin of steel.

اگر تا به حال سوپرمن را دیده اید، سوپرمن چانه ای از فولاد دارد.

Big chin. Okay?

چانه بزرگ. باشه؟

Now, when somebody says: "Keep your chin up", your chin is probably here and you're:

حالا، وقتی یکی می گوید: "چانه خود را بالا نگه دار "، احتمالاً چانه شما اینجاست و شما هستید:

"[Whines]".

"[غیغه می کند]".

You're upset and they say: "Keep your chin up.

شما ناراحت می شوید و می گویند: "چانه خود را بالا نگه دارید.

Don't be sad. Be happy. Be strong, like Superman."

غمگین نباشید. شاد باشید. مانند سوپرمن قوی باشید."

That's your chin right here, right underneath your lips.

چانه تو همین جاست، درست زیر لبت.

Chin. Okay?

چانه. باشه؟

"Be on someone's back", that's what E was saying.

"پشت کسی باش"، این همان چیزی بود که E می گفت.

Well, if you've ever had to carry something really big, I don't know, like...

خوب، اگر تا به حال مجبور شده اید چیز بسیار بزرگی را حمل کنید، نمی دانم، مثلا...

Hold on a second.

I'm still here.

یک لحظه صبر کنید.

من هنوز اینجام.

This is on my back.

این پشت من است

It's really heavy and it bothers me.

واقعا سنگینه و اذیتم میکنه

You know? It's a pain. It's upsetting.

میدونی؟ این یک درد است. ناراحت کننده است.

When something's on your back, it's always...

وقتی چیزی پشتت است ، همیشه

They're always bothering you.

... همیشه اذیتت می کنند.

"Oh, you're always on my back asking about giving you money" or

"اوه، تو همیشه پشت سر من هستی و در مورد دادن پول به تو می خواهی" یا

"You're always on my back asking me to help you.

"تو همیشه پشتم هستی و از من می خواهی کمکت کنم.

Oh, it's such a...

اوه، این چنین است

Get off my back, will you?

... از پشتم برو، می توانی؟

Leave me alone.

مرا تنها بگذار

Don't bother me. Upset me."

اذیتم نکن ناراحتم کن."

Okay?

باشه؟

So if somebody's on your back, they're upsetting you, bothering you.

بنابراین اگر کسی پشت شما باشد، شما را ناراحت می کند، شما را آزار می دهد.

I know, my stickman doesn't have a back, so just for you: The back is here.

می دانم، چوبدست من پشت ندارد، پس فقط برای تو: پشت اینجاست.

Okay?

باشه؟

So that's why I was on E's back, saying: "Pick up your socks."

به همین دلیل من پشت E بودم و گفتم: "جورابت را بردارید."

It means I probably ask him to pick up his socks every hour or every day.

یعنی احتمالاً از او می‌خواهم هر ساعت یا هر روز جوراب‌هایش را بردارد.

Next, where are we?

بعد ما کجا هستیم؟

So that was six.

پس این شش شد.

Number seven, chest.

شماره هفت، سینه.

This is your chest right here.

این سینه تو همینجاست

Okay?

باشه؟

If... Where we got?

اگر... به کجا رسیدیم؟

Seven right there. The front.

هفت همانجا جلو.

So back is the back, chest is the front.

پس پشت پشت است، سینه جلو است.

If you get something "off your chest" it means you tell someone how you feel, like you really feel.

اگر چیزی را "از سینه خود بیرون بیاورید" به این معنی است که به کسی بگویید چه احساسی دارید، همانطور که واقعاً احساس می کنید.

Like, so maybe someone said:

مثلاً، شاید یکی گفته باشد:

"Hey, look, I can't come to your party tomorrow

"هی، ببین، من نمی توانم فردا به مهمانی شما

and I'm not going to get you a present for your birthday", and you're like...

بیایم و قرار نیست برای تولد شما هدیه ای برای شما بیاورم" و شما مانند ...

They might say: "Is there something on your chest or something you want to get off your chest?"

آنها ممکن است بگویند: آیا چیزی روی سینه شما وجود دارد یا چیزی که می خواهید از سینه خود خارج شوید؟"

You go: "Yeah! I want to tell you I'm not happy about that. I was never happy about this situation."

تو برو: "آره! میخوام بهت بگم از این موضوع خوشحال نیستم. هیچوقت از این وضعیت خوشحال نبودم."

Get it off your chest, it's like open your heart and tell them the truth.

آن را از روی سینه خود بردارید، مثل این است که قلب خود را باز کنید و حقیقت را به آنها بگویید.

Do you have something you want to get off your chest?

آیا چیزی دارید که می خواهید از سینه خود خارج شوید؟

Something you want to tell me?

چیزی که می خواهی به من بگویی؟

All right?

خیلی خوب؟

Tell someone how you really feel, off your chest.

به کسی بگویید واقعاً چه احساسی دارید، از روی سینه.

Now, here's a funny one, arm.

حالا، در اینجا یک بامزه است، بازو.

This is your arm, that is his arm.

این بازوی توست، بازوی اوست.

I'm left-handed, so I write with this hand if you ever noticed.

من چپ دست هستم، پس اگر تا به حال متوجه شدید با این دست می نویسم.

So this expression is kind of funny because, well, most people are right-handed, they use

بنابراین این تعبیر به نوعی خنده دار است زیرا، خب، اکثر مردم راست دست هستند، از این دست استفاده می کنند

this hand and it's very valuable to them because they write with this hand, they hit balls

و برایشان بسیار ارزشمند است، زیرا با این دست می نویسند، با این دست توپ می زنند

with this hand, or catch with this hand.

یا با این دست می گیرند. با

They do many things with this hand.

این دست خیلی کارها می کنند .

So, when somebody says to you: "You have a Mercedes?

بنابراین، وقتی کسی به شما می گوید : "شما مرسدس دارید؟

I'd give my right arm...

من دست راستم را می دادم

My right arm, my whole arm for a Mercedes", it means: This arm is so valuable, I do everything

... بازوی راستم، تمام بازویم برای مرسدس" یعنی: این بازو خیلی با ارزش است، من همه کارها را

with it, but to have that car I would give my arm for it.

با آن انجام می دهم. ، اما برای داشتن آن ماشین بازویم را برای آن می دهم.

Now, I might give my right arm because I'm left-handed, it doesn't matter to me, but

حالا ممکنه دست راستم رو بدم چون چپ دستم برام مهم نیست

for you it's very valuable.

ولی برات خیلی با ارزشه.

So if you ever hear of someone said:

بنابراین اگر روزی شنیدید که کسی بگوید:

"I'll give my right arm to be a professional golf player", or a golf...

"من بازوی راستم را می دهم تا یک بازیکن حرفه ای گلف شوم" یا یک گلف...

Yeah, golf player, whatever.

آره، بازیکن گلف، هر چه باشد.

Or tennis player, or a soccer or football player, professional.

یا تنیس باز یا فوتبالیست یا فوتبالیست حرفه ای.

"I'd give my right arm."

"من بازوی راستم را می دهم."

They're saying that is so important to me I would give this important body part to have that.

آنها می گویند که برای من آنقدر مهم است که به این قسمت مهم بدن می دهم تا آن را داشته باشد.

All right?

خیلی خوب؟

What would you give your right arm for?

بازوی راستت را برای چه می دهی؟

To be with Mr. E?

برای بودن با آقای E؟

[Laughs] Just joking.

[می خندد] فقط شوخی کردم.

Back to work.

بازگشت به کار

Okay.

باشه.

So, number nine, finger.

بنابراین، شماره نه، انگشت.

My finger.

انگشت من.

And you notice I have finger there.

و متوجه شدید که من انگشت دارم.

Well, in this case when we say number nine is: "Put my finger on something",

خوب، در این مورد که می گوییم عدد نه این است: «انگشتم را روی چیزی بگذار»،

something is wrong.

چیزی اشتباه است.

I'll give you an example.

من برای شما یک مثال می زنم.

Your friend is coming out, they're wearing the skinny jeans, and a big flowery top with

دوست شما در حال بیرون آمدن است، آنها شلوار جین تنگ و یک تاپ بزرگ گلدار با

a funny hat.

یک کلاه بامزه پوشیده اند.

And you're going...

و تو می روی...

They say: "Hey. How do I look?"

می گویند: "هی، من چطور به نظر می آیم؟"

You're like: "There's something I don't like about this, but I can't put my finger on it."

شما می گویید: "چیزی است که در این مورد دوست ندارم، اما نمی توانم انگشتم را روی آن بگذارم."

It means: "I know I don't like it, but I don't know exactly what it is."

یعنی: «می‌دانم که آن را دوست ندارم، اما دقیقاً نمی‌دانم چیست».

Or an example would be music.

یا یک مثال می تواند موسیقی باشد.

You hear a song at the club, you're dancing, you're having a fun, and all of a sudden a

در کلوپ آهنگی می شنوید، می رقصید، دارید خوش می گذرانید و ناگهان

new song comes on: "Dom-dom-dom-dun-nuh-dom-dom",

آهنگ جدیدی پخش می شود: "Dom-dom-dom-dun-nuh-dom-dom"

and you're like: "Uh, I don't like that song, but I can't put my finger on it.

و شما. re like: "اوه، من آن آهنگ را دوست ندارم، اما نمی توانم انگشتم را روی آن

I don't know why I don't like it, but I don't like it."

بگذارم. نمی دانم چرا آن را دوست ندارم، اما آن را دوست ندارم."

You know?

میدونی؟

That would be for number nine.

این برای شماره نه خواهد بود.

When you can't put your finger on something, it's:

وقتی نمی‌توانید انگشتتان را روی چیزی بگذارید، این است:

"I know I don't like something, but I can't either tell you

«می‌دانم از چیزی خوشم نمی‌آید، اما

the exact word why or I don't have an exact reason to point out and say why I don't like it."

نمی‌توانم دقیقاً کلمه‌ی چرایی را به شما بگویم یا دلیل دقیقی برای اشاره و گفتن دلیل ندارم. من آن را دوست ندارم."

All right?

خیلی خوب؟

Now, number 10 is leg.

حالا، شماره 10 پا است.

This thing.

این چیز.

One second.

Let me try again.

یک ثانیه.

بگذارید دوباره امتحان کنم.

Leg.

پا.

Okay, leg.

باشه پا

When you "pull somebody's leg", which is like pulling, pull, pull my leg, it means to joke

وقتی «پای فلانی را می کشی» که مانند کشیدن، کشیدن، پای من است، به معنای شوخی کردن

with someone or to tease.

با کسی یا مسخره کردن است.

So I might say to Mr. E: "Hey, E. You want a pair of pants? Jeans?"

بنابراین من ممکن است به آقای E بگویم: "هی، E. شما یک شلوار می خواهید؟ شلوار جین؟"

Well, I'm pulling his leg because he only has one leg, so what does he need pants for?

خوب پایش را می کشم چون فقط یک پا دارد پس شلوار چه نیازی دارد؟

You'll go: "Poof, go away, James.

خواهی گفت: "پوف، برو، جیمز.

Go back to teaching English."

به آموزش زبان انگلیسی برگرد."

All right?

خیلی خوب؟

So, when you tease or joke with somebody, like: "I'm only joking with you",

بنابراین، وقتی با کسی مسخره می‌کنید یا شوخی می‌کنید، مانند: "من فقط با شما شوخی می‌کنم"،

I'm pulling your leg - I'm joking.

من پای شما را می‌کشم - شوخی می‌کنم.

I'm not serious, I'm just trying to have fun with you.

جدی نمیگم فقط سعی میکنم با تو خوش بگذرونم.

That's pulling someone's leg.

یعنی کشیدن پای کسی

That's leg.

آن پا است.

Foot.

پا.

I'm getting too old for this.

من برای این خیلی پیر شدم

So your foot goes in here.

بنابراین پای شما به اینجا می رود.

Okay?

باشه؟

This is a shoe.

این یک کفش است.

You put your foot in here.

تو پاتو بذار اینجا

All right?

خیلی خوب؟

There we go.

So, when you "put your best foot forward", that's your foot there, what it means is you

ما میرویم آنجا.

بنابراین، وقتی «بهترین پای خود را به جلو می گذارید»، این پای شماست، معنایش این است که

show people your best quality.

بهترین کیفیت خود را به مردم نشان می دهید.

What is the best about me?

بهترین چیز در مورد من چیست؟

So if I'm smart, I'll show you I'm smart, or I'm flexible.

بنابراین اگر باهوش هستم، به شما نشان خواهم داد که باهوش هستم، یا من انعطاف پذیر هستم.

I'm not flexible, but here we go.

من منعطف نیستم، اما به اینجا رسیدیم.

That's it.

خودشه.

I can't bend anymore.

دیگر نمی توانم خم شوم.

Or I'm good at telling jokes, or drawing people.

یا من در گفتن جوک، یا کشیدن مردم خوب هستم.

I would put my best foot forward and show you what I'm very good at.

من بهترین قدم را به جلو می گذارم و به شما نشان می دهم که در چه چیزی بسیار خوب هستم.

So you do that when you meet people for the first time.

بنابراین وقتی برای اولین بار با مردم ملاقات می کنید این کار را انجام می دهید .

You put your best foot forward.

تو بهترین قدمت را جلو انداختی

Or when you want a job, so they can see: What is really good about you?

یا زمانی که می خواهید شغلی داشته باشید، تا آنها بتوانند ببینند: واقعاً چه چیزی در مورد شما خوب است؟

Okay?

باشه؟

And there's number 12, and it makes my "blood boil" when I forget to do things.

و عدد 12 وجود دارد، و وقتی فراموش می کنم کارها را انجام دهم، "خونم به جوش می آید".

I forgot to do number 12.

من فراموش کردم شماره 12 را انجام دهم.

Blood boil.

جوش خون.

What does "blood boil" mean?

«جوش خون» به چه معناست؟

Well, I'm going to help you out here.

خوب، من می خواهم در اینجا به شما کمک کنم.

So, doo-doo-doo-doo-doo-doo-doo-doo-doo.

پس دوو دوو دوو دوو دوو.

And remember I said it makes my blood boil?

و یادت هست گفتم خونم را به جوش می آورد؟

Well, "blood" is inside of you.

خوب، "خون" در درون شماست.

If I cut and something comes out, that's called blood.

اگر بریدم و چیزی بیرون بیاید اسمش خون است.

"Boil", when you make tea, you put the water on and it starts to boil.

«جوش»، وقتی چای درست می‌کنید ، آب را روی آن می‌گذارید و شروع به جوشیدن می‌کند.

It means... So, in this case the blood gets hot or you get angry.

یعنی... پس در این صورت خون گرم می شود یا عصبانی می شوید.

It just makes my blood boil when...

فقط خونم را به جوش می آورد وقتی...

When people won't let me sit down on a long journey or trip.

وقتی مردم نمی گذارند در یک سفر یا سفر طولانی بنشینم.

Or it makes my blood boil when someone's in the washroom for a very, very, very long time

یا وقتی کسی برای مدت بسیار بسیار بسیار طولانی در دستشویی است

and I need to go.

و من باید بروم خون من را به جوش می آورد.

It makes me angry.

این باعث عصبانیت من می شود.

All right?

خیلی خوب؟

It made my blood boil when I forgot to put number 12, because now instead of going one

وقتی یادم رفت عدد 12 را بگذارم خونم به جوش آمد ، چون الان به جای اینکه یک

to 12, I've got 12 to one, and I'm angry about that because I should know better.

به 12 بروم، 12 به یک شده ام و از این بابت عصبانی هستم زیرا باید بهتر بدانم.

Right?

درست؟

So, quick recap: Head, hair, ear, chin, lip,

بنابراین، یک جمع‌بندی سریع: سر، مو، گوش، چانه، لب،

arm, finger, chest, leg, foot, back,

بازو، انگشت، سینه، ساق پا، پشت

and blood boil are body parts which I've shown you, and these are all the expressions we use to

و جوش خون قسمت‌هایی از بدن هستند که به شما نشان داده‌ام ، و اینها همه عباراتی هستند که برای توضیح استفاده می‌کنیم.

explain to someone how we feel or what's going on in our head.

به کسی که چه احساسی داریم یا در سرمان چه می گذرد.

And if you like that, I think it's time for us to go and do the second part with the quiz.

و اگر آن را دوست دارید، فکر می کنم زمان آن رسیده است که ما برویم و قسمت دوم را با مسابقه انجام دهیم.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go.

بیا بریم.

[Snaps]

[عکس می گیرد]

Okay.

باشه.

So, I forgot I want to do common collocations before I go on to your quiz.

بنابراین، فراموش کردم که می‌خواهم قبل از اینکه به مسابقه شما بروم، کارهای مشترک انجام دهم.

All right?

So let's look at some common collocations.

خیلی خوب؟

بنابراین بیایید به چند ترکیب رایج نگاه کنیم.

We talked about, remember the other parts of the chin and the ear, and here are a couple

ما در مورد آن صحبت کردیم، قسمت های دیگر چانه و گوش را به خاطر بسپارید، و در اینجا یک زن و شوهر وجود دارد

that I may not have mentioned to you, but these words usually go together - collocation.

که ممکن است به شما اشاره نکرده باشم، اما این کلمات معمولاً با هم ترکیب می شوند - collocation.

"Raise an eyebrow".

"یک ابرو را بالا بیاور".

Now, "raising an eyebrow" is this. Ready?

حالا «ابرو بالا انداختن» این است. آماده؟

Ready? Here we go.

آماده؟ در اینجا ما می رویم.

See that?

می بینیم که؟

Raising that eyebrow.

بالا انداختن اون ابرو

That one goes high.

اون یکی بالا میره

This is your eyebrow, "to raise" means to move up, so I raise my eyebrow.

این ابروی توست، «بالا بردن» یعنی بالا رفتن، پس ابرویم را بالا می‌برم.

Sometimes you raise your eyebrow because you're curious.

گاهی اوقات به دلیل کنجکاوی ابروی خود را بالا می برید.

Hmm, what is that?

هوم، آن چیست؟

And sometimes because you're suspicious.

و گاهی اوقات به این دلیل که مشکوک هستید.

I don't believe you, hmm.

من باور نمی کنم، هوم

Right?

درست؟

So if someone's suspicious or curious they'll raise an eyebrow, or: "That raises an eyebrow."

بنابراین اگر کسی مشکوک یا کنجکاو باشد، یک ابرو را بالا می‌کشد، یا: "این یک ابرو را بالا می‌برد."

Okay?

باشه؟

Another one is "clear your throat".

یکی دیگر این است که "گلوت را صاف کن".

Now, I actually have a little bit of a cold, so I might clear my throat.

الان، من واقعاً کمی سرما خورده ام، بنابراین ممکن است گلویم را صاف کنم.

It's to clear...

برای

Clean it up, empty it so I can speak.

پاک کردن است... پاکش کن، خالیش کن تا بتوانم صحبت کنم.

But a lot of times when people clear their throat, they're like: "Ahem", because they

اما خیلی وقت‌ها وقتی مردم گلویشان را صاف می‌کنند، به این می‌گویند: «آهم»، زیرا

want you to pay attention to them.

می‌خواهند شما به آنها توجه کنید.

Example, maybe two people are kissing, and you go: "[Clears throat]",

به عنوان مثال، شاید دو نفر در حال بوسیدن هستند، و شما می‌روید: "[گلویش را پاک می‌کند]"،

they go: "Oh, sorry. I didn't know you were here.

آنها می‌گویند: "اوه، ببخشید. من نمی‌دانستم شما اینجا هستید.

We wouldn't have been kissing if that happened."

اگر این اتفاق می‌افتد، ما نمی‌بوسیدیم."

Clear your throat, get attention.

گلوی خود را صاف کنید، توجه را جلب کنید.

"Shrug your shoulders", that's this.

"شانه هایت را بالا بیانداز"، این است.

You know?

میدونی؟

-"Hey. You know where Tommy is?"

-هی میدونی تامی کجاست؟

-"I don't know. I don't know."

-نمیدونم.نمیدونم.

This is: "I don't know."

این است: "من نمی دانم."

These are your shoulders, shrugging them: "I don't know."

اینها شانه های تو هستند، شانه هایشان را بالا می اندازند: «نمی دانم».

"Thumbs up", "thumbs down".

"شست بالا"، "شست پایین".

"Thumbs up", I like it.

"شست بالا"، من آن را دوست دارم.

"Thumbs down", that sucks.

"شست پایین"، که بد است.

It's no good.

خوب نیست.

Another word is approve, that is good.

کلمه دیگر تایید است، خوب است.

Disapprove, I don't like.

قبول نکن، دوست ندارم.

Thumbs up, thumbs down.

شست بالا، شست پایین.

"Give the finger".

"انگشت بده".

Okay, I'm going to give you the finger now.

باشه، الان انگشتت رو میدم .

Okay?

باشه؟

Now, I know YouTube doesn't like that type of thing.

اکنون، من می دانم که YouTube از این نوع چیزها خوشش نمی آید.

So, it's an American thing.

بنابراین، این یک چیز آمریکایی است.

So, once again, when you give the finger-okay?-you take one finger, this finger here, and you

بنابراین، یک بار دیگر، وقتی انگشت را می دهید - باشه؟ - یک انگشت را می گیرید، این انگشت را اینجا،

take it away from the rest of them.

و آن را از بقیه آنها می گیرید.

See?

دیدن؟

And you give someone the finger.

و به کسی انگشت می دهی

It's rude.

گستاخانه است.

Very rude.

بسیار گستاخ.

It's like the "F you".

مثل "F you" است.

Okay?

So, giving people the finger means you're probably upset about something or you disagree,

باشه؟

بنابراین، انگشت گذاشتن به مردم به این معنی است که احتمالاً از چیزی ناراحت هستید یا مخالف هستید،

and after you say it you should run.

و بعد از گفتن آن باید بدوید.

[Laughs] Okay.

[می خندد] باشه.

Joking.

شوخی.

"Roll your eyes".

"چشمانت را گرد کن".

I don't know if you can see me rolling my eyes.

نمی‌دانم می‌توانی مرا ببینی که چشمانم را می‌چرخانم یا نه.

Sometimes someone does something very stupid, and you're like: "Oh my god."

گاهی اوقات یکی کار خیلی احمقانه ای انجام می دهد و شما می گویید: "اوه خدای من."

Of course you won't roll them that slowly.

البته شما آنها را به آرامی رول نمی کنید.

That actually hurt my eyes.

این در واقع به چشمان من آسیب زد.

But it means to move your eyes in a way to show people you think something is stupid

اما به این معنی است که چشمان خود را به گونه ای حرکت دهید تا به مردم نشان دهید که فکر می کنید چیزی احمقانه است

or you're very annoyed.

یا بسیار آزرده خاطر هستید.

"This line up is taking way too long. [Sighs]."

"این صف خیلی طولانی می شود. [آه می کشد]."

Roll your eyes, showing it's stupid or I am very angry at it.

چشمانتان را بچرخانید و نشان دهید که احمقانه است یا من از این کار بسیار عصبانی هستم.

Cool?

So these words you'll hear.

سرد؟

بنابراین این کلمات را خواهید شنید.

Right?

Little phrases or collocations, and they come together regularly.

درست؟

عبارات کوچک یا ترکیبی، و آنها به طور منظم گرد هم می آیند.

Raise an eyebrow.

یک ابرو بالا بیاورید.

That raised an eyebrow so I cleared my throat.

که ابرویی بالا انداخت و گلویم را صاف کردم.

But when they asked me what was wrong, I shrug my shoulders like I don't know.

اما وقتی از من پرسیدند چه مشکلی دارد، مثل اینکه نمی دانم شانه هایم را بالا می اندازم.

And one of the guys said: "You wasted my time and gave me a thumbs down."

و یکی از بچه ها گفت: " وقت من را تلف کردی و به من اشاره کردی."

But you know what?

ولی می دونی چیه؟

I told him: "Yeah, well, whatever", and gave him the finger.

به او گفتم: "آره، خوب، هر چه باشد" و انگشت را به او دادم.

And then the other guy said: "I don't believe that guy."

و سپس مرد دیگر گفت: "من آن مرد را باور نمی کنم." از

Rolled his eyes with being annoyed.

عصبانیت چشم هایش را گرد کرد .

See?

دیدن؟

I used all of these together, and you can hear people use them in common interactions.

من از همه اینها با هم استفاده کردم، و می توانید بشنوید که مردم از آنها در تعاملات مشترک استفاده می کنند.

You know, native speakers speak like this.

می دانید، زبان مادری اینگونه صحبت می کنند.

Now it is time for our quiz.

اکنون زمان مسابقه ما است.

Are you ready?

اماده ای؟

I'm going to give you first the phrase or the expression, and then we'll look at what

من ابتدا عبارت یا عبارت را به شما می دهم و سپس

the meaning is and put it...

معنی آن را بررسی می کنیم و آن را قرار می دهیم

The answer in the appropriate space or in the correct space.

... پاسخ در فضای مناسب یا در فضای صحیح.

Let's start with the first one: "blood boil".

بیایید با اولی شروع کنیم: "جوش خون".

Remember we talked about making tea and the water getting hot and boiling, and the blood's inside?

یادتان هست درباره درست کردن چای و داغ شدن و جوشیدن آب و خون درون آن صحبت کردیم؟

I know your blood is boiling right now because you want the answer. Right?

میدونم الان خونت داره میجوشه چون جواب میخوای. درست؟

Well, yeah, that's to get extremely angry.

خوب، آره، این برای عصبانی شدن شدید است.

When your blood is boiling you're very, very angry.

وقتی خونت می جوشه خیلی خیلی عصبانی هستی.

What about the second one?

در مورد دومی چطور؟

"Give my right arm".

"بازوی راستم را بده".

Oh, you're correct.

اوه، شما درست می گویید.

If you give your right arm or willing to give your right arm, I would do that...

اگر بازوی راستت را بدهی یا بخواهی بازوی راستت را بدهی، من این کار را انجام می دهم...

And this is my arm, remember, it's because I really want something really, really badly

و این بازوی من است، یادت باشد، به این دلیل است که من واقعاً چیزی را واقعاً خیلی بد

that I'm going to say: "Take my arm and give it to me, please."

می خواهم که می خواهم بگویم: "من را بگیر بغل کن و به من بده، لطفا."

So it's to give something of great value for something you really want.

بنابراین، این است که برای چیزی که واقعاً می‌خواهید، چیزی ارزشمند بدهید.

C: "raise an eyebrow".

ج: «ابرو را بالا بیاور».

So I can just...

بنابراین من فقط می توانم ...

Raising an eyebrow.

ابرو را بالا ببرم.

What would that be?

آن چه خواهد بود؟

That's right.

درست است.

Remember when you're suspicious?

یادت میاد وقتی مشکوک میشی؟

I don't believe that.

من این را باور نمی کنم.

Or curious, what is that?

یا کنجکاو، آن چیست؟

Right?

درست؟

So I'm going to put here "curious" as well because I didn't put it up there for you,

بنابراین من می خواهم اینجا "کنجکاو" را نیز بگذارم زیرا آن را برای شما قرار ندادم،

but it's both.

اما هر دو است.

Being suspicious or curious, which would be number one.

مشکوک بودن یا کنجکاوی بودن، که شماره یک خواهد بود.

How about: "let your hair down"?

چطور در مورد: "موهای خود را پایین بیاورید"؟

Do you remember when I did that one?

یادت هست کی آن کار را انجام دادم؟

I had my hair and then I let it down.

موهایم را داشتم و بعد رها کردم.

That's right, relax and have fun.

درست است، استراحت کنید و لذت ببرید.

Have some fun.

یه کمی سرگرمی داشتن.

Now we're going to do number E with your "head in the clouds". Right?

اکنون می خواهیم شماره E را با "سر در ابرها" شما انجام دهیم. درست؟

"Head in the clouds".

"سر در ابرها".

When I was a kid we had a song called: "Dreamer, you stupid, little dreamer.

وقتی بچه بودم آهنگی داشتیم به نام: "رویاپرداز، ای احمق، رویاپرداز کوچولو.

And now you got your head in the clouds, oh no."

و حالا سرت را در ابرها بردی، اوه نه."

Right?

درست؟

Old song.

آهنگ قدیمی.

Old, old, old, old, old.

پیر، پیر، پیر، پیر، پیر.

Before my time but I remember it.

قبل از زمان من اما من آن را به یاد داشته باشید.

Now how about the last one?

حالا آخری چطور؟

I think you're smart enough to figure out which one it is, but let's just play anyway.

من فکر می کنم شما آنقدر باهوش هستید که بفهمید کدام یک است، اما به هر حال بیایید فقط بازی کنیم.

"Get something off my chest."

"چیزی از سینه ام بردار."

Which one is left?

کدام یک مانده است؟

Oooo, right?

اووو، درسته؟

Off your chest.

از سینه ات

Emotions.

احساسات.

How do you feel about it?

راجع به این چه احساسی دارید؟

I like it.

من این را دوست دارم.

I don't like it.

من آن را دوست ندارم.

If I want to get something off my chest usually it's negative.

اگر بخواهم چیزی از سینه ام بیرون بیاورم معمولاً منفی است.

"I need to tell you this, and you need to listen to me."

"من باید این را به شما بگویم، و شما باید به من گوش دهید."

And that would be: Tell someone your feelings, your honest feelings about something.

و این چنین خواهد بود: احساسات خود، احساسات صادقانه خود را در مورد چیزی به کسی بگویید.

Get it off your chest.

درد دلت را بگو.

All right?

خیلی خوب؟

Good.

Now, I think we've learned a lot. Right?

خوب

حالا، فکر می کنم ما چیزهای زیادی یاد گرفته ایم. درست؟

I quite... Can't quite put my finger on it, but I think it's time for us to go.

من کاملا... نمی توانم انگشتم را روی آن بگذارم، اما فکر می کنم وقت آن رسیده است که برویم.

Yeah?

آره؟

That's one of the ones we learned. Yeah?

این یکی از آنهایی است که ما یاد گرفتیم. آره؟

So once again I'd like to say thank you for watching.

بنابراین یک بار دیگر می خواهم بگویم از تماشای شما تشکر می کنم.

Always appreciate you watching.

همیشه از تماشای شما قدردانی می کنم.

I want you to go to www.engvid.com in order to do the quiz and see how well you do,

من می خواهم برای انجام مسابقه به www.engvid.com بروید و ببینید چقدر خوب هستید

and take a look at some other videos.

و به چند ویدیو دیگر نگاهی بیندازید.

Don't forget to, you know, subscribe, so press that button, touch that screen,

فراموش نکنید، می دانید، مشترک شوید، بنابراین آن دکمه را فشار دهید، آن صفحه را لمس کنید،

whatever you do these days, and thanks a lot.

هر کاری که این روزها انجام می دهید ، و بسیار متشکرم.

We look forward to seeing you soon.

مشتاقانه منتظریم تا شما را ببینیم.