Talking About Politics: LEFT WING & RIGHT WING

I left my heart in San Francis-...

قلبم را در سانفرانسیس گذاشتم-...

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

I'd like to do a lesson today with you on politics.

من می خواهم امروز با شما درسی در مورد سیاست داشته باشم.

I know, you're used to grammar and vocabulary, but it's always good to expand your horizons,

می دانم، شما به گرامر و واژگان عادت کرده اید، اما همیشه خوب است که افق های خود را گسترش دهید،

that means your learning abilities and look at things that you may not need today but

این یعنی توانایی های یادگیری خود و نگاه کردن به چیزهایی که ممکن است امروز به آن ها نیاز نداشته

you will need in the future, especially when you have, you know, educated conversations.

باشید، اما در آینده به آن نیاز خواهید داشت، به خصوص وقتی که دارید، می دانم، مکالمات تحصیل کرده

In your own languages you often speak about religion, politics, sexual relations, and

به زبان خودتان اغلب در مورد مذهب، سیاست، روابط جنسی صحبت می کنید، و

in this lesson what I want to teach you is a way to understand English terms, what they

در این درس چیزی که من می خواهم به شما یاد بدهم راهی برای درک اصطلاحات انگلیسی،

mean to us when we hear them and what we're trying to tell you when we're saying them.

معنی آنها برای ما وقتی آنها را می شنویم و آنچه می خواهیم بگوییم است. شما وقتی ما آنها را می گوییم

That way you can get into political conversations, and that doesn't mean, you know, who's right,

به این ترتیب می‌توانید وارد گفتگوهای سیاسی شوید، و این بدان معنا نیست که می‌دانید حق با

who's wrong, but be able to explain where you're from, what it's like, and where we're

چه کسی است، اما بتوانید توضیح دهید اهل کجا هستید، چگونه است، و ما اهل کجا هستیم

from and maybe understand each other a little better.

و شاید هر کدام را درک کنید. دیگری کمی بهتر است

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

I said I left my heart in San Francisco.

گفتم قلبم را در سانفرانسیسکو جا گذاشتم.

There's a reason for it.

دلیلی برای آن وجود دارد.

Notice E says: "I'm a lefty."

توجه E می گوید: "من چپ هستم."

Quick story for you so you understand.

داستان سریع برای شما تا متوجه شوید.

A long time ago back in England there were two houses.

خیلی وقت پیش در انگلستان دو خانه وجود داشت.

There's the queen, I'm sure you probably know that England has a queen, and they let the

ملکه هست، مطمئنم احتمالاً می‌دانید که انگلستان یک ملکه دارد، و آنها به

common people vote and there would be one side where the people with title, or princes,

مردم عادی اجازه رای می‌دهند و یک طرفی وجود دارد که افراد صاحب عنوان، یا شاهزادگان،

and counts, and dukes would sit; another side where the common people would sit.

و کنت‌ها و دوک‌ها می‌نشینند. طرف دیگری که مردم عادی در آن می نشستند.

I'm wondering if you can figure out which side which sat.

من نمی دانم که آیا می توانید بفهمید کدام طرف نشسته است؟

Blah, blah, blah, blah.

بلا، بل، بل، بل،

Yeah, I know, difficult.

آره میدونم سخته

Let me explain.

بگذار توضیح بدهم.

So if you were the king or queen you sat in the middle, and you'd have your nobles, that's

بنابراین، اگر شما پادشاه یا ملکه بودید وسط می‌نشستید، و نجیب‌هایتان را می‌داشتید،

your knights, your kings, your dukes, your princes, barons; on the other side the common people.

اینها شوالیه‌هایتان، شاهانتان، دوک‌هایتان، شاهزادگانتان، بارون‌هایتان هستند. از طرف دیگر مردم عادی

Well, I'll let you know.

خب بهت خبر میدم

This is my right side.

این سمت راست من است.

On the right side the barons, and the kings, and the dukes would sit; on the left side

در سمت راست بارون ها، پادشاهان و دوک ها می نشستند. در سمت چپ

would be the common people.

مردم عادی خواهند بود.

After a while what happened was people started referring to people on politics as right and left.

بعد از مدتی اتفاقی که افتاد این بود که مردم شروع کردند به افراد در سیاست به عنوان راست و چپ یاد کنند.

Why?

چرا؟

Because on the right side, the nobles, the kings, the princes, they wanted things to

چون در سمت راست، اشراف، شاهان، شاهزادگان، می خواستند همه چیز به

stay the same.

همین شکل بماند.

They liked what they had, they didn't want to have anything to change.

آنها آنچه داشتند را دوست داشتند، نمی خواستند چیزی برای تغییر داشته باشند.

Of course, the common people who are on the left side, they were the ones who had money

البته مردم عادی که در سمت چپ هستند، آنها کسانی بودند که

and they were paying for things and not really seeing things change, and they were like:

پول داشتند و برای چیزهایی پول می دادند و واقعاً چیزها را تغییر نمی دیدند و می گفتند:

"Hey, if we're paying, we should get to change things."

"هی، اگر پول می دهیم، باید بگیریم. برای تغییر چیزها."

So this became known as "left wing" and "right wing" because it was in the house of politics

پس این به «جناح چپ» و « جناح راست» معروف شد، زیرا در خانه سیاست بود

where the king would sit, there was a left side and a right side.

که شاه در آن می نشست ، یک سمت چپ و یک سمت راست وجود داشت.

Today's lesson is going to explain to you what that old way of thinking has changed

درس امروز قرار است به شما توضیح دهد که آن طرز فکر قدیمی

into in the modern day, and where we sit now.

در عصر مدرن به چه چیزی تغییر کرده است و اکنون در کجا نشسته ایم.

You ready?

آماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

Okay.

باشه.

You see this thing here?

شما این چیز را اینجا می بینید؟

It's called a pendulum.

به آن آونگ می گویند.

A pendulum is basically you can have a string with a rock, and once you move it, it goes

آونگ اساساً شما می توانید یک سیم با یک سنگ داشته باشید و وقتی آن را حرکت دهید، به

back and forward, back and forward, and swings.

عقب و جلو، عقب و جلو می رود و تاب می خورد.

Politics, which is the business of people being together, "polis" meaning people.

سیاست که کار با هم بودن مردم است، «پولیس» یعنی مردم.

That's what it means.

معنی آن همین است.

Politics.

سیاست.

The people choose, and often sometimes they change in the way they look at things.

مردم انتخاب می کنند، و اغلب گاهی اوقات در نوع نگاهشان به چیزها تغییر می کنند.

Center is when the pendulum isn't moving.

مرکز زمانی است که آونگ حرکت نمی کند.

Center.

مرکز.

And as you can think, it's probably a nice place to be.

و همانطور که می توانید فکر کنید، احتمالاً مکان خوبی برای بودن است.

But there's more movement or activity when the pendulum goes up to the right or up to

اما زمانی که آونگ به سمت راست یا چپ بالا می رود، حرکت یا فعالیت بیشتری وجود دارد

the left.

.

That's when we see a lot of changes.

آن وقت است که شاهد تغییرات زیادی هستیم.

And it's good to understand what terms are used and how they affect us.

و خوب است بدانیم چه اصطلاحاتی استفاده می شود و چگونه بر ما تأثیر می گذارد.

So let's start with...

پس بیایید با ...

Well, let's start with the left, the common people.

خوب، اجازه دهید از چپ شروع کنیم ، مردم عادی.

All right?

خیلی خوب؟

Most of you would know the extreme version if you've heard of it...

اگر در مورد آن شنیده باشید، اکثر شما نسخه افراطی را می‌شناسید...

Or let's go here first.

یا اجازه دهید ابتدا به اینجا برویم.

When we talk about left, we talk about all for one and one for all.

وقتی از چپ صحبت می کنیم، درباره همه برای یک و یکی برای همه صحبت می کنیم.

If you're French, it's the three musketeers.

اگر فرانسوی هستید، این سه تفنگدار هستند.

One for one and one for all.

یکی برای یکی و یکی برای همه.

It means we all work together for a good community or a better community.

یعنی همه ما با هم برای یک جامعه خوب یا یک جامعه بهتر کار می کنیم.

No one person is above the community.

هیچ فردی بالاتر از جامعه نیست.

No one person is better than the community.

هیچ فردی بهتر از جامعه نیست.

Okay?

باشه؟

So that's all for one.

پس این همه برای یکی است.

But we all will work for the individual, but the community is the most important part.

اما همه ما برای فرد کار خواهیم کرد، اما جامعه مهمترین بخش است.

And that will help you understand the most extreme form of left, left-sided politics

و این به شما کمک می کند تا افراطی ترین شکل سیاست چپ و چپ را درک کنید،

which is communism, which is communityism.

یعنی کمونیسم، که جامعه گرایی است.

Right?

درست؟

This is the most extreme form.

این افراطی ترین شکل است.

An example of this would be in 1918 to 1991 in the U.S.S.R.

نمونه ای از این امر می تواند در سال های 1918 تا 1991 در U.S.S.R باشد.

We now call it Russia.

ما اکنون آن را روسیه می نامیم.

Okay?

باشه؟

What this means is the government is in control of everything; the economy, how people make

این بدان معناست که دولت کنترل همه چیز را در دست دارد. اقتصاد، مردم چگونه

money, and how land is given out.

پول در می آورند و زمین چگونه واگذار می شود.

And the government tries to give everybody the same amount of land.

و دولت سعی می کند به همه به همان میزان زمین بدهد.

Everybody, I know it's crazy, but hey, that's what they're supposed to do.

همه، من می دانم که این دیوانه است، اما هی، این کاری است که آنها باید انجام دهند.

Everybody gets the same amount of land, the same amount of money, and everybody gets jobs,

همه به یک اندازه زمین، به همان میزان پول، و همه شغل پیدا می کنند،

and everybody does what they like to do to help the community get better.

و هر کس کاری را که دوست دارد انجام می دهد تا به جامعه کمک کند تا بهتر شود.

That's the book communism, by the way.

اتفاقاً کمونیسم کتاب همین است.

Real communism doesn't work that way, but that's the way it should be.

کمونیسم واقعی به این شکل کار نمی کند، اما این راهی است که باید باشد.

Normally when we think of communism we think of the economy and how things work, which

معمولاً وقتی به کمونیسم فکر می‌کنیم ، به اقتصاد و چگونگی کار کردن چیزها فکر می‌کنیم،

is the government controls how things are made and what gets made.

یعنی دولت کنترل می‌کند که چگونه چیزها ساخته می‌شوند و چه چیزهایی ساخته می‌شوند.

Okay?

باشه؟

There's no private business or enterprise.

هیچ تجارت یا شرکت خصوصی وجود ندارد.

You don't have your own company.

شما شرکت خود را ندارید.

It belongs to the government, which belongs to the community, which belongs to everyone.

این متعلق به دولت است، که متعلق به جامعه است، که متعلق به همه است.

That's the most extreme.

این افراطی ترین است.

As you can see, they tried this experiment from 1918 to 1991, and other countries have tried it.

همانطور که می بینید آنها از سال 1918 تا 1991 این آزمایش را امتحان کردند و کشورهای دیگر نیز آن را امتحان کردند.

Didn't quite work as well as we thought, so people have kind of backed away from that.

آنطور که ما فکر می کردیم کار نمی کرد، بنابراین مردم به نوعی از آن عقب نشینی کردند.

A lesser form or something not as serious we have called socialism.

شکلی کمتر یا چیزی نه چندان جدی که ما آن را سوسیالیسم می نامیم.

Socialism is existing right now in France.

سوسیالیسم هم اکنون در فرانسه وجود دارد.

A country in Europe, in the middle of Europe, nice, little country, and it's a little different.

کشوری در اروپا، در وسط اروپا، کشوری زیبا و کوچک، و کمی متفاوت است.

They like some of the ideas of communism, but they were like:

آنها برخی از ایده های کمونیسم را دوست دارند، اما آنها اینگونه بودند:

"Dude, you gone too far. Sometimes I want to go to Jeremy's Bakery and eat from Jeremy's.

"رفیق، تو زیاده روی کردی. گاهی اوقات می خواهم به نانوایی جرمی بروم و از نانوایی جرمی بخورم.

I don't want state-run bakery goods."

من کالاهای نانوایی دولتی نمی خواهم ."

So what they said and what socialism is about is we have to be social.

بنابراین آنچه آنها گفتند و سوسیالیسم در مورد آن است این است که ما باید اجتماعی باشیم.

Yes, we're a community, but it's more of our interaction, how we work together, we're social.

بله، ما یک جامعه هستیم، اما بیشتر به تعامل ما، نحوه کار با هم و اجتماعی بودن ما بستگی دارد.

All right?

خیلی خوب؟

We're not always one community.

ما همیشه یک جامعه نیستیم

And what they say is: "Look, the government runs a lot of the social programs."

و آنچه می گویند این است: "ببینید، دولت بسیاری از برنامه های اجتماعی را اجرا می کند."

In this case, things like daycare where babies get taken care of or children get taken care

در این مورد، مواردی مانند مهدکودک که در آن از نوزادان مراقبت می شود یا از کودکان مراقبت می شود

of; medicine, when you go to the hospital; social welfare, if you lose your job, the

. دارو، وقتی به بیمارستان می روید؛ رفاه اجتماعی، اگر شغل خود را از دست بدهید،

government gives you money; and retirement, when you work no more and you don't...

دولت به شما پول می دهد. و بازنشستگی، وقتی دیگر کار نمی کنی و نمی کنی...

You're too old to work, they give you money.

سنت برای کار زیاد است ، به تو پول می دهند.

In socialism what they say is very big and important things-medicine, communications,

در سوسیالیسم آنچه می گویند چیزهای بسیار بزرگ و مهمی است - دارو، ارتباطات،

roads-those are government things.

جاده ها - اینها چیزهای دولتی هستند.

Business should have no business in business.

کسب و کار نباید هیچ کسب و کاری در تجارت داشته باشد.

Or in other words: Business is not allowed to be in because this is too important to

یا به عبارت دیگر: کسب و کار مجاز به ورود نیست زیرا این امر برای جامعه بسیار مهم

the society.

است.

So this is about the community, this is about the society.

پس این مربوط به جامعه است، این مربوط به جامعه است.

So you're allowed to have your own private business.

بنابراین شما اجازه دارید کسب و کار خصوصی خود را داشته باشید.

So if you want to have a little English school, no problem, have an English school.

بنابراین اگر می خواهید کمی مدرسه انگلیسی داشته باشید ، مشکلی نیست، یک مدرسه انگلیسی داشته باشید.

If you want to start your own video company, go ahead.

اگر می خواهید شرکت ویدیویی خود را راه اندازی کنید ، ادامه دهید.

You want to start a hospital?

آیا می خواهید یک بیمارستان راه اندازی کنید؟

Sorry, that's the French Government, not you.

متأسفم، این دولت فرانسه است ، نه شما.

So they separate by saying the most important things are run by the government, but you

بنابراین آنها با گفتن اینکه مهمترین چیزها توسط دولت اداره می شود از هم جدا می شوند، اما شما

can have some private companies.

می توانید چند شرکت خصوصی داشته باشید.

So some private companies are allowed.

بنابراین برخی از شرکت های خصوصی مجاز هستند.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Let's go to my favourite place.

بیا بریم به مکان مورد علاقه من.

Ta-da, it's Canada.

تادا، این کانادا است.

What?

چی؟

It's in the center.

در مرکز است.

That's right, eh?

درست است، نه؟

Canada is central because they believe social programs are necessary, so a little socialist,

کانادا مرکزی است زیرا آنها معتقدند برنامه های اجتماعی ضروری هستند، بنابراین کمی سوسیالیستی هستند،

but they think sometimes people can make good decisions and governments shouldn't always

اما فکر می کنند گاهی اوقات مردم می توانند تصمیمات خوبی بگیرند و دولت ها همیشه نباید

tell you what to do.

به شما بگویند که چه کاری انجام دهید.

So they're right in the middle.

بنابراین آنها درست در وسط هستند.

They've decided that we should have more private business and social programs.

آنها تصمیم گرفته اند که ما باید برنامه های تجاری و اجتماعی خصوصی بیشتری داشته باشیم.

So while in France you'll notice medicine is run by the government, in Canada you can

بنابراین در حالی که در فرانسه متوجه خواهید شد که دارو توسط دولت اداره می شود، در کانادا می توانید

have the government which does take care of its people, but you can also have a private

دولتی داشته باشید که از مردمش مراقبت می کند، اما همچنین می توانید یک

industry that can take care of people.

صنعت خصوصی داشته باشید که می تواند از مردم مراقبت کند.

So if you don't like the government's business, you can go out of it and say: "You know what?

بنابراین اگر کار دولت را دوست ندارید، می توانید از آن خارج شوید و بگویید: "میدونی چیه؟

I want to go to a doctor."

من میخوام برم پیش دکتر."

In fact, we have our medicine paid for in Canada, but you have to pay for a dentist.

در واقع، ما هزینه داروی خود را در کانادا داریم، اما شما باید هزینه دندانپزشک را بپردازید.

And in some cases the government will pay for a dentist for you, so they balance or

و در برخی موارد دولت برای شما هزینه دندانپزشکی را پرداخت می کند ، بنابراین آنها تعادل خصوصی را با اجتماعی برقرار می کنند یا

try to balance private with social.

سعی می کنند تعادل برقرار کنند.

Cool? All right.

سرد؟ خیلی خوب.

Okay, so when we...

خوب، پس وقتی ما

The pendulum swings to the right we go up to conservatism, and we're going to look at

... آونگ به سمت راست می چرخد، به سمت محافظه کاری می رویم، و به

the United States of America.

ایالات متحده آمریکا نگاه می کنیم.

Sorry, Latin America, I know that you're Americans as well, but generally we consider in Canada

متأسفم، آمریکای لاتین، من می دانم که شما نیز آمریکایی هستید ، اما به طور کلی ما در کانادا

"The United States of America" its official title. Okay?

"ایالات متحده آمریکا" را عنوان رسمی آن می دانیم. باشه؟

So we're not insulting you.

پس ما به شما توهین نمی کنیم.

In conservatism...

در محافظه کاری...

Do you remember I talked about the rights, they like things to stay the same?

یادت هست در مورد حقوق صحبت کردم، دوست دارند همه چیز ثابت بماند؟

Well, also they like to be able to do their own business.

خوب، همچنین آنها دوست دارند که بتوانند تجارت خود را انجام دهند.

That's part of being conservative.

این بخشی از محافظه کار بودن است.

And if we look up here, we'll go here, conservatism it starts one before all.

و اگر به اینجا نگاه کنیم، به اینجا خواهیم رفت، محافظه کاری قبل از هر چیز شروع می شود.

They really care about the individual.

آنها واقعاً به فکر فرد هستند.

They want individual rights, not to have government tell them what to do.

آنها حقوق فردی را می خواهند، نه اینکه دولت به آنها بگوید چه کار کنند.

They prefer lower taxes.

آنها مالیات کمتر را ترجیح می دهند.

They don't want to pay taxes for a government that's not doing anything for them.

آنها نمی خواهند برای دولتی که کاری برای آنها انجام نمی دهد مالیات بپردازند.

They like less regulation, that means less laws telling them what to do.

آنها مقررات کمتری را دوست دارند، این بدان معناست که قوانین کمتری به آنها می گوید که چه کاری انجام دهند.

It makes them a bit freer to do what they wanted to do.

این باعث می‌شود آنها را برای انجام کاری که می‌خواستند انجام دهند کمی آزادتر کند.

And you have to remember if the people who originally wanted this were knights, barons,

و باید به خاطر داشته باشید که آیا افرادی که در ابتدا این را می‌خواستند شوالیه‌ها، بارون‌ها

and dukes who were independent people, who had their own way of making money and took

و دوک‌هایی بودند که افراد مستقلی بودند، که راه خودشان را برای پول درآوردن داشتند و

care of their own things, so they didn't see why a government or a king should be able

از چیزهای خودشان مراقبت می‌کردند، بنابراین نمی‌دانستند که چرا یک دولت یا یک پادشاه باید بتواند

to tell them what to do.

به آنها بگوید چه کاری انجام دهند.

And that's where we have American on conservatism.

و اینجاست که ما آمریکایی در مورد محافظه کاری را داریم.

Some people would say it's actually more moderate than a lot of other countries, but when you

برخی از مردم می گویند که در واقع نسبت به بسیاری از کشورها معتدل تر است، اما وقتی

think about it, most Americans will tell you private business can do the job better than

در مورد آن فکر می کنید، اکثر آمریکایی ها به شما خواهند گفت که تجارت خصوصی می تواند این کار را بهتر از

government and that's why they're here over here.

دولت انجام دهد و به همین دلیل است که آنها اینجا هستند.

For instance, in America, private healthcare, well, healthcare is done by insurance companies

به عنوان مثال، در آمریکا، مراقبت های بهداشتی خصوصی، خوب، مراقبت های بهداشتی توسط شرکت های بیمه انجام می شود

which people pay for.

که مردم هزینه آن را پرداخت می کنند.

And I've made a small mistake, here.

و من یک اشتباه کوچک در اینجا مرتکب شده ام.

When I said "medicine", in Canada, we pay for medicine.

وقتی گفتم "دارو"، در کانادا، ما هزینه دارو را پرداخت می کنیم.

That's in case... That's drugs.

در صورتی که... اینها مواد مخدر است.

We pay for our drugs.

ما هزینه داروهای خود را پرداخت می کنیم.

What we don't pay for is healthcare.

چیزی که ما برای آن هزینه نمی کنیم ، مراقبت های بهداشتی است.

Healthcare are your doctors.

بهداشت و درمان پزشکان شما هستند.

Okay? So healthcare.

باشه؟ بنابراین مراقبت های بهداشتی.

We don't pay for our healthcare or our doctors.

ما برای مراقبت های بهداشتی و پزشکان خود هزینه ای نمی پردازیم.

United States, you do.

ایالات متحده، شما انجام می دهید.

Okay?

باشه؟

Sorry, a little mistake there.

با عرض پوزش، یک اشتباه کوچک وجود دارد.

But in the US you do pay for this.

اما در ایالات متحده شما برای این هزینه پرداخت می کنید.

We do pay for our drugs.

ما هزینه داروهای خود را پرداخت می کنیم.

Now, if we skip over here and we let the pendulum go a little bit further, we go to the highest

حال، اگر از اینجا بگذریم و آونگ را کمی جلوتر بگذاریم، به بالاترین

form of conservatism, and that's fascism.

شکل محافظه‌کاری می‌رویم، و آن فاشیسم است.

We can look here at Italy from 1922 to 1945.

ما می‌توانیم در اینجا به ایتالیا بین سال‌های 1922 تا 1945 نگاه کنیم.

Fascism is really interesting because, well, in communism, the government runs everything.

فاشیسم واقعاً جالب است زیرا، خوب، در کمونیسم، دولت همه چیز را اداره می‌کند.

In Fascism the government doesn't run everything.

در فاشیسم دولت همه چیز را اداره نمی کند.

They work with business so they like the idea of business, but they do it for the country,

آنها با تجارت کار می کنند بنابراین ایده تجارت را دوست دارند، اما این کار را برای کشور، برای ملت انجام می دهند،

for the nation because fascism has a lot to do with what we call nationalism, caring about

زیرا فاشیسم ارتباط زیادی با آنچه ما ملی گرایی می نامیم، اهمیت دادن

more the nation.

به ملت بیشتر دارد.

In communism they care more about the community.

در کمونیسم بیشتر به جامعه اهمیت می دهند.

Fascism is more about the nation, not necessarily the individual people.

فاشیسم بیشتر مربوط به ملت است، نه لزوماً تک تک مردم.

That's why they can have business in fascist states or fascist countries.

به همین دلیل است که آنها می توانند در کشورهای فاشیستی یا کشورهای فاشیستی تجارت داشته باشند.

Italy was a fascist country for a pretty long time, 1922 to 1945.

ایتالیا برای مدت طولانی، از 1922 تا 1945 یک کشور فاشیست بود.

Yeah?

آره؟

Some people would say that there's not much of a difference between communism and fascism,

برخی از مردم می گویند که تفاوت زیادی بین کمونیسم و ​​فاشیسم

and there is.

وجود ندارد و وجود دارد.

Fascism is more national, so they do whatever they're doing is for the country.

فاشیسم ملی تر است، بنابراین هر کاری که می کنند برای کشور انجام می دهند.

Remember, not necessarily the people but the country itself, and they will do whatever

به یاد داشته باشید، نه لزوماً مردم، بلکه خود کشور، و آنها هر

to make the country great.

کاری را برای بزرگ کردن کشور انجام خواهند داد.

Communism tends to want to spread, it's more international looking.

کمونیسم تمایل به گسترش دارد ، بیشتر بین المللی است.

All right?

خیلی خوب؟

So now that we understand the pendulum and how it swings, let's see how well you understand

پس حالا که آونگ و نحوه تاب خوردن آن را فهمیدیم، بیایید ببینیم که بال چپ و بال راست را چقدر خوب درک می کنید

left wing and right wing.

.

One for all or one before all?

یکی برای همه یا یکی قبل از همه؟

Ready?

آماده؟

Okay, so we talked before, we're going to do our quiz, and just a little hint for you

بسیار خوب، پس قبلاً صحبت کردیم، می‌خواهیم آزمون خود را انجام دهیم، و فقط یک اشاره کوچک

on some things you've heard before and may be confused by.

در مورد برخی چیزهایی که قبلاً شنیده‌اید و ممکن است در آنها گیج شده باشید را برای شما راهنمایی می‌کنیم.

Political systems and economic systems go together.

نظام های سیاسی و نظام های اقتصادی در کنار هم هستند.

So many times when you hear communism, sometimes you're talking about the political system,

خیلی وقت‌ها وقتی کمونیسم را می‌شنوید، گاهی در مورد نظام سیاسی صحبت می‌کنید،

sometimes they're talking about the economic system.

گاهی در مورد سیستم اقتصادی صحبت می‌کنید.

Generally if you're talking about communism, as you can see here, they go hand in hand.

به طور کلی اگر در مورد کمونیسم صحبت می کنید، همانطور که در اینجا می بینید، آنها دست به دست هم می دهند.

If you have a communist government, you'll have a communist economic system because the

اگر شما یک دولت کمونیستی دارید، یک سیستم اقتصادی کمونیستی خواهید داشت، زیرا

economics of communism is to be in control, the government controls how things are made,

اقتصاد کمونیسم باید تحت کنترل باشد ، دولت کنترل می‌کند که اشیا چگونه ساخته می‌شوند،

who makes them, and where they're made.

چه کسی آنها را می‌سازد و کجا ساخته می‌شوند.

Well, that's going to have to have a political system that follows that because you can't

خب، این باید یک سیستم سیاسی داشته باشد که از آن پیروی کند، زیرا شما

really have a democracy where people vote, and then the government tell them what's going

واقعاً نمی توانید یک دموکراسی داشته باشید که در آن مردم رای دهند، و سپس دولت به آنها بگوید که قرار است چه

to be done and how.

کاری و چگونه انجام شود.

So generally, communism will be economics and politics together, but people can refer

بنابراین، به طور کلی، کمونیسم اقتصاد و سیاست با هم خواهند بود، اما مردم می توانند به

or talk about them separately as different things.

طور جداگانه به عنوان چیزهای متفاوت در مورد آنها صحبت کنند.

So don't get confused with the two.

پس با این دو اشتباه نگیرید.

You have to understand if they're talking about how things are done or how things are run.

شما باید درک کنید که آیا آنها در مورد نحوه انجام کارها یا نحوه اجرای کارها صحبت می کنند.

Okay?

باشه؟

Socialism also has politics and economics.

سوسیالیسم سیاست و اقتصاد هم دارد.

In socialism for the politics, the government-once again, notice how I talk about the government-gets

در سوسیالیسم برای سیاست، دولت - یک بار دیگر، توجه کنید که من چگونه در مورد دولت صحبت می کنم -

to decide which is...

تصمیم می گیرد که کدام ...

Which things that they are in control of, from healthcare, education, communications. Yeah.

چیزهایی را که آنها کنترل می کنند، از مراقبت های بهداشتی، آموزش و پرورش، ارتباطات. آره

You think: "That's private."

شما فکر می کنید: "این خصوصی است."

Some countries, no.

برخی کشورها، نه.

The government decides what gets put on and who gets to do it because they think it's

دولت تصمیم می‌گیرد چه چیزی را بپوشد و چه کسی آن را انجام دهد، زیرا فکر می‌کند

important for the society more than the individual.

برای جامعه بیشتر از فرد مهم است.

Okay?

باشه؟

And economics is the same thing.

و اقتصاد هم همین است.

Well, if someone is making those decisions, then they usually start telling people, who

خوب، اگر کسی آن تصمیم‌ها را می‌گیرد ، معمولاً شروع به گفتن به مردم می‌کند، چه کسی

and what to do, who to do it, and how to do it or when to do it.

و چه کاری انجام دهد، چه کسی آن را انجام دهد، و چگونه آن را انجام دهد یا چه زمانی آن را انجام دهد.

So these two tend to go together, but they can be separate. Okay?

بنابراین این دو تمایل دارند با هم پیش بروند، اما می توانند جدا باشند. باشه؟

Finally, this one is actually easy, capitalism and conservatism usually go together.

در نهایت، این یکی در واقع آسان است، سرمایه داری و محافظه کاری معمولا با هم هستند.

Capitalism, though, has the belief that private hands or private companies make the best decisions

با این حال، سرمایه داری این باور را دارد که دست های خصوصی یا شرکت های خصوصی بهترین تصمیم ها را

better than governments.

بهتر از دولت ها می گیرند.

In conservative politics they think the individual should be free to make the decision and that's

در سیاست محافظه‌کار، آنها فکر می‌کنند که فرد باید در تصمیم‌گیری آزاد باشد و به

why these two go together rather well because you get the individual who happens to be a

همین دلیل است که این دو با هم خیلی خوب پیش می‌روند، زیرا شما فردی را که اتفاقاً

private business owner, they work well together.

صاحب کسب‌وکار خصوصی است، به خوبی با هم کار می‌کنند.

So, and sometimes these couples go together.

بنابراین، و گاهی اوقات این زوج ها با هم می روند.

Not always, but you'll find they generally do, and you have to listen carefully sometimes

نه همیشه، اما متوجه می‌شوید که معمولاً این کار را می‌کنند، و گاهی اوقات باید با دقت گوش کنید،

because it can be confusing if you're having an economic conversation or political one.

زیرا اگر در حال انجام یک مکالمه اقتصادی یا سیاسی هستید، ممکن است گیج کننده باشد.

Okay?

باشه؟

Let's go to the board and do a very quick test to see how well you understood before.

بیایید به تابلو برویم و یک تست خیلی سریع انجام دهیم تا ببینیم قبلا چقدر خوب فهمیده‌اید.

What is communism and which one's capitalism?

کمونیسم چیست و سرمایه داری کدام یک؟

And if you notice my Star Wars' figures.

و اگر به فیگورهای جنگ ستارگان من توجه کنید.

I want you to take a good look here. You go: "Which one's which?

می خواهم اینجا را خوب نگاه کنی. میری: "کدوم یکی؟

Why are you using them? Why are you using them?"

چرا ازشون استفاده میکنی؟ چرا ازشون استفاده میکنی؟"

Well, when we think more of the fascist kind of governments, think more like a Darth Sidious.

خوب، وقتی بیشتر به نوع حکومت های فاشیستی فکر می کنیم، بیشتر شبیه یک دارث سیدیوس فکر کنید.

Okay?

باشه؟

Individuals.

اشخاص حقیقی.

Remember we talked about the individual is more important?

به یاد داشته باشید که ما در مورد فرد صحبت کردیم مهم تر است؟

I'm not saying they're all evil. Okay?

من نمی گویم همه آنها شیطان هستند. باشه؟

Fascism did have its time, it wasn't a good place, or it wasn't a good thing.

فاشیسم زمان خودش را داشت، جای خوبی نبود یا چیز خوبی نبود.

And you can think it's a little dark, but it's about the individual.

و شما می توانید فکر کنید که کمی تاریک است، اما در مورد فرد است.

When we talk about communism, this piece of...

وقتی در مورد کمونیسم صحبت می کنیم ، این قطعه از

It's more about the collective of the community.

... بیشتر در مورد جمع جامعه است.

You can see how communism is about the community.

شما می توانید ببینید که کمونیسم در مورد جامعه چگونه است.

Individual versus community. Right?

فرد در مقابل اجتماع درست؟

Okay, cool.

باشه باحال

I hope you got the visuals, that'll help you.

امیدوارم تصاویر را دریافت کرده باشید، این به شما کمک خواهد کرد.

Communism is a big piece of...

کمونیسم قطعه بزرگی از...

Well, fascism can be a little bit evil sometimes, it's about the individual.

خب، فاشیسم می تواند گاهی اوقات کمی شیطانی باشد ، این به فرد مربوط می شود.

The collective, the individual.

جمعی، فردی.

Ready for your test?

برای آزمون خود آماده اید؟

Let's go.

بیا بریم.

And those of you who are Star Wars fans are like: "I think, I think not."

و آنهایی از شما که طرفدار جنگ ستارگان هستید، این گونه هستید: "من فکر می کنم، فکر نمی کنم."

Well, that's my... That's Yoda. Sorry.

خب، اون مال منه... اونم یودا. متاسف.

[Laughs]

[می خندد]

"Do not think. Think..." Whatever.

"فکر نکن. فکر کن..." هر چه باشد.

Let's go to the board for your quick quiz. Okay?

بیایید برای مسابقه سریع شما به تابلو برویم. باشه؟

Let's talk about social...

بیایید در مورد اجتماعی صحبت کنیم...

Okay, first one:

خوب، اولی:

"Communism and socialism are on the __________ of the political pendulum."

"کمونیسم و ​​سوسیالیسم در __________ آونگ سیاسی هستند."

Would that be the left or the right?

این سمت چپ است یا راست؟

Communism and socialism.

کمونیسم و ​​سوسیالیسم

A bit tricky on that one, but think about it.

در مورد آن کمی مشکل است، اما در مورد آن فکر کنید.

Na, na, na, na-na, na, na, na, na.

نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه.

Hint, hint.

نکته نکته.

Okay.

باشه.

Remember we talked about the left in politics?

یادتان هست در سیاست از چپ صحبت کردیم؟

It was for the people, the common people.

برای مردم بود، مردم عادی.

In "communism" we have community, and in "socialism" we have social, which are people.

در «کمونیسم» ما اجتماع داریم و در «سوسیالیسم» اجتماعی داریم که مردم هستند.

So we would say it was on the left.

بنابراین ما می گوییم در سمت چپ بود.

Yes, I know I put that piece on my right shoulder, but it's on the left.

بله، می دانم که آن قطعه را روی شانه راستم گذاشتم، اما در سمت چپ است.

Left. All right? Good.

ترک کرد. خیلی خوب؟ خوب

Let's try the next one. You ready?

بیایید بعدی را امتحان کنیم. آماده ای؟

"Moderate countries __________ social programs.

"کشورهای معتدل __________ برنامه های اجتماعی.

Moderate countries __________ social programs."

کشورهای میانه رو __________ برنامه های اجتماعی."

Do they have them or don't they have them?

آیا آنها را دارند یا ندارند؟

O Canada.

ای کانادا

We're so proud of that song.

ما به آن آهنگ بسیار افتخار می کنیم.

Yeah, some of you went: "Oh yeah, Canada is central and moderate,

بله، برخی از شما گفتید: "اوه، بله، کانادا مرکزی و متوسط ​​است،

and they have social programs." Right?

و آنها برنامه های اجتماعی دارند ." درست؟

They have social programs because moderate means basically middle, so they'll have some.

آنها برنامه های اجتماعی دارند، زیرا متوسط به معنای متوسط ​​​​است، بنابراین آنها برخی از آنها را خواهند داشت.

Not everything, but some.

نه همه چیز، اما برخی.

A little less, well, much less in many cases than the communism or socialist brothers, there.

کمی کمتر، خوب، در بسیاری از موارد بسیار کمتر از برادران کمونیسم یا سوسیالیست، آنجا.

And the final question:

و سوال آخر:

"In countries that are conservative, private businesses __________ allowed."

"در کشورهایی که محافظه کار هستند، مشاغل خصوصی __________ مجاز هستند."

Are they allowed or not allowed, what do you think?

آیا مجاز هستند یا نه ، نظر شما چیست؟

Hmm, well, here, let's take a look.

هوم، خوب، اینجا، بیایید نگاهی بیندازیم.

We said conservative, and earlier on I told you about capitalism and conservatism.

ما گفتیم محافظه کار، و قبلاً در مورد سرمایه داری و محافظه کاری به شما گفتم.

If you put that that would be this, they are allowed because capitalism usually goes with

اگر بفرمایید که این می شود، آنها مجاز هستند زیرا سرمایه داری معمولاً با

conservative countries. Right?

کشورهای محافظه کار پیش می رود. درست؟

Private business, private entities or business for you. Cool?

کسب و کار خصوصی، نهادهای خصوصی یا کسب و کار برای شما. سرد؟

Anyway, I hope you enjoyed our little chat together on politics.

به هر حال، امیدوارم از گپ کوچک ما در مورد سیاست لذت برده باشید.

As I said before, it's a bit of an advanced lesson because some of you are still working

همانطور که قبلاً گفتم، این درس کمی پیشرفته است زیرا برخی از شما هنوز

on basic grammar or vocabulary.

روی گرامر یا واژگان اولیه کار می کنید.

But you have to understand that you have to grow and go.

اما باید بفهمی که باید رشد کنی و بروی.

Right?

درست؟

So you may be here, but later on you'll be using these terms if you go to school or you

بنابراین ممکن است شما اینجا باشید، اما بعداً اگر به مدرسه بروید یا

have to take an IELTS exam or something like that, these terms will be brought up.

مجبور باشید در آزمون آیلتس یا چیزی شبیه به آن شرکت کنید، از این اصطلاحات استفاده خواهید کرد، این اصطلاحات مطرح خواهند شد.

So if you have an understanding now, it'll be easier to deal with it later.

بنابراین اگر اکنون درک درستی دارید، بعداً رسیدگی به آن آسان تر خواهد بود.

All right?

خیلی خوب؟

Anyway, look, you have a good day.

به هر حال ببین روز خوبی داری

But before we go anywhere I want you to go to my favourite place in the universe:

اما قبل از اینکه به جایی برویم، می‌خواهم به مکان مورد علاقه من در کیهان بروید:

www, what? eng, and I always get this wrong,

www، چی؟ eng، و من همیشه اشتباه می کنم،

this one.

این یکی.

Okay, got it right this time.

باشه این بار درست فهمیدم

eng as in engVid, eng as English, v as in vid.com (www.engvid.com).

eng به عنوان در engVid، eng به عنوان انگلیسی، v به عنوان در vid.com (www.engvid.com).

Okay?

Don't forget to subscribe, and as the pendulum swings, it could be here, here, or here.

باشه؟

فراموش نکنید که مشترک شوید، و همانطور که آونگ می چرخد، می تواند اینجا، اینجا یا اینجا باشد.

I'm sure one day it'll be down here as well.

مطمئنم یه روز اینجا پایین هم میشه

But don't forget to subscribe, and I look forward to chatting with you soon. All right?

اما فراموش نکنید که مشترک شوید، و من مشتاقانه منتظر هستم که به زودی با شما چت کنم. خیلی خوب؟

Have a good one.

یک خوب.

And thanks, as always, for being on engVid.

و مثل همیشه از حضور در engVid سپاسگزاریم.