Speaking English – How to talk about borrowing, lending, and property

Hi. James from engVid. I've noticed a lot of people have a problem using "borrow" or "lend".

سلام. جیمز از engVid. من متوجه شده ام که بسیاری از مردم در استفاده از "قرض" یا "قرض دادن" مشکل دارند.

In fact, sometimes I found it difficult to teach it to people. But today's lesson,

در واقع، گاهی اوقات آموزش آن به مردم برایم سخت بود . اما درس امروز،

I'm going to try to simplify it and make it easy. Now, there's probably one or two lessons

سعی می کنم آن را ساده و آسان کنم . اکنون، احتمالاً یک یا دو درس

on borrow and lend on engVid already, so please feel free to check them out. I just try to

در مورد قرض و قرض دادن در engVid وجود دارد، بنابراین لطفاً آنها را بررسی کنید. من فقط سعی می کنم

simplify it, and give you a couple of phrases or expressions, general expressions you can use.

آن را ساده کنم و چند عبارت یا عبارت را به شما می دهم، عبارات کلی که می توانید استفاده کنید.

So let's go to the board. As you can see, I've got some money, and E is trying to...

پس بیایید به هیئت مدیره برویم. همانطور که می بینید، من مقداری پول دارم و E در تلاش است...

Oh, is he trying to borrow or lend? Let's go find out. Okay? So, Mr. E says: "Can I

اوه، آیا او می خواهد قرض بگیرد یا قرض دهد؟ بیا بریم پیدا کنیم باشه؟ بنابراین، آقای E می گوید: "آیا می توانم

borrow $5?" And the other worm, I don't know who this is, says: "I don't have that on my

5 دلار قرض کنم؟" و کرم دیگر، نمیدانم این کیست، میگوید: من آن را روی شخص خود ندارم

person." When someone says that, it means: "I don't have it with me." Look underneath

. وقتی کسی این را می گوید، به این معنی است: "من آن را با خودم ندارم." زیر

here, it says: "Neither a borrower nor a lender be". Well, what does that mean? Okay? We want

اینجا را نگاه کنید، می گوید: "نه قرض گیرنده و نه قرض دهنده باشد". خب این یعنی چی؟ باشه؟ ما

to do a lesson on borrow and lend, correct? And look here, "borrow", "lend". Today I'm

می خواهیم درسی در مورد قرض و قرض بدهیم، درست است؟ و اینجا را نگاه کنید، "قرض بگیرید"، "قرض دهید". امروز

going to give you something that'll help you remember it easily, what the difference between

قصد دارم چیزی را به شما بدهم که به شما کمک کند آن را به راحتی به خاطر بسپارید، تفاوت بین

the two are so you can use them properly. And then we're going to learn some other words

این دو چیست تا بتوانید به درستی از آنها استفاده کنید. و سپس چند کلمه مشابه دیگر را یاد می گیریم

that are similar. Yeah, synonyms, because I think as... If you understand one thing

. آره، مترادف‌ها، چون فکر می‌کنم به‌عنوان... اگر یک چیز را

properly, we can teach you many other things, so the lesson can just grow and grow. And

به درستی درک کنید، می‌توانیم چیزهای دیگر را به شما یاد دهیم، بنابراین درس می‌تواند رشد کند و رشد کند. و

you're smart, so let's get started.

شما باهوش هستید، پس بیایید شروع کنیم.

All right? E talk to me. Well, what's the difference? We have "having", "giving", "receiving",

خیلی خوب؟ با من صحبت کن خوب، چه تفاوتی دارد؟ «داشتن»، «دادن»، «دریافت»

and "miscellaneous". These are the four legs of our table. All right? Every table has four

و «متفرقه» داریم. اینها چهار پایه میز ما هستند. خیلی خوب؟ هر میز چهار

legs, and when people exchange things, or give, or receive, it's going to be one of

پایه دارد و وقتی مردم چیزهایی را رد و بدل می‌کنند ، می‌دهند یا می‌گیرند، یکی از

these four legs we're talking about. Let's talk about the first leg: "having". You can't

این چهار پایه‌ای است که در مورد آن صحبت می‌کنیم. بیایید در مورد اولین مرحله صحبت کنیم: "داشتن".

give if you don't have. Right? So, we'll start with "having". People, we'll start with a

اگر نداشته باشید نمی توانید بدهید. درست؟ بنابراین، ما با "داشتن" شروع می کنیم. مردم، ما با یک اسم شروع می کنیم

noun. So what are nouns for "people"? "Owners". When you own something, it belongs to you

. پس اسامی برای "مردم" چیست؟ "مالکین". وقتی صاحب چیزی هستید، مال شما

or it is yours. Okay? I own my body, I own this pen, and this jacket. They are mine.

یا مال شماست. باشه؟ من صاحب بدنم هستم، صاحب این خودکار و این ژاکت هستم. آنها مال من هستند.

Okay? I'm an owner. Now, when you have a house and you have paid for the house, you become

باشه؟ من یک مالک هستم. حالا وقتی خانه داری و پول خانه را داده ای،

a "landlord" or a "landlady". Lady, me lady. Right? And the lord, you are the lord of the

«صاحب خانه» یا «صاحب خانه» می شوی. خانم، من خانم درست؟ و ارباب، تو مولای

manner. You own your own home. Mwahahahahahaha. Yes. A "landlord" is when you go someplace,

روش هستی. شما صاحب خانه خود هستید. مواهاهاهاهاها. آره. "صاحب خانه" زمانی است که شما به جایی می روید،

you need a place to stay but you cannot buy a house, you will pay these people on a monthly

به جایی برای اقامت نیاز دارید اما نمی توانید خانه بخرید، به این افراد به صورت ماهانه پول

basis, and they will give you a place to stay. And they're called "land owners". You will

می دهید و آنها به شما محل اقامت می دهند. و به آنها "صاحبان زمین" می گویند. به

generally say, if it's a man: "My landlord wants the rent today." Or, if it's a woman,

طور کلی، اگر مرد باشد، خواهید گفت: "صاحب خانه من امروز اجاره را می خواهد." یا اگر زن است،

you'll say: "The landlady wants the rent", because they own the land that you live on.

می گویید: «خانم خانه اجاره می خواهد»، چون مالک زمینی هستند که شما در آن زندگی می کنید.

Okay? And this goes back a long time ago to kings and queens when they owned everything,

باشه؟ و این به مدتها قبل به پادشاهان و ملکه ها برمی گردد، زمانی که صاحب همه چیز

and they were called the lords and the ladies of the land.

بودند و آنها را ارباب و بانوهای سرزمین می نامیدند.

Now, "proprietor". Can you say that again? "Proprietor", "proprietor". This is the formal

حالا "مالک". میشه بازم بگی؟ "مالک"، "مالک". این کلمه رسمی

word for an owner. This is usually used for a business. Okay? So you might own a bicycle

برای مالک است. این معمولا برای یک تجارت استفاده می شود . باشه؟ بنابراین ممکن است یک دوچرخه

or a motorcycle or something, but you're not the proprietor. When you talk about proprietors,

یا موتور سیکلت یا چیزی داشته باشید، اما مالک آن نیستید . وقتی در مورد مالکان صحبت می کنید

think about restaurants and stores. Okay? It's the formal word for "owner", and it's

، به رستوران ها و فروشگاه ها فکر کنید. باشه؟ این کلمه رسمی برای "مالک" است و

used for those people. So if you come to McDonald's, you go: "Who's the proprietor?" Ronald McDonald

برای آن افراد استفاده می شود. بنابراین اگر به مک‌دونالد آمدید، می‌گویید: "مالک آن کیست؟" رونالد

will come out and go: "Hi. Hi. Here's my friends." He's not the proprietor; he's just a cartoon

مک‌دونالد بیرون می‌آید و می‌گوید: "سلام. سلام. اینجا دوستان من هستند." او مالک نیست. او فقط یک پسر کارتونی است

guy. But the person who owns the business is the proprietor of it. Think restaurant,

. اما شخصی که صاحب کسب و کار است، مالک آن است. به رستوران،

bar, store. "Owner" can be for a home or of a marker. I own a marker. I am not the proprietor.

بار، فروشگاه فکر کنید. "مالک" می تواند برای یک خانه یا یک نشانگر باشد. من یک نشانگر دارم من مالک نیستم

Okay? Landlord, landlady, they own the land which you are a "tenant" or a "renter".

باشه؟ صاحبخانه، صاحبخانه، آنها مالک زمینی هستند که شما «مستاجر» یا «اجاره‌گر» هستید.

Let's go on to "having" for things. Now, for these are the people owned, what do we call

بیایید به «داشتن» برای چیزها ادامه دهیم. حالا چون اینها مالکیت مردم هستند، ما به

things that we own? Well, "property". Property is something that belongs to you. We also

چیزهایی که مالک آن هستیم چه می گوییم؟ خوب "مال". مال چیزی است که به شما تعلق دارد.

use "property" for land: "This is my property." It means my house has this much land, and

برای زمین هم از «مال» استفاده می کنیم: «این مال من است». یعنی خانه من این همه زمین دارد و

I own all of it; it's all mine. My property. But something small, such as a pen, a watch,

من مالک همه آن هستم. همه اش مال من است دارایی من اما یک چیز کوچک، مانند خودکار، ساعت،

my shoes-you can't see them, I just lifted my leg up-my shoes, they're my property. Okay?

کفش های من - شما نمی توانید آنها را ببینید، من فقط پایم را بلند کردم - کفش هایم، آنها دارایی من هستند. باشه؟

They belong to me. "Possessions" is the same thing. "To possess" means to take on. If you're

آنها متعلق به من هستند. «تصرفات» هم همین است. «تصرف» به معنای تصرف کردن است. اگر

possessed by a demon, it controls you. So when you have something in your possession,

توسط یک شیطان تسخیر شده باشید، او شما را کنترل می کند. بنابراین وقتی چیزی در اختیار

you have control over it or it belongs to you. It can be either one. Okay? "Belongings",

دارید، بر آن کنترل دارید یا متعلق به شماست. میتونه یکی باشه باشه؟ "تعلقات"

it's yours. "Be" as a prefix means completely, but I don't know what "long" means, I'm not

، مال شماست. "Be" به عنوان پیشوند به معنای کامل است، اما من نمی دانم "طولانی" یعنی چه، من

going to lie to you. But it's completely yours. Okay? One day I'll figure it out and let you

به شما دروغ نمی گویم. اما کاملاً مال شماست. باشه؟ یه روز متوجه میشم و بهت خبر میدم

know. But if I say: "Are these your belongings? Does this completely belong to you?" And if

اما اگر بگویم: "اینها متعلقات شما هستند؟ آیا این کاملاً متعلق به شماست؟" و

you notice, we say: "belong", right? And this is "belonging", add on the "ing", and suddenly,

اگر توجه کنید می گوییم: «متعلق»، درست است؟ و این «تعلق» است، «ینگ» را اضافه کنید و

it's a thing, your thing. These are my belongings. My coat, my vest, my watch, my pen

ناگهان یک چیز است، چیز شما. اینها متعلقات من هستند . کت من، جلیقه ام، ساعت من،

are my belongings.

خودکار من متعلقات من است.

"Estate". This is a funny one. "Estate". An "estate" is... Well, most of us have property,

"املاک". این یکی خنده دار است. "املاک". یک «املاک» است... خب اکثر ما ملک

we have houses. When you have an estate, you're rich. You have a mansion. You have a big house.

داریم، خانه داریم. وقتی ملکی دارید، ثروتمند هستید. عمارت داری شما یک خانه بزرگ دارید.

This is my estate with my 15 cars, my three wives, my five helicopters is my estate. People

این املاک من با 15 ماشین من است، سه همسرم، پنج هلیکوپتر من دارایی من است. مردم

with homes don't call it an estate, because we will [laughs]. We will laugh at you. "You

خانه دار آن را ملک نمی نامند، زیرا ما این کار را خواهیم کرد [می خندد]. ما به شما خواهیم خندید. "شما

call that an estate? You have one toilet there, bro. One toilet. That ain't an estate. Estate's

به آن می گویید یک املاک؟ شما یک توالت در آنجا دارید، برادر. یک توالت. آن یک ملک نیست. Estate

got to have at least five toilets." So, if you have an estate, it's usually a large piece

باید حداقل پنج توالت داشته باشد." بنابراین، اگر ملکی دارید، معمولاً یک قطعه زمین بزرگ است

of land and it's a big home, but there's another meaning for "estate", and once again, it has

و یک خانه بزرگ است، اما معنای دیگری برای "املاک" وجود دارد، و بار دیگر، آن

to do with belongings. When you die, you know, dead, the things you leave behind are your

را به متعلقات مربوط می کند. وقتی می میرید، می دانید، مرده، چیزهایی که پشت سر می

estate, and that includes your house, your car, your golf clubs if you play golf,

گذارید، دارایی شما هستند، و این شامل خانه، ماشین، چوب گلف شما می شود، اگر گلف بازی می کنید،

baseball bat, comic books, everything you own are your estate.

چوب بیسبال، کتاب های مصور، هر چیزی که دارید، دارایی شماست.

So these are the things you own, but

بنابراین اینها چیزهایی هستند که شما مالک آنها هستید، اما

it's not your estate, unfortunately, until you die. So this is one you don't want to

متأسفانه تا زمانی که شما بمیرید، دارایی شما نیست. بنابراین این یکی است که شما نمی خواهید

visit. You want to have an estate, I'm rich, but you don't want to be given your estate

از آن بازدید کنید. تو می خواهی ملکی داشته باشی، من ثروتمندم، اما تو نمی خواهی املاکت را بدهند

because you're dead. Okay? So try to keep that in mind with "estate", that it's two

چون مرده ای. باشه؟ پس سعی کنید این را با «املاک» در نظر داشته باشید، که این دو

meanings, and one has to do with death, when you die, you leave your estate behind; an

معنی است، و یکی مربوط به مرگ است، وقتی می میری، اموالت را پشت سر می گذاری.

estate is a wealthy or rich man's place to live. All right? So we talked about having,

املاک محل زندگی یک مرد ثروتمند یا ثروتمند است . خیلی خوب؟ بنابراین ما در مورد داشتن صحبت کردیم،

you got to have stuff before you give it or you can receive it. Now, if you have that

شما باید قبل از دادن چیزهایی داشته باشید یا بتوانید آن را دریافت کنید. حالا، اگر شما آن

stuff, why don't we go back on to the other leg, here? All right?

چیزها را دارید، چرا ما به پای دیگر، اینجا، برنگردیم؟ خیلی خوب؟

We're going to go over here, and look at this leg of "giving". I've got stuff, now I can

ما به اینجا می رویم، و به این قسمت "دادن" نگاه می کنیم. من چیزهایی دارم، حالا می

give it away. So, we're going to start with the nouns, and these are the people. You've

توانم آن را بدهم. بنابراین، ما می خواهیم با اسم ها شروع کنیم، و این افراد هستند.

got your "lenders", your "providers", or your "donors". A lot of people who speak English

شما «قرض دهندگان»، «ارائه دهندگان» یا «اهداکنندگان» خود را دارید. بسیاری از افرادی که انگلیسی صحبت می کنند

will actually say: "Lender, provider, supplier, donor, okay, same, except for this one here."

در واقع می گویند: "وام دهنده، ارائه دهنده، تامین کننده، اهدا کننده، خوب، یکسان، به جز این یکی در اینجا."

They'll say: "Lenders, providers, suppliers, almost the same." And I'm about to educate

آنها خواهند گفت: "وام دهندگان، ارائه دهندگان، تامین کنندگان، تقریبا یکسان." و من قصد دارم به

you who are learning English and those people - there's a difference. "To lend", as you

شما که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید و آن افراد را آموزش دهم - یک تفاوت وجود دارد. «قرض دادن»، همانطور که

can see down here, means to give. That's easy. I'm a lender, there are lenders. A "provider"

در اینجا می بینید، به معنای دادن است. آسان است. من قرض دهنده هستم، وام دهندگانی هستند. «ارائه‌دهنده»

means to get something ready to be given up, to set it up. Huh? When you provide something,

به معنای آماده کردن چیزی برای تسلیم شدن ، تنظیم کردن آن است. متعجب؟ وقتی چیزی را ارائه می کنید، به

it means you have to get it ready to send it off.

این معنی است که باید آن را برای ارسال آن آماده کنید.

This word is also down here in our verbs, which we'll come to. A "supplier" is a source

این کلمه نیز در اینجا در افعال ما وجود دارد که به آن خواهیم رسید. «تامین کننده»

of something. Huh? Well, see, a provider sets it up. A supplier is like... When you have

منبع چیزی است. متعجب؟ خوب، ببینید، یک ارائه دهنده آن را تنظیم می کند. تامین کننده مانند ... وقتی

water, where do you get your water supply? There's no thing called: "Where do you get

آب دارید، آب خود را از کجا تهیه می کنید؟ چیزی به نام وجود ندارد: "

your water provider?" Supply, where do I get my water? My supply of water is here. This

آب خود را از کجا تهیه می کنید؟" تامین، آب خود را از کجا تهیه کنم؟ منبع آب من اینجاست. این

is my supply of water. I can actually have a supply. "Provider" is only a verb. -

منبع آب من است. من در واقع می توانم یک منبع داشته باشم. "ارائه دهنده" فقط یک فعل است. -

"Oh my god, didn't know that." Yeah. So when we come down here... We going to come down...

"اوه خدای من، این را نمی دانستم." آره پس وقتی اینجا پایین می آییم... می خواهیم پایین بیاییم...

Oh, before I move down there: a "donor". "Donate" means to give, and usually when you donate,

اوه، قبل از اینکه به آنجا بروم: یک "اهداکننده". « انفاق» به معنای بخشیدن است و معمولاً وقتی اهدا می کنید،

you give for free. Trust me, in Canada we have cable providers and cable suppliers - it

مجانی می دهید. به من اعتماد کنید، در کانادا ما ارائه دهندگان کابل و تامین کنندگان کابل داریم -

ain't free. Because when you donate something, you give it, it has value, and you give it

رایگان نیست. زیرا وقتی چیزی را اهدا می کنید، آن را می دهید، ارزش دارد و آن

for free. We donate blood. You give your blood for free. I'm waiting for free internet. Mm-hmm.

را مجانی می دهید. خون اهدا می کنیم. شما خون خود را مجانی می دهید. منتظر اینترنت رایگان هستم. مممم

Not going to happen. All right? So these guys can charge money. A donor usually doesn't;

قرار نیست اتفاق بیفتد. خیلی خوب؟ بنابراین این افراد می توانند پول بگیرند. اهداکننده معمولا این کار را نمی کند.

they give whatever they have for free. And a lender just gives. Okay? They can also charge

هر چه دارند مجانی می دهند. و وام دهنده فقط می دهد. باشه؟ آنها همچنین می توانند

money, because that's what banks are, they're lenders. All right? So, we've done these four

پول دریافت کنند، زیرا بانک ها همین هستند، آنها وام دهنده هستند. خیلی خوب؟ بنابراین، ما این چهار مورد را

for what are nouns and what names you can call someone.

برای اینکه چه اسم هایی هستند و با چه نام هایی می توانید کسی را صدا کنید انجام داده ایم.

Let's look at the verb. You'll notice a lot of the verbs are the same as the nouns, and

بیایید به فعل نگاه کنیم. متوجه خواهید شد که بسیاری از افعال با اسم ها

I said we'd come back to them for that reason. "Lend" means to give, I'm going to lend it

یکی هستند و من گفتم به همین دلیل به آنها برمی گردیم. «قرض دادن» یعنی دادن، به تو قرض می

to you, and I am the "lender". I'm giving to someone. "Supplier", remember I told you

دهم و من «قرض دهنده» هستم. من به کسی می دهم . «تامین کننده»، یادتان هست به شما گفتم

"supply" and "provider" is similar, but not the same? Well, "supply", as a verb, right?

«عرضه» و «ارائه‌دهنده» شبیه است، اما یکسان نیست؟ خوب، "تامین"، به عنوان یک فعل، درست است؟

You can have... This can also be a noun, as well as a verb, while "provide" is only a

شما می توانید داشته باشید ... این نیز می تواند یک اسم باشد و همچنین یک فعل، در حالی که "ارائه" فقط یک

verb. Something to keep in mind when you're saying: "What's the difference?" Because you

فعل است. زمانی که می گویید: "تفاوت چیست؟" زیرا می

can have a supply of something. Right? Water, a supply of money, a supply of oxygen. You

توانید چیزی را عرضه کنید. درست؟ آب، یک منبع پول، یک منبع اکسیژن. شما

need to breathe, you need some oxygen. Right? But there's no verb... There's no nouns for

باید نفس بکشید، به مقداری اکسیژن نیاز دارید. درست؟ اما هیچ فعل وجود ندارد... هیچ اسمی برای آن وجود ندارد

that, for "provide". So that's one of the difference is actually a physical thing you

، برای "ارائه". بنابراین این یکی از تفاوت‌ها در واقع یک چیز فیزیکی است که

can have. All right?

می‌توانید داشته باشید. خیلی خوب؟

"Assign" means to give. "Sign". Well, a sign like this, a number represents. When you assign,

«تخصیص» به معنای بخشیدن است. "امضا کردن". خوب، یک علامت مانند این، یک عدد نشان دهنده است. وقتی تخصیص می‌دهید

you give something, it's usually a key or a number, like: "I'm going to assign..." I'm

، چیزی را می‌دهید، معمولاً یک کلید یا یک عدد است، مانند: «من می‌خواهم تعیین کنم...» من

talking so fast. Let me slow down. "I will assign you a number. You are number two."

خیلی سریع صحبت می‌کنم. بگذار سرعتم را کم کنم. "من به شما یک شماره اختصاص می دهم. شما شماره دو هستید."

I'm giving you something. And you can think of "sign", it will help you remember. Right?

یه چیزی بهت میدم و می توانید به "نشانه" فکر کنید، این به شما کمک می کند تا به خاطر بسپارید. درست؟

It will help you remember. I will assign you, give to you. Okay? A key, a pen, a house,

این به شما کمک می کند تا به خاطر بسپارید. من شما را تعیین می کنم، به شما می دهم. باشه؟ یک کلید، یک خودکار، یک خانه،

you're giving... Given something. And this is a sign of something, maybe a sign for...

داری می دهی... با توجه به چیزی. و این نشانه چیزی است، شاید نشانه ای برای...

I don't know. Your position? Or I'll assign you a key. So you're given a key which represents

نمی دانم. جایگاه شما؟ یا یک کلید به شما اختصاص می دهم . بنابراین کلیدی به شما داده می شود که

the house. Okay? "Leave", well, when you leave... I know you're thinking like now: "Bye." Yeah,

نمایانگر خانه است. باشه؟ "برو" خب وقتی میری... میدونم مثل الان داری فکر میکنی: "خداحافظ." آره

but it's different. When we leave something, we leave something. The full thing is behind.

ولی فرق داره وقتی چیزی را ترک می کنیم، چیزی را ترک می کنیم. همه چیز پشت سر است.

Right? Remember we talked about estates? You die? Remember we said you die and you leave

درست؟ یادتان هست در مورد املاک صحبت کردیم؟ تو بمیری؟ یادت هست گفتیم میمیری و

stuff behind? So that's it, he left behind a house for his wife. What did he leave for

چیزها را جا میگذاری؟ پس تمام شد، خانه ای برای همسرش گذاشت. چه چیزی

the family? Right? And "behind" means behind you because you're not here anymore, but there

برای خانواده گذاشت؟ درست؟ و «پشت» یعنی پشت سرت چون دیگر اینجا نیستی، اما

is something that remains or stays there. Okay? So, "left behind", "leave behind". These

چیزی هست که آنجا می ماند یا می ماند. باشه؟ بنابراین، "پشت سر گذاشتن"، "رها کردن". اینها

are the verbs. What are you leaving for your family? What are you leaving for the class?

افعال هستند. چه چیزی برای خانواده خود می گذارید؟ چه چیزی برای کلاس می گذارید؟

If a teacher's not there, we say: -"What are you going to leave for the class to do?" -"I

اگر معلمی آنجا نباشد، می گوییم: -" می خواهی برای کلاس چه کار کنی؟" -«

will leave this behind", or: "I will leave this information/I will leave this work."

این را پشت سر می گذارم» یا: « این اطلاعات را می گذارم/این کار را می گذارم».

So I think this word is there, but we don't say it half the time. All right? So, we've

بنابراین من فکر می کنم این کلمه وجود دارد، اما ما آن را نیمی از زمان نمی گوییم. خیلی خوب؟ بنابراین، ما در

talked about "having", "giving". So you're so lucky you have stuff, and you're so...

مورد "داشتن"، "دادن" صحبت کرده ایم. بنابراین شما خیلی خوش شانس هستید که چیزهایی دارید، و شما خیلی ...

You have so much, you can give it.

شما خیلی چیزها دارید، می توانید آن را بدهید.

Well, who are you giving it to? Well, somebody has to "receive". And "receive" means to get.

خب به کی میدی؟ خوب، کسی باید "دریافت" کند. و «دریافت» به معنای به دست آوردن است.

Right? Let's take a look. When we have "receivers", you're a "borrower". That means you are asking

درست؟ بیا یک نگاهی بیندازیم. وقتی ما "گیرنده" داریم، شما "قرض گیرنده" هستید. یعنی شما

for something, I'm going to receive it, I will get it. Right? Another is a "renter".

چیزی می‌خواهید، من آن را دریافت می‌کنم، آن را می‌گیرم . درست؟ دیگری «اجاره‌گر» است.

Remember we talked about landlord and landlady? They have rooms, or houses, and you pay money?

یادتان هست در مورد صاحبخانه و صاحبخانه صحبت کردیم؟ آنها اتاق یا خانه دارند و شما پول می دهید؟

Well, you can be considered the "renter". The "renter" is a person who pays money to

خوب، شما را می توان "اجاره کننده" دانست. «اجاره‌گر» شخصی است که برای

have something for a small amount of time, and they must give it back or they must continue

داشتن چیزی برای مدت کمی پول می‌پردازد و باید آن را پس بدهد یا باید

to pay. Rent is usually every month; January, February, March. April, I will rent an apartment,

به پرداخت ادامه دهد. اجاره معمولا هر ماه است. ژانویه، فوریه، مارس. فروردین یک آپارتمان اجاره می

which means I will pay money every month to the landlord or the landlady. You could also

کنم یعنی هر ماه به صاحبخانه یا صاحبخانه پول می دهم. شما همچنین می توانید

rent a car, you can rent that for a day or two. Rent a movie for 12 hours or a week.

یک ماشین اجاره کنید، می توانید آن را برای یک یا دو روز اجاره کنید . اجاره یک فیلم برای 12 ساعت یا یک هفته.

And in this case, you're giving money to have something for a little while, and then you

و در این مورد، شما پول می دهید تا برای مدتی چیزی داشته باشید، و سپس

must give it back. Okay? That's "rent".

باید آن را پس دهید. باشه؟ این همان «اجاره» است.

Now, another thing is if we don't call you a "renter", we call you a "tenant". "Tenant"

حالا یک چیز دیگر این است که اگر شما را «اجاره» نمی گوییم، به شما می گوییم «مستاجر». «مستاجر

is when you stay in a home, a place, an apartment, a house. So, a renter can rent a bicycle,

» زمانی است که در خانه، مکان، آپارتمان ، خانه می مانی. بنابراین، یک اجاره کننده می تواند یک دوچرخه،

a car, a helicopter, a house. A tenant lives in a home, so think of a home or an apartment,

یک ماشین، یک هلیکوپتر، یک خانه اجاره کند. یک مستاجر در یک خانه زندگی می کند، بنابراین به یک خانه یا یک آپارتمان فکر کنید،

so that's different if you're a tenant. Okay?

بنابراین اگر شما مستاجر هستید، متفاوت است. باشه؟

"Lease". Okay? Now we're looking at the verbs, here. When you lease something... A lot of

"اجاره". باشه؟ اکنون ما در اینجا به افعال نگاه می کنیم. وقتی چیزی را اجاره می کنید... خیلی وقت

times people lease, it means they make payments, like rent, but what they want to do is maybe

ها مردم اجاره می دهند، به این معنی است که پرداخت هایی می کنند، مانند اجاره، اما کاری که می خواهند انجام دهند این است

to buy it later on or hold it for a long period of time. A lot of people who lease cars, they

که بعداً آن را بخرند یا آن را برای مدت طولانی نگه دارند . خیلی از افرادی که ماشین اجاره

will pay monthly for the car, and after four years, they'll say: "Now do you want to buy

می کنند، ماهیانه پول ماشین را می دهند و بعد از چهار سال می گویند: حالا می خواهی

the car?" When you rent, you can't do that. You must return it or continually pay. So,

ماشین را بخری؟ وقتی اجاره می کنید، نمی توانید این کار را انجام دهید. باید آن را برگردانید یا به طور مداوم پرداخت کنید. بنابراین،

leasing is one option when you're receiving, like I want to lease a car, which means I

لیزینگ یکی از گزینه‌های زمانی است که شما دریافت می‌کنید، مانند من می‌خواهم یک ماشین اجاره کنم، یعنی

will make payments every month for two years, and after two years, I might say: "Okay, now

هر ماه به مدت دو سال پرداخت می‌کنم، و بعد از دو سال، ممکن است بگویم: "بسیار خوب، حالا

I'm going to buy it." If you were renting it, you would never be able to buy it; you

می‌خواهم آن را بخر." اگر آن را اجاره می کردید، هرگز نمی توانستید آن را بخرید.

would have to keep paying. And that's the difference between "rent" and "lease". And

شما باید به پرداخت ادامه دهید و این تفاوت بین «اجاره» و «اجاره» است. و

"borrow", we've talked about, you receive, generally. "Can I borrow a pen?" Right? Good.

"قرض"، ما در مورد صحبت کردیم، شما دریافت می کنید، به طور کلی. "آیا می توانم یک خودکار قرض بگیرم؟" درست؟ خوب

Now, if we have the basics down, which I think we do, we're going to go on our next little

حالا، اگر اصول اولیه را داشته باشیم، که فکر می‌کنم داریم، به گردش کوچک بعدی

outing. What are we going to do? Well, we might as well learn how to use it. Like I

خود می‌رویم. چه کاری میخواهیم انجام دهیم؟ خوب، ما نیز ممکن است یاد بگیریم که چگونه از آن استفاده کنیم. همانطور که

say, vocabulary, if you don't know how to use it, there's no point to it. So let's come

گفتم، واژگان، اگر نمی دانید چگونه از آن استفاده کنید، هیچ فایده ای ندارد. پس بیایید

back, and we're going to look at some common expressions that we use

برگردیم و به برخی از عبارات رایجی که

for borrowing and lending. Ready?

برای وام گرفتن و وام استفاده می کنیم نگاهی می اندازیم. آماده؟

[Snaps] And we're back. Sorry, Elvis, who is possessed. Remember we did "possession"

[عکس می گیرد] و ما برگشتیم. متاسفم، الویس، که تسخیر شده است. یادتان هست که قبلاً «تصرف» می کردیم

before? Possessed by the spirit of Elvis. All right, so: "Can you lend a hand?" We talked

؟ تسخیر روح الویس. بسیار خوب، پس: "آیا می توانید یک دست بدهید؟" ما

about "lend" means to give. Well, a hand is a good thing. Right? So when I lend a hand,

در مورد "قرض دادن" به معنای دادن صحبت کردیم. خوب، دست چیز خوبی است. درست؟ بنابراین وقتی دستی دراز می کنم، به

it means I will give you some help. Right? Give you a hand. "Can you lend a hand?"

این معنی است که به شما کمک خواهم کرد. درست؟ کمکت کنم. "آیا می توانید یک دست دراز کنید؟"

"Something lends itself." We use this to say something can be used for... It's pretty good

"چیزی به خودی خود کمک می کند." ما از این استفاده می کنیم تا بگوییم چیزی می تواند برای آن استفاده شود...

when you use it. A great example is this: There are many books that lend themselves

وقتی از آن استفاده می کنید بسیار خوب است. یک مثال عالی این است: کتاب های زیادی وجود دارند که خود

to becoming great movies, which means it has a particular use; we can use the book to make

را به فیلم های عالی تبدیل می کنند، به این معنی که کاربرد خاصی دارد. ما می‌توانیم از کتاب برای ساختن

a movie, or a comic book, if you've seen Batman, the Justice Lady, Avengers, they are lending

یک فیلم یا یک کتاب کمیک استفاده کنیم، اگر بتمن ، بانوی عدالت، انتقام‌جویان را دیده‌اید، آن‌ها

themselves to being movies; they are good for that use. Right? So it's not just the

خودشان را به فیلم بودن وام می‌دهند. آنها برای این استفاده خوب هستند. درست؟ بنابراین فقط

book, we can use it for something else, and it will be good for that thing we use it for.

کتاب نیست، ما می‌توانیم از آن برای چیز دیگری استفاده کنیم، و برای چیزی که از آن استفاده می‌کنیم خوب خواهد بود.

Yeah? You like that? Yeah. So, this will lend itself to helping you. This lesson will, actually.

آره؟ شما آن را دوست دارید؟ آره بنابراین، این خود به شما کمک خواهد کرد. این درس، در واقع.

How about this one? "Lend an ear"? Well, I don't mean cut the ear off, go: "Okay, give

این یکی چی؟ "گوش قرض بده"؟ خب، منظورم این نیست که گوش را قطع کن، برو: "باشه

it back in two weeks." No. What I mean is this: When you lend an ear, it means to listen

، دو هفته دیگر پس بده." نه. منظور من این است: وقتی گوش می دهید، به این معنی است که با

carefully and in a friendly way, especially when somebody has a problem. If I say: "Look,

دقت و دوستانه گوش کنید، به خصوص وقتی کسی مشکلی دارد. اگر بگویم: "ببین،

I've got this problem. I don't know what to do about going to Italy or Israel. They both

من این مشکل را دارم. نمی دانم در مورد رفتن به ایتالیا یا اسرائیل چه کنم. هر

start with 'I'. I'm confused, and they've got l's in them, like you know, like uhh,

دو با "من" شروع می کنند. مثل اینکه میدونی، آهان،

what do I do?" Then you go: "Lend me an ear?" And I go: "Sure." I'll sit down, take my water,

چیکار کنم؟" سپس می روی: "به من یک گوش قرض بده؟" و من می گویم: "حتما." میشینم آبمو میگیرم

and go: "Mm. Mm. Yes. Mm-hmm. Yeah, mm-hmm, yeah, and there is that", and I will listen

و میرم: "

carefully, especially because it's a big problem. Travelling. Love it, should do it. Okay? So

مم.مم.آره.ممم . مسافرت کردن آن را دوست داشته باشید، باید آن را انجام دهید. باشه؟ بنابراین

when you lend someone an ear, it means to listen carefully and in a friendly way to

وقتی به کسی گوش می‌دهید، به این معنی است که با دقت و دوستانه به حرف‌های او گوش دهید

what they have to say so they can have an ear or something to bounce off of, someone

تا بتواند گوش یا چیزی برای شنیدن داشته باشد، کسی

to listen so they can express themselves and maybe hear themselves a bit better. "Lend

که گوش کند تا بتواند حرف‌هایش را بیان کند و شاید حرف‌هایش را بشنود. یکذره بهتر. "

me an ear", okay?

یک گوش به من قرض بده"، باشه؟

"Borrow trouble". Borrow trouble, what the hell does that mean? When you borrow trouble,

"مشکل قرض گرفتن". مشکل قرض کن، لعنتی یعنی چی؟ وقتی دردسر قرض

it means you do something and you make trouble for yourself. You don't have to do something,

می گیری یعنی کاری می کنی و برای خودت دردسر درست می کنی . شما مجبور نیستید کاری را انجام دهید،

but when you do it, it's going to bring you trouble. For instance, if you see a pretty

اما زمانی که آن را انجام می دهید، برای شما دردسر ایجاد می کند. به عنوان مثال، اگر

girl at a bar, sitting there with her boyfriend who is two metres tall and 100 kilograms,

دختری زیبا را در یک بار ببینید که با دوست پسرش که دو متر قد و 100 کیلوگرم دارد

and is an MMA super weight fighter, and you have a couple drinks, and you think: "Maybe

و یک مبارز وزن فوق العاده MMA است، نشسته است، و شما چند نوشیدنی می نوشید، و فکر می کنید: "شاید

I should tell that girl she's pretty", and she's dating a stupid guy, you're just borrowing

من باید به اون دختر بگو خوشگله" و داره با یه پسر احمق قرار می گیره، دوست من فقط

trouble, my friend. Why are you doing this? It's going to bring you trouble. Don't borrow

دردسر می گیری. چرا اینجوری میکنی؟ برای شما دردسر ایجاد می کند. مشکل قرض نگیرید

trouble, which means bring trouble to yourself by the actions of something you do. Not smart.

، به این معنی که با اعمال کاری که انجام می دهید برای خود مشکل ایجاد کنید. غیر هوشمند.

"Beg, borrow" steal", a lot of movies, especially when it has to do with money or something,

"التماس کن، قرض کن" دزدی"، بسیاری از فیلم‌ها، مخصوصاً وقتی به پول یا چیز دیگری مربوط می‌شود

the guy will say: "I don't care if you have to beg, borrow, and steal it - just get it done!"

، آن مرد می‌گوید: "برای من مهم نیست که مجبور به گدایی، قرض گرفتن و دزدی باشی - فقط آن را بگیر. انجام شد!

What they mean: Do whatever you can to get something done. "Begging" is like:

" منظور آنها: هر کاری می توانید انجام دهید تا کاری انجام شود. "التماس" مانند:

"Please, please, please, please, please.", "Borrowing" is like: "I'll give it back later,

"لطفا، لطفا، لطفا، لطفا، لطفا."، "قرض گرفتن" مانند: "بعدا آن را پس می دهم،"

I promise", and "steal", you know, just kind of, it's gone, I got it. It's mine. All right?

قول می‌دهم" و "دزدی"، می‌دانی، یک جورهایی ، از بین رفت، آن را گرفتم. مال من است.

So if someone says to you: "I don't care if you have to beg, borrow, or steal, get that

خیلی خب؟ پس اگر کسی به تو گفت: "برام مهم نیست که مجبوری التماس کنی، قرض کن، یا دزدی کن، آن

assignment done", it means whatever you can do, do it.

تکلیف را انجام بده" یعنی هر کاری که می توانی انجام بده، انجامش بده.

"To live on borrowed time", okay. No way to say this, but imagine someone is supposed

"برای زندگی با زمان قرض گرفته شده"، خوب. این را نمی توان گفت، اما تصور کنید یک نفر قرار

to live for five years. They say: "You have five years, then you will die." Okay? The

است پنج سال زندگی کند. آنها می گویند: پنج سال مهلت داری، بعد میمیری.» باشه؟ آن

person gets worried, he goes: "Okay, I might as well enjoy myself." Maybe they start working

شخص نگران می شود، می گوید: «باشه، شاید از خودم لذت ببرم.» شاید شروع به ورزش

out, they go out with their friends, they start taking selfies. You know, all that fun

کنند، با دوستانشان بیرون بروند، شروع به سلفی گرفتن کنند. می‌دانی، همه چیزهای سرگرم‌کننده

stuff. And then five years comes, and they're still alive. They wake up, they go: "This

، و سپس پنج سال می‌رسد، و آنها هنوز زنده هستند. بیدار می شوند، می روند: "

is five years and one day. Woo-hoo." So they're happy, okay? They start partying, they have

این پنج سال و یک روز است. وو هو." پس آنها خوشحال هستند، باشه؟ آنها شروع به مهمانی می کنند،

more fun, and they keep doing this. You might say you're living on borrowed time because

بیشتر سرگرم می شوند و به این کار ادامه می دهند. ممکن است بگویید که با زمان قرضی زندگی می کنید

you were supposed to die in five years, or you were supposed to end at five years, but

زیرا قرار بود پنج سال دیگر بمیرید، یا قرار بود در پنج سالگی تمام شوید،

you're continuing to live. That's borrowed time, my friend. Be happy. Now, that could

اما به زندگی خود ادامه می دهید. این زمان قرضی است ، دوست من. خوشحال باش. حالا، این

be not just about life, you live longer than you were expected. That could be like your

فقط می تواند مربوط به زندگی نباشد، شما بیشتر از آنچه انتظار می رفت زندگی می کنید. این می تواند مانند دوربین شما باشد

camera, the power is supposed to be dead, you took 50 pictures, but magically, you're

، قرار است قدرت تمام شده باشد، شما 50 عکس گرفتید، اما به طرز جادویی،

taking 51, 52, you're like: "Wow! It's on borrowed time." Meaning: This thing should

شما 51، 52 را می گیرید، مانند: "وای! این در زمان قرضی است." معنی: این چیز باید

end at any time, and you're getting lucky. All right? We usually use it for life, for

در هر زمان به پایان برسد، و شما خوش شانس هستید. خیلی خوب؟ ما معمولاً برای زندگی از آن استفاده می کنیم، برای

people, if you live longer, you have a disease, you don't die, you're old, you keep living.

مردم، اگر عمر طولانی تری داشته باشی، بیماری داری، نمیری، پیر شده ای، به زندگی ادامه می دهی.

Just die already. All right? You're living on borrowed time. Or relationships.

فقط همین الان بمیر خیلی خوب؟ شما با زمان قرضی زندگی می کنید. یا روابط.

If two people are always fighting, always fighting,

اگر دو نفر همیشه با هم دعوا می‌کنند، همیشه دعوا می‌کنند،

and you're like: "Man, they should have broken up five years ago",

و شما می‌گویید: «ای مرد، باید پنج سال پیش

but they're still together, you say: "That relationship is living on borrowed time."

از هم جدا می‌شدند»، اما هنوز با هم هستند، می‌گویید: «این رابطه در زمان قرضی زندگی می‌کند».

It should have been done, and for some reason, it just won't die. Which reminds me

باید انجام می شد و بنا به دلایلی نمی میرد. که مرا به یاد

of a joke, but another time.

یک شوخی می اندازد، اما زمانی دیگر.

So, let's do a quick quiz. All right? We will talk about "lend" and "borrow" which was the

بنابراین، بیایید یک مسابقه سریع انجام دهیم. خیلی خوب؟ در مورد «قرض دادن» و «قرض دادن» که

primary reason for this lesson. And remember: "lend" is when you give something, "borrow"

دلیل اصلی این درس بود صحبت خواهیم کرد. و به یاد داشته باشید: "قرض دادن" زمانی است که چیزی را می دهید، "قرض

is when you receive it. But let's do a quick quiz to see if you can remember some of these

" زمانی است که آن را دریافت می کنید. اما بیایید یک مسابقه سریع انجام دهیم تا ببینیم آیا می توانید برخی از این

popular phrases, or the words themselves, what they mean. I've got three questions,

عبارات محبوب یا خود کلمات را به خاطر بیاورید. من سه سوال دارم،

let's check you out. All right.

بیایید شما را بررسی کنیم. خیلی خوب.

"Their marriage should have died years ago. Now it's living on _______."

"ازدواج آنها باید سال ها پیش مرده بود. اکنون در تاریخ _______ زندگی می کند."

What would you put in there? "Beg, borrow, steal"? "Lending an ear"? "Lending a hand"?

چه چیزی را در آنجا قرار می دهید؟ "گدایی، قرض گرفتن، دزدی"؟ "گوش قرض دادن"؟ "دست قرض دادن"؟

Or would you say...?

یا می گویید...؟

Correct, it's living on borrowed time. They should have been divorced

درست است، زندگی در زمان قرضی است. آنها باید چهار سال پیش طلاق می گرفتند

four years ago, they're still together. I don't know how come it's living. Should be dead.

، آنها هنوز با هم هستند. من نمی دانم چگونه زندگی می کند. باید مرده باشه

How about this one? "Hi, can you _______ a pen?"

این یکی چی؟ "سلام، آیا می توانید _______ یک خودکار داشته باشید؟"

Now, would you say: "Lend me a pen" or "borrow me a pen"? Think about it carefully.

حالا می‌گویید: «قلم به من قرض بده» یا «قلم به من قرض بده»؟ با دقت در مورد آن فکر کنید.

I know some of you said: "Hi, can you borrow me a pen?" Why? Because I have students who say

می دانم که برخی از شما گفتید: "سلام، می توانید یک خودکار از من قرض بگیرید؟" چرا؟ چون شاگردانی دارم که مدام این حرف را می

that all the time, and that's wrong. Okay? All of you, it's wrong. Remember:

زنند و این اشتباه است. باشه؟ همه شما، اشتباه است. به یاد داشته باشید:

"Hi, can you lend me a pen?" Right? Can you lend me a pen? Because you're going to give it to me.

"سلام، می توانید یک خودکار به من قرض دهید؟" درست؟ آیا می توانید یک خودکار به من قرض دهید؟ چون قراره به من بدی

Right? I am receiving, but you have the power and you're giving it to me.

درست؟ من دریافت می کنم، اما تو قدرت داری و به من می دهی.

"Can you lend me a pen?"

"میشه یه خودکار به من قرض بدی؟"

And finally, finally, finally, finally,

و در نهایت، در نهایت، در نهایت، در نهایت،

you can help me with this one. Hint, hint, hint, hint. All right?

شما می توانید در این مورد به من کمک کنید. اشاره، اشاره، اشاره، اشاره. خیلی خوب؟

"Hi, can you _______. I need some help moving this big chair."

"سلام، می توانید _______. من به کمک نیاز دارم تا این صندلی بزرگ را جابجا کنم."

Can you...? [Yawns]. I don't know, that's

میتوانی...؟ [خمیازه]. نمی دونم

so difficult.

خیلی سخته

Did you say: "Can you lend me a hand"? [Laughs] See, I love you because

گفتی: «می‌توانی به من دست بدهی»؟ [می خندد] ببین من تو را دوست دارم

you are smart. Not just good looking. I know, your momma tells you this, but I'm going to

چون باهوشی. نه فقط ظاهر خوب می دانم ، مامانت این را به تو می گوید، اما من به

tell you you're not just good looking, you are smart, too. "Can you lend me a hand?"

تو می گویم که نه تنها خوش قیافه، بلکه باهوش هم هستی. "می تونی یه دست به من دراز کنی؟"

because it's a really big chair. I'm going to need extra hands to help me. Yeah? Cool.

چون یک صندلی واقعا بزرگ است. من برای کمک به من به دست های اضافی نیاز دارم. آره؟ سرد.

So, look, you helped me, you gave me a hand. I would like to say thank you once again,

پس ببین، تو به من کمک کردی، به من دست دادی. می خواهم یک بار دیگر از شما تشکر کنم،

because I love it when you help us out. Thanks. We love it here at engVid when you visit,

زیرا خوشحال می شوم که به ما کمک کنید. با تشکر. ما اینجا در engVid را دوست داریم زمانی که شما بازدید می کنید،

but I need you to come back and see us again, because this is a puny test. Hulk wants bigger

اما من به شما نیاز دارم که برگردید و دوباره ما را ببینید، زیرا این یک آزمون ضعیف است. هالک آزمایش بزرگتری می خواهد

test. Okay? You got about 10 more questions or more at the website, and there are other

. باشه؟ شما حدود 10 سوال دیگر یا بیشتر در وب سایت دارید و ویدیوهای دیگری نیز وجود دارد

videos. What website, may you ask? Okay, I'll tell you. It is

. چه وب سایتی، ممکن است بپرسید؟ باشه بهت میگم این

www.eng as in English, vid as in video.com.

www.eng به انگلیسی، vid مانند در video.com است.

(www.engvid.com). Go visit, see myself, the other teachers, take the test, and see how you do.

(www.engvid.com). برو سر بزن، خودم، معلم های دیگر را ببین، در آزمون شرکت کن، ببین چطور کار می کنی.

And if you have a problem, come back, I'll lend you a hand, and you know,

و اگر مشکلی داشتی، برگرد، من به تو دستی قرض می دهم، و می دانی،

we'll get it sorted. Cool? Anyway, you have a good one. I'll see you in a bit.

ما آن را مرتب می کنیم. سرد؟ به هر حال شما یکی خوب دارید. یه کم میبینمت

Popular expressions, "Lend a hand".

عبارات رایج "دست دراز کن".

Chow.

چو.