LISTEN & UNDERSTAND: How to improve your listening comprehension in English

Listen, man. I cannot comprehend what you're saying. Hi. James from engVid. He

گوش کن مرد نمیتونم بفهمم چی میگی سلام. جیمز از engVid. او

wants me to listen. Comprehend. "Comprehension". What is that? Well, a

از من می خواهد که گوش کنم. درک کنید. "درک مطلب". اون چیه؟ خب،

lot of lessons... and before I get started, I want to say something. This

درس های زیادی... و قبل از شروع، می خواهم چیزی بگویم. این

listening... this lesson is about listening comprehension. I want to work

گوش دادن ... این درس در مورد درک شنیداری است. من می خواهم

on it from a beginner standpoint, to intermediate and advanced. So, yes, I'm

از دیدگاه مبتدی تا متوسط ​​و پیشرفته روی آن کار کنم. بنابراین، بله،

speaking slowly right now; but if you're intermediate and advanced, don't click

در حال حاضر آهسته صحبت می کنم. اما اگر سطح متوسط ​​و پیشرفته هستید، هنوز کلیک نکنید

away yet. Once I finish doing the lesson here; and in fact, part of this lesson

. وقتی درس را در اینجا تمام کردم؛ و در واقع، بخشی از این

is for you — then we're going to speed up and we'll do the second part, which

درس برای شما است - سپس ما سرعت می‌گیریم و قسمت دوم را انجام می‌دهیم، که

will greatly benefit you in my... my belief. So, I put here: "Beginner". This

به اعتقاد من به نفع شما خواهد بود . بنابراین، من در اینجا قرار داده ام: "مبتدی".

is a beginner lesson at the beginning for this first part of the lesson; but

این یک درس مبتدی در ابتدای این بخش اول درس است. اما

note: If you're advanced or intermediate, this can help. So, if

توجه داشته باشید: اگر پیشرفته یا متوسط ​​هستید، این می تواند کمک کند. بنابراین،

you're struggling, or you're advanced and intermediate, and you still don't...

اگر در حال مبارزه هستید، یا پیشرفته و متوسط ​​هستید، و هنوز هم

you're still not able to comprehend or take in information — the input — when

نمی‌توانید... هنوز نمی‌توانید اطلاعات - ورودی - را هنگامی که

people are speaking, pay attention. All right. So, E's telling me: "Listen,

مردم صحبت می‌کنند درک یا دریافت کنید، توجه کنید. خیلی خوب. بنابراین، E به من می گوید: "گوش کن،

man", because he knows that listening is only half of it. You can listen, but do

مرد"، زیرا او می داند که گوش دادن تنها نیمی از آن است. شما می توانید گوش دهید، اما آیا

you hear? My job today is to help you with that. Why is it important?

می شنوید؟ امروز وظیفه من کمک به شما در این زمینه است. چرا مهم است؟

Obviously, because you want to hear what people are saying. But the other thing

بدیهی است، زیرا شما می خواهید بشنوید که مردم چه می گویند. اما نکته دیگر این

is: Our listening — our input skills — help to... us to produce sound for

است: شنیدن - مهارت های ورودی ما - به ما کمک می کند تا صدایی برای

speaking. And the more input you can get in that's comprehensible — that you

صحبت کردن تولید کنیم. و هر چه بتوانید ورودی بیشتری دریافت کنید که قابل درک باشد – که

understand — the better you will be able to speak later on; output, express

درک می کنید – بعداً بهتر می توانید صحبت کنید. خروجی،

yourself. So, a vital lesson. Okay? So, first, I'm going to say right off the

خود را بیان کنید. بنابراین، یک درس حیاتی. باشه؟ بنابراین ، ابتدا می‌خواهم بگویم

bat: You need at least 250 hours to 300 hours of study, four or five hours a day

: شما به حداقل 250 ساعت تا 300 ساعت مطالعه، چهار یا پنج ساعت در روز به

for 15 weeks before you have enough input in your brain to really start to

مدت 15 هفته نیاز دارید، قبل از اینکه ورودی کافی در مغز خود داشته باشید تا واقعاً شروع به

push a lot of the things I'm going to suggest. So, just because you do this

فشار دادن کنید. بسیاری از چیزهایی که قرار است پیشنهاد کنم بنابراین، فقط به این دلیل که این کار را

for two days, I'm not saying you will all of a sudden understand all of the

برای دو روز انجام می‌دهید، نمی‌گویم که ناگهان همه

English people. First of all, there are different dialects from different areas,

انگلیسی‌ها را درک خواهید کرد. اول از همه، گویش های مختلف از مناطق مختلف وجود دارد،

so that's not going to work. Scottish does not sound the same as Australian,

بنابراین این کار نمی کند. زبان اسکاتلندی با زبان استرالیایی

or as American English. Heck, not even the same as some Canadian English. Okay?

یا انگلیسی آمریکایی یکی نیست. هک، حتی مشابه برخی از انگلیسی های کانادایی نیست. باشه؟

So, we know this is going to take time; about 15 weeks, but try and follow these

بنابراین، ما می دانیم که این زمان می برد. حدود 15 هفته، اما سعی کنید و این روش ها را دنبال کنید

procedures. And you might find that you jump from beginner to intermediate and

. و ممکن است متوجه شوید که از مبتدی به سطح متوسط ​​و

advanced in a lot faster fashion.

با سرعت بسیار بیشتری پیشرفت کرده اید.

So, the first thing I'm going to see, if you're a beginner — and that means you

بنابراین، اولین چیزی که می‌خواهم ببینم، اگر مبتدی هستید - و این بدان معناست که شما

don't understand; you're about ten to twenty, to maybe 30% of what you hear

نمی‌فهمید. شما حدود ده تا بیست ساله هستید ، شاید 30 درصد از آنچه می

you understand. For me, that's a beginner. You're the first 30%. Okay?

شنوید متوجه می شوید. برای من، این یک مبتدی است. شما 30 درصد اول هستید. باشه؟

And that's why I'm speaking so slowly. Surprise, for most of my students. Okay?

و به همین دلیل است که اینقدر آهسته صحبت می کنم. تعجب، برای اکثر دانش آموزان من. باشه؟

You need to get materials that you can understand 90% of. You're like:

شما باید مطالبی را تهیه کنید که بتوانید 90 درصد آن را درک کنید. شما مانند:

"That's... that's like, what?" I'm like: "Yeah, that makes it difficult." Sorry,

"این ... آن مانند، چه؟" من می گویم: "آره، این کار را دشوار می کند." متاسفم

that's just the way it's gonna be. Children's programs, like "Sesame

، همینطوری می شود. برنامه های کودک، مانند «

Street" in Spanish, or... sorry. It would be in English, because they speak

خیابان کنجد» به زبان اسپانیایی، یا... ببخشید. این می تواند به زبان انگلیسی باشد، زیرا آنها

slowly and they have really good examples, so the context is there. And

آهسته صحبت می کنند و نمونه های واقعا خوبی دارند ، بنابراین زمینه وجود دارد. و

you're on the internet, so you can find materials, where there will be

شما در اینترنت هستید، بنابراین می توانید مطالبی را پیدا کنید، جایی که چیزی وجود دارد

something, like: "The boy eats the apple." And you know: "boy", you know:

، مانند: "پسر سیب را می خورد ." و می دانی: "پسر"، می دانی:

"apple", you know: "eat" — so, okay, I just don't know article "the". Okay? So,

"سیب"، می دانی: "بخور" - خوب، من فقط مقاله "the" را نمی دانم. باشه؟ بنابراین،

you want to look for stuff that you can get 90% that you can understand — it's

شما می خواهید به دنبال چیزهایی بگردید که بتوانید 90% آنها را درک کنید - همه

out there — you'll have to work; that's part of your job.

چیز وجود دارد - باید کار کنید. این بخشی از کار شماست

Next, slow it down. So, you're going to listen to this material. And I know on

بعد، سرعت آن را کاهش دهید. بنابراین، شما به این مطالب گوش خواهید داد. و من در YouTube می دانم

YouTube — and I have a video, so you can check it out — where I explain how you

- و یک ویدیو دارم، بنابراین شما می توانید آن را بررسی کنید - در آنجا توضیح می دهم که چگونه می

can use YouTube to slow down videos to make even me sound, you know... go

توانید از YouTube برای کاهش سرعت ویدیوها استفاده کنید تا حتی صدای من هم ایجاد شود، می دانید ...

slower; half speed to a quarter speed. Right? So, YouTube has that capability;

آهسته تر بروید. سرعت نیم تا یک چهارم درست؟ بنابراین، یوتیوب این قابلیت را دارد.

Netflix does — you can slow down videos. There are even apps you can use to slow

نتفلیکس این کار را انجام می دهد - می توانید سرعت ویدیوها را کاهش دهید. حتی برنامه هایی وجود دارد که می توانید از آنها برای کاهش سرعت استفاده

it down. And then once you slow it down, imitate the speaker. So, I want you to

کنید. و بعد از اینکه سرعت آن را کم کردید، از گوینده تقلید کنید. بنابراین، من از شما می خواهم که از

copy me. I want you to copy me. Just like that. Imitate what they say. This

من کپی کنید. ازت میخوام کپی کنی همینطور. از آنچه می گویند تقلید کنید.

is going to get your body involved. There are three types of learning,

این کار بدن شما را درگیر می کند. اساساً سه نوع یادگیری وجود دارد

basically. There are more than three types, but the basic three teachers are

. بیش از سه نوع وجود دارد، اما سه معلم اصلی که

usually taught are: kinesthetic, which is body, how the body moves; audio,

معمولا آموزش داده می شود عبارتند از: حرکتی، که بدن است، چگونه بدن حرکت می کند. صوتی،

people are better at listening. I know, it sounds obvious. But if these people

مردم در گوش دادن بهتر هستند. می دانم، واضح به نظر می رسد. اما اگر این افراد

who are audio people don't hear things properly, they don't understand. You can

که افراد صوتی هستند، چیزها را به درستی نمی شنوند ، نمی فهمند. شما می

put it on paper as... it's not completely like that, but they have a

توانید آن را روی کاغذ بیاورید به عنوان ... کاملاً اینطور نیست، اما آنها برای

difficult time learning. Kinesthetic people, if you let them do it, do

یادگیری مشکل دارند. افراد جنبشی، اگر به آنها اجازه دهید این کار را انجام دهند، کاری انجام دهند

something, write out the vocabulary — they'll understand faster than if you

، واژگان را بنویسند - آنها سریعتر از

explain or show a picture. Audio people need to hear it, so you can put it on

توضیح یا نشان دادن یک عکس، متوجه خواهند شد. افراد صوتی باید آن را بشنوند، بنابراین شما می توانید آن را

the paper, but they're like: "Say it to me" and visual people will look. Okay?

روی کاغذ بیاورید، اما آنها مانند: "به من بگو" و افراد بصری نگاه می کنند. باشه؟

So, what I'm trying to do here is to increase your comprehension; that it's

بنابراین، آنچه من در اینجا سعی می کنم انجام دهم این است که درک شما را افزایش دهم. که

not just an audio facility. It's not just audio. When I'm speaking, even, I'm

این فقط یک وسیله صوتی نیست. این فقط صوتی نیست. وقتی من صحبت می کنم، حتی،

moving my hands and you're watching that; you're watching my movements,

دستانم را تکان می دهم و شما به آن نگاه می کنید. شما حرکات من را تماشا می کنید،

you're listening to me. And you... sometimes you're moving your body with

به من گوش می دهید. و تو... گاهی بدنت را با من حرکت می‌دهی

me, or you're watching my body, seeing me and hearing me — all of these senses

، یا بدن من را تماشا می‌کنی، مرا می‌بینی و می‌شنوی - همه این حواس

improve our comprehension. Okay? So, you want to imitate the speaker, because

درک ما را بهبود می‌بخشد. باشه؟ بنابراین، شما می‌خواهید از گوینده تقلید کنید، زیرا

even in different cultures, they move their hands differently — this will help

حتی در فرهنگ‌های مختلف، آن‌ها دست‌های خود را متفاوت حرکت می‌دهند - این به شما کمک می‌کند

you get more into the language, because language isn't just something that comes

بیشتر با زبان آشنا شوید، زیرا زبان فقط چیزی نیست که

out of our mouth. And even so, we have to move our mouth, which is physical.

از دهان ما بیرون می‌آید. و حتی در این صورت، ما باید دهان خود را که فیزیکی است حرکت دهیم.

You hear it, and we move our bodies with it. All right?

شما آن را می شنوید و ما بدن خود را با آن حرکت می دهیم . خیلی خوب؟

Next, listen and read at the same time. Whoa, we're getting complicated. I've

بعد، همزمان گوش کنید و بخوانید. اوه، ما داریم پیچیده می شویم.

got you slowing it down, copying them, and reading. But I want you to read

از شما خواسته ام که سرعت آن را کم کنید، آنها را کپی کنید و بخوانید. اما می خواهم

first with your own language subtitles. So, if you're watching "Friends", for

اول با زیرنویس زبان خودتان بخوانید. بنابراین، اگر «دوستان» را تماشا

example, if it's, you know... something you can do — put it in Turkish, put it

می‌کنید، مثلاً، می‌دانید... کاری که می‌توانید انجام دهید - آن را به ترکی،

in Spanish, put it in Russian, put it in German. Yeah, put it in your language

اسپانیایی، روسی، آلمانی بگذارید. بله، آن را به زبان خود قرار دهید

and watch it. This is what we call: "prepping your brain". It's like when

و تماشا کنید. این همان چیزی است که ما به آن می گوییم: "آماده کردن مغز". مثل وقتی

you're going to make food at home, and you cut the onions first and the

که میخوای تو خونه غذا درست کنی و اول پیاز رو بریزی و

tomatoes, you cut the... you get the chicken ready. You get it ready before

گوجه فرنگی رو هم بریزی و مرغ رو آماده کنی. شما قبل از پختن آن را آماده

you cook it because it's very hard to cook and move everything at the same

می کنید زیرا پختن و جابجایی همه چیز به طور

time. So, how do we prep your brain? Because you're looking at the subtitles,

همزمان بسیار سخت است. بنابراین، چگونه مغز شما را آماده کنیم؟ از آنجایی که شما به زیرنویس‌ها

the... the TV program, or movie In English, and you're reading in your

، برنامه تلویزیونی یا فیلم به زبان انگلیسی نگاه می‌کنید، و به زبان خود مطالعه می‌کنید

language, you basically know what's going on, so your brain has less of a

، اساساً می‌دانید که چه اتفاقی می‌افتد ، بنابراین مغز شما کار کمتری

job about trying to understand what's going on. And then it can work on the

برای درک کردن دارد. چه خبر است و سپس می تواند روی

vocabulary and the grammar. And believe me, your brain is doing that, even

واژگان و گرامر کار کند. و باور کنید، مغز شما این کار را انجام می دهد، حتی

though you don't think it is. It's a marvelous machine; it keeps your heart

اگر فکر نمی کنید اینطور باشد. این یک ماشین شگفت انگیز است. این کار باعث می شود که قلب شما به حرکت

pumping, your lungs going, and you watching this video. It's going to help

درآید، ریه های شما به حرکت درآیند و شما در حال تماشای این ویدئو باشید. این

to do the translation, even though you're not actively doing it. Okay?

به انجام ترجمه کمک خواهد کرد، حتی اگر به طور فعال آن را انجام نمی دهید. باشه؟

Now, the second time you listen to this, now listen with English subtitles. Once

حالا بار دوم که این را گوش می دهید، حالا با زیرنویس انگلیسی گوش کنید. یک بار

again, I want you to read it, imitate them. So, now you're putting the

دیگر می خواهم آن را بخوانید، از آنها تقلید کنید. خب، حالا شما در حال قرار دادن

visual... Remember we talked about visual? The visual of what the word

تصویری هستید... یادتان هست در مورد بصری صحبت کردیم ؟ تصویری از

looks like with what it sounds like. Some of you read a lot. You'll go: "Oh,

ظاهر کلمه با آنچه که به نظر می رسد. برخی از شما زیاد می خوانید. شما می روید: "اوه،

those words I know already." And you do; you've just never heard them. Or vice

آن کلماتی که من قبلاً می دانم." و شما انجام می دهید؛ شما فقط آنها را نشنیده اید یا

versa, you know the words; when you see it, you'll go: "That's what it looks

برعکس، شما کلمات را می دانید. وقتی آن را دیدی، می‌روی: "این شکلی است

like?" And your brain is getting both auditory and visual. And remember: This

؟" و مغز شما هم شنوایی و هم بینایی دارد. و به یاد داشته باشید: این

lesson... this lesson isn't just listening; it's about comprehension. So,

درس... این درس فقط گوش دادن نیست. این در مورد درک است. بنابراین،

it's going deeper in your brain that that action, that word, that sound mean

در مغز شما عمیق‌تر می‌شود که آن عمل، آن کلمه، آن صدا به این معنی است

this. And you'll notice the way I'm trying to teach it to you because you're

. و متوجه خواهید شد که من سعی می‌کنم آن را به شما یاد بدهم، زیرا شما

not doing it once, but twice — your brain is going: "Okay. This is the

آن را یک بار انجام نمی‌دهید، بلکه دو بار - مغز شما در حال حرکت است: "خوب. این

concept. This is what I'm getting." We're breaking it for you; breaking it

مفهوم است. این چیزی است که من دریافت می‌کنم." ما آن را برای شما می شکنیم.

into pieces. Now, also, you can also read a summary. So, not only watch it

تکه تکه کردن آن در حال حاضر، همچنین، شما همچنین می توانید یک خلاصه را بخوانید. بنابراین، نه تنها آن را

with the different subtitles. Before you even get there, to prep your brain even

با زیرنویس‌های مختلف تماشا کنید. حتی قبل از اینکه به آنجا برسید، برای آماده کردن بیشتر مغزتان

more — Netflix does this — there are summaries on the... on... in Wikipedia,

- نتفلیکس این کار را انجام می‌دهد - خلاصه‌هایی در... در... در ویکی‌پدیا

there are summaries on... in Google. You want to watch an "Avengers" movie? You

، خلاصه‌هایی درباره... در گوگل وجود دارد. آیا می خواهید فیلم "انتقام جویان" را تماشا کنید؟ شما

put in: "Avengers movie", they'll put the IMBd. And they'll say: "This is what

وارد کنید: «فیلم Avengers»، آنها IMBd را قرار می دهند. و آنها می گویند: "این چیزی است

the movie is about. These are the characters. This is the plot." So,

که فیلم درباره آن است. اینها شخصیت ها هستند. این طرح داستان است." بنابراین،

you'll have an idea, even if you've never seen it: "This is what's supposed

شما یک ایده خواهید داشت، حتی اگر هرگز آن را ندیده باشید: "این چیزی است که قرار

to happen. These are the main characters." So, you'll have an idea;

است اتفاق بیفتد. اینها شخصیت های اصلی هستند." بنابراین، شما یک ایده خواهید داشت.

one less job for your brain to do. Because it has less jobs to do, it can

یک کار کمتر برای مغز شما انجام دهد. از آنجا که کارهای کمتری برای انجام دادن دارد،

actually focus on the movie or television program for you. All right?

در واقع می تواند بر روی فیلم یا برنامه تلویزیونی برای شما تمرکز کند. خیلی خوب؟

So, now, we've done all that, what are you going to do? Go out and watch ten

خب، حالا، ما همه این کارها را انجام دادیم، می‌خواهی چه کار کنی؟ بیرون بروید و ده

hours of "Avengers Marvel Cinematic Universe" or, you know... a "Star Trek"?

ساعت "Avengers Marvel Cinematic Universe" یا، می دانید ... "Star Trek" را تماشا کنید؟

Or you're gonna watch... I don't know. Anime. No. 20 to 30 minutes. They have

یا داری تماشا میکنی... نمیدانم. انیمه. شماره 20 تا 30 دقیقه. آنها

found that if you study for 20 to 30 minutes and stop, you have a greater

دریافته اند که اگر 20 تا 30 دقیقه مطالعه کنید و متوقف شوید،

ability to keep the information you've just learned. If you go beyond that,

توانایی بیشتری برای حفظ اطلاعاتی که به تازگی آموخته اید خواهید داشت. اگر فراتر از آن بروید

you're really kind of making your brain tired, and you're getting less and less

، واقعاً به نوعی مغزتان را خسته می‌کنید و

for the longer you spend. I know some of you have deadlines, and you have to do

برای مدت طولانی‌تری که صرف می‌کنید، کمتر و کمتر دریافت می‌کنید. من می دانم که برخی از شما ضرب الاجل هایی دارید و باید

something in a short period of time, but comprehension isn't something you get

کاری را در مدت زمان کوتاهی انجام دهید، اما درک مطلب چیزی نیست که

just today; you study for one week and get it. I already told you fifteen

فقط امروز به دست آورید. شما یک هفته مطالعه کنید و آن را دریافت کنید. من قبلا به شما گفتم پانزده

weeks. Fifteen weeks of study. Breaking it down, that's five hours a day, four

هفته. پانزده هفته مطالعه با تفکیک آن، پنج ساعت در روز، چهار

or five hours a day, over five days a week. You'll get there. You'll get there

یا پنج ساعت در روز، بیش از پنج روز در هفته است. شما به آنجا خواهید رسید. شما به آنجا خواهید رسید

and it will happen. When it does, it'll be like magic. But I'm going to say: You

و این اتفاق خواهد افتاد. وقتی این کار را کرد، مانند جادو خواهد بود. اما من می خواهم بگویم:

put in fifteen weeks and 300 hours — there was no magic; it was just work.

شما پانزده هفته و 300 ساعت وقت گذاشتید - هیچ جادویی وجود نداشت. فقط کار بود

So, in saying that, break your sessions into 20 or 30 minutes, then take a

بنابراین، با گفتن این جمله، جلسات خود را به 20 یا 30 دقیقه تقسیم کنید، سپس

break. Okay? Take a break. Breaks... Go for a walk; get out in nature. You need

استراحت کنید. باشه؟ استراحت کنید. می شکند... برو پیاده روی; بیرون رفتن در طبیعت شما باید

to move your body, let your brain actually relax. So, you know, a

بدن خود را حرکت دهید، اجازه دهید مغز شما واقعاً آرام شود. بنابراین، شما می دانید،

five-minute walk you; come back, you'll find that you're like: "Oh, I'm ready.

پنج دقیقه پیاده روی شما. برگرد، متوجه می‌شوی که اینطوری می‌شوی: "اوه، من آماده‌ام.

I'll do another session" and it'll, you know... it's better to do that than one

یک جلسه دیگر انجام می‌دهم" و می‌شود، می‌دانی... بهتر است این کار را انجام دهید تا یک

hour straight. You're going to get less out of it than if you do an hour and ten

ساعت متوالی. شما کمتر از یک ساعت و ده

minutes — 30 minutes listening, ten-minute walk, 30 minutes listening

دقیقه از آن بهره خواهید برد - 30 دقیقه گوش دادن، ده دقیقه پیاده روی، 30 دقیقه گوش دادن

again — you'll be fresh; you'll get more. Promise you, Okay?

دوباره - شما سرحال خواهید بود. شما بیشتر دریافت خواهید کرد . بهت قول میدم، باشه؟

And do the material at least twice a day. So, do the same thing — that video

و مواد را حداقل دو بار در روز انجام دهید. بنابراین، همین کار را انجام دهید - آن ویدیویی

you're watching. Maybe watch the clip for fifteen minutes with subtitles in

که در حال تماشای آن هستید. شاید این کلیپ را پانزده دقیقه با زیرنویس به

your language, then watch it fifteen... the same fifteen minutes again with

زبان خود تماشا کنید، سپس آن را پانزده دقیقه ببینید... دوباره همان پانزده دقیقه با

subtitles in English. Okay? And then that's half an hour. Maybe you wait

زیرنویس انگلیسی. باشه؟ و بعد از آن نیم ساعت است. شاید

later on in the day; you watch that same thing again. Do that. If you get 80%

بعداً در روز منتظر بمانید. شما دوباره همان چیزی را تماشا می کنید این کار را انجام دهید. اگر

comprehension the first time you do it — hey, you're free; go. But if you don't,

اولین باری که این کار را انجام می‌دهید 80% درک می‌کنید - سلام، شما آزادید. برو اما اگر این کار را نکردید،

do it at least twice a day, and try and get 80% by doing it twice. Because the

حداقل دو بار در روز این کار را انجام دهید و سعی کنید با دو بار انجام آن 80 درصد را به دست آورید. از آنجا که

first time you might just, what we call "skim" — you'll get the surface; maybe

ممکن است اولین بار چیزی که ما آن را "غذا" می نامیم - سطح را دریافت کنید.

get 60% of it. And then after the second time, you're like: "Oh, I understand

شاید 60 درصد آن را دریافت کنید. و بعد از بار دوم، شما مانند: "اوه، متوجه شدم

it", because not only do I understand the context because I've watched it

"، زیرا نه تنها زمینه را درک می کنم زیرا به اندازه کافی آن را تماشا کرده ام

enough; but now I picked up the words I didn't get — those grammar words, and

. اما اکنون کلماتی را که نفهمیدم انتخاب کردم - آن کلمات دستوری و

that vocabulary, and I'm putting it together in my brain and I can actually

آن واژگان، و دارم آنها را در مغزم کنار هم می گذارم و در واقع اکنون می توانم

now take out individual words. But more important, I understand the message of

تک تک کلمات را بیرون بیاورم. اما مهمتر از آن، من پیام

what's being told, even if I don't understand everything. So, I can learn

آنچه گفته می شود را می فهمم، حتی اگر همه چیز را درک نکنم. بنابراین، من می توانم انگلیسی یاد بگیرم

English, and maybe not understand everything you're saying to me, but I

، و شاید همه چیزهایی که به من می گویید را نفهمم، اما

can understand what you're saying to me. And that's cool, and that's power. So,

می توانم بفهمم که شما به من چه می گویید. و این عالی است، و این قدرت است. بنابراین

here's the cool thing about this: You should understand 90%. So, what I'm

، نکته جالب در این مورد این است: شما باید 90٪ را درک کنید. بنابراین، چیزی که من می

saying: As a beginner, we're only looking at adding an additional ten

گویم: به عنوان یک مبتدی، ما فقط به دنبال اضافه کردن ده درصد اضافی هستیم

percent. But that ten percent will add up quickly. And in a fifteen-week

. اما این ده درصد به سرعت جمع می شود. و در یک دوره پانزده هفته

period, you'll be surprised how far you can go. And if you want to see how far

ای، تعجب خواهید کرد که چقدر می توانید پیش بروید. و اگر می‌خواهید ببینید تا کجا

you can go, which I know you do — and my other advanced students are like:

می‌توانید پیش بروید، که می‌دانم این کار را انجام می‌دهید - و دیگر دانش‌آموزان پیشرفته‌ام مانند:

"Finally, he's going to speak normally" — you're going to come back to the

"بالاخره، او عادی صحبت می‌کند" - به

second part of this lesson. We're going to do the advanced/intermediate level,

قسمت دوم این درس برمی‌گردید. . ما سطح پیشرفته/متوسط ​​را انجام می

and explain... and give you strategies on how to improve your comprehension.

دهیم و توضیح می دهیم... و راهبردهایی در مورد چگونگی بهبود درک خود به شما ارائه می دهیم.

And do so in... well, a hard way... or an easy way, and a hard way but it's

و این کار را در ... خوب، یک راه سخت ... یا یک راه آسان، و یک راه سخت اما

really fun. Okay? Looking forward to seeing you on the other side. (snaps

واقعا سرگرم کننده است. باشه؟ مشتاقانه منتظر دیدن شما در آن طرف هستم. (

fingers)

انگشتان را به هم می زند)

And we're back. Now, I'm going to speak a little faster. So, you beginners, if

و ما برگشتیم. حالا، من می خواهم کمی سریع تر صحبت کنم. بنابراین، شما مبتدیان،

you're still here, hang with me; this will be part of a comprehension exercise

اگر هنوز اینجا هستید، با من همراه باشید. این بخشی از تمرین درک مطلب

for you. And advanced and intermediate, some of this is going to seem very

برای شما خواهد بود. و پیشرفته و متوسط، برخی از اینها بسیار آشنا به نظر می رسند

familiar. And, in fact, some of you are going to say: "You just taught that."

. و در واقع، برخی از شما خواهید گفت: "شما همین الان این را یاد دادید."

I'm going to go: "Yes, I did, but I'm going to be dropping stuff that they

من می روم: "بله، من انجام دادم، اما من چیزهایی را که آنها

should do that you don't have to do, and I'm going to go faster, so we won't stay

باید انجام دهند و شما مجبور نیستید انجام دهید، می ریزم، و من سریع تر می روم، بنابراین ما نمی مانیم.

here as long." Got it? Good. Let's go to the board. So, starting off advanced and

اینجا تا زمانی که." فهمیدم؟ خوب بریم سراغ هیئت. بنابراین، شروع پیشرفته و

intermediate. For me, basically, you're going to be almost the same. You're

متوسط. برای من، اساسا، شما تقریباً همینطور خواهید بود. واضح است که شما اینطور

clearly not, but these methods or methodologies will work for you both.

نیستید، اما این روش ها یا متدولوژی ها برای هر دوی شما کارساز خواهد بود.

Now, I call this the "baby-steps method" and I call it "three 'i'". You're gonna

اکنون، من این را "روش گام های کودک" می نامم و آن را "سه "من" می نامم. شما خواهید

say: "What's three 'i'?" Well, it's: "immerse in input". And, again, that's

گفت: "سه "i" چیست؟ خوب، این است: "غوطه ور در ورودی". و، دوباره،

"immerse" — put yourself, like, your hand in water — "in input"; "input" is

"غوطه ور" است - مانند دست خود را در آب بگذارید - "در ورودی"; "ورودی"

information coming in. So, we're going to flood our brains with a lot of

اطلاعاتی است که وارد می شود. بنابراین، ما مغزمان را با اطلاعات زیادی پر

information. As I said, in the fifteen-week period, 250 to 300 hours.

خواهیم کرد. همانطور که گفتم در دوره پانزده هفته ای 250 تا 300 ساعت.

You will start, if you put yourself in that much... in concentrated and more of

شما شروع خواهید کرد، اگر خودتان را در این مقدار قرار دهید... به روشی متمرکز و

a passive way of taking in information, you'll start to find the natural

بیشتر منفعلانه برای دریافت اطلاعات، شروع می‌کنید به این که

comprehension happens as the brain has enough information that it can start to

درک طبیعی اتفاق می‌افتد زیرا مغز اطلاعات کافی برای شروع به

do things by itself. Okay? So, it's like trying to swim. You can learn from a

انجام کارها دارد. به خودی خود باشه؟ بنابراین، مانند تلاش برای شنا است. شما می توانید از یک کتاب یاد بگیرید که

book how to swim, which is just listening; you're not gonna learn how to

چگونه شنا کنید، که فقط گوش دادن است. شما

swim. You got to get in the water. It's gonna get a bit messy; it's gonna be a

شنا کردن را یاد نخواهید گرفت باید وارد آب بشی کمی کثیف می شود.

bit hard, but your body will figure it out. And that's what your brain is doing

کمی سخت خواهد بود، اما بدن شما آن را متوجه خواهد شد. و این همان کاری است که مغز شما انجام می دهد

when you aren't really paying attention. But we're gonna kill it — not kill it,

زمانی که شما واقعاً توجه ندارید. اما ما آن را می کشیم - نه می کشیم،

but we're gonna immerse it — right? — in input. And we have two methods of doing

بلکه غوطه ورش می کنیم - درست است؟ - در ورودی و ما دو روش برای انجام

it. Okay?

آن داریم. باشه؟

So, the "baby-steps method", I say: "baby steps" because this one is

پس «روش بیبی پله» می گویم: «گام های بچه» چون این یکی

repeated from the front board, which is for the babies. Not babies. I say:

از تخته جلویی که مخصوص بچه هاست تکرار می شود. نه نوزادان من می گویم:

"baby-steps method" for this reason — I was joking earlier — babies have zero

"روش گام های کودک" به این دلیل - قبلاً شوخی کردم - بچه ها درک درستی ندارند

comprehension. A baby does not know what a square is, what a bottle is, what time

. یک نوزاد نمی داند مربع چیست، شیشه شیر چیست، ساعت

is. So, everything a baby learns is by paying attention to the input it

چیست. بنابراین، هر چیزی که کودک یاد می گیرد با توجه به ورودی هایی است که

receives. And babies, if you think about it, learn rather rapidly; within two to

دریافت می کند. و نوزادان، اگر به آن فکر کنید، نسبتاً سریع یاد می گیرند. در عرض دو تا

three years, they're not just speaking — they're walking, talking, they're doing

سه سال، آنها فقط صحبت نمی‌کنند - راه می‌روند، صحبت می‌کنند،

a whole host of things, but they're becoming aware of their world. I've

مجموعه‌ای از کارها را انجام می‌دهند، اما از دنیای خود آگاه می‌شوند. من در

mentioned this in other videos, like, you're not in that position; you have

ویدیوهای دیگر به این موضوع اشاره کرده ام، مانند، شما در آن موقعیت نیستید. شما

concepts in your head, so you don't have to start from the beginning. But we can

مفاهیمی در ذهن دارید، بنابراین لازم نیست از ابتدا شروع کنید. اما ما

take how babies learn and incorporate it to make a system that will help you

می‌توانیم نحوه یادگیری نوزادان را در نظر بگیریم و آن را به کار ببریم تا سیستمی بسازیم که به شما کمک کند

improve your comprehension at a faster rate. At the beginning, it may seem slow

درک خود را با سرعت بیشتری بهبود ببخشید . در ابتدا، ممکن است کند به نظر برسد

— and I'm sorry, there's not much I can do about it. But as that threshold or

- و متاسفم، کار زیادی نمی توانم در مورد آن انجام دهم. اما زمانی که آن آستانه یا

that line of 250 hours to 300 gets closer and closer, you should start see

آن خط 250 ساعته تا 300 نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شود، باید شروع به دیدن

your ability to comprehend get quicker, or faster and faster. It will almost

توانایی خود برای درک سریع‌تر یا سریع‌تر و سریع‌تر کنید. تقریباً

seem like magic, and you won't realize how much work you've put in once you get

جادویی به نظر می رسد، و وقتی به طرف دیگر رسیدید متوجه نمی شوید که چقدر کار کشیده اید

to the other side.

.

So, let's go to the board and I'm gonna show you the first one, the first step;

بنابراین، بیایید به تابلو برویم و من اولین مرحله، اولین قدم را به شما نشان خواهم داد.

or the first of my three "i" process is 90% comprehension. You're like: "What?

یا اولین مورد از سه فرآیند "i" من 90% درک است. شما می گویید: "چی؟

You just said the beginners had to..." Yes. There's a reason for it, because

فقط گفتی مبتدی ها باید..." بله. دلیلی برای آن وجود دارد، زیرا

what you're aiming for when you're doing this is different than when we do the

هدف شما هنگام انجام این کار با زمانی که ما در طرف دیگر صفحه انجام می دهیم

other side of the board. Okay? So, we're going to look at understanding 90% of

متفاوت است. باشه؟ بنابراین، ما می خواهیم به درک 90٪ از مواد نگاه کنیم

the materials. So, there's not much you don't understand. You're going to prep

. بنابراین، چیز زیادی وجود ندارد که شما درک نکنید. شما

yourself by reading it. So, you're gonna read a summary; quickly get a blurb. And

با خواندن آن خود را آماده خواهید کرد. بنابراین، شما می خواهید یک خلاصه را بخوانید. به سرعت یک تار دریافت کنید و

this is on any television program. We'll say, you know, if it's about "Three's

این در هر برنامه تلویزیونی است. می‌گوییم، می‌دانی، اگر درباره «

Company" — Jack Roper is looking for a job because he has no money, and you'll

شرکت سه‌گانه» باشد، جک روپر به‌دنبال شغل می‌گردد، زیرا پولی ندارد، و شما متوجه خواهید شد

understand that's what it is. By now, if you've done the beginner material for,

که این همان چیزی است. در حال حاضر، اگر مطالب مبتدی را برای،

let's say, four or five weeks, what have you — you're going to have a large

فرض کنید، چهار یا پنج هفته انجام داده باشید، چه کار کرده اید -

amount of comprehension. So, unlike them, who has to find something, like a

مقدار زیادی درک خواهید داشت. بنابراین، بر خلاف آنها که باید چیزی پیدا کنند، مانند

child's program, you can watch a much more complicated program. Okay? So, you

برنامه کودک، شما می توانید برنامه بسیار پیچیده تری را تماشا کنید . باشه؟ بنابراین،

did the first steps and you've created a very nice base so that you can now jump

شما اولین قدم ها را انجام دادید و یک پایه بسیار زیبا ایجاد کرده اید تا اکنون بتوانید

faster, and do more interesting work. So, you're going to be looking at

سریعتر بپرید و کارهای جالب تری انجام دهید. بنابراین، شما به

materials that you understand 90%. Those are usually sitcoms, like "Friends", and

موادی نگاه خواهید کرد که 90٪ آنها را درک می کنید. اینها معمولاً کمدی هستند، مانند «دوستان» و

that. They use basic language, you know... a few words you won't know —

اینها. آنها از زبان اصلی استفاده می کنند، می دانید ... چند کلمه که نمی دانید

that's okay. But that's why we're using it, so you can get those few words.

- اشکالی ندارد. اما به همین دلیل است که از آن استفاده می کنیم، بنابراین شما می توانید آن چند کلمه را دریافت کنید.

You're going to prep by summary. You can... as I said, you can go to IMDb —

شما به صورت خلاصه آماده می شوید. شما می توانید... همانطور که گفتم، می توانید به IMDb بروید —

it's like an international movie database, or you can go to Wikipedia on

این مانند یک پایگاه داده بین المللی فیلم است، یا می توانید در مورد

movies or programs. You can look on certain things, like, Courtney Cox. You

فیلم ها یا برنامه ها به ویکی پدیا بروید. می توانید به چیزهای خاصی نگاه کنید، مانند کورتنی کاکس. شما

can look and they'll say: "She's in this episode of this program." And you can

می توانید نگاه کنید و آنها می گویند: "او در این قسمت از این برنامه است." و می‌توانید

press — and that's in Wikipedia — and it'll take you to give you a summary.

فشار دهید - و این در ویکی‌پدیا است - و باید خلاصه‌ای را به شما ارائه دهید.

Lots of talking in saying: You can get this; it's not that difficult. If you

صحبت زیاد در گفتن: شما می توانید این را دریافت کنید. آنقدرها هم سخت نیست اگر می

can watch this... watch this video, you can find the information on the program.

توانید این را تماشا کنید ... این ویدیو را تماشا کنید، می توانید اطلاعات برنامه را پیدا کنید.

Next, what you're really working on, because you're doing this 90%, is you're

بعد، چیزی که شما واقعاً روی آن کار می کنید، زیرا 90٪ این کار را انجام می دهید، این است

working on the grammar and the vocabulary. Okay? So, that's what the

که روی گرامر و واژگان کار می کنید. باشه؟ بنابراین، این همان چیزی است که

big difference between the beginners are and you — you're... you've got a task.

تفاوت بزرگ بین مبتدیان و شما وجود دارد - شما ... شما یک وظیفه دارید.

You're looking at: "Okay, I want to get the individual words. The message is

شما در حال نگاه کردن به این هستید: "خوب، من می‌خواهم تک تک کلمات را دریافت کنم. پیام

good, yes — but I want to get the structure of the language, the grammar,

خوب است، بله - اما می‌خواهم ساختار زبان، گرامر و غیره را دریافت کنم

and whatnot." Okay? Now, here's the benefit about this: Fast progression.

." باشه؟ اکنون، این مزیت در مورد این است: پیشرفت سریع.

Beginners won't experience this right away, because they don't have enough;

مبتدیان فوراً این را تجربه نخواهند کرد، زیرا آنها به اندازه کافی ندارند.

they only have 20 to 30% understanding. Sorry. Ten to 30%. Okay? Here, you have

آنها فقط 20 تا 30 درصد درک دارند. متاسف. ده تا 30 درصد باشه؟ در اینجا، شما

a higher level of understanding, and you're getting materials that are easy

سطح بالاتری از درک دارید، و مطالبی را دریافت می کنید که

for you, so the progression is going to go very, very quickly. You're going to

برای شما آسان است، بنابراین پیشرفت بسیار بسیار سریع پیش خواهد رفت. شما این را

like this. You're going to be going: "Whoa. It's like I understand a lot of

دوست خواهید داشت. قرار است بروی: "اوه. مثل اینکه من خیلی

things." Because, usually, it's small things that we have problems with; and

چیزها را می فهمم." زیرا معمولاً چیزهای کوچکی هستند که با آنها مشکل داریم. و

when we fix them — they're like ladders; they help us go to the next level. The

وقتی آنها را تعمیر می کنیم - آنها مانند نردبان هستند. آنها به ما کمک می کنند تا به سطح بعدی برویم.

drawback, here, is the limited resources because, let's face it, everybody's

اشکال، در اینجا، منابع محدود است ، زیرا، اجازه دهید با آن روبرو شویم، همه افراد

different. Mr. E is different than me, so what I have problems with will be

متفاوت هستند. آقای E با من متفاوت است، بنابراین آنچه من با آنها مشکل دارم با او متفاوت خواهد بود

different than his, so we may not be able to watch the same materials for...

، بنابراین ممکن است نتوانیم مطالب مشابه را برای ... تماشا کنیم

to get the same result. So, you're gonna have to work a little harder to find

تا نتیجه یکسانی بگیریم. بنابراین، برای پیدا کردن چیزهایی برای کار کردن، باید کمی بیشتر تلاش

things to work with. That's part of what you get, but the benefit is: You're

کنید. این بخشی از چیزی است که به دست می آورید، اما مزیت این است:

going to progress quickly.

شما به سرعت پیشرفت خواهید کرد.

The other thing is: It can be boring. You already know 90%. You're like:

نکته دیگر این است: ممکن است خسته کننده باشد. شما قبلاً 90٪ را می دانید. شما مانند:

"Well, I know all of this. I'm looking for, like, ten, fifteen words I don't

"خب، من همه اینها را می دانم. من به دنبال ده، پانزده کلمه هستم که نمی

know." Of course, you're not gonna watch every program to look for those words;

دانم." البته، شما قرار نیست هر برنامه ای را تماشا کنید تا به دنبال آن کلمات بگردید.

you're gonna put a program appropriate to your level. I'm going to give you a

شما برنامه ای متناسب با سطح خود قرار می دهید. من قصد دارم لیستی را به شما ارائه کنم

list, not of movies, but of concepts you can look for. Look for slapstick comedy,

، نه از فیلم ها، بلکه از مفاهیمی که می توانید به دنبال آنها باشید. به دنبال کمدی اسلپ استیک

you know... some... you bump into walls. Right? If you're in the lower... lower

باشید، می دانید... بعضی ها... به دیوارها برخورد می کنید. درست؟ اگر در سطح پایین... پایین

tier, mid to intermediate — look for action movies. They use simpler language

تر، متوسط ​​تا متوسط ​​هستید — به دنبال فیلم های اکشن باشید. آنها از زبان ساده تری استفاده

and they make... they gesticulate, which means move their bodies in ways to give

می کنند و ... اشاره می کنند، به این معنی که بدن خود را به گونه ای حرکت می دهند تا به

you an understanding of what they're doing. So, your brain has less to

شما بفهمانند که چه می کنند. بنابراین، مغز شما کمتر برای

work... less to work on, and more to work with. Ba-doop-bum. Okay? So, in

کار کردن دارد... کمتر برای کار کردن، و بیشتر برای کار کردن. با-دوپ-بام. باشه؟ بنابراین، با

doing that, that will help you get more information out of it. Because, really,

انجام این کار، به شما کمک می کند اطلاعات بیشتری از آن به دست آورید. زیرا، در واقع،

what we're doing is we're going for the grammar structure and the vocabulary,

کاری که ما انجام می‌دهیم این است که ساختار گرامر و واژگان را دنبال

and we can strengthen our weaker vocabulary and our understanding of how

می‌کنیم، و می‌توانیم واژگان ضعیف‌تر و درک خود از نحوه

grammar translates meaning. That's this part here. Okay? Cool? It's a... as I

ترجمه گرامر معنا را تقویت کنیم. این قسمت اینجاست باشه؟ سرد؟ این یک ... همانطور که

said, you'll get fast progress. The difficulty you'll find is in finding

گفتم، شما به سرعت پیشرفت خواهید کرد. مشکلی که پیدا خواهید کرد در یافتن

resources for it, and that you might find that a lot of the programs are at a

منابع برای آن است و ممکن است متوجه شوید که بسیاری از برنامه ها در

level that you're more sophisticated than. Like, "Friends" is a nice program,

سطحی هستند که شما پیچیده تر از آن هستید. مثلاً «دوستان» برنامه خوبی است،

but it's not the most sophisticated program. That's okay. We're here to

اما پیچیده ترین برنامه نیست. اشکالی ندارد. ما اینجا هستیم تا

learn.

یاد بگیریم

Now, if we want to say: "Okay. You know what? I don't mind working hard",

حالا اگر بخواهیم بگوییم: "خوب. می‌دانی چیست؟ من بدم نمی‌آید سخت کار کنم"،

because this is an easier method. Right? It's easy. You know most of it. You're

زیرا این روش راحت‌تری است. درست؟ آسان است. بیشترش رو میدونی شما می

going: "I don't mind working hard. Just make it interesting." I'm thinking:

خواهید: "من بدم نمی آید سخت کار کنم. فقط آن را جالب کنید." دارم فکر می کنم:

"This is for you." And for most people, I'd say it's the best way to go because

"این برای توست." و برای اکثر مردم، می‌توانم بگویم که این بهترین راه است، زیرا

if you're not interested in what you're learning, you don't really learn very

اگر به چیزی که می‌آموزید علاقه‌ای نداشته باشید، واقعاً خیلی

well. I went to, you know... a school in Ontario. We have been given at least

خوب یاد نمی‌گیرید. من به مدرسه ای در انتاریو رفتم. حداقل

nine years of French, and all I can say is: "le chat noire". I hated it. It was

نه سال زبان فرانسه به ما داده شده است و تنها چیزی که می توانم بگویم این است: "le chat noire". من از آن متنفر بودم.

boring. I learned more Spanish in, like, three months by studying on my own than

خسته کننده بود. من اسپانیایی را در سه ماه با تحصیل به تنهایی بیشتر از

I did in nine years of formal education. So, I did it later on in life. So, does

9 سال آموزش رسمی آموختم. بنابراین، من این کار را بعداً در زندگی انجام دادم. خب، آیا

that make me stupid? No. Does it make my teachers bad? No. Was the material bad?

این مرا احمق می کند؟ نه. آیا معلمان من را بد می کند؟ نه. مواد بد بود؟

No. Did I like anything I was doing? No. Had they put comic books or did

نه. آیا از کاری که انجام می دادم خوشم آمد؟ نه. اگر آنها کتاب های مصور گذاشته بودند یا

something with "Star Trek" or something, I would have been... I would be speaking

کاری با "پیشتازان فضا" یا چیزی انجام می دادند، من می توانستم... به

the French language like no problem. Yeah. But I wasn't given material that

زبان فرانسوی صحبت می کردم که مشکلی نیست. آره اما مطالبی که

interested me, so I didn't pay attention to it. I had a reason to learn Spanish

برایم جالب باشد به من داده نشد، بنابراین به آن توجه نکردم. من دلیلی برای یادگیری اسپانیایی

— I wanted to go there, I like the food, I met some wonderful people. I was

داشتم - می خواستم به آنجا بروم، غذا را دوست دارم، با افراد فوق العاده ای آشنا شدم. من

interested in learning, so I could communicate with them. And I was taking

به یادگیری علاقه داشتم، بنابراین می توانستم با آنها ارتباط برقرار کنم. و

the school; it was just a course I was told to take. No choice. So, that's

داشتم مدرسه می رفتم. این فقط یک دوره بود که به من گفته شده بود. چاره ای نیست. بنابراین، آن

similar to this. That's why I said it could be boring, but there'll be lots of

شبیه به این است. به همین دلیل است که گفتم ممکن است خسته کننده باشد، اما پیشرفت های زیادی وجود خواهد داشت

progress, because you've already started and you're interested in the language.

، زیرا شما قبلاً شروع کرده اید و به زبان علاقه مند هستید.

If you want to challenge yourself, find materials that it's only 20 or 30% that

اگر می‌خواهید خودتان را به چالش بکشید، مطالبی را پیدا کنید که تنها 20 یا 30 درصد آن‌ها

you may know. This might be podcasts, because they're not scripted and they

را می‌شناسید. این ممکن است پادکست باشد، زیرا آنها اسکریپت نیستند و

don't really care that everybody loves them. Something like: "Everyone Loves

واقعاً برایشان مهم نیست که همه آنها را دوست دارند. چیزی مثل: «همه ریموند را دوست دارند

Raymond", or "Friends", or "Frasier", or... I don't know what else is on

» یا «دوستان» یا «فریزر» یا... نمی دانم این روزها چه چیز دیگری در

television these days. "Blue Bloods". What's his name? "Sherlock Holmes".

تلویزیون پخش می شود. "نجیب زاده - اشراف زاده - اصیل زاده". اسم او چیست؟ "شرلوک هولمز".

Those programs are geared for mass appeal; they want a mass audience. But a

این برنامه ها برای جذابیت انبوه طراحی شده اند . آنها یک مخاطب انبوه می خواهند. اما یک

podcast by Joe Rogan, or something like that — he doesn't really care if

پادکست از جو روگان، یا چیزی شبیه به آن - او واقعاً اهمیتی نمی‌دهد که

everybody loves him. He's saying: "These are my guests. This is what we're going

همه او را دوست داشته باشند. او می گوید: "اینها مهمانان من هستند. ما در

to talk about." And that's what you're there for. So, you may find they talk

مورد این صحبت خواهیم کرد." و این چیزی است که شما آنجا هستید. بنابراین، ممکن است متوجه شوید که آنها در

about subjects in a specialized way you just don't have the words for. You might

مورد موضوعات به روشی تخصصی صحبت می کنند که فقط کلماتی برای آن ندارید. شما ممکن است

only have 20 to 30% comprehension in the listening materials; but your

فقط 20 تا 30 درصد درک مطلب در مطالب شنیداری داشته باشید. اما

superpower, your advantage is you're interested, so your brain is going to

ابرقدرت شما، مزیت شما این است که علاقه مند هستید، بنابراین مغز شما به

pay attention and pick up that information. Cool? All right. So, you

آن توجه می کند و آن اطلاعات را دریافت می کند. سرد؟ خیلی خوب. بنابراین،

care about the intro... the material, you're more interested in it, so you're

شما به مقدمه ... مواد اهمیت می دهید، به آن علاقه بیشتری دارید، بنابراین

gonna learn more about it. Now, what we are looking for here is different than

بیشتر در مورد آن یاد خواهید گرفت. اکنون آنچه ما در اینجا به دنبال آن هستیم با اینجا متفاوت

here. We don't really care about the grammar structures of vocabulary;

است. ما واقعاً به ساختارهای دستوری واژگان اهمیت نمی دهیم.

although it will come up. You're seeing if you can get the input — the basic

اگرچه بالا خواهد آمد. شما می بینید که آیا می توانید ورودی -

information. You're going: "Okay, I want to understand what they're saying. I

اطلاعات اولیه را دریافت کنید. شما می‌روید: "خوب، می‌خواهم بفهمم آنها چه می‌گویند.

want to get" — what we call in English — "the gist", the idea of it. And that's

می‌خواهم به دست بیاورم" - چیزی که ما در انگلیسی می‌گوییم - "خلاصه"، ایده آن. و این

really kind of cool to think that 70 to 80% of it, you don't understand the

واقعاً جالب است که فکر کنید 70 تا 80 درصد آن، کلمات را نمی‌فهمید

words; but you walk away, going: "Okay, this podcast or this program was about

. اما شما دور می شوید و می گویید: "خوب، این پادکست یا این برنامه درباره

this." Say: -"But you don't really speak that much English." -"Yeah, but I

این بود." بگویید: - "اما شما واقعاً آنقدر انگلیسی صحبت نمی کنید ." - "آره، اما می

understand it." Once you've got this, you'll be able to work your way

فهمم." هنگامی که این را به دست آوردید، می توانید به

backwards. And I'm going to give you a couple of techniques to help you with

سمت عقب حرکت کنید. و من قصد دارم چند تکنیک را به شما ارائه کنم تا در این مورد به شما کمک

that, but also show you how you can combine these techniques to really

کند، اما همچنین به شما نشان خواهم داد که چگونه می توانید این تکنیک ها را ترکیب کنید تا واقعاً بر

master comprehension. Okay?

درک مطلب مسلط شوید. باشه؟

Now, you're gonna do active listening. So, here, we're going to get specific

اکنون، شما می خواهید گوش دادن فعال انجام دهید. بنابراین، در اینجا، ما قرار است به طور خاص بپردازیم و به

and that's why I said: "We're going to work on our comprehension skills, even

همین دلیل گفتم: " ما روی مهارت های درک مطلب خود کار خواهیم کرد،

though we're not working on vocabulary." Take notes. So, you're gonna sit down,

اگرچه روی واژگان کار نمی کنیم." یادداشت بردارید بنابراین، شما می‌نشینید،

listen, write out what you think they're talking about. And then you can go back

گوش می‌دهید، می‌نویسید که فکر می‌کنید در مورد چه چیزی صحبت می‌کنند. و سپس می توانید به عقب برگردید

and, you know... use the other method to check the vocabulary by putting

و می دانید... از روش دیگری برای بررسی واژگان با

subtitles on, and check to see what you got. Get active. Test yourself. Right?

قرار دادن زیرنویس استفاده کنید و بررسی کنید که ببینید چه چیزی به دست آورده اید. فعال شدن. خودت را بیازمای. درست؟

See how long it takes you to get... So, maybe you give yourself ten minutes,

ببینید چقدر طول می‌کشد تا به دست بیاورید... بنابراین، شاید ده دقیقه به خودتان وقت بدهید،

write out the... everything they say, then replay it back and check it; or

هر چیزی را که می‌گویند بنویسید، سپس دوباره آن را پخش کنید و بررسی کنید. یا

give yourself two minutes to write down as much as you can. I did that with

دو دقیقه به خود فرصت دهید تا هرچه می توانید بنویسید. من این کار را با دانش‌آموزان انجام دادم

students, and it was amazing how the less time they had, the more they were

، و شگفت‌انگیز بود که هرچه زمان کمتری داشتند، بیشتر

forced because they were interested in the game and winning — the better they

مجبور می‌شدند زیرا به بازی علاقه داشتند و برنده بودند - بهتر عمل

did. Something that... for you to think on. Okay? So, take notes. Do activities

کردند. چیزی که... برای فکر کردن به آن. باشه؟ بنابراین، یادداشت برداری کنید.

while you listen to the material. So, I don't mean drive your car. I mean get

در حالی که به مطالب گوش می دهید فعالیت هایی را انجام دهید. بنابراین، منظور من این نیست که ماشین خود را برانید. منظورم اینه که

something, like, take a shower. So, you're taking a shower, you're listening

یه چیزی بگیر، مثلا دوش بگیر. بنابراین، شما در حال گرفتن دوش، شما در حال گوش دادن

to an English podcast, and you're trying to, you know... you're not 100%

به یک پادکست انگلیسی، و شما سعی می کنید، می دانید ... شما 100%

listening, because I hope you clean yourself. That's more important when

گوش نمی دهید، زیرا امیدوارم که خود را تمیز کنید. وقتی

you're in the shower. But you got it going in the background; so you're

زیر دوش هستید این مهمتر است. اما شما آن را در پس زمینه شروع کردید. پس شما در حال گوش دادن هستید و می‌گویید

listening, going: "Oh, yeah, that's really funny. That joke that guy just

: "اوه، آره، این واقعا خنده‌دار است. این شوخی که آن مرد

did. Okay, that's cool. I didn't know that was happening on in the world

انجام داد. بسیار خوب، عالی است. من نمی‌دانستم که در اقتصاد جهانی چنین اتفاقی

economy." Because your attention is divided, but the brain is becoming more

می‌افتد." زیرا توجه شما تقسیم شده است، اما مغز به

accustomed to, in a more casual way, taking in English so it's not so

شیوه‌ای معمولی‌تر به زبان انگلیسی عادت می‌کند تا آنقدر

stressful. Stress is a killer. When you're stressed out, the brain doesn't

استرس‌زا نباشد. استرس قاتل است. وقتی استرس دارید، مغز

work as well. But if your brain's like taking a shower, it's relaxing, and

به خوبی کار نمی کند. اما اگر مغز شما مانند دوش گرفتن است، آرامش‌بخش است، و

you're just listening casually to English — it'll open itself up more to

شما فقط به طور معمول به انگلیسی گوش می‌دهید - بیشتر به سمت

absorbing it and being more comfortable in the presence of English, which is

جذب آن باز می‌شود و در حضور انگلیسی که

extremely powerful.

بسیار قدرتمند است، راحت‌تر می‌شود.

And, finally, play it in the background. I often tell students: Play music in the

و در نهایت، آن را در پس زمینه پخش کنید. من اغلب به دانش‌آموزان می‌گویم: موسیقی را در

background in English, play TV in the background while you're doing anything.

پس‌زمینه به زبان انگلیسی پخش کنید، در حالی که در حال انجام هر کاری هستید، تلویزیون را در پس‌زمینه پخش کنید.

And when I say: "Play it in the background" — do something where you

و وقتی می‌گویم: «آن را در پس‌زمینه پخش کن» - کاری را انجام دهید که

have to concentrate on it, like a puzzle, or reading in your own language,

باید روی آن تمرکز کنید، مانند یک پازل، یا خواندن به زبان خودتان،

so it becomes something that is a natural thing for you. Think about it:

بنابراین به چیزی تبدیل می‌شود که برای شما طبیعی است. در مورد آن فکر کنید:

In your own country or language, your language is always around you. It causes

در کشور یا زبان خود، زبان شما همیشه در اطراف شماست.

no stress. And there are things you kind of pick up subconsciously because you're

هیچ استرسی ایجاد نمی کند. و چیزهایی وجود دارد که به نوعی ناخودآگاه آنها را انتخاب می کنید زیرا

surrounded by it. A lot of you know: "How's it going?" or "What's up?" and

توسط آن احاطه شده اید. بسیاری از شما می دانید: "حالت چطور است؟" یا "چه خبر؟" و

some... some very bad English words, simply because while you're playing

برخی ... برخی از کلمات انگلیسی بسیار بد، صرفاً به این دلیل که در حین بازی های

video games, you heard the words again and again. You didn't really know what

ویدیویی، کلمات را بارها و بارها شنیده اید. شما واقعاً معنی آنها را نمی دانستید

they meant. But after a while you go: "Oh, he say that word, this man get

. اما بعد از مدتی می روی: «آخ، این حرف را می زند، این مرد

angry. Oh, this word is a bad word. I like this word; I use this." And then

عصبانی می شود، این کلمه بد است، من این کلمه را دوست دارم؛ این را به کار می برم». و سپس

maybe someone explains it, but you know it elicits or gets a response. You don't

ممکن است کسی آن را توضیح دهد، اما شما می دانید که باعث می شود یا پاسخی دریافت می کند. همیشه لازم نیست

always have to go to school to learn them. Right? So, by having it in the

برای یادگیری آنها به مدرسه بروید . درست؟ بنابراین، با داشتن آن در

background, by doing some distracted listening and doing some focus

پس‌زمینه، با گوش دادن پریشان و گوش دادن متمرکز

listening, you're going to get your brain to really focus in on the

، مغز خود را وادار می‌کنید تا واقعاً روی

comprehension aspect. So, although we're not working on vocabulary, and we're not

جنبه درک مطلب تمرکز کند. بنابراین، اگرچه ما روی واژگان کار نمی‌کنیم، و

working on grammar as per se, you will pick up grammar parts. Language is

به خودی خود روی گرامر کار نمی‌کنیم، شما بخش‌های دستور زبان را انتخاب می‌کنید. زبان

pattern recognition. How are you? How are you? How are you? How are you? How

تشخیص الگو است. چطور هستید؟ چطور هستید؟ چطور هستید؟ چطور هستید؟ چطور

are you? How are you? How are you? After a while, "are you" is the pattern

هستید؟ چطور هستید؟ چطور هستید؟ پس از مدتی، "آیا شما" تشخیص الگو است

recognition. "are you" is "How are you?" And as long as you hear: "are you",

. "آیا" "حالت چطور است؟" و تا زمانی که می شنوید: "آیا هستی"،

you're going to understand it, no matter who says it to you. It's that pattern

مهم نیست که چه کسی آن را به شما بگوید، آن را درک خواهید کرد. این همان تشخیص الگو است

recognition. By doing this method over here — okay, the second part — you're

. با انجام این روش در اینجا - بسیار خوب، قسمت دوم - شما در

getting pattern recognition. So, you're going to start to see how grammar goes

حال تشخیص الگو هستید. بنابراین، شما شروع خواهید کرد تا ببینید گرامر چگونه

together. "How are you?" you're going to get the "are" is the verb "to be". Maybe

با هم پیش می رود. "چطور هستید؟" you're going to get the "are" فعل "بودن" است. شاید

you don't know that, but "are she", "are", and you'll go: "These words seem

شما این را ندانید، اما "آیا او"، "هستند" و می روید: "به نظر می رسد این کلمات

to have something to do with being and the verb 'do' has to do with action. I

ربطی به بودن دارند و فعل "do" با عمل ارتباط

just don't notice the pattern." You won't notice it; your subconscious will

دارند. به این الگو توجه نکنید." متوجه آن نخواهید شد؛ ناخودآگاه شما

notice it. You still should do some study on that. I'll get back to that in

متوجه آن خواهد شد. هنوز باید در مورد آن مطالعه کنید. من در یک ثانیه به آن باز خواهم گشت

a second.

.

Now, the benefits of this is there's lots of material. At 20-30%

اکنون، مزایای این کار این است که مواد زیادی وجود دارد. با درک 20 تا 30 درصد

comprehension, the world is your oyster. Watch what you want to watch. Right?

، دنیا صدف شماست. آنچه را که می خواهید تماشا کنید تماشا کنید. درست؟

Watch sports, watch business, watch news, because well, if you like it, you

تماشای ورزش، تماشای کسب و کار، تماشای اخبار، زیرا خوب، اگر آن را دوست دارید،

don't have to know that much to actually study it. Second benefit: It's fun, it's

برای مطالعه واقعی آن نیازی به دانستن آن ندارید. فایده دوم: سرگرم کننده است،

interesting. Maybe you want to learn another thing and you're like: "Hey, I

جالب است. شاید بخواهید چیز دیگری یاد بگیرید و بگویید: "هی، من

just want to learn about cameras." Go ahead. You don't have to learn as much.

فقط می خواهم در مورد دوربین ها یاد بگیرم." برو جلو. شما مجبور نیستید آنقدرها یاد بگیرید.

Your interest will help you draw out the meaning, which will help you in casual

علاقه شما به شما کمک می کند تا معنی را پیدا کنید، که به شما در مکالمه معمولی کمک می کند

conversation. All right? Later on. What's harder about it? It is going to

. خیلی خوب؟ بعد ها. چه چیزی در آن سخت تر است؟

be harder and slower. Look at what the activities are: Taking notes, doing it

سخت تر و کندتر می شود. به فعالیت ها نگاه کنید : یادداشت برداری، انجام آن

in the background. This is what I said: the three "i" — you're immersing

در پس زمینه. این همان چیزی است که من گفتم : سه ​​"i" - شما در حال غوطه ور شدن

yourself, so you'll spend hours at a time in a day on your language learning

خود هستید، بنابراین ساعت ها در روز را صرف یادگیری زبان خود خواهید کرد

English. Right? But it'll be worth it and it'll be more fun. Now, the best...

. درست؟ اما ارزشش را دارد و سرگرم کننده تر خواهد بود. حالا بهترین...

honestly, because you're... I know you were going: "Well, you haven't told me

راستش چون تو... میدونم میرفتی: "خب نگفته بودی

how to do grammar and vocabulary." Dunh-de-dunh-dunh. Use both. What?

گرامر و لغت رو چطوری درست کنم." دونه دونه دونه. از هر دو استفاده کنید. چی؟

That's right: Use both. This is for fun. Once you've got this down and you're

درست است: از هر دو استفاده کنید. این برای سرگرمی است. هنگامی که این را حذف کردید و در حال

watching a program, you're like: "Hey. I got this program, got the meaning", then

تماشای یک برنامه هستید، مانند: "هی. من این برنامه را فهمیدم، معنی آن را فهمیدم"، سپس

use this one. "What?" Yeah, go backwards. Then take your time. You've

از این یکی استفاده کنید. "چی؟" آره برو عقب سپس وقت خود را صرف کنید. شما

already prepped it by watching it. Work on the grammar and the vocabulary. And

قبلاً آن را با تماشای آن آماده کرده اید. روی گرامر و واژگان کار کنید. و

that's when you're gonna get your fast progression. So, between the two of

آن زمانی است که شما به پیشرفت سریع خود خواهید رسید . بنابراین، بین این دو

them, you're going to notice steady steps up in the evolution of your

مورد، شما شاهد پیشرفت های ثابتی در تکامل زبان انگلیسی خود خواهید بود

English language. Cool? We do try. Okay.

. سرد؟ ما تلاش می کنیم باشه.

So, I'm going to give you a couple of hints that will be... that will help

بنابراین، من قصد دارم چند نکته را به شما ارائه کنم که به شما

facilitate or help you learn a little faster. Things that you will notice in

کمک می کند تا کمی سریعتر یاد بگیرید یا به شما کمک کند . چیزهایی که در زبان انگلیسی متوجه خواهید شد

the English language — we have a lot of these — and they're called "reductions"

- ما از این موارد زیاد داریم - و به آنها "کاهش"

or "linking words". I've done a video where I did one with, like: "How's it

یا "کلمات پیوند دهنده" می گویند. من یک ویدیو تهیه کرده ام که در آن یکی را با آن انجام دادم، مانند: "حالت چطور است

going?" and showing how words get linked together. And I've done ones with

؟" و نشان می دهد که چگونه کلمات به هم مرتبط می شوند. و من کارهایی را با کاهش انجام دادم

reductions. So, an example for "reduction" is: "I don't know 'im", "I

. بنابراین، یک مثال برای «کاهش» این است: «من نمی دانم»، «

don't know 'er". Now, most of you are going: "What is 'im' and 'er'? I've

نمی دانم»». حالا، بیشتر شما می‌روید: "من" و "ار" چیست؟ من

never seen these words." Well, in English, a lot of times we drop the "h"

هرگز این کلمات را ندیده‌ام. خب، در زبان انگلیسی، خیلی از مواقع ما قبل از ضمایر «h» را حذف

before for pronouns. We drop those pronouns, and we just say... Instead of:

می کنیم. آن ضمایر را رها می کنیم و فقط می گوییم... به جای:

"I don't know him", we go: "I don't know 'im. I don't know 'im". "I don't know

"من او را نمی شناسم" می رویم: "من نمی دانم "ام. من نمی دانم "ام". "من

'er. I don't know 'er." So, this: "I don't know 'er" —you might get this, and

نمی دانم "آر. من نمی دانم" او. بنابراین، این: "من نمی دانم" - ممکن است شما این را دریافت کنید، و

then this all of a sudden just drops off. So, you want to look for

سپس این یکدفعه از بین می رود . بنابراین، شما می خواهید به دنبال

"reductions". So, that's one example of the pronouns: "him" and "her" — the "h"

"کاهش" باشید. بنابراین، این یک مثال از ضمایر است: "او" و "او" - "h"

often gets dropped off. Okay? Another thing you can look for are "linked

اغلب حذف می شود. باشه؟ چیز دیگری که می توانید به دنبال آن باشید «

words". So: "How is it going?" become: "How'sitgoing? How'sitgoing?" So, we put

کلمات مرتبط» است. بنابراین: "چطور است؟" تبدیل شدن به: "چطور نشسته؟ چطور؟" بنابراین

the "is" and the "it" together; link them together. So, it's not so much a

، «هست» و «آن» را کنار هم قرار می دهیم. آنها را به هم پیوند دهید بنابراین، آنقدرها یک

"reduction", as it's putting words to be, you know... making three words into

«کاهش» نیست، بلکه به معنای قرار دادن کلمات است، می‌دانید... تبدیل سه کلمه به

one. In a "reduction", we're just taking a word and dropping a sound because

یک کلمه. در یک "کاهش"، ما فقط یک کلمه را می گیریم و یک صدا را رها می کنیم

it's... makes it easier to say. In the linking portion, we're actually taking

زیرا ... گفتن را آسان تر می کند. در بخش پیوند، ما در واقع

two or three words and putting them together. And sometimes you actually

دو یا سه کلمه را می گیریم و آنها را کنار هم می گذاریم. و گاهی اوقات شما در واقع

have both happening in the same sentence. So: "How'sitgoing?" is: "How

هر دو در یک جمله اتفاق می افتد . بنابراین: "حالت چطوره؟" است: "

is it going?"

حالت چطوره؟"

"What did you do?": "What didja do?" Right? So, we linked it. "What did you?"

"چه کردی؟": "چه کردی؟" درست؟ بنابراین، ما آن را پیوند دادیم. "چکار کردی؟"

"you" becomes: "ja". "What didja do?" And there's actually, here, a reduction

«تو» می شود: «جا». "دجا چه کرد؟" و در واقع، در اینجا، یک کاهش

and a linking to make two words into one, which makes it very difficult and I

و پیوند برای تبدیل دو کلمه به یک کلمه وجود دارد ، که کار را بسیار دشوار می کند و من

understand why people get upset to learn English. When we are looking for these

درک می کنم که چرا مردم از یادگیری انگلیسی ناراحت می شوند . وقتی ما به دنبال این

things, I would like you to make sure you pause. If you get to a video or

چیزها هستیم، از شما می خواهم که مطمئن شوید که مکث کنید. اگر به ویدیو یا

movie, you're watching it and you see it, pause it and imitate it. So, replay

فیلمی رسیدید، در حال تماشای آن هستید و آن را می بینید ، آن را مکث کنید و از آن تقلید کنید. بنابراین،

it again. "What did you do?" And he says it, and you go: "What did you do? What

آن را دوباره پخش کنید. "چه کار کردین؟" و او می گوید و تو می روی: "چه کردی، چه

did you do? What did you do? What did you do?" By vocalizing it and using your

کردی، چه کردی، چه کردی؟" با صدا کردن آن و استفاده از

mouth, and forcing that — you're actually teaching your brain to

دهان و اجبار آن - در واقع به مغز خود

understand what you're hearing. And I know it's strange, but it's sort of like

یاد می دهید که آنچه را می شنوید درک کند. و می‌دانم عجیب است، اما شبیه

when you see a friend talking and there's a glass there, but you can read

زمانی است که می‌بینی دوستی در حال صحبت کردن است و لیوانی آنجاست، اما

their lips. He goes: "Come on in. We're waiting for you." You can't hear the

می‌توانی لب‌های او را بخوانی. میره:بیا داخل ما منتظرت هستیم. شما نمی توانید کلمات را بشنوید

words, so what are you looking at? You're watching his mouth, because

، پس به چه چیزی نگاه می کنید؟ شما به دهان او نگاه می کنید، زیرا

you've seen that movement a million times, so you can basically figure it

آن حرکت را میلیون ها بار دیده اید ، بنابراین می توانید اساساً آن را

out. You're gonna do the same in English, but you're gonna do it

بفهمید. همین کار را به زبان انگلیسی انجام خواهید داد ، اما این کار را به

physically by moving your mouth, like: "What did you do? What did you do?" Once

صورت فیزیکی با حرکت دادن دهانتان انجام خواهید داد، مانند: "چه کردی؟ چه کردی؟" هنگامی

you've got that down, you're gonna notice you hear it all the time. Okay?

که آن را حذف کردید، متوجه خواهید شد که همیشه آن را می شنوید. باشه؟

So, these are two things you can work on — right? — when you're looking for...

بنابراین، این دو چیز هستند که می توانید روی آنها کار کنید - درست است؟ - وقتی شما به دنبال ...

when we're looking for vocabulary and whatnot. And grammar, we can look here

وقتی ما به دنبال واژگان و غیره هستیم. و دستور زبان، ما می توانیم اینجا را نگاه کنیم

and see how the rules are broken. I've given you two methods. What I want you

و ببینیم که چگونه قوانین شکسته شده اند. من به شما دو روش داده ام. چیزی که من

really to do is combine them. But they're two different methods, so it

واقعاً از شما می خواهم این است که آنها را ترکیب کنید. اما آنها دو روش متفاوت هستند، بنابراین

depends how you feel. So, I'm giving you an option. If you're like: "Oh, man, I

بستگی به احساس شما دارد. بنابراین، من به شما یک گزینه می دهم. اگر می خواهید: "اوه، مرد، من

don't want to study English today", do this one. It's gonna be easier; you find

نمی خواهم امروز انگلیسی مطالعه کنم"، این یکی را انجام دهید. راحت تر می شود. شما

something easy to do. You work on basic vocabulary and grammar that you can look

کاری را آسان برای انجام پیدا می کنید شما روی واژگان و دستور زبان اولیه کار می کنید که می توانید به آنها نگاه

at, and break it down, like it's math. Okay? It might be a bit boring, but it's

کنید و آن را تجزیه کنید، مانند ریاضی. باشه؟ ممکن است کمی خسته کننده باشد، اما

gonna be easy. You feel like you want to get challenged; dunk, dunk, dunk, dunk,

آسان است. شما احساس می کنید که می خواهید به چالش کشیده شوید. دانک، دانک، دانک، دانک،

you want to get in there — do this one. You can pick something, like: I really

شما می خواهید وارد آنجا شوید - این یکی را انجام دهید. شما می توانید چیزی را انتخاب کنید، مانند: من واقعاً

want to learn about MMA this week. I'm going to watch a podcast, or going to...

می خواهم در مورد MMA این هفته یاد بگیرم. من قصد دارم یک پادکست تماشا کنم، یا می روم...

Sorry. Watch a fight. Listening to them describe it. Your comprehension may be

ببخشید. دعوا را تماشا کن گوش دادن به آنها که آن را توصیف می کنند. درک شما ممکن است

only 20, you know... 20-30%, but getting the message of what's going on; how,

فقط 20 باشد، می دانید ... 20-30٪، اما دریافت پیام آنچه در حال وقوع است. چگونه،

who's winning, who's losing, how are things turning around? Being able to

چه کسی برنده است، چه کسی بازنده است، اوضاع چگونه تغییر می کند؟ این که

walk away, going: "I maybe didn't know every word, but I knew what was

بتونی دور بشی، رفتن: "شاید همه کلمه ها رو نمیدونستم، اما میدونستم چه

happening" is really cool. We're gonna watch out for reductions, we're gonna

اتفاقی داره میفته" واقعا عالیه. ما مراقب کاهش‌ها هستیم،

watch out for linked words — that will get you to go deeper into the English

مراقب کلمات مرتبط هستیم - این باعث می‌شود شما عمیق‌تر به زبان انگلیسی بروید

and get into comprehension of it, because you're going to go deep, and

و آن را درک کنید، زیرا شما عمیق‌تر خواهید شد و

your brain will do the work behind the scenes. Okay.

مغز شما این کار را انجام خواهد داد. کار پشت صحنه باشه.

Now, here's what I want you to do: I want you to write in the comments your

حالا، کاری که می‌خواهم انجام دهید این است: می‌خواهم در نظرات

favourite movie or TV program that you love to watch to study English with. And

فیلم یا برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود را که دوست دارید تماشا کنید تا با آن زبان انگلیسی مطالعه کنید، بنویسید. و

why? Because everybody has a reason, and it's that reason that may help somebody

چرا؟ زیرا هر کسی دلیلی دارد و این دلیلی است که ممکن است به دیگران کمک

else. So, everybody who gives... so, for every one you write, TV program and why

کند. بنابراین، هر کسی که می دهد... بنابراین، برای هر برنامه ای که می نویسید، برنامه تلویزیونی و چرا

— you're going to get 1,000 points. Cool? So, if you write two programs, you

- 1000 امتیاز می گیرید. سرد؟ بنابراین، اگر دو برنامه بنویسید،

get 2,000 points; three programs, 3,000 points. Listening-wise to help, not...

2000 امتیاز دریافت می کنید. سه برنامه، 3000 امتیاز. از نظر گوش دادن برای کمک، نه...

it's good for us to get to know you, but it's actually better for helping others.

برای ما خوب است که شما را بشناسیم، اما در واقع برای کمک به دیگران بهتر است.

Okay? So, I'm gonna say thank you once again for taking the time, because I

باشه؟ بنابراین، من می خواهم یک بار دیگر از شما تشکر کنم که وقت گذاشتید، زیرا می

know it's a long video, but I hope this is very instructive and helps you. And

دانم که این یک ویدیو طولانی است، اما امیدوارم این بسیار آموزنده باشد و به شما کمک کند. و

if you do find it helped you, please give it a thumbs up. It helps. It helps

اگر متوجه شدید که به شما کمک کرده است، لطفاً آن را تأیید کنید. آن کمک می کند. این به

me be able to produce more videos. And what I mean by that is that YouTube

من کمک می کند بتوانم ویدیوهای بیشتری تولید کنم. و منظور من از آن این است که یوتیوب

pushes a bit — don't usually explain this — but they push it a bit so that

کمی فشار می آورد - معمولاً این را توضیح ندهید - اما آنها کمی فشار می آورند تا

more people get to see it, so I get to help more people. And if you've noticed

افراد بیشتری آن را ببینند، بنابراین من می توانم به افراد بیشتری کمک کنم. و اگر متوجه شدید

that you've watched more than two or three, my Dad would say this: If you

که بیش از دو یا سه تماشا کرده‌اید ، پدرم این را می‌گوید: اگر

have to borrow a tool three times, go buy your own tool. So, if you've watched

باید یک ابزار را سه بار قرض بگیرید، بروید ابزار خود را بخرید. بنابراین، اگر

at least three of my videos, you should be subscribed already. I'm not saying

حداقل سه تا از ویدیوهای من را تماشا کرده اید، باید قبلاً مشترک شده باشید. نمی گویم مجبوری

you have to, but think about it; you keep coming back to the resource. Why

، اما به آن فکر کن. شما مدام به منبع باز می گردید. چرا

not subscribe? Hit the notification bell, and you'll get all of my videos.

مشترک نمی شوید؟ زنگ اعلان را بزنید و همه ویدیوهای من را دریافت خواهید کرد.

That's not so bad. And also, I said thank you. I would like you to go to...

این خیلی بد نیست. و همچنین گفتم ممنون دوست دارم به ...

Oh, but before I make you go there, I would like you to hear my quote of the

اوه، اما قبل از اینکه مجبورت کنم به آنجا بروی، دوست دارم نقل قول روز من را بشنوی

day. It goes with the video. "The world is giving you answers every day or each

. با ویدیو همخوانی دارد. " دنیا هر روز یا هر روز به شما پاسخ می دهد

day. Learn to listen." That's what the lesson was about, and now you have the

. گوش دادن را یاد بگیرید." این چیزی است که درس در مورد آن بود و اکنون شما

skills to do so. So, before I take off, I would like you to go to www.eng — as

مهارت های لازم برای انجام این کار را دارید. بنابراین، قبل از اینکه پرواز کنم، از شما می‌خواهم به www.eng بروید -

in English — vid as in video.com: www.engvid.com, and you can go do... Or

مانند انگلیسی - vid مانند video.com: www.engvid.com، و می‌توانید بروید... یا

there won't be a quiz for this. But you can go see other videos I've done where

وجود نخواهد داشت مسابقه برای این اما می‌توانید ویدیوهای دیگری را که من انجام داده‌ام در جایی

there are quizzes, and more information on listening comprehension. Okay? So,

که آزمون‌ها وجود دارد، و اطلاعات بیشتری در مورد درک شنیداری وجود دارد، ببینید. باشه؟ بنابراین،

check if there's anything linked up there, and it's been a pleasure. See you

بررسی کنید که آیا چیزی در آن بالا مرتبط است یا خیر ، و لذت بخش بوده است. به

soon.

زودی میبینمت.