English Vocabulary: Using names as nouns, verbs, adjectives: Dick, John, Will...

Hmm-hmm-hmm-hmm-hmm-hmm-hmm-hmm-hmm.

هوم-هم-هم-هم-هم-هم-هم-هم-هم.

Ooo, look at the board.

اوه، به تابلو نگاه کن

It seems E and Mini E are having a problem.

به نظر می رسد E و Mini E مشکل دارند.

Let's listen in.

By the way, today's lesson is...

به هر حال، درس امروز ...

It's about names that people have in English that are actually used as verbs, nouns, and

این در مورد نام هایی است که مردم در انگلیسی دارند که در واقع به عنوان فعل، اسم و

adjectives; or they have a grammar function.

صفت استفاده می شود. یا تابع دستور زبان هستند.

And we're going to look at the board, see their conversation, and try to figure it out,

و ما به تابلو نگاه می کنیم ، گفتگوی آنها را می بینیم و سعی می کنیم آن را بفهمیم،

and I'll explain the names to you.

و من اسامی را برای شما توضیح خواهم داد.

And by the way, you'll get to meet my family here, because a lot of my family names are

و به هر حال، شما در اینجا با خانواده من آشنا خواهید شد ، زیرا بسیاری از نام های خانوادگی من

on the board.

در هیئت مدیره هستند.

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, E says: "Let's be frank.

بنابراین، E می گوید: "بیایید رک باشیم.

You can't sue me."

شما نمی توانید از من شکایت کنید."

And Mini E says: "Yes I will.

و Mini E می‌گوید: "بله می‌خواهم. من را به

Don't dick me around!"

هم نزنید!"

Oo, that's a strong statement.

اوه، این یک بیانیه قوی است.

And why I say it's in my family, because my family's names: I have an Auntie Susan, I

و چرا می گویم این در خانواده من است، زیرا نام خانواده ام: من یک عمه سوزان

have an Uncle Donald, my dad's name is Frank, my brother's name is Nicholas.

دارم، یک عمو دونالد دارم، نام پدرم فرانک، نام برادرم نیکلاس است.

Yeah, seems...

بله، به نظر می رسد...

Oh, and my grandfather's name was John.

اوه، و نام پدربزرگ من جان بود.

They're all here.

همه آنها اینجا هستند.

Okay, anyway, let's go to the board.

خوب، به هر حال، بیایید به هیئت مدیره برویم.

So, let's start off at the beginning.

بنابراین، بیایید از ابتدا شروع کنیم.

Let's look at names.

بیایید به اسامی نگاه کنیم.

"Sue"... "Susan"...

«سو»... «سوزان»...

Short form of "Susan" is "Sue".

شکل کوتاه «سوزان» «سو» است.

Okay?

باشه؟

And what "sue" means is to take someone to court.

و منظور از شکایت بردن کسی به دادگاه است.

So, when you sue someone, you can take them to court for money or to get something back.

بنابراین، هنگامی که از شخصی شکایت می کنید، می توانید او را برای پول یا برای پس گرفتن چیزی به دادگاه ببرید.

But "to sue" means to go to court, to take...

اما «دعوا» یعنی دادگاه رفتن، گرفتن...

And make a legal argument that something belongs to you or should come back to you, or you

و استدلال حقوقی بکنید که چیزی مال شماست یا باید به شما برگردد یا

want money; compensation for, and it's a verb.

پول می خواهید; جبران برای، و آن یک فعل است.

Let's look at: "Pat"/"Patrick".

بیایید نگاه کنیم: "پت" / "پاتریک".

"Patrick", the short form of "Patrick" is "Pat".

«پاتریک»، شکل کوتاه «پاتریک» «پات» است.

And "to pat" somebody is like this, like you do with a dog.

و "نوازش کردن" به کسی اینگونه است، مانند آنچه شما با سگ انجام می دهید.

You know when you have a cat, and you're like: "Here, what a nice dog, what a nice cat"?

میدونی وقتی گربه داری و میگی: "اینجا، چه سگ خوبی، چه گربه خوبی"؟

And sometimes people do it to irritate you, they're like: "That was a really good job

و گاهی اوقات مردم این کار را انجام می دهند تا شما را عصبانی کنند، آنها مانند: "این کار واقعاً خوبی بود

you did!"

که انجام دادید!"

They pat you on the back, and you're like: "I'm not a dog.

دستی به پشتت می زنند و تو می گویی: "من سگ نیستم، به

Don't pat me."

من دست نزن."

Okay?

باشه؟

But "a pat" is like that: "Good job.

اما «پات» اینطور است: «کار

Good job.

خوب. کار

Good boy."

خوب. پسر خوب».

The next one is "Richard".

نفر بعدی «ریچارد» است.

Now, I don't know why this is, but the short form for "Richard" is "Dick".

حالا نمی‌دانم چرا اینطور است، اما شکل کوتاه «ریچارد» «دیک» است.

Okay?

باشه؟

And "dick", if you watch...

و "دیک"، اگر تماشا کنید...

Well, if you like Batman-some of you do-the first Robin's name was Dick Grayson.

خب، اگر بتمن را دوست دارید - بعضی از شما دوست دارید - اولین نام رابین دیک گریسون بود.

His real name was Richard Grayson, and the short name was Dick Grayson.

نام اصلی او ریچارد گریسون و نام کوتاهش دیک گریسون بود.

And when we say: "to dick", it means to play around; not to be serious, to act like an

و هنگامی که می گوییم: «دیک کردن» به معنای بازی کردن است. جدی نباشیم، مانند یک

amateur or in a childish way.

آماتور یا به شیوه ای کودکانه رفتار کنیم.

So, if you're dicking around at work, it means you're not doing your job.

بنابراین، اگر در محل کار خود هول می کنید، به این معنی است که کار خود را انجام نمی دهید.

And if you're dicking around, you're playing.

و اگر در حال غر زدن هستید، در حال بازی کردن هستید.

I'd say: "Stop dicking around."

می‌گفتم: «دیگر را کنار بگذار.»

It means: "Stop fooling around.

به این معنی است: "دست از فریب دادن دست بردارید.

Stop playing around."

"Nick".

"بریدگی کوچک".

"Nick" means to make a small cut.

«نیک» به معنای برش کوچک است.

You go: "What is 'small cut'?"

می روی: "برش کوچک" چیست؟

Well, you can do a small cut two ways.

خوب، شما می توانید یک برش کوچک را به دو صورت انجام دهید.

I'm going to give you my favourite example, which is the rose.

من قصد دارم مثال مورد علاقه خود را برای شما بگویم که گل رز است.

When you have a rose, it has what's called a 'thorn'.

هنگامی که شما یک گل رز دارید، آن چیزی است که به آن "خار" می گویند.

When you put your finger here, you get cut.

وقتی انگشتت را اینجا بگذاری، بریده می شوی.

You get a small cut, which is a nick.

شما یک برش کوچک دریافت می کنید که یک نیش است.

But also when you shave, you know, when you've got your little shaver, and you get a little

اما همچنین وقتی ریش می‌زنید، می‌دانید، وقتی ریش تراش کوچک خود را دارید، و کمی

cut, you nick yourself.

برش می‌زنید، به خودتان نیک می‌زنید.

So, "a nick" is a small cut or a scratch.

بنابراین، "نیک" یک برش کوچک یا یک خراش است.

All right?

خیلی خوب؟

"Bill, B-B-B-B-B-Bill".

«بیل، ب-ب-ب-ب-بی-بیل».

Well, "Bill" can be either "Bill" or "Will".

خوب، "بیل" می تواند "بیل" یا "ویل" باشد.

Okay?

باشه؟

And I should have said, in this case, it's a verb, so we're looking here.

و من باید می گفتم، در این مورد، این یک فعل است، بنابراین ما اینجا را جستجو می کنیم.

So, "William", you can make it either "Bill" or "Will".

بنابراین، "ویلیام"، می توانید آن را "بیل" یا "ویل" بسازید.

Once again, "Will" makes sense; I don't know why "Bill".

بار دیگر، "ویل" معنا پیدا می کند. نمی دانم چرا "بیل".

Maybe because if you take the "B"...

شاید به این دلیل که اگر "B" را بگیرید...

I have no idea.

من هیچ نظری ندارم.

I'm just making this up; it's not real.

من فقط این را می سازم. این واقعی نیست.

But if you take the "B" here and you make it like that, maybe.

اما اگر "B" را در اینجا بگیرید و آن را اینطور بسازید، شاید.

I don't know; I didn't make it up.

من نمی دانم؛ من درستش نکردم

But "bill", in one case, is to give a paper asking for money.

اما «قبض» در یک مورد، دادن کاغذ به درخواست پول است.

So, when somebody says: "Bill me", it means: "Send me the amount...

پس وقتی کسی می‌گوید: «قبضم کن» یعنی: «مبلغ را برایم بفرست...

A paper with the amount that I should give to you."

یک برگه با مبلغی که باید به تو بدهم».

Maybe I had dinner and I bought some things, so you're going to send the bill with a dinner,

شاید من شام خوردم و چیزهایی خریدم، پس قبض را با یک شام

the book, the coffee, and it will say how much money I must give to you.

، کتاب، قهوه می‌فرستید و می‌گوید چقدر پول باید به شما بدهم.

So, people say: "Bill me for this."

پس مردم می گویند: برای این قبض به من بده.

In fact, many of you get bills when you're billed by your cell phone company.

در واقع، بسیاری از شما زمانی صورتحساب دریافت می کنید که توسط شرکت تلفن همراه خود صورتحساب دریافت می کنید.

They bill you, right?

آنها به شما صورت حساب می دهند، درست است؟

At the end of the month, they say: "You've done this, this, this, and this.

آخر ماه می گویند: این کار و این و این و

Please pay this much money."

این را کردی لطفا اینقدر پول بده.

That's a bill; you've been billed.

این یک لایحه است. شما صورتحساب دریافت کرده اید

"Will"...

"ویل"...

Well, you've studied grammar, I'm sure.

خوب، شما گرامر خوانده اید، مطمئنم.

It's a modal verb for intention or future, so: "I will go" or "I will do it"-my intent-"but

این یک فعل معین برای قصد یا آینده است، بنابراین: "من خواهم رفت" یا "من آن را انجام خواهم داد" -

I will be going to the movie in five hours".

قصد من - "اما پنج ساعت دیگر به فیلم خواهم رفت".

Future tense.

زمان آینده.

Okay?

باشه؟

Modal verb.

فعل معین شرطی.

"Don" is short for "Donald".

«دون» مخفف «دونالد» است.

"Don", "d-o-n" means to put on or wear.

«دون»، «د-و-ن» به معنای پوشیدن یا پوشیدن است.

If he donned an angry face, he put an angry face.

اگر چهره ای خشمگین می پوشاند، چهره ای عصبانی نشان می دهد.

He donned his jacket; he wore - put the jacket on his body.

کتش را پوشید. او پوشید - ژاکت را روی بدنش گذاشت.

Right?

درست؟

She donned makeup in the morning; she put the makeup on her face.

او صبح آرایش کرد. آرایش را روی صورتش گذاشت.

To wear.

پوشیدن.

Okay?

باشه؟

"Don".

"دان".

"Frank" in this case is just "Frank"; there's no change.

"فرانک" در این مورد فقط "فرانک" است. هیچ تغییری وجود ندارد

It means to...

یعنی به

It means to be open and honest in speech and in writing, especially in difficult situations.

... یعنی در گفتار و نوشتار، به خصوص در شرایط سخت، گشاده رو و صادق بودن.

Many people can be open and honest in situations which are easy.

بسیاری از افراد می توانند در موقعیت هایی که آسان هستند، باز و صادق باشند.

"You look nice today.

"تو امروز خوب به نظر می آیی.

I really like that television program."

من آن برنامه تلویزیونی را خیلی دوست دارم."

But when somebody has to say: "Okay, your work is horrible and you have bad breath",

اما وقتی کسی باید بگوید: "خوب، کار تو وحشتناک است و بوی بد دهان داری"،

it's very difficult to be open and honest in these situations.

باز بودن و صادق بودن در این مواقع بسیار دشوار است.

So, when someone says: "I need to be frank", they literally mean: "I need to be open and

بنابراین، وقتی کسی می‌گوید: «باید رک باشم»، معنای لغوی آن‌ها این است: «باید باز

honest, and sincere in what I'm about to say", and usually it will be written down or said.

و صادق باشم و در آنچه می‌خواهم بگویم صادق باشم» و معمولاً نوشته یا گفته می‌شود.

Okay?

باشه؟

And usually in a difficult situation.

و معمولا در شرایط سخت.

Now, finally, we have "John".

حالا بالاخره «جان» را داریم.

Now, "John" in this case...

حالا «جان» در این مورد...

Oh, please forgive me.

اوه، من را ببخش.

I forgot to mention that when we said: "frank", "frank" is not a verb like the other ones;

یادم رفت بگویم که وقتی گفتیم: «فرانک»، «فرانک» مثل بقیه فعل نیست.

it's actually an adjective.

در واقع یک صفت است

"He had a frank manner", "They had a frank conversation."

"او روشی صریح داشت"، "آنها صحبت صریحی داشتند."

Okay?

باشه؟

So, unlike a verb, it's an adjective; it describes it.

بنابراین، بر خلاف یک فعل، یک صفت است. آن را توصیف می کند.

And finally, let's go to "John".

و در آخر به سراغ «جان» برویم.

"John" equals, well, "John".

"جان" برابر است، خوب، "جان".

And "john" is a noun.

و «جان» یک اسم است.

And in this case...

و در این مورد ...

We talk about "john".

ما در مورد "جان" صحبت می کنیم.

"John" is a toilet.

«جان» توالت است.

You'll often watch movies where guys are at the bar and they've been drinking, usually

اغلب فیلم‌هایی را تماشا می‌کنید که در آن بچه‌ها در بار هستند و مشروب می‌نوشند، معمولاً

the university movies, you know, everyone's got their university jacket and they're like:

فیلم‌های دانشگاه، می‌دانید، همه کت دانشگاه خود را دارند و می‌گویند:

"Hey, man, I'm going to hit the john and then we can go to the Pizza Hut."

«هی، مرد، من می‌روم جان و سپس می توانیم به پیتزا هات برویم."

All right?

خیلی خوب؟

So it means to go to the toilet.

پس یعنی توالت رفتن.

Now, if you watch police shows, if there's a prostitute-a lady of the evening-they might

حالا، اگر برنامه های پلیس را تماشا کنید، اگر یک فاحشه وجود داشته باشد - یک خانم عصر - ممکن است

talk about "a john".

در مورد "یک جان" صحبت کنند.

"A john" is the client of the prostitute; the man or woman who is paying for sex.

«آ جان» مشتری فاحشه است. مرد یا زنی که برای رابطه جنسی پول می دهد.

So, if they said: "We found this john hiding in the john", you got some serious problems

بنابراین، اگر گفتند: "این جان را در جان پنهان شده یافتیم "، شما در آنجا مشکلات جدی دارید

there.

.

But they might say: "The john paid the prostitute $200 for an evening with her."

اما آنها ممکن است بگویند: "جان 200 دلار برای یک شب با او به فاحشه پرداخت."

Cool?

سرد؟

Good.

خوب

So, now we've met my family.

بنابراین، اکنون با خانواده ام آشنا شده ایم.

Meet the family.

خانواده را ملاقات کنید.

We've looked at some verbs, we've looked at an adjective and a noun from using people's

ما به برخی از افعال نگاه کرده ایم، به یک صفت و یک اسم از استفاده از

actual names.

نام واقعی افراد نگاه کرده ایم.

You'll hear people say: "Pat, Sue...

می شنوید که مردم می گویند: "پت، سو...

Meet my broth-... my... my friend Sue.

با آبگوشت من ملاقات کن-... من... دوست من سو.

I've got a friend named Pat.

من دوستی به نام پت دارم.

This is Dick.

این دیک است.

Here's Nick.

اینجا نیک است.

This is Bill from the office.

این بیل از دفتر.

This is Will from school.

این ویل از مدرسه است.

Don I met at...

دان را در...

In the hospital.

در بیمارستان ملاقات کردم.

Frank's a good buddy of mine.

فرانک دوست خوبی برای من است.

And John's one of my favourite people."

و جان یکی از افراد مورد علاقه من است."

Okay?

باشه؟

Real names with real grammar uses.

نام های واقعی با استفاده از دستور زبان واقعی.

Now, I hope you found that interesting because we're going to have some fun and see if we

اکنون، امیدوارم برای شما جالب بوده باشد، زیرا ما قرار است کمی سرگرم شویم و ببینیم که آیا

can make some sentences make sense with your new-found knowledge.

می توانیم با دانش جدید شما برخی از جملات را معنادار کنیم .

I'll also give you a bit of a bonus and show you what else you can do with them.

من همچنین به شما کمی امتیاز می دهم و به شما نشان می دهم که چه کارهای دیگری می توانید با آنها انجام دهید.

Are you ready?

اماده ای؟

[Snaps]

[اسنپ]

Okay, so let's go to the board and see...

بسیار خب، پس بیایید به تابلو برویم و ببینیم...

We've played: Meet my family.

ما بازی کردیم: با خانواده ام ملاقات کن.

Now let's see if we can go to the board and fix it up properly.

حالا بیایید ببینیم که آیا می توانیم به برد برویم و آن را به درستی تعمیر کنیم.

I'm going to get my trusty red marker.

من می خواهم نشانگر قرمز قابل اعتماد خود را بگیرم.

Dunh-dunh-dunh.

دانه-دونه-دونه.

And then you guys will help me.

و سپس شما بچه ها به من کمک خواهید کرد.

Okay?

باشه؟

So, what...

بنابراین، چه

The first thing we want...

... اولین چیزی که می‌خواهیم...

We want to do is we want to identify what we can fix.

می‌خواهیم انجام دهیم این است که می‌خواهیم تشخیص دهیم چه چیزی را می‌توانیم درست کنیم.

Not that it's wrong, but what we can fix to use these new words to make it better.

نه اینکه اشتباه است، اما چه چیزی می توانیم برای استفاده از این کلمات جدید برای بهتر کردن آن اصلاح کنیم.

So, let's read through the story first.

بنابراین، اجازه دهید ابتدا داستان را بخوانیم.

"Mr. E repeatedly touched James on the back as he put on his baseball hat.

"آقای E بارها و بارها پشت جیمز را در حالی که کلاه بیسبالش را بر سر

'I have to go to the bathroom before we leave', he said.

می گذاشت لمس کرد. او گفت: "من باید قبل از رفتن به دستشویی بروم .

'I want to be honest with you, I don't have enough money to pay for the food.'"

" "می خواهم با شما صادق باشم، من پول کافی ندارم." تا پول غذا را بپردازم.»

This is not a good story because he's going to the washroom and leaving me with the bill.

این داستان خوبی نیست زیرا او به دستشویی می رود و صورت حساب را به من می گذارد.

Let's continue.

بیا ادامه بدهیم.

Did I say "bill"?

گفتم «قبض»؟

I don't know.

من نمی دانم.

"'I don't have enough money to pay for the food.

"من پول کافی برای پرداخت هزینه غذا

Let's say that the waiter gave me a small cut with my stea-...

را ندارم. فرض کنید که پیشخدمت با استیک من یک برش کوچک به من داد -

With my steak knife.

با چاقوی استیک من.

We can threaten to take them to court'", and I guess he's talking about the restaurant,

می توانیم آنها را تهدید کنیم که به دادگاه می بریم""، و من حدس می زنم او در مورد رستوران صحبت می کند،

right? "'...if they don't give us a free meal.'

درست است؟ "...اگر به ما یک وعده غذایی مجانی ندهند."

I told..."

گفتم...»

And then: "I told Mr. E: Stop playing around and pay for the food!"

و بعد: «به آقاي «ه» گفتم: دست از بازي بردار و پول غذا را بده!

Okay, so, horrible story.

خوب، پس، داستان وحشتناک است.

Let's try making it a little bit better.

بیایید سعی کنیم آن را کمی بهتر کنیم.

First let's identify.

ابتدا بیایید شناسایی کنیم.

I'm going to say: "Mr. E repeatedly touched James on the back as he put on his baseball

من می خواهم بگویم: "آقای E بارها و بارها پشت سر جیمز را لمس کرد که او کلاه بیسبال خود را بر سر می گذاشت

hat", so that would be like that.

"، بنابراین اینطور می شود.

Okay, yeah, I got a word.

خوب، بله، من یک کلمه.

I bet you know the word I'm thinking.

شرط می بندم که کلمه ای را که به آن فکر می کنم می دانی.

We'll look at all that.

ما به همه اینها نگاه خواهیم کرد.

We can replace all of this with one word; that'll be good.

ما می توانیم همه اینها را با یک کلمه جایگزین کنیم. این خوب خواهد بود

"I have to go to the", I think this is a word we can replace as well.

"من باید بروم"، فکر می کنم این کلمه ای است که می توانیم جایگزین کنیم.

We've got a slang word that people will say.

ما یک کلمه عامیانه داریم که مردم می گویند.

I think I said that, you know, when you're out at the university or you're at the bar,

فکر می‌کنم گفتم، می‌دانی، وقتی بیرون از دانشگاه یا در بار هستید،

you might use this word.

ممکن است از این کلمه استفاده کنید.

"'...before we leave', he said.

او گفت: «...قبل از اینکه ما برویم،

'I want to be honest with you'".

می‌خواهم با شما صادق باشم».

Hmm.

هوم

Well, here's something funny.

خوب، اینجا یک چیز خنده دار است.

I was reading a book the other day, and when someone says: "I need to be honest with you",

روز قبل داشتم کتابی می خواندم و وقتی یکی می گوید: «باید با شما صادق باشم»

you have to ask a question: Aren't you always honest with me?

باید یک سوال بپرسید: آیا همیشه با من صادق نیستید؟

But sometimes there's a better word because it's not just to be honest; they want to be

اما گاهی اوقات کلمه بهتری وجود دارد زیرا فقط صادقانه نیست. آنها می خواهند

open with you as well, so I think we might have to look here.

با شما نیز باز باشند، بنابراین فکر می کنم ما باید اینجا را نگاه کنیم.

Okay.

باشه.

"I don't have enough money to..."

"من پول کافی ندارم که..."

Hmm.

هوم.

Hmm.

هوم

We pay for the food, so you got to pay.

ما هزینه غذا را پرداخت می کنیم، پس شما باید پرداخت کنید.

And this is, like, food.

و این مثل غذاست

This is a...

این یک ...

It's a good or a service, and you have to give money for it.

این یک کالا یا یک خدمت است و شما باید برای آن پول بدهید.

Can change that, I think.

من فکر می کنم می تواند آن را تغییر دهد.

Okay, so: "...gave me a small cut with my steak knife".

خوب، پس: "...با چاقوی استیکم برش کوچکی به من داد ".

Could we use one word that would be "a small cut" so we don't have to say so many words?

آیا می‌توانیم از یک کلمه استفاده کنیم که «یک برش کوچک» باشد تا مجبور نباشیم این همه کلمه را بگوییم؟

We have to cut some of that, so we'll look at that.

ما باید مقداری از آن را کاهش دهیم، بنابراین به آن نگاه خواهیم کرد.

Okay, good.

باشه خوبه

And then: "We can threaten to take them to court", yeah, that's good, but yes, you're

و سپس: "ما می توانیم آنها را تهدید کنیم که به دادگاه می کشیم"، بله، این خوب است، اما بله، شما

right, we can probably change that one, here.

درست می گویید، ما احتمالاً می توانیم آن یکی را در اینجا تغییر دهیم.

"'...if they don't give us a free meal.'

"...اگر به ما یک وعده غذایی مجانی ندهند."

I told Mr. E to stop playing around.

من به آقای E گفتم

Stop playing around and pay for the food."

که دیگر دور و بر بازی نکند.

So, we could probably go here.

بنابراین، ما احتمالا می توانیم به اینجا برویم.

And then this looks the same as this one up here, so I'm going to take a guess we can

و سپس به نظر می رسد مانند این یکی در اینجا، بنابراین من می خواهم حدس بزنم که ما می توانیم

do that.

این کار را انجام دهیم.

Did you get the same?

شما هم همینو گرفتید؟

So, what I'd like you to do is take five seconds...

بنابراین، کاری که من می‌خواهم شما انجام دهید این است که پنج ثانیه

And hopefully you did it before I did because you could see it; and if not, check.

وقت بگذارید... و امیدوارم این کار را قبل از من انجام داده باشید، زیرا می‌توانید آن را ببینید. و اگر نه، بررسی کنید

But I'll tell you right now: If you got this, this, this, this, this, this, this, and this

اما من همین الان به شما می گویم: اگر این، این، این، این، این، این، این و این

on your own - congratulations; those are the ones we want to fix.

را به تنهایی دریافت کردید - تبریک می گویم. آنهایی هستند که ما می خواهیم آنها را اصلاح کنیم.

We do have words for them that we've done, and we'll replace them in the next segment.

ما کلماتی برای آنها داریم که انجام داده‌ایم، و در بخش بعدی آنها را جایگزین خواهیم کرد.

Are you ready?

اماده ای؟

Okay, let's go.

باشه، بزن بریم.

Seeing as you're so good, let's talk about...

با توجه به اینکه شما خیلی خوب هستید، بیایید در مورد ...

I don't want...

من نمی خواهم ...

I don't want to use this one; I want to use this one.

من نمی خواهم از این یکی استفاده کنم. من میخوام از این یکی استفاده کنم

So, if someone repeatedly touches you on the back...

بنابراین، اگر کسی بارها و بارها پشت شما را لمس کند ...

Remember I talked about dogs, and cats, and pets, you're like: "Oh, good boy, good girl"?

یادتان هست در مورد سگ ها، گربه ها و حیوانات خانگی صحبت کردم، چنین می گویید: "اوه، پسر خوب، دختر خوب"؟

We can say this...

می توانیم این را بگوییم ...

Doo-doo-doo-doo-doo-doo-doo.

دوو دوو دوو دوو.

Get rid of all of these words, but I'm not even going to bother, and we can put the word:

از شر همه این کلمات خلاص شوید، اما من حتی به خود زحمت نمی‌دهم و می‌توانیم این کلمه را بگذاریم:

"to pat" or "patted", right?

«نوازش کردن» یا «پال زدن»، درست است؟

Because it's the past tense, I can't put "pat", so I'll put "p-a-t-t-e-d": "...patted James

چون زمان گذشته است، نمی توانم «پات» بگذارم، بنابراین «پ-ا-ت-ت-د» می گذارم: «...پشت جیمز

on the back".

را زد».

Okay?

باشه؟

Cool.

سرد.

Let's do the next one.

بیایید مورد بعدی را انجام دهیم.

I need a better marker.

من به یک نشانگر بهتر نیاز دارم.

I'll get a new one.

من یک جدید می گیرم.

So, we changed that to "patted" so we wouldn't have to say: "touched repeatedly".

بنابراین، ما آن را به "patted" تغییر دادیم تا مجبور نباشیم بگوییم: "مکررا لمس شد".

I can just say: "He just patted him on the back"-okay-"as he put on his baseball hat.

فقط می توانم بگویم: "او فقط دستی به پشتش زد" - باشه - "در حالی که کلاه بیسبالش را بر سر می گذاشت.

'I have to go to the bathroom.'"

"من باید بروم حمام."

Now, he and I aren't in university; we're kind of older people now, but maybe E had

حالا من و او در دانشگاه نیستیم. ما الان یه جورایی بزرگتر هستیم، اما شاید

a little to drink, maybe one drink too many, and we can say: "to the john" because he went

E کمی نوشیدنی داشت، شاید یک نوشیدنی زیاد بود، و می‌توانیم بگوییم: "به جان" چون او

to the washroom.

به دستشویی رفت.

Right? "...before we leave."

درست؟ "...قبل از اینکه ما بریم."

And then he said: "I want to be honest with you.

و سپس گفت: "من می خواهم با شما صادق باشم.

Want to be honest".

می خواهم صادق باشم".

What's another word to be honest and open with somebody?

کلمه دیگری برای صادق بودن و باز بودن با کسی چیست؟

Mm-hmm: "to be frank with you.

مم-هم: "با تو روراست باشم.

I want to be frank with you, I don't have enough money to", what?

می خواهم با تو روراست باشم، پول کافی ندارم"، چه؟

Well, we used it to say when you...

خوب ما از آن استفاده می کردیم که می گفتیم وقتی شما ...

When you have to give money for a good or a service.

وقتی باید برای یک کالا یا خدمت پول بدهید .

"A good" is a thing, like, a phone; or a service is, like, when you go in a restaurant and

"یک خوب" یک چیز است، مانند یک تلفن. یا یک سرویس، مانند زمانی است که به رستوران می روید

the waiter takes care of you.

و گارسون از شما مراقبت می کند.

"...to pay the bill".

"...پرداخت قبض".

The bill.

صورتحساب

They gave you a paper saying: "You ate this much food, you must give us this much money".

کاغذی به شما دادند و گفتند: «اینقدر غذا خوردی، باید اینقدر پول به ما بدهی».

"Let's say the waiter gave me a small cut."

فرض کنید پیشخدمت یک برش کوچک به من داد.

Hmm.

هوم

Okay, yeah, that's right, a scratch or a small cut could be...

خوب، بله، درست است، یک خراش یا بریدگی کوچک می تواند...

And we're going to do this.

و ما این کار را انجام می دهیم.

What?

چی؟

All of this I'm going to take away?

همه اینها را که می خواهم از بین ببرم؟

I'm going to say: "nicked me".

من می خواهم بگویم: "به من لقب گرفت".

"Nicked".

"نیک شده".

Nick nicked me with my steak knife.

نیک با چاقوی استیک به من ضربه زد.

We can get rid of a whole bunch of words.

ما می توانیم از شر کل کلمات خلاص شویم.

"We can threaten to take them to court."

ما می توانیم آنها را به دادگاه تهدید کنیم.»

What was the thing we said would be court, to go to court if you want to get money or

چیزی که ما گفتیم دادگاه چیست، اگر می‌خواهید پول بگیرید یا

you want to get something given back to you that you think was taken unfairly?

می‌خواهید چیزی را که فکر می‌کنید ناعادلانه گرفته شده است، به شما برگرداند، به دادگاه بروید؟

And once again, look, we can get rid of a number of words.

و یک بار دیگر، نگاه کنید، ما می توانیم از شر تعدادی از کلمات خلاص شویم.

In this case, we can put the word: "We threaten to...

در این صورت می توان این کلمه را قرار داد: «ما تهدید به ...

We can threaten to sue them".

می توانیم تهدید به شکایت کنیم».

And "them" being the restaurant, of course.

و البته "آنها" رستوران هستند.

"'...if they don't give us a free meal.'"

"...اگر به ما یک وعده غذای مجانی ندهند.

"I told Mr. E to stop playing around and pay for the food."

" "به آقای E گفتم دست از بازی کردن بردارید و هزینه غذا را بپردازد."

Well, we can get rid of six words.

خوب، ما می توانیم از شر شش کلمه خلاص شویم.

Which six words do you think it'll be?

فکر می کنید کدام شش کلمه باشد؟

That's right.

درست است.

We need an "ing" because we said "playing", so we're going to have to put this, and it's

ما به یک "ing" نیاز داریم زیرا گفتیم "بازی کردن"، پس باید این را بگذاریم، و

going to be Batman's best friend, Dick, as in: "dicking around and pay", what?

بهترین دوست بتمن، دیک، خواهد بود، مانند: "dicking around and pay" چه؟

We've already done it and I know you've got there just before I did: "pay the bill".

ما قبلاً این کار را انجام داده‌ایم و می‌دانم که شما درست قبل از انجام من به آنجا رسیده‌اید: «قبض را بپرداز».

So, let's read this story this time and see how it works out.

بنابراین، بیایید این بار این داستان را بخوانیم و ببینیم که چگونه کار می کند.

We've eliminated a bunch of words; as you can see, there are spaces there, which is

ما دسته ای از کلمات را حذف کرده ایم. همانطور که می بینید، فضاهایی در آنجا وجود دارد که

good.

خوب است.

We're making our language much more in line with English because we're using, you know,

ما زبان خود را بسیار بیشتر با انگلیسی مطابقت می دهیم زیرا، می دانید،

cultural terms, a little bit of slang which has more...

از اصطلاحات فرهنگی، کمی عامیانه استفاده می کنیم که

A greater meaning.

معنای بیشتری دارد.

Even though these words are accurate, this has a greater meaning for us because it's

اگرچه این کلمات دقیق هستند، اما این برای ما معنای بیشتری دارد زیرا

more within lines of our culture.

بیشتر در چارچوب فرهنگ ما است.

So: "Mr. E patted James on the back", like this, "as he put on his baseball hat.

بنابراین: "آقای E به جیمز دست زد"، به این ترتیب، "در حالی که او کلاه بیسبال خود را بر سر

'I have to go to the john before we leave,' he said.

می گذاشت. او گفت: "من باید قبل از رفتن به جان بروم .

'I want to be frank with you, I don't have enough money to pay the bill.

" من پول کافی برای پرداخت قبض

Let's say the waiter nicked me with my steak knife so we can get...'"

ندارم. فرض کنید پیشخدمت با چاقوی استیک من به من ضربه زد تا بتوانیم دریافت کنیم..."

Okay, sorry.

باشه، ببخشید.

"'...my steak knife.

"... چاقوی استیک من.

We can threaten to sue them if they don't give us a free meal.'

ما می توانیم آنها را تهدید کنیم که اگر یک وعده غذایی رایگان به ما ندهند، شکایت خواهیم کرد."

I told Mr. E: Stop dicking around and pay the bill."

به آقای «ای» گفتم: دست از غر زدن بردارید و قبض را پرداخت کنید.»

That sounds almost like...

این تقریباً شبیه به نظر می رسد ...

Well, not almost like; it sounds exactly like a conversation in English, as opposed to the

خوب، تقریباً شبیه نیست. برخلاف کتاب درسی انگلیسی که اینجا بالا می‌روید، دقیقاً شبیه یک مکالمه به زبان انگلیسی است

textbook English you get up here.

.

Anyway, before I go I'm going to give you a bonus.

به هر حال قبل از رفتن من به شما جایزه می دهم .

And the bonus is going to be a bit strange because I'm going to give you the same words

و پاداش کمی عجیب خواهد بود زیرا من دوباره همان کلمات را به شما خواهم گفت

again.

.

Huh?

متعجب؟

I am, but this time I'm going to show you...

من هستم ولی این بار به شما نشان می

I thought it was better to break the lessons into two parts.

دهم ... فکر کردم بهتر است دروس را به دو قسمت تقسیم کنم.

I showed you how these words could be used as verbs, and this is the past tense of this

من به شما نشان دادم که چگونه می توان از این کلمات به عنوان فعل استفاده کرد و این زمان گذشته این

verb; present tense-right?-past tense, the continuous tense.

فعل است. زمان حال-راست؟-زمان گذشته، زمان استمراری.

But these same words, many of them or at least five of them can be used as nouns.

اما همین کلمات، بسیاری از آنها یا حداقل پنج مورد از آنها را می توان به عنوان اسم استفاده کرد.

So, now I'm going to show you what the noun means.

بنابراین، اکنون می خواهم به شما نشان دهم که این اسم به چه معناست.

So, "dick"...

پس «دیک»...

Parental advis-...

نصیحت والدین-...

Sorry.

ببخشید.

[Laughs] I'm sorry.

[می خندد] متاسفم.

Parents beware.

والدین مراقب باشید

I'm just saying this is parental guidance.

من فقط می گویم این راهنمایی والدین است.

I forgot what it is, so: This is a bad word; do not use it.

فراموش کردم چیست، پس: این کلمه بدی است. از آن استفاده نکنید

Okay?

باشه؟

"Dick" also means penis, which is the male sex organ.

«دیک» همچنین به معنای آلت تناسلی است که اندام جنسی مردانه است.

So it's bad slang.

پس عامیانه بدی است.

If someone says: "Don't be a dick", they mean: "Don't act like a bad guy or a bad girl."

اگر کسی بگوید: "دیک نباش" یعنی: "مثل پسر بد یا دختر بد رفتار نکن."

Usually it's said to men.

معمولا به مردان گفته می شود.

Now, "dick" also means to know nothing.

حال، «دیک» نیز به معنای چیزی ندانست.

So, if somebody says: "Hey, he knows dick about the subject", it means: He knows nothing

پس اگر کسى بگوید: «هى، او از موضوع خبر دارد»، یعنى: او

about the subject.

از موضوع خبر ندارد.

"She knows dick about computers" - she knows nothing about computers.

"او در مورد کامپیوترها می داند" - او چیزی در مورد کامپیوتر نمی داند.

So, "dick" can be used to mean to know nothing.

بنابراین، "دیک" را می توان به معنای چیزی دانستن استفاده کرد.

And it means nothing.

و معنی نداره

You know dick; you know nothing, as in a noun.

میدونی دیک شما چیزی نمی دانید، مانند یک اسم.

"Nick" not only can be to cause a cut, but a nick - I have a nick here, it means a small

"نیک" نه تنها می تواند باعث بریدگی شود، بلکه یک لقب است - من در اینجا یک نیک دارم، به معنای بریدگی کوچک است

cut.

.

"I nicked my finger" - verb.

"انگشتم را زدم" - فعل.

I nicked it.

من آن را نفی کردم.

"I have a nick on my finger" - small cut on my finger.

"من روی انگشتم یک تیک دارم" - بریدگی کوچک روی انگشتم.

"Bill".

"بیل".

I told you "bill" is to give you someone something you must pay.

من به شما گفتم "قبض" این است که به کسی چیزی را به شما بدهم که باید بپردازید.

"A bill" is also the paper you have.

«یک صورت حساب» نیز همان کاغذی است که شما دارید.

You go: "Here's the bill."

تو برو: "اینم صورتحساب."

Okay, now that's the bill.

خوب، حالا این قبض است.

I'm billing you and writing down you must pay.

من برای شما صورتحساب می گیرم و می نویسم که باید پرداخت کنید.

Now, here's the bill; here's the paper you must pay.

اکنون، این صورتحساب است. در اینجا کاغذی است که باید پرداخت کنید.

Okay?

باشه؟

So: "Give me the bill at the end of my meal, please."

بنابراین: "لطفاً صورت حساب را در پایان غذا به من بدهید."

Or: "We'll be billing you at the end of the month" and that's when you get your cell phone

یا: «آخر ماه صورتحساب شما را می‌دهیم » و آن موقع است که قبض تلفن همراهتان را دریافت می‌کنید

bill.

.

It also means a proposed law.

همچنین به معنای قانون پیشنهادی است.

Huh?

متعجب؟

Well, laws: You cannot kill people, you may not steal; the police will arrest you.

خوب، قوانین: شما نمی توانید مردم را بکشید، نمی توانید دزدی کنید. پلیس شما را دستگیر می کند

A proposed law is think of a baby law.

یک قانون پیشنهادی به قانون کودک فکر کنید.

You have an adult and you have a baby.

شما یک بزرگسال دارید و یک بچه دارید.

A baby is like the proposed law; it's what they want to make into a law, but it's not...

نوزاد مانند قانون پیشنهادی است. این چیزی است که آنها می خواهند به قانون تبدیل کنند، اما اینطور نیست...

It's not a law yet.

این هنوز یک قانون نیست.

So, when somebody says: "Here's a bill" in your government, they're saying: "We think

بنابراین، وقتی کسی می گوید: "این یک لایحه است" در دولت شما، آنها می گویند: "ما فکر

this would be a good law for the people."

می کنیم این قانون خوبی برای مردم است."

They talk about it, they vote on it.

آنها در مورد آن صحبت می کنند، به آن رای می دهند.

If they like it, it becomes a law.

اگر دوست داشته باشند تبدیل به قانون می شود.

So, otherwise it's a bill.

بنابراین، در غیر این صورت یک صورت حساب است.

Okay?

باشه؟

So people have to come up with ideas to make into laws, they present them to the government

بنابراین مردم باید ایده هایی را ارائه کنند تا قوانینی دربیاورند و به عنوان لایحه به دولت ارائه کنند

as a bill; and if the government likes it, they change it into a law.

. و اگر دولت بپسندد آن را به قانون تبدیل می کنند.

I'm just a bill up on Capitol Hill.

من فقط یک اسکناس در کاپیتول هیل هستم.

When I was a kid, there was a commercial that explained all of this.

وقتی بچه بودم، آگهی تبلیغاتی بود که همه اینها را توضیح می داد.

I'm trying to do my best because I don't have cartoons.

من سعی می کنم بهترین کار را انجام دهم زیرا کارتون ندارم.

Anyway.

به هر حال.

And the last one I want to talk about is "don".

و آخرین موردی که می خواهم در موردش صحبت کنم «دون» است.

Remember I said "don" was to put something on you?

یادت هست که گفتم «دون» قرار بود چیزی روی تو بگذارم؟

Well, there are...

خوب، وجود دارد...

There's another type of don.

نوع دیگری از دان وجود دارد.

There's the gangster boss.

رئیس گانگستر آنجاست.

So when you're looking at...

بنابراین وقتی به... نگاه

You know when they show the Mafia or the Yakuza, or any other gang, and there's...

می‌کنید، می‌دانید که چه زمانی مافیا یا یاکوزا یا هر باند دیگری را نشان می‌دهند، و وجود دارد...

Well, specifically, it's the Italian boss, because it's the don, the godfather.

خب، به طور خاص، رئیس ایتالیایی است، زیرا دان، پدرخوانده است.

He's the don.

او دان است.

That's what this one is supposed to be.

این همان چیزی است که قرار است باشد.

And when we talk about "don" as being the godfather, it's sort of, like, the leader.

و وقتی از "دون" به عنوان پدرخوانده صحبت می کنیم، به نوعی رهبر است.

In universities, usually the teachers or professors in things like Cambridge and Oxford, they're

در دانشگاه‌ها، معمولاً معلمان یا استادان چیزهایی مانند کمبریج و آکسفورد، به آنها

also called dons, especially if they have a special position of leadership.

دان نیز می‌گویند، به‌خصوص اگر موقعیت رهبری خاصی داشته باشند.

So: "The don of the university", it means the teacher of the university or the leader

پس: «دون دانشگاه» یعنی معلم دانشگاه یا رهبر

in the university.

در دانشگاه.

And what they share is being leadership.

و آنچه آنها به اشتراک می گذارند رهبری است.

"Don" being head.

"دان" سر بودن.

Cool?

سرد؟

Thought you'd like that.

فکر کردم که دوست داری

That's your daily bonus.

این پاداش روزانه شماست.

All right.

خیلی خوب.

Now, we've done your daily bonus, so you can see how we've used some of these verbs, and

اکنون، ما پاداش روزانه شما را انجام داده‌ایم، بنابراین می‌توانید ببینید که چگونه از برخی از این افعال استفاده کرده‌ایم، و

can transform into nouns, and vice versa.

می‌توانیم به اسم تبدیل شویم و بالعکس.

Here's your homework: I want you to create five sentences using two of these words in

تکلیف شما در اینجا است: می خواهم با استفاده از دو تا از این کلمات در

a sentence to make a new sentences.

یک جمله، پنج جمله بسازید تا یک جمله جدید بسازید.

So, in this case, I used...

بنابراین، در این مورد، من از ...

"I told E to stop dicking around and pay the bill."

"به E گفتم که دست از دیک زدن بردارید و قبض را پرداخت کنید ."

Right?

درست؟

There, I've done it right there.

آنجا، من آن را همانجا انجام دادم.

You could say: "I...

می توانید بگویید: "من...

When I...

وقتی من...

When I donned my jacket, I nicked my ear with a button."

وقتی کاپشنم را پوشیدم، با یک دکمه گوشم را زدم ."

So, I cut my ear.

پس گوشم را بریدم.

Maybe it was a sharp button.

شاید یک دکمه تیز بود.

Crazy, but there you go.

دیوانه است، اما شما بروید.

So, try doing that.

بنابراین، سعی کنید این کار را انجام دهید.

And what I'd like you to do is when you've finished your homework, you've done these

و کاری که من از شما می خواهم انجام دهید این است که وقتی تکالیف خود را تمام کردید، این

sentences, bring one, you know, put it in the... put it below in the comments, and see

جملات را انجام دادید، یکی را بیاورید، می دانید، آن را در ... در زیر در نظرات قرار دهید، و ببینید

if people will help you.

که آیا مردم می خواهند به شما کمک کند

I've seen many times a lot of students help out other students with their sentences and

من بارها دیده ام که دانش آموزان زیادی با جملات خود به دانش آموزان دیگر کمک می کنند

form friendships, so I hope that's going to happen for you.

و دوستی برقرار می کنند، بنابراین امیدوارم این اتفاق برای شما هم بیفتد.

I'd like you to subscribe, so look around, there's a bell.

من می خواهم شما مشترک شوید، بنابراین به اطراف نگاه کنید، یک زنگ وجود دارد.

Ring my bell.

زنگ من.

And if you...

و اگر

When it comes up, ring it to subscribe.

... وقتی بالا آمد، برای اشتراک زنگ بزنید.

When you hit the bell, it will send you anything I do that's new; soon as it comes out it'll

وقتی زنگ را می زنید، هر کاری که جدید باشد برای شما ارسال می کند . به محض بیرون

come straight to you.

آمدن مستقیماً به شما می رسد.

Or you can go to www.engvid.com, so then you can do the same thing.

یا می توانید به www.engvid.com بروید، بنابراین می توانید همین کار را انجام دهید.

Anyway, I've got to go.

به هر حال من باید برم

I've got to don a new outfit; this one's getting a little bit warm in here.

من باید یک لباس جدید بپوشم. این یکی اینجا کمی گرم می شود.

I hope you enjoyed the lesson.

امیدوارم از درس لذت برده باشید.

And as always, thank you very much, and I look forward to seeing you again soon.

و مثل همیشه از شما بسیار متشکرم و مشتاقانه منتظر دیدار مجدد شما هستم.

Have a good day.

روز خوبی داشته باشید.