Too or So?

Hi. James from www.engvid.com. I'm just looking at the lesson I'm going to teach you today.

سلام. جیمز از www.engvid.com. من فقط به درسی که قرار است امروز به شما یاد بدهم نگاه می کنم.

Some of you will find it so hard and so difficult, and others too hard and too difficult. So

برخی از شما آن را بسیار سخت و دشوار و برخی دیگر بسیار سخت و بسیار دشوار خواهید یافت. بنابراین

what I'm going to do is I'm going to start off with something basic, and then we'll begin

کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که با یک چیز اساسی شروع کنم، و سپس

the lesson. Right, Mr. E? He's back too. "To" and "so". Two words in English that are so

درس را شروع می‌کنیم. درست است، آقای E؟ اون هم برگشت "به" و "پس". دو کلمه به زبان انگلیسی که بسیار

simple and so basic, yet so misunderstood, much like my love for puppies. Anyway, okay.

ساده و بسیار ابتدایی هستند، در عین حال بسیار اشتباه فهمیده شده اند، بسیار شبیه عشق من به توله سگ ها. به هر حال باشه

When we talk about "to" and "so", there's the idea of something being more. There's

وقتی در مورد "به" و "پس" صحبت می کنیم، این ایده وجود دارد که چیزی بیشتر است. یک

something extra, and this is right. When you say "so", you usually mean -- we usually -- you'll

چیز اضافی وجود دارد، و این درست است. وقتی می گویید "پس"، معمولاً منظور شما - ما معمولاً - می

hear most people say it for about size, so big, so tall, so small, and they want to talk

شنوید که بیشتر مردم آن را درباره اندازه، خیلی بزرگ، خیلی بلند، خیلی کوچک می گویند و می خواهند در

about the size of the thing and really make it strong to you, give you -- tell you it's

مورد اندازه چیز صحبت کنند و واقعاً آن را برای شما قوی کنید، به شما بدهید -- به شما بگویم

not normal, it's more than you think. And when they usually use "to", it's the same

که طبیعی نیست، بیشتر از آن چیزی است که فکر می کنید. و زمانی که آنها معمولاً از "به" استفاده می کنند، این همان

idea, but they usually use it in more of a negative way of thinking. So if you really

ایده است، اما معمولاً از آن بیشتر در یک تفکر منفی استفاده می کنند. بنابراین اگر واقعاً

want to think of it, think of "so" with a smile, and it's positive. So when you want

می‌خواهید به آن فکر کنید، با لبخند به «چنین» فکر کنید و این مثبت است. پس وقتی می خواهید

to say something and you really like it so much, so much, so much, see? Use "s" for smile,

چیزی بگویید و واقعاً آن را خیلی دوست دارید ، خیلی، خیلی، ببینید؟ از "s" برای لبخند

smiley face, and use "to". And think of "to" because this "to" has two "o's" on it. Think

، صورتک و از "to" استفاده کنید. و به "به" فکر کنید زیرا این "به" دو "o" روی خود دارد.

"to". That's too many "o's". I only need one. I only need one. That was the wrong finger.

"به" فکر کنید. این «او» خیلی زیاد است. من فقط به یکی نیاز دارم من فقط به یکی نیاز دارم انگشت اشتباه بود

I only need one "o". And because I only need one "o", there's too many things, so it's

من فقط به یک "o" نیاز دارم. و چون من فقط به یک "o" نیاز دارم، چیزهای زیادی وجود دارد، بنابراین

more than I want. That help? Okay. Now, I'm going to warn you. That's the basic understanding.

بیشتر از چیزی است که می خواهم. آن کمک؟ باشه. حالا من به شما هشدار می دهم. این درک اساسی است.

So if you're following and you got that, that's good. If not, go back, watch this part of

بنابراین اگر دنبال می کنید و آن را دریافت کردید، خوب است. اگر نه، به عقب برگردید، این قسمت

the video again, listen to what I said, and then the rest of this is going to make a lot

از ویدیو را دوباره تماشا کنید، به آنچه گفتم گوش دهید، و سپس بقیه این موارد

of sense. Now, for the rest of you, it's party time, okay? So let's go.

بسیار منطقی خواهد بود. حالا، برای بقیه شما ، وقت مهمانی است، باشه؟ پس بزن بریم.

"To". Let's start off with "to". Notice "to" is in red. Why is "to" in red? Well, it's

"به". بیایید با "به" شروع کنیم. توجه "به " به رنگ قرمز است. چرا "به" قرمز است؟ خوب،

in red because red is usually blood, which is usually negative. In saying that, I want

قرمز است زیرا قرمز معمولاً خون است که معمولاً منفی است. با گفتن آن،

you to understand that "to" in this case is more than you want, need, or is allowable.

می‌خواهم بفهمید که «به» در این مورد بیش از آن چیزی است که شما بخواهید، نیاز دارید یا مجاز هستید.

I use some big words there. Allowable. You are able to do something. But more than you

من از چند کلمه بزرگ در آنجا استفاده می کنم. مجاز است. شما قادر به انجام کاری هستید. اما بیشتر از آنچه

need, more than you want or desire. Excessive. That's what this word means. Excessive means

نیاز دارید، بیشتر از آنچه می خواهید یا می خواهید. بیش از اندازه. معنی این کلمه همین است. بیش از حد یعنی

more, too much. Notice the water coming into the cup. It's coming out. Well, there's too

بیشتر، بیش از حد. به ورود آب به فنجان توجه کنید. داره بیرون میاد خب خیلی

much. Cool? All right. More than. So that's what we mean here.

زیاده سرد؟ خیلی خوب. بیشتر از. بنابراین منظور ما در اینجا همین است.

Give you two examples. "James usually talks too fast, so I don't understand him." That's

دو مثال بزن جیمز معمولا خیلی سریع صحبت می کند، بنابراین من او را درک نمی کنم.

true. That means I speak so fast that most of the information you want, you can't get.

درست است. یعنی من آنقدر سریع صحبت می کنم که بیشتر اطلاعاتی را که می خواهید، نمی توانید بدست آورید.

It's too fast. It's gone by, and you can't get it back. What's another thing that's excessive?

خیلی سریع است. از بین رفته است و شما نمی توانید آن را پس بگیرید. چه چیز دیگری که بیش از حد است؟

Well, in Saudi Arabia, it's too hot for me. Excessive. It's 50 degrees, man. It's like

خوب، در عربستان سعودی، هوا برای من خیلی گرم است. بیش از اندازه. 50 درجه است، مرد. مثل اینکه

cooking yourself. You don't go to get a tan there. You go to cook yourself, okay? It's

خودتان آشپزی می کنید. شما برای برنزه شدن در آنجا نمی روید . تو برو خودت آشپزی کنی، باشه؟

excessive, more than you want. But every once in a while, small once in a while -- I can

بیش از حد است، بیشتر از آنچه شما می خواهید. اما هر چند وقت یکبار، هر چند وقت یکبار کوچک -- من

only even think of two examples to give you. That's the truth. "To" can be positive. Remember

فقط می توانم به دو مثال برای شما فکر کنم. این حقیقت است. "به" می تواند مثبت باشد. یادتان

I said it's usually negative in the red? It can be positive. I'll give you an example.

هست که گفتم معمولاً در رنگ قرمز منفی است؟ می تواند مثبت باشد. من برای شما یک مثال می زنم.

"You're too kind. You come and see me every time I put a video out. Oh, I love you." And

"تو خیلی مهربونی. هربار که ویدیو میزارم میای و منو میبینی. اوه، دوستت دارم."

what I mean by that is you're very kind. It's very nice of you to do this. I'm not saying

و منظور من از آن این است که شما بسیار مهربان هستید. خیلی خوبه که این کارو میکنی نمی گویم

it's too much. It's not. It's very nice of you. And sometimes, if you're on a subway

خیلی زیاد است. این نیست. نظر لطف شماست. و گاهی اگر در مترو

and you come visit Canada or you see a British person, and they say, "Would you like my chair?"

باشید و به کانادا بیایید یا یک انگلیسی را ببینید و آنها بگویند: "صندلی من را دوست داری؟"

You can say, "You're too generous." I almost want to say no because your generosity is

می توانید بگویید: "تو بیش از حد سخاوتمندی". تقریباً می خواهم بگویم نه، زیرا سخاوت شما

too much. Much. But in this case, once again, it's very positive. Smiley face. Not like

بیش از حد است. خیلی اما در این مورد، یک بار دیگر ، بسیار مثبت است. صورت خندان. نه مثل

this guy. Sad mouth. Smiley. Okay? Before we forget, don't forget "to" is an adverb

این پسر دهان غمگین لبخند. باشه؟ قبل از اینکه فراموش کنیم، فراموش نکنید که "to" یک قید است

because it can modify adverbs, other adverbs, and other adjectives and verbs. Cool? All

زیرا می تواند قیدها، سایر قیدها و سایر صفت ها و افعال را تغییر دهد. سرد؟ خیلی

right.

خوب.

Now, finally, this is the interesting one. "To" -- notice I said there's one "to", two

حالا بالاخره این مورد جالب است. "به" -- توجه کنید که گفتم یک "به"، دو

"o"s. It's because "to" is enough, but then we add on another "o", and it's "to" because

"o" وجود دارد. به این دلیل است که "به" کافی است، اما سپس "o" دیگری را اضافه می کنیم، و "به" است زیرا

we mean in addition. "Addition" comes from the base "add". It means you add something

منظور ما اضافه است. "افزودن" از پایه "افزودن" می آید. یعنی چیزی را

to something else. Example, "Mr. E likes cake, and I like it, too." One plus one. More than

به چیز دیگری اضافه می کنید. به عنوان مثال، "آقای E کیک را دوست دارد، و من هم آن را دوست دارم." یک بعلاوه یک. بیش از

one. All right? Now, we can use this with an object, "cake", or a verb. "He went, and

یکی. خیلی خوب؟ حالا می‌توانیم این را با یک مفعول، «کیک» یا یک فعل استفاده کنیم. او رفت و

I went, too." Notice how "to" follows "went" because I'm saying additionally, adding on.

من هم رفتم. توجه کنید که چگونه "to" به دنبال "رفت" است، زیرا من می گویم علاوه بر این، اضافه کردن در.

You like that? Good.

شما آن را دوست دارید؟ خوب

We've covered "to" and "excessive", and it's usually -- let's quickly go over it. Well,

ما «به» و «بیش از حد» را پوشش داده‌ایم، و معمولاً اینطور است - اجازه دهید به سرعت از آن بگذریم. خوب

not too quickly. I'm using it again. See, I said not too quickly, not excessively. "To"

نه خیلی سریع من دوباره ازش استفاده میکنم ببینید نه خیلی سریع گفتم نه زیاده روی. «به»

means excessive, and "excessive", as we know, is more than you need or want. "To" can be

به معنای زیاده‌روی است و «بیش از حد» همانطور که می‌دانیم بیش از آن چیزی است که شما نیاز دارید یا می‌خواهید. "به" می تواند

positive. Very few cases, right? Very kind, very generous are the ones that come to my

مثبت باشد. موارد بسیار کم، درست است؟ خیلی مهربان، خیلی سخاوتمند همان هایی هستند که

mind right away.

فوراً به ذهن من می رسند.

And finally, "to" is as well because we have one "o" plus two. Just like the number two

و در نهایت "به" نیز به این دلیل است که یک "o" به اضافه دو داریم. درست مانند عدد دو

has one plus one, it means in addition, or additionally. And look, we also have "to",

که یک به علاوه یک دارد، به معنای اضافه یا اضافه است. و نگاه کنید، ما همچنین "to" داریم،

an object or a verb it can be used for. Easy to remember, right? Good.

یک مفعول یا یک فعل که می توان برای آن استفاده کرد. به خاطر سپردن آسان است، درست است؟ خوب

Now, I told you "to" and "so" get confused. I'm going to tell you how they're similar,

حالا من به شما گفتم "به" و "پس" گیج شوید. من می خواهم به شما بگویم که چگونه آنها شبیه هستند،

and that's why this diagram has this funny part where it's red and blue. But we're going

و به همین دلیل است که این نمودار دارای این قسمت خنده دار است که در آن قرمز و آبی است. اما ما در حال حاضر

to work specifically on "so" now. Are you ready? So let's go. All right.

به طور خاص روی "بنابراین" کار خواهیم کرد. اماده ای؟ پس بزن بریم. خیلی خوب.

All right. "So". What does "so" mean? "So la ti do". Well, we're not singing. But what

خیلی خوب. "بنابراین". "چنین" به چه معناست؟ "پس لا تو انجام بده". خوب، ما آواز نمی خوانیم. اما چیزی که

we're trying to get at is "extent". "Extent". And because it's an adverb and we use it,

ما سعی می کنیم به آن برسیم «وسعت» است. "میزان". و چون یک قید است و ما از آن استفاده می کنیم،

we use it with things like "quickly" or "shortly", right? So -- I'm using it again. "So, so,

آن را با مواردی مانند "به سرعت" یا "کوتاه" استفاده می کنیم، درست است؟ بنابراین -- من دوباره از آن استفاده می کنم. "خب خب

so". It's got to be an important word, right? For instance, I can say, "He speaks so quickly,

خب". باید کلمه مهمی باشد، درست است؟ به عنوان مثال، می توانم بگویم، "او خیلی سریع صحبت می کند،

it's hard to understand him." Notice how it differs. I said "to" was excessive. "Excessive"

درک او سخت است." به تفاوت آن توجه کنید . گفتم «به» بیش از حد بود. "بیش از حد"

meant too much. The water was coming out. "So" means, to an extent, how much, how fast.

به معنای بیش از حد بود. آب داشت بیرون می آمد. «پس» یعنی تا حدی، چقدر، چقدر سریع.

And it means, like, very in its own way. You like that one? Okay.

و به این معنی است، مانند، بسیار به شیوه خود. اون یکی رو دوست داری؟ باشه.

What about another one? "So quietly". Well, "She moved so quietly, nobody noticed." It's

یکی دیگر چطور؟ "خیلی بی سر و صدا". خوب، "او خیلی آرام حرکت کرد، کسی متوجه نشد."

not "too quietly". It's "so quietly". And we're saying very -- how much, how quietly.

"خیلی بی سر و صدا" نیست. "خیلی بی سر و صدا" است. و ما می گوییم بسیار -- چقدر، چقدر بی سر و صدا.

You like that? Good. So we have two examples now. "Too quickly" -- sorry. "So quickly"

شما آن را دوست دارید؟ خوب بنابراین اکنون دو نمونه داریم. "خیلی سریع" -- متاسفم. "خیلی سریع"

and "so quietly". And they mean to what extent and how much. "Extent" is like a measurement.

و "خیلی بی سر و صدا". و منظورشان تا چه حد و چقدر است. "میزان" مانند اندازه گیری است.

It's a measurement. And that's what this means, like the maximum or the minimum of something.

این یک اندازه گیری است. و این همان چیزی است که به معنای حداکثر یا حداقل چیزی است.

"Extent". To what extent did they do this? All right.

"میزان". تا چه حد این کار را کردند؟ خیلی خوب.

Now I have to explain something to you. When we said "so" and "to" are similar -- "similar"

حالا باید یه چیزی رو براتون توضیح بدم. وقتی گفتیم "چنین" و "به" شبیه هستند - "مشابه

is a special word because it means "same", but there is a difference. And now I have

" یک کلمه خاص است زیرا به معنای "همان" است، اما یک تفاوت وجود دارد. و حالا باید

to teach you what that difference is, right? In this case, they're the same because -- and

به شما یاد بدهم که این تفاوت چیست، درست است؟ در این مورد، آنها یکسان هستند زیرا -- و

this is where the diagram meets. "Extremely" and "excessive" are usually very far end -- the

این جایی است که نمودار به هم می رسد. « بیش از حد» و «بیش از حد» معمولاً پایان بسیار دور هستند --

very far end of something. So when something is extremely hot, it's meaning there's hot,

پایان بسیار دور چیزی. بنابراین وقتی چیزی بسیار داغ است، به این معنی است که گرم است،

and then there's hot. It's so hot. When it's too hot, it means here's the limit, and you

و سپس گرم است. خیلی گرمه. وقتی هوا خیلی گرم است، به این معنی است که این حد است و شما

go past it. Okay? Do you remember this? "Too", "excessive", "too much". "So" is the measurement.

از آن عبور می کنید. باشه؟ این را به خاطر می آوری؟ "زیاد"، "بیش از حد"، "خیلی زیاد". "پس" اندازه گیری است.

And when we say it this way for "extremely", which means "emphasis", we usually mean on

و هنگامی که آن را به این صورت برای "بسیار" می گوییم که به معنای "تاکید" است، معمولاً منظور ما

the maximum part, the furthest part. I'll give you an example.

بر حداکثر قسمت، دورترین قسمت است. من برای شما یک مثال می زنم.

The soup was so hot, I had to leave it and eat it an hour later. It's not that it was

سوپ خیلی داغ بود، مجبور شدم ترکش کنم و یک ساعت بعد بخورم. نه اینکه

too hot, I could never eat it. It was just so hot, I've got to wait. I wait 10 minutes.

خیلی گرم بود، هیچ وقت نتونستم بخورمش. هوا خیلی گرم بود، باید صبر کنم. 10 دقیقه صبر میکنم

It's okay now. It's so hot. But you know what? The soup was so good, I asked for a second

الان خوبه خیلی گرمه. ولی می دونی چیه؟ سوپ خیلی خوب بود، من یک کاسه دوم خواستم

bowl. Emphasis. It was so good, I loved it. All right? And my girlfriend is so hot, you

. تاکید. خیلی خوب بود دوستش داشتم خیلی خوب؟ و دوست دخترم خیلی داغونه که

want to go see her. Yeah, that's right. I know. Some of you asked if I'm married, I've

میخوای بری ببینیش. آره درست است. میدانم. برخی از شما پرسیدند که آیا من متاهل هستم،

got a girlfriend. I've got a cat. That's right, a cat. It was so annoying, I want to get a

دوست دختر دارم. من یک گربه گرفتهام. درست است، یک گربه. خیلی آزار دهنده بود، من می خواهم یک

woman. But that's another issue, see? Emphasis. Okay? Emphasis is "extremely" in this case.

زن بگیرم. اما این مسئله دیگری است، می بینید؟ تاکید. باشه؟ تاکید در این مورد "بسیار" است.

Now, we talked about where they're the same, and I told you about "excessive" and "extremely",

حالا، ما در مورد جایی که آنها یکسان هستند، صحبت کردیم، و من به شما در مورد "بیش از حد" و "فوق العاده" گفتم،

and that's how they share this strange area here. But once again, they have separate circles

و اینگونه است که آنها این منطقه عجیب و غریب را در اینجا به اشتراک می گذارند . اما بار دیگر، آنها به دلیلی دایره های جداگانه ای دارند

for a reason. "So" is positive, smiley face, but "so" also has a meaning that "to" doesn't

. "پس" صورت مثبت و خندان است، اما "پس" نیز معنایی دارد که "به"

have, and that's "conjunction". "Conjunction". "Conjunction" means to put things together.

ندارد و آن "ارتباط" است. "پیوستگی". «ارتباط» به معنای کنار هم قرار دادن چیزهاست.

And you know what this is because of the special word "and". "And" is a conjunction or "but".

و شما می دانید که این به دلیل کلمه خاص "و" چیست. «و» حرف ربط یا «اما» است.

It's a big, fancy word for saying "putting two ideas together", right? That's how we

این یک کلمه بزرگ و شیک برای گفتن "در کنار هم قرار دادن دو ایده" است، درست است؟

make complex sentences. So in this case, "conjunction", and when we use it, we actually mean "thus"

اینطوری جملات پیچیده می سازیم. بنابراین در این مورد، "ارتباط"، و هنگامی که ما از آن استفاده می کنیم، در واقع به معنای "به این ترتیب"

or "therefore". You hear these in these big books, you know? The books with usually 500

یا "بنابراین" است. اینها را در این کتاب های بزرگ می شنوید ، می دانید؟ کتاب هایی که معمولاً 500

pages, they charge you $100, they have to put words. "Therefore, he said to the people,

صفحه دارند، 100 دلار از شما می گیرند، باید کلمات را بگذارند . "بنابراین، به مردم گفت:

'Thus we shall walk'". Yeah, if you know -- recognize that voice, it's from the Batman movie. The

"اینگونه راه خواهیم رفت." بله، اگر می دانید -- آن صدا را بشناسید، از فیلم بتمن است.

last installment. Great. So great. Emphasis mine. You've got to see it. "To". That one.

آخرین قسط. عالی. بسیار عالی. تاکید من شما باید آن را ببینید. "به". آن یکی.

All right. "Conjunction". "I wasn't feeling well, so I went to the doctor." It's not extremely

خیلی خوب. "پیوستگی". "حالم خوب نبود، به دکتر رفتم." به شدت

extant. It's saying, "I wasn't feeling well, so I had to go to the doctor." I bring the

موجود نیست. می گوید: "حالم خوب نبود، بنابراین مجبور شدم به دکتر بروم." من این

two ideas together, okay? How about this one? "It was cold out, so I got my jacket." I got

دو ایده را با هم جمع می کنم، خوب؟ این یکی چی؟ "بیرون سرد بود، بنابراین ژاکتم را گرفتم." کاپشنم را

my jacket because it was cold. I want to bring these ideas together. I don't have to say

گرفتم چون سرد بود. من می خواهم این ایده ها را با هم جمع کنم. لازم نیست بگویم

"and", which is the normal conjunction. I can say "so". All right?

"و" که حرف ربط عادی است . می توانم بگویم "پس". خیلی خوب؟

And finally, "I think this video is over." "I think so." No, not quite. But here's the

و در نهایت "فکر می کنم این ویدیو تمام شده است." "من هم اینچنین فکر میکنم." نه، نه کاملا. اما این

example of truth. A lot of times, you're going to hear Canadians say, "I think so" or "I

مثال حقیقت است. در بسیاری از مواقع می‌شنوید که کانادایی‌ها می‌گویند: «من اینطور فکر می‌کنم» یا «من

thought so". And what they're telling you is not conjunction, not extant, not extremely.

اینطور فکر می‌کردم». و آنچه آنها به شما می گویند نه پیوندی است، نه موجود، نه بسیار زیاد.

They're actually trying to tell you, "I thought it was true." "Was it raining yesterday?"

آنها در واقع سعی می کنند به شما بگویند، "فکر می کردم درست است." "دیروز بارون بود؟"

"I thought so." "Did he bring the book?" "I think so." "I believe" or "I think it's true."

"من اینطور فکر می کردم." "آیا او کتاب را آورده است؟" "من هم اینچنین فکر میکنم." «من معتقدم» یا «فکر می‌کنم درست است».

Okay? You like that? I do.

باشه؟ شما آن را دوست دارید؟ انجام میدهم.

Mr. E and I would like you to learn some more, so -- okay, conjunction -- come to this special

من و آقای E می‌خواهیم چیزهای بیشتری یاد بگیرید، پس -- باشه، پیوند -- به این

place, www.engvid.com, where you can learn about this lesson on "so" and "to". And you

مکان ویژه، www.engvid.com بیایید، جایی که می‌توانید در مورد این درس در مورد «پس» و «به» بیاموزید.

know what? There's another one that you can study, too. It's on, like, "either/or". So

میدونی چیه؟ یکی دیگه هم هست که میتونید مطالعه کنید. مانند "یا/یا" روشن است. پس

go see. You'll see it for yourself, okay? Good.

برو ببین خودت خواهی دید، باشه؟ خوب

Listen, I hope you learned some stuff so we can teach you some more. And I'd like you

گوش کن، امیدوارم چیزهایی یاد گرفته باشی تا بتوانیم چیزهای بیشتری را به تو آموزش دهیم. و من دوست دارم

to come back. Bring a friend, too. See? I used it. All right? Have a good one.

که برگردی یه دوست هم بیار دیدن؟ من از آن استفاده کردم. خیلی خوب؟ یک خوب.