How to maximize your English learning

Oh, hi, sorry, James Fingenveld, usually I'm reading but I was having fun drawing a face.

اوه، سلام، متاسفم، جیمز فینگنولد، معمولاً در حال مطالعه هستم، اما از کشیدن چهره لذت می بردم.

I like to maximize my time and when I'm reading do other things and in this case it's getting

من دوست دارم زمانم را به حداکثر برسانم و وقتی دارم می خوانم کارهای دیگری انجام دهم و در این

the lesson ready.

صورت درس را آماده می کنم.

As you know Mr. E is here and he's going to put on a scholar cap because this is a lesson

همانطور که می دانید آقای E اینجاست و او قصد دارد کلاه علمی بپوشد زیرا این یک درس

on scholarship, dun, dun, dun, dun, scholarship.

در مورد بورسیه، دان، دان، دان، دان، بورسیه است.

Studying in Canada, if you get lucky, but it also means studying.

تحصیل در کانادا اگر خوش شانس باشید به معنای تحصیل نیز هست.

I'm going to put his little hat on here.

کلاه کوچکش را اینجا می گذارم.

Professor E is now in school, school's in session.

پروفسور E اکنون در مدرسه است، مدرسه در حال برگزاری است.

What Mr. E has noticed is when studying all the people come to EngVid, he decided he needs

چیزی که آقای E متوجه شده است این است که هنگام مطالعه همه افرادی که به EngVid می آیند، به این نتیجه رسید که باید

to help them maximize their learning of English, so we should put English here.

به آنها کمک کند تا یادگیری انگلیسی خود را به حداکثر برسانند ، بنابراین ما باید انگلیسی را در اینجا قرار دهیم.

In case you're watching it in other languages, I hope not because it is in English, English,

اگر آن را به زبان‌های دیگر تماشا می‌کنید، امیدوارم نه به این دلیل که به زبان انگلیسی، انگلیسی،

English baby, it's an English website, and he found that there are five key elements

انگلیسی است عزیزم، این یک وب‌سایت انگلیسی است، و او متوجه شد که پنج عنصر کلیدی

to getting the most out of English.

برای استفاده حداکثری از انگلیسی وجود دارد. انجام

It's not going to kill you to do these things, in fact, doing these things makes English

این کارها باعث مرگ شما نمی شود، در واقع انجام این کارها زبان انگلیسی را

much more fun.

بسیار سرگرم کننده تر می کند.

You retain the information, retain means to keep, you will keep the information and you

شما اطلاعات را حفظ می کنید، به معنای حفظ کردن است، شما اطلاعات را حفظ خواهید کرد و می

know what, motivate you to get out there.

دانید چه چیزی، شما را تشویق می کند که به آنجا بروید.

Alright, first things first, unconscious learning.

خوب، اول از همه، یادگیری ناخودآگاه.

If you're like me and Mr. E, you go out on the weekend, you have a couple drinks and

اگر شما هم مثل من و آقای E هستید ، آخر هفته می روید بیرون، دو تا مشروب می خورید و

you get unconscious.

بیهوش می شوید.

No, not that unconscious, you don't drink so much you fall asleep and get drunk.

نه، نه آنقدر بیهوش، آنقدر مشروب نمی خوری که خوابت می برد و مست می شوی.

Unconscious is what happens is, when you're actually in an, especially in an English speaking

ناخودآگاه چیزی است که اتفاق می افتد این است که وقتی شما در واقع در یک کشور انگلیسی زبان هستید، به خصوص در یک کشور انگلیسی زبان

country, this is especially true, everything around you is in English.

، این امر به ویژه صادق است، همه چیز در اطراف شما به زبان انگلیسی است.

I'll give you an example, I went to Spain a couple of years ago and it kind of freaked

من برای شما یک مثال می زنم، من چند سال پیش به اسپانیا رفتم و این یک جورهایی

me out.

من را به وحشت انداخت.

You know better, I was in Mexico a few months ago, it freaked me out, everything's in Spanish.

خودت بهتر می دانی، من چند ماه پیش در مکزیک بودم، من را به وحشت انداخت، همه چیز به زبان اسپانیایی است.

But after a while, something really weird started to happen because pharmaceutica, that's

اما پس از مدتی، اتفاق بسیار عجیبی شروع شد، زیرا داروسازی،

the pharmacist, things started to make sense.

همان داروساز، همه چیز شروع به معنا کرد.

Not everything, but I started to get unconscious learning that I would see things and understand

نه همه چیز، اما ناخودآگاه یاد گرفتم که چیزهایی را می بینم و می فهمم

that these things represented something, pharmacy, pharmaceutica, pharmaceutical, I got it, pharmacy

که این چیزها نشان دهنده چیزی است، داروسازی، داروسازی، داروسازی، من آن را فهمیدم، داروسازی

in English.

به انگلیسی.

So unconsciously, my brain would look at information and take it in.

بنابراین ناخودآگاه، مغز من به اطلاعات نگاه می‌کند و آن‌ها را دریافت می‌کند.

So this is what we mean by unconscious learning, alright?

بنابراین منظور ما از یادگیری ناخودآگاه این است، خوب؟

So what you need to do is engage, engage yourself and your surroundings.

بنابراین کاری که باید انجام دهید این است که با خود و اطرافیانتان درگیر شوید.

You're going to be surrounded by it.

شما قرار است توسط آن احاطه شوید.

If you're learning English in a foreign country, I mean, get books, get pictures, get movies,

اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی در یک کشور خارجی هستید، منظورم این است که کتاب بگیرید، عکس بگیرید، فیلم بگیرید

get music, have it around you, all around you, because if it's playing in the background

، موسیقی بگیرید، آن را در اطراف خود داشته باشید، در اطراف خود، زیرا اگر در پس زمینه پخش

and you've got Michael Jackson going "Beep beep, beep beep", I mean, you're listening

می شود و مایکل جکسون را به راه انداخته اید. "بیپ بیپ، بیپ بیپ"، منظورم این است که شما

to English, it's going to be coming in your head, it'll be easier and you'll be much more

به زبان انگلیسی گوش می دهید، به ذهن شما می رسد، راحت تر می شود و شما بسیار آماده تر خواهید بود

readily, sorry, much more ready to learn English.

، متاسفم، بسیار آماده تر برای یادگیری زبان انگلیسی.

It makes your brain more comfortable so the information can come in.

مغز شما را راحت‌تر می‌کند، بنابراین اطلاعات می‌توانند وارد شوند. به

It's called unconscious learning.

آن یادگیری ناخودآگاه می‌گویند.

So surround yourself in English.

پس خودتان را به زبان انگلیسی احاطه کنید.

If you're from like India, Cambodia, Thailand, Thailand, okay, you're over there, what you

اگر اهل هند، کامبوج، تایلند، تایلند هستید، خوب، شما آنجا هستید، کاری که می

want to do is expose yourself to it as much as you possibly can in your environment to

خواهید انجام دهید این است که تا جایی که ممکن است در محیط خود در معرض آن قرار بگیرید تا

get unconscious learning.

به یادگیری ناخودآگاه دست یابید.

Because sometimes the unconscious learning is better than the conscious learning of the

زیرا گاهی اوقات یادگیری ناخودآگاه بهتر از یادگیری آگاهانه

grammar and the vocabulary, right, because you hear the language fluently, how we'd actually

گرامر و واژگان است، درست است، زیرا شما زبان را روان می شنوید که چگونه

use it.

از آن استفاده می کنیم.

Alright.

بسيار خوب.

Next, be active.

بعد فعال باشید

If you're studying these lessons, you can be active.

اگر در حال مطالعه این درس ها هستید، می توانید فعال باشید.

We have quizzes.

ما آزمون داریم

There's a comment board.

یک تابلوی نظرات وجود دارد.

Go and use it.

برو ازش استفاده کن

If not for myself, other teachers.

اگر برای خودم نیست، معلمان دیگر.

Go on there.

برو اونجا

Be active.

فعال باش.

The more active you are, the more engaged you are, the more interested you are.

هر چه بیشتر فعال باشید، هر چه بیشتر درگیر باشید، علاقه مندی شما بیشتر می شود.

Your brain is ready to retain and take that information in.

مغز شما آماده است تا آن اطلاعات را حفظ و دریافت کند.

Be active.

فعال باشید.

Second point, if you're taking a class, which I'm sure you may be, I mean, this is good,

نکته دوم، اگر در کلاس شرکت می کنید، که مطمئن هستم ممکن است، یعنی این خوب است

you might be taking classes, also good, be active.

، ممکن است در کلاس شرکت کنید، همچنین خوب، فعال باشید.

I have a five-question rule I usually ask my students.

من یک قانون پنج سوالی دارم که معمولا از دانش آموزانم می پرسم.

If you're in school and you didn't ask five questions today, go home and slap yourself.

اگر در مدرسه هستید و امروز پنج سوال نپرسیدید، به خانه بروید و به خودتان سیلی بزنید.

They're like, "What?"

آنها مانند "چی؟"

I'm like, "Slap yourself.

من می گویم "به خودت سیلی بزن

You just wasted your time and your money."

. فقط وقت و پولت را هدر دادی."

When you're not asking questions, you don't care.

وقتی سوال نمی پرسی، برایت مهم نیست.

You're not engaged.

نامزد نیستی

You're not learning.

تو در حال یادگیری نیستی

The brain isn't there.

مغز آنجا نیست

Alright?

بسيار خوب؟

So what I want you to do is be active.

پس کاری که از شما می خواهم این است که فعال باشید.

When you're in class, ask at least two questions for every class you're in.

وقتی در کلاس هستید، برای هر کلاسی که در آن شرکت می کنید حداقل دو سوال بپرسید.

If you only take one class, try and ask three.

اگر فقط در یک کلاس شرکت می کنید، سعی کنید و سه سوال بپرسید.

Couple of reasons for this.

چند دلیل برای این.

Number one, as I said, it makes you interested in what you're doing.

شماره یک، همانطور که گفتم، شما را به کاری که انجام می دهید علاقه مند می کند.

Number two, actually there's three, but number two, the teacher becomes interested in you.

شماره دو، در واقع سه مورد وجود دارد، اما شماره دو، معلم به شما علاقه مند می شود.

I usually remember the students who ask me questions, straight up.

معمولاً دانش‌آموزانی را که مستقیماً از من سؤال می‌پرسند به یاد می‌آورم.

If they ask me a question, one time, "Ah," two, three, I'm like, "Who is this person?"

اگر از من سوالی بپرسند، یک بار "آه" ، دو، سه، من می گویم "این شخص کیست؟"

They're always asking me questions, and I make mental notes, and I actually pay more

آنها همیشه از من سوال می پرسند و من یادداشت های ذهنی می کنم و در واقع بیشتر

attention.

توجه می کنم.

I don't mean to.

من قصد ندارم

It just happens.

فقط اتفاق می افتد.

Okay?

باشه؟

So, be active.

پس فعال باشید

So, what I want you to do is participate.

بنابراین، آنچه من می خواهم شما انجام دهید این است که شرکت کنید.

Participate.

شرکت کردن.

Okay?

باشه؟

Oh, and the third thing I was talking about, be active in class, is quite simply this.

اوه، و سومین چیزی که من در مورد آن صحبت کردم ، فعال بودن در کلاس، به سادگی این است.

Students notice you.

دانش آموزان متوجه شما می شوند.

And when students notice that you are asking questions, they sometimes think you're the

و وقتی دانش‌آموزان متوجه می‌شوند که شما سؤال می‌پرسید ، گاهی فکر می‌کنند که شما

smart student, so they talk to you, so you get more practice, and it makes you more interested,

دانش‌آموز باهوشی هستید، بنابراین با شما صحبت می‌کنند، بنابراین تمرین بیشتری می‌کنید، و این باعث می‌شود شما بیشتر علاقه مند شوید، به

which means you learn more.

این معنی که بیشتر یاد می‌گیرید.

How about this?

در مورد این چطور؟

Understand it.

متوجه شدم.

I know.

میدانم.

I know.

میدانم.

Stupid, right?

احمق، درسته؟

Everybody knows.

همه میدانند.

"I must understand it in order to be good.

"من باید بفهمم تا خوب باشم.

This is very obvious.

این خیلی واضح است.

Why are you telling me?"

چرا به من می گویی؟"

It's not as obvious as you think.

آنقدرها هم که فکر می کنید واضح نیست.

Many times, I will teach a student a word.

خیلی وقت ها به یک دانش آموز یک کلمه یاد می دهم.

Oh, I'll give you a better example.

اوه، من برای شما مثال بهتری می زنم.

I teach a vocabulary class, and somebody will come up with a word, for instance, "green."

من یک کلاس واژگان تدریس می‌کنم، و کسی با کلمه‌ای مثلاً «سبز» می‌آید.

One student will say, "What does green mean, teacher?"

یکی از دانش‌آموزان می‌گوید: «معلم سبز یعنی چه؟»

And another student will go, "Idiots.

و دانش آموز دیگری می گوید: "احمق ها.

It is obvious.

واضح است.

Green is the color.

رنگ سبز است.

Everybody knows this."

همه این را می دانند."

And they'll have to go, "I'm sorry.

و آنها باید بروند، "متاسفم.

You are wrong.

شما اشتباه می کنید.

Green is not just a color.

سبز فقط یک رنگ نیست.

Green in Canada means environmentally good.

سبز در کانادا به معنای خوب از نظر زیست محیطی است.

Green also means brand new, inexperienced to what is happening."

سبز همچنین به معنای کاملاً جدید، بی تجربه نسبت به آنچه اتفاق می افتد."

And they're like, "Really?

و آنها مانند "واقعا؟

And that is only two things for green.

و این فقط دو چیز برای سبز است.

Green is also money."

سبز نیز پول است."

All right?

خیلی خوب؟

So when we talk about green, I gave you green, money.

بنابراین وقتی در مورد سبز صحبت می کنیم، من به شما سبز، پول دادم.

Man, you got some green on you?

مرد، شما مقداری سبز روی خود دارید؟

Some long green?

مقداری سبز بلند؟

Lots of money.

مقدار زیادی پول.

Green.

سبز.

He's green, inexperienced, has no experience on the job.

او سبز است، بی تجربه است ، هیچ تجربه ای در کار ندارد.

Green, environmentally friendly.

سبز، سازگار با محیط زیست.

And green, the color, all right?

و سبز، رنگ، خوب است؟

So understand it.

پس درک کن

And how do we understand it?

و چگونه آن را درک کنیم؟

There's an easy way.

یک راه آسان وجود دارد

You think you understand one?

فکر می کنی یکی را می فهمی؟

Great.

عالی.

All you have to do is change the context.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که زمینه را تغییر دهید.

Because many words in English can have two, three, or four meanings.

زیرا بسیاری از کلمات در زبان انگلیسی می توانند دو ، سه یا چهار معنی داشته باشند.

In the same context, they always mean the same.

در یک زمینه، آنها همیشه به یک معنا هستند.

And that sometimes gives you the false confidence you understand it.

و این گاهی اوقات به شما اعتماد به نفس کاذبی می دهد که آن را درک می کنید.

Once you understand by changing context, it's like, who's the new -- see the new guy?

وقتی با تغییر زمینه متوجه شدید، مثل این است که چه کسی جدید است -- پسر جدید را ببینید؟

Yeah, he's a little green.

آره، او کمی سبز است.

Don't worry.

نگران نباشید.

We'll work with him.

ما با او کار خواهیم کرد.

You'll go, "Strange.

می گویید، "عجیب.

He does not look green.

او سبز به نظر نمی رسد.

What could they possibly mean?"

چه معنایی می توانند داشته باشند؟"

And then someone will go, "He's inexperienced.

و بعد یکی می گوید: "او بی تجربه است.

He's new.

او جدید است.

Green like grass.

سبز مانند علف.

When a flower comes up the first time, it's green."

وقتی یک گل برای اولین بار بالا می آید، سبز است."

"Oh, I understand."

"آه من درک می کنم."

Or I might say, "It's a green bag.

یا ممکن است بگویم: "این یک کیسه سبز است.

You can use it several times.

می توانید چندین بار از آن استفاده کنید.

Don't just throw it out."

فقط آن را بیرون نیندازید."

"Oh, I understand."

"آه من درک می کنم."

"And what color is your hair?"

"و موهای شما چه رنگی است؟"

"Green."

"سبز."

All right?

خیلی خوب؟

You get it.

شما آن را دریافت کنید.

So when you want to make sure you understand it, change the context.

بنابراین وقتی می خواهید مطمئن شوید که آن را درک کرده اید، زمینه را تغییر دهید.

See if you understand the meanings or the multiple meanings it can have.

ببینید آیا معانی یا معانی متعددی که می تواند داشته باشد را درک می کنید.

If you're lucky, it only has one.

اگر خوش شانس باشید ، فقط یکی دارد.

Good luck.

موفق باشید.

All right.

خیلی خوب.

Next.

بعد.

Maximizing your learning.

یادگیری خود را به حداکثر برسانید.

If you notice these ones -- actually, I'll be honest with you.

اگر متوجه این موارد شدید - در واقع، من با شما صادق خواهم بود.

This is about memory retention for vocabulary and grammar points.

این در مورد حفظ حافظه برای واژگان و نکات گرامری است.

Specifically, vocabulary, but can it be used for grammar?

به طور خاص، واژگان، اما آیا می توان از آن برای گرامر استفاده کرد؟

These can also be done that way.

اینها را هم می توان از این طریق انجام داد.

These are actually strategies for in the class, where, you know, while you're at home, make

اینها در واقع استراتژی هایی برای کلاس هستند، جایی که، می دانید، در حالی که در خانه هستید،

an unconscious space where you have English being thrown at you all the time.

فضایی ناخودآگاه ایجاد کنید که در آن همیشه انگلیسی به سمت شما پرتاب شود.

Okay?

باشه؟

Be active while you're in the classroom.

زمانی که در کلاس هستید فعال باشید .

But these three things are personal.

اما این سه چیز شخصی هستند.

These are for you.

اینها برای شما هستند.

That's right.

درست است.

I care about you.

من به تو اهمیت میدهم.

We do it only for you.

ما این کار را فقط برای شما انجام می دهیم.

Okay?

باشه؟

Understand it.

متوجه شدم.

You have to do this for yourself.

شما باید این کار را برای خودتان انجام دهید.

Not all the students will do it.

همه دانش آموزان این کار را انجام نمی دهند.

This will make you number one student.

این شما را شاگرد شماره یک می کند.

Number two.

شماره دو.

Make it useful.

آن را مفید کنید.

Why?

چرا؟

I've had students, as I've said before, if you've watched other videos, where they say,

همانطور که قبلاً گفتم، من دانش‌آموز داشته‌ام، اگر ویدیوهای دیگری را تماشا کرده باشید، جایی که آنها می‌گویند،

you know, "I'm never going to remember this," and I say, "Yes, you will."

می‌دانید، "من هرگز این را به یاد نمی‌آورم" و من می‌گویم: "بله، خواهید دید."

Make it useful.

آن را مفید کنید.

How are you going to make green useful?

چگونه می خواهید سبز را مفید کنید؟

Okay.

باشه.

Well, I really care -- sorry.

خوب، من واقعاً اهمیت می دهم - متاسفم.

I really care about the planet.

من واقعاً به این سیاره اهمیت می دهم.

I and Bambi and my other friends want the planet to be nice.

من و بامبی و سایر دوستانم می خواهیم این سیاره خوب باشد.

Therefore, I am very green.

بنابراین، من بسیار سبز هستم.

Now, somebody, a corporate fat cat, a guy who makes a lot of money, basically goes -- this

حالا، یک نفر، یک گربه چاق شرکتی، یک مرد که پول زیادی به دست می آورد، اساساً می رود -- این

guy's a little green behind the ears, you know what I'm saying?

مرد پشت گوش کمی سبز است، می دانید من چه می گویم؟

Doesn't know what's going on.

نمی داند چه خبر است.

Let's make money off of him.

بیا ازش پول دربیاریم

In this case, they're saying you're inexperienced.

در این مورد، آنها می گویند شما بی تجربه هستید.

Now, you being nice and environmental will not like the fact he thinks you're green and

حالا، خوب بودن و محیط زیست بودن، از این که او فکر می کند شما سبز و نادان هستید، خوشتان نمی آید

unknowledgeable.

.

See, by taking this word and making it useful for my understanding, I'm going to remember

ببینید، با برداشتن این کلمه و مفید ساختن آن برای درک خود، آن را به خاطر خواهم

it.

آورد.

And I bet you'll remember it now.

و من شرط می بندم که شما آن را در حال حاضر به یاد داشته باشید.

Right?

درست؟

Green for environment.

سبز برای محیط زیست

Green for not knowing.

سبز برای ندانستن

Now, remember, the corporate fat cat wants to make a lot of -- you got it, green, money.

حالا، به یاد داشته باشید، گربه چاق شرکتی می‌خواهد پول زیادی به دست بیاورد.

Money is important.

پول مهم است.

By making it useful and understanding it, I make it memorable, memorable meaning I will

با مفید ساختن و درک آن، آن را به یاد ماندنی می کنم، به یاد ماندنی یعنی به یاد خواهم

remember it.

آورد.

Okay?

باشه؟

So, how do we make it useful?

بنابراین، چگونه آن را مفید کنیم؟

Okay?

باشه؟

Here's a nice word.

در اینجا یک کلمه خوب است.

Find its application.

کاربرد آن را پیدا کنید.

How can you apply it?

چگونه می توانید آن را اعمال کنید؟

Right away.

بلافاصله.

How can I apply it right away?

چگونه می توانم آن را فورا اعمال کنم؟

How can I apply it right away?

چگونه می توانم آن را فورا اعمال کنم؟

How can I use it?

چگونه می توانم از آن استفاده کنم؟

Find it, use it, and it actually helps you to understand it and you'll remember it.

آن را پیدا کنید، از آن استفاده کنید، و در واقع به شما کمک می کند آن را درک کنید و آن را به خاطر بسپارید.

And finally, he's smiling, Mr. E's got the cap on.

و در نهایت، او لبخند می زند، آقای E کلاه بر سر دارد.

It's incredible how many students, you will teach something to them, they will write it

باور نکردنی است که چند دانش آموز، شما چیزی به آنها یاد می دهید، آنها آن

down, they will talk to other students in the classroom, and they will close their book.

را یادداشت می کنند، با دانش آموزان دیگر در کلاس صحبت می کنند و کتابشان را می بندند.

And like that, their mind is closed and it forever stays in the book.

و همینطور ذهنشان بسته می شود و برای همیشه در کتاب می ماند.

And then it finds its way -- sorry -- in the garbage can.

و سپس راه خود را - متاسفم - در سطل زباله پیدا می کند.

They never look at the book again, and then later on, six months later, they go, "Oh,

آنها دیگر هرگز به کتاب نگاه نمی کنند و بعد، شش ماه بعد، می گویند: "اوه،

I remember this word.

این کلمه را یادم می آید.

Someone taught me this word.

یکی این کلمه را به

I remember them teaching me this word.

من یاد داد. یادم می آید آنها این کلمه را به من یاد دادند .

Five times they teach me, but I cannot remember."

پنج بار به من یاد دادند، اما من نمی توانید به یاد داشته باشید."

They keep writing it in the book, and they have it, "Oh, look, five times I write it."

آن را مدام در کتاب می نویسند و می گویند: «اوه، ببین، پنج بار می نویسم».

All right?

خیلی خوب؟

Use it.

از آن استفاده کنید.

As soon as you check with the context -- check with your teacher, check with your friends,

به محض بررسی زمینه -- با معلم خود چک کنید، با دوستان خود چک کنید،

change, change, change the context so you make sure you understand it.

تغییر دهید، تغییر دهید، زمینه را تغییر دهید تا مطمئن شوید که آن را درک کرده اید.

Then find it useful.

سپس آن را مفید بیابید.

How can I use this?

چگونه می توانم از این استفاده کنم؟

Can I use it at work?

آیا می توانم از آن در محل کار استفاده کنم؟

Can I use it with my friends?

آیا می توانم آن را با دوستانم استفاده کنم؟

Can I use it at the next party?

آیا می توانم از آن در مهمانی بعدی استفاده کنم؟

I was at this green convention the other day, you know, because we're trying to save the

من روز پیش در این کنوانسیون سبز بودم، می دانید، زیرا ما در تلاشیم تا محیط زیست را نجات دهیم

environment.

.

And we're making a lot of green while doing so, okay?

و ما در حین انجام این کار مقدار زیادی سبز می کنیم، باشه؟

So in doing something like that, you're making it useful, you go, "Okay, I can use it at

بنابراین، با انجام چنین کاری، آن را مفید می‌سازید، می‌گویید: "باشه، می‌توانم از آن

my next party."

در مهمانی بعدی خود استفاده کنم."

All right?

خیلی خوب؟

You know, be green, recycle the beer bottles, the vodka bottles, and the Sambuca or -- I

می‌دانی، سبز باش، بطری‌های آبجو ، بطری‌های ودکا و سامبوکا را بازیافت کن

can't remember all the stuff people drink, you know, be green.

.

Then use it.

سپس از آن استفاده کنید.

Go out and actually use it in the real world.

بیرون بروید و در واقع از آن در دنیای واقعی استفاده کنید.

Here's the big secret.

راز بزرگ اینجاست.

What your brain finds useful, your brain doesn't forget, simple.

آنچه را که مغز شما مفید می بیند، مغز شما فراموش نمی کند، ساده است.

And giving you something on that note that's very, very useful, okay?

و به شما چیزی در آن یادداشت می دهم که بسیار بسیار مفید است، خوب؟

I've made you understand it's useful by teaching you this lesson.

با آموزش این درس به شما فهماندم که مفید است.

I've made it useful by giving you actually one word that I wasn't even teaching vocabulary

من آن را با دادن یک کلمه به شما مفید کردم که حتی لغت را آموزش

and I gave you three to four meanings for it, and I'm going to allow you to use it.

نمی دادم و سه تا چهار معنی برای آن به شما دادم و به شما اجازه می دهم از آن استفاده کنید.

And what would this be?

و این چه خواهد بود؟

This would be "www." as in English.

این "www" خواهد بود. همانطور که در انگلیسی

Actually right now, I'm using Unconscious Learning, "vid" as in video,.com, where myself

در واقع در حال حاضر، من از یادگیری ناخودآگاه، "vid" مانند video,.com استفاده می کنم، جایی که خودم

and other teachers will help you with the Unconscious Learning, play it in the background,

و سایر معلمان به شما در یادگیری ناخودآگاه کمک می کنند ، آن را در پس زمینه پخش کنید،

you know?

می دانید؟

While you're doing some salsa, play the English videos in the background, have some fun, right?

در حالی که در حال انجام مقداری سالسا هستید، ویدیوهای انگلیسی را در پس زمینه پخش کنید، کمی سرگرم شوید، درست است؟

You're going to be active, so you'll be having fun smiling as you listen to my voice and

شما قرار است فعال باشید، بنابراین وقتی به صدای من گوش می‌دهید و

maybe see me on TV salsa-ing, right?

شاید من را در تلویزیون سالسا ببینید، از لبخند زدن لذت خواهید برد، درست است؟

Will help you understand the English that you're working on, will make it useful -- or

آیا به شما کمک می کند انگلیسی را که روی آن کار می کنید بفهمید، آن را مفید می کند -- یا

actually you'll make it useful -- and by coming here regularly, you're going to use it, right?

در واقع شما آن را مفید خواهید کرد -- و با آمدن منظم به اینجا، از آن استفاده خواهید کرد، درست است؟

Because you're going to have to understand the terms I use.

زیرا شما باید اصطلاحاتی را که من استفاده می کنم درک کنید.

Anyway, I hope you had a great time, www.engvid.com.

به هر حال امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه www.engvid.com.

James, had a great time, hope it was useful for you, I'm sure it was, see you soon.

جیمز خیلی خوش گذشت امیدوارم برات مفید بوده باشه، به زودی میبینمت.