3 common conversation mistakes

Hi, James from EngVid. Special occasion here. Introducing Thomas the Turtle, your tutor.

سلام، جیمز از EngVid. مناسبت ویژه اینجا معرفی توماس لاک پشت، معلم شما.

So Thomas is a tutoring turtle. Tutor means teacher. We have Mr. E, professor, with a

بنابراین توماس یک لاک پشت معلم است. معلم به معنای معلم است. آقای ای پروفسور را داریم با یک

slide of snake. Common man, because he's kind of dirty as a snake. And now we have Thomas

سرسره مار. انسان معمولی، چون مثل مار کثیف است. و اکنون توماس

Turtle, tutor. Look for him. We're going to be doing some lessons on workbook. You'll

لاک پشت، معلم خصوصی را داریم. دنبالش بگرد ما قصد داریم چند درس را روی کتاب کار انجام دهیم.

probably see Thomas Turtle, the tutor, on the workbook lessons, okay? Anyway, Thomas

احتمالاً توماس لاک پشت، معلم خصوصی، را در درس های کتاب کار خواهید دید، خوب؟ به هر حال، توماس

Turtle is going to introduce to you some very common English mistakes, because that's what

لاک پشت قصد دارد چند اشتباه رایج انگلیسی را به شما معرفی کند، زیرا این کاری است که

a tutor does. They look at mistakes that people make, and they try and help you after you've

یک معلم خصوصی انجام می دهد. آنها به اشتباهاتی که مردم مرتکب می شوند نگاه می کنند و بعد از اینکه درسی را آموختید سعی می کنند به شما کمک کنند

learned a lesson. Now, in this particular case, we're going to look at, one will be

. حال، در این مورد خاص، ما می خواهیم بررسی کنیم، یکی از

a pronunciation mistake. In English, we have stuff. Stuff. Whose stuff is this? And we

اشتباهات تلفظی خواهد بود. در انگلیسی ما چیزهایی داریم. چیز. این چیزهای کیست؟ و ما

have staff, okay? What's the difference? Students generally know when they see what the difference

پرسنل داریم، باشه؟ تفاوت در چیست؟ دانش‌آموزان معمولاً وقتی می‌بینند تفاوت

is, but the pronunciation is difficult, and sometimes they get confused, or maybe you

چیست، می‌دانند، اما تلفظ آن دشوار است و گاهی اوقات گیج می‌شوند، یا شاید شما

don't even know what the word is. So let's go to the board. Okay, stuff in English are

حتی نمی‌دانید کلمه چیست. پس بیایید به هیئت مدیره برویم. خوب، چیزهای انگلیسی

general things. When you have, like, books and pens and things on a table, someone may

چیزهای کلی هستند. وقتی مثلاً کتاب، خودکار و چیزهایی روی میز دارید، ممکن است یکی

say to you, "Whose stuff is this?" And in this case, they mean, "Whose things do these

به شما بگوید: "این چیزهای کیست؟" و در این صورت منظورشان این است که اینها

belong to?" Or you can say, "This is my stuff." Usually, we don't use stuff for one person,

مال کیست؟ یا می توانید بگویید: "این چیزهای من است." معمولاً ما از چیزهایی برای یک نفر استفاده نمی کنیم،

because you can't say, "This is my stuff." It doesn't make any sense, really. So what

زیرا نمی توان گفت: "این چیزهای من است." هیچ معنایی ندارد، واقعا بنابراین آنچه

we say is, "Stuff is for many things," or a few. "This is my stuff." This makes sense.

ما می گوییم این است: "مواد برای خیلی چیزها است" یا چند. "این چیزهای من است." این منطقی است.

It's not singular, okay? So, stuff is for general things that you have, and it doesn't

مفرد نیست، باشه؟ بنابراین، چیزها برای چیزهای کلی است که شما دارید، و

matter what they are. They can be paper, or a book, or a pen. They're stuff. It's a nice

مهم نیست که چه هستند. آنها می توانند کاغذ ، کتاب یا خودکار باشند. آنها چیزهایی هستند. این یک

catchphrase, or covers everything. Another thing for stuff is when you push something

عبارت جذاب است، یا همه چیز را پوشش می دهد. یک چیز دیگر برای چیزها این است که شما چیزی

hard into another thing, and it's not organized. So if I'm trying to stuff this in here, and

را به سختی به چیز دیگری فشار می دهید، و سازماندهی نشده است. بنابراین، اگر بخواهم این را در اینجا قرار دهم، و

you can see, it's not organized. I'm just going to push, so stuff it in. It's not organized,

می بینید، سازماندهی نشده است. من فقط می خواهم فشار بیاورم، پس آن را پر کنم. سازماندهی نشده است،

okay? So that's another thing. Sometimes stuff is for noun, general things. Sometimes stuff

خوب؟ پس این چیز دیگری است. گاهی اوقات چیزها برای اسم، چیزهای کلی است. گاهی اوقات

is for verb, to push one thing into another thing, in not an organized way, using force,

چیزهایی برای فعل است، برای فشار دادن یک چیز به چیز دیگر، به روشی نه سازمان یافته، با استفاده از زور،

okay?

خوب است؟

"Staff," oh, sorry, let me finish this one. "Stuff," if you do the pronunciation, kind

"کارکن" اوه، ببخشید، اجازه دهید این یکی را تمام کنم. "موارد"، اگر تلفظ را انجام می دهید،

of rhymes with "tough" and "bluff." "Tough" as in kind of strong, hard to break, and "bluff"

نوعی قافیه با "سخت" و "بلاف" است. "سخت" مانند یک نوع قوی، شکستن سخت، و "بلوف"

when you're pretending, bluffing. So if I say, "I'm going to kill you right now, right

زمانی که وانمود می کنید، بلوف می زنید. بنابراین اگر من بگویم، "من می‌خواهم تو را همین الان بکشم، درست

through engVid," you go, "No, no, no, I'm just bluffing. I'm not going to do it. My

از طریق engVid"، شما می‌گویید، "نه، نه، نه، من فقط بلوف می‌کنم. من این کار را انجام نمی‌دهم. بلوف من هستم.

bluff is I don't have a gun, that's number one, and you're watching a video filmed five

اسلحه نداشته باش، این شماره یک است، و شما در حال تماشای ویدیویی هستید که پنج

months ago. You're cool. You're okay." So I'm bluffing. Usually use it in poker. People

ماه پیش فیلمبرداری شده است. شما عالی هستید. شما خوب هستید." پس من دارم بلوف می کنم. معمولا از آن در پوکر استفاده می شود. مردم

will bluff. They will pretend to have cards that they do not have to trick you. That's

بلوف خواهند زد. آنها وانمود می کنند که کارت هایی دارند که مجبور نیستند شما را فریب دهند. این

bluff, and "tough" means hard to break. This pen is tough, strong. So "stuff," "tough,"

بلوف است و «سخت» به معنای شکستن سخت است. این قلم سخت و قوی است. بنابراین "مواد"، "سخت"،

"bluff," repeat. Again, "stuff," "tough," "bluff," repeat. And that's the difference

"بلاف" تکرار کنید. دوباره، "موارد"، "سخت"، "بلاف"، تکرار کنید. و این تفاوت

with "stuff" and pushing the verb.

با "چیز" و هل دادن فعل است.

"Staff," "staff," okay? "Staff," this is people who work in an office. When you go

"کارکنان"، "کارکنان"، باشه؟ "کارکن"، این افرادی هستند که در یک اداره کار می کنند. وقتی

to the office, there's a secretary. "Hello, good morning. Welcome to engVid. How may I

به دفتر می روید، منشی است. "سلام، صبح بخیر. به engVid خوش آمدید. چگونه می توانم

help you?" And then there are people working in the office. They usually help some higher

به شما کمک کنم؟" و سپس افرادی هستند که در دفتر کار می کنند. آنها معمولاً به برخی از

official like the president or another higher person in the office. That's called the "staff."

مقامات بالاتر مانند رئیس جمهور یا افراد بالاتر در دفتر کمک می کنند. به آن "کارکنان" می گویند.

Who is your "staff," okay? Now, "staff" isn't just for that. It's also for offering assistance.

"کارکنان" شما کی هستند، خوب؟ اکنون، "کارکنان" فقط برای این کار نیستند. همچنین برای ارائه کمک است.

When you go to a store like McDonald's or a restaurant, there's restaurant staff. They

وقتی به فروشگاهی مانند مک دونالد یا رستورانی می روید ، کارکنان رستوران در آنجا حضور دارند. آنها

come up, "Hi, can I help you? What would you like today?" They are serving you or offering

می آیند، "سلام، می توانم به شما کمک کنم؟ امروز چه می خواهید؟" آنها به شما خدمت می کنند یا به

you assistance. "Office" and "offer," two O's and F's. So the "staff" usually works

شما کمک می کنند. "دفتر" و "پیشنهاد"، دو O و F. بنابراین «کارکنان» معمولاً

with the "off," "off," "offer" and "assistance."

با «خاموش»، «خاموش»، «پیشنهاد» و «کمک» کار می کنند.

The last thing, "stuff," which doesn't usually come up, or "staff," is this one. When somebody's

آخرین چیز، "موارد" که معمولاً مطرح نمی شود، یا "کارکنان" این یکی است. وقتی کسی در

walking and they have that stick, that's a "pimp walk," by the way. But usually older

حال راه رفتن است و آن چوب را دارد، اتفاقاً این یک "پیاده روی دلال محبت" است. اما معمولا

people have one, you know, an older person, kind of bent over. I know an old way to say

افراد مسن یک نفر دارند، می دانید، یک فرد مسن تر، به نوعی خم شده است. من یک راه قدیمی برای گفتن

this is "staff," his walking staff. And here we have "staff," "laugh," "math." So let's

این "کارکن" می دانم، عصای پیاده روی او. و در اینجا "کارکنان"، "خنده"، "ریاضی" داریم. پس بیایید

say it again. Ready? You can repeat. So "staff," "laugh," "math." That's the "ah" sound.

دوباره آن را بگوییم. آماده؟ می توانید تکرار کنید. بنابراین «کارکنان»، «خنده»، «ریاضی». این صدای "آه" است.

So the big difference when people have problems is usually the pronunciation, "ah" and "uh."

بنابراین تفاوت بزرگ زمانی که مردم مشکل دارند ، معمولاً تلفظ، "آه" و "اوه" است.

So "stuff," "tough," "bluff," "uh." "Staff," "laugh," "math," "ah."

بنابراین "موارد"، "سخت"، "بلاف"، "اوه." «کارکنان»، «خنده»، «ریاضی»، «آه».

Next mistake. Thomas Turtle, tutor, going to help us with "will" and "would." Excuse

اشتباه بعدی توماس لاک پشت، معلم، در مورد "اراده" و "اراده" به ما کمک می کند.

me for a second. "Will," Thomas Turtle, "will" and "would." Of course, you've done grammar

یک لحظه ببخشید "ویل"، توماس لاک پشت، "اراده" و "خواهد". البته، شما دستور زبان را انجام داده اید،

so you say, "James, I know this already. Why are you telling me?" It's not that you

بنابراین می گویید: "جیمز، من این را قبلاً می دانم. چرا به من می گویی؟" این نیست که شما آن را می

know it. It's the mistake you make with it. Generally, when students are thinking about

دانید. این اشتباهی است که با آن مرتکب می شوید. عموماً وقتی دانش‌آموزان به

something they know will not happen, but they wish it would. Okay? So we should put "wish"

چیزی فکر می‌کنند که می‌دانند اتفاق نخواهد افتاد، اما آرزو می‌کنند که اتفاق بیفتد . باشه؟ بنابراین ما باید "آرزو"

up here. They wish it would. They generally use "will" by accident. They say, "If I won

را در اینجا قرار دهیم. آنها آرزو می کنند. آنها معمولاً به طور تصادفی از "اراده" استفاده می کنند. آنها می گویند، "اگر من

a million dollars, I would buy a..." No, so my mistake. That's what you should say. They

یک میلیون دلار برنده می شدم، یک ..." نه، پس اشتباه من است. این چیزی است که شما باید بگویید.

would say, "I will buy a car." And then as a teacher, I have to say, "Do you have a million

می گفتند ماشین می خرم. و سپس به عنوان یک معلم، باید بگویم: "آیا شما یک میلیون

dollars?" They say, "No, teacher, I don't." "Well, how will you buy a car?" "Oh, teacher,

دلار دارید؟" می گویند: نه معلم، نمی دانم. "خب، چگونه می خواهید یک ماشین بخرید؟" "اوه معلم،

what do you mean?" And it's usually forgetting this. "Will," there's a lesson on OPA. Please

منظورت چیست؟" و معمولاً این را فراموش می کند. "ویل" درسی در مورد OPA وجود دارد.

check it out. And it explains the OPA for what "will" does. One of the things it does

لطفا آن را بررسی کنید. و OPA را توضیح می دهد که "اراده" چه می کند. یکی از کارهایی که

is makes a promise. "I will help you." Right? "I'm promising to do this." Another thing

انجام می دهد قول دادن است. "من به شما کمک خواهم کرد." درست؟ "من قول می دهم این کار را انجام دهم." چیز دیگر

is the future. "I will go to the store in five minutes." So when you're saying this,

آینده است. "پنج دقیقه دیگر به فروشگاه می روم ." بنابراین وقتی این را می گویید،

you're talking about actual things we believe we can do. While "would" does have a sense

در مورد چیزهای واقعی صحبت می کنید که ما معتقدیم می توانیم انجام دهیم. در حالی که "wild" معنایی

it's tied to "will," it's usually used as a conditional. And in conditionals, we're

دارد که به "اراده" گره خورده است، اما معمولاً به عنوان شرطی استفاده می شود . و در شرایط شرطی، می

saying, "If this, then this." And if this doesn't happen, this will not happen. So it's

گوییم: "اگر این، پس این." و اگر این اتفاق نیفتد، این اتفاق نخواهد افتاد.

got more of an imaginary feel. There's no promise to it. We're saying it's based on

بنابراین بیشتر یک حس تخیلی دارد. هیچ قولی برای آن وجود ندارد ما می گوییم این بر اساس

what will only happen if something else happens. We use it for the imaginary to say, "I can

آن چیزی است که فقط در صورتی اتفاق می افتد که اتفاق دیگری بیفتد. ما از آن برای تخیل استفاده می کنیم تا بگوییم: "من می

imagine it happening if these conditions are right." So if these conditions are right,

توانم تصور کنم که اگر این شرایط مناسب باشد، اتفاق می افتد." بنابراین اگر این شرایط مناسب باشد،

I can imagine this happening. If I saved a dollar a day, I would have a million dollars

می توانم این اتفاق را تصور کنم. اگر روزی یک دلار پس انداز می کردم،

in a million days. I can imagine this. It's not a fact. I'm not going to do it. So students

در یک میلیون روز یک میلیون دلار داشتم. من می توانم این را تصور کنم. این یک واقعیت نیست. من قرار نیست این کار را انجام دهم. بنابراین دانش آموزان

often get it wrong. Try not to. So if somebody says to you, "I know you don't like your wife.

اغلب اشتباه می کنند. سعی کنید این کار را نکنید. بنابراین اگر کسی به شما بگوید: "من می دانم که شما همسرتان را دوست ندارید.

What would you do to make yourself happy?" If you say, "I will kill her," you'll hear,

برای خوشحال کردن خود چه کاری انجام می دهید؟" اگر بگویید "من او را می کشم"، "وای" را می شنوید

"Wow," and the police will arrest your ass. I said a bad word. They will arrest your bottom.

و پلیس الاغ شما را دستگیر می کند. حرف بدی زدم پایین شما را دستگیر می کنند.

But if you said, "I would kill her to make myself happier," then we go, "Oh, that's not

اما اگر می‌گویید: «من او را می‌کشم تا خودم را بیشتر خوشحال کنم»، می‌گوییم: «اوه، این

very nice." But you won't go to jail, boys and girls. That's the important part. So keep

خیلی خوب نیست». اما شما دختر و پسر به زندان نخواهید رفت . این قسمت مهم است.

that in mind. If it's imaginary and it's not real, not actual, you don't plan on doing

آن را به خاطر بسپار. اگر تخیلی است و واقعی نیست، واقعی نیست، برای انجام آن برنامه ریزی نمی

it, you're not making a promise, use "would." So I said "okay" too many times. I'm changing

کنید، قولی نمی دهید، از "wild" استفاده کنید. بنابراین من بارها گفتم "باشه". دارم حرفمو عوض

my word. Finally, thank you students all over the world. One day I had to walk to my boss's

میکنم در پایان از دانشجویان سراسر جهان تشکر می کنیم. یک روز مجبور شدم به

office and get corrected in English because I heard the student say this so many times

دفتر رئیسم بروم و به زبان انگلیسی تصحیح شوم، زیرا شنیدم که دانش‌آموز این حرف را بارها می‌گوید و

I thought it was English until I had to think about it and go, "I'm confused now." I'm going

فکر می‌کردم انگلیسی است تا اینکه مجبور شدم به آن فکر کنم و گفتم: "الان گیج شدم." من می خواهم

to fix you so you never do this to me again. All of you, never again. Okay, you cannot

تو را درست کنم تا دیگر این کار را با من نکنی. همه شما، دیگر هرگز. خوب، شما نمی

use "near to." You may say, "I hear 'near to' all the time, teacher." Or, "I've heard

توانید از "نزدیک به" استفاده کنید. شما ممکن است بگویید، "من همیشه "نزدیک به" را می شنوم، استاد." یا "من در

'near to' for my whole life." That's because you're not educated. There's no such thing.

تمام عمرم "نزدیک به" را شنیده ام." دلیلش این است که شما تحصیل نکرده اید. چنین چیزی وجود ندارد

It's when people take two different things and put them together and think they both

این زمانی است که مردم دو چیز متفاوت را می گیرند و آنها را کنار هم می گذارند و فکر می کنند که هر دو به

mean "close," so we'll just say it. These two things are this, "close to" and "near."

معنای "نزدیک" هستند، بنابراین ما فقط آن را می گوییم. این دو چیز این است، «نزدیک» و «نزدیک».

Easily confused to correct "near to," I understand why students do it, because you've got "near"

برای تصحیح "نزدیک به" به راحتی گیج می شوم، می فهمم چرا دانش آموزان این کار را انجام می دهند، زیرا شما "نزدیک"

and "close to." They almost mean the same thing about distances, so, "Hey, why don't

و "نزدیک به" دارید. آنها تقریباً همان معنی را در مورد فاصله ها دارند، بنابراین، "هی، چرا

we make super English? Yay, put them together." Okay? No, cannot do it, son. It's wrong.

ما فوق العاده انگلیسی نمی سازیم؟ بله، آنها را با هم قرار دهید." باشه؟ نه پسرم نمیتونی این اشتباه است.

By the way, I want to thank Ray for that. That's my new thing, "son." Okay, son, let's

به هر حال، من می خواهم از ری تشکر کنم. این چیز جدید من است، "پسرم". باشه پسر، بیا

go to the board. "Close to" means not exact, right? Approximate. We usually use it for

بریم سراغ هیئت. "نزدیک به" به معنای دقیق نیست، درست است؟ تقریبی. ما معمولاً از آن برای

"near," and we usually use it for quantity. Close to 15 people came to my house. Maybe

"نزدیک" استفاده می کنیم و معمولاً از آن برای کمیت استفاده می کنیم. نزدیک به 15 نفر به خانه من آمدند. شاید

12, maybe 20. I'm not sure, but it was close to. It's approximate. Okay? Next, here's one

12، شاید 20. مطمئن نیستم، اما نزدیک بود. تقریبی است. باشه؟ بعد، در اینجا یکی

we use for, usually use for relationships, "more than near." If I'm close to someone,

از مواردی است که ما برای آن استفاده می کنیم، معمولاً برای روابط استفاده می کنیم، "بیش از نزدیک". اگر با کسی صمیمی باشم، به

it means I like them a lot and we have a very emotionally tight relationship or strong relationship.

این معنی است که او را خیلی دوست دارم و از نظر عاطفی یک رابطه تنگ یا رابطه قوی داریم.

So if I say he's close to his mother, he really loves her because they're close. Not close

بنابراین اگر بگویم او به مادرش نزدیک است، او را واقعا دوست دارد، زیرا آنها به او نزدیک هستند. نه

to his mother, they don't like each other. Cool? So close to someone means emotionally

به مادرش، همدیگر را دوست ندارند. سرد؟ بنابراین نزدیک به کسی به معنای

strong bond. Next, the easy one, distance. This is close to my house. America is close

پیوند قوی عاطفی است. بعد، آسان، فاصله. اینجا نزدیک خونه منه آمریکا به کانادا نزدیک است

to Canada. Check on a map, and if you still can't find it, you need to get another map.

. نقشه را بررسی کنید، و اگر هنوز نتوانستید آن را پیدا کنید، باید نقشه دیگری دریافت کنید.

All right, "near." In this case, "near" and "close to" are the same. That's why I understand

بسیار خوب، "نزدیک". در این صورت «نزدیک» و «نزدیک» یکی هستند. به همین دلیل است که می‌دانم

why students make this mistake, because it's near time for me to end this class. It's coming

چرا دانش‌آموزان مرتکب این اشتباه می‌شوند، زیرا زمان پایان دادن به این کلاس نزدیک است.

up in a second. But near, you know, near 5 o'clock means close to 5 o'clock. You can

در یک ثانیه بالا می آید. اما نزدیک، می دانید، نزدیک ساعت 5 یعنی نزدیک به ساعت 5. می توانید

change it. Or it's near my place, close to my place. They're similar here in distance.

آن را تغییر دهید. یا نزدیک محل من است، نزدیک محل من است. آنها از نظر دور شبیه به اینجا هستند.

But one thing near can do, close to can't do, is move. It's a verb. It has a verb use.

اما یک چیزی که نزدیک می توان انجام داد، نزدیک به نمی توان انجام داد، حرکت است. این یک فعل است. کاربرد فعل دارد.

"As the day drew near," right? It means come closer, closer, closer. He neared the ceiling,

"با نزدیک شدن به روز" درست است؟ یعنی نزدیک تر، نزدیک تر، نزدیک تر. به سقف

getting close, movement. So near means movement. This one doesn't. Okay? So now you know the

نزدیک شد و نزدیک شد و حرکت کرد. پس نزدیک یعنی حرکت. این یکی نداره باشه؟ بنابراین اکنون

basic meanings for this, and you know never to say near to again. I know you had near

معانی اصلی این را می‌دانید و می‌دانید که دیگر هرگز به آن نزدیک نشوید. من می دانم که شما

to perfect English, but you don't, son. Okay? Close to and near, then I know it's good.

انگلیسی تقریباً کاملی داشتید، اما اینطور نیست، پسر. باشه؟ نزدیک و نزدیک، پس می دانم که خوب است.

Quick review, and then we'll be done. This video has been brought to you by the staff

بررسی سریع، و سپس ما تمام می شود. این ویدیو توسط کارکنان engVid برای شما آورده شده است

of engVid. We like to put stuff in there that you can learn from. Okay? Stuff, remember,

. ما دوست داریم چیزهایی را در آنجا قرار دهیم که بتوانید از آنها یاد بگیرید. باشه؟ چیزها، به یاد داشته باشید،

things, staff, people who help or assist you. Next, we would like to help you further. We

چیزها، کارکنان، افرادی که به شما کمک می کنند یا به شما کمک می کنند. در مرحله بعد، مایلیم بیشتر به شما کمک کنیم. ما

can imagine doing so, and we will if you come to the site. Imagine, promise. See, we promise

می توانیم این کار را تصور کنیم و اگر به سایت بیایید، این کار را خواهیم کرد. تصور کن قول بده ببینید، ما قول می دهیم

to help you. Finally, close to and near. Close to 5 million people have seen this video.

به شما کمک کنیم. در نهایت، نزدیک و نزدیک. نزدیک به 5 میلیون نفر این ویدیو را دیده اند.

By the time you see it, it'll be nearer to, let's see, I used the verb form, actually

تا زمانی که آن را ببینید، نزدیک‌تر می‌شود، بیایید ببینیم، من از شکل فعل، در واقع

comparative form, nearer to maybe 10 billion, like the population of the world. We can only

شکل مقایسه‌ای، نزدیک‌تر به شاید 10 میلیارد، مانند جمعیت جهان استفاده کردم. ما فقط می توانیم

wish people. Anyway, thank you very much. This has been a production with James and

برای مردم آرزو کنیم. به هر حال خیلی ممنون. این یک تولید با جیمز و

Thomas the Turtle, the new tutoring turtle, and please go to www. where's that? www.eng,

توماس لاک پشت، لاک پشت آموزشی جدید بوده است، و لطفا به www. آن ... کجاست؟ www.eng،

as in English, vid, as in video,.com, where you'll meet me, Thomas the Turtle, Slidesnake,

مانند انگلیسی، vid، مانند ویدیو،.com، که در آن با من، توماس لاک پشت، اسلاید مار

and Mr. E. Have a good day. Don't forget the stuff I taught you.

و آقای E ملاقات خواهید کرد. روز خوبی داشته باشید. مطالبی را که به شما یاد دادم فراموش نکنید.