Learn English Expressions: What are binomials?

[Sings] By no means, binomial -- hi. James, from EngVid. Today's lesson is going to be

[آواز می خواند] به هیچ وجه، دو جمله ای -- سلام. جیمز، از EngVid. درس امروز قرار است

on expressions. Well, I want to do something on expressions. And it's rather interesting

در مورد عبارات باشد. خوب، من می خواهم یک کاری در مورد عبارات انجام دهم. و جالب است

that these expressions are different. You'll notice number one, all the expressions I have

که این عبارات متفاوت هستند. متوجه شماره یک خواهید شد، تمام عباراتی که من در

here are joined by a conjunction. A conjunction is usually "and", "but", or "or". And a conjunction

اینجا دارم با یک ربط به هم می پیوندند. یک ربط معمولاً «و»، «اما» یا «یا» است. و یک ربط

puts two things together. You'll also notice that there are two different types of them.

دو چیز را کنار هم قرار می دهد. همچنین متوجه خواهید شد که دو نوع مختلف از آنها وجود دارد.

There are sound patterns, and synonyms. And the third thing that we have to do, too -- it's

الگوهای صوتی، و مترادف وجود دارد. و سومین کاری که باید انجام دهیم نیز --

a lesson on "two" it seems, right? These patterns are sometimes called "binomials". And you're

به نظر می رسد درسی در مورد "دو" است، درست است؟ این الگوها گاهی اوقات "دوجمله ای" نامیده می شوند. و

probably going "bi what?" I don't blame you. But to make it easy, remember I've been speaking

احتمالاً "بی چه؟" من شما را سرزنش نمی کنم. اما برای آسان کردن آن، به یاد دارید که من در مورد دو صحبت کردم

about two? "Bi" means "two" in English. "Bicycle", right? "Bifocals". "Nomial" just means "name".

؟ "بی" در انگلیسی به معنای "دو" است. "دوچرخه"، درست است؟ "دو کانونی". "Nomial" فقط به معنای "نام" است.

"Name", right? So "name" or -- I should say, "word". So basically, a binomial is two words.

"نام"، درست است؟ بنابراین "نام" یا - باید بگویم "کلمه". بنابراین اساساً یک دوجمله ای دو کلمه است.

And what we're going to work on today is, well, expressions with two words.

و آنچه امروز قرار است روی آن کار کنیم ، عباراتی با دو کلمه است.

Now, in English, there are a couple of them. There are actually four, but I'm only going

در حال حاضر، به زبان انگلیسی، یکی از آنها وجود دارد. در واقع چهار مورد وجود دارد، اما من امروز فقط دو مورد

to do two today. We have -- the first one I'm going to work on is sound patterns. "Sound

را انجام خواهم داد. ما داریم -- اولین موردی که قرار است روی آن کار کنم الگوهای صدا است. "

patterns" means when you say it, they kind of sound similar. "Odds and ends", "prim and

الگوهای صدا" به این معنی است که وقتی آن را می گویید، به نوعی شبیه به نظر می رسند. «شانس و انتها»، «اصل و

proper", "wine and dine", "part and parcel". They kind of rhyme a little bit, or they have,

مناسب»، «شراب و شام»، «قسمت و بسته». کمی قافیه می‌کنند یا

you know, a similar type of sound. So a lot of our sound patterns and binomials, they

می‌دانید صدای مشابهی دارند. بنابراین بسیاری از الگوهای صوتی و دوجمله‌ای

do have a meaning, and I'm going to explain four for you today so you can make your vocabulary

ما معنی دارند، و من امروز چهار تا را برای شما توضیح می‌دهم تا بتوانید دایره لغات

or your expression vocabulary larger. All right? So let's do the first one.

یا واژگان بیان خود را بزرگ‌تر کنید. خیلی خوب؟ پس بیایید اولین مورد را انجام دهیم.

"Odds and ends". What are "odds and ends"? "Odd" means "strange". "End" means "finish".

"خرت و پرت". "شانس و پایان" چیست؟ "عجیب" به معنای "عجیب" است. "پایان" به معنای "پایان" است.

Not in this case. "Odds and ends" means small, unimportant things. So if I ask Mr. E, "Mr.

در این مورد نه. «شانس و غایت» به معنای چیزهای کوچک و بی اهمیت است. بنابراین اگر از آقای E بپرسم: "آقای

E, can you move the big boxes, and I'll move the odds and ends later?" It means -- I mean,

E، آیا می توانید جعبه های بزرگ را جابجا کنید، و من شانس ها و پایان ها را بعداً جابه جا می کنم؟" این به این معنی است که -- منظورم

what is this stuff? Just stuff. Just move this stuff later. It's odds and ends. It's

این است که این چیزها چیست؟ فقط چیزها. فقط بعداً این چیزها را جابجا کنید. این شانس و پایان است.

odd stuff. It doesn't have a pattern it fits into. Not important. Odds and ends, right?

چیزهای عجیبی است الگوی مناسبی ندارد . مهم نیست. شانس و پایان، درست است؟

Now, I like this one. You have to be -- I've got it here again. I'm going to do it if I

حالا من این یکی را دوست دارم تو باید باشی -- من دوباره به اینجا رسیدم. اگر بتوانم آن را انجام خواهم داد

can. In England, "prim and proper". "Prim and proper". It means "fancy and fussy". Fancy

. در انگلستان، "prim and proper". "پریم و مناسب". این به معنای "فانتزی و شلوغ" است. فانتزی

and fussy. Fancy as in, you know, the British like to speak like this. And "fussy" means

و شلوغ. جالب است، می دانید، بریتانیایی ها دوست دارند اینگونه صحبت کنند. و "فحشا" به معنای

being very particular about something. So when you say someone is "prim and proper",

بسیار خاص بودن در مورد چیزی است. بنابراین، وقتی می گویید کسی "محبوب و مناسب" است

their shirts will be just -- their shirts will be proper; they will stand with a certain

، پیراهن او درست خواهد بود -- پیراهن او مناسب خواهد بود. آن‌ها با حالتی خاص می‌ایستند،

posture like they've got a stick up their bum bum; and they will walk like this and

مثل اینکه چوبی را روی دست و پا افتاده‌اند. و اینگونه راه خواهند رفت و اینگونه

talk like this. "Prim and proper." They will not use contractions like "don't" and "can't".

صحبت خواهند کرد. "پیش و مناسب." آنها از انقباضاتی مانند "نباید" و "نتوانم" استفاده نخواهند کرد.

That's not proper. Okay? So if someone says you need to be "prim and proper", they mean

این درست نیست. باشه؟ بنابراین اگر کسی می‌گوید باید "محبوب" باشید، به این معنی است

you need to be somewhat serious, and you know, do not use those contractions, and act properly.

که باید تا حدودی جدی باشید و می‌دانید که از این انقباضات استفاده نکنید و به درستی عمل کنید.

All right? "Prim and proper". A little bit fussy, a little particular, a little snooty,

خیلی خوب؟ "پریم و مناسب". کمی دمدمی مزاج، کمی خاص، کمی فضول،

snobby. All right? Yeah.

بداخلاق. خیلی خوب؟ آره

Okay, what about "wine and dine"? Well, you can wine and dine E and I anytime you wish.

خوب، "شراب و شام" چطور؟ خوب، شما می توانید شراب بنوشید و E and I را هر زمان که بخواهید میل کنید.

Just come to my house -- no. Take me to a fancy restaurant. "Wine and dine." Just think

فقط به خانه من بیا - نه. مرا به یک رستوران شیک ببرید. "شراب و شام." فقط به

of it this way: "Wine" -- you know you go to a nice restaurant, and "dine" means to

این فکر کنید: "شراب" -- می دانید که به یک رستوران خوب می روید و "غذا" به معنای

eat. When you "wine and dine" someone, it means to entertain. "Come to my place, I'll

خوردن است. وقتی کسی را «شراب و ناهار» می‌خورید، به معنای سرگرم کردن است. "بیا به جای من، من

wine and dine you. I'll entertain you." Simple, right? But it's got that rhyming thing, and

شراب و شام شما، من از شما پذیرایی می کنم." ساده است، درست است؟ اما این قافیه را دارد

it's a little nicer. It rolls off the tongue. All right?

و کمی زیباتر است. از روی زبان می غلتد. خیلی خوب؟

And how about this: "part and parcel". It means "belong to". What? Well, the word "parcel"

و چگونه در مورد این: "قطعه و بسته". به معنای «متعلق» است. چی؟ خوب، کلمه "پارسل"

means a "package". A "part" means -- well, you know what "part" means. There are four

به معنای "بسته" است. "قسمت" به معنای -- خوب، شما می دانید "قسمت" به چه معناست. چهار قطعه وجود دارد

pieces; each is a "part". So it's part of a package. Let's do this, okay? So part of

. هر کدام یک "قسمت" است. بنابراین بخشی از یک بسته است. بیایید این کار را انجام دهیم، باشه؟ بنابراین بخشی از

a package. So here's a parcel. I'm not exactly the best drawer, right? It's a box. You get

یک بسته است. بنابراین در اینجا یک بسته است. من دقیقا بهترین کشو نیستم، درست است؟ این یک جعبه است. شما

a parcel in the mail, yeah? Well, this is a part of that. So when you say "part and

یک بسته از طریق پست دریافت می کنید، بله؟ خب این هم بخشی از آن است. پس وقتی می گویید «قطعه و

parcel", it means it belongs to that. Cool enough, yeah?

قطعه» یعنی متعلق به آن است. به اندازه کافی خنک، آره؟

Just like "wine and dine", you can think "wine", and then a plate of food. They don't pay me

درست مانند "شراب و شام"، می توانید به "شراب" فکر کنید و سپس یک بشقاب غذا.

for art here, people. When someone's "wining and dining" you. "Prim and proper" -- I'm

مردم اینجا برای هنر به من پول نمی دهند. وقتی کسی در حال "شدن و ناهار خوردن" شماست. "Prim and proper" -- من

just going to draw a -- no I won't. I was going to draw a bum and say this -- you're

فقط می خواهم یک را بکشم -- نه نمی خواهم. من می خواستم یک ادم بیکار بکشم و این را بگویم -- تو داری

-- "snooty". Let's just put a nose. And the nose is high in the air. Okay? So "snooty".

-- "فخری". فقط یک بینی بگذاریم. و بینی در هوا بالاست. باشه؟ بنابراین "مغز".

"Odds and ends", you know, like a pen, a ruler, a knife. Let's put an ax. These are odd things

"شانس و پایان"، می دانید، مانند یک قلم، یک خط کش، یک چاقو. بیایید یک تبر بگذاریم. اینها با هم چیزهای عجیب و غریبی هستند

together, "odd and ends", right? But they go together. Crazy.

، "فرد و پایان"، درست است؟ اما با هم می روند. دیوانه.

So this is when we talk about sounds patterns. When you look for the sound pattern, look

بنابراین این زمانی است که ما در مورد الگوهای صدا صحبت می کنیم. وقتی به دنبال الگوی صدا هستید، به

for a kind of a little bit of a rhyme. Okay? A little rhyming. Or similar P and P, wine,

دنبال نوعی قافیه باشید. باشه؟ کمی قافیه. یا P و P مشابه، شراب،

dine, rhyme, P-P, par-par, D-D. Cool? All right. So that'd the first part of our expressions

شام، قافیه، P-P، par-par، D-D. سرد؟ خیلی خوب. بنابراین این اولین قسمت از عبارات

we're doing, okay, that are binomials. What about the other ones?

ما است که انجام می دهیم، بسیار خوب، دو جمله ای هستند. بقیه چطور؟

Well, this is interesting. In English, we tend to tell people not to put words together

خب این جالبه در زبان انگلیسی، ما تمایل داریم به مردم بگوییم که کلماتی را

that are too much the same because it becomes repetitive. But this is the exception, and

که بیش از حد یکسان هستند کنار هم نگذارند زیرا تکراری می شود . اما این استثناست و

you get to get away with it when we do binomials with synonyms. It's to actually enhance it

وقتی دوجمله‌ای را با مترادف‌ها انجام می‌دهیم، از آن خلاص می‌شوید . در واقع برای تقویت

or make it stronger. Right? A little bit stronger. "R&R". Well, R here stands for "rest". Okay?

یا قوی تر کردن آن است. درست؟ کمی قوی تر "R&R". خوب، R در اینجا مخفف "استراحت" است. باشه؟

"Rest", -est. And then, "recreation". Sorry. This is really bad, but forgive me. Forgive

"استراحت"، -est. و سپس "تفریح". متاسف. این واقعا بد است، اما من را ببخش.

me, English gods! And "recreation". Okay? "Recreation" means, you know, to do things.

مرا ببخش، خدایان انگلیسی! و "تفریح". باشه؟ «تفریح» یعنی انجام کارها.

When you have recreation, it's things you do to relax like play baseball or play soccer.

وقتی تفریح ​​دارید، کارهایی است که برای استراحت انجام می دهید مانند بازی بیسبال یا فوتبال.

That's recreation. Watching TV. Recreational sports, you know? Now, "R&R" means to relax.

اون تفریحه تماشای تلویزیون. ورزش های تفریحی، می دانید؟ در حال حاضر، "R&R" به معنای استراحت کردن است.

So when you say, "I need R&R", "I need some rest and recreation. It's something I need

بنابراین وقتی می گویید "من به R&R نیاز دارم"، "من به استراحت و تفریح ​​نیاز دارم. این چیزی است که

to rest, sleep, and do something fun." But you notice it's a synonym. Rest and recreation,

برای استراحت، خواب و انجام یک کار سرگرم کننده نیاز دارم." اما متوجه شدید که مترادف است. استراحت و تفریح،

relax -- similar. But we want to make it stronger. I don't want to just rest; I want to have

استراحت -- مشابه. اما ما می خواهیم آن را قوی تر کنیم. من نمی خواهم فقط استراحت کنم. من می خواهم

fun and rest.

تفریح ​​کنم و استراحت کنم.

What about "law and order"? Well, "order" is a certain way things are done. "Law" -- you

در مورد "قانون و نظم" چطور؟ خوب، "نظم" روش خاصی است که کارها انجام می شود. "قانون" --

better do them that way, right? So we're going to draw a little badge here. Not the best

بهتر است آنها را اینگونه انجام دهید، درست است؟ بنابراین ما در اینجا یک نشان کوچک ترسیم می کنیم. بهترین

badge. NYPD. NYPD -- the police. "Open up! It's the police!" Now, they make sure things

نشان نیست. NYPD. NYPD -- پلیس "باز کن! این پلیس است!" اکنون، آنها مطمئن می

are done the right way, and they are the law. So this is, once again, almost repetitive.

شوند که کارها به روش درست انجام می شود و آنها قانون هستند. بنابراین این یک بار دیگر تقریباً تکراری است.

If it's an order, you have to follow it, right? If it's the law, you have to follow it right?

اگر دستوری است، باید به آن عمل کنید، درست است؟ اگر این قانون است، شما باید آن را رعایت کنید؟

But when we say "law and order", we're saying we want to police to enforce or make sure

اما وقتی می‌گوییم «قانون و نظم»، می‌گوییم که می‌خواهیم پلیس را اجرا کنیم یا مطمئن شویم

the people do what they're supposed to do. "We want law and order in this town." NYPD

که مردم آنچه را که باید انجام دهند، انجام می‌دهند. ما خواهان نظم و قانون در این شهر هستیم.» NYPD

Blue. That was a good program. Okay.

آبی. برنامه خوبی بود باشه.

Here's another one. A little bit repetitive again, much like this conversation. I feel

اینم یکی دیگه دوباره کمی تکراری ، بسیار شبیه این گفتگو. احساس

like I'm saying it again and again. But it's just to help you understand. "First and foremost."

می کنم دوباره و دوباره دارم می گویم. اما این فقط برای کمک به درک شماست. "اول و مهمتر از همه."

Well, "first" means -- you know, trophy, okay. FIFA World Cup. Yay! You came first. "Foremost"

خوب، "اول" به معنای -- می دانید، جایزه، خوب است. جام جهانی فوتبال. آری تو اول اومدی «پیش از همه»

means to come first. "Foremost in my mind" -- priority. A "priority" means, like, number

به معنای اول آمدن است. "مهمترین چیز در ذهن من" - اولویت. "اولویت" به معنای شماره

one. So when we say "first and foremost", we mean important. Duh. If it's first and

یک است. بنابراین وقتی می گوییم «اول و مهمتر» ، منظور مهم است. دوه اگر اولین است و

it's first in my mind, it's probably important. So "first and foremost" means "first or importantly".

در ذهن من اولین است، احتمالا مهم است. پس «اول و مهمتر» به معنای «اول یا مهمتر» است.

You'll hear people say speeches, "First and foremost, I'd like to thank all off of you

شما می‌شنوید که مردم سخنرانی می‌کنند، "اول و مهمتر از همه، می‌خواهم از همه شما تشکر کنم

for coming this evening. Thank you!" It's an important thing to do. Thanks for coming

که امروز عصر آمدید. متشکرم!" این یک کار مهم است. با تشکر از حضور

EngVid. Anyway.

EngVid. به هر حال.

"Leaps and bounds." Ever seen a frog? You're not going to see one today because I'm a terrible

"جهش و مرز." آیا تا به حال قورباغه دیده اید؟ شما امروز یکی را نخواهید دید زیرا من یک کشو وحشتناک هستم

drawer. Look, the guy here is saying, "Don't do it! Don't do it! They didn't do anything

. ببین، مرد اینجا می‌گوید: "این کار را نکن! نکن! آنها کار

bad!" But here's my frog, okay? Here's the frog's leg. Here's the frog's head. Here's

بدی نکردند!" اما قورباغه من اینجاست، باشه؟ اینجا پای قورباغه است. اینجا سر قورباغه است. اینجا

the other frog's leg. And ribbit, ribbit. There. Ribbit. There. Ribbit. I said it. That's

پای قورباغه دیگر است. و ریبیت، ریبیت. آنجا. دنده. آنجا. دنده. من آن را گفتم.

a frog. Well, frogs jump. Right? They jump. A "leap" is a big jump. A "bound" is a big

این قورباغه است. خوب، قورباغه ها می پرند. درست؟ می پرند. "جهش" یک پرش بزرگ است. "محدود" یک پرش بزرگ است

jump. It's "jump and jump". Really? Jump and jump? Yeah, but look. I'll explain in a way

. این "پرش و بپر" است. واقعا؟ بپرم و بپرم؟ آره ولی ببین یه جوری توضیح میدم که

you'll know. If you look at the first video -- so that's right. Go back to the dark, dark

خودتون میدونید اگر به ویدیوی اول نگاه کنید - درست است. به دوران تاریک و تاریک

era of EngVid, and go to 2008. Mr. E was approximately this big. A very a small part of this whole

EngVid برگردید و به سال 2008 بروید. آقای E تقریباً به این بزرگی بود. بخش بسیار کوچکی از کل این

great organization. By 2014, he's almost twice the size. So in six years, he has grown a

سازمان بزرگ. تا سال 2014، او تقریباً دو برابر اندازه است. بنابراین در شش سال، او بسیار رشد کرده است

lot -- or by "leaps and bounds". See? When you say, "My business has grown by leaps and

-- یا با "جهش و مرز". دیدن؟ وقتی شما می گویید "کسب و کار من با سرعت زیادی رشد کرده

bounds", I mean "a great amount". "My love for you has grown by leaps and bounds by every

است"، منظور من "مقدار زیادی" است. ویلیام شاتنر، با بازی بدت، عشق من به تو هر روز به شدت افزایش یافته است

passing day, William Shatner, with your bad acting." Okay? It means it's grown and grown

. باشه؟ یعنی رشد کرده و رشد کرده

and grown. All right? And I'm groaning at such a bad joke. All right? When you "groan",

و رشد کرده است. خیلی خوب؟ و من دارم از این شوخی بد ناله می کنم. خیلی خوب؟ وقتی "نال" می کنید،

it's like something hurts you. All right? "My stomach hurts. Ow! Groans!" William Shatner

انگار چیزی به شما آسیب می زند. خیلی خوب؟ " شکمم درد می کند. اوه! ناله!" ویلیام شاتنر

-- love him.

-- او را دوست دارم.

So just to go over it again, these particular expressions are called "binomials". And by

بنابراین فقط برای مرور دوباره، این عبارات خاص "دوجمله ای" نامیده می شوند. و به

no means is it a bad thing to remember. "Bi" means two, "nomial" means "word". So it's

هیچ وجه به خاطر سپردن چیز بدی نیست. «بی» به معنای دو، «اسمی» به معنای «کلمه». بنابراین این

two words brought together by a conjunction. Remember: Conjunctions bring two ideas together.

دو کلمه است که توسط یک ربط کنار هم آمده اند. به یاد داشته باشید: حروف ربط دو ایده را با هم می آورند.

And today, we studied two types of binomials. One are sound patterns where there's rhyming,

و امروز دو نوع دوجمله ای را مطالعه کردیم. یکی الگوهای صوتی است که در آن قافیه وجود دارد،

and the other one is synonyms where we use similar words to express something, right?

و دیگری مترادف هایی است که از کلمات مشابه برای بیان چیزی استفاده می کنیم، درست است؟

To make it stronger. You liked that? I liked it. Anyway.

تا قوی تر بشه شما آن را دوست داشتید؟ من آن را دوست داشتم. به هر حال.

I don't mean to try and get out of this, but this is part and parcel of a lesson. You know

قصد من تلاش برای رهایی از این موضوع نیست، اما این بخشی از یک درس است. شما

this. Go to www.engvid.com, "eng" as in "English", "vid" as in "video", where my friend who has

این را می دانید. به www.engvid.com بروید، "eng" در "انگلیسی"، "vid" به عنوان "ویدئو"، جایی که دوست من که

grown by leaps and bounds for the last little while -- he and I will meet you. But don't

برای مدت کوتاهی با سرعت زیادی رشد کرده است -- او و من شما را ملاقات خواهیم کرد.

forget first and foremost to go and do the quiz, right? Because that's important. All

اما اول از همه فراموش نکنید که بروید و امتحان را انجام دهید، درست است؟ چون این مهمه خیلی

right? It's like R&R for you because it's a fun way to learn English. I've got to go.

خوب؟ این برای شما مانند R&R است زیرا راهی سرگرم کننده برای یادگیری زبان انگلیسی است. من باید بروم.

We'll talk shortly. It's been fun. Bye, E. You and your big head.

به زودی صحبت خواهیم کرد خوش گذشت. خداحافظ، ای. تو و سر بزرگت.