Assume or Presume?

What's that? "Listening", "Letting go". I presume she knows what she's talking about,

آن چیست؟ "گوش دادن"، "رها کردن". فکر می کنم او می داند که در مورد چه چیزی صحبت می کند،

but...

اما...

Hi. James from engVid. This lesson goes out to Jen from Tennessee. She asked about the

سلام. جیمز از engVid. این درس به جن از تنسی می رسد. او در مورد

difference between "presume" and "assume", and today, we're going to work on it. Thanks,

تفاوت بین "فرض" و "فرض" پرسید و امروز، ما روی آن کار خواهیم کرد. متشکرم،

Jen, because as a -- actually, I like to think of myself as someone who likes to read a lot

جن، زیرا به عنوان یک -- در واقع، من دوست دارم خودم را فردی بدانم که دوست دارد زیاد بخواند

and has a pretty good handle. "Handle" means, like, control of or knowledge of English.

و دسته بسیار خوبی دارد. "Handle" به معنای کنترل یا دانش انگلیسی است.

I was just surprised when I was working with "assume" and "presume" how similar they are

وقتی با «فرض» و «فرض» کار می‌کردم تعجب کردم که چقدر شبیه

and the differences. So let me help you today. All right, guys? Let's go to the board.

و تفاوت‌ها هستند. پس بذار امروز کمکت کنم باشه بچه ها؟ بریم سراغ هیئت.

"Presume" or "assume". Even a lot of native speakers make a mistake when using it. Actually,

«فرض» یا «فرض». حتی بسیاری از زبان مادری هنگام استفاده از آن اشتباه می کنند. در واقع،

I'm kind of lying because they just generally use "assume" and don't bother with "presume".

من یک جورهایی دروغ می گویم زیرا آنها معمولاً از "فرض" استفاده می کنند و با "فرض" اذیت نمی شوند.

It's only usually used for formal occasions. But what does "assume" mean? Well, let's look

معمولاً فقط برای مناسبت های رسمی استفاده می شود. اما «فرض» به چه معناست؟ خوب، بیایید

at the word. Mr. E, assume the position. As you can see, he has his arms and legs spread

به کلمه نگاه کنیم. آقای E، این سمت را به عهده بگیرید. همانطور که می بینید، او دست ها و پاهایش

out. If you've ever done this before, boys and girls, you need to go home early and you

را باز کرده است. اگر تا به حال این کار را انجام داده اید، دختران و پسران، باید زودتر به خانه بروید و

need a spanking. Your parents should raise you better. That means to bring you up better

نیاز به کتک زدن دارید. پدر و مادرت باید تو را بهتر تربیت کنند. این بدان معناست که شما را بهتر تربیت کنم

because you're a bad person.

زیرا شما آدم بدی هستید.

To "assume", to "take up". Really, we mean "to take", which means to go or to start.

«فرض کردن»، «برداشتن». در واقع منظور ما «گرفتن» است که به معنای رفتن یا شروع کردن است.

If he assumed responsibility at the company, it means he started responsibility. He started

اگر او مسئولیت شرکت را بر عهده گرفت، به این معنی است که مسئولیت را شروع کرده است. او شروع

to do something or she started, right? They assumed control. They took control at that

به انجام کاری کرد یا او شروع کرد، درست است؟ کنترل را به عهده گرفتند. آنها در آن زمان

time and started to be in control from then on.

کنترل را به دست گرفتند و از آن به بعد شروع به کنترل کردند.

Next, "position". That's a position. Now, sometimes people say, "Assume the position

بعد، "موقعیت". این یک موقعیت است. حالا، گاهی اوقات مردم می گویند: "موقعیت را

in baseball. You're going to get down and get the bat ready. Assume the position." If

در بیسبال در نظر بگیرید. شما می خواهید پایین بیایید و چوب را آماده کنید. موقعیت را در نظر بگیرید."

you're going to jail, assume the position. There's other positions you can assume, but

اگر قرار است زندانی شوید، این موقعیت را به عهده بگیرید. موقعیت‌های دیگری هم وجود دارد که می‌توانید در نظر بگیرید، اما

that's for another time. Okay? So that's what we mean by "assume". And I should have explained

این برای زمان دیگری است. باشه؟ بنابراین منظور ما از "فرض" این است. و باید توضیح می دادم

to start from "assume". "At" means away from evidence. Usually, when we assume something,

که از "فرض" شروع کنم. «آت» به معنای دوری از شواهد است. معمولاً وقتی چیزی را فرض می کنیم،

we don't have evidence. We think it's true. That's it. We just believe or think. We have

مدرکی نداریم. ما فکر می کنیم درست است. خودشه. ما فقط باور داریم یا فکر می کنیم. ما چیزی نداریم که

nothing to show us it's true. I assume the sun will come up tomorrow. I have no proof

به ما نشان دهیم حقیقت دارد. فک کنم فردا خورشید طلوع کنه من هیچ مدرک

or evidence. I just think so." Okay?

و مدرکی ندارم. من فقط اینطور فکر می کنم." خوب؟

So that leads us to this one, "believe" and "expect". We just believe it, so we expect

پس این ما را به این یکی می رساند، "باور" و "انتظار". ما فقط آن را باور داریم، پس انتظار

something to happen. It doesn't mean there's a reason for it to happen. It's just my belief

داریم اتفاقی بیفتد. این به این معنی نیست که دلیلی برای وقوع آن وجود دارد. فقط باور

and expectations. Okay? So, I believe I will be here tomorrow because, well, I'm here today.

و انتظارات من است.خوب؟پس، من معتقدم که فردا اینجا خواهم بود چون، خوب، امروز اینجا

Well, I'm here today. No proof, but I hope it'll be true tomorrow. Okay?

هستم.خب، امروز اینجا هستم. مدرکی وجود ندارد، اما امیدوارم فردا درست باشد.

Another one for "assume" is "pretend". "She assumed the dead woman's identity." All right?

یکی دیگر برای "فرض" "تظاهر" است. "او هویت زن مرده را فرض کرد." بسیار خوب؟

"She pretended to be the dead woman." It kind of comes with "start". You start something,

"او تظاهر کرد که زن مرده است." به نوعی با "شروع" می آید. شما چیزی را شروع می کنید،

but with "pretend", you continue to do it. So when somebody assumes someone's identity,

اما با "تظاهر" "، شما به انجام آن ادامه می دهید. بنابراین وقتی کسی هویت کسی را به عهده می گیرد،

they take it on. So Superman and Clark Kent, "He assumed the identity of Clark Kent." Because

آن را بر عهده می گیرد. بنابراین سوپرمن و کلارک کنت، "او هویت کلارک کنت را به خود گرفت." زیرا

he's Superman, really, and he pretends to be Clark Kent. Cool?

او واقعا سوپرمن است و وانمود می کند که کلارک کنت است. جالب است؟

Another one, "think". Sometimes, people will say, "Let's assume this is true." And they

یکی دیگر، "فکر کن". گاهی اوقات، مردم می گویند، "بیایید فرض کنیم این درست است." و

mean let's pretend so we can think about it. Let's assume we're all rich millionaires living

منظورشان این است که وانمود کنیم تا بتوانیم درباره آن فکر کنیم. بیایید فرض کنیم همه ما میلیونرهای ثروتمندی هستیم که

in Brazil right now, and we're having champagne. All right? We're not because we're watching

در حال حاضر در برزیل زندگی می کنیم، و ما شامپاین میخوریم خیلی خوب؟ ما به این دلیل نیستیم که

this video. But let's assume. Let's think or pretend. Okay? Because there's no evidence

این ویدیو را تماشا می کنیم. اما بیایید فرض کنیم. بیایید فکر کنیم یا تظاهر کنیم. باشه؟ از آنجایی که هیچ مدرکی

to say anything opposite, we can just assume anything. And that's why it's used in more

برای گفتن چیزی برعکس وجود ندارد، ما فقط می توانیم هر چیزی را فرض کنیم. و به همین دلیل است که در

informal English and used more regularly by English speakers.

زبان انگلیسی غیررسمی تر استفاده می شود و انگلیسی زبانان به طور منظم از آن استفاده می کنند.

"Presume", though. "Presume" has a different meaning. But just before we get there, let's

هر چند "فرض" «فرض» معنای دیگری دارد . اما درست قبل از اینکه به آنجا برسیم،

look at "assume" as a verb. Right? "Assume", "assuming". As a noun, we want to say "assumption".

بیایید به «فرض» به عنوان یک فعل نگاه کنیم. درست؟ «فرض»، «فرض». به عنوان یک اسم، می خواهیم بگوییم "فرض".

That's an assumption you made. You said something. You didn't have evidence. You just said it

این یک فرضیه است که شما مطرح کردید. یه چیزی گفتی تو مدرک نداشتی فقط گفتی

was true. Now, let's look at the adjective. We can have "assumed". When you assumed something,

درسته حالا بیایید به صفت نگاه کنیم. ما می توانیم "فرض" داشته باشیم. وقتی چیزی را فرض می

you took it for granted. You just said, "It's just true." Once again, there's no evidence.

کردید، آن را بدیهی می دانستید. شما فقط گفتید: "این فقط درست است." بار دیگر، هیچ مدرکی وجود ندارد.

You just said, "It's true." But if you can assume something, like you assumed I loved

شما فقط گفتید: "درست است." اما اگر بتوانید چیزی را فرض کنید، همانطور که فرض کردید من

you, you just took it that I loved you, you didn't have evidence, and you didn't even

شما را دوست دارم، فقط این را فرض کردید که من شما را دوست داشتم، شما مدرکی نداشتید و حتی برایتان مهم نبود

care. That's what we mean by "take for granted". "Taken for granted" means you don't care.

. منظور ما از "بدیهی گرفتن" همین است. "برای مسلم" به این معنی است که شما اهمیتی نمی دهید.

You just say, "It's true, and I don't care about anything else. I'm not going to put

شما فقط می گویید: "این درست است و من به هیچ چیز دیگری اهمیت نمی دهم. من

the time or effort to even try to prove it." Okay?

زمان یا تلاشی برای اثبات آن صرف نمی کنم." باشه؟

Another adjective meaning is "assuming" and "unassuming". "Assuming", in this case, is

معنای صفت دیگر «فرض» و «بی فرض» است. "فرض"، در این مورد،

quite funny. If you use it here, it means sort of, like, arrogant, overconfident, and

کاملا خنده دار است. اگر از آن در اینجا استفاده می کنید، به معنای نوعی، متکبر، اعتماد به نفس بیش از حد،

an assuming smile, because it's like, "I know." But remember, it's without evidence, so you

و لبخندی فرضی است، زیرا مانند "می دانم". اما به یاد داشته باشید، این بدون مدرک است، بنابراین شما

shouldn't really be assuming in this way.

واقعاً نباید اینطور فرض کنید.

The other opposite that's funny is "unassuming", which means "common" or "normal". "He had

مخالف دیگری که خنده دار است، «بی تکلف» است که به معنای «معمول» یا «عادی» است. "او

an unassuming smile, like it's average and common. Nothing special. Nothing threatening."

لبخند بی ادعایی داشت، مثل اینکه معمولی و معمولی است. هیچ چیز خاصی. هیچ چیز تهدید کننده ای."

"Threatening" means make you feel afraid. Right? "The house had an unassuming appeal

«تهدید کردن» یعنی ایجاد احساس ترس در شما. درست؟ خانه جذابیت بی ادعایی

to it." A common or normal appeal, so you might like it. One thing we use in English

داشت. یک درخواست تجدید نظر معمول یا عادی، بنابراین ممکن است آن را دوست داشته باشید. چیزی که ما در انگلیسی

to actually explain "assume" is because it comes away, there is no connection with evidence,

برای توضیح واقعی "فرض" استفاده می کنیم این است که از بین می رود، هیچ ارتباطی با شواهدی وجود ندارد،

we usually say, "Don't assume", or you make an ass, which is a donkey, an animal, or you

ما معمولا می گوییم "فرض نکن"، یا شما یک الاغ می سازید، که یک الاغ است، یک حیوان، یا

make yourself stupid. You make an ass out of you -- that's you, the EngVid viewer -- and

خودت را احمق می کنی شما از خود یک الاغ درست می کنید -- این شما هستید، بیننده EngVid -- و

me. So don't assume.

من. پس فرض نکن

So if you're not too sure of this lesson, make sure you go back over it again, and don't

بنابراین، اگر خیلی از این درس مطمئن نیستید، مطمئن شوید که دوباره آن را مرور کرده‌اید، و

assume you understand it until you've mustered it.

تا زمانی که آن را جمع‌آوری نکرده‌اید، تصور نکنید که آن را درک کرده‌اید.

Now let's look at "presume". It looks very similar to "assume". In fact, they both share

حالا بیایید به "فرض" نگاه کنیم. به نظر بسیار شبیه "فرض" است. در واقع، هر دو

in something -- truth. Right? Somebody believes something is true. In this case, you assume

در چیزی سهیم هستند -- حقیقت. درست؟ کسی معتقد است چیزی درست است. در این مورد، شما

without evidence, so you think it's true, but you haven't got any evidence to say it's

بدون مدرک فرض می‌کنید، بنابراین فکر می‌کنید که درست است، اما هیچ مدرکی برای گفتن درست بودن آن ندارید

true. In this case, it's interesting. You think it's true because of something -- evidence

. در این مورد، جالب است. شما فکر می کنید به دلیل چیزی درست است -- شواهدی

you had from before. Okay? When I said, "Here, the sun will come up", I assumed it would.

که از قبل داشتید. باشه؟ وقتی گفتم: «اینجا ، خورشید طلوع خواهد کرد»، حدس می‌زدم که چنین شود.

I had no evidence. I didn't care. On this one, I say to you, "I presumed it would come

من هیچ مدرکی نداشتم برام مهم نبود در این مورد، من به شما می‌گویم: "من فرض می‌کردم که

up because it came up -- it came up. It came up yesterday. It came up the day before, and

بالا می‌آید چون بالا آمد -- بالا آمد. دیروز بالا آمد. روز قبل

the day before that, and the last hundred years it came up. Therefore, I presume based

و روز قبل از آن و صد سال گذشته بالا آمد. بنابراین، من بر

on previous evidence."

اساس شواهد قبلی فرض می‌کنم.»

Now, remember, evidence from yesterday or proof doesn't mean it's going to happen tomorrow,

اکنون، به یاد داشته باشید، شواهد مربوط به دیروز یا اثبات به این معنی نیست که فردا اتفاق خواهد افتاد،

but it gives you an idea it might, and that's why we use "presume". In fact, in law, in

بلکه به شما ایده ای می دهد که ممکن است، و به همین دلیل است که ما از "فرض" استفاده می کنیم. در واقع، در قانون، در

Canada and the United States and Great Britain, we say, "You are presumed innocent." That

کانادا، ایالات متحده و بریتانیا، ما می گوییم: "شما بی گناه فرض می شوید."

means until proven guilty. We believe you are innocent based on evidence from prior

یعنی تا زمانی که جرمش ثابت شود. ما معتقدیم که شما بر اساس شواهد پرونده های قبلی بی گناه هستید

cases -- and that means before cases -- you are innocent until we have something opposite

- و این به این معنی است که قبل از پرونده ها - شما بی گناه هستید تا زمانی که چیزی مخالف

to prove you are guilty. Okay? "Presumed innocent". France is the exact opposite, by the way.

برای اثبات گناه شما داشته باشیم. باشه؟ "بی گناه فرض می شود". اتفاقاً فرانسه دقیقاً برعکس است.

You're presumed guilty until proven innocent. So don't think it's everywhere in the world.

تا زمانی که بیگناهی شما ثابت نشود مجرم فرض می شوید. پس فکر نکنید همه جای دنیا هست.

All right?

خیلی خوب؟

Now, you'll notice how I explain that, and it comes here. So look. "Believe until contrary".

اکنون، متوجه خواهید شد که چگونه آن را توضیح می دهم، و به اینجا می آید. پس نگاه کن «تا خلاف آن را باور کن».

"Contrary" is this fancy word that just means -- whoops. "Contrary to belief", I can't spell

"برعکس" این کلمه فانتزی است که فقط به معنای -- اوه است. "بر خلاف تصور"، من نمی توانم

English. I forgot the C-O-N. Sorry. "Contrary". It's a new English word. Welcome to EngVid.

انگلیسی را املا کنم. من C-O-N را فراموش کردم. متاسف. "مخالف". این یک کلمه جدید انگلیسی است. به EngVid خوش آمدید.

"Contrary". To the contrary. Okay? Yeah. So what happens is, as I said with the law, you

"مخالف". برعکس. باشه؟ آره پس اتفاقی که می افتد این است که همانطور که در قانون

are innocent until we see something opposite.

گفتم تا زمانی که خلاف آن را نبینیم شما بی گناه هستید.

The next one is, if this is true, and this is what happens -- do you remember I gave

مورد بعدی این است که اگر این درست باشد، و این اتفاق می افتد - یادتان هست

the example about the sun? Yesterday, the day before, it kept coming up. So then because

مثالی در مورد خورشید زدم؟ دیروز، روز قبل، مدام بالا می آمد. بنابراین، به

of that, I have strong evidence, so I believe what I say is right. This leads people to

همین دلیل، من شواهد قوی دارم، بنابراین معتقدم آنچه می گویم درست است. این امر باعث می شود افراد به

become overconfident, and in some cases, arrogant. Because they have some knowledge from before,

اعتماد به نفس بیش از حد و در برخی موارد مغرور شوند. از آنجا که آنها مقداری دانش از قبل

they think, "Now I know everything, so anything I say is right." And I can presume, which

دارند، فکر می کنند: "الان من همه چیز را می دانم، بنابراین هر چیزی که بگویم درست است." و من می توانم حدس بزنم

is to believe based on experience from before, everything is true. Well, boys and girls,

که بر اساس تجربه قبلی، همه چیز درست است. خب، دختر و پسر،

most of us know now that if you go past your country and go in the water, you don't fall

اکثر ما اکنون می دانیم که اگر از کشور خود رد شوید و در آب بروید،

off the edge of the Earth. A lot of people presumed this before because ships weren't

از لبه زمین نمی افتید. بسیاری از مردم قبلاً این را تصور می‌کردند، زیرا کشتی‌ها

built very well, would go sailing and disappear. So they would say, "A giant monster at the

خیلی خوب ساخته نشده بودند، دریانوردی می‌کردند و ناپدید می‌شدند. بنابراین آنها می گفتند: "یک هیولای غول پیکر در

end of the Earth would eat people because we know from evidence they never come back."

انتهای زمین مردم را می خورد زیرا ما از روی شواهد می دانیم که آنها هرگز برنمی گردند."

They know better now, right? But they were overconfident and arrogant, so they didn't

آنها الان بهتر می دانند، درست است؟ اما آنها بیش از حد اعتماد به نفس و مغرور بودند، بنابراین

even try to check if the facts were right. So be careful of "presumption". "Presumption",

حتی سعی نکردند بررسی کنند که آیا واقعیت ها درست است یا خیر. پس مراقب "فرض" باشید. "پیش فرض"، به

there we go. "Presumption" is the noun form of "presume". "Presume" is the verb. And if

آنجا می رویم. «فرض» شکل اسمی «فرض» است. «پیش فرض» فعل است. و اگر

we go down here, "presuming" or "presumptuous", we'll notice these two words, which are adjectives

از اینجا پایین بیاییم، "فرضی" یا "متکبر"، متوجه این دو کلمه، که صفت هایی

to describe something, go right back up to "arrogant" and "confident". I'm sorry, "overconfident".

برای توصیف چیزی هستند، به سمت "متکبر" و "مطمئن" برمی گردیم. متاسفم، "با اعتماد به نفس بیش از حد".

I don't want to presume too much here, but I'm going to assume -- I know I have no evidence

من نمی‌خواهم در اینجا زیاد فرض کنم، اما می‌خواهم فرض کنم - می‌دانم که در حال حاضر هیچ مدرکی ندارم

right now -- that this lesson was pretty good for you. We're going to do a quick recap because

- که این درس برای شما بسیار خوب بود . ما یک جمع‌بندی سریع

I don't want you making any assumptions on your own that might be incorrect. And our

انجام می‌دهیم، زیرا نمی‌خواهم شما به تنهایی فرضیاتی داشته باشید که ممکن است نادرست باشد. و

unassuming worm friend, he's relaxed, so he's going to give me a minute or two to do this

دوست کرم بی ادعا ما، او آرام است، بنابراین یک یا دو دقیقه به من فرصت می دهد تا این کار را

for you, all right? So what we want to remember is "a" for "assume" is away from "evidence".

برای شما انجام دهم، خوب است؟ بنابراین آنچه می خواهیم به خاطر بسپاریم این است که "الف" برای "فرض" به دور از "شواهد" است.

There's no evidence to help you to prove it's true. So when you assume something, you say,

هیچ مدرکی وجود ندارد که به شما کمک کند تا صحت آن را ثابت کنید . بنابراین وقتی چیزی را فرض می کنید، می گویید:

"I just assumed because nobody told me. I had no other evidence I had to assume." You

"من فقط فرض کردم چون کسی به من نگفت. من هیچ مدرک دیگری نداشتم که باید فرض کنم." می

understand? "Presume" means "before". So if you presume, you should be able to show someone

فهمی؟ "پیش فرض" به معنای "قبل" است. بنابراین، اگر فرض می‌کنید، باید بتوانید به کسی

some evidence that this is why you thought it would be true. "Presume" is formal, usually

شواهدی نشان دهید که به همین دلیل است که فکر می‌کنید درست است. «فرض» رسمی است،

used in law or medicine, right, where they have evidence and they can say, "Because of

معمولاً در حقوق یا پزشکی استفاده می‌شود، درست است، جایی که شواهدی دارند و می‌توانند بگویند: «به خاطر

this and this, I presume this would be true." "Assume" is commonly used. In fact, 95% of

این و این، من فرض می‌کنم این درست باشد». معمولاً از "فرض" استفاده می شود. در واقع، 95

the time, Canadians will say this, and they won't say that, even though "presume" is more

٪ مواقع، کانادایی ها این را می گویند، و آنها آن را نمی گویند، حتی اگر "فرض"

accurate. You can test your knowledge. Where are you going to test it? Well, I want you

دقیق تر است. می توانید دانش خود را محک بزنید. کجا میخوای تستش کنی؟ خوب، من می خواهم

to assume you're going to learn, right? And you're going to go to a special place called

شما فرض کنید که می خواهید یاد بگیرید، درست است؟ و شما قرار است به یک مکان خاص به نام

"engVid", and you can assume you'll learn something, expect and believe, right? And

"engVid" بروید و می توانید فرض کنید چیزی را یاد خواهید گرفت ، انتظار و باور خواهید داشت، درست است؟ و

then you'll start assuming the identity of an English speaker, yeah? I presume from there

سپس شما شروع به فرض هویت یک انگلیسی زبان خواهید کرد، بله؟ فکر می کنم از آنجا

-- well, I hope I'm wrong -- that you might start getting overconfident and arrogant.

-- خوب، امیدوارم که من اشتباه می کنم -- ممکن است شروع به اعتماد به نفس و مغرور شدن بیش از حد کنید.

Don't do that, okay? Because if you do that and you presume too much, you might make a

این کار را نکن، باشه؟ زیرا اگر این کار را انجام دهید و بیش از حد تصور کنید، ممکن است خود را

fool of yourself. See, that's going to believe up until something contrary happens, all right?

احمق کنید. ببینید، تا زمانی که چیزی خلاف آن اتفاق نیفتد، این موضوع قابل قبول است، خوب؟

So that was a quick overview. And I need you to go to www. -- assuming you have a computer,

بنابراین این یک مرور کلی بود. و من نیاز دارم که به www. -- با فرض اینکه کامپیوتر دارید،

right? www.engvid.com, where me, my fantastic worm, and -- I did it again, man. I did it.

درست است؟ www.engvid.com، جایی که من، کرم خارق العاده من ، و -- دوباره این کار را کردم، مرد. من انجام دادم.

No "con", no "com". Oh, assuming I can teach English, you could probably presume I would

بدون "con"، بدون "com". اوه، با فرض اینکه من می توانم انگلیسی تدریس کنم ، احتمالاً می توانید فرض کنید که

get these two right, right? Right. Anyway, you go to www.engvid.com, and then you can

من این دو را درست می فهمم، درست است؟ درست. به هر حال، شما به www.engvid.com مراجعه می‌کنید، و سپس

actually stop assuming and start presuming that you have mastered this language. Thanks,

می‌توانید از این فرض که بر این زبان تسلط دارید دست بردارید. ممنون،

and I'm out. I'm going to work on ".com" and "contrary". And I assume I'll learn it by

و من بیرون هستم. من قصد دارم روی ".com" و "contrary" کار کنم. و فکر می کنم تا زمانی که برگردم آن را یاد خواهم گرفت

the time I get back. ".com" and "contrary". ".com" and "contrary".

. ".com" و "برعکس". ".com" و "برعکس".