The Top 3 English words you need to know - MAKE

Hello.

سلام.

Sorry.

متاسف.

James from EngVid.

جیمز از EngVid.

How you doing?

حال شما چطور است؟

All right.

خیلی خوب.

I have to, well, I've created, well, I made a lesson for you today that I hope will help

من باید، خوب، من ایجاد کردم، خوب، امروز برای شما درسی ساختم که امیدوارم به شما کمک

you.

کند.

It's off of the top three most important words you should learn in English.

این یکی از سه کلمه مهمی است که باید در انگلیسی یاد بگیرید.

You've seen this word before, as I believe you have seen the other three words, and this

شما قبلاً این کلمه را دیده‌اید، همانطور که فکر می‌کنم سه کلمه دیگر را دیده‌اید، و این

time I'm going to try and expand it for you and give you a little way we use this word

بار سعی می‌کنم آن را برای شما بسط دهم و کمی به شما بگویم که از این کلمه

differently than you're used to, okay?

متفاوت از آنچه شما استفاده می‌کنید استفاده کنیم. ، باشه؟

It's important because we use it all the time in a phrasal verb, in a noun, and in a verb

این مهم است زیرا ما همیشه از آن در یک فعل عبارتی، در یک اسم و در یک

form.

فرم فعل استفاده می کنیم.

Let's go.

بیا بریم.

Go to the board.

برو به تابلو

Okay.

باشه.

So the word today is, well, "EngVid makes my day."

بنابراین، کلمه امروز، خوب، "EngVid روز من را می سازد."

What would that mean?

این به چه معناست؟

Okay?

باشه؟

I'm going to explain it to you because obviously, "make" you usually think of money and food.

من قصد دارم آن را برای شما توضیح دهم زیرا بدیهی است که شما را معمولاً به پول و غذا "وادار" می کند.

I make cake.

کیک درست میکنم

I make money.

من پول در میارم

Because usually when you make something, you have it, you bring it into existence, right?

چون معمولاً وقتی چیزی را می سازید، آن را دارید، به وجود می آورید، درست است؟

So we have it here.

بنابراین ما آن را در اینجا داریم.

Okay?

باشه؟

The two most important words in English, "make," when we use "make," we cause it to exist.

دو کلمه مهم در انگلیسی، "make"، زمانی که از "make" استفاده می کنیم، باعث وجود آن می شویم.

You make it exist.

شما باعث می شوید وجود داشته باشد.

Usually when people talk about "do," they talk about actions, but with "make," you should

معمولاً وقتی مردم در مورد "انجام" صحبت می کنند، در مورد اعمال صحبت می کنند، اما با "ساخت"، شما

have a final product, all right?

باید یک محصول نهایی داشته باشید، خوب است؟

So let's go over here.

پس بیایید به اینجا برویم.

The first one, you may recognize this, "Luke, I am your father."

اولین مورد، ممکن است این را تشخیص دهید، "لوک، من پدر شما هستم."

But what did he really mean?

اما واقعاً منظور او چه بود؟

Well, two things, actually.

خوب، دو چیز، در واقع.

He was talking two ways.

دو طرف صحبت می کرد.

Number one, he was saying, "I'm your father.

شماره یک، او می گفت: "من پدر تو هستم، من تو را

I made you.

ساختم،

I created you."

من تو را آفریدم."

But also, "The fact you are a Jedi Knight."

اما همچنین، "این واقعیت که شما یک شوالیه جدی هستید."

He made him.

او را ساخت.

So we say, "I made you," well, when someone says that, they don't just mean physically

بنابراین ما می گوییم "من تو را ساختم"، خوب، وقتی کسی این را می گوید، منظورش فقط

created you.

خلقت فیزیکی نیست.

They say they created or create the character of you, your character or your success.

آنها می گویند که شخصیت شما، شخصیت یا موفقیت شما را ساخته یا خلق کرده اند.

So if you're in business and you become very rich and wealthy and handsome like me, no,

بنابراین اگر شما در تجارت هستید و مانند من بسیار ثروتمند و ثروتمند و خوش تیپ می شوید، نه،

I'm not.

من نیستم.

But if you do something like that, and somebody said, "I made you," they said, "I helped create

اما اگر شما چنین کاری را انجام می‌دهید و کسی می‌گوید "من شما را ساختم"، آنها می‌گویند: "من به ایجاد

that success.

آن موفقیت کمک کردم.

Without me, it wouldn't have happened, caused it to exist," because they didn't physically

make you, but maybe a boss or a friend helped make you or your wife or boyfriend helped

شما را بسازد، اما شاید یک رئیس یا یک دوست به شما کمک کرده باشد یا همسر یا دوست پسرتان به

make you.

شما کمک کرده باشد.

So that's for character or your success.

پس این برای شخصیت یا موفقیت شماست.

How about the next one?

بعدی چطور؟

"Go ahead, punk.

"برو پانک.

Make my day."

روزم را بساز."

I stole it from Clint Eastwood.

من آن را از کلینت ایستوود دزدیدم.

This is Star Wars.

این جنگ ستارگان است.

This is Dirty Harry, dirty because he needed a shower.

این هری کثیف است، کثیف چون نیاز به دوش داشت.

Perhaps if he took one, we wouldn't be making the statement about him, Clint.

شاید اگر او یکی را می گرفت، ما درباره او اظهار نظر نمی کردیم، کلینت.

So here we go.

پس بزن که بریم.

When we talk about the completion of something, that it leads you to be happy or brings you

وقتی از کامل شدن چیزی صحبت می کنیم، این که شما را به سمت شادی سوق می دهد یا برایتان درد به همراه می آورد

pain.

.

To be honest, about 70% of the time we talk about it for happiness and 30% of the time

صادقانه بگویم، حدود 70 درصد از مواقع برای شادی و 30 درصد از

we talk about it for pain.

مواقع برای درد صحبت می کنیم.

So when somebody said something makes my day or made my day, usually it's good.

بنابراین وقتی کسی می‌گوید چیزی روزم را می‌سازد یا روزم را می‌سازد ، معمولاً خوب است.

For instance, I bought a lottery ticket and I won.

به عنوان مثال، من یک بلیط قرعه کشی خریدم و برنده شدم.

It really made my day.

واقعا روزم را ساخت.

It made me feel good, created feelings of happiness, okay?

این به من احساس خوبی داد، احساس خوشبختی ایجاد کرد، خوب؟

But sometimes we talk about pain.

اما گاهی از درد صحبت می کنیم.

"Oh, man.

"اوه، مرد.

Someone invited my ex-wife to the party with my new girlfriend.

یک نفر همسر سابقم را به مهمانی با دوست دختر جدیدم دعوت کرد.

That really made my day.

این واقعا روزم را درست کرد.

That made me angry, caused me to be angry or caused me pain because when this was completed

این باعث عصبانیت من شد، باعث عصبانیت یا درد من شد زیرا وقتی این کار تکمیل شد

or the success of it, it's not going to help me," okay?

یا موفقیت آن، این به من کمک نمی کند،" باشه؟

So this is a different way for make.

بنابراین این یک روش متفاوت برای ساخت است.

So we should know what these are, right?

پس باید بدانیم اینها چیستند، درست است؟

When you say, "I made you," this is verb usage.

وقتی می گویید "من تو را ساختم"، این استفاده از فعل است.

When you say, "make my day," also verb usage, okay?

وقتی می گویید «روزم را بساز»، همچنین از فعل استفاده می کنید، خوب است؟

Let's go over here.

بیا بریم اینجا

Number three.

شماره سه.

"Sorry, I can't make it."

"ببخشید، من نمی توانم آن را انجام دهم."

What does that mean?

معنی آن چیست؟

Are they telling you that you can't -- they can't make your cake or make money for you?

آیا آنها به شما می گویند که نمی توانید -- آنها نمی توانند کیک شما را درست کنند یا برای شما پول در بیاورند؟

Not exactly.

نه دقیقا.

Once again, we go back to cause or exist.

یک بار دیگر به علت یا وجود برمی گردیم.

When I can't make it, I can't come.

وقتی نمیتونم برسم نمیتونم بیام.

So we're looking at a verb use.

بنابراین ما به دنبال استفاده از فعل هستیم.

I can't come to your party.

من نمی توانم به مهمانی شما بیایم.

Can't come.

نمیشه بیاد

I'm not able to go there, okay?

من نمی توانم به آنجا بروم، باشه؟

So exist.

پس وجود داشته باشد.

I won't be there.

من آنجا نخواهم بود

Or I can make it.

یا میتونم درستش کنم

I will come and I will exist being there, all right?

من خواهم آمد و در آنجا وجود خواهم داشت ، خوب؟

This is different than arrive.

این با رسیدن متفاوت است.

Some people will go to the same.

برخی از افراد به همان سمت خواهند رفت.

They're not exactly.

آنها دقیقا نیستند.

In this case, when we say come, it means can you actually physically be there?

در این مورد، وقتی می گوییم بیا، یعنی واقعاً می توانی از نظر فیزیکی آنجا باشی؟

Can you make it to my party?

می توانید به مهمانی من بروید؟

Now we can use the same thing later on when we talk about arrive.

حالا بعداً وقتی در مورد رسیدن صحبت می‌کنیم، می‌توانیم از همین مورد استفاده کنیم.

Arrive is usually the time you got there.

رسیدن معمولاً زمانی است که به آنجا رسیده اید.

So we talk about the time when you got there.

بنابراین ما در مورد زمانی صحبت می کنیم که شما به آنجا رسیدید.

This is the first part.

این بخش اول است.

Can you even come?

حتی میتونی بیای؟

Yes or no.

آره یا نه.

Can you make it to my party?

می توانید به مهمانی من بروید؟

We're not at the party.

ما در مهمانی نیستیم

We're just asking, can you come to the party?

ما فقط می پرسیم، می توانید به مهمانی بیایید؟

The next part is arrive.

قسمت بعدی رسید

What time did he make it?

ساعت چند درست کرد؟

What time did he arrive?

ساعت چند رسید؟

Usually you hear this in a business context.

معمولاً این را در یک زمینه تجاری می شنوید.

If the boss is looking for you going, when did Mr. E get here?

اگر رئیس به دنبال رفتن شما باشد، آقای E کی به اینجا رسیده است؟

Oh, he made it about 10 o'clock.

اوه، حدود ساعت 10 رسید.

He arrived then.

او سپس رسید.

They're not talking about come.

آنها در مورد آمدن صحبت نمی کنند.

They already know that he came there.

آنها از قبل می دانند که او به آنجا آمده است.

But what time did he actually arrive?

اما او واقعاً چه ساعتی رسید؟

So similar but very different.

خیلی شبیه ولی خیلی متفاوت

So something you really want to pay attention to.

بنابراین چیزی که واقعاً می خواهید به آن توجه کنید.

Context, right?

زمینه، درست است؟

Can you come to work tomorrow?

میشه فردا بیای سرکار؟

Yes or no.

آره یا نه.

Can you make it to work tomorrow?

می تونی فردا سر کار بری؟

That's what they're saying.

این چیزی است که آنها می گویند.

Or what time did they arrive or what time did they make it?

یا ساعت چند رسیدند یا ساعت چند رسیدند؟

Different.

ناهمسان.

Okay?

باشه؟

Now, here's a phrasal verb because phrasal verbs are good to know.

اکنون، در اینجا یک فعل عبارتی وجود دارد، زیرا افعال عبارتی خوب است که بدانید.

Very common in English.

در زبان انگلیسی بسیار رایج است.

And this one is exceptionally common.

و این یکی فوق العاده رایج است.

See Mr. E put some lipstick on.

ببینید آقای E مقداری رژ لب زده است.

He's looking to make out with somebody.

او به دنبال این است که با کسی کنار بیاید.

Now there's a couple of things for make out.

حالا چند چیز برای تشخیص وجود دارد.

It's a very interesting phrasal verb.

این یک فعل عبارتی بسیار جالب است .

Number one is the easiest one in English.

شماره یک ساده ترین مورد در زبان انگلیسی است.

When you kiss for a long time, right?

وقتی برای مدت طولانی می بوسید، درست است؟

Love you.

دوستت دارم.

Kiss, right?

ببوس، درسته؟

Make out.

درست کردن.

Kiss for a long time.

برای مدت طولانی ببوسید.

Make out.

درست کردن.

The second one is how did you do?

مورد دوم این است که چگونه کار کردید؟

What does that mean?

معنی آن چیست؟

If you're going for a job and your friend comes up to you, say a sly snake comes up

اگه میخوای بری و دوستت اومد پیشت، بگو یه مار حیله گر اومد بالا

and goes, "Mr. E, I heard you were going for a new job.

و گفت: "آقای E، شنیدم میخوای یه کار جدید

Did you get the job?"

بری، کار رو گرفتی؟"

That's one way of saying it.

این یکی از راه های بیان آن است.

Another way of saying it would be, "How did you make out?"

راه دیگری برای گفتن آن این است: "چطور متوجه شدی؟"

In this case it means, "How did you do?

در این مورد به این معنی است که "چطور کردی؟

Did you get what you wanted?"

آیا به آنچه می خواستی رسیدی؟"

Right?

درست؟

How did you make out?

چطور متوجه شدید؟

Maybe Mr. E goes to the store and says, "I went shopping and bought some stuff."

شاید آقای E به مغازه می رود و می گوید من رفتم خرید و چیزهایی خریدم.

Then I might say, "How did you make out?

سپس ممکن است بگویم، "چطور متوجه شدی؟

How did you do or what did you get?"

چگونه انجام دادی یا چه چیزی به دست آوردی؟"

So that's another one for make out.

بنابراین این یکی دیگر برای تشخیص است.

So listen for context because if there's no...

بنابراین به متن گوش دهید، زیرا اگر وجود ندارد...

Maybe they're saying, "How did you do?

شاید آنها می گویند، "چطور عمل

How did you do on the test?

کردی؟ در آزمون

How did you make out on the test?"

چه کار کردی؟ چگونه در آزمون مشخص شدی؟"

Next, this one's interesting.

بعد، این یکی جالب است.

When you say, "I could make out somebody," it's not kissing them.

وقتی می گویید "من می توانم کسی را تشخیص دهم"، این بوسیدن او نیست.

It's not, "How did they do?"

این نیست که "آنها چطور کار کردند؟"

It means to either see or hear with difficulty.

یعنی به سختی یا دیدن یا شنیدن.

It's dark outside.

بیرون تاریک است

It's dark, dark, dark and I look and I see a worm moving across but I can barely see

تاریک، تاریک، تاریک است و من نگاه می کنم و کرمی را می بینم که در حال حرکت است، اما من به سختی می

the worm.

توانم کرم را ببینم.

I would say, "I can barely make out the worm.

می‌گفتم: "به سختی می‌توانم کرم را تشخیص

I can see it but with difficulty."

دهم. می‌توانم آن را ببینم اما به سختی."

Sorry, I can't make out what you're saying.

ببخشید نمیتونم بفهمم چی میگی

You have to speak louder.

شما باید بلندتر صحبت کنید.

If you can't make out what you're saying, I am having a hard time hearing you.

اگر نمی توانید بفهمید که چه می گویید، من به سختی می شنوم.

Difficulty to make out.

مشکل در تشخیص

"I can make out what he's saying if I listen carefully.

"من می توانم بفهمم که او چه می گوید اگر با دقت گوش کنم.

I can hear but I must try."

می توانم بشنوم اما باید تلاش کنم."

And finally, "Mr. E is on the make."

و در نهایت، "آقای E در حال ساخت است."

Lipstick, wants to make out.

رژ لب، می خواهد خود را نشان دهد.

Well, when we say someone's on the make, a very general term is they're looking for something.

خوب، وقتی می گوییم شخصی در حال ساخت است، یک اصطلاح بسیار کلی این است که او به دنبال چیزی است.

They're on the make.

آنها در حال ساخت هستند.

Looking for a job, looking for friends, looking for anything.

به دنبال کار، به دنبال دوستان، به دنبال هر چیزی.

So when you're looking for something, you're on the make, maybe you're searching, he's

بنابراین وقتی شما به دنبال چیزی هستید، شما در حال ساخت هستید، شاید شما در حال جستجو هستید، او

on the make.

در حال ساخت است.

We say looking for, searching for.

ما می گوییم به دنبال، جستجو برای.

And one of the things, key things we use it for is this one, a sexual hookup.

و یکی از چیزها، چیزهای کلیدی که ما از آن استفاده می کنیم این است، یک ارتباط جنسی.

Worms get hooked all the time.

کرم ها همیشه گیر می کنند.

Fishing, okay?

ماهیگیری، باشه؟

But when you-- a hookup means to join together, to join together.

اما هنگامی که شما-- یک اتصال به معنای پیوستن به یکدیگر، پیوستن به یکدیگر است.

So sometimes when we say, actually a lot of times when we say someone's on the make, we

بنابراین گاهی اوقات وقتی می گوییم، در واقع بسیاری از مواقع وقتی می گوییم کسی در حال ساخت است، به این

mean they're looking for a sexual hookup or a sexual relationship, not marriage.

معناست که او به دنبال یک رابطه جنسی یا یک رابطه جنسی است، نه ازدواج.

You get the drift.

شما دریفت را دریافت می کنید.

So if they're saying, "I'm on the make because I want to make out with someone," clearly

بنابراین اگر آنها می گویند: "من در حال ساخت هستم زیرا می خواهم با کسی کنار بیایم"،

it has nothing to do with just looking for socks in a drawer.

واضح است که ربطی به جستجوی جوراب در کشو ندارد.

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

Listen, I hope you enjoyed the lesson.

گوش کنید، امیدوارم از درس لذت برده باشید.

This was lesson three of the three most important words you need to learn in English.

این درس سوم از سه کلمه مهمی بود که باید در زبان انگلیسی یاد بگیرید.

And Mr. E has helped me with my final part of the job today, which is this.

و آقای E به من در بخش آخر کار امروز کمک کرد که این است.

If you want to learn other lessons, I know you do actually, and I know you can make it

اگر می‌خواهید درس‌های دیگری بیاموزید، می‌دانم که واقعاً این کار را می‌کنید، و می‌دانم که می‌توانید از پس

because you're sitting here now, so you've got time, see?

این کار بر بیایید، زیرا الان اینجا نشسته‌اید، پس وقت دارید، ببینید؟

All right.

خیلی خوب.

If you want to make my day, certainly, you know, we-- I wouldn't say we've made you because

اگر می‌خواهید روزم را بسازید، مطمئناً، می‌دانید، ما-- نمی‌توانم بگویم که شما را ساخته‌ایم، زیرا

you're a wholly formed person.

شما یک فرد کاملاً شکل گرفته هستید.

But please come by, you know, come on the make to www.engvid.com because EngVid wants

اما لطفا بیایید، می دانید، به www.engvid.com بیایید زیرا EngVid می خواهد

to make your day.

روز شما را بسازد.

See?

دیدن؟

Three words.

سه کلمه.

Go check out the other ones on "get" and "have."

برو بقیه موارد را در «دریافت» و «داشتن» بررسی کنید.

See you.

به امید دیدار.