The Expectation Effect: 3 Mental Methods to Learn English Faster

The Expection...

انتظار...

"Expection"?

"انتظار"؟

"Expectation Effect".

"اثر انتظار".

Oh, hi.

اوه، سلام.

James from engVid.

جیمز از engVid.

Oh, yeah.

اوه، آره

We're doing a new segment.

ما در حال انجام یک بخش جدید هستیم.

It's a book review.

نقد کتاب است.

These are books that I want to give you that

اینها کتاب هایی هستند که می خواهم به شما بدهم که به

are going to help you learn better, so you

شما کمک می کند بهتر یاد بگیرید تا

become effective and efficient at learning.

در یادگیری مؤثر و کارآمد شوید.

The first book I would like to show you is this one, "The Expectation Effect" by a guy

اولین کتابی که می‌خواهم به شما نشان دهم این کتاب است، «اثر انتظار» اثر مردی

named David Robertson.

به نام دیوید رابرتسون.

Okay?

باشه؟

So, this book is going to teach us a...

بنابراین، این کتاب به ما یاد می دهد که...

Change our mindset so we can learn well, because

طرز فکر خود را تغییر دهید تا بتوانیم به خوبی یاد بگیریم، زیرا

after all, we all don't have a lot of time,

همه ما زمان زیادی نداریم

and if you're going to spend it learning English,

و اگر می خواهید آن را صرف یادگیری زبان انگلیسی کنید،

you want to make sure you get the most out

می خواهید مطمئن شوید که بیشترین بهره را

of your time.

Right?

از زمان خود می برید.

درسته؟

So, I'm going to go over the three main ideas

بنابراین، من قصد دارم سه ایده اصلی را مرور کنم

that I thought were important that will help

که فکر می‌کردم مهم هستند و به

you speed up your learning, but also make it an enjoyable process, because after all,

شما کمک می‌کنند یادگیری خود را تسریع کنید، اما در عین حال آن را به یک فرآیند لذت‌بخش تبدیل کنید، زیرا در نهایت، می‌دانم که

I know you're here to work hard, but you don't want to feel like it's hard work.

شما اینجا هستید تا سخت کار کنید، اما شما نمی خواهید احساس کنید کار سختی است.

And once you use these techniques, we'll use

و هنگامی که از این تکنیک ها استفاده کردید، ما از

them to help us learn English, so by learning

آنها برای کمک به یادگیری زبان انگلیسی استفاده خواهیم کرد، بنابراین با یادگیری زبان

English you'll know they work, but you'll also be able to use them for other things

انگلیسی خواهید دانست که آنها کار می کنند، اما همچنین می توانید از آنها برای سایر مواردی

that you want to study.

که می خواهید مطالعه کنید استفاده کنید.

Anyway, enough talk.

به هر حال صحبت کافی است.

Let's go to the board.

بیایید به هیئت مدیره برویم.

I have three words, but before I go there, I

من سه کلمه دارم، اما قبل از اینکه به آنجا بروم،

want to show you this thing, "The Expectation

می خواهم این چیزی را به شما نشان دهم ، "

Effect".

That's the book.

اثر انتظار".

این کتاب است.

All right?

باشه؟

And I said it's by David Robertson...

و من گفتم توسط دیوید رابرتسون...

Robson.

And you'll notice that Mr. E seems to be eating his tail.

رابسون.

و متوجه خواهید شد که آقای E به نظر می رسد دم خود را می خورد.

This is an old, old symbol.

این یک نماد قدیمی و قدیمی است.

I like it because I like to think of it as

من آن را دوست دارم زیرا دوست دارم به آن به عنوان

eternal renewal, and what that means is you're

تجدیدی ابدی فکر کنم، و معنایش این است که شما

forever making yourself better.

برای همیشه خودتان را بهتر می کنید.

So, it's a cycle that goes up and up, and

بنابراین، این چرخه‌ای است که بالا و بالاتر می‌رود، و

that's what we really want when we learn skills,

این چیزی است که ما واقعاً وقتی مهارت‌ها را یاد می‌گیریم می‌خواهیم،

that each skill we learn makes us better and

که هر مهارتی که یاد می‌گیریم از ما افراد بهتر و

better people; in this case, better and better

بهتری بسازد. در این صورت، زبان آموزان بهتر و بهتر

learners.

.

In my opinion, from what I took from the book, there are three main ideas that they

به نظر من، از آنچه از کتاب برداشتم، سه ایده اصلی وجود دارد که آنها

try and start with, and the first one I want to talk about is Serena Williams.

سعی می کنند و با آن شروع می کنند، و اولین موردی که می خواهم در مورد آن صحبت کنم سرنا ویلیامز است.

Now, if you watch tennis, you'll know she's

حالا، اگر تنیس تماشا کنید، متوجه می شوید که او

been a champion for a long time, and I can't

برای مدت طولانی قهرمان شده است، و من

remember exactly, but I believe before she starts a match, she bounces the ball once,

دقیقاً به خاطر ندارم، اما معتقدم قبل از شروع مسابقه، او یک بار،

two, three, four, and then she hits.

دو، سه، چهار و توپ را پرتاب می کند. سپس او ضربه می زند.

Well, she does that for almost every single

خوب، او تقریباً در هر مسابقه این کار را انجام می دهد

match, and there's a guy named Rafael Nadal,

، و یک پسر به نام رافائل نادال وجود دارد،

he takes a cold shower before he does his matches.

او قبل از انجام مسابقات خود دوش آب سرد می گیرد.

Every match.

هر مسابقه

Now, when you do something...

حالا وقتی کاری را انجام می‌دهی...

I want to say the word "precursor", I know

می‌خواهم کلمه «پیش‌ساز» را بگویم، می‌دانم که

it's a long word, but you do something before

این کلمه طولانی است، اما قبل از اینکه

you do something else.

کار دیگری انجام دهی، کاری را انجام می‌دهی.

So in doing it, like when you go in the shower, you take off your clothes.

بنابراین در انجام آن، مانند زمانی که زیر دوش می روید، لباس های خود را در می آورید.

When you do that, you know, okay, now I'm going to go in the shower.

وقتی این کار را کردی، می‌دانی، باشه، حالا می‌روم زیر دوش.

And you do that every time before you start it, we can say it's a ritual.

و شما این کار را هر بار قبل از شروع آن انجام می دهید، می توانیم بگوییم که این یک آیین است.

Some people have a ritual of they get up in the morning, they go to the washroom, and

برخی از مردم مراسمی دارند که صبح از خواب بیدار می شوند، به دستشویی می روند و

pee-pee.

ادرار می کنند.

Some people get out of bed and go right downstairs

برخی از افراد از رختخواب بلند می شوند و به طبقه پایین می روند

and get a special coffee and make coffee.

و قهوه مخصوص می خورند و قهوه درست می کنند.

Delicious.

خوشمزه

Some people say a prayer.

بعضی ها نماز می خوانند.

I don't know what your ritual is to start your day, but you know that when you're not

من نمی‌دانم مراسم شما برای شروع روز چیست، اما می‌دانید که وقتی

able to do it, it makes the day harder.

قادر به انجام آن نباشید، روز را سخت‌تر می‌کند.

Why am I telling you this?

چرا این را به شما می گویم؟

Well, a lot of times when you start studying

خب، خیلی وقت‌ها وقتی شروع به مطالعه زبان

English, you actually just sit down, open

انگلیسی می‌کنید، در واقع فقط می‌نشینید،

the books, and then you go, "Oh god, I've got to study, it's so hard."

کتاب‌ها را باز می‌کنید و بعد می‌گویید: "اوه خدا، من باید درس بخوانم، خیلی سخت است."

If you think about the rituals I talked about,

اگر به تشریفاتی که من در مورد آنها صحبت کردم فکر می کنید،

you do them to wake you up and get you ready.

آنها را انجام می دهید تا بیدار شوید و آماده شوید. او

Now, in the book, The Expectation Effect, he talks about people who have rituals and

اکنون در کتاب «اثر انتظارات» در مورد افرادی صحبت می‌کند که تشریفاتی دارند و می‌دانند

they know that these rituals are specifically

که این تشریفات مخصوصاً

to help them do something, play sports, study,

برای کمک به آنها برای انجام کاری، ورزش کردن، مطالعه،

which is what we're doing, you know, or prepare for our hard speech.

کاری است که ما انجام می‌دهیم، می‌دانید، یا برای آن آماده می‌شویم. گفتار سخت ما

The ritual helps to get them energized and ready to go.

این تشریفات به آنها کمک می کند تا انرژی و آمادگی برای رفتن داشته باشند. در

It actually activates their brain to get your

واقع مغز آن‌ها را فعال می‌کند تا

brain, what we call "primed", being ready

مغز شما، چیزی که ما آن را "پریمد" می‌نامیم، آماده کند

to do its best work.

تا بهترین کار خود را انجام دهد.

I would like you to think about what ritual you can do.

دوست دارم به این فکر کنید که چه مراسمی می توانید انجام دهید.

When I do this, I'm going to say "rinse" and "repeat".

وقتی این کار را انجام می دهم، می گویم "شستشو" و "تکرار".

When we rinse something, we clean it out.

وقتی چیزی را آبکشی می کنیم ، آن را تمیز می کنیم.

So what I'm saying to you is, like, you want

بنابراین چیزی که من به شما می گویم این است که مثلاً می خواهید

to get ready for English, maybe what you want

برای انگلیسی آماده شوید، شاید کاری که می خواهید

to do-and the author does this in his book-he counts out, like, 60 coffee beans.

انجام دهید - و نویسنده این کار را در کتاب خود انجام می دهد - او مثلاً 60 دانه قهوه را می شمارد.

Exactly.

دقیقا.

He counts them, smells them, then he gets them ready to make his coffee.

آنها را می شمرد، بو می کند، سپس آنها را آماده می کند تا قهوه اش را درست کند.

He takes his coffee, and he says, "Now I'm ready to work."

قهوه اش را برمی دارد و می گوید: حالا حاضرم کار کنم.

That's it.

Something simple.

همین است.

یه چیز ساده

It could be you get up in the morning and you say...

ممکن است صبح بیدار شوید و بگویید...

Or, sorry, you sit down before you start your

یا ببخشید، قبل از شروع

English work and you say, "Actually, I have

کار انگلیسی خود می نشینید و می گویید: "در واقع من

a student that says a prayer."

شاگردی دارم که نماز می خواند."

You may not be religious, and that's fine.

شما ممکن است مذهبی نباشید، و این خوب است.

You don't have to.

شما مجبور نیستید.

I liked what they were doing because their prayer was to their parents for supporting

من از کاری که انجام می‌دادند خوشم آمد، زیرا دعای آنها به پدر و مادرشان بود که از آنها حمایت کنند

them so that they had the opportunity to learn English.

تا فرصت یادگیری زبان انگلیسی را داشته باشند.

I mean, I almost...

I almost cried.

یعنی تقریبا...

نزدیک بود گریه کنم.

I mean, that's, like, wow.

منظورم اینه که وای

I just have a donut and a coffee and go, "Time to work."

من فقط یک دونات و یک قهوه می خورم و می گویم "زمان کار است."

And this guy stops before his desk, stops, stands there and goes, "Thank you, parents,

و این مرد جلوی میزش می ایستد، می ایستد، همانجا می ایستد و می گوید: "پدر و مادرت ممنونم

for bringing me..."

که مرا آوردی..."

And then he says...

و بعد می گوید... می

He sits down and realizes how important the work he's doing and the, I don't know, the

نشیند و می فهمد که کار او چقدر مهم است و من نمی دانم،

love he gets from his parents, and it makes him work harder.

محبتی که از پدر و مادرش می گیرد و باعث می شود بیشتر کار کند.

That's his ritual.

این رسم اوست.

Yours could be counting coffee beans, or yours

مال شما می‌تواند دانه‌های قهوه را بشمرد، یا

could be quite simply before you do it, you

می‌تواند به سادگی قبل از انجام آن،

say, "Five, four, three, two, one.

بگویید: "پنج، چهار، سه، دو، یک.

Let's go."

بیا بریم."

"Rinse and repeat" means you rinse that brain

«آب بشویید و تکرار کنید» یعنی آن مغز را آبکشی کنید،

out, repeat it every time, it becomes a ritual.

هر بار تکرار کنید، تبدیل به یک مراسم می شود.

And you will find, like, I have...

و تو خواهی یافت، مثل اینکه من دارم...

Oh god.

خدایا.

I play the "Eye of the Tiger" before I work out.

من قبل از تمرین، «چشم ببر» را بازی می کنم.

Yeah, that song.

آره اون آهنگ

"Eye of the tiger", I'm like, "Yeah, yeah, work out."

"چشم ببر"، من می گویم، "آره، آره، تمرین کن."

And the other one, "Mortal Kombat", I have

و دیگری، «مورتال کامبت»، من

to fight, do-do, do-do, do-do, do-do, do-do.

باید بجنگم، انجام بده، انجام بده، انجام بده، انجام بده، انجام بده، انجام بده.

Yeah, I know, I don't look like I work out now, but when I did those two songs, I put

بله، می دانم، به نظر نمی رسد الان ورزش کنم، اما وقتی آن دو آهنگ را انجام دادم،

them on, I start sweating right away, I'm like, "Time to work."

آنها را گذاشتم، بلافاصله شروع به عرق کردن می کنم ، مثل "وقت کار است."

So create a ritual.

پس یک تشریفات ایجاد کنید.

This is one of the things that this book says

این یکی از چیزهایی است که این کتاب می گوید به

will help you get your mental state or your

شما کمک می کند تا وضعیت ذهنی یا

mind ready to do the work that you want to do, but to do it as your best self.

ذهن خود را برای انجام کاری که می خواهید انجام دهید آماده کنید، اما آن را به عنوان بهترین خود انجام دهید.

That's incredible.

این باور نکردنی است.

Costs you nothing.

هیچ هزینه ای برای شما ندارد

So, think about ritual, rinse and repeat, meaning do it again and again.

بنابراین، به مراسم فکر کنید، آبکشی کنید و تکرار کنید، یعنی آن را دوباره و دوباره انجام دهید.

And this is what I was talking about, this cycle right here, in the eternal return is

و این همان چیزی بود که من در مورد آن صحبت می کردم، این چرخه درست اینجا، در بازگشت ابدی همان

what I call it, Mr. E is eating his tail, which means he eats it, and as he eats it,

چیزی است که من به آن می گویم، آقای E دارد دمش را می خورد، یعنی آن را می خورد، و همانطور که آن را می خورد،

he becomes new again, and becomes new again.

دوباره نو می شود، و دوباره جدید می شود

Rinse and repeat.

بشویید و تکرار کنید.

But in this case, he becomes bigger and stronger, and so will you.

اما در این صورت او بزرگتر و قوی تر می شود و شما هم همینطور.

So, let's get to the next one.

خب بریم سراغ بعدی.

I'm going to go here.

من قصد دارم به اینجا بروم.

I'll do this one first.

من اول این یکی را انجام می دهم.

Sorry, I changed my mind.

ببخشید نظرم عوض شد

It happens.

اتفاق می افتد.

Rehearsal.

تمرین.

Rehearsal is what you do, it's called a practice,

تمرین کاری است که شما انجام می دهید، به آن می گویند تمرین،

but usually it's done for bands, like you

اما معمولاً برای گروه ها انجام می شود، مثل اینکه شما

practice and you want to get good at it before

تمرین می کنید و می خواهید قبل از

you go and do a show, or actors, they have

رفتن و اجرای نمایش در آن خوب شوید، یا بازیگران، آنها

a rehearsal.

تمرین دارند.

Right?

And what do they do?

درسته؟

و چه کار می کنند؟

They do the entire show that they're going to show you, but they do it and they don't

آنها تمام نمایشی را که قرار است به شما نشان دهند انجام می دهند، اما آن را انجام می دهند و به

show you.

شما نشان نمی دهند.

And you go, "Why would they do that?"

و می گویید "چرا آنها این کار را می کنند؟"

Well, in rehearsal, imagine if you lived...

خوب، در تمرین، تصور کنید اگر زندگی می کردید...

Well, okay.

خب، باشه.

Think about your life.

به زندگیت فکر کن

We say there's no rehearsal.

ما می گوییم هیچ تمرینی وجود ندارد.

You get up and what happens, happens.

شما بلند می شوید و هر اتفاقی می افتد، اتفاق می افتد.

And sometimes it's good and sometimes it's bad.

و گاهی خوب است و گاهی بد.

But what if you took the time before you did

اما چه می‌شود اگر قبل از انجام

it, whatever, going to work or what have you,

آن زمان صرف کرده باشید، چه می‌خواهید، به سر کار بروید یا چه چیزی دارید،

and you thought about it, and some of you are

و به آن فکر می‌کردید ، و برخی از شما می‌گویید،

going, "Yeah, James, it's called an agenda.

"آره، جیمز، اسمش یک دستور کار است.

I write it down and I do it."

من آن را یادداشت می‌کنم و من انجامش می دهم."

Have you ever noticed when you don't follow the agenda, things don't go as planned?

آیا تا به حال متوجه شده اید که وقتی دستور کار را دنبال نمی کنید، همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود؟ به

You don't get the results?

نتیجه نمیرسی؟

Well, in the expectation effect, what he talked

خوب، در اثر انتظار، چیزی که او

about is a mental rehearsal, almost like a

در مورد آن صحبت کرد یک تمرین ذهنی است ، تقریباً مانند یک

meditation where you sit down and you go through, okay, not just the work.

مدیتیشن که در آن می نشینید و از آن عبور می کنید، خوب، نه فقط کار.

This is the cool part.

این قسمت باحال است.

What am I going to be able to do when I can do my English?

وقتی بتوانم انگلیسی خود را انجام دهم، چه کاری می توانم انجام دهم؟

What?

چی؟

Yeah.

آره

Six months later from now, you've watched this video, maybe you've bought the book,

شش ماه بعد از هم اکنون، شما این ویدیو را تماشا کرده اید ، شاید کتاب را خریداری کرده باشید،

which would be great.

که عالی خواهد بود.

You rehearse.

تو تمرین کن

What would I be able to do?

چه کاری می توانستم انجام دهم؟

Well, I would be able to talk to a native speaker for five minutes.

خوب، من می توانم به مدت پنج دقیقه با یک زبان مادری صحبت کنم.

Okay.

باشه

I would travel to different countries because

من به کشورهای مختلف سفر می کنم زیرا

I know English is accepted in many countries.

می دانم زبان انگلیسی در بسیاری از کشورها پذیرفته شده است.

I could go to the school, Harvard, or I could

می توانستم به مدرسه، هاروارد یا

go to Cambridge because I speak English and

کمبریج بروم چون انگلیسی صحبت می کنم و

I wouldn't need help.

Heck, I could go to Germany where they take

نیازی به کمک ندارم.

هک، من می‌توانم به آلمان بروم، جایی که

students and they have some classes in English.

دانش‌آموزان را می‌برند و کلاس‌هایی به زبان انگلیسی دارند.

I could go anywhere.

میتونستم هرجا برم

I could get a job, I could...

می‌توانستم کار پیدا کنم، می‌توانم...

But not just think, but go through a rehearsal.

اما نه فقط فکر کنم، بلکه یک تمرین را پشت سر بگذارم.

What would I be in six months?

شش ماه دیگر چه می‌شوم؟

Okay.

What would I be doing?

باشه

چه کار می کردم؟

What would I be doing in 12 months, a year?

در 12 ماه، یک سال چه کار می کنم؟

And then work back from there, what...

و بعد از اونجا برگرد، چی...

How would I be able to talk for five minutes?

چطور میتونم پنج دقیقه حرف بزنم؟

Well, maybe I'd start at four minutes.

خب، شاید از چهار دقیقه شروع کنم.

What would I have to do?

من باید چه کار کنم؟

Maybe I have to watch programs, maybe I have to

شاید باید برنامه ها را ببینم، شاید باید

talk to people, maybe I have to study grammar,

با مردم صحبت کنم، شاید باید دستور زبان بخوانم،

maybe I have to...

شاید باید...

Through that mental rehearsal, I'm making it

از طریق آن تمرین ذهنی، آن را

longer, but just taking a couple of minutes

طولانی تر می کنم، اما فقط چند دقیقه وقت می گذارم

to see where you would be if you had these skills helps to get your brain-remember the

تا ببینم. اگر این مهارت ها را داشتید در کجا بودید به مغز کمک می کند تا

word "primed"-primed and thinking like that type of person.

کلمه "primed"-primed را به خاطر بسپارید و مانند آن نوع افراد فکر کنید.

And in case you think, "Well, that's just crazy", can you walk?

و اگر فکر می کنید "خب، این دیوانه است"، می توانید راه بروید؟

What?

چی؟

Can you walk?

می توانید راه بروید؟

You know, walk.

میدونی راه برو

Well, when you were a baby, you would watch your parents walking, and before you tried

خوب، وقتی بچه بودی، راه رفتن والدینت را تماشا می‌کردی، و قبل از اینکه

it-and trust me, you tried it and fell down a lot-you would practice going, they seemed

آن را امتحان کنی - و به من اعتماد کن، آن را امتحان کردی و زمین خوردی - خیلی تمرین می‌کردی که رفتن، به نظر می‌رسید که آنها

to go leg, arm, leg, arm, leg, arm, leg, and you did that.

پا، بازو، پا، بازو می‌رفتند. ، پا، بازو، پا، و شما این کار را کردید.

You tried and fell down.

تلاش کردی و افتادی

Then you would hold on to a wall and try

سپس به دیوار می چسبید و دوباره تلاش می کردید

again, but eventually you learned how to walk.

، اما در نهایت راه رفتن را یاد گرفتید.

But before you could walk, you did mental rehearsal.

اما قبل از اینکه بتوانید راه بروید، تمرین ذهنی انجام دادید.

Yeah?

So, in this case, mental rehearsal we want to say is mental practice, and you want to

آره؟

بنابراین، در این مورد، تمرین ذهنی که می‌خواهیم بگوییم تمرین ذهنی است و شما می‌خواهید

make a picture in your mind of where you will

در ذهن خود تصویری از این که کجا خواهید

be, what you will do, or as I like to say,

بود، چه خواهید کرد، یا همانطور که من دوست دارم بگویم،

these things.

این چیزها را در ذهن خود بسازید.

When you are there, how would it feel?

وقتی آنجا هستید، چه حسی خواهید داشت؟

How would you feel?

چه احساسی خواهید داشت؟

What would you be able to do, and who is the first person you would tell?

چه کاری می توانید انجام دهید، و اولین کسی که به آن می گویید کیست؟

If you could use these three things, you would

اگر می توانستید از این سه مورد استفاده کنید،

be able to get a mental picture and an idea

می توانید تصویر ذهنی و ایده ای

of what skills and what you will have to be able to do.

از مهارت ها و کارهایی که باید انجام دهید به دست آورید.

Of course you can't speak English perfectly,

مطمئناً شما نمی توانید به طور کامل انگلیسی صحبت کنید

then, but you're preparing your mind, priming

، اما ذهن خود را آماده می کنید و آن را آماده می کنید

it.

.

So, ritual for study, and to get to your goal, it's a mental practice.

بنابراین، تشریفاتی برای مطالعه، و برای رسیدن به هدف، یک تمرین ذهنی است.

What is "reinforce"?

"تقویت" چیست؟

Well, okay, we at engVid have done a study,

خوب، خوب، ما در engVid مطالعه ای انجام دادیم

and we noticed that 90% of you have not signed

و متوجه شدیم که 90٪ از شما ثبت نام نکرده اید

up.

.

Please, sign up for engVid.

لطفا برای engVid ثبت نام کنید.

But outside of that, what we've noticed in two to three months, you stop coming to the

اما خارج از آن، چیزی که ما طی دو تا سه ماه متوجه شده ایم، دیگر وارد

site.

But we know that it takes six months to learn

سایت نمی شوید.

اما می دانیم که حداقل شش ماه طول می کشد تا زبان انگلیسی را یاد بگیرید

English at least, so you are not reinforcing

، بنابراین

the belief you need to, to continue to get the results you want.

برای ادامه دادن به نتایج مورد نظر خود، باور لازم را تقویت نمی کنید.

So, to make this mental practice a reality,

بنابراین، برای تحقق بخشیدن به این تمرین ذهنی،

and to make use of the ritual to give it some

و استفاده از این آیین برای دادن مقداری

power, you will need...

قدرت، به آن نیاز خواهید داشت...

So, willpower is the ability to stay with something

بنابراین، اراده توانایی ماندن با چیزی

over time, even if there are difficulties.

در طول زمان است، حتی اگر مشکلاتی وجود داشته باشد.

That's willpower.

این قدرت اراده است.

My favourite guy for willpower is Batman.

مرد مورد علاقه من برای قدرت اراده بتمن است.

I actually have this one image in my head

من در واقع این یک تصویر در سرم

burned in, and I know people are smiling when

سوخته است، و می دانم که مردم وقتی

I say this.

این را می گویم لبخند می زنند.

It's from this giant magazine that they did,

از این مجله غول پیکر است که کردند،

and he's holding himself on a pull-up bar,

و او خودش را روی یک میله بلند نگه داشته،

and he's just staring, sweat coming down, he's staring.

و فقط خیره شده، عرق پایین می آید، او خیره شده است.

It's like two hours he's been holding himself.

انگار دو ساعت خودش را نگه داشته است.

The very definition of willpower, "A thousand

همان تعریف قدرت اراده، "هزار

times I fall, a thousand and one times I get

بار زمین می خورم، هزار و یک بار

back up."

دوباره بلند می شوم."

Or, as he said, "Fail, fail, fail again.

یا به قول خودش شکست، شکست، باز هم شکست،

A thousand times, I will still succeed."

هزار بار، باز هم موفق خواهم شد.

Willpower, we need this.

اراده، ما به این نیاز داریم.

Now, with the expectation effect, we actually have limitless willpower.

اکنون، با تأثیر انتظار، ما در واقع اراده بی حد و حصر داریم.

But before I go that, focus is the other thing we need.

اما قبل از اینکه به آن بپردازم، تمرکز چیز دیگری است که به آن نیاز داریم.

It's nice to have willpower, but if you're not focused on a particular objective, in

داشتن اراده خوب است، اما اگر روی یک هدف خاص متمرکز نیستید، در

this case when we do our rehearsal, our mental practice, what is it I want?

این مورد، وقتی تمرین، تمرین ذهنی خود را انجام می دهیم، من چه می خواهم؟

I want to be able to speak for five minutes with a native speaker.

من می خواهم بتوانم پنج دقیقه با یک زبان مادری صحبت کنم.

Okay, I need that focus to help make that mental practice come true.

خوب، من به آن تمرکز نیاز دارم تا به تحقق این تمرین ذهنی کمک کنم.

You put willpower and focus together, we reinforce.

شما اراده و تمرکز را کنار هم بگذارید، ما تقویت می کنیم.

It means it gives you the energy to follow

این بدان معناست که به شما انرژی می‌دهد

through to get to your goal of becoming like

تا به هدف خود یعنی تبدیل شدن به

a native speaker.

یک زبان مادری برسید.

You will be so surprised what you can accomplish

when you work on your willpower and focus.

وقتی روی اراده و تمرکز خود کار کنید، از آنچه می توانید به دست آورید بسیار شگفت زده خواهید شد.

And why am I saying this is important?

و چرا می گویم این مهم است؟

Because many people believe, "Okay, teacher,

زیرا بسیاری از مردم معتقدند: "باشه معلم،

I can only stay for 20 minutes and that's

من فقط می توانم 20 دقیقه بمانم و

it."

تمام."

This is not true, my friend.

این درست نیست دوست من

In the expectation effect, what they tell us

در اثر انتظار، آنچه به ما می گویند

is we can reinforce our willpower and focus.

این است که می توانیم اراده و تمرکز خود را تقویت کنیم.

I will actually give you an exercise.

من در واقع به شما یک تمرین می دهم.

I helped you here, I helped you here, I will give you an exercise.

من اینجا به شما کمک کردم، اینجا به شما کمک کردم ، یک تمرین به شما می دهم. مثلاً

When you are studying, for instance, and you're

وقتی در حال مطالعه هستید و

watching one of my videos, one of my many

یکی از ویدیوهای من را تماشا می کنید ، یکی از چندین

videos...

Please keep watching.

ویدیوی من...

لطفاً به تماشا کردن ادامه دهید. به

Keep watching.

تماشای خود ادامه دهید.

When you're watching it and you're like, "This

وقتی دارید آن را تماشا می کنید و می گویید "این

guy talks too fast, I've had enough", stop

پسر خیلی سریع حرف می زند، من به اندازه کافی خسته ام"،

for a second, go, "I strengthen my willpower",

یک ثانیه توقف کنید، بروید، " قویم را تقویت می کنم"

and say, "I will watch for another five minutes.

و بگویید: "من تا پنج نفر دیگر تماشا خواهم کرد".

I don't know how, but I will do it."

من نمی دانم چگونه، اما من این کار را انجام خواهم داد.

Do it.

انجامش بده

You will come to another wall where you go, "Okay, I'm done, I'm so full, I cannot go

به دیوار دیگری می‌رسی که می‌روی، "باشه، کارم تمام شد، من خیلی سیر هستم، نمی‌توانم

more."

بیشتر بروم."

I will say to you, because you were brave and

چون شجاع و

strong, "Stay, we are working on willpower,

قوی بودی بهت میگم: "بمان، ما روی اراده کار می کنیم

and go for at least one more minute", and then stop.

و حداقل یک دقیقه دیگر برو" و بعد بس کن.

"Today, your head will hurt, but tomorrow you will notice you can go another couple

"امروز، سر شما درد می کند، اما فردا متوجه خواهید شد که می توانید چند دقیقه دیگر بروید

of minutes."

."

You go, "What happened?"

تو برو، "چی شده؟"

Well, willpower, my friend, is like a muscle.

خب، دوست من، اراده مثل ماهیچه است.

The more you use it, the stronger it gets.

هرچه بیشتر از آن استفاده کنید، قوی تر می شود.

And with the expectation effect, if you understand

و با اثر انتظار، اگر درک کنید

and believe it will get stronger, it will

و باور داشته باشید که قوی تر می شود،

get stronger.

قوی تر می شود.

Because this book is about expectation, what

از آنجا که این کتاب در مورد انتظار است، آنچه

you think will happen will happen if you believe

شما فکر می کنید اتفاق می افتد اگر به اندازه کافی باور داشته باشید اتفاق می افتد

enough.

.

Now, there's a book called The Secret, and some

حالا کتابی هست به نام راز، و بعضی

of you go, "Ah, teacher, I like The Secret."

از شما می گویید «آه، معلم، من راز را دوست دارم».

No, no, no, no, not The Secret.

نه، نه، نه، نه، نه راز.

This book has 40 pages of documents with other scientists doing peer review.

این کتاب دارای 40 صفحه اسناد است که سایر دانشمندان در حال بررسی همتا هستند.

"Peer review" means other scientists looked at it and saw the results and said, "Yeah,

"بررسی همتا" یعنی دانشمندان دیگر به آن نگاه کردند و نتایج را دیدند و گفتند: "بله،

we think this is true."

ما فکر می کنیم این درست است."

"Would I waste your time?"

"آیا وقت شما را تلف می کنم؟"

I said.

"We're doing this efficiently and effectively,

گفتم.

"ما این کار را کارآمد و موثر انجام می دهیم،

so I'm giving you a tool"-I'm giving you

بنابراین من یک ابزار به شما می دهم " - من به شما

a tool.

یک ابزار می دهم.

Ease, book, review.

سهولت، کتاب، بررسی.

I'm just a messenger-to help you.

من فقط یک پیام رسان هستم تا به شما کمک کنم.

Now, that thing I told you about study, and

حالا اون چیزی که در مورد درس خوندن بهت گفتم و

then when you think I'm tired, you go, "Okay,

بعد وقتی فکر کردی خسته شدم میگی: "باشه،

I can do one more minute", study maybe two, three minutes, and then after that, stop.

می تونم یک دقیقه دیگه انجام بدم"، شاید دو، سه دقیقه درس بخون و بعد از اون قطع کن.

Take a break.

استراحت کنید.

You're finished.

تو تمام شدی

But it's like lifting a little extra weight, you get a little stronger.

اما مثل این است که کمی وزنه اضافی بلند کنید ، کمی قوی تر می شوید.

And that three months will become six months,

و آن سه ماه تبدیل به شش ماه می شود

and that dream of speaking for five minutes

و رویای پنج دقیقه صحبت کردن به

will become not a mental practice or rehearsal,

یک تمرین ذهنی یا تمرین تبدیل نمی شود ،

but a reality, and I know you can do it.

بلکه به واقعیت تبدیل می شود و من می دانم که شما می توانید آن را انجام دهید.

And when you think about focus, it's the same thing.

و هنگامی که به تمرکز فکر می کنید ، همان چیزی است.

When you're losing focus, you say, "I can't

وقتی تمرکزتان را از دست می دهید، می گویید: «دیگر نمی توانم

focus on this anymore", go, "I will give myself

روی این موضوع تمرکز کنم»، بروید، «یک دقیقه دیگر به خودم وقت می دهم

another minute and try", and then another minute and try, then stop.

و تلاش می کنم» و بعد یک دقیقه دیگر تلاش کنید، سپس متوقف شوید.

We don't want to go so far, we keep doing

ما نمی‌خواهیم آنقدر دور برویم، آنقدر این کار را ادامه می‌دهیم

it until we break down and can't do anything

تا زمانی که خراب شویم و دیگر کاری از دستمان برنمی‌آید

anymore.

.

Okay?

باشه؟

That's not what I'm saying.

این چیزی نیست که من می گویم.

I'm saying...

من می گویم...

[Exhales]

Okay.

[بازدم]

باشه.

I'm going to sound like an alpha bro here, but the Navy SEALs say 40% in the tank.

من اینجا مثل یک برادر آلفا صدا خواهم کرد، اما نیروی دریایی می گویند 40٪ در تانک.

Navy SEALs, if you don't know, are elite Ameri...

Navy SEAL ها اگه نمیدونی نخبه عامری هستن...

Okay.

باشه.

Sorry.

If you're not American, you've had them come

متاسفم

اگر آمریکایی نیستی، آنها را

to your house and you didn't want them, sorry.

به خانه ات آورده ای و نخواستی، ببخشید.

I'm just mentioning them because they say

من فقط به آنها اشاره می کنم زیرا آنها می گویند

it's always, like, more in the tank, meaning

همیشه بیشتر در مخزن است، یعنی

you always have more.

شما همیشه بیشتر دارید.

So, a lot of times you think, "I'm done, I

بنابراین، خیلی وقت ها فکر می کنید، "تمام کردم،

can't do anymore", they say, "Just do it one

دیگر نمی توانم"، آنها می گویند، "فقط یک

more time.

بار دیگر انجامش بده.

Not five, not ten, one more time.

نه پنج، نه ده، یک بار دیگر.

You do it one more time."

شما یک بار دیگر این کار را انجام دهید. "

They say, "You did it?"

آنها می گویند: "تو این کار را کردی؟"

"Yeah."

"Can you do it one more time?"

"آره."

"میشه یه بار دیگه انجامش بدی؟"

You go, "Okay, I did it."

تو برو، "باشه، انجامش دادم."

They go, "I thought you were done."

آنها می گویند: "فکر کردم کار شما تمام شده است."

They go, "Oh, I could do it two more times."

آنها می گویند: "اوه، من می توانم این کار را دو بار دیگر انجام دهم."

"Absolutely."

"مطمئنا."

Yeah?

آره؟

"You have more in the tank as well."

"شما در تانک نیز چیزهای بیشتری دارید."

Now, quick review of this, as I said, effective

اکنون، بررسی سریع این، همانطور که گفتم، موثر

and efficient, I want you to actually do something

و کارآمد است، از شما می خواهم که در واقع کاری

with it.

با آن انجام دهید.

Ritual.

آیین.

Rinse and repeat.

بشویید و تکرار کنید.

What's your ritual going to be?

مراسم شما قرار است چه باشد؟

Will it be you always have a cup of coffee before you start your English studying?

آیا همیشه قبل از شروع مطالعه انگلیسی خود یک فنجان قهوه می نوشید؟

Count the beans?

لوبیاها را بشماریم؟

I don't know.

من نمی دانم.

Will it be you say a prayer just before you sit down, like, "Please help me learn, it's

آیا درست قبل از اینکه بنشینی دعایی بخوانی ، مثلاً «لطفا کمکم کن یاد بگیرم،

so hard"?

خیلی سخت است»؟

I don't know.

من نمی دانم.

Something more positive.

یه چیز مثبت تر

Right?

درسته؟

Or maybe you could do, like, a green lantern thing.

یا شاید بتوانید مانند یک فانوس سبز انجام دهید.

"In blackest day and brightest night, no English shall escape my sight."

"در سیاه ترین روز و روشن ترین شب، هیچ انگلیسی از چشم من دور نخواهد شد."

Comic books.

کتاب های کمیک.

Who knows?

It's your ritual.

چه کسی می داند؟

این مراسم شماست

Figure out what you want to do to tell yourself

بفهمید که می خواهید چه کاری انجام دهید تا به خود بگویید

now - you can get the eye of the tiger - now

- می توانید چشم ببر را بگیرید - اکنون

I begin.

شروع می کنم.

Okay?

باشه؟

Cool?

Create a ritual.

باحال؟

یک آیین ایجاد کنید. مال

It's yours.

Just make sure you do it every time it makes

توست

فقط مطمئن شوید که این کار را هر بار انجام می دهید که

you feel something, makes your heart beat

چیزی را در شما ایجاد می کند، ضربان قلب شما را

a little faster, which means you're getting

کمی تندتر می کند، به این معنی که

more oxygen through your body and your brain,

اکسیژن بیشتری از طریق بدن و مغز خود دریافت می کنید،

so when you sit down, you're like, "I'm ready to do this."

بنابراین وقتی می نشینید، اینگونه می گویید: "من من برای انجام این کار آماده هستم."

When we're doing this, think about reinforcing our willpower and focus.

وقتی این کار را انجام می دهیم، به تقویت اراده و تمرکز خود فکر کنید.

When you think you've had enough, don't do an extra 30 minutes.

وقتی فکر می کنید به اندازه کافی غذا خورده اید، 30 دقیقه اضافی انجام ندهید.

Just say to yourself, "I can do one more minute", and do it.

فقط به خود بگویید: "من می توانم یک دقیقه دیگر انجام دهم" و این کار را انجام دهید.

And when you finish, you're like, "Okay, I'm

و وقتی تمام می‌کنید، می‌گویید : «باشه، کارم

done", you go, "I can do one more minute",

تمام شد»، می‌روی، «می‌توانم یک دقیقه دیگر انجام بدهم»،

and then do it, and then stop.

و سپس انجامش می‌دهی، و سپس متوقف می‌شوی.

Because each time you push on the wall, the wall moves a little bit more for you.

زیرا هر بار که به دیوار فشار می دهید، دیوار کمی بیشتر برای شما حرکت می کند.

And you will find this willpower and focus will not be just to learn English.

و خواهید دید که این اراده و تمرکز فقط برای یادگیری زبان انگلیسی نخواهد بود.

It could be to study in school to become a

این می تواند تحصیل در مدرسه برای تبدیل شدن به یک

doctor, or if you want to become a mechanic,

دکتر باشد، یا اگر می خواهید مکانیک شوید،

or if you want to play music and get really good at that.

یا اگر می خواهید موسیقی بنوازی کنید و در این کار واقعاً خوب شوید.

You will notice that that power that you're building will grow stronger and make your

متوجه خواهید شد که آن قدرتی که می سازید قوی تر می شود و

life bigger and more full...

زندگی شما را بزرگتر و پرتر می کند...

And fuller.

و پرتر.

More full.

کامل تر

Okay.

باشه

And the final one, mental rehearsal.

و آخرین مورد، تمرین ذهنی. تا

Have you ever just got in a car?

حالا سوار ماشین شدی؟

Well, this is...

خوب، این است...

It can be fun, but you just go in your car and you just drive, drive and drive, drive

می تواند سرگرم کننده باشد، اما شما فقط سوار ماشین خود می شوید و فقط رانندگی می کنید، رانندگی می کنید و رانندگی می کنید، رانندگی می کنید

and drive.

و رانندگی می کنید.

Sorry.

متاسفم

Too far.

خیلی دور

Just drive?

فقط رانندگی کنید؟

No.

نه.

Most of the time you have a purpose, you want

بیشتر اوقات شما هدفی دارید، می خواهید

to go somewhere, and when you want to go there,

به جایی بروید، و وقتی می خواهید به آنجا بروید،

you have a picture of where you're going to go, what you're going to do, who you will

تصویری دارید از جایی که قرار است بروید، چه کاری می خواهید انجام دهید، چه کسی را

do it with.

انجام خواهید داد. آن را با.

Do this with English.

این کار را با انگلیسی انجام دهید.

What are you going to use it for?

برای چه کاری قرار است از آن استفاده کنید؟

Imagine yourself in England on the beach.

خودتان را در انگلستان در ساحل تصور کنید.

No, no.

نه، نه.

California, England on the beach.

کالیفرنیا، انگلستان در ساحل.

They don't have sun.

آفتاب ندارن

Sun?

خورشید؟

No, no.

نه، نه.

California or something like that, or Australia, okay?

کالیفرنیا یا چیزی شبیه به آن، یا استرالیا، باشه؟

On the beach, they're real beaches.

در ساحل، آنها سواحل واقعی هستند.

Okay?

Sorry, England.

باشه؟

ببخشید انگلیس

Imagine yourself talking to people.

خودتان را در حال صحبت با مردم تصور کنید.

People talking to you, having a great time,

افرادی که با شما صحبت می کنند، اوقات خوشی می گذرانند،

having real conversations, and realizing that

گفتگوهای واقعی دارند و می فهمند که به این

it's because you've built that willpower, you did your ritual, and now you're here.

دلیل است که شما این قدرت اراده را ایجاد کرده اید، مراسم خود را انجام داده اید و اکنون اینجا هستید.

But before you're there, imagine you're being

اما قبل از اینکه آنجا باشید، تصور کنید

there now, and it'll happen before you know

الان آنجا هستید و قبل از اینکه متوجه شوید این اتفاق می افتد

it.

.

Anyway, my time is up, but before I go, E, book review.

به هر حال وقت من تمام شده است، اما قبل از رفتن، E، نقد کتاب.

What did we say?

ما چه گفتیم؟

Dun, da-da-dun, da-da-dun, da-da-dun, dun, dun, da-da-dun, da-da-dun, da-da-dun, dun.

دون، دا د دون، دا د د دن، د د د دن، د دن، د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د د ν د دن .

I want to tell you more about the book, and this is for those of you who've taken the

من می‌خواهم در مورد کتاب بیشتر به شما بگویم، و این برای کسانی از شماست که وقت گذاشته‌اید

time to come and stay to the end.

و تا آخرش می‌مانید.

We always appreciate when you do that, so this is a bonus for you.

ما همیشه وقتی این کار را انجام می دهید قدردانی می کنیم، بنابراین این یک امتیاز برای شماست.

Why this book is special.

چرا این کتاب خاص است.

David Robson was suffering from depression when he took some medicine, and he started

دیوید رابسون زمانی که مقداری دارو مصرف کرد از افسردگی رنج می برد و

finding out that there were bad effects from

متوجه شد که این دارو اثرات بدی دارد

the medicine that were supposed to happen

که قرار بود

to him.

برای او اتفاق بیفتد.

But as he was researching, because he's a

اما همانطور که او در حال تحقیق بود، از آنجایی که او یک

science writer, he found out that he was actually

نویسنده علمی است، متوجه شد که در واقع

experiencing some bad effects because that's what he expected.

اثرات بدی را تجربه می کند زیرا این همان چیزی است که او انتظار داشت.

It didn't have to happen that way.

لازم نبود این طور اتفاق بیفتد.

And in doing that, he started to look around

و با انجام این کار، او شروع به نگاه کردن به اطراف کرد

and say where else do we have expectations,

و گفت که ما کجا انتظار دیگری داریم،

that is, beliefs that things are going to be a certain way, but they don't have to be

یعنی باورهایی که قرار است چیزها به شکل خاصی پیش بروند، اما لازم نیست که

that way.

اینطور باشند.

The reason why I chose this book for you guys

دلیل اینکه من این کتاب را برای شما انتخاب کردم

is because in here there's a section on learning

این است که در اینجا بخشی در مورد یادگیری

and intelligence, how we can make ourselves more intelligent because we don't have to

و هوش وجود دارد، که چگونه می توانیم خود را باهوش تر کنیم زیرا مجبور نیستیم

accept the expectations of other people.

انتظارات دیگران را بپذیریم.

Right?

So, it's not just intelligence, but it's also

درسته؟

بنابراین، این فقط هوش نیست، بلکه

success in school and other things, and as

موفقیت در مدرسه و چیزهای دیگر نیز هست، و همانطور که در

you're studying, that's what you want.

حال مطالعه هستید، این همان چیزی است که می خواهید.

And I thought this would be a great book for

و من فکر کردم که این یک کتاب عالی برای شما خواهد بود

you because I read it for myself, I learned

زیرا آن را برای خودم خواندم،

so much.

There's stuff on aging in here, memory,

خیلی چیزها یاد گرفتم.

چیزهایی در مورد پیری در اینجا وجود دارد، حافظه،

illness, how to make yourself feel a bit better.

بیماری، اینکه چگونه احساس بهتری داشته باشید.

And it's not crazy, and I wasn't joking when

و این دیوانه نیست، و من شوخی نکردم که

I said it's not the secret thing, so if you're

گفتم این چیز مخفی نیست، بنابراین اگر

a secret fan, great.

طرفدار مخفی هستید، عالی است.

This will actually help you more, in my opinion.

این در واقع به نظر من بیشتر به شما کمک خواهد کرد.

But if you're just somebody who wants to improve

اما اگر شما فقط کسی هستید که می‌خواهید خودتان را بهبود ببخشید،

yourself, period, and be able to use this

نقطه‌گذاری کنید و بتوانید از این

information to help you learn something that

اطلاعات برای کمک به یادگیری چیزی که

you're here for, which is English, I think

برای آن اینجا هستید، یعنی انگلیسی استفاده کنید، فکر می‌کنم

this is a great book.

این کتاب عالی است. به

That's why we gave this a thumbs up, and I hope you will take the time to read it.

همین دلیل است که ما این مطلب را تایید کردیم و امیدوارم برای خواندن آن وقت بگذارید.

Okay?

باشه؟

Thank you once again, and thank you for staying to the end.

یک بار دیگر از شما سپاسگزارم و از اینکه تا انتها ماندید سپاسگزارم.

You're the reason why we do this.

شما دلیل این هستید که ما این کار را انجام می دهیم.

Have a good one.

یک خوب داشته باشید.