Learn the English Phrases TO GIVE SOMEONE A HEADS UP and TO FILL SOMEONE IN ON

In this English lesson,

در این درس انگلیسی،

I wanted to help you learn the English phrase

می‌خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی

"to give someone a heads up."

"to give someone a heads up" را یاد بگیرید.

When you give someone a heads up,

وقتی به کسی سرکشی می کنید، به

it means that you tell them something

این معنی است که چیزی به او می گویید

that maybe they weren't aware of.

که شاید از آن بی خبر باشد.

A good example would be this,

یک مثال خوب می تواند این باشد،

a couple of weeks ago, someone made a website

یکی دو هفته پیش، شخصی یک وب سایت درست کرد

and was asking people to give them money

و از مردم می خواست که به آنها پول بدهند

and then they said they would give the money to me

و بعد آنها گفتند که پول را به من می دهند

and then Brent, thankfully, Brent sent me an email

و سپس برنت، خوشبختانه، برنت به من ایمیل فرستاد

because he wanted to give me a heads up

زیرا می خواست. به من گوشزد کند

that someone was doing this,

که یک نفر این کار را انجام می دهد

and a couple other people did as well.

و چند نفر دیگر نیز همین کار را کردند.

So they wanted to let me know that something was happening

بنابراین آنها می خواستند به من اطلاع دهند که اتفاقی در حال رخ دادن است

that maybe I didn't know about it.

که شاید من از آن خبر نداشتم.

It was really nice

واقعاً خوب بود

that they were able to give me a heads up.

که آنها توانستند به من سر بزنند.

It was really nice that they were able to let me know

واقعاً خوب بود که آنها توانستند به من اطلاع

so that I could kind of take care of that.

دهند تا بتوانم به نوعی از آن مراقبت کنم.

So when you give someone a heads up,

بنابراین وقتی به کسی گوشزد می کنید، به

it means you tell them something

این معنی است که چیزی به او می گویید

that maybe they weren't aware of.

که شاید از آن بی خبر باشد.

It's always a good thing to do.

این همیشه کار خوبی است.

It's nice when you can give someone

خیلی خوبه وقتی می تونی یه نفر رو

a heads up about something.

در مورد چیزی اعتنایی کنی.

Thanks, Brent, by the way.

متشکرم، برنت، اتفاقا .

The other phrase I wanted to tell you today is the phrase

جمله دیگری که امروز می‌خواستم به شما بگویم، عبارت

"to fill someone in on."

"برای پر کردن کسی است."

I don't know why we have two prepositions at the end

نمی‌دانم چرا در پایان این جمله دو حرف اضافه داریم

of this sentence, but when you fill someone in on something,

، اما وقتی کسی را در مورد چیزی پر می‌کنید، به

it means you tell them about it.

این معنی است که آن را به او می‌گویید.

But it's more of like a formal thing

اما این بیشتر شبیه یک اتفاق رسمی است

that happens maybe at work

که ممکن است در محل کار

or when you're talking about an event.

یا زمانی که شما در مورد یک رویداد صحبت می کنید اتفاق بیفتد.

If someone said,

اگر کسی گفت،

"Hey, I don't know anything about this Friday.

"هی، من چیزی در مورد این جمعه نمی دانم

We're supposed to be having a meeting.

. قرار است جلسه ای داشته باشیم.

Can someone fill me in on the details?

آیا کسی می تواند من را در مورد جزئیات کامل کند؟ می

Can someone tell me about what's happening?"

تواند به من بگوید که چه اتفاقی دارد می افتد؟"

Or you could say this.

یا می توانید این را بگویید.

Maybe my mom's having a birthday party

شاید مامانم داره جشن تولد گرفته

and I don't know what day it's on.

و من نمیدونم چه روزیه.

I should know what day my mom's birthday is.

باید بدونم تولد مامانم چه روزیه

I don't know what day it's on

نمی دانم چه روزی است

and I don't know what time to arrive

و نمی دانم چه ساعتی باید برسم

and I don't know what I'm supposed to bring.

و نمی دانم چه چیزی باید بیاورم.

I could say to my brothers and sisters,

می‌توانم به برادران و خواهرانم بگویم:

"Could someone fill me in on all the details

"آیا کسی می‌تواند تمام

about mom's birthday party?"

جزئیات جشن تولد مامان را در اختیار من بگذارد؟"

By the way, my mom's birthday is coming up

اتفاقا تولد مامانم

in a month and a half

یک ماه و نیم دیگه نزدیکه

but we're probably not having a party.

ولی احتمالا مهمونی نداریم.

Things won't be open yet here in Ontario, Canada.

اینجا در انتاریو، کانادا، هنوز کارها باز نخواهد شد.

Anyways, to review, and hopefully I make some sense.

به هر حال، برای بررسی، و امیدوارم تا حدی منطقی باشم.

When you give someone a heads up,

وقتی به کسی گوشزد می کنید، به

it means you tell them about something,

این معنی است که در مورد چیزی به او می گویید،

usually one thing, that maybe they didn't know about.

معمولاً یک چیز، که شاید او از آن خبر نداشته باشد.

And when you fill someone in on something,

و وقتی کسی را در مورد چیزی پر می‌کنید، به

it means you give them all the details about something

این معنی است که تمام جزئیات چیزی را

because maybe they were wondering what exactly

به او می‌دهید، زیرا شاید او متعجب بود که

was going on or what was happening.

دقیقاً چه اتفاقی می‌افتد یا چه اتفاقی می‌افتد.

I hope those explanations made sense.

امیدوارم این توضیحات منطقی باشد.

Sometimes when I listen to these lessons later,

گاهی اوقات وقتی بعداً به این درس‌ها گوش می‌دهم،

I think, oh, I did actually make sense.

فکر می‌کنم، اوه، واقعاً منطقی بودم.

So hopefully that made some sense to you.

بنابراین امیدوارم که برای شما منطقی باشد.

Hey, let's look at a comment from a previous video.

سلام، اجازه دهید به یک نظر از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This is from Voiretvisite and Voiretvisite says,

این از Voiretvisite است و Voiretvisite می گوید:

"Hello. It is a nice and beautiful landscape."

"سلام. منظره زیبا و زیبایی است."

Usually is. It's kind of nice.

معمولا هست. یه جورایی قشنگه

"Who takes care of the goats during the day? See you soon."

"چه کسی در طول روز از بزها مراقبت می کند ؟ به زودی می بینمت."

And my response was this.

و پاسخ من این بود

"Jen lets them out in the morning

"جن آنها را صبح بیرون می‌گذارد

and we bring them back in at night."

و ما آنها را شب می‌آوریم."

So the goats go out in the morning,

پس بزها صبح

they go out on the pasture.

بیرون می روند، در مرتع می روند.

I did mention, I was going to try and walk and talk more.

گفتم، قرار بود سعی کنم بیشتر راه بروم و صحبت کنم.

Let's see if this will work.

ببینیم آیا این کار می کند یا خیر.

I'm going to take my camera and walk and point.

دوربینم را بردارم و راه بروم و اشاره کنم.

So way over there is the pasture.

بنابراین راه آن طرف مرتع است.

We let the goats out in the morning.

صبح بزها را بیرون گذاشتیم.

We let them back in at night.

شب به آنها اجازه بازگشت دادیم.

Isn't it weird that we say in the morning

اینکه صبح

and then we say at night?

می گوییم بعد شب می گوییم عجیب نیست؟

Why do we use different prepositions there?

چرا در آنجا از حروف اضافه مختلف استفاده می کنیم؟

I don't really know.

من واقعا نمی دانم.

Anyways, they're out there somewhere.

به هر حال، آنها در جایی بیرون هستند.

I'm not sure if you can see them.

مطمئن نیستم که بتوانید آنها را ببینید.

But the other thing I wanted to show you

اما چیز دیگری که

while I walked and talked, which I said I would do more of,

می‌خواستم در حین راه رفتن و صحبت کردن به شما نشان دهم، که گفتم بیشتر آن را انجام می‌دهم،

is I wanted to show you all of the baby plants

این است که می‌خواهم همه

on this wagon here.

بچه‌های این واگن را اینجا به شما نشان دهم.

So we have baby plants,

بنابراین، ما در سینی های اینجا، گیاهان بچه داریم،

that's what we call them, in trays here.

این چیزی است که ما آنها را می نامیم.

These are all started in our house during the winter

همه اینها در زمستان

and early spring and then we slowly bring them outside.

و اوایل بهار در خانه ما شروع می شود و سپس به آرامی آنها را بیرون می آوریم.

There's another wagon there

یک واگن دیگر در آنجا هست

that some of you have seen before, and this wagon is cool

که برخی از شما قبلاً دیده‌اید ، و این واگن جالب است

because we can close these doors at night.

زیرا می‌توانیم این درها را در شب ببندیم.

So we have some baby plants in here

بنابراین ما در اینجا چند گیاه بچه داریم

that are a little more sensitive to the cold.

که کمی به سرما حساس تر هستند.

So if it gets really cold at night, we will close the doors.

بنابراین اگر شب واقعاً سرد شود، درها را می بندیم.

Anyways, I am going to try and walk and talk a bit more.

به هر حال سعی می کنم بیشتر راه بروم و صحبت کنم.

I hope you like it.

امیدوارم ازش خوشتان بیاید.

I'll see you in a couple of days

یکی دو روز

with another short English lesson.

دیگر با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت.