Learn the English Phrases "finally done" and "finely done"

In this English lesson, I wanted to help

در این درس انگلیسی، می‌خواستم به

you learn the English phrase finally done.

شما کمک کنم که عبارت انگلیسی بالاخره انجام شد را یاد بگیرید.

Now, I used this phrase,

حالا، من از این عبارت،

actually, in yesterday's video.

در واقع، در ویدیوی دیروز استفاده کردم.

I think I said something like,

فکر کنم چیزی شبیه این گفتم که

the school year is finally done.

سال تحصیلی بالاخره تمام شد.

And this simply means that something that you

و این به سادگی به این معنی است که چیزی که

want to be finished has actually finished.

می خواهید تمام شود در واقع به پایان رسیده است.

And maybe you've been waiting for that for a long time.

و شاید مدتها منتظر آن بودید.

Maybe you're studying English and you're finally done studying

شاید شما در حال مطالعه زبان انگلیسی هستید و بالاخره

for an exam that you have coming up.

برای امتحانی که در پیش دارید مطالعه کرده اید.

Maybe you're working at a job on a big project

شاید شما در حال کار روی یک پروژه بزرگ هستید

and it's taken months, but you're finally done and you're

و ماه ها طول کشیده است، اما در نهایت کار را تمام کرده اید و

happy because you can move on to something new.

خوشحال هستید زیرا می توانید به سمت چیز جدیدی بروید.

So when something is finally done,

بنابراین وقتی کاری در نهایت انجام می شود،

we often use that phrase.

اغلب از آن عبارت استفاده می کنیم.

We just say, oh, it's finally done.

ما فقط می گوییم، اوه، بالاخره انجام شد.

Or I'm so happy that the school year is finally done.

یا خیلی خوشحالم که بالاخره سال تحصیلی تمام شد.

That would be another good example.

این یک مثال خوب دیگر خواهد بود.

The second phrase I want to

عبارت دومی که امروز می خواهم به

teach you today is finely done.

شما یاد بدهم به خوبی انجام شده است.

Now, that might sound the same

در حال حاضر، ممکن است

to you, but it's not.

به نظر شما یکسان باشد، اما اینطور نیست.

Finally done.

بالاخره انجام شد.

Finely done.

به خوبی انجام شده است.

There's one less syllable here.

اینجا یک هجا کمتر است.

When something is finely done, it means

وقتی کاری به خوبی انجام می شود، به این معنی است که

it's done with a high degree of

با درجه بالایی از دقت انجام شده است

precision, and it's just done really well.

، و واقعاً به خوبی انجام شده است.

The best thing I can think of is if you buy

بهترین چیزی که می توانم به آن فکر کنم این است که

an expensive car and it has a leather steering wheel.

یک ماشین گران قیمت بخرید و فرمان آن چرمی باشد.

The work on the steering wheel is very finely done.

کار روی فرمان بسیار ظریف انجام شده است.

They've probably stitched it very precisely.

احتمالاً آن را بسیار دقیق دوخته اند.

It's probably done in a way

احتمالاً به گونه ای انجام شده است

where it looks really, really good.

که واقعاً خوب به نظر می رسد.

You would say that it's finely done.

شما می گویید که به خوبی انجام شده است.

So to review, when something is finally

بنابراین برای مرور، وقتی کاری در نهایت

done, you're just happy that it's over.

انجام شد، خوشحال هستید که تمام شده است.

Sometimes I'm sad, though, when the

اما گاهی اوقات وقتی

school year is finally done.

سال تحصیلی تمام می شود، ناراحت می شوم.

But mostly I'm happy.

اما بیشتر خوشحالم.

Actually, that's not true.

در واقع، این درست نیست.

I'm usually not ever sad when the school year is done.

من معمولاً وقتی سال تحصیلی تمام می شود هرگز ناراحت نمی شوم.

And when something is finely done,

و وقتی کاری به خوبی انجام شده است، به این

it means it's done well.

معنی است که به خوبی انجام شده است.

Like, if you think about the stitching around the

مثلاً اگر به دوخت دور

pockets of your pants, it's very finely done.

جیب شلوار فکر می کنید، این کار بسیار ظریف انجام شده است.

It's done with precision and accuracy.

با دقت و دقت انجام می شود.

So one more time, just so you can hear the difference.

بنابراین یک بار دیگر، فقط برای اینکه بتوانید تفاوت را بشنوید.

Finally done.

بالاخره انجام شد.

Finally done.

بالاخره انجام شد.

And finely done.

و به خوبی انجام شده است.

Finely done.

به خوبی انجام شده است.

I know to your ear they might

من می دانم که در گوش شما ممکن است

sound very similar, but they are definitely

بسیار شبیه به نظر برسند، اما قطعاً

different in pronunciation and meaning.

در تلفظ و معنی متفاوت هستند.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Ünsal.

این نظر از Ünsal است.

Hello, teacher Bob.

سلام استاد باب

I'm so glad to see you.

من خیلی خوشحالم که شما را می بینم.

I will be looking forward to your trip

من مشتاقانه منتظر سفر شما

to the USA, and I'm already curious about

به ایالات متحده هستم و از قبل کنجکاو هستم که

what you will do with teacher Brent.

با معلم برنت چه خواهید کرد. آیا

Have you made any plans for what you

برای کاری که

will do together, or will it be spontaneous?

با هم انجام می دهید برنامه ریزی کرده اید یا خود به خود خواهد بود؟

Have a great day. Bye.

روز خوبی داشته باشی. خدا حافظ.

And my response, we haven't made any specific plans

و پاسخ من، ما هنوز هیچ برنامه خاصی انجام نداده‌ایم

yet, but I'm sure we'll think of something.

، اما مطمئن هستم که به چیزی فکر خواهیم کرد.

So, no, we haven't really talked

بنابراین، نه، ما واقعاً

too much about this trip.

در مورد این سفر زیاد صحبت نکرده ایم.

Brent's actually been on a trip of his own

برنت در واقع در سفری شخصی بوده است

and so it hasn't been like a good time.

و به همین دلیل زمان خوبی نبوده است.

I've been busy.

سرم شلوغ بوده است.

He's been away to Iceland and Poland and Turkey,

او به ایسلند، لهستان و ترکیه دور بوده است،

I think were the three places that he went.

فکر می کنم سه جایی بود که رفت.

I'm pretty sure he's on his way home now.

من تقریباً مطمئن هستم که او اکنون در راه خانه است.

I did text him a little bit yesterday and we

دیروز کمی به او پیام دادم و

finalized some little parts of the plan, but no, I'm

برخی از قسمت های کوچک برنامه را نهایی کردیم، اما نه،

not sure yet what exactly we will be doing.

هنوز مطمئن نیستم که دقیقاً چه کاری انجام خواهیم داد.

It should be fun.

باید سرگرم کننده باشد.

We'll have to see.

باید ببینیم

I'm excited to go, though.

هر چند من برای رفتن هیجان زده هستم.

I think it will be a lot of fun.

فکر می کنم خیلی سرگرم کننده خواهد بود.

But I have a few things to do around here before I

اما قبل از اینکه

head out next week and then I'll be on the road.

هفته آینده به بیرون بروم و سپس در راه باشم، چند کار در اینجا باید انجام دهم.

I will hit the road and drive

من به جاده می‌روم و

to Maine, so that will be fun.

به سمت مین رانندگی می‌کنم، بنابراین سرگرم کننده خواهد بود. با این

A few things around here, though, that

حال، چند چیز در اطراف اینجا، که

I wanted to show you, in particular,

می‌خواستم به شما نشان دهم، به‌ویژه،

I love it when flowers really start to

زمانی که گل‌ها واقعاً شروع به

take off, when they start to bloom.

بلند شدن می‌کنند، وقتی شروع به شکوفه دادن می‌کنند، دوست دارم.

In English, when you say something is taking

در زبان انگلیسی، وقتی می گویید چیزی در حال پیشرفت است، به این

off, it means it's doing well or growing

معنی است که خوب انجام می شود یا

well or things are just going well.

خوب رشد می کند یا همه چیز به خوبی پیش می رود.

So you can see here sunflowers, they grew like crazy.

بنابراین شما می توانید در اینجا گل های آفتابگردان را ببینید، آنها مانند دیوانه ها رشد کردند.

These aren't quite blooming yet, but

اینها هنوز کاملاً شکوفا نشده اند، اما

Jen will be harvesting them soon.

جن به زودی آنها را برداشت خواهد کرد.

But in particular, I wanted to show you the zinnias.

اما به طور خاص، من می خواستم زینیاها را به شما نشان دهم.

Always one of my favorite times of

همیشه یکی از زمان های مورد علاقه من در

year when the zinnias start to bloom.

سال است که زینیاها شروع به شکوفه دادن می کنند.

I think there's a bee working right here on this one.

من فکر می کنم یک زنبور عسل در اینجا کار می کند.

That's good to see as well.

دیدن آن نیز خوب است.

Lots of life out here in the flower field.

زندگی زیادی اینجا در مزرعه گل.

Lots of fun to see when

دیدن اینکه چه زمانی

everything is growing and doing well.

همه چیز در حال رشد و پیشرفت است بسیار سرگرم کننده است.

Anyways, thanks for watching this short English lesson.

به هر حال، از تماشای این درس کوتاه انگلیسی سپاسگزاریم.

It's fun to be back at it.

بازگشت به آن لذت بخش است.

I'll see you in a few days with another one. Bye.

چند روز دیگه با یکی دیگه میبینمت خدا حافظ.