Learn the English Phrases "more or less" and "less is more"

In this English lesson, I wanted to help

در این درس انگلیسی می خواستم به

you learn the English phrase more or less.

شما کمک کنم که عبارت انگلیسی را کم و بیش یاد بگیرید.

In English, when we say more or

در انگلیسی وقتی می گوییم کم یا

less, it means almost or sort of.

زیاد به معنای تقریباً یا نوعی است.

If you asked me if I was done cleaning

اگر از من بپرسید که آیا تمیز کردن

my house, I might say more or less.

خانه ام تمام شده است، ممکن است بگویم کم و بیش.

That means I have most of the work done.

یعنی من بیشتر کارها را انجام داده ام.

Maybe there's a couple little things here and there

شاید چند چیز کوچک اینجا و آنجا وجود داشته باشد

that I still need to clean up, but I'm

که من هنوز باید تمیز کنم، اما

kind of done cleaning the house, more or less.

یک جورهایی تمیز کردن خانه را کم و بیش تمام کرده ام.

Another example would be, if I was packing for a

مثال دیگر این است که اگر من برای سفر چمدان خود را جمع می کردم

trip, you could say, hey, are you done packing?

، می توانید بگویید، هی، آیا بسته بندی را تمام کرده اید؟

And I could say more or less.

و می توانم بگویم کم و بیش.

This means that I got out my suitcases, and

این بدان معناست که من چمدان‌هایم را بیرون آوردم و

I packed my clothes and some soap and a

لباس‌هایم و مقداری صابون و

toothbrush, and I'm pretty much done packing.

مسواک را جمع کردم و تقریباً کارم را جمع‌آوری کردم.

I'm close to being done packing.

من به اتمام بسته بندی نزدیک هستم.

I'm more or less done packing, but

من کم و بیش بسته بندی را تمام کرده ام، اما

I probably still want to check things.

احتمالاً هنوز هم می خواهم چیزها را بررسی کنم.

So when you say more or less, it means

بنابراین وقتی می گویید کم یا زیاد، به این معنی است که

something is kind of done or sort of done.

کاری انجام شده یا به نوعی انجام شده است.

I was going to say more or less done, but I

می خواستم بگویم کم و بیش انجام شد، اما

don't want to use the term to define the term.

نمی خواهم از این اصطلاح برای تعریف این اصطلاح استفاده کنم.

The other phrase I wanted to teach you

عبارت دیگری که امروز می خواستم به شما یاد بدهم

today is the phrase less is more.

عبارت کمتر بیشتر است.

In English, when we say less is more, it

در زبان انگلیسی، وقتی می گوییم کمتر بیشتر است، به این

means that sometimes doing a few simple things is

معنی است که گاهی انجام چند کار ساده

better than doing a whole bunch of complex things.

بهتر از انجام یک سری کار پیچیده است.

A good example would be to wash your vehicle.

یک مثال خوب می تواند شستن وسیله نقلیه شما باشد.

Sometimes just a little bit of water with

گاهی اوقات فقط کمی آب با

some soap in it is all you need.

مقداری صابون در آن تنها چیزی است که نیاز دارید.

You don't need a whole bunch of expensive products.

شما به یک دسته کامل از محصولات گران قیمت نیاز ندارید.

Sometimes less is more.

گاهی اوقات کمتر، بیشتر است.

You can use this to describe a job as well.

می توانید از این برای توصیف یک شغل نیز استفاده کنید.

Sometimes in teaching, if I try to do 20 or 30

گاهی اوقات در تدریس، اگر بخواهم 20 یا 30

things with a class, they might not remember all of it.

کار را با یک کلاس انجام دهم، ممکن است همه آن را به خاطر نیاورند.

So sometimes less is more.

بنابراین گاهی اوقات کمتر، بیشتر است.

Sometimes it's better to do about two or three

گاهی اوقات بهتر است دو یا سه

things well, and then everyone remembers what you did.

کار را به خوبی انجام دهید و سپس همه کارهای شما را به یاد بیاورند.

So sometimes less is more.

بنابراین گاهی اوقات کمتر، بیشتر است.

So to review, more or less means almost or sort of.

بنابراین برای مرور، کم و بیش به معنای تقریباً یا به نوعی است.

So, are you almost done this video, Bob?

خب، باب، این ویدیو را تقریباً تمام کردی؟

More or less?

بیشتر یا کمتر؟

Actually, less than more on that one,

در واقع، کمتر از بیشتر در مورد آن یکی،

that was probably a bad example.

احتمالاً مثال بدی بود.

If it was close to the end of

اگر نزدیک به آخر

the video, I could say more or less.

ویدیو بود میتونستم کم و بیش بگم.

And if you say less is more, it simply means

و اگر می گویید کمتر، بیشتر است، به سادگی به این معناست

that sometimes doing two or three parts of a process

که گاهی اوقات انجام دو یا سه قسمت از یک فرآیند

well is better than doing ten or 15 things badly.

بهتر از انجام ده یا 15 کار بد است.

Sometimes less is more.

گاهی اوقات کمتر، بیشتر است.

Did I say more is less?

گفتم بیشتر کمتر است؟

Less is more.

کمتر، بیشتر است.

It's a little distracting out here, but, hey, let's

اینجا کمی حواس پرت کننده است، اما، هی، اجازه دهید

look at a comment from a previous video.

به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is all crumpled up in my pocket.

این نظر همه در جیب من مچاله شده است.

Let me find it here.

بذار اینجا پیداش کنم

This comment is from can't get the paper open.

این نظر مربوط به عدم باز شدن کاغذ است.

See, I'm struggling here. Hello. How are you? Good.

ببین من اینجا دارم سختی می کشم سلام. چطوری؟ خوب

How are you? Good.

چطوری؟ خوب

How do I get to Service Ontario. I think I've driven past it.

چگونه به سرویس انتاریو بروم. فکر کنم از کنارش رد شدم

How do you get to Service Ontario?

چگونه به سرویس انتاریو می رسید؟ در

It's actually right over there, just on

واقع درست در

the other side of the pharmacy. So I can park here?

آن طرف داروخانه است. پس من می توانم اینجا پارک کنم؟

You can actually, if you go out the

در واقع می توانید، اگر از

back of this parking lot and go around,

پشت این پارکینگ بیرون بروید و به اطراف بروید،

there's a little parking lot right there.

یک پارکینگ کوچک در همان جا وجود دارد.

And then walk back to this road

و سپس به این جاده برگردید

and it's right on the corner. Thanks very much. Yep. You're welcome.

و درست در گوشه ای است. خیلی ممنون بله شما خوش آمدید.

Hey, let's look at a comment from a previous video.

سلام، اجازه دهید به یک نظر از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

Sometimes you have to help

گاهی اوقات باید به شخصی کمک کنید تا

someone find Service Ontario.

سرویس انتاریو را پیدا کند.

That's where you renew your license.

آنجاست که شما مجوز خود را تمدید می کنید.

This is from the.user-kun.

این از the.user-kun است.

As always, the optimistic Bob, wonderful lesson.

مثل همیشه، باب خوشبین، درس فوق العاده است.

Thumbs up for you.

با تشکر از شما

And my response, you're welcome.

و پاسخ من، شما خوش آمدید.

So, yes, optimism.

بنابراین، بله، خوش بینی.

I am a fairly optimistic person.

من یک فرد نسبتاً خوشبین هستم.

I think I've mentioned this a lot on my live streams.

فکر می کنم در جریان های زنده ام زیاد به این موضوع اشاره کرده ام.

Sometimes people will say, Bob, you seem very positive.

گاهی مردم می گویند، باب، تو خیلی مثبت به نظر می آیی.

You seem like a very optimistic person.

به نظر شما فردی بسیار خوشبین هستید.

And my response is always this, as long as

و پاسخ من همیشه این است، تا زمانی که

I'm eating healthy food, as long as I'm getting

غذای سالم می‌خورم، تا زمانی که

eight or 9 hours of sleep every night, and

هر شب هشت یا 9 ساعت بخوابم، و

as long as I'm getting some exercise, either walking

تا زمانی که ورزش می‌کنم، یا پیاده‌روی

or shooting my bow and arrow, that's good exercise,

یا تیراندازی به کمانم. و فلش، تمرین خوبی است،

by the way, I'm usually fairly optimistic.

اتفاقاً من معمولاً نسبتاً خوشبین هستم.

What makes me pessimistic or what makes me very negative,

چیزی که من را بدبین می کند یا من را بسیار منفی و

less positive is when I don't get enough sleep or

کمتر مثبت می کند، زمانی است که به اندازه کافی نمی خوابم یا

when I'm not finding time to go for a walk

زمانی که برای پیاده روی

or to enjoy a little bit of exercise.

یا کمی ورزش لذت نمی برم، پیدا نمی کنم.

And then did I mention? What was the other one?

و بعد اشاره کردم؟ اون دیگه چی بود

Oh, eating healthy.

اوه، سالم غذا خوردن

Yeah, that's a big one.

بله، این یک مورد بزرگ است.

I'm not sure how connected diet is to mood,

من مطمئن نیستم که رژیم غذایی چقدر با خلق و خوی مرتبط است،

but I think there's a pretty strong connection.

اما فکر می کنم یک ارتباط بسیار قوی وجود دارد.

I think if you eat

من فکر می کنم اگر

healthy food, you're probably healthier.

غذای سالم بخورید، احتمالاً سالم تر هستید.

I know this for myself because if I

این را خودم می دانم چون اگر

eat bad food, I don't sleep as well.

غذای بد بخورم، خوابم نمی برد.

And then either the bad food or the lack

و بعد غذای بد یا کم

of sleep makes me a little bit cranky.

خوابی من را کمی بداخلاق می کند.

So did I go overtime?

پس اضافه کار رفتم؟

Probably because I was helping

احتمالاً به این دلیل که به

someone find Service Ontario.

کسی کمک می کردم سرویس انتاریو را پیدا کند.

I hope she found it.

امیدوارم پیداش کرده باشه

It's just over there.

فقط اونجاست

I hope my directions were good.

امیدوارم راهنمایی هام خوب بوده باشه

Anyways, thanks for watching. I'll see you in a couple

به هر حال از تماشای شما متشکرم چند

days with another short English lesson. Bye.

روز دیگر شما را با یک درس کوتاه دیگر انگلیسی می بینم. خداحافظ