Learn the English Phrases "running behind" and "running out"

In this English lesson, I wanted to help

در این درس انگلیسی، می‌خواستم به

you learn the English phrase running behind. This week

شما کمک کنم که عبارت انگلیسی running back را یاد بگیرید. این هفته

I was running behind. At the beginning of the week

پشت سرم می دویدم. در ابتدای هفته

I had some technical problems.

مشکلات فنی داشتم.

And then I put my Tuesday video

و سپس ویدیوی سه‌شنبه‌ام را

out, I think on a Wednesday.

منتشر کردم، فکر می‌کنم چهارشنبه.

And Wednesdays With Bob came out Wednesday night.

و Wednesdays With Bob چهارشنبه شب منتشر شد.

If you're a subscriber on my other channel

اگر مشترک کانال یا عضو دیگر من هستید

or member, you'll know what I'm talking about.

، متوجه خواهید شد که در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

But I was able to do my Friday lesson

اما من تونستم درس جمعه ام

on Friday and I did my Saturday livestream today.

رو جمعه انجام بدم و امروز پخش زنده شنبه ام رو انجام دادم.

But I still have to do this lesson.

اما هنوز باید این درس را انجام دهم.

I'm still running behind.

من هنوز پشت سرم می دوم.

So when you're running behind, it means you're doing

بنابراین وقتی پشت سر می دوید، به این معنی است که

things later than you normally would do them.

کارها را دیرتر از آنچه معمولا انجام می دهید انجام می دهید.

It's a little windier than I expected out here.

اینجا کمی بادتر از آن چیزی است که انتظار داشتم.

So I was running behind.

پس پشت سرم می دویدم.

Hopefully, once I'm done this lesson,

امیدوارم وقتی این درس را به پایان برسانم،

I will be all caught up.

همه چیز را درگیر خواهم کرد.

The other phrase I wanted to teach you today is

عبارت دیگری که امروز می خواستم به شما یاد بدهم در

running out, which I think is a very common phrase

حال اتمام است که فکر می کنم یک عبارت بسیار رایج است

that you already knew.

که قبلاً می دانستید.

No, that you already know.

نه، از قبل می دانید.

But it has two meanings.

اما دو معنا دارد.

Let me move a little bit.

بگذار کمی حرکت کنم.

This tree is rubbing against my coat.

این درخت به کت من می مالید.

I can say this.

من می توانم این را بگویم.

I'm running out later to get some

بعداً دارم تمام می شوم تا

milk because we're running out of milk.

شیر بیاورم چون شیرمان تمام شده است.

I just used running out in two different

من فقط به دو روش مختلف از دویدن استفاده کردم

ways, so neither of them involve actual running.

، بنابراین هیچ کدام شامل دویدن واقعی نیستند.

So if I say I'm running out later,

بنابراین اگر بگویم که بعداً تمام می شوم، به

it means I'm going to go somewhere.

این معنی است که قرار است به جایی بروم.

If I say, sorry, this feels a little uncomfortable.

اگر بگویم متاسفم، این کمی ناراحت کننده است.

If I say that I'm running out of milk, it

اگر بگویم که شیرم تمام شده،

means there's almost no milk left in the fridge.

یعنی تقریباً شیری در یخچال باقی نمانده است.

So that's what running out can mean two different ways.

پس این چیزی است که تمام شدن می تواند به معنای دو روش متفاوت باشد.

So to review, when you're running behind,

بنابراین برای مرور، وقتی در حال دویدن هستید،

you're not getting stuff done on time.

کارها را به موقع انجام نمی دهید.

And when you're running out of

و وقتی

something, it means you're almost...

چیزی تمام می شود، به این معنی است که تقریباً ...

You almost don't have any.

تقریباً چیزی ندارید.

You are running out of that thing.

شما در حال تمام شدن از آن چیز هستید.

A couple weeks ago, we were

چند هفته پیش

running out of toilet paper.

دستمال توالت ما تمام شده بود.

That's not a good thing.

این چیز خوبی نیست.

So I ran out to get some.

پس دویدم بیرون تا کمی بیاورم.

But hey, let's look at a comment from a previous

اما هی، بیایید به یک نظر از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم

video, which I actually have in my pocket today.

، که در واقع امروز در جیب من است.

If you're wondering what happened in the airhead

اگر تعجب می کنید که در ویدیوی ایرهد چه اتفاقی افتاد

video, I had my coat on at school.

، من در مدرسه کتم را پوشیده بودم.

I put this comment in the coat pocket.

این نظر را در جیب کت گذاشتم.

I went outside.

رفتم بیرون

It was kind of warm on that day, so I

آن روز هوا گرم بود،

took my coat off and threw it in my van.

کتم را درآوردم و انداختمش تو ون.

And then during the lesson, I

و بعد در طول درس

realized I didn't have the comment.

متوجه شدم که نظری ندارم.

But I have it here today.

اما امروز اینجا دارم.

And it's from Mohamed Khaled, who has been waiting

و این از محمد خالد است که صبورانه منتظر بوده تا از

patiently for me to use one of their comments.

یکی از نظرات آنها استفاده کنم.

I'm good at keeping people in the dark.

من در نگه داشتن مردم در تاریکی مهارت دارم.

In fact, I did keep my friend in the dark once, but

در واقع، من یک بار دوستم را در تاریکی نگه داشتم، اما

I only did it to make a birthday surprise for him.

این کار را فقط برای سورپرایز تولد برای او انجام دادم.

I wasn't planning to keep him in the dark for

من قصد نداشتم او را برای مدت طولانی در تاریکی نگه دارم

long, at least until I'm done surprising him. Anyway.

، حداقل تا زمانی که غافلگیری او را تمام کنم. به هر حال.

Have you ever kept someone in the dark?

آیا تا به حال کسی را در تاریکی نگه داشته اید؟

And my response I have done this to Jen when

و پاسخ من من این کار را با جن انجام دادم وقتی

I bought something to surprise her for her birthday.

چیزی برای سورپرایز کردن او برای تولدش خریدم.

So yeah, I don't....

پس بله، من ....

Thanks, Mohamed, by the way, for that comment.

متشکرم، محمد، اتفاقا، برای آن نظر.

I don't regularly keep people in the dark, but I

من مرتباً مردم را در تاریکی نگه نمی‌دارم، اما

have done that before with Jen where I've bought something

قبلاً این کار را با جن انجام داده‌ام، جایی که

for her birthday and then I've kind of hidden it

برای تولدش چیزی خریدم و سپس آن را در

somewhere in the house where she can't find it.

جایی از خانه پنهان کردم که او نتوانست آن را پیدا کند.

By the way, it's a little crunchy.

اتفاقاً کمی ترد است.

I wore the Crocs today, which was a

من امروز کروکس را پوشیدم که

bad choice for this kind of weather.

برای این نوع آب و هوا انتخاب بدی بود.

So I have kept Jen in the

بنابراین من جن را

dark at times where that made sense. So.

در مواقعی که منطقی بود در تاریکی نگه داشته ام. بنابراین.

But yeah, I am running a little bit behind this week.

اما بله، من این هفته کمی عقب تر هستم.

But hey, it's all good.

اما هی، همه چیز خوب است.

It's just, you know, when you have computers and

فقط، می دانید، وقتی کامپیوتر دارید و

when you have an Internet connection, sometimes things go

زمانی که به اینترنت متصل هستید، گاهی اوقات همه چیز

wrong and they don't work properly and then you

اشتباه می شود و به درستی کار نمی کند و سپس

end up being a little bit behind. So.

کمی عقب می مانید. بنابراین.

But I think in about an hour I'll be all caught up.

اما فکر می کنم تا یک ساعت دیگر همه چیز را درگیر خواهم کرد.

That will be a nice feeling.

این احساس خوبی خواهد بود.

And then there's also this cool thing.

و سپس این چیز جالب نیز وجود دارد.

I only have to work four days this coming

من فقط باید چهار روز در این

week and then spring break is the week after.

هفته کار کنم و هفته بعد تعطیلات بهاری است.

So even though this week I was a

بنابراین با وجود اینکه این هفته

little bit behind, I'm thinking, no worries.

کمی عقب مانده بودم، به این فکر می کنم، جای نگرانی نیست.

I'll have lots of time on my hands in just a little

من در مدت کوتاهی زمان زیادی در اختیار دارم

while to do all of the things that I want to do.

تا همه کارهایی را که می خواهم انجام دهم.

Anyways, if some of you watched

به هر حال، اگر برخی از شما

this morning's livestream, it's Saturday today.

پخش زنده امروز صبح را تماشا کردید، امروز شنبه است.

Thanks for coming. That was fun.

ممنون که اومدی این سرگرم کننده بود.

I liked doing the polls.

من دوست داشتم نظرسنجی کنم

I'm going to try and think of ways to

سعی می کنم در آینده به راه هایی فکر کنم که بتوانم

do more interactive live streams in the future.

در آینده پخش زنده تعاملی بیشتری انجام دهم.

So anyways, have a good day.

پس به هر حال روز خوبی داشته باشید

I'll see you next week

هفته آینده

with another short English lesson. Bye.

با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت. خداحافظ