Learn the English Phrases "to hit the spot" and "in a tight spot"

In this English lesson, I wanted to help you

در این درس انگلیسی، من می‌خواستم به شما کمک کنم که

learn the English phrase to hit the spot.

عبارت انگلیسی ضربه زدن به نقطه را یاد بگیرید.

Sometimes you are craving something.

گاهی هوس چیزی می کنی.

Sometimes you really want something to eat or to drink.

گاهی اوقات شما واقعاً چیزی برای خوردن یا نوشیدن می خواهید.

And then after you eat or drink it,

و بعد از خوردن یا نوشیدن آن،

you say, oh, that hit the spot.

می گویید، اوه، این به نقطه ای رسید.

When something hits the spot,

وقتی چیزی به نقطه ای برخورد کرد،

it means it satisfies you.

به این معنی است که شما را راضی می کند.

For me, right now, this is kind of a bad thing.

برای من، در حال حاضر، این یک چیز بد است.

I've become a little bit addicted to diet soda.

من کمی به نوشابه رژیمی معتاد شده ام.

I know it's not good for me, and

می دانم که برای من خوب نیست و

I know it has strange ingredients in it

می دانم که

instead of soda or instead of sugar, but

به جای نوشابه یا به جای شکر، مواد عجیبی در آن وجود دارد، اما

I find when I drink a diet ginger ale or

متوجه می شوم وقتی یک زنجبیل رژیمی یا

a diet root beer, it tends to hit the spot.

یک آبجو ریشه رژیمی می نوشم، به لکه می زند.

I feel very satisfied.

خیلی احساس رضایت می کنم.

Jen doesn't like it, though.

با این حال جن آن را دوست ندارد.

She doesn't like artificial sweeteners.

او شیرین کننده های مصنوعی را دوست ندارد.

So I only have one a week.

بنابراین من فقط یک در هفته فرصت دارم.

But right now it's really seeming

اما در حال حاضر واقعاً به نظر می رسد که

to hit the spot for me.

برای من بسیار خوب است.

I really, really enjoy it.

من واقعاً از آن لذت می برم.

The other phrase I wanted to teach

عبارت دیگری که امروز می خواستم به شما یاد بدهم،

you today is a tight spot.

یک نقطه تنگ است.

When you are in a tight spot, I should have put

وقتی در تنگنا هستید، باید

the word in there because you're often in a tight spot.

کلمه را در آنجا قرار می دادم زیرا اغلب در تنگنا هستید.

It means you're in a difficult situation.

یعنی در شرایط سختی قرار گرفته اید.

Let's say that I'm trying to think of an example here.

بیایید بگوییم که من سعی می کنم در اینجا به یک مثال فکر کنم.

You borrowed someone's car and you put a dent in it.

ماشین کسی را قرض گرفتی و در آن فرو رفتی.

You're kind of in a tight spot because now you have

شما به نوعی در تنگنا هستید زیرا اکنون باید به

to tell them that you did something to their car.

آنها بگویید که با ماشین آنها کاری کرده اید.

Let's say that you owe someone a thousand dollars

فرض کنید که شما هزار دلار به کسی بدهکار هستید

and you also have to pay all of your

و همچنین باید تمام قبوض خود را بپردازید

bills and you're not going to have enough money.

و پول کافی نخواهید داشت.

You are then in a tight spot.

آنگاه در تنگنا قرار می گیرید.

So you're in a difficult situation.

بنابراین شما در شرایط سختی قرار دارید.

So to review to hit the

بنابراین بررسی برای رسیدن به

spot means something is very satisfying.

نقطه به معنای چیزی بسیار رضایت بخش است.

When I have a chocolate bar, it

وقتی یک شکلات تخته ای دارم،

really tends to hit the spot.

واقعاً به نقطه ای برخورد می کند.

And then when you are in a tight spot,

و بعد وقتی در تنگنا قرار می گیرید،

you are in a very, very difficult situation.

در موقعیت بسیار بسیار سختی قرار می گیرید.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Rosario and the comment is: Great

این نظر از روزاریو است و نظر این است: بزرگ

Bob.

Sometimes I like to push it too

باب.

گاهی اوقات دوست دارم بیش از حد به آن فشار بیاورم

far and I eventually get in trouble.

و در نهایت دچار مشکل می شوم.

And my response, it happens to us all.

و پاسخ من، برای همه ما اتفاق می افتد.

I think we all, at some point in our

من فکر می کنم همه ما، در مقطعی از

lives, push it a little bit too far.

زندگی، کمی بیش از حد از آن جلو می زنیم.

We work a little too hard, we

کمی سخت کار می کنیم،

stay up a little bit too late.

کمی دیر بیدار می مانیم.

We maybe should rest and we don't.

شاید باید استراحت کنیم و نه.

Maybe we work over the weekend.

شاید آخر هفته کار کنیم.

We push it too far and then you

ما آن را بیش از حد فشار می آوریم و سپس شما

get into a little bit of trouble.

کمی به دردسر می افتید.

Maybe you get sick, maybe you're just exhausted.

شاید شما مریض شوید، شاید فقط خسته شده اید.

For me, when I push it too far, it

برای من، وقتی بیش از حد آن را فشار می‌دهم،

often results in me taking a sick day. So it's like,

اغلب باعث می‌شود که یک روز مریض داشته باشم. پس مثل این است که به

it's kind of counterproductive.

نوعی نتیجه معکوس دارد.

But hey, someone asked, I think in a previous

اما هی، یک نفر پرسید، فکر می کنم در یک

video whether my town had Christmas decorations up yet.

ویدیوی قبلی آیا شهر من هنوز تزئینات کریسمس را دارد یا خیر.

There's some in this window.

تعدادی در این پنجره وجود دارد.

You can see there.

می توانید آنجا را ببینید.

That's not the town though.

هر چند این شهر نیست.

And if you look across the street.

و اگر به آن طرف خیابان نگاه کنید.

Let's walk this way.

بیایید این راه را طی کنیم.

I think you'll get a better look if I go this way.

فکر می کنم اگر این راه را بروم نگاه بهتری پیدا خواهید کرد.

I think they look much better at night.

به نظر من در شب خیلی بهتر به نظر می رسند.

I think there are these really tiny, small snowflakes.

من فکر می کنم این دانه های برف واقعا ریز و کوچک وجود دارد.

If you look up on this pole

اگر با چراغ سبز آنجا به این قطب نگاه کنید

up by the green light there.

.

And then if you look at the other side of the

و بعد اگر به طرف دیگر جاده نگاه کنید

road, I bet you you guys can hardly see them.

، شرط می بندم که به سختی می توانید آنها را ببینید.

Let me flip around.

اجازه دهید من ورق بزنم.

I bet you you guys can hardly see them.

شرط می بندم که شما به سختی می توانید آنها را ببینید.

But I'll get as close as I can and then

اما من تا جایی که می توانم به آن نزدیک می شوم و سپس

you'll be able to get a better sense. Again,

شما می توانید حس بهتری پیدا کنید. باز هم

I think they look much better at night.

فکر می کنم در شب خیلی بهتر به نظر می رسند.

You can see right here there is a bit of a snowflake.

می‌توانید همین‌جا ببینید که مقداری دانه‌های برف وجود دارد.

There's a little chicken below it too.

یه جوجه کوچولو هم زیرش هست

Because this town is known for

زیرا این شهر به

having a of poultry farms around.

داشتن مرغداری در اطراف شهرت دارد.

In fact, we used to have...

راستش ما قبلا داشتیم... من

I'll walk backwards here.

اینجا برم عقب.

We used to have a festival

ما

called Poultry Fest in this town.

در این شهر جشنواره ای به نام جشن طیور داشتیم.

We don't anymore.

ما دیگر نداریم.

It used to happen every year in June.

هر سال در ژوئن اتفاق می افتاد.

It was pretty fun, but I think

خیلی سرگرم کننده بود، اما من فکر می کنم که

they were having trouble getting organizers and

آنها برای گرفتن برگزارکنندگان مشکل داشتند و در

so eventually we didn't have it anymore.

نهایت ما دیگر آن را نداشتیم.

So yes, there are some Christmas decorations up.

بنابراین بله، برخی از تزئینات کریسمس وجود دارد.

Not a lot, but enough for it

زیاد نیست، اما به اندازه ای است که

to feel festive at least at night.

حداقل در شب احساس شادی داشته باشد.

Hey, thanks for watching this English lesson.

سلام، ممنون که این درس انگلیسی را تماشا کردید.

I'll see you in a couple days with another one. Bye.

یکی دو روز دیگه با یکی دیگه میبینمت خداحافظ