Learn the English Phrases "between jobs" and "odd jobs"

In this English lesson, I wanted to help

در این درس انگلیسی می‌خواستم به

you learn the English phrase between jobs.

شما کمک کنم که عبارت انگلیسی بین مشاغل را یاد بگیرید.

When someone says they are between jobs, it

وقتی کسی می گوید بین شغل است، به این

means they don't currently have a job.

معنی است که در حال حاضر شغلی ندارد.

It's kind of a nice way

این به نوعی روش خوبی

of saying that you're unemployed.

برای گفتن این است که شما بیکار هستید.

If someone says they're between jobs, it

اگر کسی بگوید بین کار است، به این

means somehow their last job ended.

معنی است که آخرین کار او به پایان رسیده است.

Maybe they got fired, maybe they got laid off, maybe

شاید اخراج شده اند، شاید اخراج شده اند، شاید

they quit and they are looking for another job.

استعفا داده اند و به دنبال کار دیگری هستند.

So they are between jobs.

بنابراین آنها بین مشاغل هستند.

Again, it's simply a nicer way of saying

باز هم، این به سادگی روشی زیباتر برای گفتن این است

that you don't currently have a job.

که شما در حال حاضر شغلی ندارید.

I have.

من دارم.

Let me just put it this way.

اجازه دهید من فقط آن را این گونه بیان کنم.

There's someone I know who is often between jobs

یکی را می شناسم که اغلب بین کار است،

because whenever they find a job after a month

زیرا هر زمان که بعد از یک یا دو ماه کاری پیدا می کنند

or two, they usually get let go.

، معمولاً رها می شوند.

They get fired because they're just

آنها اخراج می شوند زیرا آنها فقط

not a very good worker.

یک کارگر خوب نیستند.

So they're often between jobs looking for a job.

بنابراین آنها اغلب بین مشاغلی هستند که به دنبال کار هستند.

The other phrase I wanted to

عبارت دیگری که امروز می خواستم به

teach you today is odd jobs.

شما یاد بدهم مشاغل عجیب و غریب است.

When we say there are odd jobs to do around

وقتی می گوییم کارهای عجیب و غریبی برای انجام دادن در

the house, it means little things like fix the bathroom

خانه وجود دارد، به این معنی است که کارهای کوچکی مانند تعمیر

sink or put a new rug in the entranceway.

سینک حمام یا قرار دادن فرش جدید در ورودی.

There's just little things that you need to do.

فقط کارهای کوچکی وجود دارد که باید انجام دهید.

When I was a kid, I used to visit my grandparents.

وقتی بچه بودم به پدربزرگ و مادربزرگم سر می زدم.

And when I visited my grandparents, my grandpa had a

و وقتی به پدربزرگ و مادربزرگم می‌رفتم، پدربزرگم

whole bunch of odd jobs to do around the house

یکسری کارهای عجیب و غریب در خانه داشت

and we would help him.

و ما به او کمک می‌کردیم.

We would do some odd jobs outside too,

کارهای عجیب و غریبی هم در بیرون انجام می‌دادیم،

like rake the leaves, weed the garden.

مثل چنگ زدن به برگ‌ها، علف‌های هرز باغ.

I remember one time we changed light bulbs in

یادم می آید یک بار در

a couple rooms where the light bulbs weren't working.

چند اتاق که لامپ ها کار نمی کردند، لامپ ها را عوض کردیم.

Just odd jobs that needed to be done.

فقط کارهای عجیب و غریبی که باید انجام می شد.

So to review, if you're between jobs, it means you don't

بنابراین برای بررسی، اگر بین شغل هستید، به این معنی است که

have a job and you're looking for a new one.

شغل ندارید و به دنبال شغل جدید هستید.

And if you are doing a bunch of

و اگر در حال انجام یکسری

odd jobs, they're just simple, small jobs that

کارهای عجیب و غریب هستید، آنها فقط کارهای ساده و کوچکی هستند که

you need to do around the house.

باید در خانه انجام دهید.

But hey, let's look at a comment from

اما هی، اجازه دهید

a previous video after we look at the

پس از تماشای

really loud car at the gas station.

ماشین واقعاً پر سر و صدا در پمپ بنزین، به نظری از ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

Let me put this back on the tripod.

بگذارید این را دوباره روی سه پایه بگذارم.

Hopefully that sound ends soon.

انشالله که این صدا به زودی تمام شود.

This comment is from...

این نظر از ... به

I think this is more interesting.

نظر من این جالب تر است.

I think they got the car going.

فکر کنم ماشین را راه انداختند.

I think everything is okay now.

فکر می کنم الان همه چیز اوکی است.

This is from Konstantin.

این از کنستانتین است.

By the end of a school day, my voice

در پایان یک روز مدرسه، صدای من

gets so strained that even lozenges hardly help.

آنقدر تیره می شود که حتی قرص های پاستیل نیز به سختی کمک می کند.

I sometimes can't shoot the breeze with my friends.

من گاهی اوقات نمی توانم با دوستانم به نسیم شلیک کنم.

A blessing in disguise.

نعمتی در مبدل.

This little frog in the throat

این قورباغه کوچک در گلو،

gives your ramblings a unique charm.

جذابیت منحصربه‌فردی به رامبلینگ‌های شما می‌دهد.

Bob, big thanks, Bob.

باب، سپاس فراوان، باب.

Take care of your professional tools, my

مواظب ابزار حرفه ای خود باش،

voice, and enjoy the indian summer. My response?

صدای من، و از تابستان هند لذت ببر. پاسخ من؟

It's par for the course for us,

این برای ما یکسان است،

I guess, mine is doing better.

حدس می‌زنم مال من بهتر است.

Yeah, my throat feels way better

آره، احساس گلوی من خیلی بهتر از

than it did the other day.

روز قبل است.

But thanks, Konstantin, for that comment.

اما متشکرم کنستانتین برای این نظر.

It usually just takes a week.

معمولا فقط یک هفته طول می کشد.

Voice is a little strained and

صدا کمی شل می شود و

then it goes back to normal.

سپس به حالت عادی باز می گردد.

But hey, I did want to show you

اما هی، من می خواستم

the gas station because something has changed here

پمپ بنزین را به شما نشان دهم زیرا چیزی اینجا تغییر کرده است

and it made me a little bit sad.

و من را کمی ناراحت کرده است.

You used to be, this is probably normal for all

شما قبلا بودید، این احتمالا برای همه شما عادی است،

of you, but you used to be able to pull

اما قبلاً می توانستید

up, fill your car with gas, and then if you

بالا بکشید، ماشین خود را پر از بنزین کنید و بعد اگر

wanted to, you could go in and pay.

می خواستید، می توانستید بروید و پول بدهید.

But now there's a sign here

اما حالا اینجا تابلویی وجود دارد

that says prepay before fueling.

که می گوید قبل از سوخت گیری پیش پرداخت کنید.

And I know that's probably a

و من می دانم که این احتمالاً

normal thing for most of you.

برای اکثر شما یک چیز عادی است.

It's a normal thing in most big cities

در اکثر شهرهای بزرگ کانادا نیز این امری عادی است

in Canada as well.

.

You can't put gas in your

شما نمی توانید به وسیله نقلیه خود بنزین بزنید

vehicle and then pay afterwards.

و سپس پرداخت کنید.

So usually I pay at the pump, but today I have

بنابراین معمولاً من پول را در پمپ می پردازم، اما امروز

cash with me, so I had to go in, I had

پول نقد همراه خود دارم، بنابراین مجبور شدم وارد شوم، باید به

to tell them I want $50 worth of gas.

آنها بگویم که 50 دلار بنزین می خواهم.

And then I was allowed to put that gas in my vehicle.

و سپس به من اجازه داده شد که آن بنزین را در وسیله نقلیه خود بریزم.

So small towns used to just trust people.

بنابراین شهرهای کوچک قبلاً فقط به مردم اعتماد می کردند.

I guess we're now more like a big town.

من حدس می زنم که ما اکنون بیشتر شبیه یک شهر بزرگ هستیم.

You have to pay before you put gas in your vehicle.

قبل از بنزین زدن در خودروی خود باید پول پرداخت کنید. آیا

Do I sound a little annoyed?

کمی اذیت می شوم؟

It was just a little bit inconvenient.

فقط کمی ناخوشایند بود.

I'm used to the old way.

من به روش قدیمی عادت کردم

There's a gas station close to my house where you can still

نزدیک خانه من یک پمپ بنزین هست که هنوز هم می‌توانید

fill your van up and then go in and pay and maybe

ون خود را پر کنید و سپس وارد شوید و پرداخت کنید و شاید

buy a chocolate bar or a can of pop or something.

یک تخته شکلات یا یک قوطی پاپ یا چیزی بخرید.

But no longer here in this town.

اما دیگر اینجا در این شهر نیست.

It's no longer allowed.

دیگه مجاز نیست

Anyways, thanks for watching. I'll see you in a few

به هر حال از تماشای شما متشکرم چند

days with another short English lesson. Bye.

روز دیگه با یه درس کوتاه انگلیسی دیگه میبینمت. خداحافظ

Have a good day yourself.

خودت روز خوبی داشته باشی