Learn the English Phrases "Oh well!" and "Well, well, well!"

In this English lesson,

در این درس انگلیسی،

I wanted to help you learn the English phrase, "Oh well!"

من می خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی "اوه خوب!"

This is a phrase we use when something happens,

این عبارتی است که وقتی اتفاقی می افتد استفاده می کنیم،

but it's not something that we're upset about

اما چیزی نیست که از آن ناراحت

or angry about.

یا عصبانی باشیم.

It's something that just happened.

این چیزی است که به تازگی اتفاق افتاده است. می‌توانم

I could say this,

این را بگویم،

"I came outside today and it rained

"امروز آمدم بیرون و باران بارید

and my camera got a little bit wet, but oh well,

و دوربینم کمی خیس شد، اما اوه خوب،

it's not a big deal."

چیز مهمی نیست."

This camera's a little bit waterproof.

این دوربین کمی ضد آب است.

Maybe I'm doing a job at work

شاید من در حال انجام یک کار در محل کار هستم

and I drop something on the floor,

و چیزی را روی زمین می‌اندازم،

and even if it breaks or something,

و حتی اگر شکسته شود یا چیز دیگری،

I could just say, "Oh well," if it's not a big deal.

می‌توانم فقط بگویم "اوه خوب"، اگر مشکل بزرگی نیست.

Maybe I dropped something that's old

شاید چیزی که قدیمی است

and it was kind of junk anyways.

و به هر حال نوعی آشغال بوده را رها کرده ام.

I might say, "Oh well, I dropped that.

من ممکن است بگویم، "اوه، من آن را رها کردم.

It's not a big deal."

این موضوع مهمی نیست."

So notice I'm also using the phrase, "It's not a big deal."

بنابراین توجه داشته باشید که من از عبارت "این مسئله مهمی نیست" نیز استفاده می کنم.

That's probably a phrase that means the same thing.

احتمالاً این عبارتی است که به همین معنی است.

"Oh well, it rained. It's not a big deal."

"اوه، خوب، باران آمد. این چیز مهمی نیست."

"Oh, well, my camera got a little bit wet."

"اوه، خوب، دوربین من کمی خیس شد."

By the way, it rained here. I'm pretty happy about that.

اتفاقا اینجا بارون اومد. من از این بابت خیلی خوشحالم.

The next phrase I wanted to teach you is the phrase,

عبارت بعدی که می خواستم به شما یاد بدهم عبارت

"Well, well, well."

"خب، خوب، خوب" است.

And this is a phrase we sometimes say a little sarcastically

و این عبارتی است که ما گاهی اوقات

when we discover something

وقتی چیزی را کشف می کنیم

or when we catch someone doing something.

یا وقتی کسی را در حال انجام کاری می گیریم کمی به طعنه می گوییم.

I might walk into a classroom

ممکن است وارد کلاسی شوم

and a student is trying to eat at the back of the room

و دانش آموزی

when they're not supposed to be eating.

در حالی که قرار نیست غذا بخورد، سعی کند پشت در اتاق غذا بخورد.

I might say, "Well, well, well. What's going on here?

ممکن است بگویم: "خب، خوب، خوب. اینجا چه خبر است؟

Why are you eating during class?"

چرا سر کلاس غذا می خوری؟"

So it's kind of a way of saying you've just seen something

بنابراین به نوعی می توان گفت که چیزی را دیده اید

or discovered something.

یا چیزی را کشف کرده اید.

I'm trying to think of another example.

من سعی می کنم به مثال دیگری فکر کنم.

When you come home, if you have a dog,

وقتی به خانه می آیی، اگر سگ داری،

when you come home and the dog has eaten your shoe.

وقتی به خانه می آیی و سگ کفشت را خورده است.

You might say, "Well, well, well. What's happened here?

ممکن است بگویید: "خب، خوب، خوب، اینجا چه اتفاقی افتاده است؟

Who ate my shoe?"

چه کسی کفش مرا خورد؟"

So it's kind of a way

بنابراین به نوعی می توان

of just saying that something happened.

گفت که چیزی اتفاق افتاده است.

I think detectives must say this a lot.

من فکر می کنم کارآگاهان باید این را زیاد بگویند.

When they find a clue, they might go,

وقتی سرنخی پیدا می‌کنند، ممکن است بگویند:

"Well, well, well. What's this on the floor?

"خب، خوب، خوب. این روی زمین چیست؟ به

It looks like the criminal left behind their tools,"

نظر می‌رسد جنایتکار ابزارهای خود را جا گذاشته است"

or, I don't know.

یا نمی‌دانم.

I'm not very familiar with how criminals work.

من خیلی با نحوه کار مجرمان آشنا نیستم.

I think they have tools, but I'm not sure.

من فکر می کنم آنها ابزار دارند، اما مطمئن نیستم.

Anyways, to review.

به هر حال برای بررسی.

When you say, "Oh well,"

وقتی می گویید "اوه خوب" به این

it means something's happened and it's not a big deal.

معنی است که اتفاقی افتاده است و چیز مهمی نیست.

You're not upset or concerned.

شما ناراحت و نگران نیستید.

And when you say, "Well, well, well,"

و وقتی می گویید "خوب، خوب، خوب" به این

it means you've discovered something

معنی است که چیزی را کشف کرده اید

or you've seen something, and you kind of,

یا چیزی را دیده اید، و به نوعی،

before you talk about it, you just say that

قبل از اینکه در مورد آن صحبت کنید، فقط این را می گویید

to indicate that maybe you're surprised a little bit.

تا نشان دهید که شاید تعجب کرده اید. کمی.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Maritza.

این نظر از ماریتزا است.

"So cute, Walter!

"خیلی نازه، والتر!

But I wonder, where is Oscar?

اما من تعجب می کنم، اسکار کجاست؟

I haven't seen him for a long time.

مدت زیادی است که او را ندیده ام.

I hope he is well.

امیدوارم حالش خوب باشد.

Thank you for another valuable lesson."

ممنون از یک درس ارزشمند دیگر."

And my response,

و پاسخ من،

"Oscar's doing well, but as always, he is mostly with Jen.

"اسکار حالش خوب است، اما مثل همیشه، او بیشتر با جن است.

He sticks to her all day."

تمام روز به او می چسبد."

You could also say he sticks with her all day.

شما همچنین می توانید بگویید که او تمام روز با او می چسبد.

"Walter tends to wander.

"والتر تمایل به سرگردانی دارد.

Oscar is Jen's friend.

اسکار دوست جن است.

Walter is everyone's friend."

والتر دوست همه است."

And that is very true.

و این بسیار درست است.

Walter does bark when people come over,

والتر وقتی مردم می آیند پارس می کند،

but he's very quickly their friend.

اما خیلی زود دوست آنها می شود.

He's supposed to be a bit of a guard dog.

او قرار است کمی سگ نگهبان باشد.

He's supposed to bark when people come over

او باید پارس کند وقتی مردم می آیند

and protect the property and protect Jen.

و از ملک محافظت می کنند و از جن محافظت می کنند.

But very quickly, he (chuckles) just likes to lick people.

اما خیلی سریع، او (خنده می زند) فقط دوست دارد مردم را لیس بزند.

If people are wearing shorts, he likes to lick their legs,

اگر مردم شلوارک می پوشند، دوست دارد پاهایشان را لیس بزند

which is kind of strange.

که عجیب است.

But dogs do strange things, right?

اما سگ ها کارهای عجیبی انجام می دهند، درست است؟

Oscar, on the other hand, loves being with Jen

از طرف دیگر، اسکار عاشق بودن با جن است

and is most often just found with Jen.

و اغلب فقط با جن پیدا می شود.

So I will get some video of the two of them,

بنابراین من یک ویدیو از آن دو دریافت خواهم کرد

and I'll overlay it.

و آن را همپوشانی خواهم کرد.

As I'm talking right now, you can see the peonies,

همانطور که من در حال صحبت کردن هستم، شما می توانید گل صد تومانی ها را ببینید،

but I'll also just talk a little bit

اما من فقط کمی صحبت می کنم

and put a video in here of the two dogs.

و یک ویدیو از این دو سگ در اینجا قرار می دهم.

They are both doing well.

هر دوی آنها خوب کار می کنند.

Oscar has actually lost a bit of weight

اسکار در واقع از زمانی که والتر را گرفتیم کمی وزن کم کرده است

since we got Walter because he exercises so much.

زیرا او بسیار ورزش می کند.

They run around so much when they're playing with each other

وقتی با هم بازی می کنند آنقدر دور می دوند

that Oscar has started to look very lean and very healthy.

که اسکار خیلی لاغر و بسیار سالم به نظر می رسد.

He's not unhealthy.

او ناسالم نیست

Like sometimes dogs can lose too much weight,

مثل بعضی اوقات سگ ها می توانند بیش از حد وزن کم کنند،

but he was getting a little pudgy,

اما او کمی پژمرده می شد

and he definitely looks a lot healthier now.

و قطعاً اکنون بسیار سالم تر به نظر می رسد.

Anyways, thanks for watching.

به هر حال از تماشای شما متشکرم

I'll see you in a couple days

چند روز دیگر

with another short English lesson.

با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت.

Bye.

خدا حافظ.