Learn the English Phrases "Spread the word!" and "Spread out!"

In this English lesson I wanted to help you learn the English phrase

در این درس انگلیسی می‌خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی

“Spread the word!” Now, this is something we tell people

"Spread the word!" حالا، این چیزی است که ما به مردم می گوییم

when we want them to tell other people about something.

وقتی می خواهیم درباره چیزی به دیگران بگویند.

Every year the farmer's market opens at the beginning of June

هر سال بازار کشاورزان در ابتدای خرداد افتتاح می شود

and we tell people, Spread the word.

و به مردم می گوییم، این خبر را پخش کنید.

The first day of the market is June 2nd or something like that.

روز اول بازار 2 ژوئن یا چیزی شبیه به آن است.

Spread the word.

این خبر را پخش کنید.

This means that we want people to tell other people that the market is starting.

این به این معنی است که ما می خواهیم مردم به دیگران بگویند که بازار در حال شروع است.

I recently started uploading English lessons to a website called

من اخیراً شروع به بارگذاری دروس انگلیسی در وب سایتی به نام

Bilibili in China, and in the comments I keep telling people to spread the word

Bilibili در چین کردم و در نظرات به مردم می گویم که این خبر را منتشر کنند

so that everyone in China will know that they can watch my videos on my channel

تا همه در چین بدانند که می توانند ویدیوهای من را

instead of all the other channels where my videos happened to be...

به جای همه کانال های دیگر در کانال من تماشا کنند. ویدیوها اتفاقا ...

it’s always ah... an interesting thing. when I see that.

همیشه آه ... چیز جالبی است. وقتی من آن را می بینم

The other phrase I wanted to teach you today is the phrase “spread out”.

عبارت دیگری که امروز می خواستم به شما یاد بدهم عبارت "گسترش" است.

When you tell someone, a group of people, to spread out.

وقتی به یک نفر، به گروهی از مردم می گویید که پخش شوند.

It means they're all standing

این بدان معنی است که همه آنها

really close together and you want them to stand further apart.

واقعاً نزدیک به هم ایستاده اند و شما می خواهید آنها از هم دورتر بایستند.

I do remember my physed teacher, my physical education

یادم می‌آید که معلم فیزیکم، معلم تربیت بدنی‌ام

teacher, saying this a lot in physed class.

، این را در کلاس فیزیک زیاد می‌گفت.

At the beginning he would say, Spread out, and then we would all stand,

در ابتدا می‌گفت، دراز کن، و بعد، فکر می‌کنم، همه ما

I think, arm length apart for our warmup exercises.

برای تمرینات گرم‌کننده‌مان از هم فاصله می‌گرفتیم.

I don't really remember what those exercises were.

واقعاً یادم نیست آن تمرینات چه بود.

Anyways, when you tell someone or a group of people to spread the word,

به هر حال، وقتی به کسی یا گروهی از مردم می‌گویید که این خبر را منتشر کنند، می‌خواهید

you want them to tell everyone they know about something important.

آن‌ها به هر کسی که می‌دانند درباره موضوع مهمی بگویند.

When you tell a bunch of people to spread out,

وقتی به دسته ای از مردم می گویید که پراکنده شوند، به این

it means you want them to stand far from the people around them.

معنی است که می خواهید آنها از اطرافیانشان دور بایستند.

By the way, you can also use this verb for other things.

ضمناً می توانید از این فعل برای موارد دیگر نیز استفاده کنید. وقتی از خواربار فروشی به خانه برگشتید،

You can spread things out on your table when you get home from grocery

می توانید چیزهایی را روی میز خود پهن کنید

shopping to see what you've bought.

تا ببینید چه چیزی خریده اید.

And there's other uses as well.

و کاربردهای دیگری نیز وجود دارد.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Claudia.

این نظر از کلودیا است.

And the comment says,

و کامنت می گوید،

You can tell I printed this at school again, It's on a gigantic piece of paper.

می توانید بگویید من این را دوباره در مدرسه چاپ کردم ، روی یک تکه کاغذ غول پیکر است.

Every morning we have the most beautiful class

هر روز صبح ما زیباترین کلاس را داریم که

where we can better ourselves learning English and enjoying amazing landscapes.

در آن بهتر می توانیم زبان انگلیسی را یاد بگیریم و از مناظر شگفت انگیز لذت ببریم.

Thank you a lot.

بسیار سپاس گزارم.

Teacher Bob, it makes my day and my response.

معلم باب، این روز و پاسخ من را می سازد.

You're very welcome, Claudia.

خیلی خوش اومدی کلودیا.

So, yes, amazing landscapes sometimes, but sometimes I'm just standing

بنابراین، بله، مناظر شگفت انگیز گاهی اوقات، اما گاهی اوقات من فقط

in front of a place like this where I'll show you in a sec what they do here.

در مقابل مکانی مانند این ایستاده ام که در یک ثانیه به شما نشان خواهم داد که آنها اینجا چه می کنند. قبل از عبور از ریل راه آهن

I have to look both ways before I cross the railroad tracks, though

باید هر دو طرف را نگاه کنم ، اگرچه

there's usually never any trains coming.

معمولاً هیچ قطاری نمی آید.

Railroad tracks in this town aren't used very often anymore,

ریل‌های راه‌آهن در این شهر دیگر زیاد مورد استفاده قرار نمی‌گیرند،

but you can see behind me that they have lots of wood and lumber here.

اما می‌توانید پشت سر من ببینید که آنها چوب و الوار زیادی در اینجا دارند.

But it's all put together into what are called trusses.

اما همه اینها در چیزی به نام خرپا جمع شده است.

When they build houses in Canada, when they build the roof,

وقتی در کانادا خانه می سازند، وقتی سقف می سازند،

they put trusses on.

خرپا می گذارند.

So a truss is an engineered

بنابراین خرپا یک محصول مهندسی شده است

product that they stand every

که در هر

24 inches apart or every 16 inches apart.

24 اینچ یا هر 16 اینچ از یکدیگر قرار می گیرند.

And then it makes a really, really strong roof.

و سپس یک سقف واقعاً بسیار قوی می سازد.

So this is actually a place where they make trusses.

بنابراین اینجا در واقع مکانی است که آنها خرپا می سازند.

My uncle actually used to work there.

عمویم واقعاً آنجا کار می کرد.

He was really good.

او واقعا خوب بود.

He ran the whole truss making division.

او کل بخش ساخت خرپا را اداره کرد.

He was really good at getting people to be very efficient.

او واقعاً در ترغیب مردم به کارآمدی بسیار خوب بود.

I'm not sure if he was a good boss.

من مطمئن نیستم که او رئیس خوبی بود یا نه.

He was certainly an effective boss, but he could get people to make trusses

او مطمئناً رئیس مؤثری بود، اما می‌توانست مردم را وادار کند تا خرپاها را

really fast and he could get them to do a really, really good job as well.

خیلی سریع بسازند و همچنین می‌توانست آنها را وادار کند که کار واقعاً بسیار خوبی انجام دهند.

I think usually what he did is to have each

من فکر می‌کنم معمولاً کاری که او انجام می‌دهد این است که هر

area that was making trusses compete with each other to see who could build

منطقه‌ای که خرپا می‌سازد، با یکدیگر رقابت کند تا ببیند چه کسی می‌تواند

the best trusses and who could build those trusses the fastest.

بهترین خرپاها را بسازد و چه کسی می‌تواند آن خرپاها را سریع‌تر بسازد.

Anyway, once again, I'm on the train tracks.

به هر حال، یک بار دیگر، من در ریل قطار هستم.

I'll just show you again that I'm not in danger here.

من فقط دوباره به شما نشان می دهم که در اینجا خطری ندارم.

You can see that there are no trains visible at all.

می بینید که اصلاً قطاری دیده نمی شود.

Anyways, thanks for watching this short English lesson.

به هر حال، از تماشای این درس کوتاه انگلیسی سپاسگزاریم.

I'm actually still in town and it's evening.

من در واقع هنوز در شهر هستم و عصر است.

It's Wednesday evening.

عصر چهارشنبه است.

But I'm just making this quick before I go back to work.

اما من فقط قبل از اینکه به سر کار برگردم این کار را سریع انجام می دهم.

I have to be at school at night tonight

من باید امشب در مدرسه باشم

for a little open house, I guess you would call it.

برای یک خانه کمی باز، حدس می زنم شما آن را صدا کنید.

I'm excited.

من هیجان زده هستم.

I know it doesn't sound like I'm excited, but parents and students come at night

می‌دانم هیجان‌زده به نظر نمی‌رسد، اما والدین و دانش‌آموزان شب‌ها می‌آیند

and there's a barbecue, and it should be a lot of fun.

و کباب می‌شود و باید خیلی سرگرم‌کننده باشد.

The food's free.

غذا رایگان است

Anyway, see you in a couple of days with another short English lesson. Bye.

به هر حال، یکی دو روز دیگر با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت. خدا حافظ.