Learn the English Phrases TO GO ON AND ON and TO GO BALLISTIC

In this English lesson, I wanted to help you learn

در این درس انگلیسی، من می‌خواستم به شما کمک کنم

the English phrase to go on and on.

که عبارت انگلیسی را به طور مداوم یاد بگیرید.

This is a phrase we use sometimes when we're talking

این عبارتی است که ما گاهی اوقات وقتی در مورد کسی صحبت می کنیم که

about someone who talks a lot and won't stop talking.

زیاد صحبت می کند و دست از صحبت نمی کشد استفاده می کنیم.

You could say, oh, whenever I talk to him,

می توان گفت، اوه، هر وقت با او صحبت می کنم،

he has a tendency to go on and on.

او تمایل دارد که ادامه دهد.

He just talks about stuff,

او فقط در مورد چیزهایی صحبت می کند،

and he never stops talking about it.

و هرگز از صحبت کردن در مورد آن دست نمی کشد.

Sometimes when people are upset, they'll go on and on

گاهی اوقات وقتی مردم ناراحت هستند،

when they talk to you about it.

زمانی که با شما در مورد آن صحبت می کنند ادامه می دهند.

You could also use this to describe a trip or a movie.

شما همچنین می توانید از این برای توصیف یک سفر یا یک فیلم استفاده کنید.

Like you might be watching a movie that's four hours long,

مثل اینکه ممکن است در حال تماشای فیلمی باشید که چهار ساعت طول می کشد،

and as you sit there, you might think,

و وقتی آنجا نشسته اید، ممکن است فکر کنید که

is this movie going to go on and on forever?

آیا این فیلم برای همیشه ادامه خواهد داشت؟

It should end soon, shouldn't it?

باید زود تموم بشه، نه؟

So when you say that something goes on and on,

بنابراین وقتی می گویید چیزی ادامه دارد و ادامه دارد،

a conversation or a movie,

یک مکالمه یا یک فیلم

it just means that it doesn't seem to ever stop.

، فقط به این معنی است که به نظر نمی رسد هرگز متوقف شود.

The second phrase I wanted to teach you today is the phrase

دومین عبارتی که امروز می خواستم به شما یاد بدهم عبارت

to go ballistic.

to go ballistic است.

So the word ballistic comes from, I think,

بنابراین کلمه بالستیک به نظر من از

bullets or missiles.

گلوله یا موشک می آید.

Like it's the trajectory of how they fly.

مثل اینکه این مسیر نحوه پرواز آنهاست.

I don't know.

من نمی دانم.

I don't know the science,

من علم را نمی دانم،

but when you say that someone goes ballistic,

اما وقتی می گویید یک نفر بالستیک می شود،

when you say that guy,

وقتی می گویید آن مرد،

sometimes he has a tendency to go ballistic,

گاهی اوقات تمایل به بالستیک دارد

it means they get really, really angry.

، یعنی واقعاً عصبانی می شود.

When someone goes ballistic,

وقتی کسی بالستیک می شود، به

it means they're not just angry.

این معنی است که او فقط عصبانی نیست.

They're like level 10 angry.

آنها مانند سطح 10 عصبانی هستند.

They're just losin' it.

فقط دارن از دستش میدن

They're just saying all kinds of things and yelling

آنها فقط انواع و اقسام چیزها را می گویند و فریاد می زنند

and screaming and just, yeah, they're going ballistic.

و فریاد می زنند و فقط، بله، بالستیک می شوند.

So to review, when someone goes on and on,

بنابراین برای مرور، وقتی کسی ادامه می دهد و

or when you say that someone tends to go on and on,

یا وقتی می گویید که کسی تمایل دارد ادامه دهد و ادامه دهد، به

it means that they talk and don't seem to stop,

این معنی است که او صحبت می کند و به نظر نمی رسد متوقف شود،

or if you're describing a trip like,

یا اگر شما در حال توصیف سفری مانند،

wow, this trip seems to go on and on,

وای، این هستید به نظر می رسد که سفر ادامه دارد و ادامه می یابد

it just means that it doesn't seem like it's ending,

، فقط به این معنی است که به نظر نمی رسد تمام شود،

and when you say that,

و وقتی شما این را می گویید

the phrase to go ballistic simply means

، عبارت بالستیک رفتن به سادگی به معنای

to get really, really angry.

عصبانی شدن واقعی است.

Anyways, let's look at a comment from a previous video.

به هر حال، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

So this is harder in the winter

بنابراین در زمستان

when I try to get the papers in and out of my pocket.

که می‌خواهم کاغذها را در جیبم بیاورم و بیرون بیاورم، سخت‌تر است.

This comment is from Alex.

این نظر از الکس است.

Bob, I'd probably be scared of snakes in a place like that,

باب، من احتمالاً در چنین مکانی از مارها می ترسم،

especially by the riverbank.

به خصوص در کنار رودخانه.

It's a good place for snakes in tropical countries

در کشورهای گرمسیری

like the one I live in.

مانند کشوری که من در آن زندگی می کنم، مکان خوبی برای

I don't know about there in your neck of the woods.

مارها است.

Have you ever seen any snake or scorpion there?

آیا تا به حال مار یا عقربی در آنجا دیده اید؟

And my response is this.

و پاسخ من این است

I actually live in a very safe place

من در واقع در یک مکان بسیار امن زندگی

when it comes to wildlife.

می کنم از نظر حیات وحش.

We only really have one small type of snake in this area

ما واقعاً فقط یک نوع مار کوچک در این منطقه داریم

called a garter snake, and it isn't dangerous,

به نام مار بند بند، و خطرناک نیست،

no scorpions either.

بدون عقرب نیز.

Besides winter, this is a fairly safe place to live.

علاوه بر زمستان، این مکان نسبتاً امنی برای زندگی است.

So yeah, as some of you might know,

بنابراین بله، همانطور که برخی از شما ممکن است بدانید،

as you watch these videos and get to know me

همانطور که این ویدیوها را تماشا می کنید و کمی با من بیشتر آشنا می شوید

a little bit better, I really don't like snakes.

، من واقعاً مارها را دوست ندارم.

I'm scared of snakes.

من از مارها می ترسم

So I'm quite happy that I live in a country

بنابراین من کاملاً خوشحالم که در کشوری زندگی می کنم

where the only snake we have is this tiny little snake,

که تنها مار ما این مار کوچک کوچک است،

maybe up to 20 centimeters long, maybe 30.

شاید تا 20 سانتی متر طول داشته باشد، شاید 30.

It doesn't bite.

این مار نیش نمی زند.

It's not, I was gonna say poisonous,

اینطور نیست، می خواستم بگویم سمی است،

but I think I'm supposed to say venomous.

اما فکر می کنم قرار است بگویم سمی است.

Actually, it does bite.

در واقع، گاز می گیرد.

I got bit by one as a kid,

من از بچگی یک به یک گاز گرفتم،

but it's not dangerous to get bit by them.

اما گاز گرفتن از آنها خطرناک نیست.

They're tiny.

آنها کوچک هستند.

They kind of live in the grass,

آنها به نوعی در چمن زندگی می کنند،

and they don't really bother anybody, and we don't have any,

و واقعاً هیچ کس را اذیت نمی کنند، و ما هم نداریم،

I mean, besides winter and really, really cold weather,

منظورم این است که علاوه بر زمستان و هوای واقعاً بسیار سرد،

in the area I live, I feel really lucky.

در منطقه ای که من زندگی می کنم، احساس می کنم واقعاً خوش شانس هستم.

We don't have tornadoes.

ما گردباد نداریم

We don't have earthquakes.

زلزله نداریم

There's flooding, but our house is really high up on a hill.

سیل وجود دارد، اما خانه ما واقعاً بالای یک تپه است.

So that doesn't really affect us, either.

بنابراین واقعاً ما را تحت تأثیر قرار نمی دهد.

So I do feel quite lucky.

بنابراین من کاملاً خوش شانس هستم.

Now, you do have to be able to withstand

اکنون، شما باید بتوانید

really, really cold winters, and that can be challenging.

زمستان های واقعاً بسیار سرد را تحمل کنید، و این می تواند چالش برانگیز باشد.

Probably the most challenging thing in the winter

احتمالاً چالش‌برانگیزترین چیز در زمستان

is, every once in a while,

این است که هر چند وقت یک‌بار

we won't have electricity for a day or two.

برای یک یا دو روز برق نخواهیم داشت.

So luckily, we still have a wood stove.

پس خوشبختانه ما هنوز یک اجاق چوبی داریم.

It doesn't happen very often.

خیلی اوقات اتفاق نمی افتد.

In fact, it hasn't happened for a few years,

در واقع، چند سالی است که این اتفاق نیفتاده است،

but when the power goes out,

اما وقتی برق قطع می‌شود،

when there's no electricity in the winter,

زمانی که برق در زمستان وجود ندارد

that can be really worrisome.

، می‌تواند واقعاً نگران‌کننده باشد.

So we always keep a little bit of firewood around,

بنابراین ما همیشه کمی هیزم در اطراف نگه می داریم،

enough to burn for a few days,

به اندازه ای که برای چند روز بسوزد،

just in case the hydro goes out.

فقط در صورت خاموش شدن آب.

Sorry, in Canada, we sometimes say hydro.

با عرض پوزش، در کانادا گاهی اوقات می گوییم هیدرو.

Anyways, that's the end of the lesson.

به هر حال این پایان درس است.

Thanks for watching.

ممنون از ملاحظه تان.

I'll see you actually Wednesday of next week

من شما را در واقع چهارشنبه هفته آینده

with another one, bye.

با یکی دیگر می بینم، خداحافظ.